ده فیلم ایرانی که به یک حرفه هنری پرداخته اند
نگریستن به حرفه تئاتر از دریچه سینما
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: سینما به عنوان پدیدهای که پس از تئاتر به وجود آمده همیشه وامدار این هنر نمایشی قدیمی بوده است. از همین رو جای هیچ گونه تعجبی نیست که بسیاری از فیلمسازان جهان گاهی در آثار خود اشارات مستقیم یا غیر مستقیمی به تئاتر داشته باشند.
از گذشته تا امروز در بسیاری از فیلمهای سینمایی جهان شاهد اشاره مستقیم به حرفه تئاتر بودهایم. این موضوع به آن میماند که فرزندی خلف خاطراتی از مادرش را برای مخاطبان خود تعریف کند. تعریف خاطرات تلخ و شیرین از والد یا همان نگریستن به تئاتر از دریچه سینما در برخی از فیلمهای دیروز و امروز ایرانی نیز مشاهده میشود. شاید بتوان ادعا کرد که هر چه فیلمهای ایرانی جدیتر شدهاند، اشاراتی که به تئاتر داشتهاند نیز شکل جدیتری به خود گرفته است.
در مطلب پیش رو قصد داریم به بررسی ده فیلم ایرانی بپردازیم که حین روایت داستان خود برای مخاطبانشان اشارات کاملا مستقیمی نیز به فعالیت در عرصه تئاتر داشته و به صحنه و نمایش پرداختهاند. این فیلمها در متن پیش رو به ترتیب سال ساخت مرتب شدهاند و اولویت دیگری در نام بردن از آنها در نظر گرفته نشده است. در مجموع تلاش ما بر این بوده تا فیلمهایی را انتخاب کنیم که میزان تاکید آنها بر صحنه و نمایش بیشتر یا جدیتر از سایر آثار مشابه بوده است.
شب قوزی
شب قوزی که در سال ۱۳۴۳ خورشیدی ساخته شد یکی از نخستین فیلمهای زمان خود بود که مسیر متفاوتی را نسبت به خط اصلی سینمای ایران در آن دوران پیمود. این فیلم و سایر آثار مشابه که اغلب توسط کارگردانان جوان ساخته شدند بعدها به فیلمهای موج نو سینمای ایران موسوم گشتند و طرفداران خاص خود را یافتند. شب قوزی نیز مانند تعداد دیگری از فیلمهای هم عصر خود سعی داشت تا حد امکان از آثار تجاری آن زمان که به فیلمفارسی مشهور بودند فاصله بگیرد و از نظر فرم و محتوا حرف تازهای برای گفتن داشته باشد.
عوامل تولید فیلم
نویسنده: فرخ غفاری و جلال مقدم
کارگردان: فرخ غفاری
بازیگران: فرخ غفاری، پری صابری، محمدعلی کشاورز، خسرو سهامی، زکریا هاشمی
خلاصه داستان فیلم
فردی که به دلیل گوژپشت بودن در میان دوستانش به اصغر قوزی مشهور است با سه تن از آنها در قالب یک گروه نمایش فعالیت میکند. اصغر و دوستانش علاوه بر اجرای نمایشهای عامهپسند در تماشاخانههای لالهزار گاهی به خانههای مردم نیز میروند و در قبال دریافت دستمزد برایشان نمایشهای روحوضی بازی میکنند. پس از اجرای یکی از این نمایشها اصغر هنگام شوخی با دوستان خود حین غذا خوردن خفه میشود. آنها نیز از ترس متهم شدن به قتل جسد او را مخفیانه مقابل یک سالن آرایش رها میکنند. جسد اصغر خیلی زود وبال گردن تعدادی از ساکنان محل میشود و دردسرهایی را برای آنها ایجاد میکند. هر کدام از این افراد ریگی به کفش خود دارد و به دنبال یافتن راهی برای رها شدن از شر مزاحم بیجان میگردد؛ آن هم بدون مراجعه به پلیس و قانون از ترس آنکه مبادا گرفتار شود.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
در فیلم شب قوزی بازیگران نمایشهای شاد و عامهپسند همان گونه که هستند به تصویر کشیده شدهاند. افراد ساده و بیادعایی که از راه اجرای نمایش به دنبال یافتن لقمهای نان میگردند و از تنها راهی که میشناسند در پی گذران زندگی خود هستند. خوردن خاک صحنه افتخاری برای آنها محسوب نمیشود و بدون آنکه نیازی به سر دادن شعارهای پرطمطراق در خود حس کنند، بیش از همه ترجیح میدهند خوراکی لذیذتر از خاک برای میل کردن بیابند. این موضوع در همان ابتدای فیلم کاملا واضح به تصویر کشیده میشود. پس از پایان برنامهای که اصغر قوزی و همراهانش در یک مهمانی نسبتا پر زرق و برق (که به مردمی از طبقه بالاتر اجتماع تعلق دارد) اجرا میکنند، آنها تمایلی به ماندن در محل بزم شبانه و همرنگ شدن با جماعت از خود نشان نمیدهند. در عوض به سرعت دستمزدشان را دریافت میکنند و مهمترین ابزار نمایش خود یعنی دیگ بزرگی که همراه دارند را از غذا پر میکنند. سپس به دل طبیعت میزنند تا یک شکم سیر غذا بخورند و دلی از عزا در بیاورند. دورهمی کوچکی پر از پر شور و خنده که با مرگ اصغر رنگ ترس و غم به خود میگیرد.
