در حال بارگذاری ...
...

گزارش ایران تئاتر از برنامه نمایش‌ها در اسفند 98

ویروسی که تمام رشته‌های تئاتری‌ها را پنبه کرد

ایران‌تئاتر: در شرایطی که گروه‌های تئاتری و تماشاخانه‌ها چشم امیدشان به یک ماه آخر سال ۹۸ بود تا رکود چند ماه قبل‌شان جبران شود؛ تعطیلی‌ تماشاخانه‌ها به دلیل شیوع ویروس کرونا تمام معادلات گروه‌های تئاتری و مدیران سالن‌ها را برهم زد. در این گزارش به بررسی نمایش‌هایی که قرار بود در اسفند ۹۸ به صحنه بروند و یا روزهای ابتدایی اجرای خود را می‌گذراندند؛ می‌پردازیم.

در چند ماه گذشته برخی اتفاق‌های سیاسی، اجتماعی و حتی شرایط جوی تاثیر زیادی بر فضای هنری داشته و در این میان تئاتر بیش از همه آسیب دید. از نیمه‌های پاییز که حوادث مختلف یکی پس از دیگری باعث کم شدن تماشاگر سالن‌های تئاتر یا تعطیلی آن‌ها شد؛ شیوع این ویروس تیر خلاصی بود بر پیکره تئاتر، به‌ویژه بر گروه‌هایی که بدون  حمایت مالی ، نمایش‌هایی را برای اجرا آماده کرده بودند. در این گزارش به بررسی نمایش‌هایی که قرار بود در اسفند98 به صحنه بروند و یا روزهای ابتدایی اجرای خود را می‌گذراندند؛ می‌پردازیم.برای بعضی نمایش‌ها که در جشنواره‌ها خوش درخشیدند وتوفیق مردمی داشتند توضیح بیشتری دادیم.

 

مجموعه تئاتر شهر و 6 نمایش 

«قهوه قجری» نمایشی به نویسندگی و کارگردانی آتیلا پسیانی با نگاهی به هملت شکسپیر بود که نخستین بار سال ۱۳۷۸ با بازی بهرام ابراهیمی، محمد پورحسن، فرهاد شریفی، رضا فیاضی و آتیلا پسیانی؛ در جشنواره تئاتر فجر به صحنه رفت و سال ۷۹ اجرای عمومی خود را در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر انجام داد و با استقبال تماشاگران رو به رو شد. این نمایش 70 دقیقه‌ای این بار از 23 بهمن با بازی نوید محمدزاده، هوتن شکیبا، اصغر پیران، روح‌الله حق‌گوی لسان و نوید جهان‌زاده اجرا ی خود را در سالن اصلی تئاتر شهر آغاز و قرار بود تا 23 اسفند 98 بر صحنه باشد. محمد قدس(مدیر تولید)، آرمان کوچکی(طراح گرافیک) و حسین حاجی بابایی(عکاس) از عوامل دیگر این نمایش بوده‌اند.

نمایش «بچه» به نویسندگی نغمه ثمینی و کارگردانی افسانه ماهیان از 23 بهمن در سالن چهارسو تئاتر شهر اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا اواخر اسفند 98 به اجرا دربیاید. در این نمایش فاطمه معتمد آریا، سعید چنگیزیان و شیوا فلاحی بازی می‌کردند. در خلاصه این نمایش 70 دقیقه‌ای آمده: چنور داستان یک جستجوی عاشقانه است. مردی پس از دو دهه غیبت به خاک و دیار خود باز میگردد اما می بیند همه چیز و همه کس تغییر کرده اند. او حتی کمترین نشانی هم از عشق از دست رفته اش نمی یابد. منوچهر شجاع(طراح صحنه، لباس و نور)، امیر اسمی(طراح پوستر و بروشور)، محمد رضا جدیدی(آهنگساز و طراح صدا) و مریم دیهول(عکاس و طراح تبلیغات) از دیگر عوامل نمایش بوده‌اند.

نمایش «تنها خرچنگ خانگی لای ملافه‌ها خانه می‌کند اتللو» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشت‌کوهی که در سی‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به صحنه رفت؛ از 23 بهمن در سالن قشقایی تئاتر شهر اجراهای خود را شروع و قرار بود تا 26 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش 100 دقیقه‌ای اصغر همت، ناهید مسلمی، غلامرضا فرج زاده، ایمان اشراقی، مسیح کاظمی، منصور صوفی، گاتا عابدی و نیما سید موسوی ایفای نقش می‌کردند. در خلاصه نمایش آمده: داستان اتللو این بار در جنوب ایران اتفاق می افتد. سعیده آغویی و محمد یزدانی(تهیه‌کنندگان)، بهرنگ عباسپور(آهنگساز)، مقدی شامیریان(طراح لباس و اکسسوار)، ابراهیم پشت کوهی و علی تهرانچی(طراح صحنه)، ثمین سالک(طراح گریم)، حامد رسول آبادی(طراح پوستر)، ابراهیم پشت کوهی و مهشید فقیری(طراح نور) و مهدی آشنا(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. این نمایش در سه بخش آهنگسازی، طراحی لباس و طراحی صحنه در سی‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر کاندید و تندیس جشنواره را برای طراحی لباس دریافت کرده است. 

نمایش «یه گاز کوچولو» به نویسندگی فرزانه سهیلی و کارگردانی فقیه سلطانی قرار بود از 28 بهمن تا 26 اسفند در سالن سایه تئاتر شهر به صحنه برود. در این نمایش گیلدا حمیدی، شهروز دل افکار، افشین غیاثی، مهسا مهجور و نورا هاشمی ایفای نقش می‌کردند. فقیهه سلطانی(طراح لباس)، افشین غیاثی و وحید احمدی کیا(آهنگسازان و نوازندگان)، رضا خضرایی(طراح نور)، کتایون نیک پوی(طراح گریم)، بهادر فاضل(طراح فرم) و حسین مهرعلی(مدیر تولید) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه این نمایش 70 دقیقه‌ای آمده: سه دوست قدیمی طی اتفاقی که در یک شب برای ایشان افتاده بعد از سالها یکدیگر را یافته و تصمیم میگیرند آخرین شب زندگی خود را در اتاق مجلل یک هتل گذرانده و پیش از نیمه شب و قبل از تبدیل شدن به خوناشام برای در امان ماندن دیگران، به زندگی خود خاتمه دهند. 

نمایش «الویرا 2020» نوشته بریژیت ژاک، ترجمه بابک کریمی، علی شمس و پریسا نظری و کارگردانی بابک کریمی از 27 بهمن اجرای خود را در کارگاه نمایش تئاتر شهر آغاز کرد و قرار بود تا 26 اسفند بر صحنه باشد. در این نمایش 70 دقیقه‌ای که اقتباسی از الویرا ١٩۴٠ است؛ بابک کریمی، مهدخت مولائی، آریا تقی پوریان و علیرضا مجیدی ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به ایلیا شمس(مجری طرح)، مسیحا اصلانی(طراح لباس) و شاهین آزما(عکاس) اشاره کرد. نمایش «الویرا ۲۰۲۰» اثری است در ستایش هنر بازیگری و در رابطه با استادی است که در تمرین تئاتر تمام نکات و ویژگی‌های بازیگری سینما و تئاتر را به شاگردش منتقل می‌کند. این متن برگرفته از ۷ جلسه تمرین لوئی ژووه کارگردان مطرح فرانسوی در سال ۱۹۴۰ میلادی است که توسط منشی او مکتوب شده است. بابک کریمی در گفت‌وگو با ایسنا مطرح کرده: من خودم ایده‌ای داشتم که مثلا جایی را پیدا کنیم تا هر شب اجرای زنده(به صورت مجازی) داشته باشیم ولی واقعیت این است که ماهیت تئاتر وابسته به حضور تماشاچی است و نمی‌شود در یک سالن خالی برای خودمان بازی کنیم چون حضور تماشاگر خیلی در کار اثر می‌گذارد، به همین دلیل از این ایده صرفنظر کردم، هر چند دلم می‌سوزد که چرا یک فیلمبرداری حرفه‌ای از نمایش «الویرا ۲۰۲۰» پیش از توقف انجام ندادیم. کاری که برای فیلمبرداری از نمایش‌ها پیشنهاد شده تا یک جایی، شدنی است چون بعضی گروه‌ها دکورهایی دارند که در سالن‌هایی که مشغول اجرا بودند، باقی مانده و امکان جابجا کردنش نیست. البته به طور کلی نمی‌شود گفت این پیشنهاد درست و منطقی است یا نیست، چون مسئله این است که اصلا ببینیم در این شرایط چه کاری می‌توانیم انجام دهیم، آن هم در شرایطی که چندان حق انتخابی نداریم. با این حال به نظرم این کار می‌تواند برای گروه‌هایی مناسب باشد هرچند که ایده‌ال نیست. ماهیت تئاتر نه تنها به حضور تماشاچی وابسته است، بلکه این تماشاچی است که تصمیم می‌گیرد در هر لحظه کدام بازیگر را و کدام گوشه از صحنه را نگاه کند، در حالی که وقتی نمایشی را فیلمبرداری می‌کنید و بعد مجبورید آن را تدوین هم کنید این کارگردان است که تصمیم می‌گیرد تماشاگر چه چیزی را نگاه کند و این تبدیل به سینما می‌شود نه تئاتر. البته همه چیز بستگی به جنس نمایش دارد و فکر می‌کنم این روش در این شرایط برای بعضی از کارها مناسب باشد ولی مثلا برای نمایشی که من روی صحنه بردم، چون بداهه داشت و حال و هوا و فضای هر شب تماشاگرها در آن دخیل بود، امکان فیلمبرداری و پخش آن به این شکل نیست، اما یک تئاتر کلاسیکِ دارای ساختار می‌تواند بهتر از این روش استفاده کند. در حال حاضر اتفاق مهم‌تر از تبعات شیوع ویروس کرونا این است که تمام گروه‌های تئاتر ضرر کرده‌اند چون تئاتر از همان روز اجرای خود شروع نمی‌شود بلکه از مدت‌ها قبل آغاز می‌شود. خود ما برای نمایش «الویرا ۲۰۲۰» با یک گروه سه ماه تمرین کردیم و بعد فقط یک هفته اجرا رفتیم و پیش فروش هفته بعدش هم پر شده بود که ناگهان فرش از زیر پای همه کشیده شد. به همین دلیل در چنین اوضاعی به نحوی باید کمک مالی از سوی مدیریت تئاتر به گروه‌هایی که در حال اجرا یا در آستانه اجرا بودند صورت گیرد.

نمایش «سه‌شنبه‌های لعنتی» به نویسندگی و کارگردانی محمدمهدی خاتمی از 27 بهمن اجراهای خود را در سالن سایه تئاتر شهر آغاز و قرار بود تا 26 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش محسن افشار، مانلی حسین پور، سروش طاهری، شهرام مسعودی، اتابک نادری و نسرین نکیسا بازی می‌کردند. در خلاصه این نمایش 65 دقیقه‌ای آمده: روایت فروپاشی یک خانواده محترم. محسن زارع اشگذری(تهیه‌کننده)، آوینا کاویانی(سرمایه‌گذار)، سینا ییلاق بیگی(طراح صحنه و لباس)، رضا خضرایی(طراح نور)، حمیدرضا قاسمی(طراح گریم)، مهدی دوائی(طراح پوستر و بروشور)، محمد و امین هادی(عکاس) و سروش طاهری(مجری طرح) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. 

عمارت روبه‌رو؛ میزبان 2 نمایش

تاریخ اجرای «الف کاف شین» به نویسندگی و کارگردانی روزبه حسینی 1 تا 10 اسفند 98 بود. در این نمایش 50 دقیقه‌ای در عمارت روبه‌رو سیما شکری، مریم اسماعیلی، مریم پابرجا، نازنین زنگنه و آرزو گلشاهی بازی می‌کردند. در خلاصه این نمایش که قرار بود در هر اجرا یکی از بازیگران به صحنه رود؛ آمده: زنی، در کنکاش زندگی شاعرانه اما پر چالش با همسر نویسنده‌اش، درگیر فضایی از توهم و واقعیت، مرگ و زندگی قرار گرفته است. از دیگر عوامل نمایش گروه و ناگهان(مجری طرح) و ضیاءالدین صفویان و محمد گل‌محمدی(عکاسان) بودند.

تاریخ نمایش «فقرات بی‌ستون» با کارگردانی میلاد شجره به مدت 60 دقیقه 2 تا 11 اسفند 98 در عمارت روبه‌رو بود. کاوه ستاری(صدا)، انوشیروان آریا(ویدیو) و میلاد شجره طراحان و اجراگران فقرت بی‌ستون بودند. از عوامل این نمایش می‌توان آف استودیو(تولید)، شکوه احمدی(گرافیک)، باران کوثری(لباس)، محمد رضایی(عکس)، جاوید قائم مقامی(مشاور طرح) و رها جهانشاهی(مجری طرح) را نام برد.

