نگاهی به ظرفیتهای نمایشی بمباران شیمیایی سردشت توسط رژیم بعث
ضرورت انتقال یک روز تقویمی به صحنه نمایش
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: هشتم تیر ماه در تقویم رسمی ایران به عنوان روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی شناخته میشود؛ مناسبتی که دلیل آن بمباران شیمیایی شهر سردشت و روستای رش هرمی توسط ارتش بعث در تاریخ هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۶ خورشیدی است. در مطلب پیش رو به برخی از ابعاد این حادثه خواهیم پرداخت و آن را از منظر ظرفیت تبدیل شدن به آثار نمایشی مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ارتش صدام در طول هشت سال جنگ با ایران چندین نقطه از کشور ما و حتی نقاطی از خاک عراق را مورد حمله شیمیایی قرار داد و عده فراوانی از مردم بیگناه و افراد غیر نظامی را به خاک و خون کشید. با این حال در حال حاضر تنها حملات شیمیایی به سردشت (در خاک ایران) و حلبچه (در خاک عراق) شهرت یافتهاند و از سایر حملات شیمیایی به شهرهای مرزی ایران سخن چندانی به میان نمیآید. البته بمباران شیمیایی سردشت در مقیاس بینالمللی از شهرت چندانی برخوردار نیست و حتی در ایران نیز آنگونه که باید شناخته نشده است. این در حالی است که حادثه سردشت از بسیاری جهات یکی از فجایع جنگی قرن بیستم میلادی به شمار میرود و نباید تا این اندازه ناشناخته و در حاشیه باقی بماند.
اگرچه پس از جنگ جهانی دوم استفاده از سلاح های شیمیایی و میکروبی در نبردهای بینالمللی و داخلی ممنوع شد، اما از همان زمان تا کنون این دسته از سلاحهای کشتار جمعی همچنان در برخی از نقاط جهان مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال میتوان به استفاده ارتش آمریکا از مادهای به نام «عامل نارنجی – Agent Orange» در جریان جنگ ویتنام اشاره کرد. آمریکاییها از این ماده برای از بین بردن پوشش گیاهی زمین و خنثی کردن ترفندهای استتاری سربازان ویتکنگ استفاده میکردند؛ البته این ماده بر محصولات زراعی نیز تاثیر میگذاشت و با نابودی آنها موجبات بروز قحطی در میان مردم غیر نظامی یا ایجاد مسمومیت و پدیدار شدن عوارض جانبی دامنهدار در آنها را فراهم میآورد. علاوه بر آن ارتش مصر نیز در دهه شصت میلادی از سلاح شیمیایی در جریان جنگ داخلی یمن شمالی استفاده کرد. در سالهای اخیر نمونههای دیگری نیز توسط معارضین سوری و سایر نقاط جهان مشاهده شده است.
با این حال بسیاری از موارد یاد شده تنها سالها و حتی دههها پس از رخ دادن به صورت رسمی و در سطح جهانی مورد اثبات قرار گرفت؛ در حالی که حدود یک سال پیش از بمباران شیمیایی سردشت استفاده ارتش صدام از سلاحهای شیمیایی در جنگ مورد تایید سازمان ملل و کارشناسان شورای امنیت این سازمان قرار گرفته بود و حتی بیانیههایی نیز در این مورد صادر شد. با این حال اقدام عملی قابل اعتنایی در جهت بازداشتن ارتش عراق از انجام این کار صورت نگرفت و فجایعی نظیر بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه را رقم زد. این دو اتفاق از این جهت حائر اهمیت است که سردشت و حلبچه مناطقی کاملا غیر نظامی بودند و چنین رخدادی اگر پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه نباشد حداقل کم سابقه است. بنابراین حادثه سردشت اکنون باید بیش از اینها در سطح جهان شناخته شده باشد که متاسفانه اینگونه نیست.
باکمال تاسف این حادثه، با نظر به ابعاد آن، حتی در سطح ملی نیز کمتر از آنچه که باید مورد توجه قرار گرفته است. یکی از دلایل این امر را میتوان به اندک بودن اقتباسهای سینمایی و نمایشی انجام شده از این حادثه ربط داد که خود ریشه در نادیده انگاشتن این اتفاق دارد؛ موضوعی که موجب شده است چنین رویداد تلخ و مهمی در طول زمان به تدریج کمرنگ گردد و رفته رفته به دست فراموشی سپرده شود. بر همین اساس میتوان توجه بیشتری به ظرفیتهای نمایشی این رخداد تاریخی نشان داد و از آن به عنوان منبع اقتباس مهمی برای ساخت آثار نمایشی مختلف بهره گرفت. پیش از برشمردن برخی از این ظرفیتها بد نیست ابتدا نگاهی به تعدادی از اقتباسهای سینمایی و نمایشی انجام شده از حادثه بمباران شیمیایی سردشت در طول سالهای اخیر داشته باشیم.
