در حال بارگذاری ...
بررسی ظرفیت شخصیت حماسه سازان خرمشهر برای تبدیل به آثار نمایشی:

قرار بود خرمشهر نقل پرده خوانان و نقالان باشد!
این نام ها باید در تاریخ ایران بمانند

ایران تئاتر- علی رحیمی: سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر، فرصتی برای بررسی ظرفیت شخصیت حماسه سازان خرمشهر برای تبدیل به آثار نمایشی است.

قرار بود یک روزه کار خرمشهر را تمام کنند و ظرف سه روز به آبادان برسند.

31 شهریور 1359 بود. عراق با سه ستون زرهی به شهری که حدود 15دقیقه با مرزش فاصله داشت و مهمترین سلاح مردمش ام 1گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتف بود، هجوم آورد. آنقدر غره بود که چشم انداز همان روزش را آبادان که در فاصله 17 کیلومتری خرمشهر بود قرار دهد، تا به یک آمار خیره کننده در جنگ های متعارف برسد؛ غافل از آنکه مردم ایران با مردم دیگر کشورها متفاوتند.

عراق از همان ساعات اول جنگ، اسیر مقاومت خودجوش و ناهماهنگ اما با صلابت رزمندگان شد. مقاومتی که 34 روز به طول انجامید و در نهایت به جنگ تن به تن رسید. جنگی که اگر خیانت های داخلی و یک لشکر تازه نفس پیاده عراق بدان وارد نمی شدند، مطمئنا به این راحتی ها با سقوط پیوند نمی خورد.

34 روز پر از حماسه، شور، رشادت، شهادت، تلخی، مردی، نامردی، شادی، موفقیت، شکست، پیروزی و ... صدها واژه دراماتیک دیگری که 40 سال پیش در گوشه گوشه این شهر رخ داد تا خرمشهر، خونین شهر و مردمش، حماسه سازان ماندگار تاریخ معاصر ایران لقب گیرند.

کمتر از دو سال طول کشید تا شهید بهروز مرادی بر سردر شهر تابلوی زیبای «به خرمشهر خوش آمدید، جمعیت 36 میلیون نفر» حک کند تا نشان دهد فرهنگ مقاومت در هر ایرانی رگ و ریشه دارد... و 40 سال از آن دوره عجیب اما پرحلاوت می گذرد.

تصورات اولیه این بود که پس از این پیروزی بزرگ، داستان آزاد سازی خرمشهر که از آن به عنوان پرافتخارترین سند معاصر ایران نام می برند، نقل پرده خوانان و نقالان گردد و قصه شب های مادربزرگ ها، اما انگار خیلی زود فراموشمان شد خرمشهر را مدیون چه کسانی هستیم؟

این را می شد از دل آخرین سخنان پر از بغض تیمسار ضرغامی فرمانده‌ رشید منطقه‌ سوم دریایی ایران در دوران دفاع مقدس در زیر پل خرمشهر بیرون کشید:

«...مردم خرمشهر کجا هستید؟ مسئولان شهر چرا غایب هستید؟ مدافعان شما پس از ۳۰ سال با تنی خسته و زخمی به دیدنتان آمده اند، نمی‌خواهید آن‌ها را ببینید؟ انتظار میهمان نوازی نداریم، اما انتظار داریم که به سراغمان بیایید، احوالمان را بپرسید یا درب اتاقتان باز باشد ما به دیدنتان بیاییم. ما فراموش شدگان عرصه‌ی دفاع هستیم...».

تیمسار ضرغامی، همان فرمانده ای که در سال 61 صدام برای سرش جایزه گذاشته بود؛ در سال 97، پس از این سخنان از فرط غم و ملال فراموش‌شدگی سکته کرد و روحش به ابدیت پیوست.

و چقدر فر اموش کار شده ایم!!!

سوم خرداد همزمان با فرارسیدن سالروز آزادسازی خرمشهر، فرصتی دست داد تا به معرفی تعدادی از بزرگان جبهه و جنگ که نقش کلیدی در روزهای مقاومت خرمشهر داشتند، بپردازیم:

 

سپهبد شهید علی صیاد شیرازی

سپهبد شهید صیاد شیرازی بی شک یکی از خلاق ترین و مهم ترین فرماندهان جنگ محسوب می شود. وی پس از پیروزی انقلاب و همزمان با درگیری های کومله و دموکرات در سال ۱۳۵۸، به همراه مصطفی چمران نقش مهمی در نبردهای کردستان ایفا نمود.

