نگاهی به نمایشهای بخش بزرگسال جشنواره نمایش عروسکی «تهران-مبارک» – بخش اول
به کارگیری ایدههای تازه و اجرای آن با استفاده از تکنیکهای به روز
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک به پایان رسید و آثار برگزیده بخشهای مختلف آن معرفی شدند. با این حال شاید برخی از علاقهمندان تئاتر موفق به تماشای تمام آثار این رویداد هنری از سامانه تلویزیون تئاتر ایران نشده باشند و بخواهند اطلاعات بیشتری از بخشهای مختلف این جشنواره کسب کنند. از همین رو مرور آثار هجدهمین جشنوار نمایش عروسکی تهران مبارک در ایران تئاتر همچنان ادامه دارد. در مطلب پیش رو نگاهی به بخش بزرگسال این جشنواره مجازی خواهیم داشت.
در مطالب پیشین ایران تئاتر به مرور آثار حاضر در بخش خردسال، بخش کودک و نوجوان و بخش صحنهای (مرور) هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک پرداخیم. اکنون نوبت به بررسی بخش بزرگسال این رویداد هنری رسیده است که یکی از پر ترافیکترین بخشهای جشنواره امسال بود.
در بخش بزرگسال جشنواره عروسکی مبارک یازده نمایش شرکت داشت که تمام آنها در ردیف نمایشهای صحنهای قرار میگرفت. در میان این آثار سهم تهران از همه بیشتر بود؛ به گونهای که هفت نمایش از این یازده اثر به تهران تعلق داشت. سهم شهرهای اردبیل، بیرجند، کیش و دشتستان از بخش بزرگسال (صحنهای) جشنواره عروسکی مبارک نیز هر کدام یک نمایش بود. علاوه بر نمایشهای بخش بزرگسال دو نمایش صحنهای گروه سنی بزرگسال نیز به عنوان مهمان در جشنواره امسال شرکت داده شدند. این دو نمایش که «خانه برناردا آلبا» و «جنگ و صلح» نام داشتند به ترتیب از شهرهای تهران و یزد در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران-مبارک حضور یافتند. ما این دو نمایش را نیز در کنار سایر آثار بخش بزرگسال مورد بررسی قرار خواهیم داد.
به دلیل تعداد زیاد آثار حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی مبارک این نمایشها را در قالب دو بخش مرور خواهیم کرد. در بخش نخست یعنی مطلب پیش رو نگاهی به هفت نمایش بخش بزرگسال خواهیم داشت و در بخش دوم که به زودی در ایران تئاتر منتشر میشود نیز به چهار نمایش باقی مانده بخش بزرگسال همراه با دو نمایش بزرگسال مهمان خواهیم پرداخت. با این توضیح که تمام این نمایشها در زمان برگزاری جشنواره عروسکی مبارک از طریق سامانه تلویزیون تئاتر ایران قابل تماشا بودند.
نمایش آنا دختری که با چشمان باز میخوابد
نمایش «آنا دختری که با چشمان باز میخوابد» یکی از یازده اثر حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بود و به عنوان یک نمایش صحنهای تئاتر تهران را در رویداد هنری امسال نمایندگی میکرد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: امیر نباتی
کارگردان: یکتا طبیبی
مشاور کارگردان: سجاد هاشمی
بازیگر: ملیکا رادمند
عروسک گردانان: سارا سرابی، یگانه شفیعی، پانیذ افشار
آهنگساز: سورنا روغنی
طراح و سرپرست گروه ساخت عروسک: سجاد هاشمی
طراح لباس: زهرا میر آقایی
طراح نور: مرتضی حقیقت بیان
آهنگساز: فاطمه فیض زاده
سازندگان عروسک: نهال داوری، آتوسا جنید، پناه مشایخی، خورشید چراغی پور، لادن مهران زاده، رویا الماسی مهر
دستیار کارگردان: رهام بیگلو
خلاصه نمایش
دختر جوانی به نام آنا از زندگی و دغدغههای خود میگوید. بزرگترین دغدغه او این است که مادر بیمارش سلامتی خود را باز یابد. یکی از سرگرمیهای خانواده کوچک و سه نفره آنها در دوران بیماری مادر تعریف کردن قصه است. قصههایی مانند شنل قرمزی که کودکان از شنیدن آنها لذت میبرند. پدر به آنا قول میدهد که پس از پایان یافتن این قصهها حال مادر خوب شود. شبی به دلیل وخامت حال مادر آنا پدرش با آمبولانس او را به بیمارستان میبرد. آنا برای فراموش کردن نگرانیها و ترسهایی که دارد به مرور قصههایی که شنیده است میپردازد و خود به جزئی از آنها تبدیل میشود. در پایان نمایش بیننده متوجه میشود که پدر و مادر آنا در همان شبی که با آمبولانس از خانه خارج شدهاند تصادف کرده و از دنیا رفتهاند. آنا در تمام طول این سالها قصههای دوران کودکی خود را مرور کرده است تا بتواند حس و حال زندگی کوتاه با پدر و مادرش را دوباره تجربه کند.