3 نمایش در تالار مولوی

نمایش «ابر شلوارپوش» به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری علیرضا اخوان که از 20 بهمن اجرای خود را در سالن کوچک تالار مولوی شروع کرده بود؛ قرار بود تا 26 اسفند به صحنه رود. در خلاصه این نمایش 50 دقیقه‌ای آمده: بازیگری در اتاقش برای جنازه ی معشوقه اش تئاتر اجرا میکند. از دیگر عوامل این نمایش که آبان 98 نیز در نخستین جشنواره مونولوگ دانشجویی افرا شرکت کرده بود؛ می‌توان به داریوش مودبیان(مشاور کارگردان)، راضیه ابراهیمیان(طراح لباس)، مهرناز عباسی(طراح گریم)، ساجده صابری(طراح و نقاش صحنه)، امیر افچنگی(طراح نور)، همتا سعادتی(مدیر اجرا)،  فاطمه نصرتی(طراح گرافیک) و بهادر باستان حق(عکاس) اشاره کرد. سمانه استاد در روزنامه هفت صبح برای این نمایش نوشته: نمایش «ابر شلوارپوش» که نامش را از دیوان شعر ولادیمیر مایاکوفسکی گرفته است، داستان بازیگر تئاتری را روایت میکند که با معشوق مُرده‌اش زندگی کرده، برایش غذا می‌پزد، ناخن‌هایش را لاک میزند، او را تمیز میکند و با او حرف میزند؛ در این میان اتودهایی از شخصیتهایی را که دوست دارد نیز برای معشوق مُرده بازی میکند. «ابر شلوارپوش» یک تنهاییِ محض را نشان میدهد؛ تنهایی آدمی که همه چیزش را از دست داده. این بازیگرِ مجنون اما دست از تمرین تئاتر برنداشته و هر روز تیپی جدید و شخصیتی تازه را بازی میکند. شخصیت‌هایی که تصویری به ظاهر متناقض با زندگی او ارائه میدهند. تصویری که در ابتدا کُمدی جلوه میکند، اما باز هم در درونِ خود رنج تنهایی و دیده نشدن را به نمایش میگذارد. در این نمایش، علیرضا اخوان از یک تابلوی نقاشی در صحنه خود استفاده کرده که نقش مهمی در راستای انتقال مفهوم مورد نظر وی به مخاطب دارد. در این تابلوی نقاشی چهره‌های نامشخص زیادی وجود دارد که به جایی زل زده‌اند. چهره‌هایی از ریخت‌افتاده که در میانشان شخصیتهای معروفی همچون بکت، چخوف، شکسپیر و کامو نیز به چشم میخورند. این تابلوی نقاشی خود همان حسرتی است که بازیگرِ صحنه با خود میکشد؛ حسرتِ دیده شدن، مخاطب داشتن و مورد توجه قرار گرفتن. این تابلو به نوعی خود آینه تماشاگرانی است که برای دیدن این نمایش به سالن آمده‌اند و با چهره‌هایی روبه‌رو میشوند که آنها نیز در خیالِ بازیگر، او را میبییند؛ چهره‌هایی که بعضا میتوانند اشتراکاتی با بازیگر داشته باشند. دیگر اجزای صحنه نیز با خالی شدن از هر نام و نشانی، جهانی ساده، مینیمال و بی‌جغرافیا را ساخته‌اند. این نمایشِ جهان شمول با حذف جغرافیای مشخصی از خود، امکان اجرا در هر نقطه ای از این کره خاکی را فراهم کرده و جنس تنهایی‌اش در عین خاص بودن برای تئاتریها، عام است و قابل درک. در طراحی لباس، باز هم اخوان مینیمال و بی‌جغرافیا بودن را مد نظر قرار داده است. لباس این بازیگر از دو بخش تشکیل شده و تنه به دو نیمه راست و چپ تقسیم شده است. یک طرف لباس کمی بلندتر و طرف دیگر کوتاه‌تر است. این طراحی که در ظاهر ساده مینماید به راحتی میتواند نقش‌های مختلفی را که این بازیگر در طول اجرا بازی میکند را نمایان سازد. سمت راست بازیگر با پوششی بلند یک نقش را بازی میکند و سمت چپش با پوششی کوتاه، نقش مقابل را بازی کرده و کنش و واکنشهای دو شخصیت در یک بدن را به خوبی نمایان میسازد. علیرضا اخوان نمایشی را به صحنه آورده است که نقشهای اساسی آن را خودش بازی میکند. او متن را نوشته،کارگردانی و بازی کرده و نکته‌ی مهم این است که از پس این سه مهم برآمده. وی به گفته‌ی خود سه ساعت از این نمایش را دور ریخته تا به پنجاه دقیقه‌ای برسد که بتواند مخاطب را با خود همراه کند. ابر شلوارپوش حکایت تنهایی و حسرتهای انسان معاصر و بیشتر بازیگرِ معاصر است. در این نمایش، اخوان با مونولوگ اجرا برای کی؟ برای کجا؟ وقتی هیچ تماشاگری نداری و هیچ سالن تئاتری نیست به درستی به نکته مهمی اشاره میکند؛ به تنهاییِ تئاتر و شاید مهجور شدن بیش از حدش. تئاتری که هر روز مخاطبانش را بیشتر از دست میدهد؛ تئاتری که هنر نخبگان است اما هر روز درها بیشتر به رویش بسته شده و اهالی آن از سر اجبار به سوی دیگر شغل‌های غیرمرتبط رانده میشوند. نمایش ابر شلوارپوش مخاطب را با این سوال روبه‌رو میکند که چرا این بازیگر دست از بازی برنمیدارد؟ چرا حال که هیچ مخاطبی ندارد، صحنه را رها نمیکند؟ چرا نمیرود؟ و خودش نیز به این سوال پاسخ میدهد که مگر برای یک بازیگرِ تئاتر، کاری به غیر از تمرین و تئاتر وجود دارد؟ حتی اگر هیچ مخاطبی در سالن وجود نداشته باشد و هیچکس او را نبیند، باز هم او در تنهایی‌اش برای یک مُرده و یک تابلوی نقاشی نقش بازی میکند؛ تا روزی که خودش تمام شود، اما شاید تئاتر زنده بماند.

نمایش «پنهان‌خانه پنج در» به نویسندگی حسین کیانی و کارگردانی آرش فلاحت‌پیشه ساعت از 24 بهمن در سالن اصلی تالار مولوی اجرا و قرار بود تا اواسط اسفند بر صحنه باشد. در این نمایش کوشا ابراهیمی، مریم بهشتی، حمید باهوش، علیرضا رشیدی، مائده شهوازیان، سارا علاقمند، سارا فتحی و آیدا نوروزی بازی می‌کردند. از دیگر عوامل این نمایش می‌توان به محمد امیریاراحمدی(دراماتورژ)، امین محمدی(مدیر تولید)، پریدخت عابدین‌نژاد(طراح لباس)، سینا ییلاق‌بیگی(طراح صحنه)، احسان فلاحت‌پیشه(طراح نور)، محمد اسلامی(آهنگساز و طراح صدا)، سیدامین میری(طراح گریم)، امین منتظری(مدیر هنری)، مرتضی حقیقت‌بیان(مدیر اجرا)، شکرانه کریم(عکاس)، شیما مهدوی(مربی کاتاکالی) و فریبا کامران(مربی تایچی) اشاره کرد. در خلاصه این نمایش 70 دقیقه‌ای آمده: درس اول این بود که نترسید از آنچه با آن می ترسانند، در زمانه‌ای که آگاهی برای زنان جرم محسوب می‌شد عطری جان منزل خود را وقف آموزش و تحصیل زنان کرده که مردان، شوهران، گزمه‌ها و درآخر بیگانگان و مغول‌ها بر آنها وارد می‌شوند و هر بار به ترفندی باید ایشان را مغلوب سازند. 

تاریخ نمایش «... و همیشه پاییز» به نویسندگی و کارگردانی مهیار جوادی‌ها از 23 بهنت تا 9 اسفند 98 در سالن اصلی تالار مولوی بود. در این نمایش 60 دقیقه‌ای ایلناز شعبانی و یکتا طبیبی ایفای نقش می‌کردند. از دیگر عوامل این نمایش حسین توازنی زاده(دراماتورژ)، محمد محقق منتظری(مجری طرح)، مهیار جوادی ها و رضا هادی نژاد(طراحان صحنه)، گلناز گلچین(طراح گرافیک)، سینا همای(ویدئو آرت)، سیاوش بیگی(طراح صدا)، سجاد هاشمی(طراح نور)، زهرا میرآقایی(طراح لباس)، مرتضی رستمی(عکاس) و محمد جواد توازنی زاده(آهنگساز) بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: بیست و پنج نوامبر ۲۰۱۹ خواب می بینم، دارم خواب می بینم که جلوی لپ تاپمم، سر کلاس نشستم. همه حرف میزنن و من نمیفهمم. کلمات رو میشناسم اما وقتی کنار هم می شینن، نمیتونم یه جمله کامل از توش دربیارم. بیست و پنج نوامبره و من نگرانم، کلاس شروع میشه موضوع پایان نامم رو تو ذهنم مرور میکنم هویت شیئی در عکس. من باید موضوع پایان نامم رو بگم مکث میکنم کلمات رو تو ذهنم مرور میکنم میچسبونمشون بهم، نوبت من میشه ازم به فارسی میپرسن موضوع پایان نامت چیه؟ مکث میکنم همه ساکت میشن خواب می بینم فارسی یادم رفته. بهای بلیط این نمایش 6۰ دقیقه‌ای 30 هزار تومان در نظر گرفته شده است.

تماشاخانه ایرانشهر؛ میزبان 3 نمایش از نسل جوان

نمایش «مرثیه‌ای برای ژاله.م و قاتلش» به نویسندگی و کارگردانی میلاد فرج‌زاده و براساس متنی از ابوتراب خسروی با همین نام 20 دی تا 7 بهمن در سالن اصلی تالار مولوی اجرا شد. در این نمایش صبا سرور، سپهر زمانی، الهام جدی، علی پوراحمدیان، فرنوش نیک‌اندیش و رضا مرشد بازی کردند. قرار بود این نمایش از 1 تا 16 اسفند در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر با بازی صبا سرور، سپهر زمانی، الهام جدی، الهه فرازمند، علی پوراحمدیان، فرنوش نیک‌اندیش و رضا مرشد به صحنه برود. از عوامل نمایش می‌توان به بهروز محمودی(تهیه‌کننده)، امیرحسین اکبرزاده(طراحی صحنه و ساخت دکور)، سپهر امیدوار(طراح پوستر، بروشور و گرافیک)، پوریا قنبری(طراح صدا و موسیقی)، پدرام رضوانی(طراح نور)، نیلوفر مرسل‌وند(طراح گریم) و سارا ثقفی(عکاس) اشاره کرد. از آثار فرج‌زاده می‌توان درها و دیوارها، الجزایر و ایمولیتور را نام برد. در بخشی از نوشته مریم امامی برای این نمایش آمده: در دیوان سومنات داستان کوتاه پست‌مدرنی‌ست به نام مرثیه برای ژاله و قاتلش؛ گزارشی از یک قتل که کارآگاهش، پلیس نیست، خودِ نویسنده است. ابوتراب خسروی -نویسنده- هم راوی داستانِ مرگ ژاله است و هم کارآگاه زندگیِ او. قاتل، این‌قدر که قتل مهم است اهمیت ندارد و مقتول، این‌قدر که عشق مهم است. نویسنده یک ذره‌بین بزرگ به‌دست گرفته است و میان فضاهای خالیِ داستانِ قتل ژاله به‌دنبال چیزی می‌گردد که خود باید خلق کند. روایت، نه روایتِ قتل ژاله، که روایت سه بازنویسی از قتل او در قالبِ داستانی است که در سه دوره‌ی زندگیِ ابدیِ ژاله رخ می‌دهد. او یک‌بار در جوانی و یک‌بار در میانسالی و بار بعدی در پیری به دست ستوان کاووس د. به قتل می‌رسد. در هر بازبینی نویسنده/کارآگاه تلاش مجدانه‌ای برای افزودن چیزی حیات‌بخش به سرنوشت محتوم ژاله دارد. هربار چند جمله‌ای بیشتر! در بازنویسیِ آخر، هم نویسنده و هم ژاله از اینکه بتوانند چیزی را واقعن تغییر دهند ناامید هستند. حسرت و اندوهِ پایان یافتن، در ایماژ ژاله موج می‌زند، اما این حسرت پایان یافتنِ زندگی نیست. حسرت شکست در تغییر سرنوشت هم نیست، بلکه حسرت پایان یافتن و به تمامیت رسیدنِ عشق است. کاووس د. و ژاله م. نمی‌توانند بیش از این عاشق باشند. نویسنده در حاشیه‌یِ پهنِ برگه‌ای که برای قتل ژاله پر می‌شود به‌دنبال چیزی‌ست که با آن بتوان ژاله را تا سال‌های سال عاشق(بنابراین زنده) نگه داشت: مرگ. ... بودریار توضیح می‌دهد این میل به کمال و تا ته امکانات رفتن خود با نامیرایی در تناقض است؛ چراکه هرچه بیشتر برای زیستنِ به تمامی، تلاش کنید، عملن با سرعت بیشتری به سمتِ سرحدات خود در حرکتید. از مقاله‌ او می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که زندگی، نرفتن تا تهِ امکانات آن است. به قول ابوتراب خسروی برای آن وجه گمشده است که باید دوباره نوشت. با این توضیح مضمون مرکزی داستان خسروی از یک شعار سیاسی علیه قتل دگراندیشان، به سمت یک قانون فلسفی، ناظر به این حقیقت میل می‌‌کند که [عشق] به رغم فراموشی و خیالبافی‌اش، یگانه امر نمادینی است که پیوستار واقعیت را با انفجارِ میل نابود می‌کند و ما را به‌سوی لحظه‌ حالِ امر واقعی می‌راند، جایی که در ورای شخصیت یا خود(ایگو) به آن هیولا/فرشته‌ای می‌رسیم که فرمانروا و نفسِ حقیقیِ ماست: این هیولا/فرشته‌ی بی‌کلام ، نابینا و درونگرا، نخست در هیئت عشق یا اروس به آدمی حمله می‌کند و از آن‌پس در همه‌ی ساعات زندگی همراه اوست، تا آن لحظه که نقاب از رخ برمی‌کشد و هویت خود را در مقام مرگ یا تاناتوس بر آدمی آشکار می‌سازد(پاره های فکر (فلسفه و سیاست)، مرادفرهاد پور، صص94و95). در اقتباس خلاقانه‌ میلاد فرج‌زاده از این داستان، همان‌گونه که یک حرف به عنوان داستان اضافه شده‌است، یک حرف هم به مضمون داستان خسروی اضافه شده. ازین‌رو حتی وقتی در کمال تعجب می‌بینیم، تقریبن تمام متنِ داستانِ خسروی در اجرا در صحنه‌های مختلف عینن خوانده می‌شود، هنوز هم سهم عمده‌ای برای شش بازیگر که سه‌تای آنها ژاله م. و سه تای‌شان کاووس د. هستند باقی می‌ماند. فرج‌زاده سعی کرده‌است مکان‌های نامکشوف داستان خسروی را کشف کند و حاشیه‌هایی که هنوز به عشق و زندگی آلوده نشده‌اند از خواب مرگ برخیزاند. روایت فرج‌زاده از مرگ، نه آن مرگِ فلسفی، که قتلی تاریخی‌ست. قتلی که بارها و بارها تکرار می‌شود. این تکرار، بزرگداشت جدال ازلی و ابدی عشق و مرگ (اروس و تاناتوس نزد فروید) که به‌زعم نگارنده مقصود محتمل خسروی بوده، نیست؛ بلکه تکرار تاریخیِ مناسباتِ فروپاشیده‌ی انسان‌ها در نسبت با قدرتِ حاکم است. ازین‌رو او به ژاله‌هایش مجال عشق‌ورزی‌های مفصل می‌دهد و کاووس‌هایش بیشتر، شاعران پژمرده‌ای هستند که هرچه می‌کنند کام از معشوق نمی‌گیرند. تعارض عجیبی که مخاطب را به سوی این سوال می‌برد که اگر چنین عشق شعله‌وری در قلب این دو زبانه می‌کشد، چه توجیهِ دراماتیکی برای اسلحه‌کشیدن و کشتن باقی می‌ماند؟ یک تکه کاغذ که حکم قتل است؟ نویسنده البته سعی دارد پای ایدئولوژی را به میان بکشد و بُرانی آن کاغذ را بر گردن ایدئولوژی و قدرت بیاندازد که گرچه در روایت قتلِ ژاله‌ جوان معقول می‌نماید اما در قتل ژاله‌ میانسال چندان راضی‌کننده نیست. اما درخشان‌ترین بخش تئاتر تصویری‌ست که از ژاله و کاووس در پیری می‌بینیم. با وجود افتراق عمده‌ این بخش با اصل اثر، تنها در این بخش است که دینامیسم داستان خسروی، یعنی مداخله‌ صریحِ نویسنده در تقدیرِ قاتل و مقتول به بهترین وجهی برساخته شده‌است. این از اقبال خوش، با بازی‌هایی بهتر از بازی‌های قبلی درآمیخته و امکان برقراری رابطه با فضای مبهم و پریشان نویسنده، در مقام قاتل و مقتول را برای مخاطب فراهم می‌کند. اشارات تاریخی فرج‌زاده به قتل نویسنده و شباهت چهره‌ کاووسِ پیر به ابوتراب خسروی، همچنین ترکیب تمام ژاله‌ها با تمام کاووس‌ها، در شُرفِ فاجعه، اتفاقات بدیعی هستند که تماشای این تئاتر را ارزنده کرده‌اند. ... هوش فرج‌زاده آنجاست که او از ابتدا اثری قوی را برای اقتباس برگزیده و توانسته‌است سویه‌هایی تاریخی به نگاه فلسفی نویسنده بیافزاید. خلاقیت او در متن کاملن کارآمد و در اجرا با تساهل قابل قبول است و برای کسانی که پرتاب‌های تاریخی متن به بیرون را درمی‌یابند کار میلاد فرج‌زاده، قابل تحسین و به یادماندنی خواهد‌بود.

