در حال بارگذاری ...
بررسی ظرفیت شخصیت و ابعاد زندگی شیخ بهایی برای تبدیل به آثار نمایشی

صحنه همچنان تاریک از سیر و سلوک یک دانشمند

ایران تئاتر – سید رضا حسینی: روز سوم اردیبهشت ماه در تقویم رسمی ایران به عنوان «روز معماری» شناخته می‌شود. دلیل این نام‌گذاری تولد «شیخ بهایی» در این روز است. به همین مناسبت در مطلب پیش رو نگاهی به این شخصیت تاریخی نام آشنا خواهیم داشت.

در مطلب پیش رو جزئیات مهم زندگی «بهاء‌الدین محمد بن عزالدین حسین عاملی جبعی» که به «شیخ بهایی» شهرت داشت از دریچه ظرفیت تبدیل به آثار نمایشی مورد بررسی قرار می‌گیرد. به بیان ساده‌تر در مطلب پیش رو قرار است به بررسی این موضوع بپردازیم که کدام بخش از زندگی و فعالیت‌های شیخ بهایی از ظرفیت بیشتری برای اقتباس نمایشی برخوردار است. با مروری کوتاه بر سرگذشت شیخ بهایی می‌توان به این نتیجه رسید که بخش‌های مختلف زندگی او پتانسیل فراوانی برای تبدیل شدن به نمایش دارد؛ پتانسیل و ظرفیت‌هایی که تاکنون توجه چندانی به آنها نشده است.

این شخصیت تاریخی در طول زندگی خود در حوزه‌های مختلفی به فعالیت پرداخت و در هر کدام از آنها کارنامه‌ متنوعی از خود به جا گذاشت؛ کارنامه‌ای که محتوای آن منبع مناسبی برای اقتباس آثار نمایشی است. از سوی دیگر شیخ بهایی از دوران نوجوانی تا پیری سفرهای متعددی را به دلایل گوناگون تجربه کرد؛ سفرهای طولانی و مستمری که بر میزان ماجراهای زندگی او می‌افزاید. هر کدام از این ماجراها نیز می‌تواند به عنوان منبعی جداگانه برای اقتباس مد نظر اهالی هنر قرار گیرد.

 

سفرهای پر ماجرای مهاجر جوان

شیخ بهایی که در بهار سال ۹۲۵ خورشیدی در روستای جبع از منطقه جبل عامل شام (لبنان کنونی) متولد شد، در دوران نوجوانی همراه با خانواده از زادگاهش به ایران و شهر اصفهان مهاجرت کرد. دلایل این مهاجرت خود می‌تواند منشاء پیدایش چندین نمایش و نگارش تعداد قابل توجهی نمایشنامه با رویکردهای متفاوت و سبک‌های مختلف باشد. یکی از دلایل این اتفاق کشمکش مذهبی موجود میان حکومت‌های صفوی و عثمانی در آن دوران بود که البته ریشه در سیاست و حفظ و گسترش قلمروهای پهناور این دو امپراتوری داشت. صفویان در آن زمان از مذهب شیعه حمایت می‌کردند و عثمانیان نیز به مذهب سنی گرایش داشتند. این امر گاه موجب آزار و اذیت شیعیان ساکن در مناطق تحت تسلط عثمانی نظیر شام می‌شد. از سوی دیگر حمایتی که پادشاهان صفوی از مبلغان شیعه می‌کردند موجب تشویق آنها به حضور در ایران می‌گردید. پدر شیخ بهایی یعنی عزالدین حسین عاملی نیز در ردیف همین افراد بود و عاقبت به دلیل افزایش فشار بر شیعیان تصمیم گرفت برای فعالیت مذهبی آزادانه ساکن ایران شود. در واقع او یکی از نخستین مبلغان صاحب نفوذ شیعه در جبل عامل بود که از آنجا به ایران مهاجرت کرد. گفته می‌شود یکی از دلایل این تصمیم قتل «زین‌الدین بن علی عاملی جبعی» ملقب به «شهید ثانی» توسط عثمانیان بود که فشار را بر شیعیان منطقه جبل عامل بیشتر کرد. ماجرای این قتل و پیش زمینه و پیامدهای آن نیز کشش و ظرفیت لازم را برای تبدیل به یک اثر نمایشی کامل دارد.