در آنجا به دلیل رشادت های بی شمار، به دستور بنی صدر با دو درجه تشویقی، به درجه سرهنگی مفتخر و به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد؛ اما در آخرین ماه‌های ریاست‌ جمهوری بنی صدر به‌ دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانت‌های او، با تنزل دو درجه، از سمت خود عزل و به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت ادامه داد.

با رفتن بنی صدر در روزهای آغازین جنگ و آغاز ریاست جمهوری شهید رجایی، صیاد شیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی ارتش و سپاه تحت عنوان قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راه‌اندازی کرد.

صیاد شیرازی در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. وی  در این منصب فرماندهی ارتش در عملیات‌های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت.

زندگی پر فراز و نشیب صیاد شیرازی در لحظه لحظه حضور در جبهه خرمشهر از جمله حضور در اتاق عملیات، طراحی نقشه و تاکتیک های جنگی، نحوه ارتباط سپاه و ارتش، اسارت 19 هزار عراقی و هدایت آنها به کشور و ... ظرفیت های دراماتیکی زیادی برخودار است.

آزادی خرمشهر (خاطرات شهید صیاد شیرازی) نوشته سعید فخرزاده و احمد دهقان، از جمله منابعی است که می توان از آن در خلق آثار نمایشی بهره گرفت.

 

پیرمرد فاتح: شهید سرلشکر سید مسعود منفرد نیاکی

امیر سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی از فرماندهان ارشد ارتش جمهوری اسلامی و از فاتحان خرمشهر است که از سوی شهید صیاد شیرازی لقب «پیرمرد فاتح» را گرفته بود.

وی به هنگام شروع جنگ، فرمانده لشکر ۸۸ زرهی زاهدان را بر عهده داشت و پس از حمله عراق، داوطلبانه با نیروهایش به جبهه‌های جنوب عزیمت کرد و در بیستم فروردین ۱۳۶۰، فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی اهواز به او واگذار گردید.

با این مسئولیت، او در عملیات‌های مختلف از جمله طراح، طریق القدس، تنگه چزابه، فتح المبین، بیت المقدس و رمضان پیروزی‌های ارزشمندی نصیب ایران کرد.

یکی از ویژگی‌های آن شهید بزرگوار این بود که همواره در خط مقدم و در کنار سربازان خود می­‌جنگید، به آنها روحیه می­‌داد، آنها را تشویق به پیشروی می­ کرد و با تک تک سربازان تماس نزدیک داشت، گرفتاری‌­های آنها را می­‌شناخت و تا سر حد امکان به رفع آنها می­‌پرداخت.

مهمترین حادثه تلخی که در زندگی شهید نیاکی به وقوع پیوست فوت دختر عزیز ایشان مژگان بود. درست زمانی که ایشان در جنگ بود( شروع عملیات بیت‌المقدس دهم اردیبهشت ۱۳۶۱)، در حالی که عاطفه پدری حکم می­‌کرد در کنار دخترش باشد، وقتی به او تلگراف زده شد و خبر فوت مژگان را به او دادند، ایشان در جواب تلگراف، تلگرافی به این مضمون فرستاد:«همسر عزیزم ملیحه! آن فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند، ولی من نمی­‌توانم در این بحبوحه جنگ، فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم». شهید نیاکی چهل و هفت روز بعد از وفات دخترش بر سر مزار فرزند عزیزش حاضر شد.

 

 ژنرال شهید احمد متوسلیان

در میان سرداران سپاه، تنها دو نفر لقب «ژنرال» و صفت «حاجی» را مانند مدالی در کنار نام کوچک خود ثبت کرده اند. نفر اول حاج احمد متوسلیان فاتح خرمشهر و چهره همیشه افسانه ای جبهه های جنوب است که سرنوشتی نامعلوم و شهادتی غریبانه پیدا کرد و دومین نفر نیز «قاسم سلیمانی» است که او نیز با سیمای پوشیده در غبار و البته بهره مند از محبوبیت مردمی و شهرت جهانی همچنان به پیش می رود.

