در حال بارگذاری ...
به بهانه روز مبارزه با استعمار

یک مبارزه سخت و مستمر 180 ساله
نیم نگاهی به نقش دیدگاه دینی در تداوم مقاومت

ایران تئاتر- سعید مستغاثی: پدیده شوم استعمار در قرون پس از رنسانس تا به امروز در ۳ شکل و شمایل بروز و ظهور کرده است. زمانی به صورت لشکرکشی نظامی و اشغال سرزمین ها (استعمار کلاسیک یا کهنه)، زمانی دیگر در قالب حکومت های دست نشانده و مزدور (استعمار نو) و زمانی هم که در همین روزها و ایّام کنونی بیش از همیشه آن را حس می کنیم که بر زندگی مان سایه افکنده، از طریق امواج و رسانه ها و تاثیر بر اذهان و مغزها ( استعمار فرانو) و میهن ما به نوعی هر این ۳ نوع استعمار را در طول این دو قرن اخیر تجربه کرده است.

وقتی استعمار روباه پیر، انگلیس در طول دوران قاجار، 3 بار دست به حمله به ایران و اشغال جنوب کشور زد و سپس با قرارداد 1915، نیمی از کشور و پس از قرارداد 1919، همه ایران را در اشغال خود گرفت، استعمار کلاسیک را تجربه کردیم. در همان دوران بود که دلاورمردانی همچون رییس علی دلواری و یارانش براساس فتوا و حکم علما و مراجع دینی، در مقابل هجوم و یورش لشکریان تا دندان مسلح استعمار با ابتدایی ترین تفنگ ها ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند.
وقتی توسط همان استعمار انگلیس، مزدورانی چون رضاخان و محمد رضا به ایران تحمیل شده و نخستین دولت های عروسکی (Puppet State) در تاریخ این سرزمین بوجود آمد، استعمار نو را به تجربه نشستیم. دورانی که با قراردادهای خفت بار، به غارت منابع زیر زمینی و روزمینی این کشور پرداختند، مزیت های سرزمینی آن مانند کشاورزی را نابود کردند، ایران را به عنوان ژاندارم خود در منطقه قرار دادند و در شرایط بدون جنگ، 5 بخش از خاک این سرزمین (کوههای آرارات، قسمتی از اروند رود، سرچشمه هیرمند و بخشی از سیستان و همچنین بحرین) را از ایران جدا کردند.
و اینک که دست استعمار در هر دو صورت کهنه و نو، از این مملکت کوتاه شده، با انواع و اقسام رسانه های خود، به اذهان و افکار و فرهنگ و سبک زندگی مردم این آب و خاک هجمه کرده تا استعمار فرانو را در برابرمان قرار دهند.
اما در تمام این سالها، آنچه همواره مایه مقاومت و ایستادگی مردم ایران دربرابر انواع و اقسام استعمار گردید، همانا دین و مکتبی بود که در سلول سلول و نای ایرانیان جاری و ساری بود.
در واقع مهمترین وجهی که باعث شد تا از ورای همه وطن پرستی هایی که اغلب لقلقه زبان بود و همچنین اسلامی که تنها در احکام شخصی محصور شده بود، تفکر و اندیشه مبارزه با استعمار را از درون همان احکام اسلامی بیرون کشیده و به عنوان یک امر واجب در برابر هر ایرانی مسلمان قرار دهد، فقه اسلامی بود.
فقهی که در تمام دوران غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیروان او و اهل بیت را از هرگونه انحراف و اعوجاج باز داشته و در یک مسیر پرفراز و نشیب تاریخی و اجتماعی و اعتقادی برای زمینه سازی حکومت حضرت حجت (علیه السلام) حفظ و حراست کرده بود. اینک نیز یک قاعده فقهی که از اعماق کتب فقهی اسلامی برآمده بود، راه را برای ملت اسلام و علماء و روحانیون باز کرد. قاعده ای برگرفته از همان کتبی که در طول بیش از هزار سال براساس کلام الله مجید و احادیث و روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) و عقل و اجماعی که همواره در دین و سنت پیامبر بر آن تاکید گردیده، تحریر شده بود.
این قاعده فقهی به قاعده"نفی سبیل"معروف بود که براساس آیه شریفه "لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا"   استخراج شده و کاربرد بسیاری در ابواب مختلف فقه مانند عبادات، معاملات و احکام داشت. یکی از مبانی این قاعده، حدیث نبوی مشهوری است که شیخ صدوق در کتاب "من لایحضره الفقیه" از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که :