پس از مدت کوتاهی زندگی در اصفهان پدر شیخ بهایی به سبب وزن مذهبی خود از سوی پادشاه وقت ایران یعنی شاه تهماسب صفوی به مقام شیخ‌الاسلامی قزوین منصوب شد. قزوین در آن زمان پایتخت ایران به شمار می‌رفت و شیخ‌الاسلام نیز بالاترین مقام رسمی مذهبی در آن دوران محسوب می‌شد. به این ترتیب شیخ بهایی خیلی زودتر از آنچه انتظار داشت یعنی در آستانه رسیدن به سنین جوانی توانست حضور در مجالس و محافل بزرگان سیاسی و مذهبی کشور را تجربه کند. عزالدین حسین چند سال بعد همراه با خانواده راهی هرات شد و از پایتخت دور گردید. البته پسر جوانش بهاءالدین او را در این نقل مکان همراهی نکرد و همچنان در پایتخت باقی ماند؛ هرچند که سال‌ها بعد یعنی پس از مرگ پدر موفق شد به این منطقه سفر کند.

نقل مکان پدر شیخ بهایی به هرات به این سبب انجام شد که مقام شیخ‌الاسلامی این مناطق را به فرمان پادشاه بر عهده گرفته بود. این اتفاق نوعی تنزل درجه برای او محسوب می‌شد؛ یکی از دلایل این امر را بیم شاه تهماسب از افزایش نفوذ مذهبی پدر شیخ بهایی در قزوین عنوان کرده‌اند که موجب تصمیم او برای دور نگه داشتن عزالدین حسین از پایتخت شد. او به عنوان شیخ‌الاسلام پایتخت کلنجارهایی را در عمل، فکر و نظر با سایر مقام‌های مذهبی قزوین داشت. نظیر این کشمکش‌ها و کلنجارها را خود شیخ بهایی نیز پس از مرگ پدر با برخی از اطرافیان میرداماد تجربه کرد. هم‌نشینی میرداماد و شیخ بهایی و رقابت‌ها و رفاقت‌های این دو وزنه سیاسی و مذهبی مهم با یکدیگر و همچنین رقابت تنگاتنگی که شاگردانشان با هم داشتند همگی مواد خام بسیار خوبی برای تبدیل شدن به آثار نمایشی است.

سفر شیخ بهایی از شام به ایران در دوران نوجوانی و سفرهای بعدی او به مشهد، تبریز، هرات، مکه، دمشق و حلب که در سنین بالاتر انجام شد نیز از ویژگی مشابهی برخوردار است و می‌توان به ماجراهای مربوط به آنها نیز رنگ تئاتر پاشید؛ به خصوص آنکه برخی از آثار مکتوب او نظیر «سوانح سفر الحجاز» که بیشتر با نام «نان و حلوا» شناخته می‌شود حاصل همین سفرها و مشاهدات و تجربیات به دست آمده در آنها است. در واقع به نظر می‌رسد که شیخ بهایی این کتاب را در جریان سفر حج به رشته تحریر در آورده است. از همین رو می‌توان نمایشی را طراحی کرد که روند شکل گیری مطالب موجود در کتاب نان و حلوا و نوشته شدن آنها را در طول سفر مذکور شیخ بهایی به تصویر بکشد.

