در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با احمد آقالو، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون

نه تنها موسیقی و نه تنها نقاشی بلکه هر چیز دیگری را هم بازیگر باید بداند زیرا بازیگر از خودش ‌بازی نمی‌کند. کار او بر مبنای یک سری اطلاعات و عمل و عکس‌العمل است و بازیگری که ریتم را نمی‌شناسد چطور می‌تواند آن را در وجود خودش حفظ کند.

بهنام علی‌بخشی:

سوال‌هایی نظیر ارتباط فرهنگ و ضمیر ناخودآگاه جمعی در بازیگری، نوع ارتباط برقرار کردن بازیگر ایرانی و مخاطب ایرانی، ویژگی‌های یک بازی خوب ‌و این که چرا بازیگر ایرانی در سطح جهان مطرح می‌شود؟ سوالاتی است که می‌تواند انگیزه یک گفت‌وگو با احمد آقالو باشد.
او که هیچ اعتقادی به شیوه استانیسلاوسکی و یا برشت ندارد، تاکنون در نمایش‌های بسیاری ایفای نقش کرده و در بسیاری از این آثار خوش درخشیده است.
گفت‌وگوی ما را با او بخوانید:

آیا بازیگری از نظر شما با فرهنگ و ضمیر ناخودآگاه جمعی یک ملت ارتباطی دارد؟
تنها بازیگری نیست که با این چیزی که شما گفتید(ضمیر ناخودآگاه جمعی) ارتباط دارد. ‌‌هر پدیده‌ای با ناخودآگاه ارتباط دارد و بازیگری هم از این قاعده مستثنی نیست. یعنی ما ساخته و پرداخته گذشتگان خودمان هستیم حالا که بازیگر هم شدیم مطمئناً آن‌ها در این که ما چگونه بازیگر‌ شدیم و اصلاً چطور شد که این را انتخاب کردیم مطمئناً نقش داشته‌اند یا این که ما این نقش را به آن‌ها می‌دهیم. ما به هر حال زاییده محیطی هستیم بنابراین گرایش پیدا می‌کنیم به چیزهایی که قبلاً توسط یک عده دیگر‌ ساخته شده، بنابراین این ارتباط حتماً موجود بوده اگر بخواهیم راجع به چگونگی آن صحبت کنیم از نظر من به یک رشته تخصصی مربوط می‌شود که در تخصص من نیست. ولی می‌توانم بگویم که این ارتباط با گذشته وجود دارد حالا یکی پزشک می‌شود و یکی می‌شود بازیگر.
‌می‌توانید عواملی را نام ببرید که به فرهنگ ایرانی بستگی داشته و در بازیگری ایرانی نمود دارد؟
هر بازیگری به هر ملتی که تعلق داشته باشد دست به کار بازیگری می‌زند فرقی نمی‌کند که بازیگر کجایی باشد. ایران، هند، امریکا. بازیگر عواملی را پیش روی خود می‌بیند، جذب می‌کند و بعد به آن شکل درمی‌آید‌. معلم و مربی‌ها ‌‌او را به جهتی سوق می‌دهند؛ بنابراین برای من که در ایران هستم هم همین اتفاق می‌افتد و البته فرهنگ ایرانی من همراه بازیگری من است فقط تاثیرش همین اندازه است.
یعنی شما می‌گویید که این به صورت ناخودآگاه اتفاق می‌افتد؟
بله من ایرانی هستم و بزرگ‌ترین تاثیر آن این است که من به زبان فارسی بازی می‌کنم، دیگر از این تاثیر بالاتر که اگر هندی بودم به زبان هندی و یا اگر اهل جای دیگر‌ی بودم. حال زبان مگر برخواسته از یک فرهنگ نیست پس تاثیر دارد. سوال مشخص‌تر از آن است که بخواهم آن را بشکافم.
از نظر شما ‌عنوانی با نام"بازیگری ایرانی" وجود دارد؟ یعنی سبکی وجود داشته باشد که نام آن را بازیگری ایرانی بگذاریم؟
‌‌شیوه یا سبکی؟ من نمی‌شناسم.
از سنت‌های قدیم نمایش چطور؟
من آن قدر نمی‌شناسم که راجع به آن صحبت کنم.