 "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه"  
یعنی اسلام دارای علوّ و برتری است و هیچ چیز برتر از آن نیست یعنی اسلام موجب علوّ مقام مسلمان است و نباید تحت سلطه کافر قرار گیرد.
اینچنین و براساس همین قاعده فقهی، دکترین نفی سلطه بیگانه و خارجی به عنوان یک اصل در میان عالمان و روحانیون شیعه شکل گرفت و محور مبارزات ضد استعماری آنان را شکل داد. در واقع اگر که شبه روشنفکران به دلیل وابستگی فکری و تاریخی به غرب و مکاتب فکری آن، هیچگاه نتوانستند به طور جدی و پایدار در مسیر مبازرات ضد استعماری ملت ایران قرار گیرند اما روحانیت و علمای اسلام به علت همین قاعده فقهی، مبارزه با استعمار گران را یک وظیفه الهی دانسته و آن را به پیروان و مقلدانشان، تکلیف کرده و واجب الهی برمی شمردند.
از همین روست که نگاهی اجمالی به تاریخ حداقل 180 سال اخیر نشان می دهد که روحانیون و علمای اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعماگران و اشغالگران و متجاوزین به خاک ایران قرار داشتند، اگرچه همواره متهم بودند که دفاع از وطن و کشور و مرز و بوم را درجه دوم تلقی کرده و اصل را حراست از دین و مذهب برمی شمردند اما از آنجا که ایران را کشور صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) محسوب می کردند، دفاع و نگهبانی از خاک و مرزهای آن را حراست از دین و اسلام به شمار می آوردند.
اما آنان که همواره ادعای یقه چاک دادن برای وطن داشتند و با شعار "چو ایران نباشد، تن من مباد" گوش فلک را کر می کردند، تقریبا در هیچ یک از آوردگاه ها و میادین نبرد با اشغالگران و متجاوزین و استعمارگران به طور جدی و یا در خط مقدم حضور نداشتند و به بهانه تجدد و تمدن و پیشرفت، اگر دست همکاری با آن اشغالگران نداده و عمله استعمار نشدند، به احتمال زیاد در پستوها و گوشه های عزلت، پنهان می شدند!
از جنگ های ایران و روس که نخستین میدان این آزمون بود تا جنگ اول جهانی و هجوم ارتش بریتانیا به خاک میهن و اشغال جنوب، تا مبارزه با قراردادهای استعماری مانند رویتر و رژی، تا مبارزه با دیکتاتور دست نشانده ای همچون رضا خان، تا به سفارت انگلیس کشاندن مشروطه، تا ایستادگی در برابر متفقین در جنگ دوم جهانی، تا مبارزه با پهلوی دوم و طرح های استعماری اش مانند انجمن های ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه و تا قانون حقارت بار کاپیتولاسیون  و ... در هیچ یک از این عرصه های نبرد با بیگانه و اجنبی، نشانی از شبه روشنفکر و مدعیان ملی گرایی و وطن پرستی نبود که برعکس اغلب در جبهه استعمار هم رویت می شدند اما این روحانیون و علمای اسلام بودند که در همه این میادین نبرد با استعمار، رنج زندان و حبس و تبعید و شهادت را به خود می خریدند تا به تکلیف الهی خویش یعنی دفاع از مملکت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل نمایند.
آنچنانکه این سخن مرحوم دکتر علی شریعتی همواره نقل شده که پای هیچ قرارداد استعماری را روحانیت امضاء نکرده است. شریعتی در درس های اسلام شناسی حسینیه ارشاد می گوید:
"...این یک مسأله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم, من آخوند دوست ندارم, این یک مسأله عینی و تاریخی است. باید سند نشان دهید و مدرک. تا آن جا که من می دانم ، زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشته اند، همگی از میان ما تحصیل کرده های دکتر و مهندس و لیسانسیه بوده اند و همین ما از فرنگ برگشته ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته، اگر امضایش بود، من هم مثل شما اعلام می کنم که: آخوند دوست ندارم! اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضد استعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی، چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن می بینم. از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و…"