نگاهی به این نمایش
نمایش «آنا دختری که با چشمان باز میخوابد» تئاتری صحنهای است که توسط یک بازیگر اجرا میشود. با این حال به دلیل آنکه در این نمایش چندین عروسک وجود دارد معمولا صحنه شلوغ است و افراد متعددی روی آن حضور دارند که اغلب آنها عروسک گردانان هستند. عروسکهای این نمایش از تنوع خوبی برخوردارند و جزو نمونههایی هستند که موارد مشابه با آنها را کمتر در نمایشهای عروسکی ایرانی میبینیم. اکثر آنها در صحنههای مختلفی از نمایش حضور دارند و بخشی از بار روایت داستان را به دوش میکشند. به عنوان مثال میتوان به سه شخصیت اسکلت مانند اشاره کرد که از نوع عروسکهای موسوم به رومیزی هستند و بخش مهمی از ذهن آنا را به خود اختصاص دادهاند.
یکی دیگر از این عروسکها «آقای هلک» نام دارد که تجسمی از یک صورت بسیار بزرگ با اجزای جدا شونده است. هر کدام از این اجزا توسط یک عروسک گردان هدایت میشود و با توجه به سیر وقایع گاه از یکدیگر جدا شده و گاه به هم میپیوندند. آقای هلک شخصیتی است که آنا در ذهن خود ساخته و ترکیبی از مادر و پدر او است. نام این شخصیت خیالی در واقع شکل برعکس شده کلمه «کله» است. بیان کلمات به شکل برعکس و حدس زدن کلمه اصلی یکی از سرگرمیها آنا و مادر و پدر او است. آشنایی با این سرگرمی و آگاهی از خصوصیات دیگری نظیر علاقه وافر اعضای خانواده به خواندن کتاب و تعریف کردن قصه موجب آشنایی بیننده با ویژگیهای خاص رفتاری آنها میشود. به کمک این تمهید بیننده همذات پنداری بیشتری با آنا و خانوادهاش میکند. خانواده شاد و آرام و فرهنگ دوست آنها به دلیل بیماری مادر در حال فروپاشی است و این موضوع علاوه بر آنا بیننده را نیز به ناراحتی وا میدارد.
آقای هلک یا همان کله تنها شخصیت حاضر در ذهن آنا نیست. ذهن این دختر جوان پر از ترسها و نگرانیهایی است که در طول نمایش به تصویر در میآیند. دغدغههای آنا با شخصیتهای حاضر در داستانها و قصههایی که خوانده یا از پدر و مادرش شنیده است ترکیب میشود و قصههای شخصی او را پدید میآورد. در این قصهها میتوان رد پای شخصیتهای آشنایی را پیدا کرد که اکثر آنها به افسانههای فولکلور اروپایی تعلق دارند؛ شخصیتهایی مانند هانسل و گرتل، شنل قرمزی یا سفید برفی که تقریبا همسن و سال آنا هستند و ترسها و نگرانیهای مشابهی را در قصههای خود تجربه کردهاند.
طراحی صحنه نمایش آنا در خدمت محتوای داستان قرار دارد و مجزا از آن نیست. به دلیل فضای تاریک حاکم بر داستان این اثر صحنه نیز روشن نیست و اغلب در سیطره رنگهای تیره قرار گرفته است. فضای صحنه ذهن آنا را به تصویر میکشد که با تاریکی دست به گریبان است و ترسهای متعددی را تجربه میکند. در طول نمایش نیز شاهد محتویات ذهن این دختر جوان هستیم و جریان سیال ذهن او روی صحنه جریان دارد.
در این نمایش وجود تنوع مناسبی را در روایت داستان آنا شاهد هستیم و بخشهایی از قصه شخصی او در قالب بازی عروسکهای کاغذی به تصویر کشیده میشود. حضور عروسکهای کاغذی کاملا نزدیک به دوربین و در برابر چشمان بیننده صورت میگیرد و به او گوشزد میکند که در حال تماشای یک تئاتر کلاسیک صحنهای نیست. در بخش کوتاهی از نمایش نیز آنا شروع به خواندن ترانه میکند تا تنوع روایت این اثر تکمیل گردد.
نمایش آنا چه در محتوا و چه در فرم و اجرا نکات مثبت فراوانی دارد. اگر در این نمایش امکانی هم برای اشاره به داستانهای قدیمی ایرانی وجود داشت کلکسیون شخصیتهای حاضر در آن تکمیل میگردید. این نمایش را میتوان یکی از آثار خوب حاضر در بخش بزرگسال جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک لقب داد.
نمایش صلح نغمه لرینی یایانلار (خنیاگران صلح)
نمایش «صلح نغمه لرینی یایانلار» نماینده اردبیل در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده، کارگردان، طراح صحنه و عروسک: محمد تقی اسماعیلی
بازیگران و عروسک گردانان: هانیه علی نژاد، محمد امین اسماعیلی، وحید خشنا، پریا نوروزی، سجاد حاج حسینی، آی سودا محمد پور، مریم داننده، بهمن صفاریان، میلاد نجفلو
مدیر هنری: فاطمه برمال
مدیر تولید: سعید سماواتی
مشاور اجرا: بهمن صفاریان
موسیقی و طراح صدا: بهرام رجبعلی زاده
طراح نور: عطا ملکی
مدیر صحنه: مریم احمدی
مدیر اجرا: ساناز جلوه ده
برنامه ریز: پریسا باقریان
دستیار کارگردان: مهدی دلنواز
منشی صحنه: بهار شهامتی
دوخت لباس: خدیجه ساجدی
مدیر فنی: علی اصغر بخشی زاده
گروه تصویر: مجید بشکل، حافظ بابا نژاد، غلامحسین آقازاده، عبدالله عزیزی
خلاصه نمایش
در این نمایش به کمک موسیقی، حرکات موزون و بازی با عروسکها تقابل نور و تاریکی و پیروزی نور بر ظلمت به تصویر کشیده میشود.
