در حال بارگذاری ...
جُستاری بر تاثیرات مطلوب هنریک ایبسن بر ادبیات نمایشی معاصر در سالروز خاموشی‌اش

قوی ترین مرد جهان کسی است که تنهاتر باشد
پیش از هر چیزی من یک انسان هستم

ایران تئاتر- رضا آشفته: هنریک ایبسن نویسنده نروژی قرن نوزدهمی یکی از پایه گذران ادبیات نمایشی مدرن و همچنین یکی از منتقدان و اصلاحگرانی است که در آمیختگی با ریشه ها و اصالت های انسانی بر جهان تاثیرات مطلوب محتوایی را رقم زده است.به لحاظ کمی نیز حضور متن هایش همواره در اقصی نقاط جهان تاثیرگذار بوده، چنانچه بنابر یک نمونه، روایتی وجود دارد که «خانه عروسک» پر اجراترین نمایش در قرن بیستم است و همچنان در سراسر جهان روی صحنه می‌رود.

هنریک یوهان ایبسن، شاعر، نمایشنامه‌نویس و نویسنده‌ در مارس سال ۱۸۲۸ دیده به جهان گشود. او از مهم‌ترین شخصیت‌های ادبیات مدرن نروژ است که هم‌پای میراثی که از گذشتگانش آموخته بود تأثیر بسیاری نیز بر نویسندگان بعد از خود گذاشت.

این رند شهر آشوب که آثارش تاکنون بارها بر صحنه‌های تئاتر جهان، خوش درخشیده است؛ بی‌گمان تأثیری قاطع و بی‌چون چرا بر نویسندگانی چون آنتوان چخوف، جرج برنارد شاو و لوئیجی پیر آندللو داشته است. هم اینک قضاوت منطقی و عادلانه منتقدین در طی سالهای اخیر جایگزین تعریف‌های ناشایست ناقدان و شارحان متقدم شده و ثابت و روشن شده است که عقاید ایبسن در شمار نظریات هر انسان فهمیده و هوشمند دیگری قرار دارد.

هنریک ایبسن ازجمله نمایشنامه‌نویسان مدرن و تحول‌گرایی است که جان تازه‌ای به کالبد ادبیات دراماتیک بخشیده و در آثارش، نگره تازه‌ای به انسان را مطرح کرده است. درام‌های او حول محور انسان طراحی‌شده و دیدگاه‌ها، آرمان‌ها، حرمان‌ها، کامیابی‌ها و ناکامی‌های فردی و اجتماعی را درروند پرتلاطم حوادث اجتماعی به نمایش گذاشته و این مقولات را دست‌یافتنی و قابل‌باور جلوه داده است. هنریک ایبسن خالق ۲۶ نمایشنامه ماندگار ازجمله «دشمن مردم»، «استاد معمار»، «خانه عروسک»، «مرغابی وحشی» و... است. سبک نویسندگی ایبسن در ابتدای نویسندگی رئالیسم بوده که با تبعیت از قوانین کلاسیک نمایشنامه‌نویسی نیز همراه بوده است.

اما به درستی می توان دعی شد که او گاهی با خلق نمایشنامه ای چون خانۀ عروسک و خلق شخصیت نورا بستر تازه ای برای شناخت و ورود زن در جهان مدرن فرام می سازد و با نوشتن دشمن مردم و خلق شخصیت استوکمان نظرگاههای علمی را جایگزین نگاههای خرافی و در واقع کاسبکارانه می گرداند و با نوشتن مرغابی وحشی همچنان در درون انسان به شکل نمادین ازش هایی را قایل می شود که دلالت بر وجوه متافیزیکال انسان می کند که باید ضمن دگرگونی های پذیرنده و راستین باید که در تکامل خویشتن وامدار اصالت و ریشه های انسانی خویشتن نیز برآیند چنانچه نیچه فیلسوف با صدای قرایی داد سخن برآورد که خدا مرده است و سپس در قرن بیستم بلایای انسانی چون دو جنگ جهانی دامنگیر روزگار تلخ و بی فرجام شد.

در این جُستار بر آن هستم که مروری اجمالی به میزان تاثیرات مطلوب هنریک ایبسن با خلق سه نمایشنامه قدرقدرتش از منظر پساساختارگرایانه بر گسترۀ معنایی آن در جهان معاصر داشته باشیم.