روایت روی پرده سینما
ساخت فیلم سینمایی بر اساس بمباران شیمیایی سردشت تا سی سال پس از وقوع این حادثه چندان مورد توجه فیلمسازان ما قرار نداشت و تنها در طول سالهای اخیر بوده که تا حدی در میان آنها باب شده است. اگر از کنار فیلمهای مستند و نیمه مستندی نظیر «سپیدهدمی که بوی لیمو میداد» بگذریم و تنها بر آثار سینمایی با ساختار قصه محور متمرکز شویم، تنها به نام چند فیلم سینمایی با موضوع بمباران شیمیایی سردشت بر میخوریم که تعدادشان از انگشتان یک دست فراتر نمیرود و همگی در طول سالهای اخیر ساخته شدهاند.
یکی از این فیلمها «برف سرخ» نام دارد که تبعات و پس لرزههای حادثه سردشت را روایت میکند و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به کارگردانی «بهرام توکلی» ساخته شده است. در این فیلم زن میانسالی به نام خورشید پس از شیمیایی شدن در اثر تماس با گاز خردل از سردشت راهی تهران میشود تا به طور دقیق از این موضوع آگاهی یابد که چند روز، ماه یا سال دیگر زنده خواهد ماند. او کم و بیش میداند که گاز خردل از ماندگاری فراوانی برخوردار است و برای مداوای مسمومیت ناشی از آن درمان قطعی و صد در صدی وجود ندارد.
در همین سال فیلم دیگری به نام «درناهای کاغذی» به کارگردانی «سیروس حسنپور» با همکاری کشور ژاپن در رابطه با بمباران شیمیایی سردشت ساخته شد و عوامل تولید این اثر آن را نخستین فیلم سینمایی ساخته شده در ایران بر اساس این رخداد تاریخی نامیدند. این فیلم آسیبهای وارد آمده بر کودکان سردشتی در این حادثه را به تصویر کشیده و آن را با آسیبهای مشابه ناشی از حادثه بمباران اتمی هیروشیما در جنگ جهانی دوم مرتبط ساخته است. در واقع این فیلم سینمایی با اقتباس از کتاب «ساداکو و هزار درنای کاغذی» اثر نویسنده آمریکایی – کانادایی «النور کوئر» ساخته شده است. این رمان در برگهای خود داستان دختری به نام «ساداکو ساساکی» را روایت میکند که در اثر تشعشعات ناشی از بمباران اتمی هیروشیما به سرطان خون مبتلا شده است و در یک مرکز درمانی روزگار میگذارند. او بنابر یک باور سنتی ژاپنی تصمیم میگیرد هزار اریگامی (عروسک کاغذی ژاپنی) درنا بسازد تا یکی از آرزوهایش برآورده شود و سلامتی خود را باز یابد.
دیگر فیلم ساخته شده در رابطه با این موضوع محصول سال ۱۳۹۸ خورشیدی است و «درخت گردو» نام دارد. در این فیلم که کارگردانی آن را «محمدحسین مهدویان» بر عهده داشته بدون تاکید بر انجام تعمدی حمله توسط هواپیماهای بعثی ! داستان زندگی فردی به نام قادر مولان پور روایت میشود؛ مردی که پس از بمباران شیمیایی سردشت به مرور زمان همسر و سه فرزند خود را از دست میدهد.
علاوه بر آثار یاد شده به تازگی یک فیلم انیمیشن کوتاه به نام «بادها کجا میمیرند» نیز با موضوع بمباران شیمیایی سردشت ساخته شده که «پژمان علیپور» کارگردانی آن را بر عهده داشته است و از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به شمار میرود. در این فیلم انیمیشن زندگی مردم سردشت پیش از حادثه بمباران شیمیایی، در حین وقوع آن و سالها پس از آن به تصویر کشیده شده است.