نگاهی به این نمایش
درونمایه نمایش «صلح نغمه لرینی یایانلار» مقاومت نور در برابر تاریکی است. برای این کار از تصاویر نمادینی استفاده شده است که به شیوههای مختلف روی صحنه شکل میگیرد. به عنوان مثال برای نشان دادن تولد شر و پلیدی سایه مادر بارداری را بر پرده میبینیم که طفل خفته در بطن او روی صحنه حضور دارد و در انتظار تولد است. این طفل به هیبت سرباز مزدور سیاه پوشی با ماسک ضد شیمیایی روی صورت معرفی میشود که پس از تولد و تکثیر در پی به زیر کشیدن نور بر میآید. نماد نور در این نمایش آشیقها یا خنیاگران صلح هستند؛ نوازندگان عارف مسلکی که همراه با ساز و صدای گیرای خود به نبرد شر و پلیدی میروند و در نهایت بر آن چیره میشوند. در واقع این نمایش با دید مثبتی طراحی شده و این نوید را به بیننده میدهد که در نهایت نور بر تاریکی پیروز است.
نمایش خنیاگران صلح تاکید چندانی بر ارائه تصاویر هیجانانگیز و پر ضد و خرد از نبرد میان خیر و شر ندارد و شیوه آرام و لطیفی را برای این کار برگزیده است. رویارویی نور و تاریکی روی صحنه همراه با حرکات تند و پر تنش صورت نمیگیرد و ساده و نمادین به تصویر کشیده میشود. در نهایت لطافت متجلی در موسیقی، رقص، شعر و هنر تاریکی و ناپاکی نهفته در مرگ، جنگ، ویرانی و تمامیتخواهی را از میان برداشته و آن را وادار به تسلیم میکند؛ نبرد خیر و شر به سود طرف خواهان صلح به پایان میرسد و نماد شر ماسک ضد شیمیایی خود را از روی صورت بر میدارد و در موسیقی و شعر و رقص محو میشود.
نمایش خنیاگران صلح بدون استفاده از دیالوگ و تنها به لطف ترانه و حرکت توانسته است پیام مد نظر سازندگان خود را به مخاطب برساند. شاید بزرگترین نکته مثبت این اثر دور ماندن آن از شعار باشد. در واقع سازندگان این نمایش تا جایی که امکان داشت از موسیقی سنتی و تصاویر نمادین برای اشاره به ارزشهای صلح و تاثیر هنر در دفاع از این مفهوم ارزشمند استفاده کردهاند.
نمایش حمام
نمایش «حمام» به عنوان یکی از هفت نماینده تهران در بخش نمایشهای صحنهای گروه بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: مطهره امامی
کارگردان: هما ساداتیان
طراح اولیه: سمیرا سرافراز
مشاور: سارا قدمی
راوی: هما ساداتیان
عروسک گردانان: الهام بهار، مطهره امامی، همراز دانشور، نوید مقدم، نگار رحیمزاده اسکی، پردیس پرمون، نازنین شریف، مینا شهابی
طراحی و ساخت عروسک: هما ساداتیان
سازنده عروسک: نوید مقدم
طراحی و اجرای نور: نازنین شریف
فیلمبردار و مدیر شبکههای اجتماعی: زهرا نیکخواه آزاد
روابط عمومی: الهام بهار
خلاصه نمایش
وانی وانیاسیون نخستین فرد از خانواده وانیاسیونها است و پیش از او عضو ارشد خانواده تشت تشتیان نام داشت. وانی احساس میکند از تماشای تلویزیون خسته است و بیش از حد تحت تاثیر تبلیغات آن قرار گرفته است. به همین دلیل به حمام میرود تا رنجهایش را بشوید و پاک کند. یکی از دلایل رنج وانی انواع و اقسام میکروبان (موجوداتی شبیه به میکروب که در واقع میکروب نیستند و میتوان آنها را میکروبهای احساسی یا روانی نامید) نظیر خشم، اندوه، حقارت، تنهایی، کینه و عشق هستند که در حمام شسته و پاک میشوند.
نگاهی به این نمایش
نمایش حمام یک تئاتر عروسکی است که انواع و اقسام عروسک را میتوان در آن مشاهده کرد و به همان اندازه، و حتی شاید بیشتر، ایده برای نشان دادن به مخاطب دارد. مهمترین نکتهای که در این نمایش جلب توجه میکند میزان توجه به جزئیات است. به عنوان مثال در بخش توصیف میکروبان چندین و چند کتابچه، دفترچه و بروشور کوچک و مینیاتوری به تصویر کشیده میشود تا ماهیت و خط و ربط این موجودات به سمع و نظر بیننده برسد. در این بخش از نمایش فرم اجرا نیز تغییر میکند و به میکرو تئاتر تبدیل میشود. به طور کل این نمایش از فرمهای متنوعی برای اجرا بهره گرفته و از پس اجرای مناسب تمام آنها نیز بر آمده است.
