بازخوانی 40 سالگی آغاز دفاع مقدس در عرصه هنرهای نمایشی(13)
ظهور پدیدههای مسلط بر تئاترمقاومت
بررسی اجراهای مهم تئاتر دفاع مقدس(بخش دوم)
ایران تئاتر- رضا آشفته: دهۀ هشتاد، دهۀ شکوفایی تئاتر به لحاظ برخورداری از ساختارهای قابل تامل است که مضامین درگیر با زندگی را تحت پوشش قرار میدهد و به همین دلیل نیز تئاتر مقاومت یا همان دفاع مقدس از همین زمینه ها بهرهمند است و پیوست میشود به جریانی که هنرمندانه درصدد رصد کردن مسائل عمده مردمان است و با ظهور پدیده هایی چون علیرضا نادری، حمیدرضا آذرنگ و نیما دهقان اتفاقات خوشایندی در شکل اجرایی تئاترهای این حوزه یا ژانر خودنمایی میکند.
از نیمه دوم دهۀ 70 با جریان اصلاح طلبی زمینههای دگرگونی در هنر و ادبیات ممکن شد و این قضیه در نیمه نخست دهه 80 به نقاط عطف چشمگیری رسیده و اما همچنان در نیمۀ دوم نه به انسجام نیمۀ نخست، این رشد یافتگی تداوم دارد؛ هر چند گاهی سدها و نگرشهای شخصی تلاش میکند از این پیشرفت جلوگیری کند که به نظر می رسد در دو سال پایانی دهه 80 تا حدی نیز موفق میشود.
به هر تقدیر به نظر کارشناسان و منتقدان تئاتر، در دهه 80 شاهد ساخت و سازهای خوبی هستیم. در آن دوران نمایش ایرانی به شدت جدی گرفته میشود و نمایشنامه نویسان خوبی چون علیرضا نادری حضور پیدا می کنند که باعث می شود در آن دوران رئالیسم اجتماعی در تئاتر جدی شود. همچنین مطالبات به دلیل حضور جوانها زیاد می شود و به همین خاطر فضاها و سالن های جدید مانند سالن سایه و تالار نو در مجموعه تئاتر شهر ساخته می شود.
به نظر کیومرث مردای، یکی از کارگردانان فعال و به نام در همین دهۀ 80، تقابلی که در دهه 70 میان پیشکسوتان تئاتر با نیروهای جوان شکل گرفته بود، در دهه 80 آرام آرام نسل پیشکسوت دامان خود را برای نسل جوان باز کرد زیرا بسیاری از جوانان دانش آموخته کلاسهای هنرمندان پیشکسوت بودند. دهه 80 برای تئاتر ایران چالش های سختی دارد چون با 2 جریان سیاسی و اجتماعی کاملا متفاوت همراه است و به همین خاطر دهه تغییر، چالش، گاهی رشد و گسترش و گاهی توقف برای تئاتر ایران است.
علیرضا نادری
یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و کارگردانهایی که در زمینه تئاتر دفاع مقدس فعالیت کرده است، بی تردید علیرضا نادری است. او نمایشنامه نویسی است که بیشتر از هر چیزی خودش سرباز جبهه دیده است و تمام زخم ها و آسیبهای آن دوران را به میان تک تک آثارش می آورد و همین باعث میشود که از بسیاری از کسانی که دربارۀ جنگ تحمیلی می نویسند اما از آن درک راستینی ندارند یا اینکه هرگز جبهه های جنگ و دوران وحشت موشکباران و حملات هوایی رژیم بعث صدام حسین را لمس و درک نکرده اند؛ بهتر و ژرف تر مسائل و آن روزها و شرایط را از منظر یک واقع گرای دردمند واکاوی کند.
ما همگی نادری را با نمایش «پچپچه های پشت خط نبرد» می شناسیم، که برای نخستین بار آن را در نیمه نخست دهۀ 70 اجرا کرد و در آغاز دهۀ 80 آن را به جشنوارۀ تئاتر فجر و اجرای عمومی رسانید که مفصل در موردش نوشتهایم. همچنین نمایشنامههای دیگر نادری شامل: «سعادت لرزان مردمان تیرهروز»، «دیوار» و «این قصه را ایرانیان نبشتهاند» میشود که هر کدام به گونهای متفاوت با مقولۀ جنگ تحملی نوشته شده اند و هر کدام گسترۀ توانایی این نمایشنامه نویس را بر مخاطبانش آشکار می کند.
