در حال بارگذاری ...
...

نزار قبانی یک شاعر عاشقانه‌سرا در جهان عرب است و به گفته دکتر شفیعی کدکنی در کتاب شعر معاصر عرب، هیچ شاعری به اندازه قبانی در جهان عرب طرفدار ندارد و این به واسطه زبان اشعار اوست. مضمون شعرهای او مرز مشترک عواطف بشری است

نزار قبانی یک شاعر عاشقانه‌سرا در جهان عرب است و به گفته دکتر شفیعی کدکنی در کتاب شعر معاصر عرب، هیچ شاعری به اندازه قبانی در جهان عرب طرفدار ندارد و این به واسطه زبان اشعار اوست. مضمون شعرهای او مرز مشترک عواطف بشری است

زهرا شایان‌فر:

فحبیبه قلبک یا ولدی لیس لها ارض او وطن او عنوان
پسرم محبوب تو نه وطنی دارد، نه زمینی، ‌نه نشانی
ما اصعب ان تهوی امره یا ولدی لیس لها عنوان
وه چه دشوار است پسرم عشق تو به زنی که او را نام و نشانی نیست
جلال تجنگی، نمایشنامه "در جمعیت گم شد" را بر اساس اشعار شاعری سوری نوشته و بیت بالا را از او نقل می‌کند. نزار قبانی را شاعری عاشقانه‌سرا معرفی می‌کنند. تجنگی نمایشنامه‌اش را بر اساس دو شعر "قارئه الفنجان" و "مع‌الجریده" از سروده‌های این شاعر نوشته است.
گفت‌وگوی ما با دو کارگردان نمایش یعنی سعید هاشمی‌پور و جلال تجنگی به صورت مشترک انجام شد که می‌خوانید.

چطور با نزار قبانی آشنا شدید و چطور از میان این همه شعر و شاعر با اشعار او ارتباط گرفتید؟
تجنگی: آشنایی من با نزار قبانی از طریق موسیقی‌هایی بود که بر اساس اشعار او کار شده بود. دو دوستم در دو زمان متفاوت لطف کردند و از دو خواننده متفاوت کاست‌هایی به من هدیه کردند. یکی عبدالحلیم حافظ و دیگری ماجد الرومی. از بین قطعات این کاست‌ها دو قطعه که خیلی جلب توجه می‌کرد و برایم جذاب بود، با شعرهای قبانی تنظیم شده بود. البته باید به زحمات خانم زینب محمدی که به عنوان یک دوست عرب‌زبان با اجرا و گروه در خلال تمرینات همراهی کردند اشاره کنم. ایشان در ضمن مترجم شعر "مع‌الجریده" نیز بودند.
از این شاعر بیشتر برایمان می‌گویید؟
تجنگی: نزار قبانی یک شاعر عاشقانه‌سرا در جهان عرب است و به گفته دکتر شفیعی کدکنی در کتاب شعر معاصر عرب، هیچ شاعری به اندازه قبانی در جهان عرب طرفدار ندارد و این به واسطه زبان اشعار اوست. مضمون شعرهای او مرز مشترک عواطف بشری است و نوع زبانی که در اشعارش استفاده کرده به قول خودش نوع سومی در حیطه زبان عربی است. زبان او نه زبان فرهنگ‌نامه‌هاست و نه زبان کوچه و بازار. در عین حال ترکیب هردوست. جالب این‌جاست که او ترانه‌سرا نیست. در ترانه،‌ واژگانی استفاده می‌شود که به حوزه تنظیم موسیقایی نزدیک شود اما او شاعری است که شعرهایش آن‌قدر برای آهنگسازان جذاب بوده که قطعات موسیقی بر اساس آن خلق کرده‌اند.
اشعاری که شما از آن الهام گرفتید می‌بایست جنبه‌های دراماتیک داشته باشد!
