مرور ظرفیتهای نمایشی زندگی یک شاعر در روز بزرگداشت او
صائب تبریزی را از هندوستان به خانه بیاوریم
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: اهالی شعر و ادب این را میدانند که روز دهم تیر ماه به عنوان روز بزرگداشت صائب تبریزی شناخته میشود. به همین دلیل امروز نگاهی به برخی از نکات برجسته زندگی این شاعر ایرانی خواهیم داشت و آنها را از دریچه قابلیت تبدیل شدن به آثار نمایشی مرور خواهیم کرد.
پیش از این درایران تئاترنگاهی به زندگی افراد نام آشنایی نظیر ابن سینا، سعدی، خیام و سایر شخصیتهای برجسته تاریخ ایران داشتیم و برخی از فعالیتهای آنها و حوادثی که در طول دوران حیات خود تجربه کردهاند را از دیدگاه ظرفیت های اقتباسی در هنرهای نمایشی مرور کردیم. حال نوبت به «صائب تبریزی» رسیده است تا با رویکرد مشابهی زیر و بم زندگی او را مورد کنکاش قرار دهیم.
در همین ابتدا بد نیست به این نکته اشاره شود که فعالان هنرهای نمایشی کشور ما برای ساخت آثار نمایشی قابل اعتنا با موضوع صائب تبریزی کار چندان دشواری پیش رو نخواهند داشت؛ به این دلیل که تا کنون فیلم، سریال، نمایش یا تئاتر رادیویی مهم و قابل توجهی در مورد ابعاد مختلف زندگی این شاعر ایرانی ساخته نشده است. در واقع میزان توجه به صائب از سوی هنرمندان هموطن او همواره به گونهای بوده که گویی چنین شخصی هرگز در تاریخ ایران وجود نداشته است.
بنابراین اگر یک گروه تئاتر اقدام به ساخت نمایشی در مورد این شاعر ایرانی کند، اعضای گروه میتوانند مدعی شوند که نخستین نمایش مهم و جدی تاریخ ایران در مورد صائب تبریزی را ساختهاند. از سوی دیگر خیال این افراد نیز از این بابت راحت خواهد بود که نمایش آنها با آثار مشابه موجود در مورد صائب مقایسه نخواهد شد؛ چرا که اصلا اثر نمایشی قابل توجهی در مورد این شاعر وجود ندارد که کسی بخواهد آن را به عنوان مبنای مقایسه در نظر بگیرد. با این توضیح کوتاه که بیشتر به یک شوخی تلخ و باورنکردنی شبیه است به سراغ موضوع اصلی مطلب پیش رو میرویم.
آغاز زندگی صائب تبریزی
محمدعلی صائب تبریزی نیز مانند بسیاری از شاعران ایرانی که در قرنهای گذشته زیسته و از دنیا رفتهاند، تاریخ تولد و مرگ دقیقی ندارد و زمان آغاز و پایان زندگی او با حدس و گمان و به صورت تخمینی تعیین شده است. بر این اساس زمان تولد او را حول و حوش سال ۹۷۰ خورشیدی و زمان مرگش را در سال ۱۰۵۵ خورشیدی یا اندکی پیش و پس از آن ذکر کردهاند. به این ترتیب میتوان گفت که او حدود هشتاد سال یا کمی بیشتر زندگی کرد. با توجه به شواهد موجود این دوران هشتاد ساله، حداقل نیمه نخست آن، سرشار از ماجرا بوده است؛ با این حال از بخش عمده آن اطلاع چندانی در دست نیست.
صائب با وجود آنکه لقب تبریزی را به دنبال نام خود دارد، اما در این شهر به دنیا نیامد و در آن زندگی نکرد. با این حال به دلیل آنکه پدرش (عبدالرحیم تبریزی) اهل تبریز بود او نیز بعدها با این لقب شناخته شد؛ هرچند که او به صائب اصفهانی نیز شهرت داشته. در واقع خانواده او جزو مردمی بودند که به فرمان شاه عباس صفوی از تبریز به اصفهان کوچ کردند و در محلهای به نام «عباس آباد» که به «تبریز نو» نیز مشهور بود سکنی گزیدند. در برخی از منابع مربوط به آن دوران تعداد این افراد مهاجر تقریبا هزار خانوار عنوان شده است. از جمله ایدههایی که میتوان از آن به عنوان منبع اقتباس برای ساخت آثار نمایشی تاریخی بهره گرفت همین موضوع مهاجرت مردم تبریز به اصفهان و دلایل مختلف مربوط به آن است.
