نگاهی به نمایشهای بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت
لزوم توجه هنرمند تئاتر مقاومت به محتوا و فرم
تعدد آثار بیربط به موضوع جشنواره
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت طی روزهای گذشته از تاریخ ۲۵ آذر تا ۲ دی ماه به صورت آنلاین برگزار شدو علاقهمندان هنرهای نمایشی توانستند آن را از طریق وبسایت تیوال دنبال کنند. یکی از بخشهای این جشنواره بخش کودک و نوجوان بود که در مطلب پیش رو قصد پرداختن به آن را داریم.
در بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت ده نمایش در معرض دید مخاطبان قرار گرفت. نمایشهای حاضر در این بخش را میتوان در نگاه کلی به دو دسته تقسیم کرد. دسته نخست نمایشهایی که با موضوع و نام جشنواره در ارتباط بودند و دسته دوم نمایشهایی که ارتباط چندانی به موضوع یا نام جشنواره نداشتند. این دسته از نمایشها تنها به دلیل اجرا برای مخاطب کودک و نوجوان در جشنواره حضور یافتند؛شایدبه این دلیل که تعداد آثار مرتبط با موضوع جشنواره به حد کفایت نبود. در ادامه نگاهی به هر یک از این نمایشها خواهیم انداخت و برخی از نقاط ضعف و قوت آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ژنرالها به کارگردانی امیر مشهدی عباس
نمایش «ژنرالها» در روز نخست هفدهمین جشنواره تئاتر مقاومت روز یعنی سه شنبه ۲۵ آذر به صورت آنلاین در معرض دید مخاطبان قرار گرفت.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: امیر مشهدی عباس
بازیگران: ندا نوری، مجتبی گوهر خای، حمیدرضا حسینعلی
تهیه کننده: محمدرضا کریمی صارمی
طراح صحنه: امیر مشهدی عباس
خلاصه نمایش
دو ژنرال در پی ادامه دادن جنگی دیرین در کمین یکدیگر نشستهاند و مدام برای هم چنگ و دندان تیز میکنند و به دنبال درگیری هستند؛ اما کودکی به نام «نی نی» که جنگ را دوست ندارد تمام معادلات آنها را بر هم میزند.
تجربه مشاهده این نمایش
نمایش ژنرالها نیز مانند بسیاری از آثار مشابه حاضر در این جشنواره و به طور کل آن دسته از نمایشهای ایرانی که برای کودکان و نوجوانان ساخته میشوند ماهیت اصلی خود را، که همان متعلق بودن به گروه سنی کودک و نوجوان است، از طریق ویژگیهای آشنایی نظیر استفاده از رنگهای شاد در طراحی لباسها و کاریکاتوری جلوه دادن ظاهر و رفتار شخصیتهای حاضر در نمایش بروز داده است.
این نمایش از ریتم نسبتا خوبی برخوردار است و بدون هیچ گونه توقف یا درنگ محسوسی با معدود شخصیتهای خود از ابتدا تا انتها پیش میرود. استفاده از دیالوگهای ناچیز و صرفه جویی در بهره گیری از کلام موجب شده است نمایش ژنرالها تا حدی از آفتی که گریبانگیر بسیاری از آثار حاضر در جشنواره تئاتر مقاومت شده بود دور بماند. در بسیاری از نمایشها -البته این امر تنها مربوط به امسال نیست- شاهد آن بودیم که به هنگام تنگ آمدن قافیه بازیگران برای جلب توجه مخاطب بیهوده بر سر هم فریاد میزدند و به سر دادن شعار یا ذکر نکات و جملات بدیهی میپرداختند. نزدیک شدن ژنرالها به پانتومیم موجب شده که این نوع شلوغ بازیها جایگاه چندانی در ساختار این نمایش نداشته باشد.
ژنرالها پیام ضد جنگ دارد .. بازیها در این اثر یکدست و نزدیک به هم جلوه میکند و تلاش کارگردان بر این بوده که به کمک موسیقی و ارائه تصویری کاریکاتوری از شخصیتها فضای نمایش را به دنیای پر رنگ و صدای کودکان نزدیکتر کند. البته باید اعتراف کرد که ویژگیهای مذکور اکنون کم و بیش به نوعی کلیشه در آثار نمایشی با مخاطب کودک و نوجوان تبدیل شده است. به طور کل گفتگو محور نبودن این نمایش موجب شده است تا طراحان آن بتوانند پیام خود را بدون دچار شدن به آفت شعارزدگی با مخاطب در میان بگذارند.
دزد لالاییها به کارگردانی آرش شریف زاده
نمایش«دزد لالاییها» که در روز چهارشنبه ۲۶ آذر یعنی دومین روز برگزاری هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت در معرض تماشای مخاطبان قرار گرفت یکی از آثار حاضر در این رویداد هنری بود که از نظر موضوع ارتباط چندانی با نام و محتوای این جشنواره نداشت و تنها برای مخاطبان کودک طراحی و تولید شده بود؛ نمایشی که در نمایشنامه آن میشد ردپای داستان پیشتر تعریف شده در فیلم انیمیشن «شرکت هیولاها» Monsters, Inc. را به وضوح مشاهده کرد.