پیش از آن و در آغاز فیلم شب قوزی نیز شاهد اجرای نمایشی برگرفته از قصههای هزار و یک شب توسط اصغر و دوستانش روی صحنه تماشاخانه هستیم. فرخ غفاری با این کار منبع الهام فیلم خود که یکی از داستانهای هزار و یک شب است را به تماشاچیان معرفی میکند. پس از آن حضور دوربین در اتاق گریم به بیننده این فرصت را میدهد تا بازیگران تئاتر را در پشت صحنه مشاهده کند و با دنیای واقعی آنها بیشتر آشنا شود. فیلم شب قوزی اشارات پررنگی به تئاتر و بازیگران آن دارد و تلاش میکند آنها را بدون هیچ بزکی در معرض دید تماشاچیان قرار دهد. این فیلم برخلاف بسیاری از آثار هم عصر خود، حتی تعداد فراوانی از فیلمهای موسوم به موج نو، از دوبلور استفاده نکرده است و هنگام ادای دیالوگها صدای طبیعی بازیگران را میشنویم. شاید این تصمیم، که حتی ممکن است سهوی و تحت تاثیر عوامل حاشیهای اتخاذ شده باشد، تمهید دیگری از سوی کارگردان بوده است تا تماشاچیان فیلم شخصیتهای حاضر در داستان به خصوص اعضای گروه نمایش روحوضی را بدون هیچ گونه روتوش یا واسطهای مشاهده کنند.
گوزنها
فیلم گوزنها که در سال ۱۳۵۳ خورشیدی ساخته شد یکی دیگر از آثار موسوم به موج نو سینمای ایران محسوب میشود. این فیلم در زمان اکران با حواشی فراوانی همراه بود و توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرد. حاشیههایی که شاید بتوان ادعا کرد چندان هم در افزایش میزان شهرت این فیلم بیتاثیر نبودند. در هر حال این فیلم چه در آن زمان و چه پس از آن بسیار مورد توجه قرار گرفت و همواره از آن به عنوان یکی از آثار تاثیرگذار سینمای ایران یاد شده است.
عوامل تولید فیلم
نویسنده: مسعود کیمیایی (بر اساس نمایشنامهای از محمود دولت آبادی)
کارگردان: مسعود کیمیایی
بازیگران: بهروز وثوقی، پرویز فنیزاده، فرامرز قریبیان، مستانه جزایری، محبوبه بیات، نصرت پرتوی، گرشا رئوفی، نعمت گرجی، عنایت بخشی، جهانگیر فروهر
خلاصه داستان فیلم
مرد جوان و تحت تعقیبی به نام قدرت (فرامرز قریبیان) نزد دوست قدیمی خود سید رسول (بهروز وثوقی) میآید و برای پنهان شدن از تیررس ماموران به او پناه میآورد. رسول که در اثر اعتیاد به فردی شکسته، مطیع و بیخیال تبدیل شده است تحت تاثیر همنشینی مجدد با قدرت به خود میآید و دچار تحول درونی و بیرونی میشود. او در برابر مظاهر ظلم و فساد اطراف خود یعنی صاحبخانه طماع و اصغر قاچاقچی میایستد و از آنها تاوان میستاند. با این حال قدرت و رسول فرجام خوشی نمییابند و عاقبت به دست پلیس از پا در میآیند.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
اشاره به تئاتر در فیلم گوزنها از طریق شرح حال شریک زندگی سید رسول یعنی فاطمه انجام میگیرد. او در همان تماشاخانهای که رسول یکی از کارکنانش به شمار میرود بازیگر است و هر شب برای اجرای نمایش به روی صحنه میرود. در فیلم گوزنها نیز مانند شب قوزی شاهد ارائه تصویری واقعی و غیر فانتزی از بازیگران تئاتر هستیم. به عنوان مثال یکی از همکاران مرد فاطمه در تماشاخانه به نام عباس حین تمرین و اجرای اکثر نمایشها رفتار مناسبی با او ندارد و همواره موجبات ناراحتی و خشم همبازی خود را فراهم میآورد.
در این نگاه غیرکلیشهای به بازیگران تئاتر به جای مردی جاافتاده، فرهیخته و آرام با فردی هیز و لاابالی و بددهان مواجهیم که طرز برخورد با همکار زن خود را نمیداند و با رفتار نابهجایی که دارد او را آزار میدهد. این چالش حتی موجب گرویدن ناخواسته رسول، که چیزی از بازیگری نمیداند، به جرگه بازیگران نمایش میشود. او پس از یک مشاجره دروغین با التماس از عباس میخواهد که در نمایش اثبات غیرت او به فاطمه شرکت کرده و یک سیلی نمایشی دریافت کند.
حین کشمکش رسول با عباس برای اجرای این نمایش دروغین شاهد حضور مرد دیگری روی صحنه تماشاخانه هستیم که با تقلید صدا به جای چندین شخصیت حرف میزند و گفتگوی کمدی کاراگاه جانی دالر و سرگرد جونز را برای تماشاچیانی که آنها را نمیبینیم اجرا میکند. وجود این سکانس در کنار به تصویر کشیدن روابط بازیگران تئاتر با یکدیگر در پشت صحنه یا تمرین بازیگری آنها در سالن خالی طی سکانسهای دیگر موجب شده است تا تئاتر و جزئیات مربوط به آن حضور پررنگی در فیلم گوزنها داشته باشد.