پس از آنکه شاه عباس صفوی پایتخت ایران را از قزوین به اصفهان تغییر داد این دستور را صادر کرد که تعدادی از افراد سرشناس شهر تبریز به پایتخت جدید بیابند و در توسعه آن ایفای نقش کنند. بر اساس این فرمان جمعی از ادیبان، تجار و اهالی هنر (که اغلب آنها در معماری و شهرسازی تبحر داشتند) به اصفهان آمدند و بنابر نظر شاه عباس در محله جداگانهای به نام عباس آباد ساکن شدند. پدر صائب تبریزی نیز یکی از تجار سرشناسی بود که در جریان این نقل مکان ساکن عباس آباد شد. صائب در همین محله به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد. شرح دوران کودکی این شاعر میان تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی یاد شده در زمان شاه عباس خود برای خلق یک نمایشنامه کامل و مفصل کافی به نظر میرسد. با این حال در زندگی این شاعر جزئیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که میتوان از آنها برای خلق نمایشنامههای مفصل جداگانه بهره گرفت.
به تصویر کشیدن روابط صائب تبریزی با استادان
میتوان روابط او با استادانش را روایت کرد و این تعامل را روی صحنه تئاتر به تصویر کشید. از «رکنالدین مسعود کاشانی» که با نامهای «مسیح کاشانی» و «حکیم رکنا» نیز شناخته میشود در کنار «حسن شفائی اصفهانی» مشهور به «حکیم شفائی» به عنوان سرشناسترین اساتید صائب تبریزی در دوران کودکی و نوجوانی او یاد شده است. هر دوی این افراد در کنار طبابت به فرهنگ و هنر نیز توجه ویژهای داشتند و حتی خود شعر میسرودند. در مورد حکیم شفائی گفته شده است که فرد بسیار شوخ طبعی بوده و در خلق هجو نیز مهارت فراوانی داشته است. مسلما به تصویر کشیدن روابط او، به عنوان یک فرد با دانش و در عین حال بذلهگو، با صائب تبریزی در قالب آثار نمایشی میتواند در نوع خود جالب و دیدنی باشد. علاوه بر افرادی که به نام آنها اشاره شد عموی صائب یعنی «شمسالدین تبریزی» نیز زمانی حکم استاد این شاعر را داشت. او که یکی از خطاطان صاحبنام زمان خود بود به برادرزادهاش در دوران کودکی تعلیم خوشنویسی میداد. به این ترتیب میتوان روابط صائب با اساتیدی که در دوران کودکی و نوجوانی داشت را به عنوان منبع اقتباس برای خلق نمایشنامه مد نظر قرار داد؛ اساتیدی که هر کدام از آنها خلق و خوی مختص به خود را داشتند و بر امور متفاوتی مسلط بودند.
مسلما از حوادث دوران کودکی صائب تبریزی نیز مانند بسیاری از شاعران قدیمی ایران اطلاعات چندانی در دست نیست. با این حال همان گونه که در مطالب مشابه پیشین به آن اشاره شد، میتوان رخدادهای تاریخی مهم زمان حیات این شاعران، به خصوص دوران کودکی آنها، را با خصوصیات اخلاقی برجستهای که در طول دوران زندگی خود داشتند در هم آمیخت و پس از ترکیب آن با مقداری تخیل محتوای لازم برای خلق آثار نمایشی مرتبط با این شخصیتها را به دست آورد. انجام این کار با تکنیکهای رایج در تئاتر که امکان تبدیل محتوای نمایش به حالتی شاعرانه را دارد، نسبت به سینما یا تلویزیون، تا حدی آسانتر به نظر میرسد.
به عنوان مثال مهمترین رویداد تاریخی دوران کودکی صائب مستقر شدن حکومت صفویان در اصفهان بود. به این ترتیب میتوان در آثار نمایشی مرتبط با بخش نخست زندگی او کودک نازک طبع و رنگین خیالی را روی صحنه تئاتر به تصویر کشید که در آغاز شکل گرفتن و سر برآوردن اصفهان جدید، به عنوان یک «مادرشهر» پیشرفته در مشرق زمین، روزگار میگذراند و نقش فردی الهام بخش و خلاق را در میان کودکان همسن و سال خود ایفا میکند. در واقع سبک و سیاق و فرم نمایشهای این چنینی را میتوان مانند طبع صائب تبریزی به گونهای شاعرانه و آمیخته با خیال طراحی کرد.