 

خانۀ عروسک

در سال ۱۸۷۹‌ نمایشنامهٔ «خانه عروسک» ایبسن با موجی از انتقاد و اعتراض مواجه شد. «نورا» قهرمان زن این نمایشنامه به این دلیل که شوهرش با وی چون یک عروسک و یا یک موجود نازپروردهٔ خانگی رفتار می‌کند، خانه را ترک می‌گوید. کوته‌نظران به غلط این نمایشنامه را رساله‌ای بر ضد ازدواج پنداشتند، در صورتیکه پیام ایبسن در واقع این حقیقت غیر قابل انکار بود که هرکس بایستی ماهیت اصلی خویش را جستجو و پیدا کند. هنگامیکه شوهرش به وی گوشزد می‌کند که قبل از هر چیزی «نورا» وظیفه یک مادر و یک همسر را دارد، وی در پاسخ می‌گوید:«پیش از هر چیزی من یک انسان هستم.»

در سال بعد ایبسن پاسخ منتقدین «خانه عروسک» را با نمایشنامه «اشباح» می‌دهد، این بار دیگر داستان درباره زنی است که به خاطر قیود اجتماعی و «حرفهای مردم» زندگی زناشوئی را با شوهری ناباب ادامه می‌دهد. همین امر باعث بروز حوادث و اتفاقات وحشتناکی می‌شود.

در مرور خانۀ عروسک و شخصیت نورا باید گفت که زنی از یک بحران عبور کرده است چون با فراهم کردن یک پول هنگفت باعث نجات همسرش از یک بیماری مهلک شده‌، اما این روزها مصادف شده با خوشبختی خانواده نورا چون‌ همسرش رییس بانک شده ‌است، اما دیری نمی‌پاید در‌می‌یابیم این خوشبختی نیز در سطح می‌گذرد و همانا نورا هم همانند هر آدم بی‌سروسامانی بیچاره و دردمند است. او جعل سند کرده تا از بانک وام بگیرد و البته مقدار زیادی از اقساط آن را هم با کارکردن پنهانی و صرفه‌جویی در هزینه‌های خانه جمع‌آوری و پرداخت کرده است.
متاسفانه هلمر، شوهر نورا با اخراج کروگستاد اسباب زحمت نورا را ایجاد می‌کند. او می‌خواهد با رو کردن سند جعلی نورا موقعیت و اعتبار هلمر را لکه‌دار کند. کریستین که دوست قدیمی نوراست، به خواهش نورا وارد بازی می‌شود تا کروگستاد را منصرف کند. کریستین قرار است به جای کروگستاد در بانک مشغول به کار شود. آن دو پیش از این با هم رابطه‌ عاشقانه داشته‌اند که به دلیل مشکلات مالی کریستین بهم خورده ‌است.
وقتی هلمر از این ماجرا بو می‌برد، نورا تحت فشار روانی قرار می‌دهد که دیری نمی‌پاید و او هم متوجه می‌شود کروگستاد از ادامه‌ بازی انصراف داده و هیچ چیزی موقعیت خانوادگی نورا را تهدید نخواهد کرد، اما دیگر نورا اعتمادی به هلمر ندارد و می‌خواهد برای شناخت خود و جامعه‌اش بیرون بزند.

این بیرون زدگی نورا یک جهان تازه را نوید می دهد که نه تنها در اروپای غربی و پیشرفته که در چهار گوشۀ جهان نظم نوینی را رقم می زند که در آن زن برابر با مرد می خواهد حضور پر رنگی در معادلات اجتماعی داشته باشد و هر چند این مسیر ذره ذره دارد شکل می گیرد اما به ناچار در حال وقوع است و ایبسن به درستی زن را در جهان پیشرفته تعبیر و تفسیر می کند.
 

دشمن مردم

ایبسن یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۸۲، با نمایشنامه جدیدی به نام «دشمن مردم» جواب دندان‌شکنی به آن عده می‌دهد. در سراسر این اثر، ایبسن بیرحمانه اجتماع دو رو و ریاکار عصر خویش را به باد انتقاد و مسخره می‌گیرد.

«دشمن مردم» مضمونی سیاسی - اجتماعی دارد. دکتر توماس استوکمان، پزشک نروژی، با پیشرفت‌های جدید علم پزشکی در ارتباط است و درعین‌حال مامور کنترل بهداشت حمام‌های عمومی است. شهرت او به سبب کشف خواص سودمند آب‌های معدنی است و طرح او به‌منظور احداث و توسعه حمام‌های طبی به روش بهداشتی، طرفداران زیادی در جامعه پیداکرده است. بااین‌حال، هنگامی اعلام می‌کند که به‌منظور راه‌اندازی این طرح و رفع مشکل آلودگی فعلی آب حمام‌ها، لازم است ساختمان حمام‌ها موردبازسازی دوباره قرار گیرد، مسئولان دولتی و ازجمله برادرش پتر استوکمان، شهردار، را در مقابل خود قرار می‌دهد. مسئولان تمام تلاش خود را می‌کنند تا به او اجازه ندهند مردم را از مشکلات و خطرات موجود آگاه سازد. رفته‌رفته با جوسازی مسئولان، ذهن مردم نیز تحت تأثیر تبلیغات منفی قرارگرفته و دکتر توماس استوکمان را دشمن خود می‌پندارند و عرضه چنان بر او تنگ می‌شود که راهی جز جلای وطن ندارد. «دشمن مردم» تصمیم می‌گیرد مردم را با بدبختی‌هایشان رها کند و از شهر و دیار خویش برود؛ اما پس از واقعه‌ای بر آن می‌شود که در زادگاه خود بماند و به‌تنهایی پیکار کند، زیرابه عقیده او «قوی‌ترین مرد جهان کسی است که تنهاتر باشد».

ایبسن در نمایشنامه «دشمن مردم» مبارزه فردی درستکار و منزوی را در مقابل نیروی جمع نشان می‌دهد و بدین ترتیب بدبینی خود را به جامعه آشکار می‌سازد. او در «دشمن مردم» شخصیت اصلی نمایش ـ دکتر استوکمان ـ را به‌صورت شخصیتی آشوبگر به تصویر درمی‌آورد. این آشوبگری درواقع انگ و دنامی است که برای مهر فردی حقیقی در نظر می‌گیرند که به دلیل اشباع شدن جامعه از ناآگاهی جواب هم می‌دهد.

قهرمان این نمایشنامه دکتر توماس استوکمان است که خصیصه‌های اخلاقی و عقاید او دربارهٔ مسائل اجتماعی، اخلاق و افکار خود نویسنده را به یاد می‌آورد. در «دشمن مردم» دو برادر مقابل یکدیگر می‌ایستند. دکتر استوکمان که از حقیقت دفاع می‌کند و شهردار شهر برادرش که تکیه‌بر واقعیت دارد. اختلاف‌نظر آنها درباره حمام‌های عمومی شهر است. حمامی که شهر کوچک آنها را در قیاس با شهرهای اطراف منطقه در موقعیت ویژه‌ای قرارداده‌است که همین موضوع نوید درآمدزایی قابل‌توجهی را برای شهر و ساکنانش می‌دهد. این تضاد حاصل ساختار جدید اقتصادی عصر جدید است. ساختاری که سبب توسعه‌است، ولی هم‌زمان چیزهای ارزشمندی را نیز نابود می‌سازد.

وجدان فردی دکتر استوکمان می‌خواهد از حق مردم دفاع کند ولی همین دکتر بعد از مدتی لقب «دشمن مردم» را به خود می‌گیرد. فاجعه اینجاست. فاجعه الزاماً به معنای یک اتفاق ناگوار نیست بلکه یک رویداد بی‌منطق هم می‌تواند فاجعه تلقی شود. یعنی به‌گونه‌ای می‌شود عمق فاجعه را در مخالفت مردم با دکتر استوکمانی دانست که برایشان دارد جان‌فشانی می‌کند و می‌خواهد آنان را از این مخمصه خودخواسته بیرون بیاورد اما کو گوش شنوا؟! این تلخکامی انسان است که چشم و گوشش نسبت به حقایق کور و کر شده است و هیچ درنگی نسبت به مسائل و مصائب پیرامونی‌اش نخواهد داشت و خودخواسته تن به خودویرانگری خواهد داد. چون با این حمام‌های کثیف بیماری‌های بسیار آنها را تهدید خواهد کرد.

مطبوعات و رسانه‌ها در این اثر زیر نظر قدرت حاکم هستند و هر چه آنها بخواهند مطبوعات عملی می‌کنند. قدرت و ثروت دو مقوله مهمی هستند که همیشه در تاریخ، جریان ساز و جهت دهنده بوده‌اند و حتی در تحریف خود تاریخ نیز تأثیرگذار بوده است؛ اما مطبوعات می‌توانند در ایجاد دموکراسی و توزیع قدرت نقش اساسی را بازی کنند و همواره جهت‌گیری منتقدانه آنان هست که در بازدارندگی صاحبان قدرت موفقیت‌آمیز بوده است و نباید از این رکن اساسی به‌راحتی چشم پوشید اما هنگامی‌که مطبوعات و رسانه‌ها نقش مؤثر خود را انکار می‌کنند، ابزاری می‌شوند در جهت بازدارندگی دموکراسی و ضربات جبران‌ناپذیری به آن وارد می‌سازند و ایبسن بخش کوچکی از این ویرانگری مطبوعات را در نادیده انگاشتن دکتر استوکمان نشان می‌دهد.

ستاد و نماینده، مطبوعات مردم‌فریب و تومسن، نماینده چاپخانه‌داران نروژی هستند که با تحت‌فشار قرار دادن دکتر استوکمان در یک شرایط نابرابر می‌خواهند بر وی قالب شوند. ایبسن با زیرکی مخصوص خود در این اثر از جریان‌های مطبوعاتی و چاپخانه‌های زمان خود نیز انتقاد می‌کند. یعنی او به‌ضرورت چندجانبه از عوامل بازدارنده حقیقت، به این بخش مهم جامعه نیز نیشتر خود را می‌زند که بوی گندابش فضا را اشباع کند.

دکتر استوکمان یا همان شخص بازی محوری در این اثر می‌خواهد وضع موجود را بر هم بزند و اوضاع را تغییر بدهد. او قدرت مقابله با این جریان را ندارد ولی هوش و زکاوت لازم را برای ارائه نظر خود را دارد و با استفاده از این هوش و زکاوت می‌خواهد بعضی از معادلات را بر هم زده و اوضاع را به همان وضع مطلوب موردنظرش برگرداند. هرچند در پایان چنین سرنوشت درستی رقم می‌خورد و این بزرگ‌مرد ناکام می‌ماند.

این ناکامی و شکست سرآغاز یک پیروزی بزرگ و فراگیر است که در آن نگاه علمی و جمع گرایانه در تقابل به نگاه فردگرایانه و سودجویانه که ریشه در خرافه و تنگ نظری دارد غالب می شود. البته این نه در متن و صحنه که در واع در جهان عینی و ملموس معاصر و به ویژه در اروپای غربی و دیگر کشورهای پیشرفته محقق شده است.

 

مرغابی وحشی

در سال ۱۸۸۴ با «مرغابی وحشی» و در سال ۱۸۹۰ با «هدا گابلر» ایبسن نشان می‌دهد که هرگز نخواسته است معلم اخلاق و یا حلاّل مشکلات باشد. ادعائی هم ندارد که جوابگوی تمام سئوال‌هاست، بلکه قبل از هر چیز او یک هنرمند اعجاب‌انگیز و در فن خود استادی بی­مانند است.

قرن نوزدهم دوران مخاطب متوسط هنرمند متوسط و زندگی متوسط بود و ایبسن از نسل دوم کسانی بود که در این زمینه با دوری جستن از طبیعت نگاری محض،اما با بهره برداری از نگاه علمی ناتورالیسم به پدیده ها سر آن داشت که این مخاطب متوسط و زندگی متوسط را چنان بپروانند که خیال انگیز و شاعرانه باشد، یعنی از طبیعی نگاری محض دوری کند تا بتوانند شالودۀ تئاتر مبتنی بر رئالیسم تحلیلی را استوار کند. ایبسن برای گام نهادن در مرحله ی رئالیستی تصمیم دشوار و شجاعانه ای گرفت: تظاهر و تن دادن به میان مایگی جامعۀ میان مایه مردم میان مایه و هنر میان مایه. این سبک کار او به مذاق چخوف و استریندبرگ خوش نمی آمد.