پرده آخر
فیلم پرده آخر یکی از آثار موفق ساخته شده در سال ۱۳۶۹خورشیدی است که عوامل تولید آن توانستند در همین سال علاوه بر برانگیختن تحسینهای فراوان هشت سیمرغ بلورین را نیز در نهمین جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص دهند. علاوه بر واروژ کریم مسیحی، فریماه فرجامی، نیکو خردمند و سعید پورصمیمی که به ترتیب موفق به دریافت سیمرغ بلورین به عنوان بهترین کارگردان، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش فرعی زن و بهترین بازیگر نقش فرعی مرد شدند، فیلم پرده آخر در شاخههای دیگری نظیر بهترین فیلمبرداری، بهترین گریم، بهترین صدابرداری و بهترین طراحی صحنه و لباس نیز سیمرغ بلورین کسب کرد.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: واروژ کریم مسیحی
بازیگران: فریماه فرجامی، نیکو خردمند، سعید پورصمیمی، داریوش ارجمند، جمشید هاشمپور، ماهایا پطروسیان، غلامحسین لطفی
خلاصه داستان فیلم
فروغالزمان (فریماه فرجامی) که وارث تمام ثروت همسر صاحب منصب خود به شمار میرود پس از مرگ او در شرایط دشواری قرار میگیرد. خواهر و برادر همسر او یعنی تاج الملوک و کامران میرزا (داریوش ارجمند و نیکو خردمند) که از مال و مکنت برادر هیچ سهمی نبردهاند تلاش میکنند با مجنون نشان دادن فروغالزمان او را از سر راه بردارند و ثروت به جا مانده از برادر را تصاحب کنند. برای این کار آنها به سراغ نمایش میروند و تعدادی بازیگر تئاتر را به خدمت میگیرند.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
تمام ماجراهای فیلم پرده آخر روی صحنه تئاتر رخ میدهد و نیمی از شخصیتهای حاضر در آن بازیگران حرفهای نمایش به شمار میروند. کامران میرزا و تاجالملوک برای دیوانه نشان دادن همسر برادر خود و تصاحب ثروت او یک گروه نمایش دورهگرد به نام گروه « جامی» را استخدام میکنند و آنها را به عنوان اهالی منزل و خدمتکاران خانه جا میزنند. این افراد بدون آنکه از نیت کسانی که استخدامشان کردهاند با خبر باشند به مدد فن بازیگری دروغ را حقیقت جلوه میدهند و فروغالزمان را تا مرز جنون پیش میبرند.
با فاش شدن نیت اصلی تاجالملکوک و کامران میرزا بازیگران دورهگرد دیگر به ادامه دادن بازی و اجرای پردههای پایانی نمایش رضایت نمیدهند و حاضر نمیشوند با اجرای پرده آخر تیر خلاص را به فروغالزمان از همه جا بیخبر شلیک کنند. اما پس از وقفهای کوتاه صحنه نمایش و نمایشنامه تغییر میکند و کارگردان آن عوض میشود. این بار بازرس رکنی (جمشید هاشمپور) که پایش به ماجرا باز شده است نقش کارگردانی نمایش را بر عهده میگیرد و از بازیگران گروه جامی میخواهد با ادامه دادن نقشهایشان خواهر و برادر دسیسهگر را با همان ترفند خود به دام بیاندازند. به این ترتیب نمایش دروغ تا پایان فیلم ادامه مییابد.
پرده آخر را شاید بتوان یکی از بهترین نمونههای موجود در سینمای ایران برای استفاده از تئاتر به منظور پیشبرد داستان قلمداد کرد. فیلمی که به تئاتر و بازیگران آن تنها به عنوان شخصیتهای فرعی یا رویدادهای حاشیهای داستان نگاه نمیکند، بلکه آنها را در قالب جزئی از داستان معرفی میکند و با آوردنشان از حاشیه به متن ماجراهای اصلی را به کمک آنها تعریف میکند و روایت را پیش میبرد.
تماس شیطانی
دو سال پس از نمایش فیلم پرده آخر یعنی در سال ۱۳۷۱ خورشیدی فریماه فرجامی و جمشید هاشمپور در فیلم دیگری به نام تماس شیطانی با یکدیگر هم بازی شدند. علاوه بر آن کار ساخت موسیقی هر دو فیلم مذکور بر عهده بابک بیات بود. گرچه امروز نام تماس شیطانی نسبت به پرده آخر در ذهن سینما دوستان کمتری باقی مانده است، اما در این فیلم نیز شاهد حضور پررنگ تئاتر و بازیگران آن به عنوان بخش مهمی از داستان هستیم.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: حسن قلیزاده
بازیگران: جمشید هاشمپور، فریماه فرجامی، مجید مظفری، حمیده خیرآبادی، منوچهر حامدی، مرتضی ضرابی، کتایون ریاحی، علیاصغر گرمسیری، ابراهیم آبادی، لوریک میناسیان
خلاصه داستان فیلم
داستان این فیلم در زمان اشغال ایران توسط متفقین رخ میدهد. در تماشاخانهای که «اطلس» نام دارد یک بازیگر تئاتر روس به نام کاترین (کتایون ریاحی) به قتل میرسد. کارگردان تماشاخانه که با نام آقای وصالی شناخته میشود (مجید مظفری) با مشاهده سستی و تمایل اندک پلیس برای یافتن قاتل این زن آستین بالا میزند و خود دست به کار میشود. با پیشرفت تحقیقات او اندک اندک پای دختر خوانده کاترین یعنی نفیسه (فریماه فرجامی) و صاحب تماشاخانه که عطوفتی نام دارد (جمشید هاشمپور) نیز به ماجرا باز میشود. در ادامه وصالی به نفیسه دل میبندد و میان او و عطوفتی کلنجارهایی در میگیرد.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
در فیلم تماس شیطانی صحنههای متعددی از اجرای نمایش روی صحنه توسط اهالی تماشاخانه وجود دارد که اغلب آنها توسط کتایون ریاحی (در نیمه ابتدایی فیلم) و جمشید هاشمپور (در نیمه پایانی فیلم) اجرا میشود. جالب است بدانیم که اجرای این صحنهها توسط جمشید هاشمپور یکی از معدود فعالیتهای تئاتری او تا پیش از ساخته شدن فیلم تماس شیطانی به شمار میرود. از آنجا که او بازیگری را از سینما آغاز کرد و فعالیت چندانی در تئاتر نداشت برای ایفای برخی از سکانسهای این فیلم از تجربه نمایشی کافی برخوردار نبود. با این حال او توانست با همراهی و راهنمایی سایر عوامل تولید این فیلم، به خصوص مجید مظفری، از پس ایفای نقش خود و اجرای صحنههای نمایشی مربوط به آن بر بیاید.