سفرهای برون مرزی صائب
بخش مهمی از زندگی صائب تبریزی به سفرهای مختلف او اختصاص یافته است؛ سفرهای متعددی که هر کدام از آنها ماجراهای گوناگونی را در دل خود جای دادهاند. صائب در آغاز دوران جوانی سفر حج را تجربه کرد و پیش و پس از آن نیز شهرهای مذهبی داخلی نظیر مشهد زیارت کرد. با وجود آنکه در مورد این سفرها اطلاعات اندکی وجود دارد، اما همان گونه که به آن اشاره شد با استفاده از اندکی خلاقیت و تخیل میتوان از دل آنها ماجراهای متعددی بیرون کشید و این ماجراها را به شکل شاعرانه روی صحنه نمایش روایت کرد.
بخش دیگری از سفرهای پر ماجرای صائب تبریزی به دیدار او از هندوستان مربوط میشود؛ سفری که جزئیات بیشتری در آن نسبت به سایر سفرهای این شاعر به چشم میخورد. در آغاز حکمرانی صفویان بر ایران بسیاری از شاعران ایرانی عازم هندوستان شدند تا بخت خود را در آنجا بیازمایند. این امر دو دلیل عمده داشت؛ نخست آنکه در آغاز حکومت صفویه پادشاهان این سلسله توجه چندانی به مدیحه سرایی و اشعار متداولی که در دربار سروده و خوانده میشد نداشتند. آنها بیشتر برای تثبیت حکومت خود، که با مذهب شیعه در هم تنیده شده بود، تلاش میکردند و به مسائل ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی و نظامی توجه بیشتری نشان میدادند. البته شاعران سنتی و سرشناس همچنان در دربار صفویان حضور داشتند؛ اما نوع این حضور و شکل آن متفاوت از قبل بود و چه از نظر کمی و چه کیفی با روال سابق تفاوت عمده داشت.
دلیل دوم مهاجرت شاعران ایرانی به هند توجه ویژهای بود که پادشاهان آن سرزمین یعنی گورکانیان به شاعران نشان میدادند. با توجه به اینکه زبان رسمی دربار گورکانی فارسی بود و پادشاهان این سلسله اغلب با همسرانی از ایران وصلت میکردند و اهل دربار نیز شاعران را گرامی میداشتند، معمولا از مدیحه سرایی و هنرنمایی شاعران پارسیگو استقبال قابل توجهی در دربار میشد. از همین رو بسیاری از شاعران کاربلد ایرانی پس از ناکامی در راه یافتن به دربار صفویان راهی هندوستان میشدند تا جای خود را در دربار پادشاهان آن دیار باز کنند. با اینکه اکثر این شاعران نتوانستند بخش مهمی از غنای فرهنگی هندوستان را به فرهنگ ایرانی اضافه کرده و آن را جلا دهند، اما به طور عمده در دربار پادشاهان هندوستان مقام و منزلت درخوری یافتند و در آن دیار به شهرت قابل توجهی رسیدند و تعدادی از آنها نیز در غنا بخشیدن به فرهنگ و هنر آن دیار تاثیرگذار شدند. برخی از این شاعران پس از رسیدن به شهرت و جاه به سرزمین مادری خود باز میگشتند اما معمولا از آن دیار جز زر و سیم چیز دیگری با خود به ایران نمیآوردند.
این پرسش کلیدی بسیار مهمی است که میتوان آن را در دل آثار نمایشی بیش از پیش مطرح کرد تا شاید با وسعت بخشیدن به طرح آن بتوان پاسخ قانع کنندهای برایش پیدا کرد؛ اینکه نزدیک شدن به فرهنگهای دیگر و در آمیختن با آنها، حداقل در طول تاریخ معاصر یا نزدیک به معاصر، آیا موجب تاثیرپذیری محسوس ما از نکات مثبت فرهنگهای همسو و غنیتر ساختن فرهنگ خودی شده است؟ در حالی که عکس این موضوع را همواره در طول تمام این سالها کم و بیش شاهد بودهایم.