آنچه پس از دیدن نمایش حمام به ذهن مخاطب آشنا به تئاتر میرسد این است که احتمالا سازندگان این اثر به کار خود علاقه فراوانی داشتهاند که چنین دقت و ظرافتی را در خلق صحنهها به کار بستهاند. در برخی از نمایشها (مقصود به طور کلی است نه نمایشهای حاضر در جشنواره عروسکی مبارک) ایدهها و موضوعات جالب و گاه جذابی مشاهده میشود؛ در عین حال این فکر نیز به طور همزمان در ذهن مخاطب جوانه میزند که عوامل تولید آن اثر صبر و حوصله و پشتکار چندانی برای به ثمر نشاندن ایدههای بکر خود نداشتهاند و در نهایت تصمیم گرفتهاند از میانبر استفاده کرده و همه چیز را سرهم بندی کنند. اما هنگام تماشای نمایش حمام چنین حسی در مخاطب ایجاد نمیشود؛ به این دلیل که سازندگان این نمایش توانستهاند ایدههای خود را با دقت و جزئیات بالا پیاده کنند.
به نظر میرسد نسخه به نمایش در آمده از نمایش حمام در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی مبارک به طور ویژه برای نمایش از پلتفرم مجازی آماده، بهینه و ضبط شده است. بر این اساس این کنجکاوی در ذهن بینندگان علاقهمند به تئاتر ایجاد میشود که این نمایش را روی صحنه نیز ببینند تا از تکنیک و تمهید سازندگان این اثر برای اجرای زنده آن آگاهی یابند. به عنوان مثال همین صحنه توصیف میکروبان که در سطور پیشین متن پیش رو به آن اشاره شد شاید در هنگام اجرای صحنهای متفاوت به نظر برسد. در نسخه جشنوارهای این نمایش در بعضی از بخشها شاهد نزدیک شدن تئاتر عروسکی به انیمیشن عروسکی هستیم که اتفاقا برای بیننده تلویزیونی جالبتر به نظر میرسد.
نمایش حمام از پنج صحنه تشکیل شده است. همان گونه که به آن اشاره شد کیفیت اجرای نمایش و میزان جزئیات به کار رفته در تمام صحنههای آن بالا است. با این حال ارتباط مفهومی و داستانی این صحنهها با یکدیگر تا حدی سست جلوه میکند. در ابتدای نمایش وانی احساس میکند تحت تاثیر رسانهها قرار گرفته است و حضور در حمام میتواند او را از این حس ناخوشایند نجات دهد. اما در ادامه وارد دنیای دیگری میشویم و نمایش به شرح هویت و ماهیت میکروبان میپردازد؛ به گونهای که کاملا در این شرح و تفصیل غرق میشود. با وجود این توضیحات مفصل در پایان به طور دقیق مشخص نمیشود که این میکروبان چه ربطی به رسانهها دارند و مکانیسم ایجاد رنج در انسانها توسط آنها چیست. گویی تمام این آسمان و ریسمان بافتنها تنها بهانهای بوده است تا فرم زیبا و اجرای محکم این نمایش در معرض دید مخاطب قرار گیرد. در واقع این نمایش به یک تئاتر اپیزودیک شبیه است که هر اپیزود آن موضوع و داستان جداگانهای دارد و در عین حال اپیزودهای مذکور نیمچه ارتباطی هم به یکدیگر مییابد.
در پایان میتوان گفت نمایش حمام اثری است با ریزهکاریها و جزئیات فراوان برای کشف که ارزش آن برای تماشای مجدد را بالا میبرد؛ ایدههای خوب که اکثرشان به بار نشستهاند و فرم و اجرای قدرتمند که بر ارزشهای هنری این تئاتر میافزاید. تنها ایرادی که به این نمایش میتوان گرفت نبود ارتباط مفهومی محکم میان بخشها یا صحنههای مختلف آن است؛ به این معنی که اندک ارتباطی وجود دارد ولی به آن اندازه نیست که قانع کننده باشد. به این امید که تمام نمایشها چنین دقت و ظرافت و جزئیاتی را در فرم و اجرا به کار بگیرند تا در مخاطب احساس رضایت ایجاد کرده و او را به تماشای مجدد نمایش ترغیب کنند.
نمایش خانم حوا
نمایش «خانم حوا» از تهران در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت و در بخش بزرگسال این رویداد هنری حاضر شده بود.
عوامل تولید نمایش
کارگردان: علیرضا ناصحی
نویسنده: آنری (هانری) ترویا
مدیر تولید: مهری نوری
راوی و عروسک گردان: علیرضا ناصحی
طراح عروسک: سارا بیات
دستیار و برنامه ریز: کیارش ناصحی
خلاصه نمایش
اعتصاب رانندگان موجب شده است تا آقای کک ریکو دولامارتینر که مدیرعامل شرکت ماشین رختشویی نیاگارا است نتواند از خدمات راننده شخصی خود بهرهمند شود. او به ناچار تصمیم میگیرد از مترو استفاده کند و در همان نخستین روز عاشق مامور کنترل بلیت مترو میشود. پس از چند روز او سر صحبت را با زن جوان باز میکند و مطلع میشود که نام او حوا است. شدت علاقه آقای دولامارتینر به حوا به حدی است که او حتی پس از پایان اعتصاب رانندگان نیز همچنان از مترو استفاده میکند و موجبات بیکار شدن راننده شخصی خود را فراهم میآورد. درست در زمانی که آقای دولامارتینر قصد دارد روابط خود را با مامور مترو صمیمانهتر کند شیوع یک بیماری واگیردار موجب قرنطینه شدن اماکن عمومی میشود. پس از پایان قرنطینه او در مترو مامور کنترل بلیت جدیدی را میبیند و دنیا بر سرش خراب میشود. پس از پرس و جو از مامور جدید مشخص میشود که حوا از کار در شهرداری کناره گرفته و در بازار شهر دکه میوه فروشی باز کرده است. دولامارتینر با خوشحالی به سراغ حوا میرود اما به محض مشاهده او در دکه میوه فروشی در مییابد که هیچ حسی به زن جوان ندارد. او همان مامور مترو را دوست داشت و به زن میوه فروش علاقهای ندارد. آقای دولامارتینر بازار را ترک میکند و دیگر هرگز سوار مترو نمیشود.