شخصیت کاترین در فیلم تماس شیطانی نیز مانند شخصیت فاطمه در فیلم گوزنها به صورت تمام وقت به بازیگری اشتغال دارد و بخش مهمی از زندگی خود را در تماشاخانه روی صحنه میگذراند. با این حال میتوان ادعا کرد که میزان پیوستگی کاترین با نمایش و پیوند شغل او با داستان فیلم تا حدی بیش از فاطمه در فیلم گوزنها است. به بیان دقیقتر تئاتر و اهالی آن در فیلم تماس شیطانی نقش جدیتری نسبت به فیلم گوزنها ایفا میکنند.
الو الو من جوجوام
در سالهای پایانی دهه شصت خورشیدی سینمای ایران در تسخیر فیلمهای عروسکی و آثاری با موضوعات فانتزی مختص به کودکان قرار داشت. اکثر فیلمهای عروسکی آن زمان نظیر گلنار، دزد عروسکها، پاتال و آرزوهای کوچک، گربه آوازهخوان و سایر آثار مشابه پس از تولید به فیلمهای بسیار پرمخاطبی بر پرده سینما تبدیل شدند و موفقیتهای قابل توجهی را در زمینه میزان فروش رقم زدند. روند اقبال گسترده به فیلمهای عروسکی، چه از سوی تماشاچیان و چه از طرف تهیهکنندگان سینما، تا اوایل دهه هفتاد خورشیدی ادامه داشت. فیلم سینمایی الو الو من جوجوام که در سال ۱۳۷۳ ساخته شد را شاید بتوان یکی از آخرین آثار موفق عروسکی نامید که ادامه دهنده راه اسلاف خود در سالهای پایانی دهه شصت بودند. در همین سال فیلم کلاه قرمزی و پسر خاله نیز اکران شد و سر و صدای فراوانی به پا کرد. پس از آن فیلمهای عروسکی اندک اندک از جریان اصلی سینمای ایران کنار رفتند و به آثار حاشیهای برای خالی نبودن عریضه تبدیل شدند.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: مرضیه برومند
بازیگران:مهدی هاشمی، مهتاب نصیرپور، فهیمه راستکار، حسن رضایی، محمود بصیری، جهانگیر فروهر، کیومرث ملکمطیعی، فرخلقا هوشمند، مهری ودادیان، ارژنگ امیرفضلی، ریحان برومند
خلاصه داستان فیلم
خانم بزرگ (رقیه چهره آزاد) که در واپسین سالهای عمر به سر میبرد در اقدامی غافلگیرانه تصمیم میگیرد گردنبند قدیمی و ارزشمند خود که «آینه جادو» نام دارد را به نوه کم سن و سال خود ریحان (ریحان برومند) ببخشد. دختر او نیمتاج (فهیمه راستکار) که سخت با این تصمیم مخالف است دو دزد خردهپا (حسن رضایی و محمود بصیری) را اجیر میکند تا گردنبند را بدزدند و به او تحویل دهند. آنها پس از سرقت آینه جادو با خودروی مستاجر خانم بزرگ یعنی آقای صمیمی (مهدی هاشمی) فرار میکنند. آقای صمیمی که یک عروسکگردان و کارگردان نمایشهای عروسکی است بیش از خودروی قدیمی و ارزان قیمت خود نگران دو عروسکی است که در خودرو بودهاند و توسط سارقان به سرقت رفتهاند؛ عروسکهای جوجو (جوجه) و آقا میو (گربه) در دست صمیمی امانت بودند و او باید آنها را برای نمایش آماده میکرد. با توجه به اهمیت این دو عروسک برای آقای صمیمی او به همراه ریحان و همکار خود خانم مفید (مهتاب نصیرپور) ،که قصد ازدواج با او را دارد، به دنبال عروسکها میرود و با ماجراهای فراوانی مواجه میشود.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
ریحان به عنوان کودکی کم سن و سال و پر انرژی یکی از معدود افرادی به شمار میرود که قادر است حرکت کردن عروسکها را ببیند و صدای سخن گفتن آنها با یکدیگر را بشنود. جالب است که یک سال پس از فیلم الو الو من جوجوام انیمیشن «داستان اسباب بازی» در آمریکا اکران شد؛ فیلمی که در آن عروسکها و اسباب بازیها به دور از چشم انسانها حرکت میکردند و با یکدیگر حرف میزدند.
در فیلم الو الو من جوجوام شاهد صحنههایی از ساخت عروسکهای نمایش و تمرین عروسک گردانها با آنها هستیم. در یکی از سکانسهای این فیلم اجرای نمایش عروسکی پر مخاطبی در سالن نمایش نیز به تصویر کشیده میشود. جوجو و میو که به طور موقت از چنگ دزدها گریختهاند شبانه گردنبند گرانقیمت را به سالن نمایش میبرند و آن را دور گردن یک سوسمار عروسکی میاندازند. سپس از تلفن عمومی به ریحان زنگ میزنند و به او نشانی محل اختفای گردنبند را میدهند. در سکانس مذکور آقای صمیمی و دزدها از دو سوی مخالف تلاش میکنند حین اجرای نمایش عروسکی گردنبند را از گردن سوسمار باز کنند و آن را از مهلکه در ببرند.
در مجموع میتوان گفت فیلم الو الو من جوجوام اشارات فراوانی به عوامل تولید نمایشهای عروسکی دارد و زندگی ساده و بی شیله پیله دو تن از آنها یعنی آقای صمیمی و خانم مفید را به تصویر کشیده است.
معجزه خنده
این فیلم که در سال ۱۳۷۵ خورشیدی ساخته شد توانست یک سال بعد دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را از انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران دریافت کند. به نظر میرسد که نویسندگان و کارگردان معجزه خنده نیم نگاهی به دو فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» One Flew Over the Cuckoo's Nest و «بیداریها» Awakenings داشتهاند و در ساخت این فیلم از آثار مذکور الهام گرفتهاند.
عوامل تولید فیلم
نویسنده: فریدون حسنپور و علیرضاخمسه (با همکاری داود میرباقری و یدالله صمدی)
کارگردان: یدالله صمدی
بازیگران: مهدی هاشمی، فقیهه سلطانی، جلال مقدم، کیهان ملکی، محمد ابهری، گلاب آدینه، اکبر دودکار، تورج نصر و ...
خلاصه داستان فیلم
دکتر نادر اشکوری (مهدی هاشمی) با حضور در یک مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان میکوشد آنها را توسط روشهای نوین از جمله خندیدن درمان کند. بسیاری از روشهای او مورد پسند رئیس مرکز که دکتر قناعت نام دارد (محمد ابهری) نیست. با این حال پس از مشاهده پیشرفت در روند درمان بیمارانی مانند سیروس (کیهان ملکی) و نرگس (فقیهه سلطانی) عاقبت دکتر قتاعت نیز با نادر همراه میشود و روشهای درمانی عجیب او را میپذیرد.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
اشاره به نمایش در بخشهای پایانی فیلم معجزه خنده نمود مییابد؛ یعنی از همان لحظهای که تعدادی از بیماران به توصیه دکتر اشکوری تصمیم میگیرند برنامهای را روی صحنه برای اعضای خانواده خود و کارکنان مرکز درمانی اجرا کنند. البته برنامه آنها تئاتر نیست و اجرای یک سرود قدیمی است. با این حال تمرین کارآموزان بیتجربه با مربی مجربشان (گلاب آدینه) برای اجرای مناسب برنامه روی صحنه بسیار به تمرینهای آمادهسازی برای اجرای نمایش شبیه است.
در بخش دیگری از فصل پایانی این فیلم شاهد حضور دو بازیگر تئاتر در مرکز نگهداری بیماران هستیم. این دو تن توسط نادر و مدیران مرکز به آنجا دعوت شدهاند تا برای بیماران و خانوادههایشان نمایش روحوضی مبارک و استاد را اجرا کنند. پیش از اجرا و حین آمادهسازی و گریم، بازیگر نقش مبارک از دغدغههای خود به عنوان یک بازیگر ساده نمایشهای عامهپسند میگوید. او از مشکلاتی مانند اجارهنشین بودن و ناتوانی در سیر کردن شکم همسری پا به ماه و فرزندی بیمار گلایه میکند و به نداشتن انگیزه برای رفتن روی صحنه و خنداندن مردم اعتراف میکند. با این حال همدردی بیماران با او انگیزه را به بازیگر تنگدست باز میگرداند و موجب میشود پس از ترک صحنه توسط همکارش او و نادر اشکوری به اجرای نمایش روحوضی ادامه بدهند.
فصل پایانی معجزه خنده را که با حضور این دو بازیگر دورهگرد رقم میخورد میتوان بهترین بخش این فیلم لقب داد. در بخش مذکور برخلاف فصلهای ابتدایی سایه سنگین منابع الهام این فیلم احساس نمیشود و معجزه خنده هویت اصلی خود را مییابد.
سفر مردان خاکستری
فیلم سفر مردان خاکستری که با همکاری کانال تلویزیونی NHK ژاپن در سال ۱۳۸۰ خورشیدی ساخته شد تاکنون نمایش چندان گستردهای در سالنهای سینمای ایران نداشته است. با این حال این فیلم در همان زمان در فستیوالهای خارجی متعددی حضور یافت و توانست جایزه بهترین فیلم شاعرانه را از جشنواره فیلم شوالیه طلایی روسیه دریافت کند.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: امیر شهاب رضویان
بازیگران: رضا خمسهای، احمد بیگدلی، علی شاهسون، رابعه مدنی، سید میرزا رضویان
خلاصه داستان فیلم
پیرمردی به نام بهمن (علی شاهسون) که نوازنده دوتار است پس از سالها به سراغ دو دوست قدیمی خود مرشد اسفندیار (احمد بیگدلی) و آقا جواد ضربگیر (رضا خمسهای) میرود و آنها را برای بازگشت به زادگاهشان بیرجند تشویق میکند. اسفندیار در یکی از تماشاخانههای رو به زوال لالهزار مسئول فروش و کنترل بلیط است. جواد نیز در گلخانهای کوچک کار میکند و به نوعی سرایدار آنجا محسوب میشود. آنها چهل سال قبل با یکدیگر آشنا شدند و پس از خریدن یک دستگاه خودروی شورلت استیشن برای انجام کار هنری و اجرای نمایش خیمه شب بازی به تهران آمدند؛ هدفی که از نائل شدن به آن باز ماندند و به ناچار از یکدیگر جدا شدند. این سه دوست دیرین پس از چهل سال سوار بر همان خودروی قدیمی میشوند و راه آمده را به سمت خانه باز میگردند. دلیل اصلی بهمن برای بازگشت به بیرجند عشق کهنهای است که در دل نسبت به خواهر مرشد اسفندیار دارد. او این موضوع را سالها از رفیق صمیمی خود پنهان کرده است.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
در راه بازگشت به خانه این گروه سه نفره برای تامین مخارج سفر در هر شهری که از آن میگذرند نمایش خیمه شب بازی اجرا میکنند. آنها چهل سال قبل حین سفر از بیرجند به تهران نیز همین کار را انجام داده بودند و به این وسیله خاطرات قدیمی را زنده میکنند. آنچه بیش از همه در فیلم مردان خاکستری جلوه دارد به تصویر کشیدن دورانی است که رو به پایان میرود و جایگزینی برای آن وجود ندارد. این سه دوست قدیمی و پا به سن گذاشته در فصل پایانی زندگی خود به سر میبرند و با کوچ آنها از دنیا علاوه بر جسم و جان هنرشان یعنی توانایی اجرای نمایش خیمه شب بازی نیز قرار است برای همیشه به فراموشی سپرده شود.
با وجود نمایشهای شاد و پر ساز و آوازی که بهمن و دوستانش در شهرهای مختلف در کوچه و خیابان و مدرسه برای مردم اجرا میکنند سفر جادهای آنها رنگ و بوی غم دارد. آنها فراموش شدهاند و هنرشان نیز به تدریج رو به فراموشی است. با مرگ جواد گروه نمایش سه نفره آنها از هم میپاشد و دو عضو باقیمانده گروه هر کدام به راه خود میروند. مرگ جواد به عنوان عروسکگردان و صداپیشه عروسکهای خیمه شب بازی تلنگری است به متولیان هنر و فرهنگ کشور و طرح این پرسش از آنها که چرا هیچ برنامهای برای نجات هنرهای نمایشی قدیمی از آفت نابودی و فراموشی ندارند. مرگ ناگزیر بازیگر نقش جواد (رضا خمسهای) اندکی پس از این فیلم در واقعیت نیز رخ داد و پس از او برادر و همکارش مرتضی نیز زندگی را بدرود گفت تا بار دیگر به متولیان فرهنگ و هنر این مرز و بوم یادآوری کند که هیچ جایگزینی برای امثال برادران خمسهای، که از دوران کودکی تا زمان مرگ به اجرای نمایشهای خیمه شب بازی مشغول بودند، نپروراندهاند. حقیقت تلخ این است که پس از آنها و افرادی شبیه به آنها دیگر کسی نیست تا چراغ این هنر قدیمی را روشن نگه دارد.
صورتی
فیلم صورتی که در سال ۱۳۸۱ خورشیدی ساخته شد برخلاف اکثر فیلمهای «فریدون جیرانی» از فضای نسبتا شاد برخوردار است و پایانی خوش را در معرض دید تماشاچیان قرار میدهد. برخلاف سایر فیلمهای موجود در این لیست دهگانه که اغلب جزو آثار شاخص و مهم سازندگانشان به شمار میروند، صورتی یکی از کم اهمیتترین فیلمهای کارنامه جیرانی محسوب میشود. به خصوص آنکه موضوع این فیلم نیز چندان بکر نیست و رگههای آشکاری از ماجراهای فیلم «کرامر بر علیه کرامر» در آن مشاهده میشود. با این حال اهمیتی که تئاتر و بازیگران نمایش در داستان صورتی دارد موجب شده است تا نام این فیلم را در این لیست ده گانه بگنجانیم.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: فریدون جیرانی
بازیگران: فقیهه سلطانی، میترا حجار، رامبد جوان، رضا شفیعیجم، مهدی صباغی، مهران رجبی،پرهام کرمی، ایلیا شهیدیفر
خلاصه داستان فیلم
شهرام شب آویز (رامبد جوان) و سحر ماهان (میترا حجار) پسر خاله و دختر خاله جوان و پر شر و شوری هستند که با وجود ازدواج و داشتن یک فرزند پسر خردسال به نام امیرحسین (ایلیا شهیدیفر – پرهام کرمی) اختلافات فراوانی با یکدیگر دارند. شهرام یک کارگردان تئاتر بیخیال و سر به هوا است که هیچ موضوعی را در زندگی جدی نمیگیرد و سحر نوازندهای منظم است که برای تمام ابعاد زندگی خود برنامه دارد. اختلافات این دو در نهایت به جدایی میانجامد؛ با این حال به دلیل اهمیتی که آنها به امیرحسین میدهند تصمیم میگیرند جوری وانمود کنند که گویی از هم جدا نشدهاند. در ادامه ورود لیلا مشرقی (فقیهه سلطانی) به زندگی شهرام معادلات را بر هم میریزد. با وجود علاقهای که میان لیلا و شهرام به وجود آمده است در نهایت لیلا تصمیم میگیرد از زندگی او خارج شود تا شهرام و سحر بتوانند بار دیگر کنار فرزندشان زندگی مشترک مجددی را تجربه کنند.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
به دلیل آنکه شهرام کارگردان تئاتر است، صحنههای متعددی از تمرین و اجرای نمایش توسط او و همکارانش در فیلم صورتی وجود دارد. با توجه به این موضوع که صورتی یک کمدی رمانتیک محسوب میشود کارگردان این فیلم سعی کرده است به سراغ اجرای نمایشهای روحوضی برود تا بر بار کمدی این اثر افزوده شود.