اهل نظر احتمالا به نیکی میدانند که از همان آغاز دوران صفویه، یعنی زمان مهاجرت گسترده شاعران و ادیبان ایرانی به هند، تا اواسط دوران پهلوی آثار مکتوب ادبی و علمی فراوانی از ایران برای نخستین بار در هندوستان چاپ و منتشر شد. از میان این آثار و به عنوان مشتی نمونه خروار میتوان به کتاب «بوف کور» اثر «صادق هدایت» و نخستین ترجمه از کتاب شاخص «ابن سینا» یعنی «قانون» در سال ۱۳۰۶ خورشیدی (به همت «ملا فتحالله فخرالدین شیرازی» که خود یک پزشک مقیم هند بود) اشاره کرد. در واقع میتوان گفت که در طول تمام این سالها بخشی از فرهنگ ایران راهی هند شده و حداقل در بخشی از مردم این کشور تاثیرات مهم و مثبتی از خود به جا گذاشته است (برای نمونه میتوان به ساخت بنای تاج محل توسط شاه جهان برای همسر محبوبش ممتاز محل با الهام از معماری ایرانی اشاره کرد). اما عکس این فرایند را در طول تاریخ معاصر کمتر شاهد بودهایم و ادیبان ایرانی و اهالی فرهنگ کشور ما آنچنان که باید نتوانستهاند از آن دیار متاع ارزشمندی را با خود به ارمغان بیاورند که تاثیر مشابهی بر فرهنگ ما داشته باشد. این امر به آن دلیل نیست که در شرق دور یا در سرزمین هفتاد و دو ملت چنین متاعی وجود ندارد، بلکه بیشتر از آن جهت است که در اغلب اوقات ما متاع مناسبی را برای سوغات آوردن انتخاب نمیکنیم.
این بحث بسیار گسترده است و ادامه دادن آن در مطلب مربوط به صائب تبریزی ما را از پرداختن به جزئیات زندگی این شاعر ایرانی دور میکند. پس فعلا تنها به همین اندک بسنده میکنیم تا شاید بعدها فرصت مناسبتری برای پرداختن به این موضوع مهم فراهم گردد.
ماجرای سفر به هندوستان
صائب تبریزی حول و حوش سال ۱۰۰۳ خورشیدی یعنی زمانی که حدود ۳۳ سال داشت راهی هندوستان شد و به مدت شش سال بسیاری از مناطق این سرزمین را از نزدیک مورد مشاهده قرار داد. در برخی از متون قدیمی ایرانی یکی از دلایل این سفر قدر ندیدن او در ایران، به خصوص در اصفهان و دربار صفویان، به عنوان یک شاعر خوش ذوق عنوان شده است. با این حال صحت این ادعا تا حدی مورد تردید قرار دارد؛ چرا که مدرک معتبری برای آن وجود ندارد. از همین رو میتوان یکی از دلایل مهم سفر صائب تبریزی به هندوستان را فرو نشاندن حس کنجکاوی دانست. در آن زمان سفر ادیبان ایرانی به سرزمین هفتاد و دو ملت بسیار باب شده بود؛ از همین رو بسیاری از شاعران سعی میکردند حداقل برای یک بار هم که شده این سرزمین را از نزدیک ببینند و تعاریف فراوانی که در مورد آن به گوش میرسید را شخصا مورد اعتبار سنجی قرار دهند. به نظر میرسد سفر صائب به هندوستان نیز به همین دلیل صورت گرفته باشد.
صائب تبریزی ابتدا به کابل سفر کرد و مدتی در نزد حکمران آنجا یعنی«ظفر خان» به سر برد. او تقریبا یک سال پیش از سفر صائب به آن دیار به نیابت از پدر خود یعنی «خواجه ابوالحسن تربتی» ملقب به «رکن السلطنه» وظیفه حکمرانی بر کابل را بر عهده گرفته بود. ظفر خان خود اهل شعر و ادب بود و در سرودههایش به زبان فارسی از تخلص «احسن» استفاده میکرد. او در طول دوران زندگی خود دو بار از سوی دربار گورکانی به حکمرانی کشمیر منصوب شد که یکی از آنها همزمان با حضور صائب تبریزی در کابل بود. ظفر خان پس از دریافت این حکم صائب را همراه با خود به کشمیر برد؛ البته پیش از این نقل مکان آن دو از دیار لاهور و آگره دیدار کردند و در دیار دکن مدتی را در دربار «شاه جهان» به سر بردند. شرح این سفرهای پی در پی و رخدادهای مربوط به آن میتواند منبع اقتباس مناسبی برای خلق آثار نمایشی باشد.