لانچر 5 به نویسندگی و کارگردانی مسعود صرامی و پویا سعیدی در حدود ده ماه بیشترین اجرا را در سه سالن مختلف و چهار دوره تجربه کرد؛ دور اول از 24 تیر تا 8 شهریور 98 در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر، سپس از 10 تا 16 شهریور 98 در تئاتر مستقل تهران، دوباره از 9 آبان تا 29 آذر در تئاتر مستقل تهران و در نهایت از 5 دی تا 26 اسفند در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر؛ که البته از اوایل اسفند اجرای نمایش به دلیل شیوع ویروس کرونا تعطیل شد. در دو دور اول این نمایش 135 دقیقه‌ای امیر نوروزی، میلاد چنگی، مجید یوسفی، محمد حق‌شناس، صادق برقعی، مرتضی سلطان محمدی، فرشید روشنی، عماد درویشی، مجتبی یوسفی، باسط رضایی، عرفان امین، هادی شیخ‌الاسلامی و امیرحسین احمدی ایفای نقش می‌کردند. در دور سوم که هر روز در دو سانس به صحنه می‌رفت؛ امیر نوروزی، میلاد چنگی، مجید یوسفی، محمد حق‌شناس، صادق برقعی، مرتضی سلطان محمدی، باسط رضایی، حامد محمودی، مجتبی یوسفی، عرفان امین، فرشید روشنی، امیرحسین احمدی، منصور نصیری، پویا عربگری و علی چایچی بازی کردند در خلاصه نمایش آمده: در پادگانی نظامی سه تیراندازی به فاصله ی زمانی یک ماه منجر به مرگ سه سرباز شده است. به دلیل اهمیت موضوع سروان شایگان افسر دایره بازرسی از طرف ستاد کل مامور حل و فصل پرونده می شود. لانچر 5 تندیس بهترین نمایشنامه از نوزدهمین جشنواره دانشگاهی(جایزه اکبر رادی) در سال ۹۵، تقدیر بهترین نمایشنامه از جشنواره تئاتر شهر در سال ۹۶، تندیس بهترین نمایشنامه در بخش صحنه در بیست و یکمین جشنواره دانشگاهی در سال ۹۷، نامزد نمایشنامه در جشنواره تاتر فجر در سال ۹۷، تقدیر بهترین بازیگر مرد در ۲۱مین جشنواره دانشگاهی در سال ۹۷(امیر نوروزی)، تقدیر بهترین بازیگر مرد در جشنواره تئاتر فجر در سال  ۹۷(امیر نوروزی)، تقدیر بهترین طراحی نور در جشنواره تئاتر فجر در سال ۹۷(علیرضا میرانجم)، نامزد چهار جایزه بهترین بازیگر مرد از بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی و نامزد بهترین طراحی نور از بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی را دارا است. امید طاهری از اعضا کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در بخشی از نقد خود برای این نمایش نگاشته: ...تلاش ساختارهای اجتماعی در ایجاد جوامع برخوردار از نظم نمادین، در مواجهه با فردیت گرایی و میل گریز انسان به تمایلات شخصی و منفعت طلبی، یک آنتاگونیست و پروتاگونیستِ قدرتمند در لایه های محتوایی نمایش لانچر پنج است. نظم نمادین موجود در پادگان، جایگاه و رتبه ها و درجه های تعریف شده، رفتار و گفتار تعریف شده، نحوه ی برخورد و سلام نظامی به ارشد ها، نحوه ی صحبت و در مجموع هر آنچه در یک پادگان نظامی قرار دارد، از آدم ها تا اشیا؛ پوشه هایی که به ردیف و منظم در قفسه ها چیده شده؛ همه و همه، نمی تواند مانع منفعت طلبی فردی آدم ها باشد و سرانجام از چنین منفعت طلبی، یا خیر زاده می شود یا شر. که هر چه باشد، همواره موی دماغ نظم نمادین ناظمان جامعه بوده. بنابراین نمایش لانچر پنج را می توان از منظر لاکان و سه نظم بنیادین اش ( امر خیالی، امر نمادین و امر واقع ) بررسی کرد. اگر چه این نمایش هرگز قصد ندارد در این نظریه سرگردان شود یا به قطعیتی دست یابد. اما بال های اندیشه خود را از حدود و ثغور یک ستون حوادث یا خبری تکان دهنده در روزنامه و یا نمایشی با رویکردی انتقادی به یک رخداد مستند، فراتر می برد. در لانچر پنج، پادگان نظامی به عنوان امر نمادین، مورد هجوم امر واقع قرار می گیرد. این یک تداخل تاریخی است. رییس اداره بازرسی در دل ساختار و نظم موجود در امر نمادین، برای حل معمای قتلی که محصول هجوم امر واقع است، راهی جر اتکا به امر خیالی ندارد. او ناچار است خود را به عنوان یک وجود کامل متصور شود و آنچه را با فهم خود دریافت کرده، بستر قضاوت و تصمیم گیری خود کند. این همان نظمی است که لاکان آن را رد می کند و معتقد است محصول تمایل بشر به تسخیر جهان به دست خود یا دست ساخته های خود است. در آخرین صحنه نمایش، سربازی نزد سروان می آید و یک پرده دیگر از روی حقیقت بر می دارد. او به سروان هشدار می دهد که آیا نمی ترسد این ماجرا برایش بد تمام شود؟! اما سروان شایگان از این موضوع نمی ترسد. او در تردیدی دیگر به سر می برد. تردید از اینکه آیا می تواند خود را به تمامی یک نظم نمادین بداند؟ سروان شایگان، نمونه ی یک بیرون زدگی فردی از ساختارهای اجتماعی است که اینبار در جایگاه خیر می نشیند. اما همواره چنین بیرون زدگی هایی هم زاینده خیر بوده و هم شر. لانچر پنج در بر گیرنده مفاهیمی عمیق تر از ناهنجاری مورد اشاره متن خود است. اما بستر مناسبی را برای طرح مسئله خود انتخاب می کند. در نمایشنامه، کارگردانی، طراحی، بازیگری و سایر عناصر اجرا، ساده و بی پیرایه برخورد می کند، چون اقتضای موضوع نمایش است. اما در همین سادگی و بی پیرایگی، آنجا که باید، سیلی محکم خود را می زند و خنده را بر دهان مخاطب خشک می کند. در نمایشنامه و اجرا، به درستی لحظات کمیک ایجاد می کند تا در قدم اول ارتباطی ملموس با مخاطب برقرار کند. فضا و کاراکترها برای مخاطب آشنا می شوند. همان هایی هستند که هر روز در زندگی شاهد حضورشان هستیم. دور از دسترس نیستند. از دل تاریخ نیامده اند، اگر چه سانسور تاریخی اجباری را بر دیوار اجرا الصاق کرده باشد. اینها زندگی روزمره خود ماست و فاجعه در کنار همین لبخندها و قهقهه ها بروز پیدا می کند. لانچر پنج، آخر دنیا نیست. جایی است کنار گوش ما.

تاریخ نمایش «زمستان/داخلی/خانه عروسک» بر اساس نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن و کارگردانی پگاه طبسی‌نژاد از 27 بهمن تا 26 اسفند 98 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بود. در این نمایش 130 دقیقه‌ای مریم پالیزبان، مجید آقاکریمی، سهیلا گلستانی، وحید راد و داریوش موفق ایفای نقش می‌کنند. از دیگر عوامل این نمایش می‌توان به حسن جودکی(مدیر تولید)، لیلا جعفری(مدیر پروژه)، محمد چرمشیر(مشاور متن)، یزدان تبریزی و علیرضا مورائیان(تکنیکال)، مرتضی فربد(طراح صحنه)، پریسا امین اللهی، مونا مقدم و پن استودیو(ویدئو)، تویک زادوریان(طراح گرافیک) و مونا مقدم و تویک زادوریان(عکاسان) اشاره کرد. در خلاصه نمایش آمده: هر چیزی با ضدش رابطه ی مستقیم داره. حضور و غیاب، زندگی و مرگ، عشق و تنفر، دور و نزدیک. اینا به هم وابسته ن. یکی ان. بدون هم معنا ندارن.