از نظر شما می‌توان بازیگری در ایران را به چند شیوه یا نوع تقسیم کرد؟
من اصلاً به چنین چیزی اعتقاد ندارم. اصلاً شیوه‌ای وجود ندارد، فقط بازیگری وجود دارد. آدم لباس نمایش را می‌پوشد، گریم می‌کند و بازیش را می‌کند دیگر شیوه‌ای وجود ندارد، اگر هم هست من نمی‌دانم کدام است.
حتی شیوه استلانیسلاوسکی و شیوه برشت؟
من هیچ اعتقادی به این‌ها ندارم به هیچ کدامش.
از نظر شما یک بازیگر ایرانی که با تماشاگر ایرانی ارتباط دارد برای جذب تماشاگر باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
ویژگی‌های یک بازیگر را باید داشته باشد. فقط همین.
یعنی شما هیچ ویژگی را مجزا نمی‌کنید؟
هیچ چیزی نیست. این‌ها آن قدر مشخص است که نمی‌دانم اصلاً چرا سوال می‌شود. مگر غیر قابل فهم است. بازیگر بازی می‌کند اگر خوب بازی کند، خوب جذب می‌کند. به نظر من اصلاً جای این نیست که یک دانشجو راجع‌ به این قضیه تحقیق کند. تحقیق کند که چرا رنگ سفید سفید است؟ برای این که سفید است. آبی هم برای این که آبی است. اگر بخواهیم بگوییم در طبیعت کجا آبی است؟ می‌توانیم آسمان را نگاه کنیم یا سفید کجاست؟ می‌توانیم گچ را نگاه کنیم یا شیر را می‌گوییم سفید شیری یا مثل گچ. اگر بخواهیم این‌ها را پیچیده کنیم، سرگردان می‌شویم. ما بازی می‌کنیم، اگر خوب بازی کنیم، جذب می‌کنیم و اگر بد بازی کنیم، جذب نمی‌کنیم. البته یک سری ابزار برای بازیگری وجود دارد مثلاً کسی که صدای خوبی دارد اول شنیدنی‌تر است. شروع به بازی که می‌کند اگر توانست از صدا استفاده کند طبیعتاً دیدنی‌تر می‌شود. اگر نتواند استفاده کند آن ابزار را هم ضایع کرده است. اصلاً چیز پیچیده‌ای نیست.
به نظر شما چرا بازیگر ایرانی در جهان مطرح نمی‌شود یا این اتفاق به ندرت می‌افتد؟ در صورتی که ما بازیگران خوب زیاد داریم؟
باید دید سطح جهان منظور شما کجاست یا چه عرصه‌ای را می‌گویید سینما، تئاتر.اگر سینما منظور شماست که هیچ دلیل ندارد که ما مطرح بشویم برای این که ما داریم درباره بازیگری در کشور خودمان حرف می‌زنیم اگر بخواهیم خودمان را مقایسه کنیم قیاسمان یک قیاس مع‌الفارق است. اعتقاد من این است که حتی یک بازیگر ‌ایرانی اصلاً با یک بازیگری که مثلاً در انگلیس با این سابقه طولانی فرهنگی در این زمینه مشخص بازی می‌کند، قابل مقایسه نیست. ما در ادبیات فرهنگ طولانی و پیشینه طولانی داریم ولی در بازیگری 50 یا 60 سال است که به روش اروپا در ایران تئاتر کار می‌شود. بازیگری ما هم شیوه‌ای شبیه به آن‌ها دارد. به هر حال ما به پختگی آن‌ها نیستیم برای این که ضرورتش پیدا نشده یک این که زبان فارسی بین‌المللی نیست و دو این که آن‌ها با ما فاصله زیادی دارند. بازیگرهای ما اگر خوب هستند در حد منطقه‌اند به اعتقاد من نباید مقایسه کنیم.
یعنی از نظر شما این اختلاف فقط به خاطر سابقه است ولی در ایران هم ما سابقه 800 ساله در خیمه شب بازی داریم که می‌توانیم آن‌ را به عنوان سابقه بازیگری محسوب کنیم. پس ما هم در بازیگری سابقه طولانی داریم؟
‌فایده‌ای ندارند این سابقه طولانی به درد نمی‌خورد. مثلاً اگر شما یک بچه چینی را در امریکا بزرگ کنید به زبان امریکایی صحبت می‌کند حتی در رشد فیزیکیش هم تاثیر دارد. ممکن است قدش بلندتر شود و تمام منش‌های محیط جدید را پیدا کند.
شما به یک حافظه تاریخی اشاره می‌کنید که خیلی زود قربانی یا درست‌تر بگویم خیلی زود آموخته و حل شده در آن چیزی می‌شود که در حال نقداً پیش رویش وجود دارد. یعنی اگر بچه شما در امریکا بزرگ شود امریکایی می‌شود مثل بسیاری از ایرانی‌های مقیم امریکا مگر آن که به طور مداوم از طریق پدر و مادر به او تعلیم داده شود که تو ایرانی هستی وگرنه مثل محیطش بزرگ می‌شود و فردا هم ممکن است به بازیگری علاقه‌مند شود و بشود یک بازیگر امریکایی. بازیگری چیزی نیست که به یک پیشینه آن چنانی که شما می‌گویید احتیاج داشته باشد. فرد در آن محیط خاص اگر مستعد باشد می‌تواند یک موزیسین شود و فکر می‌کنم استعداد کلمه‌ای باشد‌ که لازم نیست توضیح داده شود. اگر کسی که استعداد موسیقی دارد در ایران باشد می‌تواند چهار مضراب بنوازد. اگر در غرب باشد هم می‌تواند فلان قطعه معروف جهانی را بنوازد. احتیاج نیست که ذهن در یک جای معین پرورش پیدا کند، بلکه هر آن چه در پیش رویش باشد آن می‌شود. بازیگری هم مستثنی از این قاعده نیست اگر ما در امریکا بودیم و علاقه‌مند به بازیگری بودیم می‌توانستیم. همانطور که آل پاچینو یا دیگران که همه ریشه‌های ایتالیایی دارند به امریکا آمدند و حالا تبدیل شدند به بازیگر امریکایی. این محیط بود که آن‌ها را ساخت. همان طور که محیط هند بازیگرانی را می‌سازد با آن ویژگی‌ها که تلقی آن‌ها از بازیگری متفاوت است.
از این حرف‌های شما می‌توان نتیجه گرفت که بازیگری در جغرافیای‌ خاص تفاوت پیدا می‌کند؟
اگر بازیگری پدیده‌ای معین باشد. ‌‌یک پدیده معین در فرهنگ‌های مختلف جلوه خود را دارد. اما چون ما بازیگری را از غرب آموختیم بنابراین ما‌ تحت تاثیر بازیگرانی هستیم که ناخودآگاه و بعضاً خودآگاه دیده‌ایم و طبیعتاً بازیگران بزرگ دنیا بیشتر روی ما تاثیر گذاشته‌اند. هر کشوری هم فیلم خود را می‌سازد. ژاپن بازیگر خود را دارد حالا به دلیل این که خصلت‌های فرهنگی ژاپن درشت‌تر است؛ بنابراین ما با آن کمتر ارتباط برقرار می‌کنیم. به دلیل این که با وجود نزدیکی‌‌شان امکانات تبلیغاتی سینمای غرب را نداشته‌اند بنابراین ما بیشتر جذب غرب می‌شویم و ادعاهایمان شبیه غربی‌ها می‌شود. ما دست به بازی می‌زنیم، بازیگری که آموخته‌ایم. بعضی‌ها هم از سیستمی پیروی می‌کنند که من نمی‌فهمم چطور می‌شود پیروی کرد.
به نظر شما آیا همان طور که موسیقی در مناطق مختلف متفاوت می‌شود و این دلیلش شاید جاذبه‌ای است که به لحاظ شنیداری برای مردم آن منطقه داشته بنابراین بازیگر هم در مناطق جغرافیایی مختلف برخوردش با موسیقی متفاوت می‌شود. از نظر شما موسیقی و ریتم تا چه حد در کار بازیگر ایرانی دخالت دارد‌؟
نه تنها موسیقی و نه تنها نقاشی بلکه هر چیز دیگری را هم بازیگر باید بداند زیرا بازیگر از خودش ‌بازی نمی‌کند. کار او بر مبنای یک سری اطلاعات و عمل و عکس‌العمل است و بازیگری که ریتم را نمی‌شناسد چطور می‌تواند آن را در وجود خودش حفظ کند. اصلاً یک سری از گفتار و حرکات دارای ریتمی شکل یافته‌اند. در زندگی عادی ممکن است ‌این مطلب زیاد احساس نشود ولی وقتی که در قالب تئاتر چارچوب بندی می‌شود یعنی این که قواعدی پیدا می‌کند. قواعدی ‌در طول سالیان به وجود آمده که شاید در ابتدا توسط کارگردانی اعمال شده و بعد به صورت قانون درآمده؛ بنابراین بازیگر باید موسیقی را بشناسد و خیلی مسائل دیگر را ولی این که بازیگر باید یک کتابخانه کتاب بخواند من اعتقادی ندارم و حتی ممکن است مسموم کننده هم باشد. از نظر من بازیگر باید جامعه خود را با دقت نگاه کند آدم‌ها را ببیند چون همان‌ها را باید بازی کند و باید آن‌ها را به صورت زنده ببیند.
بنابراین آدم‌های پیش روی یک بازیگر پر از نکته‌اند نوع نگاهشان، راه رفتنشان و... می‌توان این‌ها را کشف کرد. مثل رمان‌نویس که یک حادثه را می‌بیند و همین جرقه باب یک رمان را بر او می‌گشاید. بنابراین بازیگر باید هر مسئله را تا جایی که لازم دارد بداند نه برای آن که یک مشت مزخرفات را به اسم حرف‌های استانیسلاوسکی و یا آدلر سر هم کند و خودش را با این‌ها سرگرم کند. همه این‌ها یک سری خاطراتند که استانیسلاوسکی نوشته و اگر من نوشته بودم حالا به نام من بود. این‌ها یک سری خاطرات شخصی است که به درد یک بازیگر می‌تواند بخورد ولی الزاماً همین‌هاست و می‌تواند صدها شیوه دیگر باشد که بازیگر در جامعه‌اش می‌بیند و لازم نیست از کسی پیروی کند، چون تجربیات هر کس فرق می‌کند.
کسی ممکن است با مالیدن شکلات روی صورت خود اتللو را احساس کند و شما شاید به گونه‌ای دیگر آن را احساس کنید. ولی ما خشونت اتللو را به مقدار زیادی می‌توانیم در جامعه خود ببینیم کسانی که بی‌خود و بی‌جهت شمشیر می‌کشند و می‌خواهند زنشان را از بین ببرند. بنابراین من به این شیوه‌ها اصلاً اعتقادی ندارم. قواعد در امر بازیگری با بازی کردن زیاد به دست بازیگر می‌آید و کم‌کم به اصطلاح روغن می‌خورد و تو می‌فهمی که چطور می‌توانی یک نقش را ارائه بدهی البته گنجایش هر کسی هم حدی دارد و در جایی هم ممکن است که بازیگر خودش را تکرار کند.
پس شما به بازیگری علمی اعتقادی ندارید؟
باید دید که آیا بازیگری می‌تواند یک علم باشد. مثلاً چطور موسیقی می‌تواند علم باشد یک آرشه خوب باید کشید البته می‌تواند سیستماتیک باشد و دانشکده‌ای هم برایش به وجود بیاید ولی در همان دانشکده فقط به تو می‌گویند که انگشت را کجا بگذار و یا اصول مقدماتی دیگر. برای بازیگری هم چنین مقدماتی و مبنایی هست همان طور که در طب هست. همه این‌ها حتماً مقدماتی دارند ولی تنها مقدمات هستند بقیه آن دیگر مربوط می‌شود به خود شخص و مساعدت و تمرینش. بازیگری یعنی این که کسی بازی کند نه آن که راجع به بازیگری بداند. چون به درد نمی‌خورد این همه مطالبی که راجع به بازیگری چاپ شده هیچ کدام از آن‌ها که بازیگری نیست.
از نظر شما این که گفتید ما در جهان قابل مقایسه نیستیم علتش آن نیست که کارهایی که ما انجام دادیم مکتوب نشده و تجربیاتمان به بعدی‌ها منتقل نشده؟
من منظور شما را درست متوجه نشدم ولی داستان این است که ما به این مقوله به صورت خیلی جدی در ادوار گذشته نپرداخته‌ایم. مثلاً همین الان در دانشگاه‌های ما از دورانی به عنوان دوران طلایی ‌یاد می‌شود. دورانی که ما بوده‌ایم ولی من اصلاً به این مطلب اعتقادی ندارم ما این‌ها را می‌گوییم چون ناچاریم و نمی‌توانیم اعتراف کنیم که همان هم یک مزخرف بوده ولی به شکل دیگر. بنابراین دانشگاه هنری که به بازیگری بپردازد یک سابقه 20 یا 30 ساله دارد و آن چه در 20 سال ساخته می‌شود بیش از این هم نخواهد بود و همین افراد فعلی هم به نظر من خیلی مستعد بوده‌اند که بازیگری ما در این حد که می‌بینیم است.