گفته میشود که صائب تبریزی در دربار شاه جهان به لقب «مستعد خان» مفتخر شد و به منصب هزاری (مقامی همتراز با امیری) دست یافت. با این حال در منابع قدیمی مربوط به سلسله گورکانیان و آثار شاخص مکتوب به جا مانده از زمان پادشاهی شاه جهان اشارهای به این موضوع نشده و صحت این ادعا محل تردید است. اما میزان محبوبیت اشعار صائب در هندوستان و مقبولیت آن در دربار گورکانی، به خصوص دربار شاه جهان، غیر قابل انکار است و نمیتوان در مورد این موضوع تردید کرد. به هر حال حضور این شاعر ایرانی در سرزمین هفتاد و دو ملت نکات و ماجراهای مختلفی را در بر میگیرد که میتوان اغلب آنها را به نمایشنامه تبدیل کرد.
بازگشت به ایران
یکی دیگر از رخدادهای مهم دوران زندگی صائب تبریزی که از بار دراماتیک بالایی برخوردار بوده و به همین سبب ظرفیت مناسبی برای تبدیل به نمایشنامه دارد، سفر پدر او به هندوستان است. در منابع مختلف آمده است که در زمان حضور صائب در هندوستان پدر پیر او به دلیل دلتنگی به دیدار پسر رفت و از او خواست که با هم به اصفهان برگردند. صائب نیز خواسته پدر را اجابت کرد و از شاه جهان و ظفر خان رخصت جدایی طلبید. این درخواست میتواند تا حدی صحت احتمال منصوب شدن صائب به منصب هزاری در دربار شاه جهان را تقویت کند؛ به این دلیل که منصوب شدگان به این مقام کاملا در رکاب پادشاه بودند و نمیتوانستند بدون اجازه او اقدام به انجام کارهای مهمی نظیر ترک دربار نمایند. به هر حال حدود دو سال طول کشید تا شاه جهان به صائب اجازه بازگشت به ایران بدهد. در طول این مدت او همراه با ظفر خان و پدرش عازم کشمیر شد و از آنجا به ایران بازگشت.
صائب تبریزی پس از بازگشت به ایران بالاخره از عزیمت به سفرهای طولانی مدت برون مرزی دست کشید و تا پایان عمر تنها به انجام مسافرتهای داخلی پرداخت. او از شهرهایی نظیر تبریز، اردبیل، یزد و قزوین دیدن کرد و برای زیارت به مشهد رفت. البته در برخی از منابع مکتوب به سفر حج دوم او در دوران میانسالی نیز اشاره شده است که یک سفر برون مرزی محسوب میشود. با تمام این اوصاف نیمه دوم زندگی این شاعر بیشتر در زادگاهش یعنی شهر اصفهان سپری شد. او در زمان حکمرانی شاه عباس دوم بر ایران به دربار صفویان راه یافت و در آنجا به مقام «ملک الشعرا» رسید. در سفر شاه عباس دوم به مازندران صائب نیز او را همراهی میکرد و ابیات متعددی در مورد مشاهدات خود به رشته تحریر درآورد. بر این اساس میتوان ماجراهای مربوط به این سفر را نیز به عنوان ماده خام مناسبی برای شکل دادن به آثار نمایشی مختلف در نظر گرفت.
بنابر اطلاعات موجود سالهای پایانی زندگی صائب تبریزی به انزوا و گوشه نشینی سپری شد. این شاعر نام آشنا سرانجام در سال ۱۰۵۶ خورشیدی در زادگاه خود اصفهان چشم از جهان فرو بست و در همین شهر به خاک سپرده شد. البته تاریخ درگذشت صائب نیز مانند تاریخ تولد او تخمینی است و ممکن است مرگ او چند سال زودتر یا دیرتر رقم خورده باشد.
