در حال بارگذاری ...
بررسی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در تئاتر این روزها

بازخوانی تاریخ یا شنیدن آوای مرغ مقلد خوش آواز

ایران تئاتر- رضا آشفته: در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، ایران به اشغال نیروهای نظامی روس و انگلیس درآمد و یکی دیگر از ناگوارترین دوران تاریخی کشورمان بنابر اشغالگری و هجمه و حضور بیگانگان در ایران رقم خورد که در این خصوص چند نمایشنامه نوشته و اجرا شده و البته هنوز می توان از این دوران به عنوان برهۀ تامل برانگیز برای استقرار هویت ملی و وطن دوستی یاد کرد و درباره اش متون بسیاری را برای بیداری مردم نوشت و اجرا کرد.

در این گزارش تحقیقی برآنیم تا نسبت به یک رویداد مهم تاریخی معاصر، ضمن آگاه شدن، حساسیت لازم برای خلق متون در خور تامل را با ذکر نمونه هایی یادآوری کنیم. نکته ای که کمتر در قلم و اندیشه نویسندگان ما آشکار است و بیشتر در حول آثار بیگانه همچون مرغ مقلدی خوش آواز رخ می نماید اما درواقع آواز دهل از دور خوش است و نویسندگان و کارگردان تئاتر ما باید از خود بنویسند و اجرا کنند و نه بیگانه!!

بررسی رویداد تاریخی

تقویم شهریورماه را که ورق می‌زنید در صفحه سوم شهریور با این عبارت مواجه می‌شوید:« بامداد امروز نیروهای شوروی از شمال و انگلستان از جنوب ایران را مورد حمله زمینی، دریایی و هوایی قرار دادند.» این حمله جبهه موسوم به متفقین (انگلیس، شوروی و آمریکا) در حالی بود که ایران زمان رضاشاه بی‌طرفی خود را در جنگ جهانی دوم اعلام کرده بود اما بهانه حضور نیروهای آلمانی در ایران باعث شد که متفقین به این نامه توجهی نکنند و کشور ما را مورد تهاجم همه جانبه قرار دهند. 

پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ برابر با اول سپتامبر ۱۹۳۹، ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگیری با آلمان این بی‌طرفی ناپایدار بود. اینچنین بود که در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ ارتش متفقین به بهانهٔ حضور جاسوسان آلمانی وارد خاک ایران شد. نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد.

 رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او، محمدرضا موافقت کردند.

این حادثه در کشاکش جنگ دوم جهانی رخ داد و این حمله حاصل سومین تبانی ارتش سرخ شوروی و نیروهای بریتانیا بود که به زیان حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران شکل می‌گرفت‌. قرن نوزدهم در پایان جنگ‌های طولانی روسیه با ایران‌، تبانی این کشور با بریتانیا علیه ناپلئون در اروپا، سبب حمایت بریتانیا از انعقاد پیمان‌های گلستان و ترکمانچای و تحمیل آن بر ایران شد. اوایل قرن بیستم نیز پیمان‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب تقسیم ایران به حوزه نفوذ دو کشور انگلیس و روسیه و زمینه‌ساز حضور نظامی آنان در ایران شد. سومین بار در جنگ دوم جهانی بود که بهانه حضور کار‌شناسان آلمانی در ایران، اشغال ایران را در پی داشت.

 اگرچه در آن زمان بهانه‌ متفقین برای حمله وجود عده‌ای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. چرچیل بعدها در این باره در خاطرات خود نوشته است:‌ لزوم ارسال انواع و اقسام ساز و برگ و مهمات برای شوروی از یک طرف و اشکالات روزافزون راه اقیانوس منجمد شمالی و نقشه‌های استراتژیکی متفقین در آینده از طرف دیگر بیش از پیش ما را بر آن می‌داشت که برای استفاده کامل از ایران به منظور ارتباط با شوروی اقدام فوری معمول داریم.

لحظات اولیه حمله، یعنی درست در ساعت چهار بامداد سوم شهریور، اسمیرنوف سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخست‌وزیر وقت حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به کشور ابلاغ کردند. منصور متعاقباً به همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع کرد و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی روسیه و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. 

نمایندگان روس و انگلیس‌، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کار‌شناس آلمانی در ایران ذکر کردند که به عقیده آنان مشغول جاسوسی بودند. دخالت نظامی شوروی و انگلستان در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک روس و انگلیس در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کار‌شناسان آلمانی به وقوع پیوست‌. این حمله همچنین به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج از کشور رخ داد. شهرهای بی‌دفاع شمال و جنوب کشور در جریان حمله هماهنگ و مشترک روس و انگلیس‌، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر ظرف چند ساعت مضمحل شد. فرمانده نیروی دریایی نیز در همان روز اول حمله کشته شد. 