در مجموع میتوان گفت که فیلمهای سینمایی ساخته شده بر اساس بمباران شیمیایی سردشت تنها به همین موارد یاد شده محدود میگردد و از نظر کمیت فراتر از آن نمیرود؛ آثاری که تمام آنها به تازگی و در طول سالهای اخیر ساخته شدهاند و محصول آخرین دهه از قرن چهاردهم خورشیدی به شمار میروند. این در حالی است که حادثه سردشت ظرفیت آن را دارد که آثار سینمایی بسیار بیشتر، قدرتمندتر، خوشساختتر و تاثیرگذارتری بر اساس آن تولید شود.
فریاد های صحنه
از میان آثار نمایشی ساخته شده با موضوع بمباران شیمیایی سردشت در طول سالهای اخیر میتوان به نمایش «قره نی» اشاره کرد که سال گذشته تولید شد. این نمایش که نویسندگی آن را «سیروس همتی» و کارگردانی آن را «محمدعلی جلیلی» بر عهده داشت، به دلیل وجود شرایط خاص ناشی از شیوع ویروس کرونا در کشور تا کنون فرصتهای اجرای محدودی به دست آورده و به طور گسترده روی صحنه نرفته است.
نمایش «بی تو بهتر» نیز اثر دیگری با همین موضوع است که «قطبالدین صادقی» حدود شش سال قبل آن را در سالروز حمله شیمیایی به سردشت، در این شهر و تعداد دیگری از شهرهای مرزی ایران که در طول دوران جنگ با عراق مورد حملات مشابه شیمیایی قرار گرفته بودند، اجرا کرد.
نمایش «تابلوی درد» به نویسندگی و کارگردانی «رعنا خضرنیا» اثر نمایشی دیگری با موضوع بمباران شیمیایی سردشت است که حدود چهار سال قبل به روی صحنه رفت. این نمایش که محصولی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به شمار میرود با محوریت کودکان آسیب دیده در این حادثه ساخته شده است و اجرای آن را نه نفر از کودکان و نوجوانان کانون سردشت برعهده داشتند.
در کنار این آثار میتوان از نمایش «حال همه ما خوب است» سخن به میان آورد که حدود دو سال قبل با نویسندگی «باقر سروش» و کارگردانی «علیرضا همتیان» به روی صحنه رفت. در این نمایش ماجرای بازگشت یک شکارچی کبک به نام ناصر از کوه و دشت به خانه و مواجه شدن او با بمباران شیمیایی شهر روایت میشود. در این حادثه همسر و دو فرزند ناصر تحت تاثیر قرار گرفتهاند و این موضوع موجب میشود که او شرایط دشوار و ناراحت کنندهای را تحمل کند.
از میان نمایشهای رادیویی ساخته شده در سالهای اخیر با موضوع بمباران شیمیایی سردشت نیز میتوان به نمایش «شماره ۹۲۱» اشاره کرد که «لیدا شیرمرد» وظیفه نویسندگی آن را بر عهده داشته و «اسماعیل محرابی» نیز در نقش کارگردان این اثر ظاهر شده است. این نمایش داستان دختری به نام یاسمن را روایت میکند که در اثر بمباران شیمیایی سردشت به سرطان مبتلا شده و در بیمارستان بستری است. یاسمن که بسیاری از نزدیکان خود را در جریان این حادثه از دست داده آرزو دارد که یک عمو داشته باشد و زنی که در بیمارستان حضور دارد سعی میکند این آرزو را برآورده سازد.