کارنامه هنری پر و پیمان
صائب تبریزی با وجود آنکه یکی از بزرگترین غزلسرایان قرن یازدهم به شمار میرود اما در ایران برخلاف هند چندان شناخته شده نیست. البته این ویژگی تنها به صائب محدود نمیشود و مختص به تمام شاعرانی است که آن زمان در سبک موسوم به «هندی» شعر میسرودند. همان گونه که در سطور پیشین مطلب پیش رو به آن اشاره شد، با سر بر آوردن سلسله صفوی در ایران جایگاه شاعران درباری و سنتی تضعیف شد و بسیاری از آنها به هندوستان مهاجرت کردند. یکی از پیامدهای این اتفاق خارج شدن شعر از انحصار طبقات خاص و فرادست جامعه و توسعه آن در کوچه و بازار بود؛ امری که موجب شد طبقات فرودست جامعه نیز بالاخره بتوانند خود را در قامت شاعر ببینند. در این دوران بسیاری از شاعران کوچه و بازار اشعار خود را در قهوهخانهها میخواندند و از همین رو به تدریج تشکیل جلسات ادبی و شعرخوانی در قهوهخانهها رواج یافت. یکی از پیامدهای این موضوع راه یافتن زبان مردم کوچه و بازار به شعر بود؛ خصلتی که گاه صائب نیز به فراخور اشعارش از آن بهره میجست.
پس از آنکه حافظ شیرازی غزل فارسی را چه از نظر ظاهر و چه از نظر معنی به اوج و کمال رساند، این گونه رایج و پرطرفدار شعر به تدریج دوران درجا زدن را آغاز کرد و تا مدتها نکته تازهای برای عرضه به مخاطب تشنه و نوجو نداشت. در واقع اکثر شاعرانی که پس ازقرن هشتم هجری پا به عرصه ادب ایران گذاشتند جز پیروی از سبک شاعران قدیمی و تکرار سرودههای آنها هنر دیگری به خرج ندادند. از قرن نهم به بعد عدهای از شاعران تلاش کردند رکود و رخوت تحمیل شده بر شعر فارسی را از بین ببرند و نوآوریهای واضحی در آثار خود به کار ببرند. تلاش آنها منجر به شکل گیری مکتب ادبی جدیدی موسوم به «وقوعی» شد. از میان شاعران صاحب نامی که گام در این عرصه نهادند میتوان به افرادی مانند بابا فغانی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، اهلی شیرازی و هلالی جغتایی اشاره کرد. این مکتب در ادامه تکامل یافت و در انتهای قرن دهم و ابتدای قرن یازدهم به پیدایش مکتب دیگری به نام «طرز نو» انجامید.
اشعار طرز نو خیلی زود به اشعار «سبک هندی» مشهور شد؛ شاید به این دلیل که اکثر سرایندگان آنها در هند روزگار میگذراندند. در آن زمان اصفهان مهمترین و پیشرفتهترین شهر ایران به شمار میرفت و محل زندگی بسیاری از شاعران و ادیبان ایرانی بود؛ اکثر این افراد در سرودن اشعار طرز نو نیز دستی بر آتش داشتند. به همین دلیل این دسته از اشعار به «سبک اصفهانی» نیز شهرت یافت. صائب تبریزی از جمله شاعرانی است که اشعار طرز نو را به کمال رساند و در سرودن غزلیات این سبک به شیوهای جدید و منحصر به فرد دست یافت. در واقع همان گونه که حافظ با خلاقیت خود در سرودن غزل سبک خاص و تازهای را باب کرد، صائب نیز توانست به شیوه مختص به خود غزل بسراید. پس از مرگ صائب تبریزی اشعار طرز نو اندک اندک رو به سراشیبی نهادند و غزلسرایان این مکتب به افراط در زمینه استفاده از تکنیکهای نوین شعر روی آوردند و به جای توجه به معنی تلاش کردند اشعار خود را از نظر ظاهر بیش از پیش پیچیده جلوه دهند؛ امری که در نهایت طومار اشعار طرز نو یا سرودههای موسوم به سبک هندی یا اصفهانی را در هم پیچید و در انتهای قرن دوازدهم زمینهساز توجه شاعران به سنتهای گذشته و آغاز دوران بازگشت ادبی شد.
شاعری فراموش شده در ایران
صائب تبریزی علاوه بر ارتقا دادن کیفیت غزلهای طرز نو در زمینه کمیت سرایش غزل نیز جزو رکوردداران محسوب میشود و بیش از صد هزار غزل را در کارنامه هنری خود جای داده است. اگرچه تمام این سرودهها به زبان فارسی است اما حدود بیست غزل به زبان ترکی نیز در کارنامه هنری او مشاهده میشود. البته به سرودههای صائب باید حدود چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه را نیز اضافه کرد؛ اشعاری که از نظر کیفیت و ارزش هنری به پای غزلیات او نمیرسند. با وجود این کارنامه پر و پیمان، شاعر پرکار و صاحب سبک تبریزی - اصفهانی قرن یازدهم اندکی پس از مرگ خود یعنی پس از آغاز دوران بازگشت ادبی به طور کامل فراموش شد و اکنون نیز نسبت به آن زمان وضعیت بهتری ندارد. این در حالی است که او در تمام این سالها میان اهالی هنر و فرهنگ و ادب هندوستان همواره فردی کاملا شناخته شده و مورد احترام بوده است.