عصر روز سوم شهریور و درحالی که پیشروی قوای بریتانیا و روسیه در شمال و جنوب خاک ایران ادامه داشت‌، علی منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفا گرفت‌. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضاییه‌، گیلان‌، اردبیل‌، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. در همین روز رضاشاه طی تلگرافی به روزولت، رئیس جمهوری وقت آمریکا از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و روسیه در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد و تأکید کرد که ایالات متحده‌، هدف بریتانیا را هدف خود می‌شمارد.

غروب سوم شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و روسیه نداشت و از جبهه‌های جنگ دوم جهانی نیز اخبار مسرت‌بخش دریافت نمی‌کرد، سربازان احتیاط ۴ دوره شامل متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷ را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای روس و انگلیس را به سوی تهران دریافت کرد.

در آن روز‌ها، شهرهای کشور و به ویژه تهران با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز مردم روبرو بود. کشوری که در جنگ جهانی دخالتی نداشت و بار‌ها بی‌طرفی خود را به طرفین درگیری اعلام کرده بود، بیشترین صدمات جنگ را تحمل کرد. هزاران غیرنظامی زیر بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور و اماکن زندگی مردم وارد آمد. کشور دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند.

اشغال ایران محدود به قوای بریتانیا و روسیه نبود. پس از ورود آمریکا به جنگ‌، عده‌ای از نظامیان آن کشور نیز وارد ایران شدند، اما استقلال و تمامیت ارضی ایران‌، نخست با امضای یک پیمان سه جانبه بین ایران، انگلیس و شوروی در بهمن ۱۳۲۰ و سپس با صدور اعلامیه‌ای که در پایان کنفرانس سران متفقین؛ روزولت‌، چرچیل و استالین در تهران منتشر شد، تضمین شد. در پایان این کنفرانس که در آبان همین سال در تهران تشکیل شد، طرفین تعهد کردند نیروهای نظامی خود را ظرف ۶ ماه از ایران خارج کنند.

سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او  محمدرضا منتقل شد.

ایوب آقاخانی و رگ

ایوب آقاخانی نمایش "رگ" را با نگاهی تاریخی و ملی در رثای سه مرزبان ایرانی در هنگام اشغال ایران توسط متفقین در شهریور سال 98 به صحنه برد.

"رگ" داستان سه مرزبان ایرانی را روایت می‌کند که در زمان جنگ جهانی دوم در برابر هجوم نیروهای روسی به ایران مقاومت کرده و به مدت دو روز ارتش تا بن دندان مسلح روس را زمین‌گیر کردند.

"رگ" که نگاهی به یک واقعه تاریخی و ملی در دهه بیست دارد، در راستای رویکرد همیشگی گروه تئاتر پوشه به مصادیق اجتماعی و تفکر ناظر بر واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی موثر در روزگار حال مخاطبان در مسیر تولید قرار گرفته است.

این نمایش که توسط ایوب آقاخانی، فرهاد امینی و ویدا دانشمند و بر اساس طرحی از آقاخانی نوشته شده، همزمان با سالگرد شهادت این سه مرزبان، شهریور 98 در مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفت.

ابراهیم گله دارزاده و دیدومک

نمایش «دیدومک» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم گله‌دار‌زاده که در سال 94 در تماشاخانه سنگلج اجرا شد،  فرصت خوبی بود برای آن‌ها که هویت نمایش ایرانی را تنها در مرزهای جغرافیایی تهران قدیم جستجو نمی‌کنند.

علی جعفری فوتمی، منتقد دربارۀ این نمایش معتقد است: به روایت تاریخ، اگرچه با شروع جنگ جهانی دوم، ایران رسماً اعلام بی‌طرفی کرد، اما بنا به دلایل مختلف، از روز سوم شهریور ماه سال ۱۳۲۰، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند و به فاصله کوتاهی، هم‌زمان با اشغال کشور توسط متفقین، ایران به شکلی ناخواسته وارد جنگ شد. یک روز پیش‌تر، دوم شهریور ماه، ناوگان دریایی انگلستان به بنادر شاهپور و خرمشهر حمله کردند و با بمباران اهواز توسط نیروی هوایی، آبادان و خرمشهر به اشغال درآمدند. داستان نمایشنامه «دیدومک» در برهه تاریخی حمله ناوگان انگلیس به بنادر جنوب ایران به وقوع پیوسته است، بی‌آنکه نمایشنامه نویس دغدغه روایت تاریخی حمله انگلیس، اشغال ایران و ورود کشور به جنگ جهانی دوم را داشته باشد.
در این نمایش، صیاد جوانی به نام سعید که دل در گرو عشق دختر یکی از مهندسان نفت پالایشگاه آبادان دارد، برای جلب نظر دختر به نیروی دریایی می‌پیوندد، روز دوم شهریور وقتی ناوگان انگلیس به سمت آبادان و خانه‌های سازمانی پالایشگاه شلیک می‌کند، او تیری به سمت ناخدای کشتی انگلیس شلیک می‌کند و اورا می‌کشد. 