لیلا مشرقی بازیگر تئاتر جوانی است که پس از دادن تست اجرا با شهرام آشنا میشود و از همان ابتدا رابطه عاطفی آشکاری میان آن دو شکل میگیرد. شهرام برای نمایش خود نیاز به یک بازیگر جدید برای اجرای نقش شخصیت «سیاه» دارد و لیلا برخلاف عرف رایج برای تصاحب این نقش داوطلب میشود.
فقیهه سلطانی پیش از فیلم صورتی نیز نقش شخصیت سیاه را بر عهده داشت و تجربه کار در نمایشهای روحوضی را در کارنامه خود به ثبت رسانده بود. او در نمایش «سلطان مار» بهرام بیضایی که توسط «گلاب آدینه» کارگردانی شده بود این نقش را ایفا کرد و جزو معدود زنانی است که پس از انقلاب در قامت شخصیت سیاه ظاهر شدهاند. شاید دلیل اصلی انتخاب او برای ایفای نقش لیلا مشرقی در فیلم صورتی نیز تجربیات پیشین او در اجرای نمایشهای تخت حوضی بوده است.
در مجموع میزان اشاره به تئاتر در فیلم صورتی و اهمیت نمایش و عوامل تولید آن در داستان این فیلم به اندازهای است که میتوان نام این اثر را در لیست ده گانه پیش رو کنار سایر آثار سینمایی که به تئاتر اهمیت ویژه دادهاند قرار داد.
سینما نیمکت
فیلم سینما نیمکت در سال ۱۳۹۳ خورشیدی تولید شد و به دلیل فرم و محتوایی که داشت فرآیند اکران آن در قالب گروه هنر و تجربه انجام گرفت. از همین رو این فیلم تاکنون نمایش چندان گستردهای در سینماهای ایران نداشته است. با توجه به این موضوع که سینما نیمکت نخستین تجربه سینمایی یکی از اهالی باتجربه تئاتر یعنی «محمد رحمانیان» به شمار میرود، انتظار اینکه در این فیلم شاهد حضور پررنگ تئاتر و برجسته بودن نقش نمایش باشیم انتظار چندان بیجایی نیست.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: محمد رحمانیان
بازیگران: علی عمرانی، مهتاب نصیرپور، هومن برقنورد، اشکان خطیبی، حسین عرفانی، تورج منصوری، رضا ناجی
خلاصه داستان فیلم
ناصر (علی عمرانی) به عنوان یک عاشق سینه سوخته سینما به انتشار و توزیع فیلمهای ویدیویی مشغول است. با توجه به ممنوع بودن ویدیو در دهه شصت ناصر دستگیر میشود و تمام فیلمهای او معدوم میگردد. ناصر در زندان با یک دوبلور قدیمی (حسین عرفانی) آشنا میشود. این آشنایی شانس در اختیار داشتن کلکسیون گرانبهایی از بهترین آثار سینمای جهان را در اختیار او قرار میدهد. از آنجایی که ناصر پس از آزادی از زندان نمیتواند کار سابق خود را ادامه دهد، سعی میکند به مناطق دور افتاده سفر کند و مردم روستاهای کوچک را با آثار شاخص تاریخ سینما آشنا کند. خیلی زود افراد دیگری نظیر ملی (مهتاب نصیرپور) و عطا (هومن برق نورد) و صبا (اشکان خطیبی) نیز به ناصر میپیوندند و او را در انجام این کار یاری میکنند.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
با شروع سفر ناصر به مناطق دوردست نقش تئاتر نیز در فیلم سینما نیمکت پررنگ میشود. ناصر تصمیم میگیرد آثار شاخص تاریخ سینما را به صورت نمایش برای مردم بازی کند تا آنها را با موضوع این فیلمها آشنا نماید. البته او گاه به فراخور موقعیتی که در آن قرار دارد علاوه بر بازیگری نقش کارگردان را هم بر عهده میگیرد و بخشی از داستان فیلمها را به صلاحدید خود تغییر میدهد. نمایشهای ناصر در ابتدا حالت مونودرام دارد و به شکل تک نفره اجرا میشود؛ اما با اضافه شدن افراد تازهای به گروه کوچک او نمایشها تنوع بیشتری مییابد و نوع اجرایشان شکل جدیدی به خود میگیرد.
گروه کوچک نمایش سینما نیمکت برای بازسازی هر کدام از فیلمهای سینمایی مشهور جهان به لوکیشنهای متفاوتی سر میزند. لوکیشنهایی که سعی شده است تا حد امکان شبیه به لوکیشنهای فیلم اصلی باشد. به عنوان مثال ناصر و همراهانش برای بازسازی فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» به یک مرکز درمان بیماران اعصاب و روان میروند.