بر همین اساس میتوان اقدام به خلق نمایشنامههای مختلفی نمود که این ویژگی صائب تبریزی یعنی ناشناخته بودن نسبی در زادگاه خود و سرشناس بودن در دیاری که تنها حدود شش سال از عمر خود را در آنجا گذراند، به خوبی در آنها نمود یافته باشد. به این منظور میتوان نمایشی با حضور دو صائب تبریزی طراحی کرد؛ صائبی که در هندوستان دارای جاه و مقام درخوری است و پیر و جوان او را میشناسند، و صائبی که در ایران کسی وقعی به او نمینهد و از سر ناچاری به خیابانگردی و مسافرکشی و گورخوابی روی آورده است.
تلاش برای ارائه تصویر دقیق و غیر اسطورهای از صائب تبریزی
همان گونه که پیشتر در مطالب مشابه به آن اشاره شده بود، هنگام اقتباس از رخدادهای مهم زندگی مشاهیر نام آشنای تاریخ ایران برای خلق آثار نمایشی بهتر است نوع شخصیتپردازی آنها به گونهای باشد که از اغراق به دور بماند و کاملا انسانی و باورپذیر جلوه کند. به بیان سادهتر بهتر است در کنار نقاط قوت این افراد نقاط ضعف آنها نیز در آثار نمایشی به تصویر کشیده شود تا شخصیت آنها از خصلت فرشتهخویی فاصله بگیرد و به ویژگیهای انسانی نزدیکتر شود. به این منظور میتوان توجه بیشتری به خصلت محافظهکاری صائب تبریزی نشان داد و آن را در آثار نمایشی مرتبط با او نمایان ساخت. این خصلت صائب هنگام فتح قندهار توسط شاه عباس دوم به طور آشکار نمود یافت.
همان گونه که در سطور پیشین متن پیش رو به آن اشاره شد، صائب تبریزی در نهایت توانست به دربار شاه عباس دوم راه یابد و به مقام ملک الشعرایی دربار، که از اهمیت ویژهای برخوردار بود، دست یابد. در سال ۱۰۲۷ خورشیدی شاه عباس دوم عزم فتح قندهار کرد و در نهایت موفق به انجام این کار شد. این اقدام به تیرگی روابط شاه جهان با شاه عباس دوم انجامید و میان حکومتهای گورکانی و صفوی درگیریهای متعددی بر سر تصاحب قندهار ایجاد کرد.
صائب تبریزی هنگام حضور خود در کابل و دیار دکن هندوستان به دلیل روابط نزدیکی که با شاه جهان و ظفر خان داشت اشعار فراوانی در مدح آنها سرود که اکثر آنها در قالب قصیده بود. با این حال او پس از تیرگی روابط ایران و هند در دوران شاه عباس دوم بسیاری از این اشعار را تغییر داد و مدیحهسراییهای مختلف خود در مورد دوستان سابقش را از کارنامه هنری خود حذف کرد. او همچنین در مدح لشکرکشی شاه عباس دوم به قندهار مثنوی کوتاهی به نام «قندهارنامه» سرود که تا حدی ناقص و ناکامل جلوه میکند. به این ترتیب صائب تبریزی در این برهه از زندگی خود به صورت تمام قد در قامت یک شاعر درباری مجیزگو ظاهر شد و بخشی از پیشینه خود به عنوان شاعر درباری مستقر در دربار گورکانیان را دور ریخت. به تصویر در آوردن این بخش از خصوصیات اخلاقی او روی صحنه نمایش و تلفیق آن با ویژگیهای شخصیتی مثبت و تبحر بالایش در سرودن شعر میتواند رگههای آشکاری از واقعگرایی را به شخصیت این شاعر ایرانی اضافه کند.