در میان صفحات پرشمار تاریخ هر قوم و کشور، توگویی برخی صفحات پررنگ و برجسته‌تر از سایرین به نگارش درآمده‌اند. این صفحات در‌‌ همان برخورد نخست توجه هر خواننده‌ای را به خود جلب می‌کنند و او را وادار به توقف وتعمق دوباره می‌کنند. همین صفحات، اغلب برای آفرینندگان هنر جذابیتی دوچندان دارد؛ چه آن‌که گرچه هر برهه از تاریخ در خود امکانات قابل توجهی برای آفرینش‌های هنری دارد، اما وقایع برجسته تاریخی از آن جهت که برای عموم مخاطبان هنر جذاب و نیز بسیار آشناست، می‌تواند به راحتی دستمایه تولید آثار هنری قرار گیرد. شیوه مواجهه هنرمند با این وقایع تاریخی دوگونه است؛ در شکل نخست، هنرمند با حداکثر بهره‌برداری از آن واقعه اثری پدید می‌آورد که بازگو کننده مستقیم‌‌ همان واقعه با زبانی هنری است. در شکل دوم، واقعه تاریخی به عنوان اتمسفر پرواز مرغ خیال، فضایی را پدید می‌آورد تا در آن، هنرمند به روایت داستان خود بپردازد. 

نوشین تبریزی و گنجفه

نوشین تبریزی از جمله کارگردانانی است که به تاریخ معاصر ایران علاقمند است و باتوجه به ‌شناختی که از آن دارد، هر بار در آثارش برهه‌ای از تاریخ را مدنظر قرار داده و آن را به تصویر کشیده است. او در بهمن و اسفندماه 94 بر اساس حملۀ متفقین نمایش گنجفه را اجرا کرد.

نمایش «گنجفه» نیز در بستری تاریخی از 1315 تا شهریور 1320 و زمانی را که متفقین به ایران حمله کردند، به تصویر می کشد و موقعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران در سال‌های جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند. در خلال این زمان داستان چند آدم مختلف روایت می‌شود که همگی در ارتباط با هم هستند و داستان زندگی‌شان درهم تنیده است.

تبریزی درباره این نمایش گفته است: «من قصه اصلی را نوشتم و بعد تصمیم گرفتم آن را در چه بخشی از تاریخ قرار دهم. ضمن اینکه در نمایش، چند برهه از تاریخ را کار کردم. این دوره به واسطه تاثیرات جنگ جهانی دوم، ایدئولوژی‌ها و تفکراتی که از غرب آمده بود و سیطره دولتی‌ها و خان‌زاده‌ها بر مردم، زمینه مناسبی برای روایت این اثر به وجود آورد. این اتفاقات تاثیر اجتماعی بسیار پررنگی بر زندگی آدم‌های آن زمان داشته است... من هیچ‌گاه قضاوت نمی‌کنم. مواردی را مطرح می‌کنم و می‌گذارم مخاطبم از آن زاویه دید به آن موضوع بنگرد. حال اوست که تصمیم می‌گیرد.»

نوشین تبریزی در خصوص نمایش «گنجفه» گفت: «گنجفه» نام یک بازی قدیمی ایرانی است. به دلیل علاقه‌ام به تاریخ معاصر ایران این نمایشنامه را که روایتگر داستان زندگی خانواده‌ای قجری در فاصله‌ای سال‌های 1315-1320 است،  برگزیدم.

محمد رحمانیان و پیش از بمباران

محمد رحمانیان دربارۀ نوشتن پیش از بمباران گفته است:« در بمباران شهرها، نمایشنامه دیگری نوشتم به نام «ساعت بمباران» که شامل سه قسمت یا سه نمایش مستقل تک‌نفره بود؛ «شب یهودا»، «ژاندارک در آتش» و «پیش از بمباران»، تک‌گویی اول در لهستان تحت اشغال نازی‌ها، دومی در بازداشتگاه زنان اسیر جنگی در آلمان نازی و سومی، که اقتباسی گیلکی از نمایشنامه‌ «پیش از ناشتایی» یوجین اونیل بود، در رشت دهه‌ ۱۳۲۰ می‌گذشت. «شب یهودا» را پرویز پورحسینی سال ۶۷ در خانه نمایش روی صحنه برد