حوزه هنری و 1 نمایش 

نمایش«زیپ» به نویسندگی علی دل‌پیشه و کارگردانی کیانوش ایازی از 16 بهمن در تماشاخانه مهر حوزه هنری اجرا شد و قرار بود تا 9 اسفند بر صحنه باشد. در این نمایش علی دل پیشه و فاطمه الطافی ایفای نقش می کردند. در خلاصه این نمایش 65 دقیقه‌ای آمده: قصه آدم‌هایی که در گذشته خود گم شده اند، امروز کنار هم قرار گرفته اند. از دیگر عوامل این نمایش می‌توان به ساهره سادات خاموشی(تهیه‌کننده و مجری طرح)، مونا قنبری(طراح صحنه)، علیرضا خدامرادی(طراح پوستر و بروشور)، صمد خانی(طراح نور) و دانیال تاجیک(عکاس) اشاره کرد. مجید اصغری درباره این نمایش نوشته: چندی می‌شود که ما یک عنوان مناسب برای نمایش‌ها و آثار به روی صحنه آمده پیدا نمی‌کنیم. این مشکل دلایل زیادی دارد که بخش عمده آن به بلاتکلیفی اثر و مؤلفش بازمی‌گردد. اما نمایش زیپ از این دسته به دور بوده و نویسنده عنوانی را مبتنی بر فضایی که در اثرش جریان دارد انتخاب کرده است. زیپ عاملی‌ست برای جداسازی و یا پیوندی میان دو تکه پارچه یا به تعبیر اثر دو زمان، دو مکان و دو نسل. پیوندی تحمیلی که به واسطه‌ی عاملی خارجی(خارج از سن و قواعد آن) به وجود آمده و در صحنه کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. این زیپ و یا این پیوست به ظاهر نامربوط، زاده‌ یک جامپ‌کات و برش است از فضای جنگ در اوایل دهه‌ شصت در خرمشهر و فضای آپارتمان‌نشینی در مرکز تهران در سال نود ‌وهشت. اساسا ایده‌ نمایش بر این ساختار پرشی استوار شده است. بنا بر یک اتفاق ناگهانی اتاق خواب دختری به نام مریم که در خیابان جمهوری زندگی می‌کند با آشپزخانه‌ی جنگ در خرمشهر که به اشخاصی به نام‌های عزیز و کریم تعلق دارد ادغام می‌شود. حال نمی‌توان گفت که این مکان دقیقا چه مکانی‌ست. آیا اتاق خواب است یا آشپزخانه؟ آیا دهه‌ شصت است یا دهه‌ نود؟ یک برش تاریخی رخ داده و به واسطه‌ زیپ(موقعیت نمایشی) به هم درآمیخته‌اند. طبیعی‌ست که نوعی گیجی و آشفتگی ذهنی شخصیت‌ها را دربربگیرد و اساسا این شروعی می‌شود برای یک نزاع تمام عیار و یا یک پیوند عاطفی مابین آن‌ها. شخصیت عزیز که لحن و رفتاری کمیک دارد با ترس و حتی عصبانیت مریم، فضایی دوگانه ایجاد می‌کند و این فضا ریتم مخصوص خود را بنا می‌کند. گاه تند می‌شود و سیر صعودی به خود می‌گیرد و گاه آرام شده و حتی در سکوت فرو می‌رود. این مساله به هیچ‌وجه حالتی مزاحم‌گونه برای درک درست مخاطب از موقعیت نمایش ایجاد نکرده، هرچند می‌توانست به راحتی چنین شود. کارگردان هرجا که چنین خطری را احساس کرده با تغییراتی در صحنه، نور و بازی عجیب و دوست‌داشتنی کنش‌گران، حلقه اتصال مخاطب با نمایش را حفظ نموده است. تمهیداتی مانند دوش حمام، تلفن به سمیه (زن عزیز) و اسلحه و شلیک اتفاقی آن، همه و همه دست به دست داده‌اند تا به بسته ماندن زیپ کمک کنند. در اپیزود دوم شخصیت‌ها تلاش می‌کنند تا به درک درست‌تری از یکدیگر برسند. در این راه مریم جسورتر به نظر می‌آید. او جوان دهه‌ی نودی‌ست، ریتمش تندتر است و علی‌الظاهر باهوش‌تر. عزیز سعی می‌کند با این وضع موجود کنار بیاید. درست است که گاهی سر مریم داد‌وبیداد می‌کند اما خیلی هم از حضور او ناراضی نیست، به خصوص این که مریم او را یاد سمیه انداخته و هرازگاهی او را با همسرش اشتباه می‌گیرد. مریم اما حس تملک به این مکان جدید داشته و اصرار دارد که ثابت کند که هنوز در اتاق خوابش هست و البته در سال نود‌‌وهشت. خب پرواضح است که منازعاتی میان آن دو سرگرفته و فضای گفت‌وگوی آن‌ها به بحث‌وجدل کشیده خواهد شد. اما یک نکته‌ مهم وجود دارد. مخاطبی که پای تماشای این نمایش می‌نشیند نیز در همان سالی زیست می‌کند که مریم هست. حتی کارگردان، نویسنده و گروه اجرایی نیز از این قاعده مستثنا نیستند و خودشان نیز به این موضوع اشراف کامل دارند. به این که ما ناخواسته در گروه مریم قرار گرفته و از زاویه‌دید او به ماجرا و تحولات آن نگاه می‌کنیم. در واقع این ما هستیم که به دهه‌ی شصت پرتاب شده و به واسطه‌ی یک زیپ به آن گره خورده‌ایم. اگر مریم پی ببرد که سمیه رفته و یا مرده، درواقع ما نیز از این کشف سهمی داریم و این تجربه حسی به ما نیز منتقل می‌شود. از این‌جاست که نزاع بین مریم و عزیز پایان پذیرفته و به حالتی ادراکی سوق پیدا می‌کند. عزیز در قامت یک مظلوم در ذهن مریم نقش می‌بندد و می‌پذیرد که در وسط جنگ در یک آشپزخانه نظامی قرار دارد. سادگی و بی‌شیله‌‌پیله بودن عزیز این احساس را در مخاطب نیز تقویت می‌کند. نه از کریم خبری هست، نه سمیه و نه سربازانی که برای صرف غذا به آشپزخانه می‌آیند. آیا این نوعی فضای توهم‌گونه به نمایش نمی‌دهد؟ قطعا همین‌طور است. در پایان نمایش نور می‌رود و دوباره بازمی‌گردد. مریم روی تخت خود دراز کشیده و ناگهان از خواب بلند می‌شود. گویی هر آن چه دیده و یا شنیده خوابی بیش نبوده است. این خواب و بیداری بر مخاطب نیز تحمیل شده چرا که او به همراه مریم وارد قصه‌ی «زیپ» شده است. مخاطب نیز برای دقایقی با آدم ساده و بی‌آلایش خرمشهری مواجه شده که بی‌هیچ چشم‌داشتی در آشپزخانه جنگ مشغول به کار است و برای سربازان غذا می‌پزد. اما این انتها و سقف نمایش «زیپ» است. اثر از این پا فراتر نگذاشته و به عبارتی اندازه دهان خود را شناخته است. نمایش هرچند کوچک اما توانسته از پس فضای گروتسکی که ادعا می‌کند بربیاید و از این بابت دل مخاطب را نزند. ایده‌ی کار بسیار خوب است اما می‌توانست بیشتر از این حرف‌ها بسط و تعمیم پیدا کند. فکرش را بکنید اگر شخصیت‌هایی از هر دوجناح و از هر دو نسل به ماجرا اضافه می‌شدند، هم پیرنگ اثر جان بهتری می‌گرفت و هم اثر از ابعاد بیشتری بهره‌مند می‌شد.

3 نمایش در دیوار چهارم

نمایش «اضافه حقوق» نوشته ژرژ پرک با ترجمه زهره ناصحی و کارگردانی محمدمهدی سجادی قرار بود از 1 تا 23 اسفند 98 در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه برود. در این نمایش اسما اسدی زاده، ملیکا اصل پور، محسن بخشی، صالح خواجه، نیوشا دلشادیان، محمد دهملائی، سینا شیبانی، آنیتا قجری و علی یار احمدی حضور داشتند. بهروز محمودی(تهیه کننده)، سپیده مجنونی و دانیال رضایی(مشاوران کارگردان)، حامد عدالتی(طراح پوستر و بروشور)، گروه ریداد(موسیقی)، ساریناد شاد(طراح حرکت)، گروه ادریس(طراح لباس)، معصومه جاوید(طراح گریم)، جلال کاشانی(طراح نور)، مهدی علیزادگان و محمد مهدی سجادی(طراح صحنه) و مینا بخشی و غزال عنایتی(عکاس) در این پروژه همکاری داشتند. در خلاصه داستان نمایش آمده: وقتی تصمیم میگیری بخاطر شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی، هنری و بهداشتی و در هر شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، هنری و بهداشتی به دیدن رییس بالا دستی بروی تا از او درخواست اضافه حقوق کنی.

تاریخ نمایش «تا اون» به نویسندگی و کارگردانی هادی حوری از 1 تا 24 اسفند 98 در مجموعه تئاتر دیوار چهارم بود. بازیگران این نمایش هژیر سام احمدی، شیما پروهان، شیوا ترابی، سعید جاودان، علی رجایی، بهروز سروعلیشاهی، محمد مهدی کیان، عیسی محمدی، علیرضا موسوی، آیلار نو شهری، نساء یوسفی، ریحانه ادراکی، میثم پاکدامن، فاطمه حاجی حسنی، دیاکو حسامی، هلیا حمیدی، مریم شایسته، نگار شهبازی، مجید صد خسروی و مهدی مرتضوی بودند. هلیا میرهادی(مدیر گروه و طراح صحنه و لباس) و علی روانبد(مدیر اجرایی) از عوامل «تا اون» بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: در لانه موشها اتفاقی  افتاده. ترس و وحشت به جان موشها رخنه کرده. آنها معتقدند این اتفاق از طاعون هم بدتر  است. هرج و مرج به وجود آمده فرصتی ست برای  انتقام و طرح توطئه. هیچکس به درستی نمیداند چه چیزی در انتظارشان است. اما همه به نوعی در فکر سوءاستفاده از وضعیت به وجود آمده اند. آیا آگاهی باعث نابودی  ست؟ در  جهان تاریکِ موشها، هرچیزی با وحشتِ مرگ همراه است.

نمایش «حکم هفتم با شانس تبصره» به نویسندگی و کارگردانی ایمان مرادی قرار بود 1 تا 12 اسفند 98 در مجموعه تئاتر دیوار چهارم به صحنه رود. بازیگران این نمایش دیبا بیهقی، نگار تخت کشها، امیرحسین شیرالی و عرفان معجونی بوده‌اند. سید مهدی روشن(تهیه‌کننده)، امیرحسین رشیدی(آهنگساز)، محمد عابدی نسب(طراح صحنه)، مصطفی اسفندیاری(طراح نور)، غزاله مهربان یکتا(طراح لباس)، میثم خاوری(طراح پوستر و بروشور) و سجاد مرتضوی(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: اینجا برا انتخاب و انجام هر چیزی باید بازی کنیم.

ایران‌تماشا و 2 نمایش

تاریخ اجرای «میراث یک قتل» به کارگردانی آرش ماهان‌کیا از 27 بهمن تا 9 اسفند در تماشاخانه ایران‌تماشا بود. در این نمایش حامد پیراسته، ریحانه گنجی، مهدی ترغبی، شکوفه حیدریان، مسعود منقچی، آرزو کریمی زند، آرش ماهان کیا و مهران ضیغمی بازی می‌کردند. از دیگر عوامل این نمایش محمدجواد رجبی(تهیه‌کننده)، امید اسدی(مجری طرح)، علی غلامی(طراح صحنه و لباس)، نیلوفر واقف(طراح گریم)، محمد تیموری(طراح نور)، مجتبی رحامیان(عکاس و طراح گرافیک) بودند. 

نمایش «نه» به طراحی و کارگردانی عاطفه مقدسی قرار بود اول تا شانزدهم اسفند ماه در سالن ایران تماشا به صحنه ‌رود. «نَه» نمایشی مبتنی بر حرکت بود که در قالب پرفورمنس آرت - آلترناتیو اجرا می شد که در طول نمایش در ۱۰ بخش سعی در بیان زندگی تراجنسیتی ها و دغدغه های این افراد در جامعه را داشت. مجید کشاورز، مبینا محمدنژاد، آتنا محمدی، آوا مهماندوست، نگار والی دوست، سارینا رمضانی، فرشاد کنعانی سادات، امیرحسین حسین عرب، حامد اسماعیلی، جواد رستمی، حامد حجامی، میثم شریف تبار، فائزه حسین زاده و عاطفه مقدسی در این نمایش نقش آفرینی می کردند.

2 نمایش در خانه هنرمندان

مونولوگ «گوجه برزیلی» به نویسندگی و کارگردانی محمد مطهری پور و بازی شراره منصورآبادی قرار بود از 4 تا 24 اسفند 98 به مدت 45 دقیقه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه برود. مرتضی فربد(طراح صحنه)، استودیو بهراد جوانبخت(طراح گرافیک)، آذرخش فراهانی(تصویرساز)، سینا خدابخش(عکاس)، کامیار بهبهانی(طراح صدا و موسیقی) و محمد مطهری پور(طراح لباس) از عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: سوسن عروسی است سی چند ساله ، شب عروسی اوست و با همه عروس های دیگر فرق می کند، روایت نامتعارفی از کودکی تا جوانی و...

نمایش «برگشتن افتخارآمیز مردان جنگ» به نویسندگی شهرام احمدزاده و کارگردانی حسین شهبازی قرار بود 2 تا 24 اسفند 98 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه ‌رود. در این نمایش 65 دقیقه‌ای ابوالفضل جمشیدی، حسام شریفی، بهرام کاظمی، حامد پور محمد، احسان امیدی، بهار پوزش پور، ناصر عزتی، سمانه شعاعی، علی افضلی، غزل جمشید آبادی، سحر سلیمان زاده، طاهر رجبی، سید جواد آیت و میثاق یوسفی ایفای نقش می‌کردند. در خلاصه نمایش که بر اساس نمایشنامه «بیرون، پشت در» اثر ولفگانگ بورشرت است؛ آمده: بکمان ۳ سال بعد از اتمام جنگ جهانی دوم به شهر خود هامبورگ برمیگردد. امیر دژاکام(تهیه‌کننده)، حسین شهبازی(طراح لباس)، احمد نگهبان(طراح گریم)، امین مافی(طراح نور)، امیر رجبی(طراح پوستر و بروشور)، مریم اصلانی و آیدا دژاکام(عکاسان) و موسسه اندیشه ماهان(مجری طرح) از عوامل نمایش بوده‌اند.

6 نمایش در 2 سالن عمارت نوفل‌لوشاتو

«اپرای 90» به نویسندگی و کارگردانی عباس عبدالله زاده از 22 بهمن در سالن 1 عمارت نوفل لوشاتو اجراهای خود را آغاز کرد و قرار بود تا 23 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش 95 دقیقه‌ای حمید رضا الماسی، بهنام امینی، علی ایزدی، نازنین بابایی، شهاب بهرامی، پریوش جاوید، عرفان حق روستا، علیرضا حیدری، آتنا حیدری، فائزه خانزاده، حسام خانعلی، صادق خدا پناه، عباس خضری پور، امیر داوودی منش، محسن زرآبادی، شبنم شاهسون، تینو صالحی، سروش طاهری، سولماز غنی، تیماه کلاته، احمدرضا محمدی، سارا محمدی، سهیلا مقدم، شقایق مهاجر، محمد مهدوی، پارمیس نیری، علیرضا نیکخواه و اکبر همراهی ایفای نقش می‌کردند. از دیگر عوامل این نمایش می‌توان به ایرج نیک پور(تهیه‌کننده)، امیر حسام زبردست(آهنگساز)، حمیدرضا ثنایی(مدیر تولید)، سینا ایرانپور(طراح لباس)، سهیلا جوادی(طراح گریم) و مهدی نقاش زاده(گرافیست) اشاره کرد. در خلاصه نمایش آمده: رییس کمپانی دزدها دختر رییس کمپانی گدایان را می دزدد و در فروشگاه لوازم ورزشی سرالکس فرگوسن به عقد خودش در می آورد. این شروع مجموعه ماجراهای جورواجور و شیرینی است که...

تاریخ نمایش «یک گفتگوی عاشقانه در صبح دل‌انگیز سرد زمستانی» به نویسندگی جعفر غلامپور، کارگردانی حمید رحیمی و بازی مرضیه موسوی و ملکوم آرتسرونی از 1 تا 25 اسفند 98 در سالن 2 عمارت نوفل‌لوشاتو بود. سمانه خندانی‌مهر(تهیه‌کننده)، خانه هنرفا(مجری طرح)، امیر دوستی(طراح صدا و موسیقی)، بهارخلیلی فرد(طراح لباس)، هانیه بنی اسد(طراح گریم) و محیامیر میرزایی(عکاس و طراح گرافیک) از دیگر عوامل این نمایش 45 دقیقه‌ای بوده‌اند. این نمایش برداشتی آزاد از نمایشنامه‌ «پیش از صبحانه» نوشته‌ یوجین اونیل و ترجمه‌ سروناز طاهری است.