ارائه تصویری انسانی از صائب تبریزی
برای قوام بخشیدن به این واقعگرایی میتوان به سایر ویژگیهای مهم رفتاری و شخصیتی او نیز توجه کرد. به عنوان مثال بسیاری از منابع ادبی قدیمی به توان بالای صائب در امر بدیهه گویی و بدیهه سرایی اشاره کردهاند؛ به این معنی که او میتوانست در لحظه بر اساس موضوع، کلمه و محتوای خاصی شعر بگوید یا پاره سروده شده توسط دیگران را با سرودن آنی پاره دوم تکمیل کند. در این مورد میتوان از بیت «از شیشه بی می، می بی شیشه طلب کن / حق را ز دل خالی از اندیشه طلب کن» سخن به میان آورد؛ بیتی که بنابر ماجرای نقل شده توسط اطرافیان صائب پاره نخست آن توسط یکی از شاگردان او سروده شده و استاد بلافاصله با سرودن پاره دوم برای آن، این بیت را تکمیل کرده است.
در دربار پادشاهان گورکانی شاعران دیگری نیز بودند که از استعداد بدیهه سرایی بهره میبردند. به عنوان مثال میتوان به نوه شاه جهان و دختر «اورنگ زیب» یعنی «زیب النسا» اشاره کرد که مادرش «دلرس بانو بیگم» نیز مانند مادربزرگش «ارجمند بانو بیگم» مشهور به «ممتاز محل» ایرانی بود. در مورد بیت مشهور «از قضا آینه چینی شکست / خوب شد اسباب خودبینی شکست» این داستان نقل شده است که پاره نخست بیت مذکور اظهار نظر اورنگ زیب در مورد شکستن یکی از آینههای بزرگ دربار بوده و زیب النسا نیز بلافاصله سخن پدر را با سرودن پاره دوم آن تکمیل کرده است.
بسیاری از ابیات کلیدی به کار رفته در اشعار موسوم به سبک هندی مانند همین بیت بعدها به ضربالمثل تبدیل شدند و حتی امروز نیز در مواقعی به کار میروند. ماجرای پیدایش و شکل گیری هر کدام از این ضربالمثلها منبع بسیار مناسبی برای اقتباس و خلق نمایشنامه به شمار میرود.
یکی دیگر از خصوصیاتی که در مورد صائب تبریزی ذکر شده علاقه فراوان او به تنباکو بوده است. خصلتی که میتوان از آن برای منحصر به فرد جلوه دادن شخصیت این شاعر بهره گرفت یا رگههایی از طنز به آن افزود. معمولا هنگام شخصیت پردازی افراد حاضر در آثار نمایشی یا محصولات سینمایی و تلویزیونی جزئیات به ظاهر بی اهمیتی به آنها اضافه میشود که گاه خیلی زود به ویژگی اصلی این شخصیتها تبدیل میگردد. به عنوان مثال میتوان به پیپ کوچکی اشاره کرد که همواره در دهان شخصیت انیمشینی «ملوان زبل» وجود دارد، یا عصایی که شخصیت «گندالف» در سهگانه «ارباب حلقهها» همواره در دست دارد اما به ندرت از آن به عنوان یک ابزار جادویی استفاده میکند. بر همین اساس میتوان از وجود چنین جزئیاتی در شخصیت پردازی نسخه تئاتری مشاهیر تاریخی ایران نیز بهره برد.
در پایان میتوان گفت که صائب تبریزی در دنیای شعر و ادب ایران از آن درجه ارزش و اعتبار برخوردار است که لایق آن باشد تا حداقل به اندازه انگشتان یک دست در مورد شخصیت او نمایش صحنهای درجه یک و باکیفیت ساخته شود. اگر توان این کار را نداریم حداقل بودجه ساخت این آثار را در اختیار اهالی تئاتر هندوستان قرار دهیم تا آنها این کار را برایمان انجام دهند؛ همان گونه که تا امروز نیز آنها بیش از ما مقام این شاعر ایرانی را گرامی داشتهاند.
منابع:
دیوان صائب با اضافه غزلیات به خط و مهر صائب، با مقدمه ممتاز حسن، انتشارات نشنال پابلیشینگ هاوس لیمیتد – کراچی
سبک شناسی شعر، اثر دکتر سیروس شمیسا، نشر میترا
مجموعه رنگین گل، گزیده اشعار صائب تبریزی، انتخاب و توضیح از محمد قهرمان، انتشارات علمی