عوامل تولید نمایش
نویسندگان: فائزه فیض، بهرام جلالی پور
بازیگران: حامد نظامی، میترا شجاعی، احمد خیر آبادی، ناصر احمدی فر، نیره حاجیان، امین میرزا باقری، نگار تقوی راد (بازیگر کودک)، آنلی مدنی (بازیگر کودک)
تهیه کننده: گروه هنری ایلیا
طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی
خلاصه نمایش
هیولای هشت هزار سالهای به نام لولو که در سرزمین لولوها و هیولاها زندگی میکند هر شب پیش از خواب نیاز به شنیدن لالایی و مکیدن شیشه شیر خود دارد تا مبادا خواب بد ببیند. او لالاییهای مورد علاقه خود را از سرزمین انسانها میدزدد و با این کار باعث از دست رفتن صدای لالایی مادرانی که این آوازها را هنگام خواب برای فرزندانشان میخوانند میشود. در جریان یکی از این سفرها به سرزمین انسانها لولو دختربچهای به نام آوا را به اشتباه با خود به سرزمین لولوها میبرد. این دو با یکدیگر دوست میشوند و همراه با سایر دوستان لولو که یکی از آنها ناز بالش است ماجراهای مشترکی را رقم میزنند.
تجربه مشاهده این نمایش
از جمله نقاط قوت نمایش دزد لالاییها میتوان به طراحی صحنه آن اشاره کرد. سن تئاتر اگرچه در برخی صحنهها شلوغ به نظر میرسید اما در مجموع با توجه به مخاطبان هدف این اثر طراحی مناسبی را در معرض دید آنها قرار میداد. هنگام جابهجایی میان صحنهها، در شرایطی که دکور توسط دستیاران پشت صحنه تغییر میکرد، نمایش متوقف نمیشد و سه حشره عروسکی به روایت داستان و اجرای موسیقی میپرداختند. البته شرح آنها از داستان این اثر معمولا توضیح واضحات و گاه ذکر نکات بیربط بود و موسیقی ارائه شده توسط این حشرات نیز در تمام موارد ثابت و بدون تغییر ادامه مییافت؛ امری که در صحنههای پایانی این تئاتر تا حدی تکراری جلوه میکرد. در مجموع حضور این سه شخصیت در نمایش زائد به نظر میرسید؛ هر چند که برای متوقف نشدن اجرا تا حدی مفید بودند.
این قبیل نکات زائد در برخی از صحنههای اصلی نمایش نیز قابل مشاهده بود. به عنوان مثال در یکی از صحنهها که لولو و دوستانش آوا را با خود به جشن هیولاها میبرند وقوع اتفاق خاصی را شاهد نیستیم و در نهایت نکته دندانگیری از ماهیت این جشن مشخص نمیشود. به طور خلاصه یکی از نقاط ضعف اصلی نمایش دزد لالاییها را میتوان نمایشنامه آن برشمرد که کمیت و کیفیت ماجراهای موجود در آن برای مدت زمان یک ساعت کافی نبود. از همین رو رخدادهای به تصویر کشیده شده در دل این نمایش بیهوده کش میآمدند و گاه حشو آلود به نظر میرسیدند.
با این حال بازی خوب بازیگران تا حدی موجب کمرنگ شدن ضعفهای یاد شده در برخی از صحنهها گردید و میتوان آن را جزو نکات مثبت این نمایش قلمداد کرد. بازی بازیگر کودک این اثر هماهنگی مناسبی با بازیگران بزرگسال داشت و بازیگر شخصیت «ناز بالش» یعنی میترا شجاعی نیز به خوبی از پس ایفای نقش خود بر آمده بود و اجرای درخشانی داشت.
اگر نمایش دزد لالاییها از نمایشنامه منسجمتر و بدیعتری برخوردار بود بدون تردید نتیجه نهایی بسیار بهتر از نمونه فعلی میگردید. در مجموع شاید بتوان ادعا کرد که کیفیت تکنیکهای به کار رفته در این نمایش بر محتوای ناچیز آن میچربید.
جرات یا حقیقت به کارگردانی سید جواد رحیم زاده
نمایش «جرات یا حقیقت» که امکان تماشای آن در روز سوم جشنواره سراسری تئاتر مقاومت یعنی در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ماه برای مخاطبان فراهم شد بدون تردید یکی از بهترین آثار حاضر در بخش کودک و نوجوان این جشنواره بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: سید جواد رحیم زاده
بازیگران: هانیتا عراقی، ساجده ابوالفضلی، دیانا رضازاده، ستایش آراسته، تامیلا حسین زاده، مجید بخششیان، محبوبه سلطانی، فائزه امیرآبادی، حسن نامجو، مینا قهرمانی، مهناز آقایی، مهشید شریفی، سجاد انتظاری، امیر بشیری
ارائه شده از طرف: انجمن هنرهای نمایشی شهرستان طرقبه شاندیز
طراح صحنه: زینب رشتی
خلاصه نمایش
تعدادی دختر نوجوان در یک کافی شاپ به انجام بازی جرات یا حقیقت میپردازند و مهمترین رازهای زندگی خود را با دوستانشان در میان میگذارند. هر کدام از آنها با مشکلات مختص به خود دست و پنجه نرم میکند و چندان از سوی خانواده مورد حمایت قرار نمیگیرد. شرکت در این بازی موجب میشود دیگران نیز بتوانند با این مشکلات آشنا شوند و در پی رفع ایرادهای رفتاری خود بر آیند.