شهید متوسلیان از فرماندهان شجاع و خلاق جنگ و اولین فرمانده لشکر محمد رسول الله بود.

فعالیت های وی در جبهه، به آغاز قیام‌های کردستان در اسفند ۱۳۵۷ باز می گردد. وی داوطلبانه عازم بوکان شد و به سقز و بانه رفت. پس از آن برای آزادسازی سنندج راهی این شهر شد و در اوایل خرداد ۱۳۵۹ مسئولیت سپاه مریوان را برعهده گرفت. اما با شکل گیری لشکر محمدرسول الله ، به همراه بروجردی راهی جبهه‌های جنوب شد.

در شب ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات بیت‌المقدس به فرماندهی احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز-خرمشهر آغاز شد که در نهایت موجب آزادسازی خرمشهر شد.

شهید متوسلیان پس از آن، برای دفاع از مردم لبنان و سوریه، به لبنان رفت اما در آنجا توسط ارتش اسرائیل دزدیده شد.

دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش در لبنان، رادیو اسرائیل اعلام کرد: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد.

فیلم مستند «ایستاده در غبار» اثر محمدحسین مهدویان بر زندگی ایشان متمرکز است.

محسن معینی نیز در سال 94 نمایشی را با نام «شیر در زنجیر» به روی صحنه برد.

 

شهید محمدعلی جهان آرا

خرمشهر بی شک با نام جهان آرا شناخته می شود. وی در سال ۱۳۵۸ فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را به عهده گرفت و هم‌زمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایه‌گذاری کرد. با شروع جنگ ایران و عراق، در کنار مردم این شهر، از خرمشهر دفاع کرد. بعد از سقوط خرمشهر و عزل ابوالحسن بنی‌صدر از سمت فرمانده کل قوا، مرحله جدیدی از جنگ ایران و عراق آغاز شد، که در پی آن، محاصره آبادان شکسته و این شهر در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۹ توسط نیروهای ایرانی، آزاد گردید.

به دنبال بازپس‌گیری آبادان از نیروهای ارتش عراق، در تاریخ ۷ مهر ۱۳۶۰ محمد جهان‌آرا و تعدادی از فرماندهان، راهی تهران شدند، تا گزارش عملکرد نیروهای ایرانی را به رهبر وقت جمهوری اسلامی؛ امام بدهند، اما در میانه راه، بر اثر سقوط هواپیمای حامل آنها در پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش تمامی سرنشینان، که جهان‌آرا نیز از جمله آنها بود.

نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» اثر ایوب آقاخانی نمایشی است که با تمرکز بر زندگی شهیدمحمد جهان‌آرا به روی صحنه رفت.

 

ناخدا داریوش ضرغامی

عراق در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ حملاتش را به خاک ایران آغاز کرد و مردم را در شوک و بهت فروبرد. مردم خرمشهر که بیشتر از شهر‌های دیگر زیر آماج بمباران هواپیما‌های بعثی قرار داشتند، صدای پوتین‌های سربازان عراقی را می‌شنیدند که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شدند. آن‌ها از زمین و آسمان یورش آورده بودند و به کسی رحم نمی‌کردند. وحشت و ترس در شهر پخش شد و مردم هر چه داشتند، گذاشتند، جانشان را برداشتند و شروع به ترک شهر کردند.

این مردم تنها، به یک ناجی نیاز داشتند. کسی که قاصد خبر‌های خوش باشد. ناگهان ناخدا داریوش ضرغامی به همراه ۲۷۰ تفنگدار در مهر ۱۳۵۹ وارد آبادان شد. خبرش در میانه آن همه ترس و هراس برای مردم مسرت‌بخش بود. هیبت تکاوران وحشت را به دل دشمن انداخت آن‌ها انتظار مواجهه با چنین نیرو‌های ورزیده و آماده‌ای را نداشتند.

تکاوران محور اصلی مدافعان خرمشهر بودندکه ۳۴ روز دشمن را پشت دیوار‌های خرمشهر نگه داشتند و وقتی هم خرمشهر را تصرف کرد هیچ‌گاه نتوانست پایش را به خرمشهر شرقی باز کند و اینها ماحصل شجاعت فرماندهی دلیر به نام داریوش ضرغامی بود که صدام برای سرش جایزه گذاشت.

امیر ضرغامی در سال ۱۳۳۹ در دانشکده‌ افسری نیروی زمینی ارتش پذیرفته شد و ۱۳۵۴ با گذراندنِ دوره‌ عالی، از میانِ ۸۶ داوطلب عضویت در گردانهای تکاوران دریایی به عنوان نخستین نظامی برگزیده شد و در مرکز آموزش تکاوران منجیل دوره‌ تکاوری را پشت سر گذاشت و در همانجا به عنوانِ فرمانده‌ آموزش به خدمت پرداخت.

وی پس از انقلاب، از ۱۹ آذرماه ۱۳۵۷ به فرماندهیِ گردانِ تکاوران بوشهر برگزیده شد و با آغاز جنگ تحمیل، با گردانی از تکاورانِ دریایی به جبهه‌ خرمشهر اعزام شد.

کتاب یک شهر یک خانه خاطرات دریادار دوم تکاور داریوش ضرغامی است که در آن به بیان اتفاقات روزهای آغازین جنگ در خرمشهر می پردازد.

 

ناخدا هوشنگ صمدی

تکاوران نیروی دریایی بی شک از حماسه سازان خرمشهر محسوب می شوند. این نیروها که به دلیل کمبود نیرو در خوزستان و درگیری چهل گردان ارتش در مبارزه با ضد انقلاب،  بر روی زمین در خرمشهر با دشمنان روبرو شدند، علاوه مبارزه جسورانه در بحبوحه حمله عراق به خرمشهر، از نخستین رزمندگانی نیز بودند که همان اول صبح سوم خرداد ماه 1361 با قایق و حتی برخی با شنا وارد خرمشهر شدند و دشمن را پس از حدود 19 ماه مجبور به عقب‌نشینی کردند.

ناخدا صمدی از فرماندهان ارشد گردان تکاوران دریایی بوشهر در آن دوره محسوب می‌شد. وی که فعالیت خود را از سال ۱۳۳۷ در نیروی زمینی ارتش ایران آغاز کرده بود، در آغاز جنگ در حالی که حکم بازنشستگی وی ابلاغ شده بود، به ارتش بازگشت.

در این ایام، گردان ۷۰۰ نفره او در برابر ۹ لشگر زرهی عراق ایستادند و طی ۳۴ روز مقابله با ارتش عراق 103 شهید دادند و خودش در این مدت ۸ بار مجروح شد.

ناخدا صمدی در سلسله عملیات‌های نبرد خرمشهر، حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر به همراه تکاوران ارتش، نقش کلیدی ایفا کرد.

کتاب تکاوران خرمشهر شرح خاطرات ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی از این ایام است که می توان از آن در خلق آثار نمایشی بهره گرفت.

 

سرهنگ شهید علی قمری

سرهنگ علی قمری از چهره هایی است که بیشتر به دلیل واکنش به تحریف تاریخ و بی مهری نسبت به شهدای ارتش در سریال کیمیا شناخته شد. او که از آغازین لحظات حمله عراق به ایران، در کشور فرماندهی دژ خرمشهر شاهد لحظه لحظه رشادت ها بود پس از پخش سریال کیمیا در یادداشتی نوشت:

«ما ادعا می‌کنیم مسلمانیم و راه پیغمبر (ص) و ائمه اطهار را ادامه می‌دهیم. در سریال کیمیا چند نفر مرد و خانم و ده نفری سرباز با ۵۰۰ تانک و توپخانه و دو لشکر عراق می‌جنگند. من در خرمشهر مسئول بودم، تا ۸ مهر فقط گردان دژ و تکاوران دریایی و ۳۰ نفر سپاه و بسیج و ۱۸۵ نفر از ژاندارمری و شهربانی بودند. هشتم به بعد ۲۶۰ دانشجوی دانشکده افسری ارتش ۱۷۵ هوانیروز ۳۳ نفر افسر و درجه دار از دیگر یگان‌های ارتش ۲۵ نفر بسیج از تهران آمدند و ۳۰۰ نفر هم از مردم خرمشهر ارتش حدود ۹۰۰ نفر شهید داد؛ فقط ۷۳۲ نفر گردان دز شهید داد! چرا اینها را نشان نمی‌دهند؟

نظر این است که مردم ندانند ارتشی‌ها چه شهامتی داشتند. قمری‌ها و تکاوران دریایی و هوانیروز و زمینی و هوایی چه کردند در جنگ؟ واقعاً جای افسوس ...».