مرحوم شریعتی در کتاب "ما و اقبال" با لحنی کنایه آمیز می نویسد:
"... اگر یکی از میان این علما می خواسته خود را بفروشد و پای قراردادی استعماری را امضاء کند، اول عمامه و قبا و عبا را می کنده و ریش می تراشیده و فکل می بسته و یک سفری به فرنگ می رفته است و در رودخانه تایمز غسل تعمیدش می داده اند و بعد بر   می گشته و می شده آلت فعل. و بالاخره به نام یک شخصیت متجدد و مترقی اروپایی مآب غیر مذهبی امضا می کرده است..."

شریعتی ادامه می دهد:
"... این رهبران و متفکران اسلامی بودند که بیش از همه خودشان و همچنین با زبان معنوی و مذهبی خودشان, که با توده مردم و نسل خودشان (برخلاف روشنفکران فرنگی مآب امروز) تفاهم و تبادل فکری داشتند، اعلام خطر کردند که اروپاییان نیامدند که فقط غارت مس و طاس و نفت و پنبه و کتان کنند و منابع زیرزمینی و معادن گران بها را به یغما ببرند, بلکه در عین حال، همه منابع و ثروت انسانی و سرمایه فرهنگی و فضایل اخلاقی و ریشه های سنتی مذهب و معنی و شخصیت و تاریخ و هرچه موجودیت ملی ما را می سازد نیزغارت می کنند وبه لجن می کشند.اولین بار اینهابودندکه دربرابرامپریالیسم می ایستادند و برخلاف رهبران ملی نهضت های ضد استعماری، مبارزه ضد استعماری شان را تنها در بعد اقتصادی و سیاسی محدود نکردند، بلکه یک زیربنا و پشتیبان فکری و ایدئولوژی و معنوی هم داشتند و استعمار را در همه چهره هایش شناختند، بخصوص در پنهانی ترین و مهیب ترین جناح هجوم و نفوذش، یعنی جناح فکری و معنوی و اخلاقی و علمی یعنی فرهنگی اش، با او درگیر شدند. اینان با یک سلاح فرهنگ و فکر در برابر غرب ایستادند ..."

 در واقع در این نوشته، مرحوم دکتر علی شریعتی به مبارزه روحانیت اسلام با هر 3 نوع استعمار اشاره می کند؛ هم استعمار کلاسیک و کهنه، هم استعمار نو و هم استعمار فرانو، آنجا که تاکید می کند "اینان با یک سلاح فرهنگ و فکر در برابر غرب ایستادند".

منابع

  1- قرآن کریم – سوره نساء – آیه 141

  2- من لا یحضره الفقیه - الشیخ الصدوق - جلد ۴ - صفحه ۳۳۴ - ح۵۷۱۹ و  المناقب - ابن شهر آشوب - جلد۳ - صفحه ۲۴۱ و المحاسن-  احمد بن ابى عبد اللّه برقى‏ - جلد ۱-  صفحه ۱۱۳ و  بحارالأنوار- علامه مجلسی - جلد ۷۶ - صفحه ۷۰

  3- دکتر علی شریعتی – جلسه پاسخگویی به سوالات منتقدین – سه شنبه 23 آذرماه 1350 مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام – کتاب مذهب علیه مذهب – مجموعه آثار 22- انتشارات سبز- چاپ اول – خرداد 1361- صفحات 313 تا 321

  4- دکتر علی شریعتی – مجموعه آثار- جلد 5- صفحه 82 تا 84

  5- همان




نظرات کاربران