تجربه مشاهده این نمایش
در نمایش جرات یا حقیقت بخشی از مهمترین چالشها و مشکلاتی که دختران نوجوان ایرانی امروزه با آنها دست و پنجه نرم میکنند به تصویر کشیده شده بود؛ چالشهایی نظیر حضور در شبکههای اجتماعی برای جلب توجه، خطرات ناشی از اعتیاد، حمایت نشدن از سوی خانواده و معلمان در سن و سالی بسیار خطیر، مواجه بودن با ترس و اضطراب همیشگی و مواردی از این دست که این روزها در جامعه به وفور میتوان آنها را مشاهده کرد.
در کنار طراحی صحنه مناسب و میزانسنهای به جا از عنصر کمدی نیز به شکل بسیار خوبی در این نمایش استفاده شده بود. وجود صحنههای پر تعدادی که در جرات و حقیقت موجبات خنده تماشاگر را فراهم میآورد این امکان را ایجاد کرد که تلخی برخی از شرایط و رخدادهای تحمیل شده بر شخصیتهای داستان برای تماشاچیان کم سن و سال بیش از حد آزار دهنده نباشد. بازی خوب و روان بازیگران نیز از جمله مواردی بود که توانست کمک به سزایی در رسیدن به این هدف بکند. در واقع تمام بازیگران نوجوان حاضر در این اثر به خوبی از پس ایفای نقش خود بر آمدند و اکثر بازیگران بزرگسال نیز حضور بسیار درخشانی روی سن داشتند. در این میان وجود دیالوگهای قدرتمند هم به یاری آنها آمده بود تا حضور پرجلوهتری روی صحنه داشته باشند.
اگرچه نمایش جرات یا حقیقت میتوانست پایان بندی قدرتمندتری نسبت به نسخه کنونی داشته باشد، اما نمایشنامه این اثر از گیرایی قابل توجهی برخوردار بود و گلیم خود را برای تاثیرگذاری بر مخاطب کاملا از آب بیرون کشید. برخلاف بسیاری از نمایشهای مشابه که مخاطبان جوان و کم سن و سال خود را دست کم میگیرند، جرات و حقیقت کاملا مخاطب خود را جدی گرفته بود و به جای پند و اندرز مستقیم تلاش داشت تا برخی از مشکلات و دغدغههای آنها را بدون افتادن به دام شعار یا کلیشه به تصویر بکشد.
موش کجا گربه کجا به کارگردانی فرزاد لباسی
نمایش «موش کجا گربه کجا» یکی دیگر از آثاری بود که در سومین روز برگزاری جشنواره سراسری تئاتر مقاومت همراه با نمایش جرات یا حقیقت برای مخاطبان اجرا یا بهتر است بگوییم اکران شد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: سید حسین فدایی حسین
بازیگران: مهدی چایانی، حامد ترابی، پگاه معصومی، سید مهرداد کاووسی حسینی، امید نوعیشاد، رضوان مشعریان، سید امیرحسین فاطمی نوین، غزال طالبی، پوریا دژپور، مصطفی کرمی راسخ
طراح صحنه: فرزاد لباسی
خلاصه نمایش
داستان این نمایش از حکایت «موش و گربه» عبید زاکانی اقتباس شده و ضمن تغییر برخی رخدادها و شخصیتهای اثر مذکور شکل مدرن و امروزی به خود گرفته است.
تجربه مشاهده این نمایش
نیمه دوم نمایش موش کجا گربه کجا، به ویژه بخش پایانی آن، بهتر از نیمه نخست است و همین امر شاید موجب شود تا برخی از بینندگان بی حوصله این اثر تماشای آن را در همان ابتدای کار رها کنند. دلیل اصلی این امر فقدان وجود گیرایی لازم در صحنههای ابتدای این تئاتر است.
در ابتدای نمایش که کلاس درس موشها به تصویر کشیده میشود شاهد وجود دیالوگهای خسته کننده و رخدادهای بیهدفی هستیم که وجود آنها کاملا بیمورد به نظر میرسد. در این بخش از نمایش شخصیتهای حاضر در صحنه بازی اغراق شدهای را به مخاطب تحمیل میکنند تا شاید پوششی بر سیر بیهدف وقایع و دیالوگهای خالی از معنی باشد؛ تیری که البته به هدف نمینشیند و تاثیر معکوس دارد.
آنچه پس از خواندن حکایت موش و گربه عبید زاکانی به ذهن خواننده میآید «معنی و مفهوم» است؛ حال آنکه چنین خصلتی را نمیتوان در بسیاری از بخشهای نمایش موش کجا گربه کجا مشاهده کرد. شاید بهتر بود این نمایش ضمن حفظ تغییراتی که در حکایت معروف عبید ایجاد کرده است همان روایت شعرگونه داستان اصلی را برای به تصویر کشیدن سیر وقایع ماجرا انتخاب میکرد. در این صورت شاید میتوانست سر و شکل تاثیرگذارتری داشته باشد و برای جلب نظر مخاطب به شلوغ بازیهای تهی از معنی رو نیاورد.
با وجود نقصهایی که به آن اشاره شد این نمایش در بخش صحنه پردازی موفق عمل کرده است و نقطه قوت آن را میتوان همین بخش دانست. وجود صفحه نمایش بزرگی که در برخی صحنهها به خصوص ابتدای آنها شرح داستان تئاتر از طریق بیان دیالوگ و مونولوگ روی آن پیش میرود تنوع قابل قبولی به نوع روایت این اثر افزوده است؛ ترفندی که در همین جشنواره در نمایش «زنگیانه» نیز به نوع دیگری مورد استفاده قرار گرفته بود.
اگر طراحان نمایش موش کجا گربه کجا قصد دارند پس از اثر فعلی روایت جدیدتری از حکایت موش و گربه عبید زاکانی ارائه دهند بهتر است به خلق یک نمایش موزیکال بیاندیشند. در این صورت شاید بتوانند نمایشی تولید کنند که چه از نظر کیفیت هنری و چه محتوا حرف بیشتری برای گفتن به مخاطب داشته باشد.
آن مرد آمد به کارگردانی امید نیاز
نمایش «آن مرد آمد» تنها اثر حاضر در بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت بود که در روز چهارم برگزاری این رویداد هنری یعنی در روز جمعه ۲۸ آذر ماه به صورت آنلاین به نمایش در آمد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: امید نیاز
بازیگران: کیانا شهنام نیا، ارغوان دادخواه، مرتضی ریحانی
تهیه کننده: مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
طراح صحنه: امید نیاز
خلاصه نمایش
مینا دختر بچه کم سن و سالی است که همراه با خانواده فقیر خود در خانهای اجارهای زندگی میکند. خواهر بزرگتر مینا که مریم نام دارد از سالها قبل نابینا شده است و مینا دوست دارد بینایی را به او باز گرداند. با فرا رسیدن ماه محرم مینا برای بازیابی بینایی خواهرش تعدادی شمع نذر میکند؛ اما چون پول خرید آنها را ندارد تصمیم میگیرد با کمک مریم فرفره بسازد و آنها را بفروشد. با این حال پدر بچهها که اعتقادات مذهبی چندان قدرتمندی ندارد پس از فهمیدن موضوع آنها را از انجام این کار باز میدارد.
تجربه مشاهده این نمایش
نسخه به نمایش درآمده از تئاتر آن مرد آمد در جشنواره امسال در محیط یک خانه ضبط شده بود و از همین رو دکور آن با سایر نمایشهای حاضر در این رویداد هنری تفاوت داشت. با این حال طراح صحنه که در واقع همان نویسنده و کارگردان این اثر است تلاش چندانی به خرج نداده بود تا دکور این نمایش شباهت قابل ذکری به محل زندگی یک خانواده بیبضاعت داشته باشد. این موضوع در طراحی لباس شخصیتهای حاضر در نمایش نیز کم و بیش مشهود به نظر میرسید. در واقع این گونه مینمود که هر کدام از آنها با لباس شخصی خود یا هر لباسی که دم دستش بوده بر صحنه این نمایش حاضر شده است.
با این حال هر سه بازیگر این تئاتر عملکرد مثبتی را در صحنه از خود به نمایش گذاشتند و بازی روان و قابل قبولی ارائه دادند. معمولا نمایشهایی که از موضوعات مذهبی برخوردارند پتانسیل فراوانی برای افتادن به دام کلیشه دارند؛ اما کارگردان تئاتر آن مرد آمد این نمایش را در زمان مناسبی به پایان رساند و به مدد موقعیت سنجی خود این اثر نمایشی را از افتادن به دام کلیشه و شعار رهانید. نوع بازی شخصیت پدر خانواده و دیالوگها و شخصیت پردازی او نیز مزید بر علت شده است تا علاوه بر افزودن لایههای طنز به این اثر در قامت سدی مقابل شعارزدگی و کلیشه سازی قرار بگیرد.
نمایش آن مرد آمد گرچه از نظر نوآوری و بدعت هنری حرف تازهای برای گفتن ندارد اما به مدد بازی خوب بازیگران خود تماشاچی را تشویق میکند تا انتهای نمایش روی صندلی بنشیند و مشاهدات خود را متوقف نکند. شاید انتظار اصلی از چنین آثاری این باشد که تا حد امکان از کلیشه و شعار فاصله بگیرند؛ انتظاری که این نمایش به خوبی از عهده برآورده کردن آن بر آمده و به شکل ملموسی از ابتلا به آفتهای یاد شده در امان مانده است.
آرزوهای یک موش کور به کارگردانی وحید نفر
تئاتر «آرزوهای یک موش کور» یکی از دو نمایشی بود که امکان تماشای آن در روز پنجم جشنواره سراسری تئاتر مقاومت یعنی روز شنبه ۲۹ آذر برای مخاطبان فراهم شد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: سعید ابک
بازیگران: خالق استواری، علی باروتی، سعید ابک، هدیه حاجی طاهری، مانلی نفر (بازیگر کودک)
تهیه کننده: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی
خلاصه نمایش
در یک شب مهتابی موش کور جوانی که آرزوی دیدن خورشید را در سر میپروراند برای رسیدن به آرزوی خود روی زمین میآید و با موجودات دیگری آشنا میشود. او تا زمان طلوع خورشید همراه با آنها ماجراهای مختلف و متعددی را تجربه میکند.
تجربه مشاهده این نمایش
در نمایش آرزوهای یک موش کور نیز مانند بسیاری از آثار ساخته شده برای کودکان شاهد شرح داستان بسیار سادهای هستیم که برخلاف نمونههای کلاسیک مشابه نظیر حکایت «کدو قلقله زن» فراز و فرود و هیجان چندانی ندارد. روایت تصویری این قبیل داستانها به شکل آثار نمایشی برای کودکان اگر در قالب نمایشهای موزیکال نباشد نمیتوان ارزش هنری چندانی برای آنها متصور شد و به نوعی نشان از دست کم گرفتن مخاطب دارد.
در بسیاری از بخشهای شرح داستان این اثر نمایشی مفاهیم و اندرزها به صورت کاملا مستقیم و اغلب بدون ظرافت به مخاطب کودک عرضه میشود. به عنوان مثال مادربزرگ موش کور به او نصیحت میکند که به جای مشاهده خورشید که نور آن برای چشمانش ضرر دارد بهتر است به زیباییهای دیگری در همان زیر زمین توجه کند و دنبال شنیدن صدای آب یا مشاهده رگ و ریشه درختان برود. حال آنکه این گونه نصیحتها میتوانست به شکل غیر مستقیم به مخاطب گوشزد شود.
در یکی از صحنههای نمایش جرات یا حقیقت نویسنده و کارگردان به منظور به تصویر کشیدن سخنان تکراری و کلیشهای مدیر یک مدرسه دخترانه برای دانش آموزان در سر صف به جای طراحی یک سخنرانی تکراری و کلیشهای او را وادار میکنند در سخنرانی خود کلمه «حرف» را به صورت مداوم بارها تکرار کند. به این ترتیب سخنرانی مدیر مدرسه به شکل «حرف و حرف و حرف و باز هم حرف و حرفهای دیگر و حرف و حرف و دوباره حرف و ...» در میآید و تاثیر بسیار بیشتری نسبت به یک سخنرانی واقعا تکراری با کلمات معمولی بر مخاطب میگذارد. متاسفانه چنین ظرافتهایی در نمایش آرزوهای یک موش کور یا سایر آثار مشابه به طور معمول مشاهده نمیشود و انتقال مفاهیم و پند و اندرزها به شکل گل درشت و کاملا مستقیم صورت میگیرد.
بازی بازیگران در نمایش آرزوهای یک موش کور بسیار خوب است و بده بستانهای کلامی آنها مخاطب را تا پایان با خود همراه میسازد. این بده بستانها علاوه بر کلام در اکثر حرکات آنها نیز مشاهده میشود. بازیگران در مواقعی حرکات جالبی را روی صحنه به نمایش در میآورند که اگر با موسیقی و شعر همراه میشد میتوانست تاثیر بسیار بیشتری بر مخاطبان هدف این اثر یعنی کودکان داشته باشد. به عنوان مثال میتوان به صحنه تعقیب و گریز موش کور و پلنگ اشاره کرد که به لطف وجود میزی که روی آن دو دریچه تعبیه شده بود و آنها مدام از دریچهها عبور میکردند، شکل جالبی به خود گرفته بود. به طور کل از وجود این میز در صحنههای مختلف این تئاتر به خوبی استفاده شد و از طریق آن موش و گربه بازی شخصیتها و رفت و آمد آنها به زیر زمین و روی آن ساده و زیبا به نمایش در آمد. سایر اجزای صحنه نیز تقریبا با همین روش به شکل مختصر و مفید در خدمت روایت داستان بودند.
با این حال طراحی لباس و گریم بازیگران تعریف چندانی نداشت؛ آن هم برای نمایشی با این سبک و سیاق که مختص کودکان بود و اکثر شخصیتهای آن را حیوانات تشکیل میدادند. در مجموع باید بار دیگر تکرار کرد که در صورت انتخاب داستانهای ساده و کاملا سر راست برای اجرای نمایشهای کودکانه بهتر است این داستانها به شکل تئاتر موزیکال طراحی و تولید شوند تا هم تاثیر بیشتری بر مخاطب داشته باشند، هم او را بیش از حالت عادی سرگرم کنند و هم اینکه از ارزش هنری بالاتری برخوردار گردند. کودکان قادر به هضم مفاهیم متعدد و فراوانی هستند؛ پس نباید آنها را دست کم گرفت و تنها از سر رفع تکلیف برایشان تولید محتوا کرد.
رکاب بزن مرد به کارگردانی هیام احمدی
تئاتر «رکاب بزن مرد» یکی دیگر از آثاری بود که در پنجمین روز جشنواره سراسری تئاتر مقاومت یعنی روز شنبه ۲۹ آذر برای مخاطبان به نمایش در آمد.
عوامل تولید نمایش
نویسندگان: فرامرز غلامیان، هیام احمدی
بازیگر: فرامرز غلامیان
عروسک گردانان: هیام احمدی، فرامرز غلامیان، مهربان غلامیان، آبتین براتی، فرزاد پایداری
طراح صحنه: هیام احمدی
خلاصه نمایش
در یک شب پاییزی مردی به نام دریاقلی سورانی متوجه عبور نیروهای عراقی از رودخانه بهمنشیر و حرکت آنها به سمت آبادان میشود. او سوار بر دوچرخه خود به سمت آبادان میرود تا خبر تهاجم ناگهانی ارتش عراق را به مردم این شهر برساند.
تجربه مشاهده این نمایش
تئاتر رکاب بزن مرد بخشی از داستان زندگی «دریاقلی سورانی» را روایت میکند؛ یعنی همان برشی از زندگی او که نامش را بر سر زبانهای اهالی ابادان انداخت. در یکی از شبهای به ظاهر آرام ماه آبان سال ۱۳۵۹ خورشیدی دریاقلی در محل زندگی خود متوجه تحرکات مشکوک نیروهای نظامی ارتش صدام در نزدیکی آبادان شد. او در یک گورستان خودرو واقع در «کوی ذوالفقاری آبادان» زندگی میکرد و از طریق اوراق کردن خودروهای فرسوده روزگار میگذراند. دریاقلی با مشاهده عبور نیروهای دشمن از رودخانه بهمنشیر سوار دوچرخه کهنه و قدیمیاش شد و فاصله ۹ کیلومتری محل زندگی خود تا شهر آبادان را رکاب زد تا خبر تهاجم ارتش عراق را به گوش اهالی شهر برساند. این کار او موجب شد تا نیروهای مقاومت مردمی شهر در اثر این حمله غافلگیر نشوند و شهر آبادان به طور کامل توسط عراق محاصره یا تسخیر نگردد. دریاقلی اندکی بعد در جریان درگیریهای مسلحانه نیروهای بعثی با مردم آبادان به شهادت رسید و به یکی از نامهای ماندگار خطه جنوب تبدیل شد.
عوامل تولید نمایش رکاب بزن مرد فرم جالبی را برای روایت این بخش از زندگی دریاقلی سورانی یعنی رکاب زدن او تا آبادان انتخاب کردهاند. در ابتدای نمایش دریاقلی را در محل زندگی خود یعنی همان گورستان خودروهای فرسوده میبینیم که با تعدادی از اشیا دور و برش نظیر رادیو و دوچرخه و خودروهای اوراقی مشغول صحبت است. این اشیا در قالب عروسکهای کاغذی به تصویر کشیده شدهاند. در ادامه دریاقلی نیز به یک عروسک کاغذی تبدیل میشود و حین رکاب زدن تا آبادان با این شخصیتها و شخصیتهای تازهای که سر راهش قرار میگیرند ماجراهای متعددی را تجربه میکند.
یکی از بزرگترین ضعفهای نمایش رکاب بزن مرد دیالوگهای بیرمق این اثر است که در مواردی سطحی و دم دستی جلوه میکند. این امر فرم هنری جالب توجه این نمایش را تا حدی تحت تاثیر قرار داده و از ارزش مشاهده آن میکاهد. گفتگوی دریا با اشیا محل زندگی خود خیلی زود خسته کننده میشود و صحبتهای او با شخصیتهای دیگری نظیر گراز مهاجم نیز کلیشهای و شعاری به نظر میرسد. این نمایش در صورت استفاده از راوی، به کارگیری شخصیت پردازی مناسب، معرفی شخصیتهای جذاب و بهرهمندی از دیالوگهای قدرتمند و جاندار میتوانست به یکی از بهترین آثار بخش کودک و نوجوان جشنواره سراسری مقاومت امسال تبدیل شود؛ به خصوص آنکه بخش مهم و سرنوشت سازی از داستان زندگی یکی از قهرمانان گمنام خطه جنوب را برای روایت انتخاب کرده بود. به نظر میرسد عوامل تولید این نمایش از تجربه لازم برای انجام این کار برخوردار نبودند.
در مجموع میتوان گفت که نمایش رکاب بزن مرد از پتانسیل مناسبی برای تبدیل شدن به یک تئاتر تاثیرگذار برخوردار بود که متاسفانه این پتانسیل آنچنان که باید به فعل در نیامده و بخشی از آن هدر رفته است.
به مرور زمان به کارگردانی حسین اسدی
تئاتر «به مرور زمان» تنها اثر به نمایش در آمده در روز ششم بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت بود. این نمایش که در روز یکشنبه ۳۰ آذر در معرض دید علاقهمندان قرار گرفت از تولیدات اهالی تئاتر جزیره خارک است.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: حسن حاجت پور
بازیگران: عبد بناری، علی نبی پور، امیر محمد شماسی، عطیه تمیمی، مریم بارگاهی، الهام چنانی
طراح صحنه: میلاد سعیدی
خلاصه نمایش
در روستای دور افتادهای واقع در جنوب کشور بچهها در انتظار آمدن معلمی از شهر به سر میبرند، اما به دلیل نیامدن او اغلب اوقات روزانه خود را به انجام بازیهای محلی و گروهی میگذرانند. بالاخره معلم از راه میرسد اما شرایط به گونهای که بچهها انتظار دارند پیش نمیرود. در پایان نمایش شاهد خمله ارتش عراق و بمباران روستا هستیم.
تجربه مشاهده این نمایش
یکی از ویژگیهای مثبت این نمایش، که البته شاید از دید همه مثبت تلقی نشود، این بود که اصراری برای تعریف تمام زیر و بم داستان نداشت و کشف بخشهایی از آن را به مخاطب خود واگذار کرده بود. در این نمایش گوشههایی از باورهای عامیانه مردم جنوب و فولکلور این خطه نظیر آیین زار به تصویر کشیده شده است. در این میان باورهای دیگری مانند وجود موجودات عجیب و غریب در زیر آب که ذات پاکی ندارند و گاه خود را به شکل انسانها در میآورند تا آنها را فریب دهند نیز در این نمایش مستتر است که نمود مستقیمی ندارد و بیننده خود باید آنها را رمزگشایی کند.
مخاطب نکته سنج احتمالا به محض حضور معلم مدرسه روی صحنه و مشاهده نوع و رنگ لباسهای او، به خصوص روسری قرمز، پی به ماهیت اصلی او خواهد برد. ماهیتی که تا پایان ماجرا اشاره مستقیمی به آن نمیشود و بیننده باید خود در پی پرده برداشتن از آن باشد. نمایش به مرور زمان از پایان مناسبی برخوردار است که با این نماد پردازیها و در پرده سخن گفتنها همخوانی دارد؛ هر چند که فرجام کار به شکل بیپرده از زبان شخصیتهای اصلی روایت میشود و دیگر در لفافه نیست.
به نظر میرسد بهانه اصلی برای به تصویر کشیدن بازی بچهها در برخی صحنهها، و نه تمام آنها، پخش موسیقی جنوب و آوازهای محلی این خطه باشد. گاه احساس میشود که این بهانه از روایت داستان جدا است و ربط چندانی به آن ندارد. گفتگوی بچهها با یکدیگر نیز در برخی صحنهها خسته کننده جلوه میکند و دیالوگها از قدرت لازم برخوردار نیست. اگر بخشی از دیالوگها مانند جزییات داستان از حالت نمادین برخوردار میبود و عمق بیشتری میداشت میتوانست در بهبود کیفیت هنری این نمایش تاثیر مثبت بیشتری داشته باشد. چنین خصلتی در نمایش «ماهیها فراموش نمیکنند» به خوبی قابل مشاهده بود و کمک فراوانی به تاثیرگذاری هر چه بیشتر آن بر مخاطب کرد. در واقع جنب و جوش بیش از حد شخصیتها در برخی از صحنههای نمایش چندان لازم و ضروری به نظر نمیرسد. به طور کل نمایش به مرور زمان از ریتم یکدستی برخوردار نیست و از این نظر گاه افت میکند. اما میتوان ادعا کرد که تعداد نکات مثبت آن بیشتر از نکات منفی بود و در نهایت گلیم خود را برای جلب نظر بیننده از آب بیرون کشید.
کوچه برزیلیا به کارگردانی محمد اسماعیل زادهها
تئاتر «کوچه برزیلیا» در آخرین روز برگزاری جشنواره سراسری تئاتر مقاومت یعنی در روز دوشنبه ۱ دی ماه به نمایش در آمد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: سینا شفیعی
بازیگران: علی برنگی، محمد رشنو، مرتضی مرادی، رضا صدرجانی
تهیه کننده: حوزه هنری استان البرز
طراح صحنه: سعید دشتی
خلاصه نمایش
دو برادر ناتنی با آرزوها و خواستههای متفاوت در آبادان روزگار میگذرانند. برادر بزرگتر که عبد نام دارد میخواهد از طریق ساختن عروسک و فروش آن پس اندازی برای خود فراهم کند و با دختر مورد علاقهاش ازدواج نماید. اما برادر کوچکتر به اسم فواد آرزوهای دیگری در سر میپروراند. او قصد دارد آبادان را به مقصد تهران ترک کند و در پایتخت به یک فوتبالیست مشهور تبدیل شود. با محاصره شدن آبادان توسط عراقیها دغدغههای این دو برادر نیز تغییر مییابد و خواستههایشان به ناچار دگرگون میشود. هیچ کدام از آنها دل خوشی از پدرشان ندارد. با این حال ورود یک سرباز عراقی به زندگی آنها روابطشان با یکدیگر را نیز مانند دغدغههایشان دستخوش تغییر میکند.
تجربه مشاهده این نمایش
داستان نمایش کوچه برزیلیا از طریق گفتگوی شخصیتها با یکدیگر روایت میگردد. این گفتگوها بیشتر میان دو برادر رد و بدل میشود و بخش عمده نمایش، به خصوص صحنههای ابتدایی آن، به جدال لفظی این دو با یکدیگر اختصاص دارد. در واقع این بر عهده تماشاچی است که پیشینه این دو برادر و نوع روابطشان با یکدیگر را از میان بگو مگوهایشان با هم دریابد. در بسیاری از صحنههای نمایش عبد و فواد مشغول جنگ و جدل با یکدیگر و فریاد زدن بر سر هم هستند. این موضوع گاه به یکنواختی نمایش منجر میشود و حوصله مخاطب را سر میبرد.
نوع طراحی تئاتر کوچه برزیلیا به گونهای است که میتوانست با اندکی تغییرات به صورت یک نمایش رادیویی اجرا شود. در آن صورت شاید این همه حرف، سخن، دعوا و کشمکش لفظی شخصیتها با یکدیگر منطقیتر به نظر میرسید و بهتر توجیه میشد. با این حال بازیگران توانستهاند به خوبی از پس ایفای نقش خود بر بیایند و شخصیتها را در نگاه تماشاچی زنده، واقعی و باورپذیر جلوه دهند.
صحنههای به تصویر کشیده شده در نمایش کوچه برزیلیا از طراحی سادهای بهره میبرد که البته با ساختار و نوع اجرای آن کاملا هماهنگ است. شاید بتوان صدا را در این نمایش غالب بر تصویر دانست و از همین رو است که کوچه برزیلیا از جنبههای شنیداری بیشتری نسبت به جنبههای دیداری بهره میبرد. البته این موضوع در نیمه نخست نمایش نمود بیشتری نسبت به نیمه دوم دارد.
نکته دیگری که میتوان در رابطه با کوچه برزیلیا به آن اشاره کرد قرار گرفتن نام این نمایش در بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت است. شاید بتوان نمایشهایی مانند رکاب بزن مرد را به دلیل عروسکی بودن ساختارشان در این بخش گنجاند اما موضوع داستان و دغدغه شخصیتهای کوچه برزیلیا ارتباط چندانی به دنیای کودکان و حتی نوجوانان ندارد. شاید دلیل قرار گرفتن نام این نمایش در بخش کودک و نوجوان سن و سال شخصیت فواد باشد که در عمل یک نوجوان محسوب میشود.