در مجموع شاید بتوان ادعا کرد که اکثر فیلمهای سینمایی و آثار نمایشی ساخته شده بر اساس بمباران شیمیایی سردشت از موضوع و محتوای تقریبا مشابهی برخوردارند و بسیاری از آنها تنها سعی در گرفتن اشک و آه از مخاطب دارند. این در حالی است که جزئیات فراوانی در حادثه سردشت وجود دارد که تا امروز چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. بسیاری از ابعاد این رخداد تاریخی از قابلیت بالا و ظرفیت مناسبی برای اقتباس در هنرهای نمایشی برخوردار است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
ابعاد مغفول مانده یک جنایت
بمباران شیمیایی سردشت در بازه زمانی بین ساعت چهار و ربع تا چهار و نیم بعد از ظهر روز هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۶ خورشیدی انجام شد. این بمباران توسط هواپیماهای ارتش صدام به انجام رسید و در جریان آن چهار نقطه در داخل شهر، که همگی جزو نقاط شلوغ و پرتردد محسوب میشدند، و دو نقطه در حومه شهر از جمله روستای رش هرمی مورد اصابت بمبهای شیمیایی حاوی گاز خردل قرار گرفت. اکثر این نقاط جزو نقاط استراتژیک شهر محسوب میشدند و هدف قرار گرفتن آنها موجب بالا رفتن تعداد قربانیان و مصدومان این حادثه شد. به عنوان مثال یکی از مناطق حومه شهر که هدف این حمله شیمیایی قرار گرفت ورودی شمال غربی سردشت بود که در آن زمان مهمترین و اصلیترین مسیر خروجی شهر به شمار میرفت. از همین رو بسیاری از کسانی که قصد ترک سردشت را داشتند نیز مانند افراد باقی مانده در شهر در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. گذشته از آن اکثر افرادی که قصد خروج از سردشت از طریق خروجی شمال غربی این شهر را داشتند باید به ناچار از مسیر چهارراه فرمانداری عبور میکردند؛ این امر در شرایطی صورت میگرفت که نقطه مذکور مورد بمباران مستقیم شیمیایی قرار گرفته بود و حجم گستردهای از گازهای سمی در آن وجود داشت.
به این ترتیب افراد غیر نظامی بیشتری حین تلاش برای خروج از شهر در معرض تنفس این گازها قرار گرفتند و تعدادی از آنها دچار آسیبهای جدی شدند؛ آسیبهای متعددی که در طول مدت زمان کوتاهی منجر به ایجاد صدمات شدید جسمانی نظیر نابینایی و آسیبهای ریوی و مرگ بسیاری از این افراد شد. افزون بر آن یکی از نقاط مهم سردشت که هدف حمله شیمیایی قرار گرفت سرچشمه آب شهر بود که همین موضوع بر تعداد افرادی که ناخواسته مسموم شده و آسیب دیدند افزود. علاوه بر آن درمانگاهی که مصدومان بمباران شیمیایی به آن منتقل میشدند خود در نزدیکی مرکز بمباران قرار داشت و کاملا تحت محاصره گازهای سمی بود.
مواردی که به آنها اشاره شد در اندک آثار نمایشی ساخته شده بر اساس این حادثه چندان مورد توجه قرار نگرفته است و میتوان از آنها در تولید آثار نمایشی جدید بهره جست. یکی دیگر از نکات مغفول مانده در این حادثه حس هراس و تعلیقی است که بسیاری از قربانیان بمباران شیمیایی، بیشتر آن دسته از کسانی که با نوع عملکرد سلاحهای کشتار جمعی میکروبی آشنایی داشتند، پس از بمباران سردشت آن را تجربه کردند. معمولا گازهای اعصاب بر قربانیان حملات شیمیایی اثر آنی ندارد و اندکی طول میکشد تا آنها را تحت تاثیر قرار دهد؛ حال اگر قربانی با ماهیت و چگونگی تاثیر این گازها بر موجودات زنده آشنایی داشته باشد تا زمان بروز علائم ناشی از مسمومیت حس ترس ناخوشایندی را تجربه خواهد کرد.
عذاب ناتمام
برخی از بازماندگان بمباران شیمیایی سردشت که پیش از این حادثه تا حدی یا حملات شیمیایی آشنایی داشتند و از شباهت موجود میان نوع عملکرد گازهای اعصاب با سموم آفت کش آگاه بودند، بعدها اعتراف کردند که پس از آگاهی یافتن از شیمیایی بودن ماهیت بمباران سردشت و تا زمانی که گاز خردل اثر خود را بر آنها یا اطرافیانشان بگذارد لحظات بسیار ترسناکی را سپری کردند. آنها از این میترسیدند که هر لحظه عزیزانشان در مقابل چشمان آنها مانند حشراتی که در معرض سموم آفت کش قرار گرفتهاند، ناگهان روی زمین بیافتند و شروع به دست و پا زدن و جان دادن بکنند. این حس تعلیق و ترس و شمارش معکوس لحظهها برای روبهرو شدن با مرگ را در دل آثار نمایشی میتوان به شکل بسیار بهتر و تاثیرگذارتری نسبت به آثار مکتوب به تصویر کشید و مخاطب را تا اندازهای با لحظات هولناک و پرتنشی که بسیاری از قربانیان این حادثه آن را تجربه کردهاند آشنا نمود. به عنوان مثال میتوان نمایشی طراحی کرد که واپسین لحظات زندگی یکی از قربانیان این حادثه را روایت کند و در عین آشکار ساختن آرزوهای بر باد رفته، مهمترین دغدغههای او را در دقایق آخر زندگی به تصویر بکشد.
بر اساس آمار موجود، در روزهای نخست حمله شیمیایی به سردشت حدود ۱۰۹ تا ۱۵۰ نفر از مردم این شهر در اثر عوارض ناشی از مسمومیت گاز خردل کشته شدند. برخی آمار حکایت از آن دارد که تعداد قربانیان این حمله شیمیایی پس از گذشت چند سال به رقم ۳۳۳ نفر رسید. حتی گاه از رقم هزار نفر نیز سخن به میان آمده و به این نکته اشاره شده است که مصدومان این حادثه در گذر زمان یک به یک توسط آثار سوء ناشی از مسمومیت با گاز خردل از پا در آمدند. بر این اساس حداقل ۱۰۹ و حداکثر هزار داستان برای روایت و تبدیل به نمایشنامه وجود دارد که اکثر آنها در طول سه دهه اخیر نادیده گرفته شدهاند. حتی آمار ضد و نقیض مربوط به شهدای این حادثه و مصدومان آن نیز میتواند موضوع ساخت آثار نمایشی مختلف باشد؛ آثاری که در آنها این پرسش مطرح گردد که چرا پس از گذشت ۳۴ سال از بمباران شیمیایی سردشت هنوز هیچ آمار دقیقی از قربانیان این حادثه وجود ندارد؟
توجه به کمکاریهای صورت گرفته
شدت قساوت ماشین نظامی بعث متاثر از دیدگاه ضد انسانی صدام در بمباران شیمیایی منطقه غیر نظامی سردشت و کشاندن پای تعداد فراوانی انسان بیگناه به کام مرگ و فراهم آوردن مرگ تدریجی و پر درد و رنج عدهای دیگر در طول سالیان بعدی، که اندکی بعد با ابعاد گستردهتر در حلبچه تکرار شد، موجب شده است تا کمکاری مسئولان وقت شهر سردشت و حتی کل کشور در پایین آوردن میزان تلفات این حادثه چندان مورد توجه قرار نگیرد.
در خاطرات بسیاری از بازماندگان این حادثه به این نکته اشاره شده است که از زمان آغاز بمباران تا چند ساعت پس از آن تنها یک پزشک در درمانگاهی که برای انتقال مصدومان حادثه تدارک دیده شده بود فعالیت میکرد و هیچ کمک دیگری برای تیمار مصدومان وجود نداشت. درمانگاه مذکور در عمل نقاهتگاه شیمیایی، میکروبی، رادیو اکتیو (ش.م.ر) بود که بخشی از سالن تربیت بدنی شهر به شمار میرفت و پیش از بمباران شیمیایی برای سربازان در نظر گرفته شده بود و پس از آن تا مدتی به تمام مصدومان این حادثه اختصاص یافت. بنابر اظهارات کسانی که از نزدیک در این فاجعه درگیر بودند پزشک این درمانگاه پس از مشاهده تعداد قابل توجه مصدومان منتقل شده به آنجا از تمام کسانی که با تزریقات وریدی آشنا بودند درخواست کرد هرچه زودتر خود را به درمانگاه برسانند تا به مصدومان حادثه سرم درمانی (تیو سولفات) تزریق کنند. به تدریج نیروهای کمکی از شهر به درمانگاه سرازیر شدند، اما اکثر آنها آموزش چندانی برای درمان بیماران به خصوص مصدومان شیمیایی ندیده بودند.
نداشتن آموزش لازم در زمینه مقابله با حملات شیمیایی موجب شد تا بسیاری از مردم شهر پس از بمباران شیمیایی دچار غافلگیری و وحشت شوند؛ امری که آنها را از انجام اقدامات مناسب باز داشت و تعداد مجروحان و قربانیان این حادثه را افزایش داد. از آنجایی که سردشت در طول دوران جنگ بارها هدف حملات هوایی ارتش صدام قرار گرفته بود، بسیاری از مردم شهر در روز هفتم تیر ماه 1366 با تصور مواجه شدن با یک بمباران عادی راهی پناهگاه شدند؛ غافل از اینکه این بار بمباران شهر از نوع شیمیایی است و با موارد پیشین تفاوت دارد. در واقع بسیاری از مردم بسیار دیر متوجه شدند که برای مصون ماندن از آسیب گاز خردل باید هر چه زودتر شهر را ترک کنند و راهی نقاط مرتفع حومه سردشت شوند. به این ترتیب تعداد قابل توجهی از آنها با گازهای شیمیایی مسموم شدند و آسیبهای جدی جسمی و تنفسی را متحمل گردیدند.
نداشتن آگاهی و اطلاعات لازم در مورد حفظ امنیت و سلامت شخصی و گروهی در مقابل گاز خردل و اثرات سوء به جا مانده از آن موجب شد تا برخی از کسانی که به دلایل مختلف از بمباران شیمیایی سردشت جان سالم به در برده بودند هفتهها پس از حادثه دچار مسمومیت با این گاز شوند. به عنوان مثال برخی از افراد با شستن لباسهای به جا مانده از روز بمباران، بدون اینکه مطلع باشند، به گاز خردل آلوده شدند. در واقع آنها از این موضوع بیخبر بودند که گاز خردل بسیار سنگین است و ماندگاری بالایی دارد؛ از همین رو باید تمام لباسهایی که در تماس مستقیم با این گاز قرار گرفتهاند را سوزاند و آنها را نابود کرد.
این امر نشان از آن دارد که بسیاری از اهالی سردشت چه پیش از بمباران شیمیایی و چه پس از آن در مورد مواجه شدن با چنین رخدادهایی آموزش جدی و گسترده ندیده بودند.
بخشی از کاستیها و ناهماهنگیهای مهم روز حادثه را میتوان در نبود امکانات یا ناکافی بودن آن مشاهده کرد. یکی از این موارد قطع شدن ناگهانی آب حمامی بود که مصدومان شیمیایی حادثه پیش از شروع روند درمان دارویی بدن خود را در آن شستشو میدادند. در حد فاصل فرمانداری سردشت و درمانگاهی که مصدومان شیمیایی را به آن منتقل میکردند حمامی وجود داشت که مصدومان حادثه پیش از درمان و برای کاهش آسیبهای جسمی و پوستی ناشی از تماس با گاز خردل، به خصوص آسیبهای چشمی، ابتدا بدن خود را در آن شستشو میدادند. مدت کوتاهی پس از آغاز بحران آب این حمام به طور کامل قطع شد و مصدومان حادثه از امکان شستشوی اولیه پوست خود محروم شدند. این امر در روند درمان آنها اختلال ایجاد کرد و مانع از ضدعفونی ابتدایی پوست بدنشان شد.
علاوه بر مواردی که به آنها اشاره شد چالشهای دیگری نیز بر سر راه مردم سردشت وجود داشت که بر دشواری تقابل آنها با آسیبهای ناشی از این حادثه، که عوارض جانبی آن همچنان در این منطقه مشاهده میشود، میافزود. اکثر این چالشها را میتوان به عنوان منبع اقتباس برای خلق آثار نمایشی مختلف مد نظر قرار داد. بد نیست به جای ذکر مصیبت و سر دادن آه و فغان در آثار نمایشی مرتبط با این بمباران شیمیایی گوشهای از کاستیها و ناهماهنگی و نبود آموزش در آن زمان را در قاب تئاتر به تصویر کشید تا اشاره به این حادثه تاریخی در هنرهای نمایشی ما شکل مستندتری به خود بگیرد .
غفلت به وقت امروز
چالشهای فراوانی که مردم سردشت در طول زمان با آن دست به گریبان بودهاند تنها به دوران جنگ و بمباران شیمیایی این شهر توسط ارتش صدام محدود نمیشود و تا همین امروز ادامه یافته است. به عنوان مثال پس از گذشت سه دهه هنوز مرکز درمانی مجهزی در این شهر تاسیس نشده است که بتواند پاسخگوی نیازهای مردم آسیب دیده باشد. کلینیکی که به این منظور در سردشت وجود دارد، و از کلینیک بودن تنها نام آن را یدک میکشد، گاه به گاه تعطیل است و خدمات قابل قبولی را به مردم ارائه نمیکند. از همین رو مردم سردشت برای درمان زخمهای کهنه و عمیق به جا مانده از دوران جنگ ناگزیر از سفرهای ناخواسته، خسته کننده و استهلاکی به شهرهای دیگری نظیر ارومیه یا تهران هستند. این در حالی است که تمام مخارج سفر را باید خود به تنهایی بپردازند و در شرایط فعلی بسیاری از آنها وضع اقتصادی مناسبی ندارند.