نمایش «پیش از بمباران» به کارگردانی نسیم شاه چشمه، از ۲۷ آبان ماه 98 لغایت ششم آذر در سالن حزین لاهیجی تالار مرکزی رشت اجرا شد. «پیش از بمباران» قصه ای سرشار از بمباران است. بمباران روح، بمباران کلمات، احساس و تمام بمب هایی که بغض می شوند و در انتها بالاخره می ترکند. این اثر به صورت تک گویی اجرا می شود و وجود مرد تنها سایه ای است تا دیوار چهارم شکسته نشود و مخاطب تنها ناظر بیرونی قصه باشد. جغرافیای اثر محله صومعه بیجار رشت است که به جهت لمس بیشتر قصه از سوی مخاطب برگردان به زبان گیلکی شده است. زمان نمایش شهریور ۱۳۲۰ است؛ برهه ای که در پی اتحاد شوروری و بریتانیا و حمله آلمانها در جنگ جهانی دوم و اعلام بی طرفی ایران، متفقین تمام مرزهای شمالی و جنوبی را اشغال کرده و طی چند روز شوروی تمام شهرهای شمالی را بمباران می کند.

همچنین نمایش پیش از بمباران در تبریز و در اردیبهشت و خرداد 93 به کارگردانی شادی امیری در تالار استاد صادقی اجرا شد.  

پیامد

هر چند بررسی نوع بی‌طرفی ایران و بهانه‌ای که باعث تهاجم متفقین شد خود موضوع مهمی است که نیاز به موشکافی همه جانبه دارد اما در این میان بحث حضور نیروهای متفقین و صدماتی که به ایران رساند مطلبی است که زمینه اختلاف برخی از محققان را برانگیخته است .امثال محمدقلی مجد در کتاب «قحطی بزرگ» معتقد است که انگلیسی‌ها با ظلمی که به ایران دهه 20 روا داشتند باعث به وجود آمدن قحطی آذوقه شدند. مجتبی سلطانی‌احمدی نیز با مراجعه به اسناد بر این باور است که میزان ظلم انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها به مراتب بیشتر از روس‌ها بوده و اسنادی را در پژوهش در دست تالیف خود نیز ارائه کرده است.

ملک شعرای بهار این روزگار را برنمی تابد و نسبت به گرسنگی مردم ایران و اشغالگری انگلیسی ها و چپاولگری شان شعری می سراید:

همه بردید و چریدید و بکردید انبار/ زحبوب و زبقول و زپیاز و زذغال
برزگر گرسنه و جیش بریتانی سیر/ شهر بی‌توشه و اردو زخورش مالامال
که شنیده است که مهمان بخورد هم ببرد/ هم نهان سازد و هم سوزد اگر یافت مجال

او در شعر دیگری پهلوی دوم را به دلیل بی‌اعتنایی به حقوق مردم و حرف شنوی از انگلستان این گونه خطاب قرار می دهد:

قبله عالم تو شاهی یا سفیر انگلیس/ تو اجیر ملت استی یا اجیر انگلیس

مهره شطرنج کمتر باش ای شاه جهان/ کم به ساز شوم استعمار آوازه بخوان

بنابراین ما همچنان با موضوعات و رویدادهای در خور تامل و مکاشفه برای ریافتن هویت خود برای بهبودی اوضاع و پیشرفت کردن داریم و اگر نویسندگان و متفکران ما نسبت به چنین موضوعاتی کوتاهی کنند، تکرار شکست ها و عقب ماندگی ها یکی از مهمترین پیامدهای این بحران جبران ناپذیر است. این دیگر باید در حوصلۀ اهل قلم قرار گیرد که خود را نسبت به چنین پیامدهای تلخ و ناگوار مسوول بدانند وگرنه همه گفته ها و فریادها؛ همان قضیۀ آب در هاونگ کوبیدن است و نه چیز دیگر!

 

منابع:

رحمانیان از کار تئاتر در ۸ سال جنگ می‌گوید، خبرآنلاین، 4  مهر ۱۳۹۶.

ایران به اشغال متفقین درآمد، تاریخ ایرانی،43 شهریور 98.

چکیده تاریخ ایران، حسن نراقی.

ایران در اشغال متفقین، صفاءالدین تبرائیان.

اشغال ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

ایران بین دو انقلاب؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامی، یرواند آبراهامیان، ترجمهٔ کاظم فیروزمند.

قحطی و بیماری میراث اشغال ایران به دست متفقین، خبرآنلاین، به نقل از خبرگزاری کتاب، 3 شهریور 95.  

علی جعفری فوتمی، «دیدومک» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم گله‌دارزاده؛ وقوع یک کمدی عاشقانه بر بستر تاریخ، ایران تئاتر، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴.

مهرانگیز قهرمانی، گزارش تمرین نمایش «گنجفه» به کارگردانی نوشین تبریزی، ایران تئاتر، دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ .




نظرات کاربران