در حال بارگذاری ...
به مناسبت تولد ایرج صغیری؛ هنرمندان بوشهر دست به قلم شدند

مارادونای تئاتر ایران

ایران تئاتر - سودابه زیارتی: استاد ایرج صغیری پیشکسوت تئاتر بوشهر ۷۴ ساله شد. هنرمندان و شاگردان این استاد مسلّم تئاتر، در گرامیداشت میلاد او تنها به این مراسم بسنده نکرده و در یادداشت‌هایی متعدد، زبان احساس گشوده و هرکدام گوشه‌ای از منش، رفتار و کردار حرفه‌ای او را نگاشته و ثبت کردند.

جشن تولد 74 سالگی، چهره نام‌آشنای تئاتر ایران، استاد ایرج صغیری به همت شاگردان و دوستدارانش در کافه حاج رییس بوشهر برگزار و به صورت زنده در صفحات مجازی و اجتماعی بوشهر پخش شد.

در این مراسم از کتاب «خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ» نوشته این هنرمند رونمایی شد. این کتاب اولین داستان های کوتاه استاد ایرج صغیری است که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۹ در نشر سروش منتشر شده بود.  این کتاب پس از چند سال نایاب بودن و بعد از گذشت ۳۰ سال در نشر «افراز» به زیور طبع آراسته شده است.

«خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ» دقیقاً در راستای اندیشه‌های استاد ایرج صغیری در حوزه بوم و اقلیم است. استاد ایرج صغیری از دهه ۵۰ تا امروز با تاکید بر فرهنگ بوم اقلیم و آیین ها و سنن جنوب ایران در حوزه تئاتر سینما فیلم های بلند و کوتاه مستند و نگارش نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاه فعالیت هنری خود را ادامه داده و همچنان در دهه هفتم زندگی‌اش با همین اندیشه، آثار خود را خلق می کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از دلنوشته های هنرمندان برای این استاد مسلم تئاتر بوشهر است:

 

تیزبین و نکته سنج و کاملا آگاه 

حسن رضایی: «به‌عنوان یک نویسنده و کارگردان تئاتر برای اولین بار در سال ۱۳۹۱ فرصتی دست داد تا از نزدیک با او روبه‌رو شوم. زمانی که به همراه یار تئاتریام محسن‌خان حلوایی مشغول آماده‌سازی نمایش ایرانی «مجلس سور و سوگ» بودیم. کمی با دلهره‌، چون استاد را به‌واسطه کارهای بومی و آئینی میشناختیم و شاید در ذهنمان این اشتباه حک شده بود که اصولا با اینگونه تئاتر ارتباطی نگیرد. آمد و مثل قرارهای بعدی که برای نمایشهای سال‌های بعدمان هم آمد او را از نزدیک گرم و صمیمی یافتم و با وجود کهولت سن، وقتی در پایان اجرا لب به سخن گشود، او را تیزبین و نکته سنج و کاملا آگاه و مسلط در زمینه نمایش‌های ایرانی دیدم. همۀ ما، چه آن‌روز و چه بعدها به‌خاطر نکته‌ها و توجه او به اصولی که بارها از چشم اهل فن تئاتر مورد غفلت قرار گرفته، شگفت‌زده شدیم و می‌شویم. حضورش برایم در این سال‌ها درس کارگردانی گران‌قدری بوده که امیدوارم تا سال‌ها ادامه داشته باشد؛ سایه‌اش بر سر اهالی تئاتر مستدام باد.»

 

حسرتی کشنده این که چرا شاهکارهایش را زنده ندیدم

اقلیما صغیری: «هیچ‌چیز این بزرگمرد را شادمان نمی‌سازد مگر افتخار نامداری بوشهر و ایران... از همین روی همواره از خدا خواسته‌ام که با هر بازدارنده‌ای بجنگم. او حتی اگر دروغ ناچیزی به بهانه فتنه‌انگیزی راستش از سوی من رخ دهد، خشمش را پنهان نمی‌کند. هرگز نیاز به سرزنش و توبیخ‌کردن ندارد. رو به اینگونه شاگردان تلخ زهری نهفته در چشمانش سر راست می‌کند و به‌دنبال آن سکوتی که گویی هرگز فراموش‌شدنی نیست؛ اما باعرضه‌ها و شایسته‌های فرهنگی دیارش را از من که فرزند اویم بیشتر دوست دارد. باهمه مهربانی با هیچکس تعارفی ندارد، حسرتی کشنده همواره با من است که چرا شاهکارهایش را زنده ندیدم. حسرتی نیز وی را می‌آزارد اینکه چهره‌ای در دیارمان گل کند که او در این همه سهمی دارا باشد.»