در بخش دیگری از فیلم سینما نیمکت گروه نمایش کوچک ناصر در یک قهوهخانه واقع در روستایی دور افتاده به اجرای نمایش میپردازد. تلاشی که خیلی زود با اعتراض کلاه مخملیهای حاضر در این مکان مواجه میشود. بخش یاد شده از فیلم سعی دارد این پیام را به مخاطب منتقل سازد که در صورت افتادن زمام امور فرهنگی به دست کلاه مخملیهای قلدر، جای هنر واقعی نمایش را ضد هنر سخیف با درونمایهای پوچ و باب طبع لمپنها خواهد گرفت. چه بسا که این امر در حال حاضر اتفاق افتاده است و بخش مذکور از فیلم سینما نیمکت نیز به همین موضوع اشاره دارد.
فروشنده
فیلم فروشنده که در سال ۱۳۹۴ خورشیدی ساخته شد بدون تردید مشهورترین فیلم سینمایی حاضر در این لیست ده گانه به شمار میرود. این فیلم در عین حال جدیدترین فیلم لیست ما نیز محسوب میشود. فروشنده مدت کوتاهی پس از تولید موفق به دریافت جوایز متعددی از جشنوارههای سینمایی بینالمللی شد که از میان مهمترین آنها میتوان به جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره کن و جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار اشاره کرد. این فیلم در نوزدهمین دوره جشن خانه سینما نیز بسیاری از جوایز را به خود اختصاص داد.
عوامل تولید فیلم
نویسنده و کارگردان: اصغر فرهادی
بازیگران: شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی، مینا ساداتی، مهدی کوشکی، فرید سجادی حسینی، احترام برومند، شیرین آقارضاکاشی، مارال بنی آدم، مجتبی پیرزاده
خلاصه داستان فیلم
عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی) به ناچار ساکن خانهای میشوند که پیش از آنها زنی تنها و نه چندان خوشنام ساکن آن بوده است. شبی که عماد در خانه حضور ندارد مرد میانسالی که با مستاجر پیشین خانه در ارتباط بوده و از نقل مکان او بیخبر است به آنجا میآید و به رعنا هتک حرمت میکند. پس از این اتفاق عماد سعی میکند مرد خاطی را بیابد و او را تنبیه کند.
نوع نگاه به تئاتر در این فیلم
با توجه به اینکه عماد و رعنا از اهالی تئاتر هستند بخشهای مختلفی از فیلم فروشنده به شرح فعالیتهای نمایشی آنها اختصاص یافته است. آن دو همراه با دوستان و همکارانشان برای اجرای نمایش «مرگ فروشنده» نوشته «آرتور میلر» تمرین میکنند و برشی از این تمرین و اجرا توسط اصغر فرهادی در معرض دید تماشاچیان فیلم قرار میگیرد. گذشته از این موضوع بخشی از فیلمنامه فروشنده نیز شباهتهایی به نمایشنامه میلر دارد. به عنوان مثال میتوان به برخی شباهتهای موجود میان مرد مهاجم در این فیلم با شخصیت فروشنده در نمایش میلر اشاره کرد.
با کنار هم قرار دادن شخصیتهای تئاتری چهار فیلم فروشنده، صورتی، گوزنها و شب قوزی میتوان تغییر دغدغههای این افراد و روند تحول آنها در طول نیم قرن اخیر را به خوبی مشاهده کرد. با وجود آنکه وضعیت مالی و اوضاع معیشتی افرادی مانند فاطمه (گوزنها) یا بازیگران نمایش روحوضی (شب قوزی) در طول این پنج دهه تغییر چندانی نکرده است اما در دو فیلم صورتی و فروشنده همتایان آنها دیگر غم نان ندارند؛ یا اگر هم دارند کارگردانان این دو فیلم چندان بر این موضوع تاکید نمیکنند.
آنچه در دو فیلم صورتی و فروشنده میبینیم این است که اهالی تئاتر با چنگ و دندان سعی میکنند نام خود را به عنوان عضوی از طبقه متوسط شهری به ثبت برسانند. حال آنکه برخی از رفتارهایشان همخوانی چندانی با هدفی که برگزیدهاند ندارد و کاملا عاریهای جلوه میکند. به عنوان مثال هنگامی که عماد با فرضیه تعرض به همسرش مواجه میشود خوردن اسپاگتی و پیتزا و گوش دادن به موسیقی غربی را فراموش میکند و با ور کشیدن پاشنه کفشهایش قیصروار به دل کوچه و خیابان میزند تا فرد خاطی را بیابد و شخصا او را مجازات کند.
فارغ از نوع نگاه به تئاتر و اهالی آن در فروشنده، که مانند سایر آثار یاد شده در متن پیش رو از جهانبینی کارگردان این اثر نشات میگیرد، اشاره به آنها در این فیلم کاملا پررنگ است. از همین رو میتوان نام فیلم فروشنده را نیز در میان سایر آثار موجود در این لیست ده گانه قرار داد.
سخن پایانی
شاید فیلمهای ایرانی دیگری نیز بودند که نامشان میتوانست در این لیست ده گانه قرار بگیرد. اگر به عنوان خواننده این مطلب تصور میکنید نام اثر شاخصی از لیست ما جا افتاده است میتوانید آن را در بخش نظرات با ما و سایر خوانندگان ایران تئاتر در میان بگذارید.