در جریان این سفرها گاه رخدادهای منحصر به فردی نیز رقم می‌خورد. به عنوان مثال در یکی از این سفرها شیخ بهایی با پای پیاده همراه با شاه عباس صفوی از اصفهان راهی مشهد شد تا در کنار پادشاه به زیارت حرم امام هشتم برود. البته پیش از آن شاه عباس سفر پیاده‌ای نیز از توس به مشهد داشت که شیخ بهایی در این سفر نیز او را همراهی می‌کرد. به طور کل از سفرهای متعدد شیخ بهایی به گوشه و کنار ایران و مناطق دورتر ماجراهای فراوانی نقل شده است که می‌توان با تبدیل آنها به آثار نمایشی از ارائه تصویر کلیشه‌ای در مورد او پرهیز کرد و ابعاد مختلف شخصیتی این فرد صاحب نام را به تصویر کشید. به عنوان مثال گفته می‌شود که او گاه به صورت ناشناس یا در کسوت درویش به نقاط مختلف سفر می‌کرد و حتی در برخی از شهرها به مباحثه و تبادل نظر با شخصیت‌های علمی و مذهبی معتبر می‌پرداخت.

 

شاگردان صاحب نام شیخ بهایی

یکی دیگر از بخش‌های زندگی شیخ بهایی که از ظرفیت مناسبی برای تبدیل شدن به آثار نمایشی برخوردار است مراودات او با اشخاص صاحب نامی است که در دوران جوانی و پیش از کسب نام و شهرت به عنوان شاگرد در محضر او بودند. از میان شاگردان نام آشنای شیخ بهایی می‌توان به ملا صدرا، محقق سبزواری، محمد تقی مجلسی، میرزا رفیعا، آقا بزرگ تهرانی و محسن فیض کاشانی اشاره کرد. این افراد در کنار شاگردانی که بعدها تربیت کردند روایت‌های مختلفی از زوایای گوناگون زندگی شیخ بهایی ارائه داده‌اند که برخی از آنها به قصه‌های پندآمیز کهن شباهت دارد و می‌تواند با اندکی تغییر به نمایش تبدیل شود.

یکی از روایت‌های مشهور در این زمینه را محمد باقر مجلسی نقل کرده است. بنابر گفته او هفت روز پیش از مرگ شیخ بهایی (که در شهریور ماه سال ۱۰۰۰ خورشیدی اتفاق افتاد) او همراه با شاگردان خود، که مجلسی نیز یکی از آنها بود، به زیارت قبر «بابا رکن‌الدین شیرازی» در گورستان تخت فولاد اصفهان رفته بود که از درون قبر او صدایی شنید و حالش به یکباره دگرگون شد. به گفته مجلسی پس از این اتفاق شیخ بهایی از تمام کسانی که می‌شناخت کناره گرفت و در خلوت خود به عبادت مشغول شد. شاگردان شیخ بهایی پیش از مرگ او از زبانش شنیدند که صدای بیرون آمده از قبر که تنها به گوش استادشان آمده و آنها موفق به شنیدنش نشدند این بود: «شیخنا (ای شیخ ما) در فکر خود باش.»

 

کشکولی که کسی آن را روی دوش خود نمی‌اندازد

شیخ بهایی اگرچه به حوزه‌هایی نظیر فلسفه و حکمت اهمیت چندانی نمی‌داد و آنها را مهم نمی‌دانست اما به حوزه‌های دیگری نظیر ادبیات، مذهب، ریاضی، نجوم، جغرافی و معماری بسیار علاقه داشت و علاوه بر مطالعات فراوان در این حوزه‌ها آثار متعددی نیز در بسیاری از آنها خلق کرده است. با اینکه اکثر آثار مکتوب او به زبان عربی است اما در میان آنها نمونه‌هایی به زبان فارسی نیز می‌توان یافت. به عنوان مثال او اشعار متعددی به زبان فارسی در میان کتاب‌های مختلف خود و لابه‌لای اشعار عربی دارد که در قیاس با آثار شعرای هم عصر از کیفیت قابل توجهی برخوردار است و چیزی نسبت به آنها کم ندارد. او به اشعار کهن علاقه فراوانی داشت و در سروده‌های خود سبک شاعرانی نظیر حافظ (در غزل) و مولوی (در مثنوی) را به عنوان الگو مد نظر قرار داده بود.