نادری نمایشنامه «دو حکایت از چندین حکایت رحمان » را در سال 1374 مینویسد و بعدها نمایشنامه دیگری با عنوان «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» را به روی صحنه میبرد. نادری نمایشنامه «سه پاس از حیات طیبه نوجوانی نجیب و زیبا»، «عطا سردار مغلوب» و «31/6/77» را نیز در این زمینه نوشته است.
در دو حکایت از چندین حکایت رحمان، علیرضا نادری ما را در میانه زاد و ولد تصاعدی روایاتی قرار میدهد که مطیر، حسون، ناشناس، خالو، عباسو و بدریه پردهداران آن هستند. با هر حکایتی مخاطب بیشتر و بیشتر نسبت به درک علت غیبت غایب توانامیشود چرا که سخن گفتن از مرد ناموجود رحمان محملی است برای افشا شدن درونیات آدمهایی که پیرامون گفتن از رحمان، حیات یافتهاند. نمایشنامههای نادری همواره در حال فرار از محدود شدن در دام محتوا هستند.
داستان نمایش چهار حکایت از چندین حکایت رحمان، در قهوه خانهای بین راه میگذرد که مردی به نام خالو و شاگردش عباسو آن را اداره میکنند. مطیر و حسون (راننده کامیون و شاگردش) از مشتریان دائمی این قهوه خانه هستند، که چندی را بنابر نوع کارشان، در این مکان میگذرانند.
این چند نفر به کمک هم راوی چهار داستاناند از یک واقعه یعنی حمله عراقیان به محل زندگی آنها و چگونگی ایستادگیشان دربرابر سربازان عراقی.
نادری در سال 82 توانست این متن را اجرا کند که به دلیل برخورداری از میزانسن های نسبتا پیچیده و در عین حال ساده شونده و قابل فهم با رضایت خاطر مخاطبان تئاتر همراه شد و همین عاملی شد برای اینکه بتواند آن را به شکل نسبتا سینمایی تری در قالب یک تله تئاتر برای مخاطبان گسترده تر تلویزیون تولید و پخش کند.
نمایش «31/6 /1377» نمایش دیگری از علیرضا نادری است، که سال 83 در تالار چهارسوی تئاتر شهر اجرا شد. نمایشنامه دربارهی تعدادی همرزم قدیمی است که در تاریخ 31 شهریور سال 77 یکدیگر را ملاقات میکنند و از آنچه در سالهای بعد از جنگ برایشان رخ داده است، باخبر میشوند.
علیرضا نادری در نمایشنامه 31/6 /1377 ، با محور قرار دادن 5 رزمنده و واکاوی روانی و اجتماعی آنان پس از سالهای جنگ، تلاش میکند علاوه بر ایجاد موقعیتی دراماتیک، تصویری انتقادی از جامعهای را به نمایش بگذارد که در کمتر از دو دهه برخی جنگجویان آن فسخی عظیم در اراده و ارزشهای خود احساس میکنند. نادری پیش از آنکه تلاش داشته باشد با طرح چنین موضوعی حرفهای سیاسی بزند تمرکز خویش را بر باورپذیری و ُبعد بخشی به کاراکترهایش معطوف میکند و از این راه علاوه بر خلق روایتی جذاب، جدیترین نقدهای خود را بر بدنه جامعهای که این گونه ارزشهای خود را از دست رفته میبیند وارد میآورد. تازه پس از پایان نمایشنامه است که پرسشهای مطرح شده عمق و تشخص ویژه خود را پیدا میکنند.
31/6/1377، موعد دیدار 13 همرزم است. نشانهای امید دهنده و نجات بخش برای رزمندگانی که قرار است جان بر کف به دل تاریکی دشمن بزنند. قرار را خرداد 1361 ، پیش از شروع یک عملیات میگذارند؛ به امید روزی که با کت و شلوار سفید به نشانه صلح – آنگونه که علیرضا و جلیل میگویند – پایین برج آزادی تهران که نمادی از غرور و امنیت نیز هست ، پس از 16 سال با یکدیگر دیدار کنند و از خاطراتشان بگویند. حالا آن روز فرا رسیده است. از میان 5 نفر اصلی که قرار میانشان بوده، یک نفر نیامده است. فرماندهای که پیش از هر چیز برای سربازانش، مرشد و نماد ارزشهایی بوده که به جنگیدن معنا می بخشیده است. و این غیاب بهانهای میشود تا هریک از آنان دست به افشاگری بزنند و از خودشان بگویند. از تلخی و احتضاری که سالهاست گریبانشان را گرفته است. آنان میگویند و میگویند اما فرمانده - رضا – نمیآید. غیبتی که تا پایان نمایش در هالهای از ابهام به سر میبرد. در این میان همسران آنان نیز هریک به گونهای بر این افشاگریها دامن میزنند. علیرضا، جلیل، محمود و پیمان پیش از آنکه کاراکترهایی برآمده از مقتضیات اثری نمایشی باشند، بازنمودهای اثرگذار از انسانهایی هستند که در دامان جنگ بالیدهاند و حالا که صلح و امنیت همه جا برقرار است هر یک به گونهای با کشاکش تصاویر ناخودآگاه ذهن خویش، دستبهگریبانند. جنگ و ارزشهای آن که همچون تکیهگاه معنادهندهای آنان را به زندگی پیوند داده بود، حتی پیش تر از برقراری صلح ذره ذره ناپدید شده است. فرایندی که با غیاب رضا - پاسخ اعظم - در برابر پرسشهای آنان، به حادترین مرحله خود میرسد. حالا در غیبت مرشدی که هر کدام نشانی از عشق او دارند، زخمهای ناسور و عمیق، پس از سالها سر باز میکند. محمود که در این میان خود را زخمیتر از دیگران میبیند بر این آتش دامن میزند و با پوشیدن لباس فرماندهاش تا قلب حضور و وجود او نیز پیش میرود.