 

 تا ابد در دل ما عشقی است در راهی بی‌پایان

اشرف سلطانی نیا: «تولدت هزاران هزاران بار مبارک که وجودم را با هنری آشنا ساختی که اگر در لحظه‌ها، ثانیه‌ها دوباره متولد شوم بی‌درنگ انتخابش می‌کنم.

ایرج بزرگ‌، ایرج یاری‌دهنده به پهنای اسمت، مهرت تا ابد در دل دانش‌آموختگانت عشقی است در راهی بی‌پایان‌ که اگر وجودت نبود خویشتن بوشهری خویش‌ را که از پدرانمان نسل به نسل به ارث، به یادگار مانده است نمی‌شناختیم‌ و نمی‌‌آموختیم خودمان را با فرهنگمان معرفی کنیم. استادم که هر چه بر این‌ ورق سیاه کنم و از تو ومهرت بگویم چونان راهنمایم بودی در زندگی‌، تئاتر وهنر‌ تا به امروز باز‌ کسر خدمت کرده‌‌ام‌،»

 

قلندرخونه همچنان می‌درخشد 

رضا مختارزاده: «همه‌ی نمایشگران بوشهری می‌دانند که او در زمانه‌ای توانسته نمایش بوشهر را به عرش برساند.زمانه‌ای که مهم‌ترین اتفاقات هنر نمایش فقط در پاییتخت رخ می‌داده است. شهرستانی‌ها یا حضوری ندارند و یا اگر دارند ناچیز هست و کم‌پیدا. شهرستانی‌ها اگر حضوری دارند به‌واسطه‌ی بازیگری‌شان است و بس. به لطف برگزاری جشن هنر شیراز و برپایی جشنواره‌ای که استعدادهای نمایشی کل کشور را می‌بایست در آن شناسایی می‌کردند، قلندرخونه ایرج صغیری می‌درخشد. جشن هنر شیراز فقط یک جشنواره نبود. مهم‌ترین اتفاق نمایشی تاریخ نمایش در این مملکت هم محسوب می‌شود. جایی که پیتر بروک با اورگاست و آندره شربان و رابرت ویلسون در جایی دیگر نمایش‌های خلاقانه‌ی خود را اجرا کرده‌اند. حال در این میان معلم بوشهری چه می‌تواند ارائه دهد? ایرج صغیری آگاهانه یا ناآگاهانه دست‌به‌کاری بزرگ می‌زند. کاری که کارگردان‌های پیشرو در جهان نمایش، از بروک و گرتوفسکی گرفته تا باربا و شکنر در پی دست یافتن به آن سفرهای متعدد به گوشه‌کنار جهان کرده‌اند تا آنچه از دریچه‌ی ذهن آنان در خلق هنر نمایش بسیار مهم است را کشف کنند؛ رسیدن به نمایش آیینی.»

 

 حقیقت آن چیزی است که بر صحنه رخ می‌دهد 

مهدی انصاری: «چه چیزی باعث می‌شود که یک چوب در دستان ایرج صغیری تبدیل به یک بازیگر شود؟ اگر بخواهیم با استفاده از نظریه به این پرسش پاسخ دهیم، ممکن است بگوییم در وجود هر فرد ظرفیت‌هایی نهفته که یک معلم، مربی یا کارگردان آن‌ها را کشف، شکوفا و بارور می‌سازد. مسلماً این گزاره گفته‌ای گزاف نیست. متدهای تعریف‌شده برای این امر در تمام دنیا شناخته‌شده و معرف حضور علاقه‌مندان و کارشناسان تئاتر هست؛ اما صغیری چه ویژگی خاصی دارد که درعین‌حالی که از همه متدها استفاده می‌کند، اما متد و شیوه‌ی منحصربه‌فرد خودش را نیز بنیان می‌گذارد؟

ریشه‌های فکری و اندیشه‌ای صغیری در تئاتر و بازیگری به آنتونن آرتو برمی‌گردد، به تئاتر شقاوت که خود متأثر از عرفان و ذن در مشرق زمین است. درواقع صغیری آرتو را مقصد قرار می‌دهد اما آرتو خط پایان او نیست و صغیری از آن خط عبور می‌کند. آرتو در بیانیه اول تئاتر شقاوت می‌گوید: بین بازیگری که باید فقط هق‌هق گریه را تقلید کند با بازیگری که باید نطقی ادا کند که در آن از قدرت شخصی‌اش برای متقاعد ساختن استفاده کند همان فاصله‌ای وجود دارد که میان یک انسان و یک ابزار موجود است. در اندیشه صغیری حقیقت آن چیزی است که بر صحنه رخ می‌دهد نه چیزی دیگر. درواقع اتفاق تئاتری درصحنه در برابر واقعیت جهان بیرون قد علم می‌کند. بین دوقطبی استانیسلاوسکی و برشت، صغیری در قطب اول ایستاده است. او متعلق به مکتب واقع‌گرایی و یک بازیگر ساز حرفه‌ای است.»

