گفتوگو با اشکان صادقی بازیگر نمایش”رویای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد
من همیشه سعی کردم با بچههای جوان و هم سطح خودم کار کنم و همین طور نیم نگاهی به کارهای حرفهای داشته باشم. مثلاً اگر با آروند و ایمان افشاریان شروع کردم با افرادی مثل مجید جعفری، محمد یعقوبی و منیژه محامدی هم همکاری داشتهام.
هلیا قاضیمیرسعید:
اشکان صادقی فوق دیپلم بازیگری از دانشکده هنر و اندیشه رویال و لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. او فعالیت خود را در عرصه تئاتر از سال 1374 با نمایش”صعود ممانعت پذیر ارتورویی” نوشته برشت و کارگردانی مجید جعفری آغاز کرد و طی سالهای اخیر یکی از پرکارترین بازیگران نسل جدید محسوب میشود. او هم اکنون به طور هم زمان در دو نمایش”رویای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد” و”چشماندازی از پل” بازی میکند.
چه مدتی است که با گروه ویرگول همکاری میکنید؟
در سال 80 ـ 81 بود که من در گیر و دار اجرای نمایش”ببر کاپیتان” با آروند آشنا شدم و بعد از این آشنایی در تمامی کارهای گروه از جمله”هشتمین خوان”و”عروسی شغال” حضور داشتم.
کارهای گروه ویرگول معمولاً اجراهای خاصی دارد که بازیهای خاصی را هم میطلبد. نظر شما در این باره چیست؟
من همیشه سعی کردم با بچههای جوان و هم سطح خودم کار کنم و همین طور نیم نگاهی به کارهای حرفهای داشته باشم. مثلاً اگر با آروند و ایمان افشاریان شروع کردم با افرادی مثل مجید جعفری، محمد یعقوبی و منیژه محامدی هم همکاری داشتهام. همیشه دوست داشتم تجربه کنم و این تجربه در صورتی امکانپذیر خواهد بود که شما با یک گروه جوان کار کنید چرا که گروههای حرفهای این دوره را پشت سر گذاشتهاند و به جایی از کار رسیدهاند که فقط متنی خوانده میشود و بعد با چند تا میزانسن مشخص کار پیش میرود اما در یک کار تجربی همه سعی میکنند به یکدیگر کمک کنند و با هم حرکت کنند تا به کمال برسند. کار با گروه ویرگول تمام این خصوصیات را دارد.
آیا شما هم در ورک شاپهایی که به شیوه جان مارتین توسط گروه برگزار شد حضور داشتید؟
بله
شرکت در این کارگاهها چه دستاوردی برای شما به عنوان بازیگر داشت؟
البته مباحث مطرح شده در این کارگاهها برای من تکراری بود. چون ما در کار”عروسی شغال” این تمرینها و متدها را با آروند تجربه کرده بودیم. اما دلیل حضور من این بود که میخواستم کار با بچههای جدید و انرژیهای جدید را تجربه کنم.
به عنوان بازیگر، چه نظری درباره شیوه جان مارتین دارید؟
من در ابتدا نسبت به این شیوه جبهه داشتم؛ چون جان مارتین در طی 20 سال به این شیوه دست یافته بود. اما ما با وجود بحران، مشغله و گرفتاریهایی که در تئاتر داریم نمیتوانیم مانند کسی رفتار کنیم که 20 سال به این کار پرداخته و دغدغهای جز این نداشته است. اما با گذشت زمان من توانستم انرژیهایی را در خودم کشف کنم و رفته رفته برایم به شکل کلاس یوگا درآمد. کلاسی که میتوانستم بیشتر به خودم فکر کنم.
اصلی شیوه جان مارتین چیست؟
به نظر من این سبک مثل آش شعله قلمکاری است که از هر دری سخنی دارد؛ البته وقتی تمرینها شروع شد متوجه شدیم نمونههایی از آنرا خصوصاً در گروههای جوان انجام دادهایم. اما در اینجا جامع و کاملتر بود. بعضی از تمرینها مثل کشف انرژی و رفتن در یک Base position که در هنرهای تایچی و یوگا هم هست. رفته رفته که آروند این کتاب را برایمان ترجمه میکرد به جایی رسیدیم که انرژیهای خودمان را کشف و تجربه میکردیم.
حضور فابویس نیکو در این ورک شاپها چقدر موثر بود؟
ایشان فرد بسیار مثبت و مهربانی بودند اما برای حضور در ورک شاپها هماهنگیهایی لازم بود تا او و گروهش بتوانند در تمرینها حاضر شوند که به همین دلیل نتوانستند در تمامی جلسات شرکت کنند.