چالش دیگری که مردم نفس بریده این شهر با آن دست به گریبان هستند نادیده انگاشته شدن است. بر اساس آمار موجود در زمان حمله شیمیایی صدام به سردشت بیش از دوازده هزار نفر ساکن این شهر بودند که بسیاری از آنها تحت تاثیر گازهای شیمیایی قرار گرفتند و دچار مسمومیت با خردل شدند. با این حال اکنون تنها رقمی در حدود ۱۵۰۰ نفر از آنها توسط مسئولان به عنوان مجروح شیمیایی به رسمیت شناخته شده و در مواردی حکم جانبازی دریافت کردهاند. با این حال برخی از این جانبازان پس از آنکه چند سال بعد از بمباران سال ۱۳۶۶ خورشیدی به دلیل شدت جراحات شیمیایی ناشی از این حادثه از دنیا رفتند به عنوان شهید شناخته نشدند. به عنوان نمونه میتوان به «گوهر رسولی» اشاره کرد که در زمان بمباران شیمیایی سردشت در رختشویخانه درمانگاه این شهر کار میکرد و به علت تماس با لباس مجروحان شیمیایی در نهایت خودش نیز شیمیایی شد. او با آنکه در زمان حیات خود به عنوان جانباز ۲۵ درصد شناخته شده بود، اما پس از مرگ در اثر عوارض ناشی از گاز خردل به عنوان شهید مورد قبول قرار نگرفت. اگرچه در حال حاضر در بسیاری از اظهارنظرهای رسمی از هشت هزار مجروح شیمیایی به عنوان مصدومان بمباران سردشت یاد میشود، اما بسیاری از آنها تنها به صورت زبانی به عنوان مجروح شیمیایی شناخته میشوند و در عمل مانند یک مصدوم با آنها رفتار نمیشود.
تا سالها پس از بمباران شیمیایی سردشت پروندههای فراوانی در رابطه با افراد مجروح و مصدوم در این حادثه وجود داشت که به بسیاری از آنها رسیدگی نشد. مسلما این افراد نتوانستند از تسهیلات مربوط به جانبازان شیمیایی استفاده کنند و در امور روزمره خود با مشکلات فراوانی مواجه شدند. البته بسیاری از این افراد انتظار چندانی از مسئولان امر ندارند و همین که محیط تفریحی و ورزشی سالمی برای گذران اوقات فراغت و رسیدن به آرامش نسبی برایشان مهیا شود موجب رضایت خاطر آنها خواهد بود. با این حال همین اندک امکانات تفریحی نیز از آنها دریغ شده است و شهر سردشت پس از گذشت سه دهه همچنان از وجود پیش پا افتادهترین امکانات تفریحی و رفاهی محروم است. حتی تمهید چندانی برای گسترش فضای سبز در این شهر توسط مسئولان اندیشیده نشده است تا حداقل هوای تمیزتری برای تنفس در اختیار مردم سردشت قرار گیرد. با توجه به اینکه یکی از عوارض مهم مجروحان شیمیایی مشکلات تنفسی است و سردشت نیز منطقه پر گرد و غباری به شمار میرود، لزوم توجه به گسترش فضای سبز در این شهر ضروری به نظر میرسد. به هر حال شرح ماجرای این افراد نادیده گرفته شده و مشکلات متعددی که مصدومان شیمیایی با آن دست به گریبان هستند نیز میتواند سوژه خوبی برای خلق آثار نمایشی مرتبط با جنگ و حادثه بمباران شیمیایی سردشت باشد.
اقتباس از تلاش های مردمی
در سال ۱۳۷۹ خورشیدی یعنی سیزده سال پس از بمباران شیمیایی سردشت توسط ارتش صدام تعدادی از کسانی که در بطن این حادثه بودند و آن را از نزدیک مشاهده کردند و در جریان آن مصدوم شدند یا هزینههای مادی و معنوی فراوانی را تحمل کردند، به این نتیجه رسیدند که این رخداد تاریخی به تدریج در حال فراموشی است و احتمالا تا چند سال دیگر نه تنها در دنیا که در ایران و حتی در محل وقوع این حادثه نیز کسی آن را به یاد نخواهد آورد. از همین رو اقدام به تاسیس انجمنی به نام «انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت» کردند.