تجنگی: بله، آن دو قطعه از نظر من دراماتیک هستند. در عین حال مضمون و قصه اشعار مرا به این سمت برد که می‌شود (البته به زعم من) از ترکیب این دو، یک اثر دراماتیک نمایشی خلق کرد. "قارئه الفنجان" درباره مردی است که پیرزنی فالگیر برایش پریشانی و سرگردانی در عشقی که هرگز به آن نمی‌رسد را پیش‌بینی کرده است.
شعر "مع الجریده" نیز درباره زنی است که در کافه‌ای در جست‌وجوی عشق مردی است که بی‌توجه به تلاطم درونی وی از کافه می‌رود. چیزی که تبدیل به متن شد، فال پیرزن فالگیر برای زن و مرد در دو زمان و مکان متفاوت بود. در بدو امر بی‌ربط به هم اما در بطن، مرتبط با یکدیگر. فضای روایت داستان هم در یک کافه واقع در جنوب قاهره و چندی بعد از جنگ شش روزه ژوئن 1967 بین اعراب و اسرائیل می‌گذرد.
و این فضای عربی را در اجرا هم حفظ کردید.
هاشمی‌پور: بله در تمام عناصر اجرا، تلاش بر این بوده که جزئیات لباس و آکساسوار و جزء جزء صحنه این فضای عربی را حفظ کنیم.
تجنگی: حتی در استفاده از موسیقی.
از جنگ شش روزه یاد کردید و این که اتفاق نمایش شما چندی بعد از شکست اعراب از اسرائیل به وقوع می‌پیوندد، این زمان چه تأثیری در نمایش دارد؟
هاشمی‌پور: این اتفاقات در روابط زن و مرد که بخشی از اجتماع متأثر از فضای اجتماعی بعد از جنگ 1967 هستند، ناخودآگاه تأثیر می‌گذارد.
تجنگی: فضای سنگین و سرد بعد از شکست روی نوع روابط آدم‌ها تأثیرگذار است. در ناخودآگاه ذهنشان این تحقیر هست و متن هم به آن ارجاع دارد.
فضای عربی و این تاریخ مشخص چه کارکردی در نمایش دارد؟ به طور کلی چه ضرورتی داشت که آدم‌هایی در این زمان و مکان تصویر شوند؟
تجنگی: اساس و فضای اصلی نمایش، فضایی تغزلی است و این فضا محصور در این زمان و مکان نیست. مضاف بر این که ارجاع به فضای اجتماعی بعد از جنگ شش روزه کاملاً در خدمت همین مفهوم تغزلی است. در عین حال کار به زبان فارسی و توسط افراد فارسی زبان آماده شده و در شرایط امروز تولید شده است.
هاشمی‌پور: به شخصه معتقدم هر اتفاق تاریخی حاوی نکات عبرت‌آموز بسیاری است که می‌توان دوباره و دوباره به آن پرداخت و از جنبه‌های مختلف آن را بررسی کرد. نمایش ما هم نوع ارتباط آدم‌ها را در یک شرایط خاص نشان می‌دهد و کافه‌چی اعلام کننده و شخصیت متأثر از این فضای سرد است.
تجنگی: علاوه بر این ما درام ایرانی که فضای عربی داشته باشد کم داریم. در سال‌های اخیر آثار نویسندگان عرب اجرا نشده. نمایشنامه من هم بر اساس دو شعر نوشته شده گرچه از شعر توقع اثر دراماتیک نداریم اما مخاطب بر میزان دراماتیک بودن یا نبودن نمایش قضاوت خواهد کرد.
هاشمی‌پور: معتقدم در فضای فرهنگی امروز از فضای فرهنگی کشورهای عرب زبان بی‌اطلاعیم.