داستان زندگی پر فراز و نشیب و حماسی سرهنگ شهید علی قمری مملو از خاطرات دراماتیک است و به قول خودش، ماجراها به دنبالش می گشتند.

او در حادثه ترور حسنعلی منصور در تاریخ 1/11/43، او به عنوان سرپرست نگهبانی نخست وزیری در پست خود در جلوی در شمالی مجلس شورای ملی، شاهد مستقیم ترور بود. چهارده ماه بعد، در 21/1/44 نیز در هنگام ترور نافرجام شاه توسط شمس آبادی، نگهبانی کاخ مرمر را بر عهده داشت.

وی که با طی دوره‌های آموزشی تخصصی نظامی از جمله تکاوری، کوهستان، رنجر، چترباز، چریک، گریلا، جنگ‌های نامنظم در بالاترین سطح حرفه‌ای دیده بود، در جنگ ظفارعمان در سال 1354 ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﮑﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻋﻤﺎﻥ ﻋﺰﯾﻤﺖ کرد و مانع از سقوط پادشاه عمان شد.

ﺳﺮﻫﻨﮓ علی ﻗﻤﺮﯼ در بحبوحه حمله عراق به ایران، به عنوان فرمانده دژ خرمشهر در لحظه لحظه حوادث از جمله تصرف پاسگاه مرزی عراق توسط تکاوران نزاجا، اعدام 8 فرمانده بعثی توسط صدام، عقب‌نشینی عراق تا پشت مرزها در روز هفتم جنگ، هلاکت تک‌تیراندازهای بعثی بر بام‌ خانه‌های خرمشهر، و مقاومت 17 ساعته پلیس راهنمایی و رانندگی خرمشهر مقابل یک گردان زرهی و ... حضور داشت.

او لحظه چگونگی اسیر شدن  شهید تندگویان، وزیر نفت جمهوری اسلامی در جاده آبادان دیده بود و خود نیز یکبار در پاسگاه نهرخین به اسارت دشمن درآمد و گریخت.

خوشبختانه، بخش هایی از خاطرات سرهنگ قمری در کتاب ارزشمند «باغ سوخته» ثبت شده است که می تواند برای علاقه مندان مفید باشد.

 

دریادار حبیب الله سیاری

دریادار حبیب الله سیاری یکی دیگر از دلیرمردان مقاومت خرمشهر بود. وی که در سال ۱۳۵۳ به استخدام ارتش ایران درآمده بود، پس از طی دوره مقدماتی در رشته تکاوری فعالیت در نیروی دریایی ارتش را آغاز کرد

سیاری دوره‌های کلاه سبزی، دافوس و علوم استراتژیک را در دانشگاه عالی دفاع ملی گذرانده‌ و در نخستین روزهای حمله ارتش عراق به خرمشهر و آغاز رسمی جنگ ایران و عراق به عنوان یکی از تکاوران گردان تکاوران دریایی بوشهر، در منطقه عملیاتی آبادان-خرمشهر حضور داشت.

وی در عملیات‌های نبرد خرمشهر، حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر، همچنین عملیات مروارید از خود رشادت های زیادی نشان داد و در خلال عملیات ثامن‌الائمه بر اثر اصابت ترکش خمپاره، بشدت مجروح شد.

حادثه مجروح شدن دریادار سیاری از لحظات بسیار خاص زندگی اوست.

ناخدا هوشنگ صمدی درباره آن لحظات می گوید: «آن شب سیاری در حال بازگشت به سنگر و گرفتن وضو برای اقامه نماز بوده که ترکشی به کنار او اصابت می‌کند. سیاری از زمین کنده می‌شود و به سنگرش پرتاب می‌شود، خودش می‌گفت زمانی که در سنگر افتادم همه جا غبارآلود بود اما می‌سوختم، اول تصور کردم که سرم از تنم جدا شده، ترکشی که به قسمت شکم او برخورد کرده بود، موجب شده بود تا بخشی از روده از بدنش خارج شود. سربازی که در آن منطقه حضور داشت نیز به دلیل سراسیمگی و ترس، تنها کاری که می کند این است که سیاری را با همان وضعیت بر روی دوشش می اندازد تا به آمبولانس برساند...