نگاهی به این نمایش
نمایش «خانم حوا» یک نمایش ساده و جمع و جور عروسکی محسوب میشود که به شیوه بونراکو اجرا شده است. عروسکهای این نمایش همگی از کاغذ ساخته شدهاند و از جنس دکور پس زمینه هستند. دکور شامل نقاشیهای سادهای است که بخشهایی از شهر پاریس نظیر مترو را به تصویر میکشد و روایت داستان توسط شخصیتها را تکمیل میکند.
در نمایش خانم حوا دو عروسک گردان وظیفه حرکت عروسکها را بر عهده دارند. با وجود اینکه یکی از آنها زن است اما تمام دیالوگهای نمایش توسط عروسک گردان مرد (کارگردان این نمایش) که راویت داستان را نیز به عنوان راوی بر عهده دارد بیان میشود. شیوه بیان دیالوگها حالتی مشابه با نمایشنامه خوانی دارد و جدا از روایت راوی نیست.
ماجراهای این نمایش بر اساس داستان کوتاهی به همین نام از آنری (هانری) ترویا نویسنده فقید ارمنی تبار مقیم فرانسه شکل گرفته است و کم و بیش بر اساس رویدادهای همان داستان ادامه یافته و به پایان میرسد. مدت زمان نمایش نیز مانند سایر خصایص آن جمع و جور است و زیاد طولانی نمیشود. در مجموع میتوان خانم حوا را نمایش بسیار سادهای توصیف کرد که داستان گیرایی دارد.
نمایش داش آکل
نمایش «داش آکل» یکی دیگر از نمایندگان تهران در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: باقر سروش
کارگردان: زهرا شاهین فر
طراح شخصیت: کیمیا شاهین فر
مشاور کارگردان: عادل بزدوده
عروسک گردانان: مارال ساره راز، عرفان صفری، ملی جعفری، انیس ارشاد، نیوشا زارعی، فاطمه قاسمی سنگی، نسیم اسد پور
صداپیشگان: حسین رجبی، حمید علیداد، باقر سروش، بابک نیوشادان، نسیم اسدپور، فاطمه شاهین فر، میلاد رفعتی، ارسلان شهباز بیگی، پیام حق نژاد
طراحان صحنه: باقر سروش، حسین رجبی، علیرضا حسین پور
سازندگان عروسک: زهرا شاهین فر، علیرضا حسین پور
آهنگساز: محمد رضا صفوی
نور و امور فنی: محمد رضا شاملو
صدا و تصویر: حمید علیداد
خلاصه نمایش
پس از صدور فرمان مشروطه عوامل حکومت با چراغ سبز شاه در پی کارشکنی بر میآیند تا مشروطهچیها را در اهداف خود ناکام بگذارند. برای انجام این کار نظمیه وارد عمل میشود و به صرافت اجیر کردن لاتهای شهر میافتد. داش آکل مشهورترین لات شهر است و نظمیهچیها میدانند به کمک او میتوانند به آنچه میخواهند برسند؛ با این حال آنها این را هم خوب میدانند که داش آکل اجیر دیگران نمیشود و شخصیت مستقلی دارد. به همین دلیل سعی میکنند او را فریب دهند و نسبت به جوانان مشروطه خواه بدبین کنند. رئیس نظمیه داش آکل را قانع میکند که مشروطهچیها قصد دارند زنان را بر مردان مسلط کرده و آنها را بیغیرت و بیتوجه به ناموس بار بیاورند. داش آکل هم میپذیرد و نوچههایش را برای حمله به جوانان مشروطهخواه که مرجان نیز یکی از آنها است آماده میکند. آنها که از این موضوع باخبر شدهاند در پی مقابله به مثل بر میآیند و با وجود مخالفت مرجان یکی دیگر از لاتهای نامی شهر به نام کاکا رستم را اجیر میکنند تا مقابل داش آکل بایستد. رویارویی آن دو به درگیری نمیانجامد و داش آکل در فرصت مناسب به دفتر مشروطهچیها حمله میکند. پس از رویارویی با جوانان مشروطه خواه داش آکل که برای نخستین بار مرجان را دیده است دل به او میبازد و جلوی نوچههایش را میگیرد. با این حال بگو مگوی نوچههای او با جوانان موجب ایجاد درگیری و اصابت گلوله به پای یکی از نوچههایش میشود. با وجود مساعد بودن حال مرد لات نظمیه مرجان را به جرم قتل او دستگیر میکند. داش آکل که از این وضع راضی نیست به ملاقات رئیس نظمیه میرود و از او میخواهد مرجان را آزاد کند. گفتگوی آن دو به جر و بحث میانجامد و رئیس نظمیه برای تلافی داش آکل را نزد مردم بیآبرو میکند. لاتهای شهر آکل را به جیره خور نظمیه بودن متهم میکنند و مردم او را به دلیل اینکه سر پیری عاشق شده است به باد سرزنش میگیرند. نظمیهچیها نیز مسئولیت تمام این اتفاقات را بر گردن مشروطهچیها میاندازند و سعی میکنند آنها را نزد مردم بیاعتبار کنند. جوانان مشروطه خواه که داش آکل را عامل بیاعتباری خود میدانند بار دیگر به کاکا رستم متوسل میشوند تا او را از میان بردارد. کاکا رستم نیز این کار را انجام میدهد و داش آکل را زخم خورده و خونین راهی خانه میکند. مرجان که از زندان آزاد شده است بلافاصله نزد داش آکل میرود؛ اما زمانی به او میرسد که زخم دشنه کار خود را کرده است. مرجان پس از شنیدن شیرین زبانیهای طوطی داش آکل از عشق او نسبت به خود باخبر میشود.
