نگاهی به یک نمایش خیابانی حاضر در جشنواره تئاتر فجر
یادمان دریاقلی سورانی در نمایش «اوراقچی» مالک آبسالان

نمایش «اوراقچی» تنههایی به نمایش خیابانی میزند

نمایش «اوراقچی» تنههایی به نمایش خیابانی میزند
ایران تئاتر- محمود فرهنگ: نمایش اوراقچی به نویسندگی و کارگردانی مالک آبسالان از دهلران روز سهشنبه در پهنه رودکی مقابل تالار وحدت اجرا شد.
اوراقچی به نویسندگی و کارگردانی مالک آبسالان بناست غیرمستقیم از یک افتتاح پروژه در آبادان امروز پردهبرداری شود و ناگهان یک مزاحم سروکلهاش پیدا میشود و آسایش مسئول این افتتاح را به هم میزند و زن اصرار دارد که این مزاحم با سر وضع کثیف، آنجا را ترک نماید اما مرد دائم بر یک وسیله که یک دوچرخه قراضه است، تأکید دارد که اینیک وسیله معمولی نیست، این خیلی مهم است اما زن با جیغ و فریاد سعی دارد که این مرد را تا آمدن مسئولین ازآنجا دور کند، اما اصرارهایش هیچ سودی ندارد و بالاخره بدون هیچ دلیل منطقی زن آنجا را برای قصهگویی مرد رها کرده و میرود و مرد تازه زبانباز میکند و قصه رنج خود را میگوید که کیست. او دریاقلی سورانی است که در نجات آبادان جانفشانی کرده است و مثل دیگر قهرمانان نام خود را در تاریخ دفاع مقدس ثبت میکند.
نمایش اوراقچی تنههایی دارد به نمایش خیابانی میزند و دارد با تلاش خود را بهگونهای از نمایش خیابانی نزدیک میکند، چون این کارگردان که اگر خودش بازی نمیکرد، شاید بیشتر باید به خیابانی شدن این اثر امیدوار میبودیم ولی نه این شیوه غلط است که طراح و بازیگر و کارگردان و همهکاره یک اثر یک نفر باشد، ازنظر اصول تئاتر و ازنظر حرفهای، اما چه میشود کرد اقتصاد تئاتر دچار ضعف بوده و هست و حل نشدنی نیست و یک کارگردان برای اینکه از اقتصاد اجرای نمایش بتواند سهم بیشتری برای امور زندگی داشته باشد، تن به این کار میدهد، پس هدف وسیله را توجیه میکند، به نظر میرسد که در انتخاب بازیگر زن خوب پیش رفته است اما در هدایت نه؛ چون بیهیچ دلیلی زن تنها داد میزند و آنهم مونوتن و یکنواخت و درحالیکه ما میتوانستیم از این بازیگر خلاق رنگهای بیشتری از صدا، بازی، لحظههای قصه ببینیم ولی تنها یک بعدازاین تیپ را دیدیم.
یکی از عناصر مهم در نمایشهای ایرانی که میتواند در نمایش خیابانی مورداستفاده قرار گیرد بداههپردازی است که امروزه در نمایش خیابانی نایاب شده و این تکنیک ارزنده میتواند در اختیار بازیگر قرار گیرد و از آن برای پیشبرد قصه و ارتباط با مخاطب مورداستفاده قرار گیرد که در این نمایش هم خیلی کمرنگ است، در پرداخت طرح و ایده هم میتوانست صاحب طرح قصه را از اینکه ناگهان این فرد را در بالای سردر و در کنار دوچرخهای که در سردر است و مرد رفته و در کنار آن دوچرخه قرارگرفته شروع کند که اینگونه نبود، نکته مهم دیگر که در آثار به چشم میخورد موضوع کشمکش است که خیلی در کارهای دیدهشده جدی گرفته نمیشود در این کار هم هست، بهعنوانمثال تماشاچی هیچوقت دنبال کشمکشهای ساکن نیست که شخصیتها دائم به سر کله هم بزنند و باهم جروبحث کنند آنها به دنبال این هستند که یک اتفاق جدید در نمایش بیافتد و سرنوشت آدمها عوض شود و یک تغیر اساسی در آدمهای نمایش به وجود آید، نه اینکه آدمهای نمایش باهم مجادله کنند و نتیجهای حاصل نشود، مخاطب دنبال این است که آدمهای نمایش در پایان یک شخصیت دیگری شوند، اگرچه آبسالان تلاشش را کرده بود که این اتفاق بیافتد اما این تکنیک میتوانست در مورد زن هم اتفاق بیافتد و در مورد شخصیت دختر که موضوع مورداشاره بهخوبی در آن اتفاق افتاد و دختر بعدازاینکه به آگاهی رسید و متحول شد و یک آدم دیگری شد، خواسته یا ناخواسته تحول را در او دیدیم، در این مورد هم باید سخن گفت که این کاراکتر هویت داستانی محکمی ندارد، چون به نمایش و بدنه آن وصل نیست و جدا است ولی در او این اتفاق متحولشدن را دیدیم که قهرمانان پوشالی را دور انداخت و یک قهرمان جدید شد، اما اگر این دختربچه یک نسبتی تعریفشده در نمایش و در طرح اولیه داشت شاید منطقیتر بود، مثلاً نوه دریاقلی، نوه دخترش، نوه برادرش که واردکردن او تبدیل به یک شعار نشود و در ساختار اولیه طرح و ایده تعریف درستی داشته باشد، درهرحال این نمایش خیابانی که باز ارتباط با مخاطب را فراموش کرده بود و بیشتر برای صحنهای شدن آمادگی داشت و اگر رهایش میکردی کل نمایش بهسوی تئاتر در خیابان غش میکرد، اما رنگ و بویش از آثاری که دیدیم کمی بیشتر به نمایش خیابانی نزدیکتر بود.