 

مارادونای تئاتر ایران

محسن قیصی‌زاده: «یکی از این غول‌های فرهنگی در حوزه‌ تئاتر و صحنه ایرج صغیری بود. جوانی برآمده از حضیض و ژرفای محرومیت! کسی که با بهره بردن از همسایگی دریا و خیره شدن به بی‌کرانگی پهنای آبی، جست‌وجوی آن سوی افق اندیشه را آموخته بود و تجربه‌های ناشناخته را می‌کاوید. گُل بی‌منّتِ بارانی که ریشه در سبخ‌زار خشک و شور زادگاهش داشت.

وی با تعزیه وارد دنیای هنر شد و سپس با نمایش‌های مدرسه‌ای و دانشجویی علاقه‌ی خود را به شکلی جدی‌تر پی گرفت. اولین بار اما نام ایرج صغیری با بازی در نمایش «بار دیگر ابوذر» در کشور - به ویژه در مشهد و تهران - مطرح شد. این هنرمند در کنار بزرگانی چون دکتر علی شریعتی، داریوش ارجمند و رضا دانشور با ایفای نقش ابوذر غفاری، نگاه‌ها را معطوف خود ساخت و همگان و بیش از همه دکتر شریعتی را به تحسین هنرش واداشت تا آن‌جا که این اندیشمند آرمان‌خواه، وصفی برای هنرش نمی‌یابد و وی را از جمله کسانی برمی‌شمرد که موجب آشنایی بیش از پیش و لذت دوچندان او از دنیای تئاتر شده‌اند!(1)

بزرگیِ صغیری اما با به صحنه رفتن نمایش «قلندرخونه» در جشن هنر شیراز هویدا شد. این کارگردان بوشهری با افرادی قریب به اتفاق نابازیگر که برخی تا پیش از آن حتی تئاتر ندیده بودند، با تلاشی سخت و جدی، معجزه‌ای رقم زد که مرور خاطره‌اش تا هنوز و همیشه گَرد از تن صحنه برمی‌خیزاند. نمایشی ناب و نو با ضرباهنگی رو به اوج که با استفاده‌ی درست و بجا از فرهنگ غنی و شورانگیز فولکلور بوشهر، مخاطب خود را میخکوب کرده و به حیرت وا می‌داشت. مهم‌ترین مؤلفه‌ی موفقیت «قلندرخونه» را البته نباید تنها در متن و کارگردانی و بازیگری و... جست‌وجو کرد، بلکه شهامت و ایمان و باور این هنرمند نوخاسته بود که شرر بر این خورشید خاموش زد و آن را گیراند و شعله‌ور ساخت. در آن جشنواره‌‌ی جهانی و در روزگاری که فرهنگ بومی و محلی با طرد و حتی تحقیر مواجه می‌شد و دنیای پرزرق و برق غرب سوی نگاه‌ها را می‌ربود، نمایشی ظهور کرده بود که روایت خود را بی‌واهمه‌ی جا ماندن مخاطب از اصل داستان، با لهجه‌ی غلیظ بوشهری عرضه می‌کرد. چه بسا این تجربه‌ی نیازموده، می‌توانست بر خلاف انتظار فاجعه‌ای بیافریند و تماشاگر چیزی جز یک‌سری فرم و حرکت و... در نیابد. صغیری اما نترسید و آن‌چه را باور داشت از درون خود جُست و ز بیگانه تمنا نکرد! به عبارتی در آن جشنواره‌ی رنگارنگ، وی هنری را عرضه کرد که رنگ تعلق نداشت. صغیری با اطمینان و با گام‌هایی استوار وارد بازی بزرگان شده و بزرگی کرده بود. او قمار صفر و صدی خود را بُرده بود. صغیری آنک تعبیر و تبلور تمام‌نمای این جمله‌ی گابریل گارسیا مارکز شده بود که: «هر چه بومی‌تر، جهانی‌تر!»

 




مطالب مرتبط

مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران
مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران

جهانشیر یاراحمدی: نمایش‌های خانگیِ دهه سی در محله کوتی و نیز اجراهای مجالس تعزیه در همان محل که زادگاه مرحوم حسین دهقانی است، او را شیفته هنر نمایش کرد.  خیلی زود پایش به مجالس تعزیه ...

|

نظرات کاربران