در حال بارگذاری ...
8 مرداد روز بزرگداشت مقام شیخ اشراق سهروردی:

هشدار که راه خود به خود گم نکنی

ایران تئاتر: نمی دانم روزی که اوژن یونسکو در نامه به هانری کربن مترجم «عقل سرخ» نوشت: «بدون تردید شما آن متن را در خاطره ایرانیان نیز زنده کردید»، مسئولان و هنرمندان تئاتر ما چه کردند؟ اما ای کاش همین تلنگر شروعی برای ترسیم نقشه راه می شد.

در سال 1976 اوژن یونسکو نمایشنامه نویس فقید فرانسوی در نامه ای به هانری کوربن مترجم کتاب «عقل سرخ» می نویسد: 

«آقا و دوست عزیز

من با اعجاب تمام «عقل سرخ» را خواندم. شما یکی از بزرگترین و اعجاب انگیزترین متن های حیات معنوی را به غرب شناسانده اید. بدون تردید شما آن متن را در خاطره خود ایرانیان نیز زنده کرده اید. متن، مشکل است و نمی توان آن را وقت و بی وقت خواند. باید منتظر لحظه ای ماند که دل یاری کند. اما وقتی راه گم می کنم یادداشت ها و توضیحات شما بار دیگر مرا به جاده هدایت می کنند. در واقع شاید تا پایان زندگیم نیازمند خواندن نوشته دیگر نباشم. این اثر را خواهم خواند و باز هم خواهم خواند. صمیمانه از شما متشکرم، ارادتمند شما»

نامه را که چندین بار خواندم... بر روی واژه به واژه «بدون تردید شما آن متن را در خاطره ایرانیان نیز زنده کردید» تامل کردم و در آخر پذیرفتم که اوژن یونسکو درست می گوید؛ بی شک حتی اگر در خیابان سهروردی هم پیگیر این سوال شویم، که «سهروردی کیست؟» انگشت شماری را خواهیم یافت که بیش از دوسه جمله درباره او بداند.

 

چرا سهروردی را باید شناخت؟!!

تمدن غنی ایران مرهون تلاش های مشاهیر و بزرگان بسیاری است که همواره از آنها غافل بوده ایم. برای بسیاری از مردم جامعه، سهروردی، شیخ بهایی، فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا و ... در حد یک نام مطرح هستند. کمتر کسی ست که از تاریخ کشور بداند و مشاهیرش را بشناسد.

غلامحسین ابراهیمی دینانی در وصف این اتفاق نامیمون با تاکید بر نام سهروردی، می گوید: «از قرن ششم که سهروردی در آن می زیسته تا به امروز حدود ۸۰۰ سال می گذرد اما در این مدت طولانی به جز چند نفر شارح حکمت الاشراق و عرب های اخیر که از طریق هانری کربن با سهروردی آشنا شدند، به ندرت می توان کسی را یافت که به درستی و کمال سهروردی را خوانده باشد و این برای ما ایرانیانی با چنین سابقه حکمت و تمدن، بسیار تاسف بار است...». این درحالی است که این روزها، تمرکز بسیاری از مروجان علمی و فرهنگی‌، معرفی و شناساندن افکار و اندیشه های اندیشمندان و مشاهیر غربی و عمده آثار بازارمان، کتب ترجمه است.

ماحصل این حرکت ناسنجیده و ناآزموده، بحرانی می شود که زیر لوای بی هویتی جا خوش کرده و نتیجه اش جامعه ای ست که مردمش به وظایف خود آگاه نیستند، منزلت اجتماعی شان لطمه دیده، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج شده اند، جامعه کارکرد خود را از دست داده و سردرگمی و آنومی موج می‏زند.

و راه علاج تاکید بر زیرساخت های فرهنگی مبتنی بر ارزش های بومی وحفظ الگوهای ملی ست. براین اساس لزوم توجه به بزرگان و اندیشمندان ملی -حداقل آن دسته از اندیشمندانی که شهره جهانی دارند- از موضوعاتی است که باید از سوی مسئولان و هنرمندان به عنوان پاسداران فرهنگی مورد توجه جدی قرار گیرد.

شهاب‌الدین یحیی سهروردی، حکیم، متکلم، ادیب و فیلسوف نامدار ایرانی از آن دست مشاهیر ایرانی است. جایگاه سهروردی در بدنه فکری کشور تا آنجاست که دکتر فتح الله مجتبایی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی از او به عنوان قرین و قرینه فردوسی یاد می کند.

مجتبایی در مقاله ای با عنوان «سهروردی و فرهنگ ایران باستان» می نویسد: در تاریخ فرهنگ ما سهروردی از جهتی قرین و قرینه فردوسی است... همان طور که فردوسی زبان و قومیت ایرانی را حفظ کرد، سهروردی هم احیاءکننده فکر و حکمت ایران پیش از اسلام در دوران اسلامی بود (روزنامه اطلاعات 7 مرداد99).