تاثیر شیوه جان مارتین در زندگی شخصیات چطور بوده؟
جان مارتین به تمرکز، آرامش، خوشناسی و.. تاکید دارد. یعنی مثلاً زمانی که راه میروی اگر با تمرکز این کار صورت بگیرد و بتوانی به اطراف خوب نگاه کنی و چشمهایت آرامش مخصوصی داشته باشند، به جایی از خودشناسی میرسی که بتوانی کلامت و صدایت را از یک حدی بالاتر نبری یا داد نزنی و شخص آرامی باشی و به همه عشق بدهی.
در نمایش”رویای بسته شده به اسبی که از پا نمیافتد” شخصیتی را بازی میکنید؟
نقش یک پیرمرد را بازی میکنم؛ با وجود فاصله سنی زیاد، دوستش دارم و فکر میکنم توانستم تا 60 ـ 70 درصد خودم را به نقش نزدیک کنم. هر چند که به لحاظ روحی او یک پیرمرد کثیف است که با موشها و شپشها زندگی میکند.
چگونه خصوصیات روحی و روانی این شخصیت را کشف کردی و به عنوان بازیگر به چه صورت این ویژگیها را به تماشاگران نشان میدهید؟
البته حضور من در این نمایش فقط با یک نور شمع است که صورت و کمی از موهای من را روشن میکند و تنها ابزار من صدایم است. یعنی بیشتر روی صدایم تکیه کردهام. چون تماشاگر فقط یک صورت چروکیده و در هم تنیده را میبیند در واقع این صدا است که سن و کثیف بودن پیرمرد را انتقال میدهد.
معمولاً برای دریافت جوهره یک نقش و سپس انتقال آن به تماشاگر چه کار میکنید؟
خود بازیگر از وسیعترین ابزاری است که در اختیار دارد تا به نقش برسد. من همیشه مثالی میزنم. وقتی ما متن را میخوانیم در منفی صد قرار داریم. بعد باید به خود برسیم. اگر به خود برسیم تازه در نقطه مبدا یا همان صفر قرار گرفتهایم. آنگاه باید این شناخت به جایی برسد که بتوانیم جوهره وجودمان را در آن نقش بریزیم. یعنی یک جام خالی باشیم تا بتوانیم هر مظروفی را در آن ظرف بریزیم. در آنجاست که به نقش نزدیک شدهایم. میشود تا مثبت صد که همان کمال مطلوب نقش است پیش رفت.
نحوه هدایت کارگردان(آروند) برای رسیدن به نقش چطور بود؟
آروند بازیگرش را راحت میگذارد در واقع به او نمیگوید که چه کار بکند یا نکند.
در این نمایش ابزارهایی هم به بازیگر داده شده مثل نور که بتواند بوسیله شمعی که دارد صورتش را نورپردازی کند. با این شیوه مشکلی نداشتید؟
نه. البته من به غیر از شمع کارهای دیگری هم در صحنه انجام میدهم. مثل آوردن چند ظرف آب که سعی کردم با قضیه تکنیکی برخورد کنم. چون اگر حسی برخورد میکرد ابزار دست و پاگیر میشد و تمرکزم را از دست میدادم. اما باید بدون اینکه حس شما دخالت کند؛ تکنیک را غالب کنید تا نقش را درست ایفا کنید.
عوامل فنی تا چه حد میتواند به یک بازیگر برای نشان دادن نقش کمک کند؟
در یک کار خارجی بازیگر جزئی از عوامل است. یعنی بازیگر پررنگتر از سایر اجزا نیست. اما در کار ایرانی این طور نیست؛ یعنی به خاطر قضیه مالی از عواملی چون نور، گریم و... عبور میکنند. که در نهایت بازیگر میماند با یک صندلی خالی و یا یک چیز دیگر و در اینجا بازیگر به تنهایی صحنه را میچرخاند و تئاتر ایرانی به خاطر نبود امکانات و مسائل اقتصادی به این سمت گرایش پیدا کرده است اما در این کار برای اولین بار بازیگر هم ردیف با عوامل فنی قرار میگیرد یعنی تماشاگر، تئاتری را میبیند که تمام عوامل دست به دست هم دادهاند که یک تئاتر را به او نشان بدهند.
گویا هم زمان در دو نمایش یکی در کارگاه نمایشی و یکی در سالن اصلی تئاترشهر بازی میکنید این همزمانی برایتان سخت نیست؟
خیلی عالیه؟! در این مدت 8 ـ 9 سالی که کار میکنم تا حالا پیش نیامده که دو شخصیت کاملاً متفاوت را هم زمان بازی کنم! یکی پیرمرد و دیگری یک جوان عاشقپیشه. منتظرم ببینیم در انتقال شخصیتها به تماشاگر چه اتفاقی میافتد.
حرف آخر؟
امیدوارم وضعیت تئاتر در کشور ما بهتر شود.