حمید رضا آذرنگ
حمیدرضا آذرنگ متولد سال 1351 در شهر اندیمشک است و به همین دلیل است که خودش تجربه جنگ را در شهرهای جنوبی کشور پشت سر گذاشته و بنابراین یکی از نویسندگان و کارگردانها و بازیگرانی است که دغدغه اجرای نمایشهایی با مضمون دفاع مقدس دارد. یکبار هم به خاطر بازی در نمایش «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» نوشته علیرضا نادری، جایزه بازیگری جشنواره فجر را به دست آورده است. آذرنگ در برخی از نمایشنامههایش نگاهی مستقیم به مقوله جنگ ایران و عراق دارد و در برخی از آثارش هم با نگاهی خاص خود مسأله جنگها را مورد بررسی قرار میدهد. «دو لیتر در دو لیتر صلح» و «دو متر در دو متر جنگ» با چنین نگاهی نوشته شده است. اما نمایشنامه «خنکای ختم خاطره» درباره کشتهشدگان جنگ ایران و عراق و روانشناسی اجتماعی مردم آسیبدیده از جنگ است. نمایشنامهای که آغازش از جنگ است ولی پایان ندارد، مبدأ زمانی آغاز جنگ است اما تواتر پیامدهای آن تا ابد ادامه پیدا میکند. از دیگر نمایشنامههای معروف او در زمینه دفاعمقدس میتوان به «ترن» اشاره کرد که خرده روایتهایی از زندگی آدمهای درگیر جنگ را روایت میکند و تبعات آن را بررسی میکند. نیما دهقان نمایشنامههای «خنکای ختم و خاطره»، «دو متر در دو متر جنگ» و «ترن» را به روی صحنه برد. «ترن» به کارگردانی نیما دهقان که در سالن اصلی تئاترشهر و بازیگران حرفهای اجرا شد با استقبال خوبی مواجه شد.
او همچنین نمایش هایی مانند «این کدام پنجشنه است» و «روزی روزگاری آبادان» را در دهۀ 80 نوشته و کارگردانی است که هر یک به گونه ای توانمندی این هنرمند را بر مخاطبانش یادآوری کرده است. نمایشنامه «این کدام پنجشنبه است» در چهارمین دوره نمایشنامهنویسی تئاتر مقاومت از میان 105 متن به مقام نخست رسید. آذرنگ «این کدام پنجشنبه است» را در تئاترشهر، تالار سایه در ۱۳۸۱ اجرا کرد.
او همچنین نمایش «روزی روزگاری آبادان» را در تئاترشهر، تالار قشقایی در سال۱۳۸۴ روی صحنه برد که این نمایش در جشنواره تئاتر فجر (سال ۱۳۸۴) مورد تقدیر ویژه قرار گرفت. در همین دو اثر نیز کارگردانی حسی و شهودی حمیدرضا آذرنگ بر ما معلوم شد و اینکه او می تواند به عنوان یک پدیده مسائل جنگ را بر مخاطبانش آشکارتر گرداند و تاثیرات دامنه تری را بر آنان بگذارد. در عین حال آذرنگ در همین دهه، بیشتر در مقام نمایشنامه نویس خوش درخشید و در دهه 90 کارگردانی اش را بیشتر از پیش برجسته ساخت. به هر روی او بازیگر، کارگردان و نمایشنامه نویس در خور تاملی است که موشکافانه مسائل مبتلا به زمان جنگ را در اجراها و متونش به زیبایی و ساختارمند بررسی کرده است.