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در وصف سهروردی او را فردوسی به زبان فلسفه معرفی می کند و معتقد است: سهروردی یعنی فردوسی به زبان فلسفه و فردوسی یعنی فلسفه به زبان شاهنامه، آنچه در شاهنامه به زبان حماسی آمده، همان حکمت و اشراق است که سهروردی به زبان فلسفه گفته است.

دکتر حجت الله ایوبی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو – ایران نیز در خصوص این فیلسوف بزرگ ایرانی می گوید: کار کارستان را سهروردی کرد و با ۳۸ سال سن ده ها اثر از خود بجای گذاشت؛ آثاری که وقتی به فرانسه ترجمه شد همه دنیای غرب را تحت تاثیر قرار داد تا جایی که هانری کوربن گفت من با سهروردی به شرق سفر کردم.

دکتر غلامرضا اعوانی، رئیس هیئت مدیره انجمن حکمت و فلسفه ایران نیز در پاسخ به این سوال که چرا باید سهروردی را شناخت، می گوید: پیامی که حکمت سهروردی و اسلام دارد، مورد نیاز جهان امروز است و اگر با بیان امروز نوشته شده و گفته شود، مشاهده می‌شود که خیلی‌ها به آن نیاز دارند، تصریح کرد: راه‌های رسیدن به حقیقت در فلسفه اسلامی، سه مکتب اصلی است که بدون اغراق یکی از مهم‌ترین آنها مکتب سهروردی است.

وی با اشاره به اینکه پیامی که حکمت سهروردی و اسلام دارد، مورد نیاز جهان امروز است و اگر با بیان امروز نوشته شده و گفته شود، مشاهده می‌شود که خیلی‌ها به آن نیاز دارند، می افزاید: راه‌های رسیدن به حقیقت در فلسفه اسلامی، سه مکتب اصلی است که بدون اغراق یکی از مهم‌ترین آنها مکتب سهروردی است.

 

نقش تئاتر در شناساندن این حکیم ایرانی

هنر در هر جای دنیا علاوه بر پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعی، یکی از رسالت‌های خود را در بخش هویت فرهنگی و شناخت شخصیت‌های تاریخی تعریف می‌کند.

تئاتر از دیرباز محلی برای فراگیری بوده و هنرمندان آن همواره در تلاش هستند تا مسائل و چالش ها را از ناخودآگاه افراد به خودآگاه تبدیل، واقعیت‌های از یاد رفته را یادآوری و در نهایت در جامعه فرهیختگی ایجاد کند. این توانمندی ویژه باعث می شود در مسیر الگوپذیری بتوان از آن به عنوان یک بازوی توانمند در مسیر هویت بخشی فرهنگی و شناخت شخصیت‌های تاریخی بهره گرفت.

با مروری بر فعالیت های تئاتر در معرفی شخصیت و آثار سهروردی، متاسفانه جز نام شکر خداگودرزی نویسنده نمایشنامه «سیمرغ و سهرورد» نشر نگاه معاصر(1394) و کارگردان نمایش سهروردی و میثم نبی نویسنده نمایشنامه «روایت عقل سرخ»، در این پهنه وسیع تئاتر دیده نشد(یا بهتر بگویم ندیدم). به عبارتی نخستین فیلسوف فرهنگ در تاریخ فلسفه بسان سایر مشاهیر این مرزوبوم در تئاتر مهجور است.

شکرخدا گودرزی در خصوص علت چرایی نگارش نمایشنامه سهروردی و سیمرغ، می گوید: تاریخ و فرهنگ ما مملو از آدم های بزرگی است که برای نسل جوان هنوز ناشناخته مانده اند. سهروردی نیز از همین فرهیختگان است که متاسفانه خیلی از مردم ایران او را نمی شناسند. ناشناخته بودن بزرگان و فرهیختگان ایران برای نسل جدید، تقصیر جوانان نیست. این مشکل ما و مسئولان است که شرایطی را ایجاد نکرده ایم تا این مفاخر شناخته شوند. مقصر کسانی هستند که این فضا را فراهم نکرده اند. به نظر من شناساندن مفاخر ایرانی باید یک دغدغه برای من هنرمند باشد.

وی افزود: سال ها پیش که اوژن یونسکو در تالار مولوی سخنرانی می کردند، دانشجویی از او پرسید تکلیف ما چیست؟ ما باید در حوزه تئاتر چه کنیم؟ ایشان گفتند: تکلیف شما که روشن است. شما حافظ دارید، فردوسی دارید، مولوی دارید و ... شما باید بپرسید که ما چه کنیم. سخنان ایشان برایم تلنگری بود که ما باید توجه عمیقی به مفاخر خودمان داشته باشیم. تا اینکه در مطالعاتم به نامه ای که اوژن یونسکو به هانری کوربن فیلسوف فرانسوی نوشته بود، برخوردم. در این نامه که پس از ترجمه کتاب «عقل سرخ» سهروردی توسط کوربن نوشته شده بود، یونسکو این کتاب را یکی از بزرگترین و اعجاب انگیزترین متون حیات معنوی بشر عنوان می کند و می نویسد: من با خواندن این کتاب نیازی به کتاب دیگری ندارم زیرا این کتاب را خواهم خواند و خواهم خواند و خواهم خواند... این حرف را آدمی می زند که یکی از بزرگان نمایشنامه نویسی جهان است. لذا تصمیم گرفتم تحقیقاتی را بر زندگی سهروردی داشته باشم که ماحصلش این نمایشنامه شد.

گودرزی در مصاحبه دیگری که با روزنامه مردم سالاری در خصوص توجه به مشاهیر ایران در تئاتر داشت، گفت: فکــر می کنم ما یک مقدار نســبت به بزرگانمــان کم لطفی کرده ایم. من خــودم را به عنوان یک کارگــردان تئاتر مؤظف می دانم که این بزرگان را به نســلی که شــناختی از آنها ندارد در قالب مدیــوم تئاتر معرفی کنم. این حداقل کاری است که می توانم انجام بدهم و وظیفه ای است که در قبال ســرزمین و زادگاهم دارم و باید دینم را به بزرگان این سرزمین بپردازم. به عنوان یک کارگردان خیلی راحت میتوانم بروم متن های آماده خارجی که در همه جای دنیا کار می شــود را آمــاده کنم و روی صحنه ببرم اما بــه خاطر دغدغه هایی که دارم، به چنین کاری عادت نکرده ام.

 

حرف آخر

با هر مسئول، کارشناس و هنرمندی که از تئاتر حرف می زنیم، بر نبود هدف گذاری و نقشه راه تاکید دارد، بدون آنکه سهم خود را از آن مشخص کند. اصلی ترین دلیل این ناهماهنگی را نیز باید در نداشتن تعریفی درست از مقوله توسعه تئاتر بدانیم.

اینکه ایرانی اجرا کنیم یا آثار فاخر سایر کشورها را، اینکه لقمه آماده به نام نمایشنامه های ترجمه شده را روی صحنه ببریم یا با تحقیق و بررسی، زوایای پیدا و پنهان یک شخصیت یا موقیعت اثری را به چالش کشانیم، اینکه یاد و خاطره مشاهیر و موقعیت های بومی را علم کنیم یا دل در گرو شخصیت ها و موقعیت های سایر کشورها دهیم و ... نیازمند نقشه راه است و نمی توان بدون پژوهش آنها را نفی یا تایید کرد؛ اما بی گمان همگان بر یک اصل متفق القول هستیم که یک اثر هنری زمانی می تواند بر توسعه تاثیر گذارد که با فرهنگ و ملیت ما سنخیت داشته باشد.

به عبارتی توسعه باید در راستای فرهنگ بومی و ملی و در جهت رشد و اعتلای جامعه باشد و در این مسیر تحقیق و پژوهش در حوزه شناخت مشاهیر و بزرگان ایرانی، آثار و زندگی شان مستقیم و غیر مستقیم بر شالوده ذهنی ما تاثیرگذارند.

از قراین پیداست در روزگاری که آثار شکسپیر، چخوف، یونسکو، بکت، ایبسن و ... بیش از آثار وطنی نظر هنرمندان تئاتر را به خود جلب کرده و مشاهیر ایران از سوی غربی ها به ما معرفی می شوند، هنوز راه توسعه را نیافته ایم.

 




مطالب مرتبط

نگاه امیرحسین حریری به بخش سمینارهای جشنواره آیینی و سنتی

ارتباط با پژوهشگرانی چون شکنر و کارلسن، تعامل فرهنگی ما با جهان را گسترش می‌دهد
نگاه امیرحسین حریری به بخش سمینارهای جشنواره آیینی و سنتی

ارتباط با پژوهشگرانی چون شکنر و کارلسن، تعامل فرهنگی ما با جهان را گسترش می‌دهد

امیرحسین حریری، عضو هیئت علمی دانشکده هنرهای زیبا، با اشاره به اینکه پژوهش‌های بینافرهنگی افرادی چون شکنر و کارلسن در حال حاضر جزو منابع مطالعاتی دانشجویان در دانشگاه‌هاست، ارتباط مستمر و دوسویه بین پژوهشگران ایرانی و خارجی، خصوصا در زمینه‌های مربوط به نمایش‌های آیینی و ...

|

نظرات کاربران