نگاهی به این نمایش
نمایش «داش آکل» اقتباسی از یک داستان کوتاه به همین نام اثر «صادق هدایت» است. طراحان این نمایش بدون حذف شخصیتهای اصلی داستان یعنی داش آکل، مرجان، کاکا رستم و حتی طوطی تغییراتی در رخدادهای داستان اصلی ایجاد کرده و مشروطه خواهان و حوادث پیرامون آنها را به آن اضافه نمودهاند. در واقع آغاز و فرجام کار داش آکل در این نمایش تفاوتی با داستان صادق هدایت ندارد و او تنها حوادث متفاوتی را در طول نمایش تجربه میکند.
نکته مثبت نمایش داش آکل این است که اکثر شخصیتهای حاضر در آن خاکستری به تصویر کشیده شدهاند و سازندگان این نمایش جهتگیری خاصی نسبت به هیچ کدام از آنها ندارند. این در حالی است که آثار این چنینی یعنی آثاری که در آنها به مسائل سیاسی دوران معاصر اشاره میشود سخت مستعد افتادن به دام کلیشه و شعار هستند؛ آفتی که این نمایش از آن مصون مانده است. تغییرات اعمال شده در شخصیت مرجان نیز کاملا مثبت بوده است. او از زمین تا آسمان با همزاد خود در داستان اصلی تفاوت دارد و برخلاف او زن جوان تحصیل کرده، مستقل و قدرتمندی است که منتظر نمینشیند تا دیگران برای او تصمیم بگیرند و تعیین تکلیف کنند. به این ترتیب میتوان اقتباس سازندگان این نمایش از داستان صادق هدایت را از نظر محتوا و کیفیت قصهگویی اقتباس موفقی ارزیابی کرد.
از نظر فنی نیز میتوان به نمایش داش آکل نمره قبولی داد. این نمایش با استفاده از تکنیک سایه اجرا شده و از ریتم مناسبی برخوردار است. عملکرد عروسک گردانان و صداپیشگان آن نیز مثبت ارزیابی میشود. در بین صحنههای مختلف این تئاتر ویدئوهای سیاه و سفیدی از دوران قاجار به نمایش در میآید که بیننده را اندکی با حال و هوای آن دوران آشنا میکند. در نسخه ضبط شده برای جشنواره مجازی نمایش عروسکی مبارک تنها کادر اصلی صحنه نمایش و شخصیتهای حاضر در آن به تصویر کشیده شدهاند؛ خصلتی که موجب شباهت این تئاتر عروسکی به یک انیمیشن تلویزیونی گردیده است. البته همان گونه که در سطور پیشین متن پیش رو به آن اشاره شد این ویژگی موجب میشود کسانی که آشنایی چندانی با تئاتر ندارند و به دیدن محصولات تلویزیونی خو گرفتهاند بهتر بتوانند با نمایش ارتباط برقرار کنند. در مجموع میتوان این نمایش را یک تئاتر عروسکی شسته رفته ارزیابی کرد.
نمایش رنگ حسرت
نمایش «رنگ حسرت» از تهران در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت و در بخش بزرگسال این رویداد هنری حاضر شده بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: میهن بهرامی
کارگردان: فهیمه عابدینی
عروسک گردانان: مرضیه سرمشقی، صادق صادقی پور
صداپیشگان: مریم آشوری، هنگامه سازش، میلاد رمضانی ورجاوند، ملاحت اخلاقی، صادق صادقی پور، مرضیه سرمشقی، فهیمه عابدینی، امیرحسین انصافی، محمدرضا مالکی، عبد آتشانی
طراحی و ساخت دکور: بابک جوانمرد، صادق صادقی پور
طراحی و ساخت عروسک: رفعت هاشمی سیسخت
ضبط صدا: صادق صادقی پور، عبد آتشانی، امیرحسین انصافی
میکس: صادق صادقی پور
خلاصه نمایش
زن جوانی از خاطرات دوران کودکی خود میگوید. از خانه عمویش که پس از مرگ پدر همراه با مادر خود ساکن آن شده بود. یکی از سرگرمیهای مادر دختر و زن عموی او دیدن تعزیه است. در خاطرات دختر از مردی به نام حاج بارکالله سخن به میان میآید؛ تعزیهخوان خوش صدا و خوش قیافهای که بسیاری از زنها به او دل بستهاند. بنابر گواه بسیاری از مردم حاج بارکالله دچار فساد اخلاقی است و تعدادی از جوانان تعزیهخوان دور و بر خود که یکی از آنها ابول نام دارد را به اعتیاد کشانده است. دختر در میان خاطرات خود از جوانترین همسر عموی خود میگوید؛ زن جوانی به نام خاتون که روزی هنگام اجرای تعزیه دستمالی حاوی هدیه را به سمت حاج بارکالله پرتاب کرد و او نیز هدیه را پذیرفت. این حرکت موجب ایجاد بلوا در مجلس تعزیه میشود و خاندان علمدار که از دشمنان حاج بارکالله هستند او را میان شلوغی از پا در میآورند. عمو همسر بیوفایش خاتون را در سرداب زندانی میکند و به نوکران خود سفارش اکید میکند که کسی حق بیرون آوردن او را ندارد. سپس به سفر میرود، در همان سفر میمیرد و هرگز به خانه باز نمیگردد. مادر دختر و همسر دوم خاتون که بهجت نام دارد خاتون را از سرداب خارج میکنند؛ اما او دیگر آن زن سابق نیست.
نگاهی به این نمایش
در نمایش رنگ حسرت از وجود عروسکهای کاغذی برای روایت داستان استفاده شده است. این عروسکها کاملا متناسب با زمان وقوع داستان یعنی دوران قاجار طراحی شدهاند. بخشی از داستان نیز توسط تاباندن تصاویری روی پرده روایت میشود تا به شیوه اجرای این نمایش تنوع ببخشد. راوی داستان برای شرح مشاهدات خود صندوقچهای را مقابل چشمان بیننده میگشاید و اجزای مختلف آن یک به یک به قابهایی تبدیل میشود که رویدادهای نمایش در آن رخ میدهد. این قابها در واقع صحنههای مختلف نمایش هستند و صندوقچه حاوی آنها نیز نمادی از صندوق خاطرات و صندوقچه اسرار راوی است.
راوی داستان نقش عروسک گردان نمایش را نیز ایفا میکند. البته در طول حضور او روی صحنه شاهد سخن گفتن او نیستیم و شرح داستان صدای ضبط شدهای است که حین روایت داستان در پس زمینه به گوش میرسد. او همان دختری است که اتفاقات اندرونی منزل اعیانی عموی خود، که یکی از خوانین سرشناس دوران قاجار محسوب میشود را بازگو میکند. برای روایت داستان این اثر از شیوه مناسبی استفاده شده است و جدا شدن تدریجی قابها از صندوقچه و شرح تصاویر نقش بسته بر آنها حس خوبی را به مخاطب منتقل میکند. از سوی دیگر برای هر کدام از شخصیتهای حاضر در داستان صداپیشه متفاوتی در نظر گرفته شده است؛ امری که به این افراد هویت میبخشد و موجب میشود تصاویر کاغذی آنها زنده و باورپذیر به نظر برسد.
نمایش رنگ حسرت بر اساس داستان کوتاه «حاج بارکالله» نوشته «مهین بهرامی» ساخته شده است. البته در این نمایش شاهد ایجاد تغییراتی در داستان اصلی هستیم. به عنوان مثال سرنوشت قناری عمو در نمایش متفاوت با داستان اصلی است و نحوه مرگ حاج بارکالله نیز به گونه دیگری رقم میخورد. در داستان اصلی مجلس تعزیه بدون درگیری و خونریزی به پایان میرسد و حاج بارکالله اندکی بعد در یکی از مجالس لهو و لعب پنهانی خود در ایام محرم توسط اشخاص ناشناسی مسموم و کشته میشود. البته این تغییرات به گونهای نیست که تغییری در نتیجه نهایی یا فرجام کار ایجاد کند و از میزان جذب مخاطب بکاهد. از سوی دیگر معمولا هنگام تبدیل داستانهای کوتاه و بلند به آثار نمایشی بخشی از آنها تغییر مییابد.
نمایش رنگ حسرت ما را به یاد داستانها و ماجراهای مختلفی میاندازد که از دوران قاجار به جا مانده است و قابلیت بالایی برای تبدیل شدن به آثار نمایشی و حتی فیلم و سریال دارد. این موضوع پیش از این در سریال «پهلوانان نمیمیرند» امتحان شده بود و نتیجه مثبتی نیز به همراه داشت. سریال مذکور با وجود ضعفهایی که از آن رنج میبرد یکی از برنامههای تلویزیونی پرمخاطب زمان خود بود. در مجموع میتوان گفت نمایش رنگ حسرت از وجود داستان پر کششی بهره میبرد که فرم قابل قبولی برای روایت آن انتخاب شده و اجرای این فرم نیز موفق بوده است.
نمایش زال سپید موی
نمایش «زال سپید موی» از سوی بیرجند در بخش نمایشهای صحنهای گروه سنی بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی مبارک حضور داشت.