 شب بعد، وقتی به عیادتش رفتم حالش را جویا شدم. اصطلاح پزشکی را به کار برد، من متوجه منظورش نشدم، از پزشک پرسیدم گفت روی او را کنار بزن خودت بیین! با دقت بیشتری که کنار تخت او را دیدم، یک برجستگی بزرگ وجود داشت. متوجه شدم که به دلیل اینکه نمی‌توانستند در آن زمان عملش کنند، روده‌ او را در کیسه‌ای قرار داده و آن کیسه را نیز از گردنش آویزان کرده بودند. خودش با خنده گفت: دل و روده‌ام است. یک سال و نیم با همین وضعیت زندگی کرد ولی به محض اتمام عملش به‌عنوان افسر اطلاعاتی به جبهه‌ها بازگشت.

کتاب «در قامت تکاوران» خاطرات شفاهی امیر سیاری از جمله منابعی است که می توان از آن در خلق آثار نمایشی بهره گرفت.

 

محمدعلی صفا شکارچی تانک

محمدعلی صفا از فرماندهان تکاوران دریایی بود، که دوره‌های تخصصی کماندویی از جمله تارزان کورس، پریدن از ارتفاع‌های بلند آبشار و کوه، دوره‌های رزمی، دوره S.P.S شکار تانک و ... را در پایگاه کماندویی «رویال مارین» معروف به پایگاه «موش‌های صحرا» انگلستان سپری و از پایگاه جان. اف. کندی آمریکا مدرک تخصصی انهدام ناو‌های جنگی را دریافت کرده بود.

شهید صفا پس از آموزش به کشور بازگشت و در پایگاه کماندویی نیروی دریایی ارتش در بوشهر به عنوان مربی مشغول به کار شد.

در اردیبهشت ۵۸ خرمشهر توسط گروه‌های منافق از طریق عراق جدا شد و تمام پادگان‌های نظامی خرمشهر خلع سلاح شد. در آن موقع از تک آوران خواستند خرمشهر را فتح کنند که شهید صفا به همراه ۳۵ نفر دیگر وارد خرمشهر شدند چون فرودگاه آبادان توسط افراد ضدانقلابی اشغال‌شده بود شهید صفا با همراهانش از هواپیمای ۳۳۰ با چتر پریدند و خود را به آبادان رساندند. صبح روز سوم جنگ، شهید صفا به همراه تک آوران تحت امر خود خرمشهر را از نیروهای عراقی پاک‌سازی کردند.

روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ و آغاز جنگ عراق، بعثی‌ها با دو لشکر تانک و با تمام تجهیزات، به خرمشهر حمله کردند و  با استفاده از اصل غافلگیری نیمی از خرمشهر را به اشغال خود در آوردند، در این هنگام بود که محمدعلی صفا و همراهانش که ۱۵۰ نفر از کماندو‌های ویژه نیروی دریایی ارتش بودند، توانستند طی یک هفته ۱۶۴ تانک عراقی و ۱۳ ناو جنگی و موشک‌انداز ارتش عراق را منهدم کنند.

درگیری صفا با ارتش بعث عراق تا چهارم آبان ماه ۱۳۵۹ ادامه داشت؛ تا اینکه بر اثر انفجار یک خمپاره و اصابت ترکش به سر، پا و پهلوی محمدعلی؛ شکارچی تانک‌ها بر زمین افتاد و دیگر هیچ وقت بلند نشد.  

صدام بعدها از خرمشهر با عنوان گورستان تانک‌های خود یاد می کند.

 

سردار شهید حسین خرازی

حسین خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران جنگ عراق و ایران بود. او در سالهای آغازین انقلاب، در فرونشاندن غائله گنبد و ترکمن‌ صحرا و در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت.

با آغاز جنگ تحمیلی او با کمک نیروهای خود، در حاشیه رودخانه کارون، نخستین خط دفاعی منطقه، معروف به خط شیر، را احداث کرد. این ابتکار موفقیت‌آمیز سبب شد که هدایت عملیات در منطقه خوزستان از نیمه دوم بهمن ۱۳۵۹ به عهده خرازی گذاشته شود.

او سپس در عملیات فرمانده کل قوا در ۲۱ خرداد ۱۳۶۰، پس از شکستن خطوط دفاعی و سه کیلومتر پیشروی در مواضع نیروهای عراقی، آنها را وادار کرد که حدود هفت کیلومتر عقب‌نشینی کنند. همچنین، در عملیات ثامن‌الائمه و شکست حصر آبادان در ۵ مهر ۱۳۶۰ و در عملیات آزادسازی‌های بعدی، همچون طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌ المقدس شرکت فعال داشت.

خرازی و نیروهای تحت امر او در عملیات بیت المقدس حماسه های بسیاری آفریدند و سهم بسزایی در آزادسازی منطقه عملیاتی و خرمشهر از تصرف دشمن متجاوز داشتند. شهید صیاد شیرازی در سخنانی به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در ۱۳۷۱ خورشیدی درباره شهید خرازی گفته است: «در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بی سیم شنیدیم که می گفت اجازه بدهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم. به وی گفتیم، مگر می شود با یک گردان با چند لشکر روبرو شد. به هر صورت او اصرار می کرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بی سیم گفت، عراقی ها تسلیم شدند و ما باورمان نمی شد، زیرا واقعا این کار باورکردنی نبود که انجام دادند».

کتاب های فاتحان خرمشهر اثر مرتضی صباح، عقیق اثر نصرت الله محمودزاده، یاران ناب: زندگی با فرمانده اثر علی اکبر مزدآبادی، پروانه در چراغانی اثر مرجان فولادوند، نامه های ناشناس مونا صامتی، آقای مدیر اثر محمد بلندیان و ... از جمله آثاری است که در بیان خاطرات فرماندهی ایشان به رشته تحریر درآمده است.

 

سردار شهید حسن باقری

شهید حسن باقری را مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران در جنگ می دانند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصمیم به تحصیل در رشته علوم انسانی گرفت و بعد از ۲ هفته مطالعه در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول شد.

در کنار تحصیل، کار در روزنامه جمهوری اسلامی را شروع کرد و بعد از یکسال در ۱۳۵۹ خورشیدی وارد اطلاعات سپاه شد. برای او نام مستعار حسن باقری را انتخاب کردند. وظیفه او شناسایی گروهک ها بود.

زمانی که رژیم عراق به ایران حمله کردند، حسن مبارزه در جبهه فرهنگی و سیاسی را رها کرد و وارد جبهه ها شد. پس از مدتی با بروز لیاقت و خصوصیات منحصر به فرد خود در ردیف فرماندهان سپاه قرار گرفت.

حسن باقری در دی ۱۳۵۹ خورشیدی مسئول یکی از معاونت های ستاد عملیات جنوب  شد. در عملیات امام مهدی (عج)، الله اکبر، فتح و دهلاویه نقش به سزایی ایفا کرد. همچنین در عملیات ثامن الائمه، نیروهای ایرانی را محورهای دارخوین و جاده ماهشهر هدایت می کرد.

در عملیات طریق القدس از طرف سپاه به عنوان فرمانده لشگر نصر و در عملیات آزادسازی خرمشهر فرمانده قرارگاه مشترک عملیاتی انتخاب شد. او در تصرف شلمچه و خرمشهر فعال ترین و سخت ترین وظایف را عهده دار بود. آخرین مسئولیتی که به وی واگذار شد، جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.

وی سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۶۱ برای شناسایی محور عملیاتی والفجر در فکه و چزابه به منطقه رفت و در این شناسایی به شهادت رسید.

کتاب هایی همچون روزنوشت شهید باقری، مسافر، چشم بیدار حماسه، من اینجا نمی مانم، روایت زندگی حسن باقری و چشم جبهه از منابعی هستند که می توان از آن در خلق آثار نمایشی بهره گرفت.

 

 

پ.ن.

در خلق حماسه خرمشهر موقعیت دراماتیک زیادی از سوی دلاورمردان ایرانی انجام شد که در این مجال کوتاه فقط به معرفی 10 شخصیت پرداختیم و مطمئنا تعداد این عزیزان بسیار بیش از آن است که در گزارش بگنجد.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران