در حال بارگذاری ...
مرور ده رخداد مهم مرتبط با اشغال و آزادسازی خرمشهر برای اقتباس در آثار نمایشی

حماسه‌های بی‌شمار مقاومت برای ماندگاری روی صحنه

ایران تئاتر – سید رضا حسینی: سوم خرداد ماه هر سال در تقویم رسمی ایران با نام روز مقاومت، ایثار و پیروزی شناخته می‌شود. دلیل این نام‌گذاری سالگرد آزادی خرمشهر در همین روز است. در مطلب پیش رو این دو رخداد مهم تاریخی یعنی ماجرای اشغال وآزدسازی خرمشهر را از دریچه ظرفیت های مغفول برای تبدیل شدن به آثار نمایشی به نظاره خواهیم نشست.

حمله ارتش عراق به خرمشهر در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی به عنوان نقطه آغاز جنگ هشت ساله ایران و عراق شناخته می‌شود. پیش از آغاز این حمله رئیس جمهور عراق یعنی «صدام حسین» وعده داده بود که ارتش او ظرف مدت یک روز خرمشهر را فتح می‌کند و در طول سه روز تمام خوزستان را تسخیر خواهد نمود تا زمینه برای فتح یک هفته‌ای کل ایران مهیا شود. با این حال تلاش نیروهای نظامی ایران و رشادت نیروهای مقاومت مردمی خطه جنوب کشور موجب شد تسخیر خرمشهر ۳۴ روز به درازا بیانجامد و پس از تصرف این شهر و محاصره آبادان (که آنها نیز دوام چندانی نیافت) ارتش صدام دستاورد قابل توجه دیگری در خاک ایران به دست نیاورد.

پس از تصرف خرمشهر توسط ارتش صدام این شهر به مدت ۵۷۶ روز در اشغال نیروهای دشمن باقی ماند؛ اما در نهایت پس از رشادت‌های فراوان افراد حاضر در میدان‌های نبرد خرمشهر بار دیگر فتح شد و به خاک ایران باز گشت. هر کدام از این ۵۷۶ روز حوادث و ماجراهای فراوانی را در دل خود جای داده است که می‌توان از آنها به عنوان منبع اقتباس آثار نمایشی استفاده کرد. در مطلب پیش رو به ده مورد از این حوادث اشاره خواهد شد. مسلم است که روزهای نخست اشغال خرمشهر توسط ارتش صدام و واپسین روزهای فتح این شهر به دست نیروهای خودی و بازگشت مجدد آن به خاک ایران حوادث بیشتر و مهم‌تری را در بر می‌گیرد؛ بر همین اساس در مطلب پیش رو نیز تمرکز اصلی بر شرح حوادث همین روزها قرار دارد.

 

پیش زمینه‌های اشغال خرمشهر

اگرچه حمله هوایی ارتش عراق به خرمشهر و اهواز و تعداد دیگری از شهرهای ایران در روز ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی به عنوان نقطه آغاز جنگ ایران و عراق شناخته می‌شود، اما تجاوز رسمی ارتش صدام به خاک ایران حداقل پانزده روز پیش از آن آغاز شده بود. در روز ۱۶ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی نیروهای نظامی عراق به استان کرمانشاه و منطقه «خانلیلی» در جنوب «قصر شیرین» حمله کردند و پاسگاه این منطقه را به تسخیر خود درآوردند. یک روز بعد منطقه مرزی «عین‌الکش» در استان کرمانشاه نیز به تصرف آنها در آمد و اتفاق مشابهی برای پاسگاه این منطقه رخ داد. از این دو حادثه چندان در آثار نمایشی یاد نشده است؛ شاید به این دلیل که این حوادث در آن روزها یعنی هنگام وقوع نیز چندان جدی گرفته نشد و روز ۳۱ شهریور ماه به عنوان آغاز رسمی تجاوز ارتش صدام به خاک ایران معرفی گردید. بر همین اساس می‌توان در قالب نمایشنامه‌های مختلف به این حوادث پرداخت تا تاریخ جنگ هشت ساله با عراق به گونه‌ای دقیق‌تر به شکل تصویری روایت شود.

حدود یک سال پیش از آغاز جنگ ایران و عراق نیز ناآرامی‌های متعددی در استان خوزستان به وقوع پیوسته بود که از کنسول عراق در خرمشهر به عنوان یکی از عوامل اصلی ایجاد آنها یاد شده است. این ناآرامی‌ها که اغلب شامل کار گذاشتن بمب‌ها و مین‌های کنار جاده‌ای بود در نهایت با دخالت تعدادی از تکاوران نیروی دریایی به فرماندهی «عیسی حسینی بای» خاتمه یافت. از این حوادث و اشخاص درگیر در آنها (چه ایرانی و چه عراقی) می‌توان به عنوان ایده ابتدایی برای ساخت آثار نمایشی مختلف بهره گرفت. در مجموع پیش زمینه‌های آغاز جنگ هشت ساله ایران و عراق از سوی هنرمندان فعال در هنرهای نمایشی، حتی کسانی که موضوع جنگ دغدغه اصلی آنها به شمار می‌رود، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. از همین رو می‌توان در تولید آثار نمایشی مرتبط با جنگ به این قبیل حوادث توجه بیشتری نشان داد.

 

آغاز حمله ارتش بعثی به خرمشهر

آغاز حملات جدی به خرمشهر و اهواز و حمله هوایی به فرودگاه مهرآباد تهران موجب شد تا سران کشور آغاز حمله صدام به خاک ایران را به طور کامل باور کنند و برای مقابله با آن تدبیری بیاندیشند. این گونه بود که آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی به عنوان مبداء تاریخی تجاوز صدام به خاک ایران انتخاب شد. در این روز ارتش عراق از طریق آسمان حملات متعددی را به پاسگاه‌های مرزی جنوب، حاشیه رود کارون، جاده شلمچه به خرمشهر، جاده اهواز به خرمشهر و برخی از پایگاه‌های هوایی ایران در نقاط مختلف کشور از جمله تهران ترتیب داد. یک روز بعد یعنی در اول مهر ماه ارتش صدام بر تلاش زمینی خود برای تصرف نقاط بمباران شده در جنوب افزود و به سراغ پاسگاه‌های مرزی خرمشهر و شلمچه رفت. البته تلاش برای تسخیر این پاسگاه‌ها از همان آخرین روز شهریور ماه آغاز شده بود. هم‌زمان نیروهای زرهی عراق حرکت خود به سمت جاده خرمشهر به اهواز را ادامه دادند. در این روز بمباران هوایی نقاط استراتژیکی نظیر بندر خرمشهر همچنان ادامه داشت.

حوادث نخستین روزهای حمله ارتش صدام به خرمشهر و روزهای پس از آن تا کنون در آثار هنری مکتوب و تصویری گوناگونی روایت شده است که از میان آنها می‌توان به رمان «نخل‌های بی‌سر» نوشته «قاسم‌علی فراست»، فیلم سینمایی «بلمی به سوی ساحل» به کارگردانی «رسول ملاقلی‌پور»، سریال تلویزیونی «خاک سرخ» به کارگردانی «ابراهیم حاتمی‌کیا» و یک دو جین اثر مکتوب و تصویری دیگر با کیفیت‌های متفاوت اشاره کرد. با این حال حوادث آن روزها همچنان از پتانسیل بالایی برای تبدیل به آثار نمایشی برخوردار است و هنوز تمام جزئیات مربوط به آنها به صورت تمام و کمال به تصویر در نیامده است. حال که حدود چهل سال از نخستین روزهای جنگ می‌گذرد می‌توان این حوادث را از منظر دیگری نظاره کرد و به جای ابعاد حماسی، هیجانی و شعاری آنها ابعاد انسانی این حوادث را به تصویر کشید.

 

غافلگیری دشمن توسط نیروی هوایی ایران

یکی دیگر از حوادث مهم نخستین روزهای جنگ ایران و عراق که در بحبوحه تلاش ارتش صدام برای اشغال خرمشهر رخ داد و می‌توان از آن برای ساخت آثار نمایشی بکر و غیر تکراری بهره گرفت انجام عملیات «کمان ۹۹» است؛ عملیات هوایی موفقیت‌آمیزی که با نام «سایه البرز» نیز شناخته می‌شود. در این عملیات حدود ۱۴۰ فروند هواپیمای نظامی نیروی هوایی ایران از مرز عراق عبور کردند و اهداف نظامی و استراتژیک مهمی در کرکوک، بصره، بغداد، ذیقار، عماره و چند نقطه دیگر را بمباران نمودند. اکثر اهداف نظامی منهدم شده در این عملیات برق‌آسا را پایگاه‌های هوایی عراق در نقاط مختلف این کشور تشکیل می‌داد. این عملیات در دومین روز تجاوز ارتش عراق به خاک ایران انجام گرفت و پاسخی به حمله هوایی این کشور در نخستین روز جنگ محسوب می‌شد. البته فاصله میان این دو حمله به یک شبانه روز نرسید و نیروی هوایی ایران در کمتر از نیم روز پاسخ حمله هوایی عراق را داد. پس از این حمله نیروی هوایی عراق بخشی از توان نظامی خود را از دست داد و از انجام برخی از تحرکات هوایی از پیش برنامه‌ریزی شده باز ماند.

با توجه به اینکه تبدیل حملات هوایی به تصویر در فیلم‌های سینمایی بیش از نمایش‌های صحنه‌ای قابل انجام است می‌توان جنبه‌های دیگری از عملیات‌ سایه البرز و سایر نمونه‌های شاخص مشابه با آن را به آثار نمایشی تبدیل کرد. به عنوان مثال می‌توان به چگونگی شکل گرفتن این عملیات و تلاش فرماندهان ارتش برای طراحی و سازماندهی آن پرداخت. در واقع فرماندهان نیروی هوایی ایران عملیات سایه البرز را در مدت زمان بسیار کوتاهی برنامه‌ریزی و اجرا کردند. مسلما طراحی فشرده این عملیات حوادث متعددی را به دنبال داشته است که می‌توان از آنها برای تولید آثار نمایشی مختلف بهره گرفت. گذشته از آن هر کدام از افراد دخیل در این عملیات زندگی شخصی و مشکلات مختص به خود را داشته‌اند که می‌توان از آنها نیز برای ساخت نمایش‌های متعدد مرتبط با جنگ سود جست. همچنین این امکان وجود دارد که تبعات و دستاوردهای این عملیات و نمونه‌های مشابه با آن را دستمایه ساخت آثار نمایشی متعدد با رویکردهای متفاوت قرار داد.

عملیات هوایی «اچ۳» نمونه مشابه دیگری است که حدود هفت ماه پس از عملیات کمان ۹۹ انجام شد و موفقیت‌های مشابهی را برای ایران در پی داشت. این عملیات مشهورتر و شناخته‌ شده‌تر از عملیات کمان ۹۹ است و در سال ۱۳۷۳ خورشیدی یک فیلم سینمایی نیز با نام «حمله به اچ۳» به کارگردانی «شهریار بحرانی» بر اساس آن ساخته شد. حال بد نیست با ساخت آثار نمایشی مختلف بر اساس عملیات سایه البرز این عملیات هوایی نیز به شهرت مشابهی دست یابد.

 

تلاش تکاوران نیروی دریایی ایران برای مقابله با خصم

در همان نخستین روزهای تجاوز ارتش صدام به حوالی خرمشهر گردان یکم تکاوران نیروی دریایی از بوشهر راهی شلمچه و خرمشهر شد تا جلوی پیشروی نیروهای نظامی بعثی در خاک ایران را بگیرد و به هم‌قطاران خود در خرمشهر یاری رساند. رویارویی آنها با ارتش عراق منجر به مجموعه‌ای از پیشروی‌ها و عقب نشینی‌های پی در پی شد که هر کدام از آنها ماده خام مناسبی برای طراحی و تولید آثار نمایشی مختلف است.

تکاوران نیروی دریایی ابتدا در یک حمله نفس‌گیر موفق شدند با کمک نیروهای مستقر در شلمچه پاسگاه مرزی این منطقه را از نیروهای عراقی پس بگیرند و آنها را به عقب برانند. پس از آن عراقی‌ها با قوای بیشتری باز گشتند و این پاسگاه را بار دیگر تصرف کردند. تعداد بیشتر آنها و ساز و برگ قدرتمندتری که در اختیار داشتند تکاوران دریایی را وادار به عقب نشینی و تثبیت موضع در پاسگاه مرکزی شلمچه (پادگان دژ) کرد. در آنجا نیز درگیری‌ها در شرایط نابرابر ادامه یافت؛ ارتش عراق از حمایت نیروهای پشتیبانی برخوردار بود و تکاوران ایرانی حمایتی جز بهره‌مندی از یاری تعداد معدودی از نیروهای مقاومت مردمی خطه جنوب نداشتند. حتی در زمینه ساز و برگ نظامی نیز شرایط نابرابری بر نبرد حکمفرما بود. در شرایطی که نیروی دشمن امکان استفاده از انواع سلاح‌ سنگین و توپخانه را داشت و بی‌وقفه بر سر سربازان ایرانی آتش می‌ریخت، سنگین‌ترین سلاح نیروهای این سوی مرز چیزی جز تفنگ ضد تانک ۱۰۶ و آر.پی.جی 7 نبود. آنها ناچار بودند از تمام امکانات موجود برای دفاع استفاده کنند و حتی به ساختن کوکتل مولوتوف روی آوردند.

حکمفرمایی چنین شرایطی بر میدان نبرد موجب شد تا تکاوران نیروی دریایی و سایر نیروهای مدافع ایرانی با وجود تلاش فراوان نتوانند مواضع خود را حفظ کنند و ناچار شوند مدام به سمت خرمشهر عقب ‌نشینی کنند. این حوادث که گاه عراقی‌ها را به تغییر موضع و حمله از محورهای متفاوت وا می‌داشت موضوع خوبی برای روایت در آثار نمایشی است. حتی می‌توان این حوادث را با نگاه متفاوتی به تصویر کشید و آنها را در قالب‌های غیر کلیشه‌ای روایت کرد. در سال‌های اخیر شاهد ساخت نمایش‌هایی نظیر «رگ» و «کمین ژاله» بوده‌ایم که مقاومت سربازان ایرانی در برابر خیل عظیم نیروهای دشمن در طول تاریخ معاصر ایران را با زبان طنز روایت کردند و عملکرد قابل قبول و نسبتا خوبی در این زمینه داشتند. این نگاه را می‌توان در ساخت آثار نمایشی دیگری با موضوع اشغال و فتح خرمشهر نیز به کار برد.

 

عزم راسخ دانشجویان ارتش برای دفاع از خرمشهر

در نخستین روزهای جنگ و پس از انتشار خبر هجوم ارتش عراق به مرزهای جنوبی ایران یکی از نخستین گروه‌های نظامی دور از خطه جنوب که برای حضور در مناطق جنگی و شرکت در میدان نبرد اعلام آمادگی کرد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش بود. دانشجویان دانشکده افسری در همان روز دوم تجاوز صدام به خاک ایران برای حضور در مناطق جنوبی ایران سازماندهی شدند. تعداد این دانشجویان ۷۳۱ نفر بود که ۴۱ افسر و ۲۴ درجه‌دار نیز آنها را همراهی می‌کردند. یک روز بعد آنها در قالب پنج گردان پیاده توسط ده فروند هواپیمای ترابری مدل سی ۱۳۰ به اهواز اعزام شدند و به خدمت لشکر ۹۲ زرهی این شهر در آمدند. آنها علاوه بر ساز و برگ شخصی به تیربار و آر.پی.جی ۷ نیز مجهز بودند. با این حال این تسلیحات چندان متفاوت از سلاح رایج مورد استفاده توسط نیروهای مردمی مدافع خرمشهر نبود.

دانشجویان اعزام شده به جنوب پس از تقسیم‌بندی به دفاع از سه منطقه اهواز، دزفول و خرمشهر پرداختند و در این راه تلاش و فداکاری فراوانی به خرج دادند. حضور آنها در کنار سایر نیروهای نظامی حاضر در میدان نبرد علاوه بر افزایش روحیه آنها تاثیر قابل توجهی در کند کردن پیش‌روی ارتش صدام در خاک ایران داشت. در واقع اگر تلاش این دانشجویان نظامی نبود خرمشهر بسیار زودتر از ۳۴ روز توسط نظامیان بعثی اشغال می‌شد؛ چرا که پیش از حضور آنها در شلمچه پادگان دژ در آستانه سقوط قرار داشت. مهمترین دستاورد دانشجویان دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش در دو هفته ابتدایی جنگ نقش موثر آنها در شکست یگان‌‌های نظامی متعلق به لشکر نهم زرهی و لشکر پنجم مکانیزه ارتش عراق بود. این امر در روزهای هشتم و نهم مهر ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی محقق شد و تحقق یافتن آن بدون حضور این دانشجویان جوان امکان‌پذیر نبود. شرح فداکاری‌های انجام شده توسط هر کدام از این دانشجویان در میدان نبرد خود یک منبع اقتباس کامل برای استفاده در آثار نمایشی به شمار می‌رود. بسیاری از آنها هرگز به خانه باز نگشتند و در دفاع از مناطق اشغالی جنوب جان خود را فدا کردند. داستان این سربازان جوان و گمنام نیز کمتر در هنرهای نمایشی ما روایت شده است و شاید برخی از جوانان امروزی چندان با آنها آشنا نباشند.

 

مقاومت افسران و سربازان پادگان دژ در مقابل تهاجم

در سال ۱۳۴۸ خورشیدی پس از آنکه صدام حسین نخستین تلاش جدی خود برای دست درازی به خاک ایران را انجام داد کارشناسان نظامی به این نتیجه رسیدند که وجود پاسگاه‌های مرزی به تنهایی در برابر تهاجم احتمالی ارتش عراق کافی نیست. از همین رو اقدام به طراحی گردان مرزی دژ برای نگهبانی از مرزهای جنوب غربی کشور نمودند و پادگانی به همین نام نیز در نقاط مرزی شلمچه احداث شد. از یک سال بعد مجموعه دژ مسئولیت حفاظت از مرز ایران را بر عهده گرفت و ده سال بعد نقش موثری در عقب نگه داشتن ارتش عراق پس از تجاوز به خاک ایران داشت. در واقع اگر پادگان دژ وجود نداشت شاید ارتش عراق می‌توانست به تخیلات صدام جامه عمل بپوشاند و در مدت کوتاهی خرمشهر و خوزستان را تصرف کند. با این حال این اتفاق رخ نداد و آنها پس از تسخیر خرمشهر توفیق چندانی در امر پیش‌روی در خاک ایران نیافتند.

ماجرای مقاومت مرزبانان حاضر در پادگان دژ مقابل تهاجم ارتش صدام مثنوی هفتاد من کاغذ است و از هر کدام از این کاغذها داستان‌های فراوانی برای تبدیل به نمایشنامه قابل اقتباس خواهد بود. برای شروع می‌توان به ماه‌های پیش از آغاز جنگ ایران و عراق بازگشت و به روایت تحرکات مشاهده شده توسط مرزبانان حاضر در این پادگان پرداخت. آنها با چشمان خود تلاش و تکاپوی چند ماهه اهالی آن سوی مرز برای تدارک هجوم گسترده‌ای به این سو را شاهد بودند و گزارش‌های فراوانی در این زمینه برای پایتخت فرستادند. با این حال توجه چندانی به این گزارش‌ها نشد و افسران حاضر در پادگان دژ هنگام تجاوز ارتش عراق به مرزهای ایران دست تنها ماندند. البته گروه‌های مقاومت مردمی، اعضای داوطلب سپاه پاسداران، تعدادی از نیروهای شهربانی و ژاندارمری، دانشجویان دانشکده افسری و برخی از افسران داوطلب ارتش (که عده‌ای از آنها بدون کسب اجازه از مافوق برای دفاع به خرمشهر آمدند) به تدریج به کمک آنها شتافتند و با یاری یکدیگر با کمترین امکانات در مقابل دشمن ایستادند تا به مدت ۳۴ روز آنها را از تعرض به خرمشهر باز دارند.

در مورد نیروهای مردمی و غیر نظامیانی که به کمک مرزبانان حاضر در پادگان دژ شتافتند روایت‌های فراوانی نقل شده است که هر کدام از آنها خود یک نمایشنامه مستقل به شمار می‌رود. به عنوان مثال می‌توان به ماجرای عروس و داماد جوانی اشاره کرد که در پانزدهم شهریور ماه ۱۳۵۹ خورشیدی با یکدیگر پیمان زناشویی بستند؛ اما کمتر از یک ماه بعد در نخستین روزهای مهر ماه به مرز شلمچه آمدند تا در دفاع از مرز شرکت کنند. هر دوی آنها پیش از تسخیر خرمشهر توسط عراقی‌ها شهید شدند. اکثر این روایت‌ها پس از گذشت چهار دهه همچنان نقل نشده باقی مانده‌اند و آنها را تنها از زبان اندک بازماندگان آن دوران که این رخدادها را با چشمان خود مشاهده کرده‌اند می‌توان شنید.

نخستین تهاجم ارتش عراق به مرز شلمچه در روز ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ صورت گرفت که توسط نظامیان حاضر در پادگان دژ ناکام ماند. آنها تعدادی لودر و تانک عراقی که قصد عبور از مرز را داشتند به کمک تفنگ ضد تانک ۱۰۶ منهدم کردند و اجازه پیش‌روی به ارتش دشمن را ندادند. اما مقاومت در مقابل نیروهای زرهی عراق با آن امکانات ناچیز کار دشواری بود و آنها پس از یک روز بالاخره موفق به عبور از مرز شدند. با این حال به مدت هشت روز ارتش عراق تنها بین هفت تا ده کیلومتر در خاک ایران نفوذ می‌کرد و هر بار توسط گردان دژ و نیروهای کمکی به عقب رانده می‌شد. این پیشروی‌ها و عقب نشینی‌ها تقریبا تا اواخر مهر ماه ادامه داشت. با این حال تا کنون شرح چندان دقیقی از این حوادث در آثار نمایشی ارائه نشده است؛ حقیقتی که اهمیت پرداختن به این حوادث تاریخی در قالب نمایشنامه را دو چندان می‌کند.

 

کمک اعضای هوانیروز به افسران گردان دژ و نقش آنها در دفاع از خرمشهر

در طول جنگ هشت ساله افسران هوانیروز نقش مهمی در میدان‌های نبرد ایفا کردند. آنها از همان ابتدای جنگ در بسیاری از عملیات‌های مهم مربوط به دفاع از خرمشهر و آبادان دخیل بودند و هنگام باز پس‌گیری خرمشهر از ارتش عراق نیز نقش کلیدی داشتند. هنگامی که اعضای گردان دژ با کمبود نیرو مواجه شدند و برای رویارویی با ارتش دشمن نیاز اساسی به سربازان کمکی داشتند ۱۷۵ نفر از اعضای هوانیروز به کمک آنها شتافتند و در دفاع از خرمشهر شرکت کردند. در واقع آنها از نهم مهر ماه تا زمان تصرف کامل این شهر در نخستین روزهای آبان ماه در کنار سایر مدافعان شهر حضور داشتند و ۱۶ نفر از این افراد نیز حین دفاع از شهر شهید شدند.

نقش هوانیروز در شکستن محاصره آبادان و جلوگیری از تصرف کامل این شهر توسط ارتش عراق نیز می‌تواند به عنوان منبع اقتباس آثار نمایشی مختلف مورد استفاده قرار گیرد. در جریان محاصره آبادان وظیفه پایگاه هوانیروز اصفهان حفظ نوار سی درجه‌ا‌ی بود که از سه راهی «ماهشهر» تا شهر کوچکی به نام «چوئبده» امتداد داشت. این منطقه به تصرف ارتش عراق در نیامده بود و در زمان شکستن محاصره آبادان به عنوان تنها راه ارسال آذوقه و مهمات به درون شهر شناخته می‌شد.

در جریان فتح خرمشهر نیز نقش اعضای هوانیروز غیر قابل انکار است. آنها در انهدام پل مارد دخیل بودند و به کمک سایر نیروهای حاضر در عملیات فرایند باز پس‌گیری خرمشهر را تسهیل نمودند. این پل توسط ارتش عراق احداث شده بود و یکی از مواضع کلیدی آنها به شمار می‌رفت. یکی از حوادثی که پیش از آزادی خرمشهر رخ داد ماجرای عملیات انهدام کاروان آذوقه و از کار انداختن نیروهای پشتیبانی عراقی است که تنها توسط دو بالگرد کبرا و یک بالگرد امداد 214 انجام شد.

در این عملیات کوچک و فی‌البداهه دو خلبان به نام‌های «محمود بابایی» و «ناصر نژاد تقی» با همراهی دو کمک خلبان به نام‌های «جهانگیر باقری» و «مقدمی» وظیفه هدایت بالگردهای کبرا را برعهده داشتند و خلبان «ژنده رزمی» نیز بالگرد امداد ۲۱۴ را به پرواز درآورده بود. آنها به قصد انهدام پل مارد نیروهای دشمن را دور زدند تا از بالای سر آنها پل را از پشت مورد هدف قرار دهند. با این حال در تیررس بودن کاروان آذوقه و مهمات دشمن و بدون حفاظ قرار داشتن نیروهای پشتیبانی که مشغول استراحت بودند آنها را از صرافت حمله به پل انداخت و به انجام عملیات برق آسای انهدام کاروان آذوقه و سنگرهای دشمن ترغیب نمود. این پنج نفر بدون آنکه گرفتار شوند عملیات کوچک و فی‌البداهه خود را با موفقیت به انجام رساندند و پس از دستگیری تعدادی از نفرات دشمن به سمت قرارگاه خودی بازگشتند. تعداد رویدادهای این‌چنینی در جریان اشغال خرمشهر توسط عراق و فتح آن به دست نیروهای ایرانی کم نیست و با تبدیل آنها به داستان و نمایشنامه می‌توان اقدام به خلق آثار مکتوب و نمایشی بکری با موضوع جنگ نمود.

 

تخلیه خرمشهر با اشک و آه

از نخستین روز آبان ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی خرمشهر رفته رفته به تصرف نیروهای عراقی در آمد. تا روز سوم آبان ماه ارتش صدام تقریبا اکثر نقاط کلیدی شهر را تسخیر کرده بود و نیروهای مقاومت ایرانی تنها بر خیابان ساحلی و ضلع جنوبی میدان فرمانداری تسلط داشتند. عراقی‌ها با تصرف ساختمان فرمانداری علاوه بر اینکه کنترل شهر را در دست داشتند، پل خرمشهر را نیز زیر آتش سنگین خود گرفته بودند و اجازه ورود مهمات و آذوقه به شهر را نمی‌دادند. به این ترتیب اندک تلاش‌های انجام شده برای رساندن مهمات و آذوقه به مردم خرمشهر ناکام ماند و شهر دچار قحطی و کمبود مهمات شد. یکی از این تلاش‌ها از سوی ناوبان سوم «محمد مختاری گرچکانی» صورت گرفت. او به صورت داوطلبانه حاضر شد وانتی پر از مهمات شامل فشنگ تفنگ ژ ۳، موشک تاو و مهمات تفنگ ضد تانک ۱۰۶ را از روی پل خرمشهر، که به شدت زیر آتشبار دشمن قرار داشت، عبور دهد و آن را به دست مدافعان شهر برساند. با اینکه او موفق شد وانت مهمات را به سلامت از روی پل بگذراند اما در چند متری مقصد و نرسیده به ضلع جنوبی میدان فرمانداری، یعنی محل استقرار نیروهای خودی، مورد اصابت خمپاره نیروهای عراقی قرار گرفت و جان خود را فدای این فداکاری کرد. داستان او و سایر داستان‌های مشابه از پتانسیل خوبی برای تبدیل به آثار نمایشی برخوردار است.

شرایط نابسامان حاکم بر خرمشهر موجب ابلاغ دستور تخلیه شهر و عقب نشینی به سمت آبادان توسط ستاد عملیات جنوب شد. در بعد از ظهر روز سوم آبان ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی فرمانده این ستاد یعنی «حسین حسنی سعدی» فرمان عقب نشینی از خرمشهر و تخلیه کامل شهر را به صورت شفاهی و از طریق بیسیم به ناخدا یکم «هوشنگ صمدی» فرمانده تکاوران نیروی دریایی حاضر در خرمشهر ابلاغ کرد. این در حالی بود که او تنها یک روز قبل به صورت کتبی بر دفاع از شهر تاکید کرده و برای بار چندم قول مساعدت و ارسال نیروی کمکی به خرمشهر داده بود. بنابر اعتراف ناخدا صمدی اکثر نیروهای مقاومت خرمشهر با شنیدن دستور تخلیه شهر و عقب نشینی به شدت خشمگین، پریشان و اندوهگین شدند و بسیاری از آنها زیر بار این فرمان نرفتند. آنها بسیاری از هم‌قطارانشان را در جریان دفاع یک ماهه از خرمشهر از دست داده بودند و سخت در انتظار ارسال نیروهای کمکی از سوی ستاد فرماندهی عملیات به سر می‌بردند تا دفاع از شهر را ادامه دهند. خالی کردن شهر و عقب نشینی از آنجا در چنین شرایطی برای آنها به معنی پایمال شدن خون همرزمانشان بود.

میزان خشم و اندوه حاکم بر نیروهای نظامی حاضر در شهر به اندازه‌ای بود که ناخدا صمدی ناچار شد ساعت‌ها با آنها صحبت کند و حتی برای قانع کردنشان بار دیگر با ستاد عملیات جنوب تماس گرفت تا با گوش‌های خودشان دستور عقب نشینی و تخلیه شهر را از زبان فرمانده ستاد بشنوند. ناخدا صمدی اعتراف کرده است که با توجه به شرایط روحی افراد نظامی مدافع خرمشهر بیم آن داشت که همان شب برخی از آنها اقدام به خودکشی کنند. از همین رو تا پاسی از شب با سربازان خود صحبت کرد و اجازه نداد ناامیدی و خشم بر آنها چیره شود. در آثار نمایشی ما به چنین مواردی کمتر پرداخته شده است و اشاره به آنها می‌تواند زمینه‌ساز خلق آثار بکر و غیر کلیشه‌ای شود.

کار تخلیه خرمشهر توسط ده فروند قایق هشت نفره انجام شد که حول و خوش ساعت ده شب به ساحل رسیدند. عملیات تخلیه شهر از حدود یک ساعت بعد آغاز گردید و تا صبح روز بعد یعنی چهارم آبان ماه حدود ۵۰۰ نفر از افراد حاضر در خرمشهر که شامل مردم عادی (پیرمردان و پیرزنانی که تا پیش از آن امکان خروج از شهر را نیافته بودند)، سربازان وظیفه، تکاوران نیروی دریایی، اعضای سپاه پاسداران و ارتش می‌شدند شهر را به مقصد ضلع شرقی رود کارون ترک کردند. برخی از این افراد، از جمله تکاوران نیروی دریایی که شنا بلد بودند، به تنهایی به دل آب زدند و خود را با شنا به آن سمت رود رساندند. گفته می‌شود که یکی از قایق‌های امداد همراه با سرنشینان آن غرق شد و یکی دیگر از آنها نیز به سمت دیگر رود کارون رفت و هرگز باز نگشت. ناخدا صمدی و عده زیادی از همراهانش نیز به دلیل کمبود قایق ناچار شدند با زحت فراوان به کمک لنجی که موتورش از کار افتاده بود خرمشهر را ترک کنند. شرح سرنوشت کوچ کنندگان از خرمشهر که پس از چهارم آبان ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی از برخی از آنها دیگر هیچ خبری به دست نیامد خود می‌تواند دستمایه ساخت آثار نمایشی متعدد باشد.

در مجموع می‌توان گفت که تراژدی تخلیه خرمشهر ابعاد مختلفی دارد که به بخشی از آن تا کنون به طور جدی و کامل پرداخته نشده است. به عنوان مثال در روز چهارم آبان ماه از گردان ۲۷۰ نفره تحت فرمان ناخدا «داریوش ضرغامی» تنها ۱۷ نفر باقی مانده بود که با خود او این شهر را ترک کردند. تمام این افراد به هنگام خروج از شهر به شدت متاثر بودند و با اشک و آه فراوان با یاد و خاطره هم‌قطارنشان وداع کردند. در واقع آنها به نوعی احساس ضعف، شکست و عذاب وجدان می‌کردند که این احساس تا کنون در آثار نمایشی به نحو شایسته بازتاب نیافته است.

 

آزادسازی خرمشهر

بسیاری از نظامیانی که خرمشهر را به اجبار ترک کردند همچنان در میدان‌های نبرد جنوب باقی ماندند و برخی از آنها در عملیات بیت‌المقدس یعنی عملیاتی که یکی از مهمترین اهداف آن آزادی و باز پس‌گیری خرمشهر از نیروهای نظامی عراق بود شرکت داشتند. اکثر آنها از انگیزه بالایی برای فتح خرمشهر برخوردار بودند و برای انجام این مهم تلاش فراوانی به خرج دادند. مسلما احساس کسانی که در یک غروب دلگیر با اشک اندوه خرمشهر را ترک کردند و چندین ماه بعد با اشک شوق به این شهر بازگشتند وصف ناشدنی است؛ اما این احساس به گونه‌ای نیست که نتوان آن را به تصویر کشید. روایت شرح حال این افراد در کنار فراز و فرودی که برای رسیدن به هدف خود طی کردند و پل ساختن آنها از شکست به پیروزی ماده خام مناسبی برای تولید آثار نمایشی به شمار می‌رود.

بسیاری از این افراد رنج فراوانی را به جان خریدند تا بتوانند بار دیگر خرمشهر را به خاک ایران باز گردانند. در عملیات بیت‌المقدس نیروهایی که از سوسنگرد راهی خرمشهر شدند به دلیل شرایط حاکم بر منطقه عملیات و نحوه آرایش نیروهای عراقی ناچار شدند حدود صد کیلومتر را با پای پیاده طی کنند تا بتوانند خود را به حوالی خرمشهر برسانند. این پیاده‌روی طولانی خود ایده‌ تجربه نشده‌ای برای خلق نمایشنامه محسوب می‌شود.

پس از اشغال خرمشهر توسط عراق این شهر به طور کامل توسط ارتش صدام غارت شد و به یک پادگان نظامی بزرگ تبدیل گردید. اشغال این شهر که زمانی یکی از آبادترین و زیباترین شهرهای جنوب ایران بود زخم‌های عمیقی بر پیکر آن وارد کرد که بسیاری از آنها پس از گذشت چهار دهه هنوز التیام نیافته‌اند. در واقع خرمشهر پس از پایان جنگ به یک ویرانه تبدیل شد و دیگر آرامش و زیبایی سابق خود را باز نیافت. در اینجا حتی می‌توان این شهر زخم خورده را در قامت یک شخصیت مظلوم و رنج‌دیده به تصویر کشید و ستم‌ها و جفاهای تحمیل شده بر آن را روایت کرد.

شرح حال کسانی که جان خود را بر سر راه آزادی خرمشهر گذاشتند نیز یکی دیگر از ایده‌های قابل اتکا برای تبدیل به آثار نمایشی است. بسیاری از این افراد همچنان ناشناخته باقی مانده‌اند و تا کنون توجه چندانی به آنها در آثار نمایشی مرتبط با جنگ نشده است. حتی افرادی که دغدغه جبهه و جنگ دارند نیز بیشتر ترجیح می‌دهند به سراغ انتخاب سوژه‌های کلیشه‌ای، شعاری و امتحان پس داده بروند و چندان خود را به زحمت نیاندازند. در جریان عملیات بیت‌المقدس دو موشک ماوریک از بالگردهای کبرا خلبانان هوانیروز به سمت مواضع دشمن شلیک شد که یکی از آنها کار خلبان کارکشته‌ای به نام «نصرالله تفضلی» همراه با کمک خلبان خود یعنی «نصیر رادفر» بود. صحنه برخورد موشک ماوریک به ردیف تانک‌های عراقی و انهدام تعدادی از آنها در طول سال‌های دهه شصت خورشیدی یکی از صحنه‌های مشهور تیتراژ اخبار شبانگاهی شبکه یک سیما بود. بالگرد تفضلی و رادفر در ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ خورشیدی یعنی کمتر از یک ماه پیش از آزادی خرمشهر مورد اصابت موشک ارتش عراق قرار گرفت و سقوط کرد. تبدیل زندگی این افراد به نمایشنامه می‌تواند تنوعی به آثار نمایشی ساخته شده در مورد جنگ ببخشد.

 

توجه به ماجراهای مغفول مانده از خرمشهر

باید توجه داشت که روایت‌های به جا مانده از اشغال و فتح خرمشهر تنها شرح حماسه، فداکاری، پیروزی و جانفشانی نیست و ماجراهای مربوط به شکست، خیانت و منفعت ‌طلبی را نیز شامل می‌شود. در جریان عملیات بیت‌المقدس و پیش از فتح خرمشهر بخشی از نیروهای قرارگاه فتح حین پیشروی به سمت خرمشهر پنج نفر را دستگیر کردند که با کارت جعلی از شیراز به خط مقدم آمده بودند تا لوازم رزمندگان را به سرقت ببرند. بنابر اعتراف بسیاری از کسانی که در جبهه‌های جنگ هشت ساله حضور داشتند چنین مواردی در طول جنگ، به خصوص در سال‌های نخست آن، بسیار اتفاق می‌افتاد و در مجموع نفوذ به جمع نیروهای خودی کار چندان دشواری نبود.

این نفوذها گاه شکست‌های بسیار سنگینی به بار می‌آورد و پیامدهای مهمی به همراه داشت. یکی از این شکست‌ها در همان ابتدای جنگ یعنی در شانزدهم مهر ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی بر گردان دژ تحمیل شد. اعضای این گردان به کمک اندک نیروهای پشتیبانی که به یاریشان شتافته بودند توانستند مقاومت خوبی در برابر تهاجم ارتش عراق نشان دهند و سبب‌ساز اعلام آتش بس موقت شدند. عراقی‌ها که چشم به تلاش عوامل نفوذی خود در این سوی مرز داشتند آتش بس را چهار روز تمدید کردند تا نقاط ضعف مدافعان خرمشهر مشخص شود. آنها مطلع شدند که نیروهای ایرانی از پنج جهت فاقد پشتیبانی هستند؛ از همین رو آنها را دور زدند و از مسیرهای تازه اقدام به پیشروی در خاک ایران کردند. با این حال مدافعان خرمشهر توانستند تا روز بیست و چهارم مهر ماه به مقاومت ادامه دهند. اما از این روز به بعد روند پیشروی ارتش عراق سرعت گرفت و یک هفته بعد بسیاری از مناطق کلیدی خرمشهر در دست آنها بود. بنابر ادعای کسانی که آن روزها در خرمشهر حضور داشتند اگر نقش عوامل نفوذی در میان نبود مدافعان شهر می‌توانستند حداقل تا یک ماه دیگر به مقاومت در برابر ارتش عراق ادامه دهند.

یکی دیگر از ماجراهای مشابه در هشتم مهر ماه همان سال در همان پادگان دژ رخ داد. در این روز تعدادی از مردم خرمشهر، که برخی عوامل نفوذی نیز در بین آنها حضور داشتند، به پادگان دژ آمدند و اقدام به خروج اسلحه از پادگان کردند. گفته می‌شود در روزهای بعد عده‌ای فرد ناشناس با همان اسلحه‌ها از پشت به اعضای پادگان شلیک می‌کردند. پس از آگاهی از این موضوع فرمانده پادگان یعنی سرهنگ «علی قمری» تعدادی از مدافعان خرمشهر از جمله «محمد جهان آرا» را مامور کرد که افراد خاطی را شناسایی کنند و آنها را از پا در بیاورند. بنابر ادعای قمری پس از اینکه به ده نفر در این رابطه تیراندازی شد غائله مذکور نیز به پایان رسید.

در این میان گزارش‌هایی نیز در مورد نفوذ نیروهای عراقی به آبادان وجود دارد. گفته می‌شود سربازان عراقی با لباس نیروهای نظامی ایران وارد آبادان می‌شدند و بدون هیچ مشکلی اقدام به خرید نان و سایر ملزومات می‌کردند. این امر در شرایطی رقم می‌خورد که اندکی دورتر یعنی در خرمشهر تقریبا شرایط قحطی حکمفرما بود و به جز نان خشک، آب کارون و مقداری خرما چیز دیگری برای خوردن وجود نداشت. به هر حال می‌توان این روایت‌ها را نیز به آثار نمایشی با رویکردهای متفاوت و غیر کلیشه‌ای تبدیل نمود.

در پایان باید به این نکته اشاره شود که فردا یعنی روز چهارم خرداد ماه در تقویم رسمی ایران به عنوان «روز مقاومت و پایداری» نام‌گذاری شده است. دلیل این نام‌گذاری مقاومت مردم دزفول در برابر حملات موشکی عراق در طول دوران جنگ است. برای گرامیداشت این روز نیز می‌توان به سراغ روایت‌های مشابه با خرمشهر رفت و آنها را به عنوان منبعی برای اقتباس و ایده‌ای برای تولید آثار نمایشی مورد استفاده قرار داد.




مطالب مرتبط

پژمان محراب‌پور، کارگردان شرکت‌کننده در جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی مطرح کرد

مشکل رفت‌وآمد هنرمندان با پخش شدن جشنواره در سطح کشور
پژمان محراب‌پور، کارگردان شرکت‌کننده در جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی مطرح کرد

مشکل رفت‌وآمد هنرمندان با پخش شدن جشنواره در سطح کشور

پژمان محراب‌پور، کارگردانی که با نمایش «دامادی قاسم» در جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی به میزبانی استان چهارمحال و بختیاری حضور دارد، از برگزاری بخش‌هایی از این رویداد در شهرستان‌ها استقبال کرد و البته رفع مشکل رفت‌وآمد هنرمندان در سطح کشور را ضروری دانست.

|

نظرات کاربران