جوان‌ها باید شرایط برایشان مهیا شود. خودشان کار کنند و کار کردن زیاد به آن‌ها می‌آموزد که چه باید بکنند، آثار جهانی هم که از طریق رسانه‌ها به سرعت در دسترس هستند.
پس شما به آموزش از بیرون اعتقاد ندارید؟
حتماً. یک معلم فقط تفسیر می‌کند. از نظر شما چطور آدمی که انگشت مناسب برای گیتار ندارد می‌تواند بدون اشکال بنوازد ولی این ابزارها برای بازیگر نهفته است و در بیرون نیست. در بازیگری این نامناسب بودن را می‌شود شاید اسمش را گذاشت استعداد. البته من به استعداد زیاد اعتقاد ندارم بلکه به ممارست و تمرین اعتقاد دارم. هر کس هر کاری را که دوست دارد درست است به شرط آن که به آن بپردازد. خود فرد مهمترین نقش را دارد هفتاد درصد خود فرد است و 30 درصد بقیه عوامل.
اگر هر کسی علاقه‌مند باشد موفق می‌شود حتی اگر معلم متوسطی داشته باشد. به خود دانشجو برمی‌گردد که از این موضوع چه می‌خواهد و تا کجا می‌تواند ایستادگی کند و بالاخره راه خود را هم پیدا می‌کند. حالا اسمش را می‌شود گذاشت استانیسلاوسکی یا برشت و یا دیگری.
از نظر شما زیبایی ظاهری تا چه حد در کار بازیگری ایرانی مهم است؟
نه تنها در ایران بلکه در همه جهان مهم است، ولی همه بازیگری نیست. کسی که فیزیک یا صدای خوبی دارد دارای ابزار اولیه بهتری است ولی اگر بد بازی کند و نتواند ابزارهایش را به کار بگیرد این امتیاز را نیز ذایل کرده. این مسئله فقط در حد یک امتیاز است به شرط آن که تربیت کنی و بتوانی از آن درست استفاده کنی.
ویژگی‌های یک بازیگر ایرانی به لحاظ روحی وعقلی چه باید باشد؟
اگر ما بخواهیم بازیگر را به ایرانی و غیر ایرانی تقسیم‌بندی کنیم من اصلاً اعتقادی ندارم. همین بازیگری فعلی ما که اساساً ایرانی نیست. ما فقط بازیگری داریم. اگر شما به بازیگری‌های متفاوت اشاره می‌کنید من به این شکل اعتقاد دارم که مثلاً بازیگر سیرک مهارت‌هایش متفاوت است با بازیگری که در تئاتر کار می‌کند ولی بازیگری ایرانی و غیر ایرانی ندارد.
چون سابقه ما 20 سال است و شرایطمان همین بوده همین قدر بلدیم بازی کنیم. در غرب شرایط متفاوت‌تر است. این مقوله جدی‌تر است و معلم‌ها معلم‌ترند، دانشجوها شرایط بهتری دارند در نتیجه حاصل کارشان بهتر است. بنابراین ما می‌بینیم بازی بازیگرانی که در یک سریال درجه سوم اروپایی وجود دارد با هیچ کدام از بازیگران ما قابل مقایسه نیست.
من خودم شخصاً بازی هیچ کدام از بازیگرهای خودمان را دوست ندارم تنها می‌توانم نسبت به همدیگر آن‌ها را قیاس کنم و یکی را ارجحیت بدهم یا بگویم بازیگر ایرانی در خاورمیانه نسبت به کشورهای مجاور بهتر است.
شرایط تربیتی، جغرافیایی و بطن یک جامعه است که کسی را که استعداد دزدی دارد به یک دزد تبدیل می‌کند یعنی فردی که 30 درصد استعداد داشته باشد جامعه هم 70 درصد به او کمک می‌کند تا دزد شود.
بازیگر یک آدم است و عنصر آدمی را به کار می‌گیرد. آدمیزاد روح و عقل آدمی را به کار می‌گیرد. عقل ایرانی یا فرنگی فرقی نمی‌کند بلکه نحوه به کارگیریش متفاوت است. ما عنصر آدمیزاد را به کار می‌گیریم بنابراین هیچ تاثیر ویژه‌ای در ایران ندارد.
در حرکت چطور است؟ برای امثال نوع حرکات دست یک ایتالیایی که طریقه ویژه‌ای دارد و یا برای ایرانی‌ها نوع نشستن؟ (چهار زانو)
ما یک فرهنگ عمومی ‌پیش روی خود داریم که به دلیل آن که سالیان سال آن‌ها را انجام داده‌ایم برایمان راحت‌تر شده که مثلاً چهار زانو بنشینیم، نسبت به فرد دیگری که در اروپا مدام روی صندلی نشسته است ولی این هیچ تاثیری در بازیگری ندارد. بازیگری که هوشیار است وقتی نقشی که در اقلیم خودمان زندگی می‌کند را بازی می‌کند، تمام فرهنگ خودمان به دردش می‌خورد ولی اگر قرار باشد رل یک غیرایرانی را بازی کند برعکس خصوصیات منطقه‌ای ایران را باید از خود دور کند.
از نظر شما نقالی نوعی بازیگری است؟
حتماً نوعی مهارت است که کسی کسب می‌کند و می‌تواند در کلاس‌های بازیگری قرار بگیرد و نه تنها نقال بلکه یک سخنران خوب که می‌داند کجا با استفاده از مکث تاثیرگذاری ‌‌کند، بازیگری می‌کند؛ بنابراین نقالی هم از معیارهای بازیگری پیروی می‌کند.
اگر ما نقالی، سیاه بازی و... را بازیگری بدانیم چرا همین شیوه ادامه پیدا نکرد و آن چه که شما می‌گویید که 20 یا 30 سال است وارد شد؟
مگر از طریق نقالی و تعزیه می‌توانیم یک پرسوناژ را ارائه دهیم.
از نظر شما نقالی دارای تکنیک بازیگری خاص خود نیست؟
‌تکنیکش بسیار محدود است و تنها به درد نقالی می‌خورد و قابل توسعه نیست. اگر بازیگری نقالی بداند به مهارت‌ها و پرونده بازیگری خود افزوده است وگرنه اگر هزار سال هم تعزیه اجرا کنی هیچ تغییری در قواعد تعزیه ایجاد نمی‌شود. مثلاً تعزیه صحنه مدرن‌تر پیدا نمی‌کند و یا حضرت عباس خوان چهارگاه باید بخواند. در تعزیه کسی که هیبت بهتری دارد و یا صدای زیباتری دارد به عنوان تعزیه خوان بهتر معرفی می‌‌شود ولی ظرایف بازیگری را مثلاً داستین هافمن رعایت می‌کند که در بازیگری تعزیه وجود ندارد. البته این هم بازیگری است ولی چهارچوب متفاوتی نسبت به بازیگری حال حاضر دارد و بسیار محدود است.
طراحی صحنه در ایران تا چه حد در کار بازیگر موثر است؟
نه تنها طراحی صحنه همه چیز در کار بازیگر تاثیر دارد.
پس از نظر شما بازیگری حال حاضر ما از شیوه‌های بازیگری گذشته هیچ تاثیری نگرفته؟
من نمی‌گویم تاثیر نگرفته من می‌گویم به هیچ شیوه‌ای اعتقاد ندارم. این شیوه‌ها گرفته شده. کلاس‌هایی هم بوده که عده‌ای تربیت شدند و شاید تاثیر گرفته. من شخصاً تحت تاثیر هیچ کدام این‌ها نیستم، من تحت تاثیر آن چه در پیش رویم است هستم. بازیگران بزرگ جهان را دیده‌ام به بازیگری علاقه‌مند شدم و شروع کردم ادا و اطوار آن‌ها را درآوردن بعد از این جا سر درآورده‌ام به همین سادگی. ممکن است که بعضاً بازیگران ایرانی هم روی من تاثیر گذاشته باشند ناخودآگاه یا بعضاً خودآگاه، لحن آدم‌ها، گویندگان فیلم، بازیگران گذشته رادیو و من بازیگر رادیو شده‌ام بنابراین من دیگر در این بین نقش استانیسلاوسکی را نمی‌دانم چیست یا این که برشت چه می‌گوید البته هم استانیسلاوسکی را از طریق کتاب‌های محدودی که چاپ شده می‌شناسم و هم برشت بازی کرده‌ام. خاطرات یک هنرپیشه بزرگ(استانیسلاوسکی) که خیلی هم به درد می‌خورد و در سینمای امریکا هم همان را رعایت می‌کنند ما هم رعایت می‌کنیم ولی من از کتاب یاد نمی‌گیرم من از جامعه‌ام یاد می‌گیرم.
اگر روی من شیوه‌ای تاثیر گذاشته‌ من یادم نیست چه کسی بوده. هرگز برای من اتفاق نیفتاده که من برای ایفای نقشی به مشکلی برخورد کرده باشم و به سراغ استانیسلاوسکی بروم و آن را پیدا کنم بلکه اگر گیر کردم بعد از مدتی رفع شده و من بازی کردم. این مشکل به گذشته خودم ربط داشته و به تاثیراتی که گرفتم‌.
آیا شما برای بازی شخصیت‌های اسطوره‌ای هم از جامعه الهام می‌گیرید و از حرکاتی که در جامعه است؟
من وقتی می‌گویم جامعه تمام فرآورده‌های جامعه‌ام را منظورم است. اسطوره‌هایی است که قبلاً بازی شده و فیلم‌هایش موجود است. ما تحت تاثیر آن‌ها هستیم ولی در اثر تکرار زیاد مثلاً 10 سال که کار کنی در دنیای خودت ساخته می‌شوی و دیگر مال خودت می‌شود. اگر اسطوره ایرانی هم باشد قواعدش چندان با اسطوره‌های دیگر تفاوت نمی‌کند. البته عین همان بازی‌ها را کپی نمی‌کنم ولی حرکات از فیلتر من می‌گذرد و چیزهایی را من به آن اضافه می‌کنم. اگر تواناییش را داشته باشم ولی اگر توانایی نداشته باشم همان‌ها را کپی می‌کنم و ما می‌گوییم عیناً دارد ادای فلانی را درمی‌آورد.
ممکن است از اسطوره‌هایی که قبلاً بازی شده نام ببرید؟
شما به طور مشخص کدام اسطوره ایرانی را می‌گویید.
برای مثال جم؟
جم یک آدم است که به عرصه‌های خیلی گذشته برمی‌گردد. من برای بازی آن از بازیی که برای ادیپ یا مکبث(که البته مکبث زیاد اسطوره نیست) استفاده می‌کنم.
یکسری نقاشی‌ها هست که می‌توان از فیگورهایشان استفاده کرد. یک فیگور، فیگور بعدی را به همراه خود می‌آورد و وقتی این‌ها با دیالوگ‌های شعرگونه‌ همراه می‌شود بقیه آن با بدن بازیگر ساخته می‌شود. ‌‌بالاخره وقتی نحوه بیان متفاوت است از بیان روزمره، حرکات هم روزمره نیست فرم و شکل خاصی دارد ولی باید پذیرفتنی ارائه شود.
حرف آخر...
‌بازی بازی است و این به این معنی نیست که چون بازی است جدی نیست ولی برای من قبل از هر چیز صرفاً یک حرفه است و چون من این حرفه را دارم باید دوستش داشته باشم و سعی کنم کارم را ‌درست انجام بدهم. همان قدر که بلدم. فراتر از این‌ها به یکسری از حرف‌ها اصلاً اعتقاد ندارم. به کف صحنه را بوسیدن اعتقاد ندارم و از این کار متنفرم. تئاتر را اصلاً مقدس نمی‌دانم. تئاتر همان قدر مقدس است که هر کار دیگر می‌تواند مقدس باشد‌. هیچ حرفه‌ای مقدس نیست حرفه‌ صرفاً حرفه است. کسی که بدکار می‌کند در راستای حرفه‌اش یک آدم بد و کسی که خوب کار می‌کند یک آدم خوب است. این صرفاً یک حرفه‌ است که باید کامل و درست انجام شود. متاسفانه من شخصاً از شرایط کاری که دارم راضی نیستم و دلم می‌خواهد خیلی بهتر کار کنم ولی شرایط‌ اجازه نمی‌دهد. مثلاً سالن تمرین را دیر به ما می‌دهند و وقتی می‌دهند نارسایی دارد. سرد ‌یا گرم است. نگهبان دم در مشکل دارد و... ‌این‌ها همواره لطمه زده‌اند اگر همه این‌ها درست بشود ما باید منتظر بازیگری درستی هم باشیم،‌ همه چیز به هم مربوط است.