یکی از نخستین اقدامات این انجمن شناسایی مجروحان و آسیب دیدگان بمباران شیمیایی سردشت بود. تا پیش از تاسیس این انجمن تنها حدود صد نفر در بنیاد جانبازان پرونده داشتند و به عنوان مصدوم شیمیایی این حادثه گسترده شناخته میشدند. اما با تلاش اعضای این انجمن رقم مذکور در طول سالهای بعد به بیش از ۱۵۰۰ نفر افزایش یافت. از دیگر اقدامات اعضای این انجمن در طول سالهای گذشته گرامی داشتن یاد و خاطره جان باختگان بمباران شیمیایی سردشت از طریق برگزاری مراسم مختلف بوده است؛ مراسمی که گاه مهمانان خارجی نیز در آن حضور یافتهاند. به این ترتیب اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت توانستند این رخداد هولناک را علاوه بر مردم ایران به مردم جهان نیز بشناسانند و آن را بیش از گذشته در داخل و خارج از کشور مطرح سازند.
جشنواره ای که تعطیل است
در کنار این قبیل تلاشها اقدامات فرهنگی نیز جزو فعالیت های اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت قرار میگیرد. آنها توانستند در سال ۱۳۹۳ خورشیدی در برگزاری «جشنواره شهرستانی تئاتر پوشپهر» نقش مهمی ایفا نمایند و یاد و خاطره جان باختگان و مصدومان بمباران شیمیایی سردشت را روی صحنه نمایش گرامی بدارند. البته برگزاری این جشنواره به دلیل مشکلات مالی و عدم دریافت حمایتهای لازم از سوی مسئولان امر به شکل منظم ادامه نیافت.
یک روز تاریخی
دیگر اقدام مهم اعضای این انجمن را میتوان نقش انکارناپذیر آنها در نام گرفتن روز هشتم تیر ماه به عنوان روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی دانست. آنها همچنین تلاش فراوانی کردند تا روز هفتم تیر ماه به صورت رسمی به عنوان سالروز بمباران شیمیایی سردشت نامیده شود. با این اوصاف و با توجه به این حقیقت که بسیاری از اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت تلاش فراوانی در زمان بمباران این شهر برای حفاظت از جان همشهریان خود انجام دادند، میتوان فعالیتهای آنها در آن زمان و حال حاضر را به آثار نمایشی باکیفیت و درخور تبدیل کرد. در بسیاری از نقاط جهان چنین افرادی به عنوان قهرمان شناخته میشوند و سرگذشت آنها در قالبهای مختلف به شکل داستان و قصه در میآید. به همین دلیل شایسته نیست که در کشور ما چنین افرادی همچنان ناشناخته باقی بمانند و هیچ توجهی به آنها نشود.
لزوم به یاد سپردن بمباران شیمیایی سردشت
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که بمباران شیمیایی سردشت به عنوان یک رخداد تاریخی تلخ و تکان دهنده هنوز در کشور ما آنچنان که باید شناخته شده نیست و نیاز به معرفی و گرامیداشت بیشتری دارد. بخشی از این مسئله میتواند در قالب خلق آثار نمایشی رخ دهد و موجبات آشنایی هر چه بیشتر هنردوستان با ابعاد مختلف این حادثه را فراهم کند.
برای انجام این کار ابتدا لازم است مدیران فرهنگی منطقه همت کنند و بانکی از محصولات هنری و ادبی را برای تههسل اقتباس فراهم کنند. هنوزهم میتوان به سراغ خاطرات قربانیان این حادثه و افراد دخیل در آن رفت و از آنها به عنوان منبع اقتباس برای تولید آثار نمایشی بهره گرفت. بخشی از این خاطرات در کتابهای مختلفی مانند «بویی ناآشنا» نوشته «حسین محمدیان» به رشته تحریر در آمده است. به این منظور مسئولان فرهنگی و هنری کشور باید دقت بیشتری نسبت به این موضوع داشته باشند و از هنرمندانی که به دور از کلیشهپردازی و شعارهای رایج حرف تازهای برای گفتن در رابطه با این حادثه دارند حمایت کنند.
یادمان باشد سرزمین ما همیشه و هنوز مورد طمع دشمنان است پس باید از تجربیات گذشته مقاومت آینده این ملت را تقویت کرد.