تاریخ نمایش «حاد» به نویسندگی علیرضا اجلی و کارگردانی ابراهیم عبدی از 1 تا 15 اسفند 98 در سالن 2 عمارت نوفل لوشاتو بوده است. در این نمایش 50 دقیقه‌ای نغمه طوسی، مصطفی عطری و محمدرضا آبادی بازی می‌کرده‌اند. غزاله الکائی(مدیر تولید، مشاور پروژه و طراح نور)، متین کی منش(طراح لباس)، معصومه جاوید(گریم)، محمد پسندیده(ساخت موسیقی)، زهرا فضل اله(طراح پوستر و بروشور) و مریم جعفری(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: سودابه و کامبیز و رسول در وضعیت حاد به سر می برند.

نمایش «شک» به نویسندگی جان پاتریک شنلی و کارگردانی مهران امام‌بخش از 27 بهمن اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 26 اسفند 98 در سالن 1 عمارت نوفل‌لوشاتو به صحنه رود. بازیگران این نمایش 75 دقیقه‌ای فبهناز جعفری، شبنم فرشادجو، ندا عقیقی، مبینا روزبهانی و مهران امام بخش بوده‌اند. محمد منعم(مترجم)، پارسا مخملی(تهیه‌کننده)، میترا افضلی(طراح صحنه و لباس)، میلاد دبیری(مجری طرح)، فرشاد نصیری(طراح نور)، مهدی غلامی(طراح پوستر و بروشور) و رضا قاضیانی(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: هرچی که هست فقط تا ژوئنه!!!

نمایش «پسر» نوشته فلوریان زلر و به کارگردانی علی مقدم از 20 بهمن اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 20 اسفند 98 در سالن 2 عمارت نوفل‌لوشاتو به صحنه رود. بازیگران این نمایش 75 دقیقه‌ای محسن بهرامی، الهه شه پرست، راشین عرب زاده، محمد قنبری و علی مقدم بوده‌اند. نسرین درستی و حمید مقدم(تهیه‌کنندگان)، حسین مقدم(مدیر تولید)، حسین مقدم(طراح صحنه)، سارا دقت پور و مهرسا دقت پور(طراح گریم)، عماد ابوالفتحی(طراح نور و صدا)، پریسا درستی(طراح لباس)، ملیکا زاهد(گرافیست) و عاطفه رضوانی، ملیکا زاهد و هلیا خادمی(عکاسان) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: نیکلا ١٧ ساله که دچار افسردگی شده تصمیم میگیره با پدرش زندگی کنه پدرش تمام تلاشش رو میکنه که اونو به زندگی بر گردونه اما...

تاریخ نمایش «مجهول» به نویسندگی و کارگردانی سیروس کهوری‌نژاد از 4 تا 27 اسفند 98 در سالن 2 عمارت نوفل‌لوشاتو بود. در این نمایش 55 دقیقه‌ای سیروس کهوری نژاد بندری، آذر طهماسب و مسعود کهوری نژاد ایفای نقش می‌کردند. در خلاصه نمایش آمده: مردی درساحل جنوب در پی مرگ خویش است، در این میان با چند شخصیت جادویی برخورد کرده و متوجه میشود هویت او به آرش کمانگیر متصل است و در خاطرات مردم جاودانه است.

تماشاخانه آژمان میزبان 3 نمایش

تاریخ نمایش «پله» به نویسندگی و کارگردانی نگین خلیل‌زاده 1 تا 15 اسفند 98 در سالن شماره 1 تماشاخانه آژمان بود. بازیگران این نمایش 40 دقیقه‌ای حدیث بیابانگرد، نگین خلیل زاده، فرهنگ روشنی، محمد شعبان پور، نیوشا شهیدیان، عطیه علوی، شیده غفاریان، نگین فیروزمنش، سارینا لواسانی، فرنوش مرواری، پرستو مهاجر و علیرضا نجفی بودند. بازیگران این نمایش در هر اجرا تغییر می‌کردند. سجاد داغستانی(تهیه‌کننده و مشاور کارگردان)، نگین خلیل زاده(طراح صحنه)، آرش رضایی(طراح نور) و فرانک ایرانی(طراح پوستر) از عوامل این نمایش بوده‌اند.

نمایش «زوزه سگ» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رجبی قرار بود 5 تا 15 اسفند 98 در سالن شماره 2 تماشاخانه آژمان به صحنه رود. بازیگران این نمایش 50 دقیقه امیر رضا نظری و غزال راه اورد بوده‌اند. ایمان رجبی و احسان کریمیان راوندی(تهیه‌کنندگان)، فاطمه حیدرخانی(طراح نور، لباس و صحنه)، پردیس تیموری و اشکان اشتیش(طراح گریم)، P.H.A.E Production(طراح صدا)، زهرا بزرگیان و امیرحسین لاهوتی(عکاسان) و مهدی اصفهانی(طراح پوستر) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: زوزه گرگ از رو قدرته ولی زوزه سگ نالَست.

تاریخ نمایش «سنزا به ایتالیایی یعنی» به نویسندگی و کارگردانی ماندانا جباری از 4 تا 20 اسفند 98 در سالن شماره 1 تماشاخانه آژمان بود. در این نمایش 60 دقیقه‌ای مهسا آذری، محبوبه آرمون، الی امامی، باران جلال زاده، غزال حسینی مقدم، حنانه خضرائی، نازنین دروگر، مانا دهقانی راد، نرگس ذاکری دلاور، شهرزاد شوشتری، مرسده کوچکسرایی، حدیثه مقدم، مهشید میرزایی و مهتاب وجدانی ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به سجاد داغستانی(تهیه‌کننده، مشاور کارگردان و طراح پوستر) و عارفه حجارمنش(عکاس) اشاره کرد. بازیگران این نمایش در هر اجرا تغییر می‌کردند.

محمدحسن معجونی با دو نمایش در تماشاخانه ملک

«خرس» و «خواستگاری» از آثار آنتوان چخوف و به کارگردانی محمدحسن معجونی قرار بود از 4 تا 24 اسفند 98 در تماشاخانه ملک به صحنه رود. در این نمایش 75 دقیقه‌ای برنا انصاری، برنوش پورغفار، روشنک شعبانی، مجتبی علیپور، نازنین نباتی، مهیار ندایی و مریم نژاد باز ی می‌کردند. این نمایش به صورت گیلکی اجرا و در طول اجرا زیرنویس فارسی برای تماشاگران نمایش داده می شد و برگردان به زبان گیلکی مریم نژاد بود. از عوامل این نمایش می‌توان به رضا سامانی(مدیر پروژه)، نیلوفر نقیب السادتی(طراح نور)، اشکان فروتن(طراح گرافیک) و بهشاد رسولی(مدیر تولید) اشاره کرد. در خلاصه نمایش خرس(وپوا زن جوانی است که تازه شوهرش را از دست داده و در غم از دست دادن او در خانه خود را زندانی کرده است. اسمیرنف ملاک برای گرفتن بدهی خود به خانه زن بیوه می شود درگیری بین آندو در انتها منجر به عشق می شود.) و در خلاصه نمایش خواستگاری(ایوان واسیلیچ همسایه آقای استپان برای خواستگاری از دختر استپان ملاک به خانه آنها می آید . ایوان واسیلیچ و ناتالیا با هم به گفتگو می نشینند ابتدا دخترش نمی دانند چرا واسیلیچ به خانه آنها آمده است. آنها ضمن پذیرایی بخاطر ملک وحتی اصالت سگشان با هم بحث میکنند و این سوتفاهم ها اصل ماجرا که خواستگاری است را زیر سوال میبرد.) آمده است.

3 نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد

نمایش «روزهای رادیو» به نویسندگی و کارگردانی محمد رحمانیان قرار بود اسفند 98 در سالن گلایل پردیس تئاتر شهرزاد بر صحنه باشد. در این نمایش هومن برق نورد، افشین هاشمی، احسان کرمی، لیلی رشیدی، آرمین رحیمیان، فهیمه رحیم نیا، بهنوش طباطبایی، مهتاب نصیرپور، رویا میرعلمی، آلاله زارع طلب، نوشین اعتماد، مانیا علیجانی، غزال آخوندزاده، نازنین میهن، فرهاد اتقیایی، آناوا صدر هاشمی، المیرا صارمی، کسری کندری، امیر آرام، محمدرضا هلال زاده، سوگند صدیقی، راحیل زمانی، امین مصلایی، نیما طیبی، محمد مهدی طهماسبی، پوریا محمودی، محمد حبیب نژاد، فروغ شیخی، بهرنگ زهره وند، علی رضازاده، شهرام نصیرپور، امیددربان، شاهین زرگر، معصومه خدابنده لو، محسن فروزان، مهدی ایمانیان، نیوشا شهریوری و رضا حجتی بازی می‌کردند. آزیتا موگوئی(تهیه‌کننده)، افشین هاشمی(مشاور کارگردان)، ماریا جاجیها(طراح گریم)، احسان برآبادی(طراح اعلان و برنوشت)، امیرحسین دوانی(طراح صحنه)، ندا نصر(طراح لباس)، سردار سرمست(تنظیم موسیقی)، سردار سرمست و غزال آخوندزاده(نوازندگان) و حسن علیشیری(ترانه‌سرا) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: داستان زندگی یکی از گردانندگان رادیو از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۳۹ در خلال حوادث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... عاشقانه.

تاریخ نمایش «اسم» به نویسندگی ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر و کارگردانی رضا جاویدی از اسفند 98 در سالن ارکیده پردیس تئاتر شهرزاد بود. در این نمایش 80 دقیقه‌ای محمد نادری، سامان دارابی، محمد صدیقی مهر، لاله مرزبان و سارا مقدم ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به میرعلیرضا دریابیگی(تهیه‌کننده)، سید جمال امیریان(سرمایه‌گذار)، سید عماد عامری مقدم(مجری طرح)، امیرسپهر تقی لو(مدیر تولید)، پگاه آذرکمان(طراح صحنه و لباس)، سینا افشار(گرافیست) و پرتو جغتایی(عکاس) اشاره کرد. در خلاصه نمایش آمده: داستان مردی ست چهل‌ساله به نام ونسان؛ مردی که به لحاظ اجتماعی فردی موفق ارزیابی می‌شود. ونسان که به‌تازگی صاحب فرزند شده، در رویارویی با حس پدر شدن خود را در شرایطی تازه و تجربه نشده می‌یابد. اصلی‌ترین صحنه‌های نمایش در یک میهمانی خصوصی می‌گذرد، جایی که ماجرای بچه‌دار شدن ونسان و کنجکاوی برای دانستن نامی که برای فرزندش برگزیده به کنجکاوی درباره زندگی شخصی او می‌انجامد.

نمایش «چ.ف.ت بر وزن رفت» نوشته امیر اربابی و به کارگردانی محمد خان‌حسینی قرار بود اسفند 98 در سالن ارکیده پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه رود. بازیگران این نمایش کامران تفتی، جواد یحیوی، دُنا تارفی و کیارش حقگو بوده‌اند. کیارش ظریفی(طراح صحنه)، هادی فکری(طراح گریم)، کیوان ضیا پور(طراح نور)، مارال سوری(طراح لباس)، پیمان شجره(عکاس و گرافیست) و حامد تهرانی علوی(آهنگساز) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: همه‌ی مردم دنیا چفتن... همه‌ی مردم دنیا یه جوری بازی می‌خورن و راحت می‌میرن.

تئاتر مستقل تهران؛ میزبان سه اثر برگزیده جشنواره تئاتر دانشگاهی

است نوشته امیر ابراهیم‌زاده و پرنیا شمس، به کارگردانی پرنیا شمس و تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده در بازه‌ای 8 ماهه دوبار به صحنه رفت؛ ابتدا از 17 خرداد تا 14 تیر در سالن اصلی تالار مولوی و سپس از 15 بهمن و قرار بود تا پایان اسفند 98 در تئاتر مستقل تهران به صحنه رود. در این نمایش پروانه ذابح، یاسمن رسولی، نگار رئوفی، شادی صف شکن، مهتاب کریمی، صدف ملکی و ماهور میرزانژاد ایفای نقش می‌کردند که در دور دوم اجراها ترانه یوسفی بجای نگار رئوفی به صحنه می‌رفت. این نمایش تندیس بهترین متن، تندیس بهترین طراحی صحنه، جایزه دوم بازیگری زن، جایزه دوم کارگردانی و بهترین اثر معرفی شده برای اجرای عموم از بیست و دومین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی و کاندید طراحی نور و طراحی صحنه از سی‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر است. از دیگر عوامل این نمایش می‌توان شهاب رحمانی(دراماتورژ)، روح‌اله زندی‌فر(مدیر پروژه)، پوریا اخوان(طراحی صحنه)، علیرضا میرانجم(طراح نور)، متین حبیبیان(طراح صدا)، لیلا طاهری(طراح لباس) و مریم دیهول و عمران هاشمی(طراح تیزر) را نام برد. سایت ایرنا درباره این نمایش نوشته: ... صحنه، کلاس درسی را تداعی می‌کند. کلاسی با نیمکت و تخته‌ای که مهمترین مؤلفه برای آشنایی با مفهومی به نام کلاس درس است. اما این کلاس هیچ دیواری ندارد و در حقیقت با آغاز نمایش و حضور دانش آموزان متوجه می‌شویم که معلم، مدیر و ناظم نیز در این مدرسه با آنکه وجود دارند ولی دیده نمی‌شوند؛ اما دانش‌آموزان مطابق سنت همیشگی در حال یادگیری دروس و اطاعت از قوانین و دستورهایی هستند که توسط هر نظام آموزشی در مدرسه مورد استفاده و بهره برداری قرار می‌گیرد. در حقیقت اولین کُنش پرنیا شمس در نمایش است، ایجاد موقعیت درام به معنای موقعیت فرمانبری دانش‌آموزان از فرمانروایان مدرسه (مدیر، ناظم و معلم) است. این درست که ما حضور فیزیکی آنها را شاهد نیستیم و گویا آنها نامرئی هستند اما قدرت حاکم آنها چنان است که دانش آموزان می‌پذیرند معلم سر کلاس است؛ رفتارشان توسط ناظم مورد رصد قرار می‌گیرد و مدیر به عنوان بالاترین رکن مجموعه‌ای به نام مدرسه بر رفتار آنها و البته دانش آموزان نظارت کامل دارد و این درست تجلی همان مفهوم «اراده معطوف به قدرت» است که نیچه فیلسوف بزرگ معاصر به عنوان یکی از اصلی‌ترین تئوری‌های جایگاه قدرت در میان جوامع و انسان‌ها به آن اشاره می‌کند. ماکس وبر تاریخدان و جامعه شناس شهیر آلمانی و از بنیانگذاران تفکر اراده معطوف به قدرت درباره جایگاه قدرت در نظام‌های اجتماعی و در ارتباط با رفتار انسان‌ها در کتاب دین، قدرت، جامعه با ترجمه احمد تدین نوشته است: قدرت امکان تحمیل اراده خود بر رفتار دیگران است. قدرت؛ مجال یک فرد یا افراد برای اعمال اراده خود حتی در برابر مقاومت عناصر دیگر که در صحنه عمل شرکت دارند است. پس قدرت بر دو رکن عمده ۱) تحمیل اراده و ۲) مقاومت شخص دیگر استوار است. وبر، قدرت را معادل سلطه می‌داند و رابطه بین قدرتمند و قدرت پذیر را همچون رابطه فرمانبر و فرمانروا یا اطاعت و فرمان می بیند. پس از نظر وبر، هر کس که در جامعه قوه و استعداد اعمال اراده خود را بر دیگران داشته باشد، واجد قدرت است. بحران در نمایش زمانی آغاز می‌شود که شاهد حضور دانش آموزی غریبه و تازه وارد میان جمع دانش آموزان کلاس هستیم. جایی که او با شاگرد اول کلاس طرح دوستی عمیقی و صمیمی را پی ریزی می‌کند. در ادامه دانش آموز شاگرد اول به همراه دیگر دانش آموزان با محوریت و هدایت دانش‌آموز غریبه تصمیم می‌گیرند که در برابر نظم و استبداد و سو استفاده معلم، ناظم و مدیر از قدرت حاضر نسبت به دانش آموزان دست به اعتراض بزنند. اعتراضی که آنها نسبت به امتحان‌های سخت، مکرر و مستمر و بی هدف مدرسه دارند! همین مساله باعث می‌شود که شاهد شکل گیری دو قطبی فرمانروا(مدیریت، ناظم و معلم) و مقاومت فرمان پذیران(دانش‌آموزان) باشیم؛ مقاومت در برابر مساله یا ظلمی که آنها احساس می‌کنند استحقاق آن‌را ندارند. قدرت وارد عمل می‌شود و در ابتدا با ابزاری مانند تهدید تلاش می‌کند تا مانع از شکل‌گیری این دسته از اعتراضات شود؛ اما دوستی دانش آموز غریبه و تأثیرگذاری شاگرد اول کلاس میان دیگر دانش آموزان، برتری قدرت در مواجهه با کسانی که رو به روی آنها ایستاده‌اند را ناکام می‌گذارد. بعد از تهدید نوبت به گام اجرایی می‌رسد؛ مساله اخراج! حال بحث دوراهی انتخاب برای شاگرد کلاس اول پیش می‌آید که یا بر دوستی خود با دانش آموز وفادار بماند و مسیر مبارزه در برابر نهاد قدرت را ادامه دهد و یا منکر این دوستی شود و با تهمت‌هایی که نهاد قدرت بر دانش آموز تازه وارد می‌زند همراه شود و سبب اخراج او را فراهم کند. میل به طغیان‌گری به عنوان یکی از مهم‌ترین خصوصیات دانشجویی در تمامی رده‌ها از جمله دانشجویان تئاتر امری آشنا و از مهم‌ترین اسباب پیش‌برنده حرکت آنها به سمت فعالیت و در نهایت ورود به بدنه حرفه‌ای تئاتر است. در حقیقت دانشجویان تئاتر در مواجهه با فضای دانشکده‌های تئاتری و همچنین سال‌های بی هیجان تحصیل در دانشگاه نیازمند طغیان‌گری هستند و در این میان، شکل گیری حرکات طعیان‌گرایانه خود را با اجرای آثار تئاتری به عنوان یکی از اصلی ترین ابزارهای بیان مدنی نظراتشان به کار می‌برند. این بار پرنیا شمس در مقام نویسنده و کارگردان با گروه نمایشی است، مفهوم ایجاد مقاومت طغیانگرایانه در برابر نهاد قدرت را به یکی از مهم‌ترین نظام‌های اجتماعی کشورمان یعنی نظام آموزشی باز می‌گرداند. در این میان حرکت بر مدار درست و بدون اغراق اثر و پرهیز از بیراهه‌ها و درغلتیدن به دام شعارزدگی مهمترین برگ برنده گروه نمایشی در مقام کارگردانی و هدایت بازیگران به شمار می‌رود. کارگردان آگاهانه دیوارها را حذف کرده تا مخاطب بدون حضور معلم، ناظم و مدیر باز هم فضای فرمانبری دانش آموزان را در کلاس مدرسه به وضوح به مخاطبان بدون حس تحمیل، القا کند. همچنین در شکل‌گیری جریان اعتراضی دانش آموزان در برابر نهاد قدرتمند مدرسه با آنها همراه می‌شود و بار دیگر هم این نبود دیوارهاست که باعث اتحاد بیشتر آنها و شکل گیری کلونی دانش آموزان در گوشه‌های مختلف صحنه می‌شود، تا با تصمیم گیری های مختلف بتوانند به هدف خود که برهم زدن مظام قدرت و رسیدن به شیوه صحیح آموزش و انتقال مبانی درسی به آنهاست را تجربه کنند. طراحی صحنه، نور و همچنین میزانسن‌های کارگردانی تبعیت درست و بی چون و چرایی از قواعد تئاتر مینیمالیستی دارند. بدون آنکه روایتی مو به مو و جزءبه‌جزء از یک کلاس درس را نشان دهند، صرفاً با چند نیمکت و یک تخته کلاسی را تصویر و برای مخاطب قابل درک می‌کنند که آن کلاس دیوار ندارد. از سوی دیگر بدون حضور عوامل قدرت(مدیر، ناظم و معلم)، دانش آموزان تبعیت پذیری خاصی در رعایت قوانین مدرسه یعنی بحث آموزش، درس خواندن و امتحان دادن را پشت سر می‌گذارند. همچنین به دلیل محدودیت سالن و پر بودن فضای صحنه از نیمکت‌ها حرکت بازیگران در قالب میزانسن‌های کارگردانی به شکل محدود و مقطع و در عین حال کُنشگر و کُنش‌زاست. به گونه‌ای که با همان کلونی‌هایی که پیشتر به آن اشاره شد که در جای جای مختلف صحنه اتفاق می‌افتد، شاهد تجمع گروه بازیگران هستیم؛ اما همین شکل از تجمع‌ها در کنار رفتارهای انفجاری و حرکت‌های ناگهانی بازیگران نوع دیگری از بازتاب مفهوم مقاومت و تلاش برای تحقق اهداف و آرمان‌های گروه مبارزه گر در برابر ظلمِ قدرت در مدرسه را به رخ می‌کشاند. البته شمس در طراحی‌لباس آنچنان متعهد و وفادار به نظام لباس‌های فُرم مدارس کشورمان بوده است و همچنین در وسایل مورد استفاده دانش آموزان در کلاس آنچنان وابسته رعایت نعل به نعل وسایل مورد استفاده تمام دانش‌آموزان داشته که گاه مخاطب را به این سمت سوق می‌دهد که آیا هدف کارگردان در کارگردانی این اثر انتقال نگاه رئالیستی بوده؟ اما در همین بزنگاه مخاطب به خود کلاس و دیوارهایی که وجود ندارند؛ معلم، ناظم و مدیری که وجود ندارند و تنها سایه قدرت آنها را احساس می‌کنیم یادآوری و تاکید می‌کند که با چنین نگاه دوگانه‌ای نمی‌توان تطبیق نگاه کارگردانی رئالیستی را بر اثر کارگردان سنجاق کرد. دیگر ویژگی مهم نمایش است، دقت در روایت نوشتاری این اثر نمایشی است. نمایشنامه است نشان دهنده یکی از مهمترین مؤلفه‌های عنصر درام یعنی مقوله ایجاز است؛ ایجازی که شخصیت‌های این اثر بدون افتادن به دام اطاله کلام با دیالوگ‌های کوتاهی که دارند در پیش برندگی داستان و به وقوع پیوستن حوادث آن از گره افکنی و در نهایت گره گشایی بسیار راهگشا هستند. البته در شکل دیالوگ‌نویسی نیز می‌توان ارادت شمس را هم در نمایشنامه‌نویسی و در عین حال کارگردانی این اثر به تئاتر مینیمال (ایجاز) دید...

مشق شب به نویسندگی و کارگردانی امیر نجفی در بازه‌ای 5 ماهه در دو دوره به مدت 65 دقیقه به صحنه رفت؛ ابتدا از 25 شهریور تا 22 مهر در سالن اصلی تالار مولوی با سرمایه‌گذاری موسسه هنری مهرسان و طراحی صدا پویا نوروزی و سپس از 16 بهمن تا پایان اسفند در تئاتر مستقل تهران(که البته تا اوایل اسفند بر صحنه بود.) با میثم جمالی به عنوان مجری طرح، هانی عبدالمجید به عنوان طراح صدا و موزیک و ماهتاب ثقفی نوازنده پیانو. در این نمایش رضا محمدخانی، نیکان راست‌قلم، علیرضا حق‌پرست، سمیرا نجاری، علی چاقوچی، یگانه رجبی، برسام نوری و مرتضی یوسفی بازی می‌کردند. پوریا اخوان(طراح صحنه)، محمدرضا رحمتی(طراح نور)، امیر نجفی(طراح لباس)، مهدی آشنا(عکاس) و حامد رسول‌آبادی(طراح پوستر و گرافیست) از عوامل دیگر نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: خانواده ای برای خوردن شام سال تحویل دور یک میز جمع شده اند. آریو راقب‌کیانی در هنرنت نوشته: نمایشی ایده محور که کمتر بر موقعیت پردازی و شخصیت پردازی تمرکز دارد. ایده مشق شب از ترسیم جامعه تک صدایی نشات می گیرد که اینبار این جامعه در کلونی یک خانواده شش نفره محدود می گردد. پرداخت یک جامعه تک صدایی و نفی تکثر گرایی در آن فضای ساخته شده، بارها دستمایه سوژه پردازی هنرمندان عرصه تئاتر شده است. موضوعی که در جذب مخاطب خاص در زمانه ای که نمایش های روی صحنه به سمت شرطی شدن پیش می روند همچنان میتواند موفق عمل کند. کافی است که نگاه و زاویه دید مولف به نظام های تک صدایی کمی متفاوت باشد. مشق شب امیر نجفی خانواده ای را مورد کنکاش قرار میدهد که شاید ابتدا به ساکن نسبت با خانه واده محمد مساوات موضوعیت و مساله ای مشابه داشته باشند. نظام تک صدایی در هر دو نمایش، باعث شده که افراد تربیت شده در چارچوب آن به موجوداتی فاقد منطق و ظرفیت تبدیل شوند و تحمل نقد پذیری در آن به سمت صفر میل کند. صدای مخالف در هر دو خانواده منجر به طرد شدن و توام با تنبیه همراه است. هر دو خانواده با توجه به پایه گذاری سیستم درختی در آنها از شکل پذیری واقعیت در پیرامونشان غافل می گردند و به نوعی هستی و هویت خود را در کتمان واقعیت و حقیقت می یابند. بنابراین محق بودن افراد خانواده به مشارکت آنها در حقیقت پنداری بر اساس آنچه که پیشتر از پدر خانواده درست اندیشیده شده است گره می خورد. خانواده شکل گرفته در مشق شب خود دچار جبر ایستایی و میزانسنیک شده اند و به نوعی در پشت میز شام آخر خود گرفتار شده اند. این تک صدایی که به مرور به یک صدایی می شود، سرنوشت اعضای خانواده را به سمت یک موسیقی مونوفونیک می برد که هر کس می خواهد ساز خودش را همراستا با رها شدن از انفعال شخصی اش بنوازد ولی عملا فالش می شود. عادت به تک بعدی شدن، توان جایگزینی هویت را از تک تک افراد می گیرد و از جایی به بعد هیچ کس نمی تواند دیکته خود را به عنوان مشق شب به دیگران القاء کند. استحاله افراد در قالب نقاب شریک شدن نقش، آنها را مبدل به دلقک و دیوانگانی غیر قابل باور میکند. گوئی که این دیوانگی عین حقیقت و عقلانیت است که به شکل و شمایلی دموکراتیک مورد پذیرش قرار گرفته است. پایان بندی نمایش مشق شب نسبت به خانه واده به دگردیسی تقدیر آنها بر میگردد. مشق شب تا انتهای نمایش همچنان می خواهد ساکن بودن و سکون خود را به رخ بکشد و کمر این میز قدیس ماب را که مامن گردهمایی خانواده بوده است را خم کند. این میز راکد که خود به عنوان نهاد تعریف میگردد، میتواند تمامی سوژه های منفعل اطراف را به راحتی منکوب خود کند و اسارات آنها را در لفاظی هایشان تمدید نماید. خیلی وقت است که شخصیت های مشق شب، آزادی خود را در پشت میز نشینی پنهان کرده اند!

دریم‌لند نوشته صبا نجاتی، کارگردانی مرتضا جلیلی‌دوست و تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده در 6 ماه در دو دوره به مدت 70 دقیقه به صحنه رفت؛ دوره اول از 13 مرداد تا 9 شهریور در سالن اصلی تالار مولوی و از 15 بهمن تا پایان اسفند در تئاتر مستقل تهران. که البته به دلیل شیوع ویروس کرونا و لغو نمایش‌ها تا اوایل اسفند بر صحنه بود. در این نمایش المیرا آشفته، مصطفا امیری، آوا تدین، متین حبیبیان، اسماعیل خزائی، آرش رفیعی، سپهر طهرانچی، رضا مداح و صبا نجاتی ایفای نقش می‌کردند. روح‌اله زندی‌فرد(مدیر پروژه)، سعیده خان‌بابایی(طراح صحنه و لباس)، مهبد شیروانی(آهنگساز)، وصال جواهری(طراح صدا)، رضا خضرایی(طراح نور)، مهرنوش مشهدی(طراح گریم) و متین حبیبیان(طراح گرافیک) از دیگر عوامل نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش که تندیس بهترین اجرا، تندیس بهترین کارگردانی، تندیس بهترین بازیگر مرد، تندیس بهترین تیزر، تقدیر متن، تقدیر طراحی لباس، کاندید بازیگری زن و بهترین نمایش برگزیده برای اجرای عمومی از بیست و دومین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی را داراست؛ آمده: چاپلین از خواب بیدار می شود و متوجه می شود در زندان است. آریو راقب‌کیانی در هنرنت نوشته: اتوپیا یا مدینه فاضله را همان ناکجا آباد معنا کرده اند که هیچگاه در تاریخ بشریت به صورت حقیقی، پدید نیامده است و تنها به شکلی خیالی در ذهن نقش بسته است. نمایش دریم لند به نویسندگی صبا نجاتی و کارگردانی مرتضا جلیلی دوست، نمایشی است کمدی- تراژدی که از عهده بنا کردن این سرزمین خیالی به خوبی برآمده است. البته که این سرزمین رویایی لامکان با واژه های آرمانگرایانه‌ای همچون عدالت، آزادی و امنیت میخواهد شوخی کند و برای این کار به ناچار خودش را به خواب خرگوشی زده است. دریم لند حرف های بسیاری برای گفتن دارد ولی هیچ گاه برای سخن گفتن از رویاهای خود، دیالوگ را وارد نظام اجتماعی اش نمیکند. گوئی لال بازی، خود واگویه ای است از خفقان حاکم بر این سرزمین رویایی. کارکترهایی که خود را مسخ سعادت دیکته وار حکومت میدانند، سکوت مطلق را جایگزین زبان خویش کرده اند. چارچوب گذاری مقیدانه نظام اخلاقی مطلق در دریم لند، مدت هاست که باعث شده افکار و اندیشه ای در آن متولد نشود؛ مگر در خواب و خیال! پلیس که در این نمایش نماد طبقه مارکسیست را دارد، کلام خود را تحت عنوان قانون در تفنگ و طناب دار خلاصه میکند. Lord نیز که گویه‌ای از ماکیاولیسم است ترس از خدا و فضیلت مندی را چاره این آدم های از خدا بی‌خبر میداند و حفظ بقای خویش را در هماهنگی دولت با دین مسیحیت می بیند. میم کردن در این نمایش کمک شایانی به ساخت اتمسفر این آرمانشهر داشته است؛ پرداخت افراط گرایی فریاد گونه اقلیت در برابر ناتوانی اکثریت بیزبان(طبقه محروم)! میم کردنی که در وهله اول، با خود سطحی از اجتماع مقلد بدون اندیشه را به وجود می آورد که نظمی دیکتاتورگونه را به شکل حرکات و اعمال یکپارچه بی مفهوم اجرا میکنند. این جامعه توامان هم تراژیک است و هم کمیک! جامعه به ظاهر مدنی دریم لند، هیچگاه اجتماع مدنی را در قامت خود متصور نمی شود. کاراکتر چاپلین که در این نمایش میتوان به او نقش دانای کل را سپرد، ابتدای امر و پس از بیداری، خویشتن را در وادی سخره در می یابد. ژست ها و ایماهای بشر دوستانه چاپلین، غیر قابل باور و بلاهت آمیز تلقی میگردد و مورد استهزا جامعه اش قرار میگیرد. در این جامعه خواب زده، حتی اجرای پانتومیم‌وار هم نمی تواند کسی را بیدار کند و طبیعتا آرمانشهر خواهی(اوتوپیسم) در اندازه همان خیال‌پردازی چاپلین باقی خواهد ماند. چاپلینی که مساله عشقی اش نیز، به عنوان لذت هراس آمیز تراژدی برای تماشاگر قلمداد می شود و به عنوان نیروی محرکه ای مضاعف باعث تشتت فضای کمدی می گردد. قلمرو دریم لند، به صندلی های تماشاگران نیز نفوذ پیدا میکند. تماشاگر در تعاملی که با بازیگر دارد، موافقت خود را با مرگ این آرمانشهر رویایی(آن چیزی که با تفکر ایجاد شده اس ) اعلام میدارد. تماشاگر این تک صدایی بیصدا را پذیرفته است و حتی حاضر است به خواست پلیس سالن نمایش را ترک نماید. تماشاگر جای خالی قاب عکس هیتلر را بر بلندای دست نیافتنی دیوار شهر احساس میکند و منتظر تولد دیکتاتوری دیگر از پس مرگ دیکتاتور قبلی است. حتی از همنشین شدن نام ترامپ به جای چاپلین زیاد متعجب نمیشود. دریم لند کاری میکند که تماشاگر به یک میزان به معجزات(دم مسیحایی) Lord و چاپلین بخندد. با نمایش رویایی دریم لند همه چیز سر جای خودش است؛ چون نمی توان لب به سخن گشود!

یک نمایش در تالار محراب

«رویای لاک رنگی» نوشته مهدیه طاهری، کارگردانی محمد حسین تفریشی و بازی مهسا اکبرآبادی از 23 بهمن اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 13 اسفند 98 در سالن کوچک تالار محراب به صحنه رود. از دیگر عوامل این نمایش 45 دقیقه‌ای محمد حسین تفرشی(طراح صحنه)، محسن محمودی(طراح لباس)، آریا افشار(طراح نور)، روژینا ابراهیمی(طراح پوستر و بروشور)، رضا امانلو(موسیقی)، سهیل میرزاده(مدیر تولید) و خانه هنر کارنه(مجری طرح) بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: رعنا ملکی پس از ازدواج زود هنگام درگیر مهاجرت می شود.

تماشاخانه سپند؛ میزبان آثار اشکان خطیبی

«پزشک نازنین نسخه دوم» به کارگردانی اشکان خطیبی از 24 بهمن در سالن شماره 2 تماشاخانه سپند اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا اواسط اسفند بر صحنه باشد. در این نمایش 90 دقیقه‌ای ماهک احمدی پناه، عرشیا ارژن، امین الست، شیرین ترکمن، پارسا توکلی، بردیا جهاندیده، نگار حاجیانی، دیبا حکیم الهی، امیر خاتمی، کیمیا رحمانی، آریانا رضائی، متین رفیعی فر، رایا رمضانی، شیدا صفری نژاد، ملیکا عبدلی، هستی عرب، روژان عزتی، آوا فقیهی، یاسین کردی، الهه کیانی، بردیا مختاری، رهام معززی، آویدا مهدوی، متین نصیری، یاس نوروزی و پارسا نیکنام حضور داشتند. خانه بین الملل بامداد(تهیه‌کننده)، حمید خرم طوسی(مجری طرح)، امیر پاکدل(مشاور کارگردان)، اشکان خطیبی و نازنین عظیمی(طراح لباس) و مصطفی پیرهادی(عکاس و گرافیست) از دیگر عوامل نمایش بوده‌اند. 

«چخوف‌خوانی، زیر نظر نماینده» به کارگردانی اشکان خطیبی از 24 بهمن در سالن شماره 2 تماشاخانه سپند اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا اواسط اسفند بر صحنه باشد. در این نمایش 100 دقیقه‌ای نیایش اسلامی، مینا اعلایی، کیمیا پارسا، پارسا توکلی، کیانا حدادی، فاطمه حسین آبادی، آراد حسینی، دیبا حکیم الهی، مانیکا درخشنده، سروین ضابطیان، هستی عرش وزان، پانیذ قلیزاده، کسری کبیری، سارینا گیتی نژاد، امیرحسین محمدی، علی محمدی، بردیا مختاری، تانیا مقدم پور، مهدی ملکی، متین نصیری، آریانا نفیسی، روشا نواده، پارسا نیکنام و آگرین ولی پور حضور داشتند. خانه بین الملل بامداد(تهیه‌کننده)، حمید خرم طوسی(مجری طرح)، امیر پاکدل(مشاور کارگردان)، اشکان خطیبی و نازنین عظیمی(طراح لباس) و مصطفی پیرهادی(عکاس و گرافیست) از دیگر عوامل نمایش بوده‌اند. 

پنجاه پنجاه در تماشاخانه هیلاج

پنجاه پنجاه نوشته هاله مشتاقی نیا و مرتضی اسماعیل کاشی(با نگاهی به نمایشنامه خودی و غیر خودی نوشته برتولت برشت به ترجمه کمال الدین شفیعی) و کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی از 27 شهریور تا 10 دی 98 در تماشاخانه هیلاج به مدت 75 دقیقه به صحنه رفت؛ همچنین قرار بود که از 4 تا 25 اسفند نیز مجددا اجرا شود که به دلیل شیوع ویروس کرونا و لغو تمامی اجراها این اتفاق میسر نشد. در این نمایش ایلناز آذری، آیدا آقاخانی، شهاب اشکان، حانیه اورعی، ارشیا پاکدل، پدیده پزشکیان، حنا جشنوند، شبنم جعفر پیشه، جواد حسینی، محدثه حسینی، مهراد دادخواه، پردیس دهقانی، راویس رحمانی، مژده رحیم زاده، پوریا رفیع بیگی، پوریا زهرایی، سپیده سرحدی، اسد غفاری، ماندانا قابلی، عادله گرشاسبی، آرمان کنگاوری، حمید ماهرو، پارمیدا مختاری، کسری معماری، علی نجاریان، سعید یعقوبی و مصطفی مقیمی بازی می‌کردند. مدرسه فیلمسازی و تئاتر هیلاج(مجری طرح)، مرتضی اسماعیل کاشی(طراح صحنه)، سارا اسکندری(طراح گریم)، استودیو زیر زمین(مه رو صیاد، غزل عباسی و سحر آشتیانی)(طراح لباس)، محمدمهدی سامی منش(طراح نور)، آرمین خیردان(مشاور صدا و موسیقی)، حسین بهشتی پور(موسیقی)، علی پیروزی و حسین مقدم(صدا) و مجتبی رحامیان(طراح گرافیک وموشن گرافیک) از دیگر عوامل اجرا بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: درهای ساختمان موزه ای که سال ها پیش اردوگاه مرگ بوده به روی زن و مردِ بازیگری باز می شود. این دو تنها بازماندگانِ آن قربانگاه هستند که از آن جا فرار کرده بودند. ارواحِ کشته شدگان که بازیگرانی بودند با فعالیت های ضدفاشیستی، فراخوانده می شوند و در جهانی وهم‌آلود نمایشی را که مجبور بودند زیرِ شکنجه بازی کنند تا زنده بمانند، دوباره جان می‌گیرد. جابر قاسمعلی، فیلمنامه‌نویس در یادداشتی بر این نمایش نوشته: نمایش پنجاه‎ پنجاه را می‎توان از دو منظر تماشا کرد؛ نخست درکِ معنای تماتیک اثر و شیوه گسترش آن در ساختار روایی و سبک ویژه ای که در طراحی آن به کار آمده و دیگر تماشای سویه های بصری نمایش که در اجرای آن تجلی یافته است. راست اما این است که اگر سازندگان اثر؛ نویسنده و کارگردان به فرمی بدیع در روایت و اجرای نمایش رسیده‎اند، و این همه، بی گمان و به روشنی از دلِ معنا و تم بازآفرینی شده است. نورپردازی پرکنتراست در ایجاد سایه‎های وهمناک، فروخوردگی و افتادگی بدن‌ها در رفت و آمدهای بی پایان به شش سوی صحنه؛ راست و چپ و پیش و پس و بالا و پایین (که در راستای معنای سازی سرگشتگی ازلی و تحقیر تاریخی انسان به کار آمده)، گریم اغراق‎آمیزی که چنین می‎نماید آدم‎ها از جهان مردگان بازآمده‎اند ـ و بی شباهت با زامبی‌های سینمای معاصر نیستند بازی در بازی‎های فاصله گذارانه نمایش؛ ـ این که در متن نمایش، نمایشی دیگر در جریان استـ، اگرچه از یک سنت قدیم نمایشی می‎آید اما به واسطه‎ی آن که خود را به رخ نمی‎کشاند و از همین رو فرمی پنهان و البته مدرن یافته است، همه و همه در راستای نمایشی کردنِ معنای ترس و دراماتیزه کردن تم نفرت و اضطراب است. اگر برخی از ابژه‎ها در نمایش پنجاه‌ پنجاه به عکس‎هایی واهمه‌‎آور از جهان معاصر بدل می‎‌شود،ـ و البته به روشنی یادآور تابلوهای اکسپرسیون مونه و پیکاسو نیز هستـ، اگر واگویه‎های پنهان و جیغ‎های بنفش، فریادها و نجواها، پریشان‎‌دلی و پریشان‌‌مغزی و موسیقیِ رُعب که آشکارا در راستای تشدید فضای هول‌آور نمایش است، فضا را می‎آگند، غرض تنها و تنها نمایش ماخولیای هولناکِ انسانِ معاصر در مواجهه‌ای از پیش باخته با تفکر توتالیتر و تمامیت‌‎‌‌خواه این روزگاران است. پنجاه‌‎‌پنجاه یک پرفورمنس هوشمندانه، هارمونیک و هندسی‎ست با میزانسن‎های قرینه که توجه تماشاگر خود را در هر لحظه به چندین نقطه از صحنه جلب می‎کند. از این رو چنین به نظر می‎آید که صحنه کوچک نمایش برای عرض‎اندام آن کافی نیست. پنجاه‎‌پنجاه برای عرضه‌ تمام و کمال خود نیاز به پرده عریض سینما دارد تا هاله مشتاقی‎‌نیا و مرتضی اسماعیل‌کاشی و بازی‎‌سازان و دیگران‌‌اش در آن بدرخشند.

تماشاخانه شانو؛ میزبان 3 نمایش

«آیینه آنتیگون» به نویسندگی و کارگردانی قطب‌الدین صادقی از 19 بهمن اجراهای خود را در تماشاخانه شانو آغاز و قرار بود تا 25 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش  صابر آسیایی، لیلا ترکمان، محمدرسول جعفری، امیر حیدری، حامد دلیریان، الهه رنجبری، مصطفی فتاحی، محمدرضا قراگوزلو، میثم محمدخانی، آتنا مهدوی، محمدحسن نصیریان، مهین نویدی و علی هوشمند ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به فرشید حیدری(طراح صحنه)، افسانه قلیزاده(طراح گریم)، نیوشا صادقان(طراح لباس)، غزاله زهدی(طراح لوگوتایپ)، اختر تاجیک و منوچهر رضایی(عکاسان) و کیوان اسماعیلی(گرافیست) اشاره کرد. 