کتاب «کشکول» را می‌توان مشهورترین اثر مکتوب شیخ بهایی لقب داد که در قالب جُنگ به رشته تحریر در آمده است. در کشکول می‌توان موضوعات و مفاهیم مختلفی را در قالب‌های متفاوتی نظیر شعر، پند، حکایت و دعا یافت که اکثر آنها از ویژگی مشترکی به نام ایجاز و اختصار برخوردارند. شیخ بهایی در کشکول محتوای موجود در برخی دیگر از آثار خود نظیر اکثر ابیات نگاشته شده در کتاب نان و حلوا را نیز آورده است.

دقیق شدن در مطالب کشکول و نوشته‌های متنوع آن می‌تواند مخاطب ریزبین و نکته سنج را به این نکته رهنمون سازد که در روزگار قدیم یعنی زمانی که اینترنت و فضای مجازی وجود نداشت افراد صاحب نظری نظیر شیخ بهایی افکار، نظرات و عقاید خود در مورد موضوعات مختلف را در قالب آثاری نظیر کشکول می‌نگاشتند و آن را به مخاطب عرضه می‌کردند. همین موضوع یعنی شباهت مطالب کشکول به نوشته‌های کوتاه امروزی موجود در فضای مجازی می‌تواند زمینه ساز تولید آثار نمایشی جالب و تامل برانگیزی شود که از نظر موضوع و مفهوم قادر به ایجاد یک پل ارتباطی معنی دار میان سنت و مدرنیته هستند.

 

میراث شیخ بهایی منبع مناسبی برای خلق نمایش

شیخ بهایی علاوه بر خلق نوشته‌ها و آثار مکتوب خود فعالیت‌های عملی فراوانی انجام داد که مانند تالیفات او حوزه‌های مختلف و متنوعی را در بر می‌گیرد. بخشی از فعالیت‌های او مربوط به حوزه معماری است و دلیل نام‌گذاری روز سوم اردیبهشت ماه به عنوان روز معماری را روشن می‌کند. از میان فعالیت‌ها و اقدامات شیخ بهایی در این حوزه می‌توان به تقسیم آب زاینده رود برای هفت ناحیه از اصفهان، طراحی کاریز نجف آباد مشهور به قنات زرین کمر، طراحی گنبد مسجد شاه (جامع) اصفهان، تعیین دقیق قبله مسجد شاه (جامع) اصفهان، طراحی صحن و سرای حرم مشهد که به شکل شش ضلعی ساخته شده است و طراحی منار جنبان اصفهان اشاره کرد. علاوه بر آن گفته می‌شود که او ساعتی طراحی کرده بود که برای کار کردن و نشان دادن زمان صحیح در طول شبانه روز نیاز به کوک کردن نداشت.

علاوه بر اقداماتی که انجام آنها توسط شیخ بهایی با مدرک تایید شده یا با دلیل به اثبات رسیده است فعالیت‌های دیگری نیز وجود دارد که انجام آنها به او نسبت داده می‌شود. یکی از این اقدامات ساختن حمام شیخ بهایی اصفهان و به کارگیری فناوری‌های عجیب در آن است. در مورد این حمام ادعاهای فراوانی مطرح شده است که برخی از آنها به قصه و افسانه شباهت دارد. یکی از ادعاهای مذکور آن است که تمام حجم آب موجود در حمام شیخ بهایی تنها توسط یک شمع گرم می‌شد؛ شمعی که همیشه روشن بود و هیچ‌گاه خاموش نمی‌شد. گفته می‌شود یکی از دلایل این امر آن است که مخزن آب حمام اصفهان از طلا ساخته شده بود و فلز طلا به دلیل رسانایی بالای خود نیاز چندانی به منبع گرمایش قدرتمند برای کسب انرژی ندارد. بنابر این ادعا شیخ بهایی از بیم ربوده شدن مخزن طلای حمام توسط سارقان راز این مخزن گران قیمت را از عموم پنهان کرده بود. با این حال به نظر نمی‌رسد تا کنون شمعی اختراع شده باشد که بتواند به صورت شبانه روزی در تمام طول سال روشن باقی بماند.

با وجود آنکه بسیاری از ادعاهای مطرح شده در مورد حمام شیخ بهایی واقعیت ندارد اما به دلیل جذابیت افسانه مانند این ادعاها می‌توان آنها را به آثار نمایشی جالب و سرگرم کننده تبدیل کرد. به عنوان مثال می‌توان میان ساز و کار حمام شیخ بهایی و آبگرمکن‌های امروزی پیوند داستانی ایجاد کرد و اقدام به نگارش نمایشنامه‌های جالب و فانتزی بر اساس آن نمود. این افسانه بافی‌ها در مورد سایر بخش‌های زندگی او نظیر مطالعاتی که در زمینه علوم غریبه انجام داد نیز وجود دارد. در اینجا نیز می‌توان ضمن زدودن شبهات ایجاد شده (و خرافات مرتبط به آنها) از زندگی شیخ بهایی از وجود این افسانه‌ها برای تولید آثار نمایشی تخیلی بهره گرفت. هرچه باشد اکثر این افسانه بافی‌ها با وجود غیر واقعی بودن از نوعی جذابیت ذاتی برخوردار است که آنها را قابل تبدیل به آثار نمایشی تخیلی پرکشش می‌نماید. مشابه این اقدام را نویسنده آمریکایی «دنیل براون» در رمان «رمز داوینچی» انجام داد و با دستمایه قرار دادن برخی از افسانه‌هایی که در مورد «لئاناردو داوینچی» و فعالیت‌های او وجود دارد زمینه‌ساز خلق اثری پرمخاطب و پرفروش شد. با اقتباس از رمان جنجالی او آثار دیگری نظیر فیلم سینمایی و بازی کامپیوتری نیز ساخته شده و بر شهرت این اثر مکتوب و نویسنده آن افزوده است. ما نیز در میان شخصیت‌های تاریخی خود از این دست مواد خام برای مشهورتر ساختن  مشاهیرمان در سطح جهان کم نداریم اما استفاده چندانی از آنها نمی‌کنیم.

یکی دیگر از اقداماتی که ابداع و انجام آن به شیخ بهایی نسبت داده می‌شود پختن نان سنگک است. این ادعا مطرح شده است که ایده پخت خمیر نازک نان بر روی خرده سنگ‌های گداخته برای نخستین بار توسط شیخ بهایی مطرح شد و در نهایت به شکل گیری نانوایی‌های سنگک در شهرهای ایران انجامید؛ اقدامی که جهت تسهیل تغذیه سربازان سپاه صفوی و مردم تنگدست انجام گرفت. این ادعا نیز فارغ از واقعی یا غیر واقعی بودن آن می‌تواند زمینه ساز ساخت آثار نمایشی جالبی باشد که چگونگی خلق شدن نان سنگک را به تصویر می‌کشد.

 

نکات بحث برانگیز زندگی شیخ بهایی

زندگی شیخ بهایی علاوه بر فرازهای فراوان با فرودهایی نیز همراه بود که عده‌ای چنین بخش‌هایی از زندگی او را در ردیف نقاط ناروشن قرار می‌دهند و آنها را نقطه ضعف این شخصیت تاریخی یا تضادها و تعارض‌های شخصیتی او قلمداد می‌کنند. شیخ بهایی در بسیاری از آثار مکتوب خود به ویژه در سروده‌هایش و همچنین در کتاب‌های مذهبی نظیر «الاربعون حدیثا» مشهور به «اربعین» هم‌نشینی با پادشاهان و سلاطین را مورد نکوهش قرار داده و آن را موجب تیرگی باطن و محرومیت از کمالات معنوی دانسته است. با این حال او در بخش عمده زندگی خود به عنوان شیخ‌الاسلام در خدمت پادشاهان صفوی بود و در دربار آنها مقام و مرتبه حکومتی داشت. این امر موجب شده است تا برخی از منتقدان عمل و نظر او را یکی ندانند و این تناقض را به حساب تزویر بگذارند.

با این حال عده دیگری معتقدند که برگزیده شدن پدر شیخ بهایی به مقام شیخ‌الاسلامی این مقام را به یک منصب خانوادگی و موروثی در خانواده آنها تبدیل کرد و او ناگزیر از پذیرش آن بود. در برخی از گزارش‌های تاریخی آمده است که شیخ بهایی پس از مرگ پدرش به امر شاه تهماسب صفوی راهی هرات شد و مقام شیخ‌الاسلامی آنجا را به جای پدر بر عهده گرفت. پس از آن نیز در دربار شاه عباس همراه با میرداماد به یکی از وزنه‌های مهم و قابل اعتنای مذهبی، سیاسی و علمی تبدیل شد. در شرح احوالات شیخ بهایی آمده است که او چندان از فعالیت در قامت شیخ‌الاسلام که یک منصب حکومتی به شمار می‌رفت راضی نبود و به سبب ذات درویش مسلک خود عزلت نشینی و مطالعه را ترجیح می‌داد. با این حال او حتی پس از کناره گرفتن از مقام شیخ‌الاسلامی نیز همچنان در رکاب شاه عباس صفوی باقی ماند و این موضوع نشان می‌دهد که برخلاف نظریاتش در عمل چندان با طرز تفکر و عملکرد پادشاهان وقت ناهمسو نبود.

به تصویر کشیدن چنین تضادها و تناقض‌هایی در قالب آثار نمایشی هاله قدسی کشیده شده به دور مشاهیر تاریخی ایران را از بین می‌برد و شخصیتی انسانی از آنها به نمایش در می‌آورد؛ انسان زمینی و غیر معصومی با تمام نقاط ضعف و قوت رایج که در کنار کارهای بزرگی که انجام داده منشاء ایجادتناقض‌ها و تضادهایی نیز بوده و حتی خطاهایی در طول زندگی خود داشته است. در واقع برخلاف تصور عده‌ای که این امر را موجب مخدوش شدن چهره شخصیت‌های برجسته تاریخی می‌دانند، به تصویر کشیدن نقاط ضعف آنها می‌تواند چهره زمینی‌تر، باورپذیرتر و انسانی‌تری از آنها ارائه دهد و مقبولیتشان را نزد مردم  امروزی بیشتر کند. این امر یکی از لازمه‌های خلق شخصیت‌های قدرتمند و تاثیرگذار نمایشی و قوام بخشیدن به شخصیت پردازی آنها در داستان است.

از شیخ بهایی به عنوان انسانی یاد شده است که با وجود منزلت اجتماعی بالای خود با مردم عادی در سطح گسترده‌ای هم‌نشین بود و همواره با مخالفان خود و کسانی که نظری مخالف او داشتند مدارا می‌کرد. برخی گزارش‌های تاریخی از او چهره‌ای کاملا معتدل ارائه داده است که به عرفان گرایش داشت و از فقرا و یتیمان دستگیری می‌کرد. تلفیق این نقاط مثبت با نقاط منفی عنوان شده از او و تبدیل آنها به آثار نمایشی مختلف می‌تواند ماندگاری این چهره تاریخی را دو چندان کند.