 هر دو گور گذشتگان را شخم می زدند. ایبسن اما میخواست در میان میان مایگان بماند و همچنان به نوشتن نمایشنامه های خوش ساخت ادامه دهد. همین است که جدال او با سنت ادبی و معیارهای زیبا شناختی رایج در اندازه های یک اصلاح طلب یا یک بنیان گرای محافظه کار بود و نه بیشتر. او از شاعرانگی برای فاصله گرفتن از ناتورالیسم استفاده میکرد اما نمیخواست باواژگون کردن سنت دران پیشینیان مخاطب میان مایه را تحقیر کند و یا با نقلید از پیشینیان به این میان مایگی دامن بزند مرغابی وحشی الماسی است که همه ی این وجود راه دارد.

این نمایشنامه در اصل، هجو پاره‌ای از اصولی‌ترین نظریات ایبسن است. در این نمایشنامه، شخصیت گرگرزورل، به مقابله اصلاح طلبانی می‌رود که مفاهیم چون صداقت و راستگویی را ایده‌آلی بی‌فایده می‌پندارند. در پیروی از همین ضرورت ایده‌آل برای زندگی است که گرگرزورل فاجعه می‌آفریند. صداقتی که از نظر او سازش نمی‌شناسد و همه چیز را در محراب تقدس خود قربانی می‌کند و از این رهگذر آرامش خانواده‌ای را در هم می‌شکند. باری! ایبسن در این اثر خاطر نشان می‌کند که چگونه پافشاری روی زیبایی، کمال، و تقدس ایثار و فداکاری، به خودکشی دختری جوان و معصوم می‌انجامد.

در کل، در مرغابی وحشی، متافیزیکال انسان چیره بر شرایط رو و آشکار نظم اجتماعی خواهد شد که انسان متوجه ابعاد پنهان و باطنی اش نیز باید باشد که فراتر از ایعاد بیرونی و هوشیارانه اش می تواند در تداوم حیات اش تاثیرگذار باشد.

 

پیامد

«قوی ترین مرد جهان کسی است که تنهاتر باشد.»؛ این جمله از نمایشنامه «دشمن مردم» به نوعی مانیفست زندگی «هنریک ایبسن» یکی از شاخص ترین چهره های نمایشنامه نویسی جهان است؛ نویسنده ای که بیشتر آثارش پس از گذ شت 115 سال همچنان حرف روز و مبتلابه جامعه است. همین به روز بودن باعث شده که تقریبا جایی نباشد که تئاتر اجرا برود و صدایی از آثار ایبسن به گوش نرسد.

ایبسن در نمایشنامه‌هایش در نهایت سادگی و در عین حال با قدرتی بی‌نظیر با مطالعهٔ روان اشخاص و نشان دادن موقعیتهای گوناگون و بررسی مسائل مختلف انسانی خواننده را بیدار و ذهنش را روشنی می‌بخشد و این خود نوعی آگاهی بخشی است و به راستی که ایبسن در تنویر افکار پاک و نیالودهٔ آرمانی، درام‌نویسی یگانه و بی‌نظیر است.

ایبسن جهان پیشرو را به درستی در گزیده کارهایش برجسته نمایی ساخته که در جهان ما همچنان با اقتدار به نوعی تفسیر نوین قابل درک است. این خود همان مطلوبی است که انتظار می رود یک متفکر بتواند بر جهان خود تاثیرگذار باشد.

 

منابع:

هنریک ایبسن – خالق خانه عروسک و دشمن مردم – زندگینامه و آثار، علیرضا مجیدی، ۲۹ اسفند، ۱۳۹۸.

هنریک ایبسن، مرد همیشه ناراضی، محمدرضا جعفری، برترین ها، به نقل از هفته نامه همشهری جوان،  ۰۱ شهریور ۱۳۹۵.

مرغابی وحشی، هنریک ایبسن، مترجمان: بهزاد قادری، یدالله آقاعباسی، انتشارات بیدگل، چ  سوم، 1399.

مرغابی وحشی- تراژدی در پنج پرده، اسر رستگاری، نشر فردا، چ اول، 1379.

نگاهی به نمایش «نورا» برگرفته از اثر ایبسن، رضا آشفته، خبرآنلاین، ۲۵ تیر ۱۳۸۹.

 نقد و نقبی بر «دشمن مردم» نوشته هنریک ایبسن و کارگردانی علی پویان، رضا آشفته، ایران تئاتر، جمعه ۲۰ اسفند ۱۳۹۵.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران