در حال بارگذاری ...
نقد نمایش پنهان خانه پنج در حاضر در فجر 38

پنهان خانه‌ای با تناقض‌هایی آشکار

ایران تئاتر: نمایش پنهان خانه پنج در به کارگردانی آرش فلاحت پیشه روز پنجم و ششم(۱۵ و ۱۶ بهمن) سی‌ونهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر ساعت ۱۵ در بخش رقابتی در تالار مولوی به صحنه می رود همچنین فیلم نمایش این اثر در تلوزیون تئاتر ایران قابل دسترسی است. به همین بهانه نقدی درباره این نمایش را بازنشر می کنیم.

در واقع مسئله مغول یا غیرمغول نیست. مسئله قومی است که حمله میکند و وحشیانه همه چیز را مورد تهاجم و تاراج و غارت و تجاوز و... قرار می دهد. قومی که پس از استقرار و ایجاد وحشت در میان مردمان حالا می خواهد فرهنگ و زبان و سنت و آئین و باور و اساطیر و قهرمانان و... خود را جایگزین کند. به گونه ای که کشور شکست خورده و مورد تهاجم همه چیزش را فراموش نماید حتی اسامی افراد نیز باید تغییر پیدا کند.

نمایش از یک درس خانه پنهانی زنان شروع می شود. عطری جان زنی که شوهرش روزگاری حاکم یا بزرگ شهر بوده و فوت شده، زنان و دختران را گرد می آورد به آنان خواندن و نوشتن یاد می دهد این آرزوی او وشوهرش بوده است. زنان با تمام مشکلاتی که از سوی شوهران و یا پدران خود دارند به صورت پنهانی به این درست خانه می آیند، آنان با هزار ترفند از دست نگهبان و داروغه و... می گریزند و خود را به خانه عطری جان می رسانند .در نهایت پنهان خانه لو می‌رود. عطری جان با درایت وهوشی که دارد توسط شاگردانش به بازی سازی دست می‌زند و در آخرنگهبانان را به بند می کشند این ماجرا همزمان می شود با ورود مغول حالا شهر بدون نگهبان است و مردم زنان را تقصیر کار می دانند در نهایت یکی از زنان به عنوان تقصیر کار به مردم تحویل داده می شود و کشته می گردد.

مغول می خواهد فرهنگ و زبان  و... خود را نیز تحمیل کند. عطری جان نمی پذیرد و با شمشیر مغول خود را می کشد. پنهان خانه با خواست مغولان به عنوان یک درس خانه همگانی که فرهنگ و آئین مغول را تبلیغ می کند تبدیل می گردد. حتی نام زنان و شاگردان عطری جان به نام مغولی تغییر پیدا می کند.

متن در واقع مسئله آگاهی را مطرح می نماید اینکه زنان ودختران که نقش بزرگی در پرورش فرزندان این سرزمین دارند باید آگاه باشند ودانا ودرس خوانده وگرنه مغولان و دشمنان برما حاکم خواهند شد.مغول ها می توانند هرکس یا هر چیزی باشند که بر قومی وملتی یورش می برند وآنان را مورد تاراج وستم وکشتار قرار میدهند . حال این حمله می تواند فیزیکی باشد و فکری و فرهنگی البته نمایش حرف خود را می زند . اما اینکه یک شهر تنها سه نگهبان داشته باشد وبا بستن آنها شهر بی نگهبان  و بی مدافع بماند ومغولان راحت شهر را تسخیر کنند کمی بعید به نطر می رسد .این صغری وکبریایی است که نویسنده برای قصه خود و رسیدن به خواستش چیده و الا منطقی وقابل باور جلوه نمی کند . از طرفی اینگونه تو گویی تسخیر شهرتوسط مغول ها به گردن زنان افتاده است واین باز توهینی است به صاحت زنان ، زنانی که در طول تاریخ برای پاسداری  از این سرزمین مقدس درمقابل دشمنان چونان مردان ایستادند و جنگیدند.

عطری جان نیز بجای آنکه دراین شرایط هولناک بماند وبا تدبیرو دانایی ای که دارد درمقابل دشمنان ایستادگی کند واز این زنان ودخترانی که تنها ملجا و پنهاشان اوست  وخانه او محافظت کند وبه آموختن ادامه  دهد زیرا حالا که دشمن حمله کرده وظیفه او سترگ تر است ،چونان ترسوها خود را می کشد و راحت می کند . یعنی نهایت ترس و زبونی، درست عکس آن چیزهایی که آموزش می داده ، اینگونه  شخصیت پردازی او نیز با تناقض وضعف روبروست  . زیرا چنین زن استوار وبا تدبیری که ما درطول نمایش دیده ایم  ونویسنده به اصطلاح می خواسته به ما نشان دهد بعید است که اینگونه عمل کند .

از سویی متن نیز با نوعی نقض غرض روبروست .اینکه به دنبال آموختن و یادگیری وبه دانایی رسیدن زنان موجب می شود که آنان بر پدران و شوهران بشورند و چون پنهان اینکار می کنند و خارج از عرف و قانون پس نگهبانان یا مجریان قانون را که متوجه کارشان شده اند با هزار ترفند به بند می کشند چون نمی خواهید لو بروند آنگاه شهر بی نگهبان و بی محافظ می ماند ودشمن از این فرصت استفاده کرده وحمل میک ند وشهر را به تسخیر خود در می آورد و .... نتیجه اینکه اگر زنان به دنبال آموختن ودرس گرفتن پنهانی نبودند لاجرم نگهبان در پی آنان  نمی رفتند و توسط زنان به بند کشیده نمی شدند وشهر نیز بی نگهبان وبی محافظ نمی ماند . حالا آیا با این تفاسیر درس  خواندن خط یاد گرفتن و آموختن و آگاهی خوب است یا نه ؟

البته باید گفت متن نسبتا روان نوشته شده هرچند که می توانست موجزتر باشد و از تکرار بپرهیزد مثلا بازی سازی‌ها ،  از سویی زنان بیشتر شبیه به موجوداتی بی دست و پا و قابل ترحم وتصویر شده‌اند که تنها به عنوان وسیله برای  برآوردن امیال شهوانی مردان به آنان نگریسته می‌شود.آنان بکار بازی سازی و ادا اطوار آنهم جهت خوشایند مردان وسرگرم نمودن آنان بیشتر می آیند . چه از سوی نگهبان و امرای شهر و مردان وشوهران که ایرانی اند و چه مغولان که بیگانه اند ودشمن ، همه به چشم غریزه و امیال شهوانی به زنان می نگرند واین به نوعی توهین به شخصیت زن است،از سویی ما در قدیم،مکتب خانه‌هایی داشتیم که خاص دختران بوده است واینگونه نبوده که درس خواندن برای دختران و زنان  مطلقا ممنوع باشد و پنهانی صورت بگیرد .

هرچند که این مفهوم یعنی عدم آگاهی وبی سوادی زنان ودختران دیگر در عصر ما ودر دوره ما تقریبا محلی از اعراب ندارد.متن به نوعی مشمول زمان است و دارای تاریخ مصرف.

هرچند که از لحاظ تاریخی می تواند تا حدودی قابل اعتنا باشد.البته می دانیم که مغولان مثلا در نیشابور به گفته مورخان اکثر نفوس را کشتند حتی سگ وگربه های نیشابور را ، اینگونه نبوده که به محض  ورود و تسخیر یک شهر به رواج فرهنگ وهنر و زبان وآئین خود بپردازند وسپس نماینده‌ای بگمارند وبروند . ابتدا با ایجاد وحشت وهراس وکشتار وخشونت وارد می شدند وهمه را از دم تیغ می گذرانند .

این اعتنا به فرهنگ و ادب،پس از مواجه با فرهنگ غنی ایرانی در آنان پدید آمد آنهم در طی سالیان که حکومت شان درمناطفی از ایران به ثبات رسید . هم از این روست که در فرهنگ ما حل شدند در واقع به نوعی فرهنگ وهنر وادبیات و آئین و سنن ایرانیان  و ایران زمین آنان را به نوعی به این رشد ودرک رسانید .

از متن که بگذریم به اجرا می رسیم ابتدا باید گفت کارگردان وگروه اجرایی تلاش وافری را در طی دوسال ونیم برای به صحنه کشیدن این نمایش انجام داده اند . زمان تمرین طولانی تا رسیدن به هدف یعنی اجرا واین خود قابل ستایش است به ویژه درایام سخت کرونایی با همه مشکلات وخطراتش .

در خصوص بازی ها باید گفت که به گونه‌ای شکل بازی از همان ابتدا همه چیز را لو می دهد.فضا ، نوع بازی وحس وحرکات ومیزان سن ،  طرز بیان که نمی‌دانم چرا آنقدرغیر واقع و در جاهایی تصنعی است چرا عطری جان آنگونه حرف می زند و بیانش وصدایش ساختگی به نظر می آید.لزومی ندارد اینچنین باشد.هنوز که خبری نیست،در ثانی یک زنی که با سواد است وآموزگار چرا باید اینگونه حرف بزند و این حرکات شکسته ومقطع وبه نوعی خشک  وکلیشه ای وتکراری را نشان دهد.حرکات و بیانی که بیرون می زند وآدم را یاد کارهای اساطیری و کلاسیک ایرانی دهه شصت می اندازد که خیلی تصنعی بود.دیگر دختران نیز به نوعی اینگونه اند بیشتر به سوی ادا می روند تا حرکات ومیزان وبیان و حس وحالی  که از دل شخصیت‌ها وشخصیت پردازی و وضعیت وموقعیت موجود با درک حس لحظه ومفاهیم زیر متن بیرون آمده باشد . به همین دلایل بعضا بازی ها و حس ها و بیان منوتون می‌نمود .

البته این بیشتر به کارگردانی باز می‌گردد هرچند که بازیگر خود می‌باید به این مهم دست یابد و متوجه تصنعی بودن حرکات و میزان و بیان و حسش بشود. این در صورتی است که بازیگر باید ابتدا به شناخت شخصیت و حس و درک آن و ارتباطش با غریزه درونی و درک حضورش در موقعیتی که هست و وضعیتی که برایش پیش آمده و تحلیلی درست همه اینها برسد و به آن اشراف داشته و با تمام وجود بفهمد و بپذیرد.

نمایش تاریخی بازی کردن صرفا به معنا عجیب و غریب حرکت کردن و حرف زدن نیست با صداهای کلفت و از ته گلو ویا از پس دندان. مثلا آیا بازی همین موقعیت یعنی حمله مغول با حمله بعثی ها در ابتدا جنگ به لحاظ حس و حال و بیان و... تفاوت دارد یا نه. در بعضی نکات شاید شبیه هم باشند اما در بسیاری از جهات نیز با یکدیگر متفاوتند.و این به غیرازهدایت وتحلیل کارگردان به هوشمندی بازیگر و داشته‌هایش و درک او از حضور صحنه‌ای در این موقعیت و وضعیت و شناخت خودش از قابلیت های خودش و بکارگیری درست و حرفه‌ای آن باز می‌گردد.

 

سید علی تدین صدوقی

 




نظرات کاربران