 

حضور محو شیخ بهایی در آثار هنری و نمایشی

در طول سال‌های گذشته شاهد ساخته شدن آثاری در حوزه‌های مختلف هنری بر اساس شخصیت شیخ بهایی بوده‌ایم که اکثر آنها به شرح بخش‌هایی از زندگی این شخصیت تاریخی بسنده کرده‌اند و کمتر به آثار، طرز تفکر، عقاید و ایده‌های او توجه داشته‌اند. از میان آثار هنری خلق شده بر اساس شخصیت و زندگی شیخ بهایی می‌توان به رمان «فرصتی برای شیخ» نوشته کامران پارسی نژاد اشاره کرد که زندگی این شخصیت تاریخی را به صورت داستان در اختیار مخاطب قرار داده است.

شخصیت شیخ بهایی علاوه بر کتاب در قاب تلویزیون نیز به تصویر کشیده شده است. سریال «شیخ بهایی» در دهه هشتاد خورشیدی به کارگردانی شهرام اسدی و نویسندگی محسن دامادی و حجت قاسم‌زاده اصل ساخته شد و در قالب هفده قسمت پنجاه دقیقه‌ای از شبکه دو سیما پخش گردید. در این سریال بیش از هر دوره‌ای از زندگی شیخ بهایی بخش نخست زندگی او یعنی دوران کودکی و نوجوانی مورد توجه قرار گرفته و به بخش دوم زندگی او که قسمت عمده آن در عرصه سیاست سپری شد توجه چندانی نشده است.

عرصه تئاتر نیز در طول سال‌های اخیر چندان از حضور این شخصیت نام آشنای تاریخی خالی نبوده است؛ به گونه‌ای که به تازگی یعنی درسال ۱۳۹۸ خورشیدی شاهد ساخته شدن نمایشی با نام «شیخ بهایی» به همت «موسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی» بودیم. اثری که امیر بشیری و سجاد انتظاری آن را کارگردانی کردند و محمد نقابی نیز نمایشنامه این اثر را نوشت. این تئاتر که بیشتر از خصلت تله تئاتر برخوردار بود در سوم اردیبهشت ماه سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد.

از میان نمایش‌های رادیویی ساخته شده بر اساس شخصیت شیخ بهایی نیز می‌توان نمایش رادیویی «دوست من بهاءالدین» به نویسندگی سعید تشکری و کارگردانی بهرام سروری نژاد را نام برد که بخش‌هایی از زندگی این شخصیت ادبی، سیاسی و مذهبی را برجسته ساخته است. علاوه بر آن نمایش رادیویی «کشکول» به کارگردانی رضا عمرانی نیز یکی دیگر از آثار نمایشی سال‌های اخیر به شمار می‌رود که شیخ بهایی را به عنوان محور اصلی خود برگزیده است. این نمایش صوتی همان گونه که از نام آن بر می‌آید بر مبنای حکایت‌ها و روایت‌های کتاب کشکول ساخته شده است. نمایشنامه «شیخ بهایی» نیز نام اثر دیگری در حوزه تئاتر است که منصوره میرفتاح آن را به رشته تحریر در آورده است.

با توجه به شهرت شیخ بهایی و پتانسیل‌ بالایی که زندگی، مرام، طرز تفکر و آثار او برای تبدیل به آثار نمایشی دارد، و به بخشی از آنها در متن پیش رو اشاره شد، می‌توان نمایش‌های ساخته شده بر مبنای زندگی و آثار او را از نظر کمی ناکافی ارزیابی کرد و صحنه نمایش را همچنان در موضوع زندگی این دانشمند تاریک توصیف کرد .از نظر کیفی نیز وجود ارتقا در آثار احتمالی بعدی احساس می‌شود و این امکان وجود دارد که با صرف تلاش، دقت و خلاقیت بیشتر اقدام به تولید آثار نمایشی گوناگونی با همین موضوع برای مخاطب نمود. نمایش‌هایی که برای او جذاب‌تر، آموزنده‌تر و سرگرم کننده‌تر از نمونه‌های پیشین باشد.

 

منابع:

کشکول شیخ بهایی با ترجمه روان و فهرست موضوعی به کوشش دکتر علی غضنفری، انتشارات نیلوفرانه




نظرات کاربران