در حال بارگذاری ...
...

رئالیسم یا رئالیسم جادویی؟!!

" رئالیسم جادویی" سبکی پیچیده است که با وهم و جادو سرو کار دارد . وهم و جادو آن گونه که گاهی در آن حتی ته رنگی از اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم نیز دیده می شود . نمونه این ویژگی را می توان در آثار نویسنده ای چون نغمه ثمینی و به خصوص درنمایش " خواب در فنجان خالی " وی یافت . در آن جا پیرزنی ، با گذشت ایام ، رو به جوان شدن می گذاشت.

در پی اظهار نظر مسعود طیبی کارگردان نمایش "کاکتوس" درباره نقد این نمایش که توسط صبا رادمان منتقد سایت نوشته شد، صبا رادمان توضیحی بر این اظهار نظر نوشته است که می‌خوانید:

به نظر می رسد نگارش نقد نمایش " کاکتوس" با نام " رئالیسمی نه چندان جادویی" که درپایگاه اطلاع رسانی تخصصی "ایران تئاتر" منتشر شده ، با واکنش تدافعی کارگردان جوان آن نمایش جناب آقای " مسعود طیبی " روبرو شده است تا آن جا که با ارسال نامه ای به آن پایگاه اطلاع رسانی ، مدعی شده که نمایش های اکبر رادی ، نمایش نامه نویس نامدار فقید کشورمان به شیوه رئالیسم جادویی نوشته شده است .
به همین سبب از آ ن جا که متن توضیح آن کارگردان با تعاریف بین المللی سبک ها و مکتب های هنری مغایر است و احتمال سردرگمی و اشتباه را در مخاطب دانش پژوه این سایت تخصصی به وجود می آورد؛ بر خود لازم می دانم تا به ارائه تعریف صحیح این سبک هنری بپردازم :
مدخل رئالیسم جادویی (magical realism) در دایره المعارف بریتانیکا که یکی از معتبرترین منابع دانشنامه ای جهان به شمار می رود در شرح این اصطلاح آورده است :
یک پدیده ادبی آمریکای لاتینی که در حقیقت با پیوند بین نشانه های خیالی (fantastic) یا افسانه ای (mythical) با قصه رئالیستی شناخته می شود .
این اصطلاح نخستین بار در ادبیات در دهه 1940 توسط رمان نویس کوبایی "الجو کارپنتر" (Alejo Carpentier) به کار رفته است که به عنوان استعدادی در زمینه داستانگویی معاصر سرزمینش به خوبی یک رمان نویس معاصر به توضیح جهان خاکی با معانی افسانه ای شناخته می شود .
نویسندگان برجسته این شیوه شامل گابریل گارسیا مارکز ، جورج آماندو ، خورخه لوئیس بورخس ، میگوئل انجل آستوریاس ، جولیو کورتازار و ایزابل آلنده هستند.
این اصطلاح در مورد توصیف ادبیات و هنر خارج از آمریکای لاتین نیز به همان خوبی به کار می رود .
هم چنین در کتاب Glossary of Literary Terms A نوشته Abrams, M.H. در صفحات 195 تا 261 درباره رئالیسم جادویی شرح کاملی ارائه شده است .
استفاده از این منبع می آموزد که :
نویسندگان رئالیسم جادویی شیوه های گوناگون یا جلوه های ویژه ای برای ایجاد فضای ویژه آثارشان و ایجاد وحدت و باور پذیری آن به کار می برند.
اگرچه بسیاری از این تمهیدات در آثار نویسندگانی با سابقه های متفاوت به شکلی یکسان جلوه می کند ، این ممکن است که آنها را به عنوان شرایطی که یک اثر را به رئالیسم جادویی مرتبط می کند ، باز شناخت . هرچند که ممکن است برخی از این تمهیدات در آثار نویسندگانی که ربطی به رئالیسم جادویی ندارند نیز به کار رفته و مولفان جوان و کم تجربه را به اشتباه بیندازد.
1-در رئالیسم جادویی ، کاربرد افسانه ها ، اسطوره ها ، داستان های سحر آمیز ، رسم های فولکلوریک ، جادو ، ایهام ، طالع بینی و اساطیر به شدت دیده می شود .
2- نشانه های تجربه های انسانی در این شیوه به شکل معمول بیانگر رویا ، تصور ، ادراک
، احساسات ، ناخود آگاه و غیر مادیات است .
3-نشانه های خیالی ( fantastic ) که ممکن است ، به طور حسی "منطقی " شمرده شوند اما به ندرت توضیحی می توان برایشان یافت همانند پرواز ملحفه ها از رختشویخانه در رمان معروف صدسال تنهایی .
4-شخصیت ها به جای منطق و یا نشانه های منطقی ، کاملا پذیرای عنصر جادویی هستند.
5-معکوس کردن و جابجا کردن دال و مدلول و درهم ریختگی زمان، آن چنان که یک شخصیت ممکن است پیش از وقوع تراژدی رنج بکشد.
6-پیوند زدن با افسانه یا فولکلور
7-ارایه رخدادهایی از چشم اندازهای متعدد ، همچون باورها و ناباوری ها به شکل همزمان
8-ایجاد تردید در مخاطب که نمی داند باید شرح جادویی یا واقعی ، داستان را بپذیرد.
9-و در پایان شاید اصلی ترین ویژگی این سبک ، یعنی در هم تنیده شدن عناصر غیر قابل تصور و تخیلی در بافتی رئالیستی و معقول است به طوری که ظاهر امر واقعی و ممکن جلوه کند. نوعی واقعیت ملموس و منطقی و عینی در واقعیت جادویی ، واقعیتی مبتنی بررویا و وهم.