تجنگی: بله و این همان چیزی بود که در مسیر به سرانجام رسیدن اثر بیشتر با آن مواجه می‌شدیم. گرچه اشتراکات زیادی با حوزه کشورهای عرب داریم اما به شدت دچار افتراقیم و این اصلاً چیز خوبی نیست زیرا بسیاری از مسایل که برای اهالی فرهنگ در کشورهای عرب به وجود آمده یا می‌آید با ما مشترک است و جالب این که به نظرم ما خودمان را از دریافت تجربه آنها در مواجه با این مسایل مشترک محروم کرده‌ایم. فکر می‌کنم نگاه خودبرتربینانه ما به عرب زبانان که نگاهی به شدت ارتجاعی است، در این قضیه بی‌تأثیر نیست.
فکر نمی‌کنید جایی در اعماق تاریخ چیزی بین ما فاصله انداخته که حتی دین مشترک هم آن را از بین نمی‌برد؟ و این هیچ ربطی به خودبرتربینی فارسی یا عربی ندارد. شاید دیواری باشد که ملتی شکست خورده یا بهتر بگویم تحت اشغال برای حراست از غرور ملی‌اش ایجاد کرده. این یک تأثیر روانی و اجتماعی است که از منظر دیگری باید بررسی شود، من استفاده از واژه ارتجاعی را در مورد آن درست نمی‌دانم.
تجنگی: زمانی من هم مثل شما فکر می‌کردم اما در مسیر شکل‌گیری این نمایش و با تحقیقاتی که انجام دادم متوجه یک خلأ بزرگ شدم و آن غفلت از جغرافیای فرهنگی خاصی در قاره آفریقا و آسیا است. اتفاقات فرهنگی بزرگی در کشورهای عرب زبان رخ می‌دهد. آیا ما از آن اطلاع داریم؟ میزان انعکاس آن در رسانه‌های ما چقدر است؟ در حالی که آشنایی عرب‌ها با حوزه تمدن غرب خیلی قبل از ما بوده. اشغال‌های نظامی و حضور غربی‌ها در این مناطق تأثیراتی مثبت و منفی گذاشته، حال چرا نباید از این تجربیات، چه مثبت و چه منفی، در سطح گسترده اطلاع داشته باشیم و از آن استفاده کنیم؟
درباره ارتباط فرهنگی، آنچه می‌گویید را قبول دارم. فضای گسترده‌ای در این حوزه وجود دارد که به دلیل تمرکز هنرمندان نمایش بر جغرافیای اروپایی و آمریکایی از آن غافل شده‌ایم. اما فکر می‌کنم برنامه‌ریزی مفصل‌تری نسبت به اجرای یک نمایش برای این حوزه باید انجام شود. برای آن که ما هم در جمعیت مباحث پیچ در پیچ گم نشویم. بهتر است که به نمایش "در جمعیت گم شد" بپردازیم. چطور شد تصمیم گرفتید این نمایش را به طور مشترک کارگردانی کنید؟
هاشمی‌پور: آقای تجنگی این نمایشنامه را سال 1381 در جشنواره تئاتر دانشجویان کشور اجرا کرده بود. من همان موقع با متن آشنا شدم و نسبت به نوع کارگردانی و متن پیشنهاداتی داشتم. اعتقاد داشتم کار می‌تواند کامل‌تر از آن هم بشود. سال گذشته که ایشان می‌خواست آن را مجدداً تمرین کند از من مشورت خواست و من پیشنهاداتم را بیان کردم، توافق کردیم که در کارگردانی به او کمک کرده و پیشنهاداتم را در مسیر تمرین ارایه دهم.
چطور با هم به تفاهم رسیدید؟
تجنگی: چرا به تفاهم نرسیم؟
شاید چون خودم تجربه خوبی در کارگردانی مشترک ندارم. باید اعتراف کنم یک نمایش را به طور مشترک با دوستی کارگردانی کردم و بعدش چند سال قبل ... هنوز هم جمع شدن دو پادشاه در یک سرزمین برایم مسأله است.
تجنگی: در قدم اول روی تحلیل، اتفاق نظر پیدا کردیم. از نظر هر دوی ما، نوع تحلیل است که سمت و سوی اجرایی کار را مشخص می‌کند.