نیما دهقان
نیما دهقان تا پیش از اجرای نمایش «خنکای ختم خاطره» به نویسندگی حمیدرضا آرنگ چند نمایش دیگر را به صحنه آورده بود اما انگار بخت او با این نمایش در سال 88 و در تالار سمدریان تماشاخانۀ ایرانشهر باز شد و اجراهایش بر سر زبان ها افتاد.
نیما دهقان کارگردانی است که همیشه او را با نمایشهای کاریکاتورگونه و فانتزی ویژهاش میشناسیم. فانتزیهایی که همیشه با طنزهای اغراق شده به نمایشهای او فضایی غیر متعارف میدهد. دهقان در نمایشهای اخیر خود (کادانس و مادر مانده) جدیتر به سوی تجربه کردن تئاترهای فرمالیستی گام برداشته، نمایشهایی که از نظر ساختاری و محتوا در قالب فرم اجرایی شکل میگیرند.
"خنکای ختم خاطره" آخرین اجرای این کارگردان هم در ادامه تجربههای اخیر او به دنبال یک اجرای فرم گرا و فرمالیستی است و در عین حال به موضوع و سوژهای مشخص نگاه دارد و با حفظ فانتزی موجود درمحتوا و داستان نمایش، بازهم در محتوای درونی به تکرار و کلیشه میرسد.
انتخاب نیما دهقان و گروه اجرایی مشخصی برای تولید این نمایش که به مناسبت هفته دفاع مقدس توسط انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس به صحنه آمده، از همان ابتدا با این تفکر صورت گرفته تا نمایشی ویژه و متفاوت اما با نگاه سفارشی برای این مناسبت در ژانر خود تولید شود.
هرچند این بار ما با اجرایی متفاوت از نظر ساختار، طراحی، نورپردازی و فضا سازی مدرن در ژانر دفاع مقدس مواجهایم و متن نمایش، سوژهای متفاوت را به چالش میکشد، اما نمایش بازهم نمیتواند به عنوان نمایشی تأثیرگذار و قابل توجه مخاطب را تحت تأثیر قراردهد.
یوسف، رزمنده مجروح توسط فرشتهای از برزخ به عالم زندگان بازمیگردد(جامعه امروز) و تا زمانی که سکوت خود را نشکند میتواند در این عالم بماند. در جهان زندگان، مدیران بنیاد شهید به دنبال خانواده واقعی یوسف میگردند تا این رزمنده که مفقودالاثر بوده را اکنون به خانوادهاش بازگردانند. در جریان این جستجو شرح زندگی و مشکلات روزمره چند خانواده شهید به نمایش گذاشته میشود.
سوژه نمایش با نگاهی فرارئالیستی و فانتزی انتخاب شده و این طور به نظر میرسد که طرح نمایش را دهقان بر اساس سفارش انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس پرورانده و حمیدرضا آذرنگ آن را با قلم خود دراماتورژی کرده است.
پیامد
دهه 80، با این پدیده ها و دیگر هنرمندانش، یکی از دوره های مهم خود را سپری کرده و همچنان می تواند تداوم داشته باشد. اگر می خواهیم در زمینه نمایشنامه و اجرای صحنه ای همچنان با پیروزی های چشمگیری همراه باشیم؛ بهتر است که در پژوهش هایمان این روزهای لبریز از پیروزی را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم و نمونه آثارش را با دقت بهتری مطالعه کنیم که انگیزه های بسیاری برای پیشرفت پیش رویمان قرار خواهد داد چون همین دوره باید برای دوره های دیگر دنبال شود و یقینا در ادامه برجسته تر از آن شاهد اتفاقات بهتری نیز خواهیم شد.
منابع:
آرام کیا، نگاهی به نمایش”خنکای ختم خاطره” نوشته حمیدرضا آذرنگ و کارگردانی نیما دهقان، ایران تئاتر، شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸.
علیرضا نادری، حکایت از چندین حکایت رحمان 2، ناشر امیرکبیر (دانش امروز)، تهران، 1389، معرفی در سایت ئاولر.
امین عظیمی، ۷۷/۶/۳۱ : پیرامون غیاب یک نشانهی معنادهنده، وبلاگ فروپاشی ی اول شخص مفرد، دوشنبه نهم مهر ۱۳۸۶.
امیر محمدحسنوند، خلاصه 50 نمایشنامه ایرانی، وبلاگ پالک تیتر، جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۱.
کاوه سالاری، حرفهایهای تئاتر دفاع مقدس، شهروند.
مریم منصوری، "علیرضا" ی علیرضا نادری، وبلاگ شخصی، به نقل از مجلۀ تجربه، دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱.
نگاهی به نمایشنامه" 31/6/77 " نوشته علیرضا نادری،