براساس این تعاریف بین المللی " رئالیسم جادویی" سبکی پیچیده است که با وهم و جادو سرو کار دارد . وهم و جادو آن گونه که گاهی در آن حتی ته رنگی از اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم نیز دیده می شود . نمونه این ویژگی را می توان در آثار نویسنده ای چون نغمه ثمینی و به خصوص درنمایش " خواب در فنجان خالی " وی یافت . در آن جا پیرزنی ، با گذشت ایام ، رو به جوان شدن می گذاشت. زمان او به گذشته باز می گشت اما زمان مابقی اهالی خانه به جلومی رفت ( یعنی همان عنصردر هم ریختگی زمان و جادو). در آن نمایش ، شخصیت‌ها ، جملگی ، خویش را از یاد برده‌ بودند گویی همچون آئین بودایی، این روح گذشتگان بود که در غالب‌های جدید، پا بر عرصه زمین گذاشته‌ بود ( یعنی عنصر رویا و غیر مادیات ) و سوم جابه جایی شخصیت ها به گونه ای که مهتاب به جای ماهرخ ، فرامرز به جای فرامرز خان و فرناز به جای ماه لیلی قرار می گرفتند و این یعنی همان معکوس کردن و جابجا کردن دال و مدلول و درهم ریختگی زمان، آن چنان که یک شخصیت ممکن است پیش از وقوع تراژدی رنج بکشد . چنان که می دیدیم آغا عمه یا همان لیلی در ابتدای داستان در حال زجر کشیدن بود حال آن که هنوز اتفاق برایش نیفتاده بود و این ها گزیده ای از نشانه های رئالیسم جادویی ای بود که در ساختار پیچیده نمایش " خواب در فنجان خالی " به کارگردانی " کیومرث مرادی " اتفاق می افتاد . حال آن که شواهد و نشانه های نمایش " کاکتوس" اثر استاد اکبر رادی به کارگردانی " مسعود طیبی " نه تنها هیچ یک از این نشانه ها را با خود همراه ندارد بلکه ویژگی های مشخص وبرجسته ای دارد که اثر را به سوی" رئالیسم" و نه "رئالیسم جادویی " هدایت می کند .
در کتاب " دائره المعارف هنر" نوشته " روئین پاکباز" صفحه 277 درباره ویژگی رئالیسم نوشته است :
رئالیسم را در آثاری می توان بازشناخت که هنرمند از سطح ظواهر عینی فراتر رفته ، حقایقی را از روابط گوناگون و پویای انسان ها با یکدیگر و محیطشان را بیان می کند ؛ و به طور کلی با مسئله " انسان چیست و چه می تواند بشود " درگیر می شود . واقع گرایی یا همان رئالیسم بر تفسیر همه جانبه زندگی اجتماعی و تجسم دقیق سیمای زمانه تاکید می کند.
و این همان ویژگی هایی است که در نمایش " کاکتوس " رخ داده است . به این معنی که در این نمایش ، ما شاهد مشکلات و معضلات یک زندگی خانوادگی ای هستیم که به دلیل همان تجسم دقیق سیمای زمانه بدون ارایه فضای فانتزی و خیالی در ساختار اثر نمایشی، از درون پاشیده است . زن و شوهری که با هم سازش ندارند و مردی که از ولخرجی های بیش از اندازه و کج خلقی های همسرش به ستوه آمده و به دفتر دوست نویسنده اش رفته و مشکلات زندگیش را برای او تعریف می کند و ما در حین تعریف ، آمد و شدهای تصویری از اتفاقات بیان شده را می بینیم که یکی از تدبیرهای بسیار ساده است برای فراراز یکنواخت شدن و حرف زدن های تمام نشدنی دو شخصیت نمایش که ارتباطی با رئالیسم جادویی ندارد . در این جا تاکید نویسنده برهمان مسئله " انسان چیست و چه می تواند بشود " است ؟ سوالی که در تمام طول نمایش با آ ن مواجهیم . ازدوست نویسنده گرفته که تنها زندگی را درون سطرهای اثرش می شناسد و مباحثه وحتی شعارهای اجتماعی را مختص دانشجویان بی تجربه و جوانان خامی می داند که مانند او در شهرت و پول غرق نشده و دلشان برای مردم و کشور و آزادی و ...می تپد تا جراحی که یکنواختی زندگی او را به ستوه و دلش برای جامعه و شعارهای گذشته اش تنگ شده و یا زنی که تمامی وجوه انسانی خود را از یاد برده و هم چون یک عروسک ، زندگی را تنها در آرایشگاه و مزون و ... می بیند. مرحوم "رادی" در این جا این سوال را با صدای بلند ، مشخص و مستقیم فریاد می زند تا همه بفهمند که " انسان چیست و چه می تواند بشود "؟
و حال در چنین شرایطی چگونه می توان فکر کرد که نمایش کاکتوس یک نمایش رویایی و فانتزی است و استفاده از نور آبی و نوشیدن نوشابه و زنگ تلفن و ... نمادهای عینی است از یک دنیای جادویی و افسانه ای ؟ !
دنیایی که در آن، هیچ چیزش واقعیت ندارد و همه چیز تنها یک خیال است ؟ دنیایی که در آن شخصیت ها به جای منطق و یا نشانه های منطقی ، به تمامی پذیرای عنصر جادو هستند و نگاه عمیق اجتماعی و حقایقی از روابط گوناگون و پویای انسان ها با یکدیگر و محیطشان ، تنها در فضایی خیالی و جادویی روایت می شود ؟ دنیایی که هنرمند در آن از سطح ظواهر عینی فراتر نرفته و به جای جراحی غده های چرکی جامعه ( همان گونه که خود مرحوم رادی می گفت) به دنیایی سراسر خیالی و سحرآمیز ومبتنی بر وهم و رویا پرداخته است ؟ !!!

صبا رادمان