نمایش «خیاط» نوشته اسلاومیر مروژک و کارگردانی کمال عبدی که اجراهای خود را از 24 بهمن در تماشاخانه شانو آغاز کرده بود؛ قرار بود تا 10 اسفند 98 به صحنه رود. بازیگران این نمایش 70 دقیقه‌ای دلنیا اسدی، معین حاجیلو، شادان مکوندی، سارا باقرزاده، عسل عبدالرزاق، صادق طالع، ویولت غفاری، الهام گلستانی فر، محمد حسین رمضانی، امیرعرفان خوشیاری و محمد نصراوی هستند. از دیگر عوامل این نمایش الهه ملک(تهیه‌کننده)، امین عطار نژاد(عکاس)، لیلا عظیمی(گرافیست) و حسام الدین احمدی(آهنگساز) بودند. 

تاریخ نمایش «دکتر سایکو» به نویسندگی رضا زارنجی و یاسمن صمد زاده و کارگردانی الینا گلچین از 24 بهمن تا 16 اسفند 98 در تماشاخانه شانو بود. در این نمایش 60 دقیقه‌ای محمد عبدالهی، افشین کامیاب فرد، باران گلدوست و صادق حسینی ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به الینا گلچین(تهیه‌کننده)، فرید شب خیز(مشاور کارگردان و آهنگساز)، سینا آقایانی(طراح صحنه)، باران گلدوست(طراح گریم)، آذین آریان(عکاس) و امیر احمدی و آتنا گلچین(طراح پوستر) اشاره کرد. در خلاصه نمایش آمده: دکتری است که بوسیله دستگاهی میتواند خاطرات بد را پاک کند در صورتی که کارکرده اصلی این دستگاه پاک کردن خاطرات خوب است... حال در پی پیدا کردن داوطبی برای انجام آزمایش است.

فرسا در خانه تئاتر

«فرسا» به کارگردانی حامد راد قرار بود از 8 تا 18 اسفند در سالن جوانمر خانه تئاتر به مدت 70 دقیقه به صحنه رود. در این نمایش نوشین جلالیان، حامد راد، علی صادقی، پرهام عاروان، سنا میر جعفری و فاطمه وفایی بازی می‌کردند. نرگس بهروزیان و فرهاد رفعتی(مشاوران کارگردان)، آرش ابراهیمی(آهنگساز)، نیلوفر نقیب الساداتی(طراح نور)، آتوسا رادمنش(طراح لباس و گرافیست) و سارا حقیقی(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند.

4 نمایش در 2 سالن خانه نمایش مهرگان

«آزمون» به نویسندگی و کارگردانی علی رویگری اجرای خود را از 27 بهمن در سالن شماره 2 خانه نمایش مهرگان شروع و قرار بود تا 14 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش که بر اساس فیلم سینمایی آزمون است؛ سمیرا واثقی، الهام آزادی، حسین فرخیانی، الهام علیزاده، مونا مهری، امیر عبدالهی، مصطفی امانی، محمدحسین جراحی، احسان سید علیخانی و مجید بهجت بازی می‌کردند. از دیگر عوامل این نمایش امیر عبدالهی(مشاور کارگردان)، مریم اکبری(عکاس) و رعنا تاجیک(طراح پوستر و بروشور) بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: ۸ نفر که در آزمون استخدامی یک شرکت قدرتمند در حال رقابت بایکدیگرند و با یک معمای بزرگ برخورد میکنند.

تاریخ نمایش «آگوست در اوسیج کانتی» به نویسندگی تریسی لتس و کارگردانی میکائیل شهرستانی از 24 بهمن تا 29 اسفند 98 در سالن شماره 1 خانه نمایش مهرگان بوده است. زهره یعقوبی، شیرین فرخنده نژاد، مریم فرح آبادی، بهادر باستان حق، ماهی مشیری، هانا استیفایی، نفیسه ناصری، حسین زنگنه، مهدی ارجمند، سارا اسد سلیمانی، سامره حسن زاده، مسعود آشوری و علی قنبرزاده بازیگران این نمایش بوده‌اند. عوامل این نمایش مرتضی مرتضوی(تهیه‌کننده)، آراز بارسقیان(مترجم)، هما علیزاده(دراماتورژ)، میکاییل شهرستانی(طراح صحنه)، شیرین فرخنده نژاد(طراح لباس)، مها دوستی(طراح چهره‌پردازی)، ندا رضایی(طراح پوستر) و بهادر باستان حق و بابک حقی(عکاسان) بوده‌اند. 

نمایش «زمستان 66» به نویسندگی محمد یعقوبی و کارگردانی بابک داور قرار بود 5 تا 24 اسفند 98 در سالن شماره 2 خانه نمایش مهرگان به صحنه رود. بازیگران این نمایش 60 دقیقه‌ای محمد عبدالهی، نگین شعاری، حانیه عمرانی، مریم اسکندری، آتنا دولت آبادی، سیاوش رشوند، نگار صحرانورد، سپهرداد منشی، و محمد قاسمی بوده‌اند. بهروز داور(تهیه‌کننده، آهنگساز، طراح صحنه و لباس)، متین کیمیایی مهر(مدیر تولید)، سمانه نظری(طراح گریم) و محمدصادق مقیمی، مرجان غیاثی و علی حسینی خواه(عکاسان) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: ناهید: یه جمله قشنگ بهم بگو. بابک: به زودی صلح میشه.

تاریخ نمایش «مهاجران» به نویسندگی اسلاومیر مروژک و کارگردانی علی شوقیان از 19 بهمن تا 15 اسفند 98 در سالن 2 خانه نمایش مهرگان بوده است. در این نمایش 80 دقیقه‌ای مریم محمد خانی و حسنا میرایی بازی می‌کرده‌اند. طیبه سادات میرایی(تهیه‌کننده)، مهرداد خامنه دو(ترجمه)، غزاله الکائی(مدیر تولید، مشاور پروژه و طراح نور)، مجید علی اسلام(طراح صحنه و لباس)، منا روستا(گرافیست) و علیرضا آذری راد(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: کار، نون میاره. و قانون آزادی. چون آزادی یعنی قانون و قانون، آزادی. تو بر می‌گردی به مملکتت، و دیگه هیچ وقت هم برده نمی‌شی. نه تو، و نه بچه‌هات.

تماشاخانه سنگلج و 2 نمایش 

نمایش«کابوسهای مرد مشکوک» به نویسندگی محمدحسین ناصربخت و کارگردانی ملیکا رضی از 25 بهمن در تماشاخانه سنگلج اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 25 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش 75 دقیقه‌ای امین اکبری نسب، پیمان یاقوتی، امیرضا جلالی، مسعود پورجمشید و کوروش رخشنده پی ایفای نقش می کنند. محمد مهدی هاتفی، صدرا میرزایی، محمد حسین تاجیک، امیر حسین حجتی و کسری ریاحی وفا(بازیگران سیاهپوش)، سانیا آقایی، علیرضا ابو طالبی، عسل کاوئی، زهرا رحمتی علائی، الهه عباسی، یاسمن بخشی و کیمیا جعفری(گروه تقلید زنانه)، محمد مهرین راد(مدیرتولید)، بنیامین قهرمان(آهنگساز)، پیمان یاقوتی(طراح صحنه)، ملیکا رضی(طراح لباس)، آزاده سرلک(طراح پوستر و بروشور) و امیر شیخ زاده(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند.

نمایش«عجیب‌السلطنه» به نویسندگی علی بهروزنسب و کارگردانی بهنود محمودی‌پور که اجراهای خود را از 16 بهمن در تماشاخانه سنگلج آغاز کرده بود؛ قرار بود تا 23 اسفند 98 بر صحنه باشد. در این نمایش 70 دقیقه‌ای فهیمه معین، مهیار احمدی، علی امیر خلیلی، پدرام محمدی، یاسمن حسینی، سوزان صفانیا، مجید اقبالی، غزل میرزایی، امیر رییسیان و نیلوفر مهاریان ایفای نقش می کردند. در خلاصه نمایش آمده: یکی بود یکی نبود. پادشاهی بود که پس از سال‌ها صاحب پسری شد اما نوزاد دم و گوش بلندی داشت. او حکم داد هرکس این ویژگی‌ها را نداشت ناقص‌الخلقه قلمداد شود. پس از او ولیعهد به تخت نشست و صاحب پسری شد که بی دم و بی گوش بود. او همه را فراخواند و گفت دم و گوش خاص حیوانات و وحوش است نه برای انسان. مردم که این موضوع را برنتابیدند. سمانه استاد درباره این نمایش در مجله آرادمگ نوشته: بهنود محمدی پور در اولین اجرای خود از نمایش ایرانی متنی را انتخاب کرده که تا به حال اجرایی از آن بر روی صحنه نرفته است. او در این متن علاوه بر حفظ فضای نمایش ایرانی و روحوضی دست به اقداماتی نو و خلاقیت هایی در بازی، نور و شخصیت ها زده است. وی در طول اجرا از نورهای مختلف در رنگ های متفاوت بهره برده تا تختی فضای نوری را بدین واسطه بشکند. او همچنین در سبک بازی ها نیز دست به خلاقیت هایی زده که شخصیت خواجه یکی از آنهاست. محمدی پور با تغییر کاراکترهای مرد به زن، سعی در حفظ توازن صحنه کرده و از بار مردانه بودن متنی که دوازده شخصیت مرد دارد کاسته است. او همچنین زمان نمایش را نیز با حذف برخی صحنه ها از سه ساعت به هفتاد دقیقه کاهش داده تا نمایش در حوصله ی مخاطب امروز بگنجد. عجیب السطنه داستانی غیرواقعی و حتی فانتزی را روایت می کند که شاید نتوان در دنیای واقعی معادلی برایش یافت اما مفهوم مورد نظر آن چیزی است که مصداق های زیادی در زمانه ی فعلی دارد. این نمایش در مورد اختلاف طبقات رعیت و ارباب حرف می زند، رعیت و اربابی که اشاره به دارندگان قدرت در یک کشور و مردم عادی آن کشور دارد. قدرتمردانی که به راحتی قوانین و حتی نوع انسانیت افراد جامعه را عوض کرده و مردم را مجبور به تغییراتی می کنند که آنها را از انسانیت دور می کند. قدرتی که اجازه می دهد یک روز حیوان بودن محترم شمرده شود و یک روز انسان بودن و این به تبع اختیارات و ویژگی های این صاحب قدرت تغییر می کند. عجیب السلطنه داستان مردم عادی و اجبار آنها در تن سپردن به فرمان و قوانین من درآوردی و گاه مزخرف قدرتمندانی است که چه بسیار لیاقت حمکرانی در یک سرزمین را ندارند. کسانی که به تبع ارث و میراث قدرت را به دست آورده و قوانین را هر جور که می خواهند وضع می کنند و تنها خودشان هستند که می توانند این قوانین را بکشنند. دراین میان مردم عادی باید به فرامین عمل کنند و سودجویان در راستای تولید ثروت از آن بهره ببرند. از جمله ویژگی های نمایش ایرانی این است که شخصیت های آن از میان رعیت و ارباب انتخاب می شود، رعیت و اربابی که در هر سرزمینی به شکلی و به نامی وجود دارد و در این نمایش نیز در بارز ترین و آشکار ترین حالتش دیده می شود. این نمایش بازتاب اتفاقات روز و بیان کننده ی نقد های اجتماعی، فرهنگی و گاها سیاسی است. اتفاقی که در نمایش عجیب السلطنه در کلام کمتر و در زیر لایه به بارزترین شکل اتفاق افتاده است.

2 نمایش در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی

نمایش «زندگی روی پوست موز» به نویسندگی و کارگردانی مهدی صلاحی از 30 بهمن اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 15 اسفند 98 در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی به صحنه رود. بازیگران این نمایش 70 دقیقه‌ای فرشید رحیمی و رومینا ایران پناه، وحید نیکراد و زهرا حسینی، محمدرضا بنکار، زهرانامور، احمدرضا اشراقی و میثم حشمتی و یاسمن گرکانی بوده‌اند. آموزشگاه هنرهای نمایشی الفبای هنر(تهیه‌کننده)، میثم حشمتی و پیام رضوانی(طراح صحنه)، وحید نیکراد(مجری طرح)، پیام رضوانی(طراح نور)، زهرا حسینی(طراح لباس) و مهدی تاجیک(عکاس) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند. در خلاصه نمایش آمده: روایتی طنز از زندگی ما ایرانی ها در ایران.

تاریخ نمایش «محرمانه» به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین کریمی از 1 تا 20 اسفند 98 در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی بود. در این نمایش 60 دقیقه‌ای محیا جوان، یگانه اصغری، محمدحسین کریمی، حمیدرضا نبی زاده، پیمان رادپور و حسین درخشان ایفای نقش می‌کردند. از عوامل این نمایش می‌توان به حجت عزیزی(تهیه‌کننده)، آوان یوسفی(آهنگساز و نوازنده)، محمدتقی احمدزاده(طراح صحنه و لباس)، علی باقری(طراح گریم)، محمدحسین رحیم(دراماتورژ و طراح نور) و مهندس حسین هاشملو(طراح گرافیک) اشاره کرد. در خلاصه نمایش آمده: زن و شوهری به طرز مشکوکی فوت کرده اند. در دنیای ناشناسی خود را در دادگاهی میبنند.

حراج خانگی تئاتر هامون

نمایش «حراج خانگی» نوشته معین شاهچراغی و به کارگردانی امیر کامران از 28 بهمن اجراهای خود را آغاز و قرار بود تا 26 اسفند 98 در تئاتر هامون به صحنه رود. بازیگران این نمایش 55 دقیقه‌ای نوید نصرتی، وحید خوش اقبال، نجلا نظریان و مریم ظروفیان بوده‌اند. معین علوی(تهیه‌کننده)، امیر کامران(طراح صحنه)، سارا دقت پور و مهرسا دقت پور(طراح گریم)، شهاب مهربان(طراح نور)، UNITI BY BABAK VOSOUGHI(طراح لباس)، محمد صادق زرجویان(گرافیست) و محمد صادق زرجویان و زهرا اصغری(عکاسان) از دیگر عوامل این نمایش بوده‌اند.