هاشمی‌پور: همان طور که گفتم، پیش از هر تصمیمی درباره دو نفری کارگردانی کردن یا نکردن و درباره شیوه اجرایی مشورت کردیم و وقتی دیدیم در کلیت روی یک شیوه اجرایی توافق داریم تصمیم به شروع کار گرفتیم. در طول کار، اختلافات طبیعی است اما بر اساس همان تحلیل و شیوه اجرایی مشترک، مسایل به سهولت حل شدند.
تجنگی: حتی متن بر اساس پیشنهاداتی که هاشمی‌پور می‌داد تکمیل شد. با توجه به روایت‌های متداخل کار،‌ این تهدید وجود داشت که خط قصه از سوی تماشاگر از دست برود. پیشنهادات هاشمی‌پور در رفع این ابهامات مؤثر بود.
هاشمی‌پور: بگذارید بیشتر توضیح بدهم. متن اولیه تمی عاشقانه و رمانتیک داشت و بستر تاریخی- اجتماعی در آن دخیل نبود. در مسیر تمرین، سعی کردیم ابعاد مختلفی به آن بدهیم.
تجنگی: شاید بتوان گفت هر یک دراماتورژ کار دیگری هم، بوده‌ایم.
تقسیم‌بندی خاصی برای مسؤولیت‌هایتان در این پروژه داشتید؟
تجنگی: به طور موازی کار کرده‌ایم. این طور نبود که کارها را تفکیک کنیم.
هاشمی‌پور: کارمان چندان بزرگ و پرتعداد نیست. تقسیم وظایف معمولاً برای کارهای شلوغ اتفاق می‌افتد.
شیوه اجرایی‌تان چقدر در مسیر شیوه پیشنهادی متن بوده؟
تجنگی: شیوه اجرایی قدری با تعریف متن انطباق دارد. چون کار بر اساس روایت‌های متداخل آدم‌ها شکل گرفته و زمان پس و پیش می‌شود، در کارگردانی الزاماتی به وجود می‌آورد که گریزی از آن نیست.
هاشمی‌پور: شیوه‌ای را انتخاب کردیم که منطق روایی اثر عینیت پیدا کند...
تجنگی: بدون آن که قصه از دست برود...
هاشمی‌پور: و ابهامات قصه و زمان برای تماشاگر قابل درک شود.
تجنگی: مضاف بر آن، از نظر ما هر نوع شیوه اجرایی در یک بستر رئالیستی شکل می‌گیرد. این نمایش هم با توجه به تمایزاتی که در شیوه روایت و شکست‌های زمانی وجود دارد باز هم بر پایه‌ای رئالیستی پیش می‌رود.
هاشمی‌پور: فکر می‌کنم نوع متن و نوع تأکیداتی که در آن گذاشته شده کمی آن را متفاوت جلوه دهد.
قصد ندارم وارد نقد نمایش شما شوم اما یکی از بخش‌های قابل توجه کار، طراحی صحنه است.
هاشمی‌پور: طراحی صحنه توسط رضا مهدی‌زاده انجام گرفت، پیشرفت کار بر اساس ایده اولیه او که با توجه به مکان وقوع نمایش یعنی یک کافه، ‌انجام شد.
برای هیچ کدام ما طراحی صحنه فقط فضای تصویری بی‌ربط با طراحی حرکت نبود، بلکه طراحی صحنه، نوع کارگردانی را هم جهت می‌داد. طراح صحنه حتی پیش از آغاز فرایند تمرین در کنار ما بود و ایده می‌داد.
تجنگی: فضای کافه با مشخصات فرهنگی زمان و مکان وقوع قصه ساخته شده به همین دلیل امیدواریم توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند.
فکر می‌کنید مخاطب کار را دوست دارد؟
تجنگی: در این شب‌ها عکس‌العمل‌های متفاوتی از سوی تماشاگر داشته‌ایم. فکر می‌کنم کار متفاوتی است بدون قضاوت در مورد آن.
هاشمی‌پور: من از کار راضی هستم، تجربه جدیدی برای من بود.