عوامل تولید نمایش
نویسنده و کارگردان: حسین عباس زاده
تهیه کننده: مریم یزدانی
بچگان سیمرغ: فرناز خلیل نژاد
عروسک گردانان: مرضیه خسروی، مهرداد عباس زاده، مهدی عاملی نیا، جواد قادری گسک، علی مجیدی، محمود خسرو منش، حجت دلاورنیا، علی ملک آبادی، لیدا حبیبی، نرجس برهانی، سارینا عرفان جو
راوی: ویدا جمالی پور، فاطمه محمدی، نرجس برهانی، سارینا عرفان جو، لیدا حبیبی، بهاره چهره آسا
صداپیشگان: نرجس برهانی، لیدا حبیبی، علیرضا محمدی، نازنین براتی، مهرداد عباس زاده
طراحی فرم و حرکت: نازنین دستگردی
طراحی و دوخت لباس: زینب چمنی، نازنین دستگردی، طاهره چهکندی نژاد
نور و افکت: آرمان یوسفی، دینا جان محمدی
سازندگان عروسک: محمد رضا سعادتی، ماکان وزیری
دستیار کارگردان: علیرضا محمدی
مدیر صحنه: بهمن خلیل نژاد
منشی صحنه: محمود خسرو منش
نوازندگان: مهدی سلم آبادی، امیر مددی پور، حجت دلاورنیا
تصویربردار: ماکان وزیری، هادی ثابت
خلاصه نمایش
سام که به تازگی دارای فرزند پسری شده از اعلام این موضوع بیمناک است. فرزند او موهای یکدست سپید دارد و سام نگران آن است که اگر پسرش را به بزرگان نشان دهد او را اهریمن نژاد بنامند. هراس از سرافکندگی و بدنامی سام را وادار میکند که فرزندش زال را پای البرز کوه ببرد و او را آنجا رها کند. پیش از آنکه زال طعمه موجودات درنده شود سیمرغ او را مییابد و نوزاد سپیدمو را به لانه خود در بالای البرز کوه میبرد. زال همراه با جوجههای سیمرغ بر خود میبالد و تحت تعالیم پرنده رنگین بال به جوانی تنومند، ورزیده و خردمند تبدیل میشود. سالها سپری میشود و در گذر زمان سام از تصمیمی که گرفته است پشیمان میگردد. او دوباره پای البرزکوه باز میگردد تا بلکه نشانی از فرزندش بیابد. زال پس از سپاس گفتن مهر سیمرغ با پدر همراه میشود و به خانه باز میگردد.
نگاهی به این نمایش
نمایش «زال سپیدموی» روایتگر یکی از مشهورترین داستانهای شاهنامه فردوسی در قالب یک نمایش عروسکی است. البته نسخه غیر عروسکی این نمایش پیش از این بارها در بیرجند اجرا شده است. در نمایش زال سپید موی علاوه بر کلام فاخر از اشعار تاثیرگذار نیز استفاده شده است. خواندن این اشعار با موسیقی همراه بوده و اجرای آن به خوبی انجام گرفته است؛ به گونهای که میتوان بهره گرفتن بهینه از شعر و موسیقی و همچنین حرکات موزون مرتبط با آن را مهمترین نقطه قوت این نمایش در نظر گرفت. در واقع ویژگی مذکور در کنار متن خوب این اثر جزو نقاط قوت اصلی آن به شمار میرود. بازی بازیگران نیز خوب است و بیننده را راضی نگه میدارد.
در نمایش زال سپید موی از تکنیک ماروت و عروسکهای پوشیدنی استفاده شده است. البته عروسک سیمرغ از نوع عروسکهای بزرگی است که توسط میله هدایت میشوند و برای گرداندن آن از شیوهای مشابه با بونراکو استفاده شده است. طراحی عروسکهای این اثر در سطح متوسط قرار دارد و در مورد عروسکهای زن به سمت ضعیف میل میکند؛ چهره عروسکهای زن چندان جالب طراحی نشده است و سیمرغ نیز به جای چهره باابهت قیافه مظلوم و بانمکی دارد؛ با این حال طراحی بدن و پرهای او بهتر صورت گرفته و پذیرفتنیتر جلوه میکند.
چنین ضعفی را در طراحی صحنه نیز میتوان مشاهده کرد. جزئیات اندک صحنه و نبود ظرافت در آنها بیننده را به این تفکر وا میدارد که این نمایش میتواند با کمترین مشکل به صورت خیابانی نیز اجرا شود. در واقع عوامل تولید نمایش زال سپید موی به خصوص طراح صحنه و دکور آن دلیل قانع کنندهای به بیننده برای اجرای صحنهای این نمایش نمیدهند. با این حال در برخی صحنهها از نورپردازی استفاده مناسبی صورت گرفته است که میتوان به نخستین ملاقات بیننده با سیمرغ اشاره کرد. در این صحنه شاهد شبیه سازی رعد و برق با استفاده از نور هستیم. با این حال چنین صحنههایی در نمایش زال سپید موی اندک است و خودنمایی نورپردازی در سایر صحنهها چندان محسوس نیست.
از دیگر ضعفهای این اثر میتوان به طراحی لباس آن اشاره کرد که در مورد بازیگران زن بیش از دیگران به چشم میآید. لباس زنان حاضر در این نمایش بیشتر به لباس زنان دوران قاجار شباهت دارد تا زنان باستانی؛ حتی طرح این لباس به لباسهای محلی مردم خراسان نیز چندان نزدیک نیست و حداقل از نظر تنوع رنگ سطح پایینتری نسبت به آنها دارد. در میان لباسهای محلی مردم این خطه که نمایش زال سپید موی نیز از آنجا آمده نمونههای بسیار زیباتر، خوش رنگتر و چشم نوازتری قابل مشاهده است.
همان گونه که در ابتدا به آن اشاره شد نمایش زال سپید موی از متن و اشعار فاخری بهره میبرد و باطن پیراستهای دارد. برای تکمیل چنین باطن پر و پیمانی باید ظاهر آراستهای نیز در نظر گرفته میشد که متاسفانه این نمایش از وجود آن بیبهره است.
با پایان یافتن نگاه ما به نمایش زال سپید موی مطلب پیش رو نیز به پایان میرسد. در بخش دوم این مطلب سایر نمایشهای بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک را به اتفاق یکدیگر مرور خواهیم کرد و جمع بندی نهایی این بخش ارائه خواهد شد.