اشک عروسک به کارگردانی هاجر جان نژاد و ندا اعتمادی کیا
تئاتر «اشک عروسک» از دیگر آثار بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت بود که در روز پایانی به نمایش در آمدن آثار این جشنواره یعنی روز دوشنبه ۱ دی ماه در معرض دید علاقهمندان تئاتر قرار گرفت.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: ندا اعتمادی کیا
عروسک گردانان: الهه بهروزی، فاطمه اعتمادی کیا، ریحانه لک زاده، یاسمن سوز نگری، نازنین رعیت نژاد، فریما جعفری، شیدا ناصریان، ساجده نظری، شهرزاد لاری، زینب ابراهیمیان، ایلیا جاسمی زاده، الهام اعتمادی کیا
تهیه کننده: مدیریت هنرستان سمیه (ندا چوبدار)
طراح صحنه: لیلا یداله زاده
خلاصه نمایش
این نمایش عروسکی که شخصیتهای عروسکی حاضر در آن از نوع کاغذی هستند برخی از رویدادهای سالهای اخیر منطقه خاورمیانه نظیر جنگهای رخ داده در کشورهای همسایه و ظهور گروههای تروریستی بنیادگرا مانند داعش را به تصویر میکشد.
تجربه مشاهده این نمایش
نمایش اشک عروسک برخلاف دیگر نمایش عروسکی حاضر در بخش کودک و نوجوان جشنواره سراسری مقاومت امسال یعنی رکاب بزن مرد، که از وجود دیالوگهای فراوانی بهره میبرد، عمده تمرکز خود را بر روایت تصویری قرار داده بود و کلام نقش چندانی در پیشبرد بسیاری از صحنههای آن نداشت. اتخاذ چنین رویکردی در اجرا لزوم استفاده از تمثیل و نماد را پر اهمیت و برجسته میسازد. حال آنکه در این نمایش چنین توجهی به این موضوع صورت نگرفته بود و پیامها به شکل کاملا مستقیم و بسیار گل درشت به مخاطب ارائه گردید. استفاده از شخصیتهایی مانند «باب اسفنجی» و «شرک» برای نشان دادن تهاجم فرهنگی غرب کاملا رو و کم ظرافت جلوه میکند و تاثیر چندانی در تحقق اهداف طراحان نمایش ندارد؛ کما آنکه نمونههای بسیار بهتری نسبت به شخصیتهای مذکور برای نشان دادن موضوع و مفهوم مد نظر طراحان این اثر وجود داشت.
شاید آنچه پس از مشاهده نمایش اشک عروسک به ذهن مخاطب متبادر شود این باشد که طراحان این اثر پس از مشاهده اخبار تلویزیون در طول سالهای اخیر صحنههایی از خبرهای پخش شده را روی کاغذ نقاشی کرده و پس از به حرکت در آوردن آنها این صحنهها را به هم چسباندهاند. بهتر بود برای هر کدام از رخدادها یا صحنهها و شخصیتهای حاضر در این نمایش یک اتفاق، صحنه یا شخصیت نمادین خلق میشد و نوعی پیوستگی داستانی میان آنها برقرار میگردید تا نتیجه نهایی کار هم از نظر محتوا و هم فرم و جنبههای هنری سنگینتر گردد.
سخن پایانی
همان گونه که در ابتدای این متن به آن اشاره شد آثار نمایشی حاضر در بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری مقاومت را در حالت کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ نخست آثاری که موضوع و داستان آنها ارتباط چندانی به نام و موضوع جشنواره نداشت و دوم آثاری که از نظر موضوع و محتوا همسو با نام جشنواره بودند. اکثر آثار دسته نخست در صورت انتخاب فرم مناسبتر میتوانستند به آثار نمایشی بسیار بهتر و تاثیرگذارتری تبدیل شوند. به عنوان مثال اگر دو نمایش «دزد لالاییها» و «آرزوهای یک موش کور» به صورت کاملا موزیکال طراحی میشدند امکان تاثیرگذاری بیشتری بر مخاطب هدف خود یعنی کودکان داشتند.
از سوی دیگر آثار حاضر در دسته دوم نیز با وجود برخورداری از فرم مناسب محتوای درخوری برای عرضه نداشتند. اگر نمایش رکاب بزن مرد از نمایشنامه قدرتمندتری برخوردار میبود یا اگر نمایش اشک عروسک محتوای غنیتری را به مخاطب ارائه میکرد این دو اثر میتوانستند در پرداختن به موضوع مد نظر سازندگان خود کیفیت و درخشش بسیار بیشتری داشته باشند.
شاید در میان آثار حاضر در بخش کودک و نوجوان هفدهمین جشنواره سراسری مقاومت تنها نمایش جرات یا حقیقت بود که هم فرم مناسبی را برای روایت داستان خود انتخاب کرده بود و هم از نظر محتوا حرفهای فراوانی برای گفتن داشت. مسلما با جدی گرفتن نمایشهای مختص به کودکان و نوجوانان و توجه بیشتر به کیفیت و کمیت آنها میتوان در آینده آثار به مراتب بهتر و قدرتمندتری را خلق کرد.