مروری بر ظرفیت نمایشی رویات اهالی قلم در ایران به مناسبت روز قلم
پذیرایی از دبیران دوران باستان روی صحنه تاریک
روایت تهمورث که هنر «دبیره» را از دیو ها گرفت تا ...
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: از دو دهه قبل چهاردهم تیر ماه در تقویم رسمی ایران روز قلم نام گرفته است. همان گونه که از نام این مناسبت بر میآید قرار است هر سال در چنین روزی مقام صاحبان قلم گرامی داشته شود.
با توجه به اینکه روز قلم در حال حاضر تنها یک مناسبت تقویمی است و در این روز کار خاصی برای بهبود وضعیت صاحبان قلم انجام نمیگیرد، ما نیز به جای پرداختن به اقدامات انجام شده در این زمینه طی سالهای اخیر (که در عمل وجود نداشته است) تنها به دلایل نامگذاری این روز و پیشینه تاریخی آن خواهیم پرداخت.
در ششم خرداد ماه سال ۱۳۷۸ خورشیدی نهاد غیر انتفاعی جدیدی به نام «انجمن قلم ایران» تاسیس شد تا بنابر ادعای بانیان این نهاد اهداف فرهنگی را دنبال کند و بخشی از فعالیت خود را به حل مسائل صنفی صاحبان قلم اختصاص دهد. با وجود آنکه امروز پس از گذشت ۲۲ سال چنین هدفی محقق نشده است، اما اعضای این انجمن توانستند در سال ۱۳۸۱ خورشیدی روز چهاردهم تیر ماه را به عنوان «روز قلم» به تقویم ملی ایران اضافه کنند!
به این ترتیب از آن زمان تا کنون شاهد آن هستیم که حداقل یک روز از روزهای سال به صاحبان قلم اختصاص یافته است؛ معمولا در چنین روزی تنها به صورت لفظی و در مقیاس کاملا مختصر و گزینشی از مقام صاحبان قلم تجلیل به عمل میآید تا مبادا در دل خود احساس کنند که کسی به آنها اهمیت نمیدهد و قدردان زحماتشان نیست. اهل قلم هم در پاسداشت مقام قلم مطالب ارزنده ای منتشر می کنند.چنانچه دیروز در ایران تئاتر مطلبی با عنوان «روزقلم را باید تبریک گفت، حتی به قلم های خشکیده! »به قلم سردبیر منتشر شد!
اما آنچه مسلم است این که به منظور بهبود وضعیت معیشت و نائل شدن به اهداف صنفی صاحبان قلم نیز آنها باید خود به تنهایی آستینها را بالا بزنند و از انجمنهای انتفاعی یا غیر انتفاعی ریز و درشت برای انجام اقدامات عملی و موثر در این زمینه انتظار بیجا نداشته باشند.
برای یافتن دلیل نامگذاری روز چهاردهم تیر ماه به عنوان روز قلم باید به دوران باستان بازگشت و سراغی از جشن تیرگان گرفت. چندی پیش به مناسبت فرا رسیدن جشن خردادگان در مطلب «غفلت هنرهای نمایشی از جشنهای باستانی ایران» نگاهی به جشنهای ماهانه ایران در دوران باستان از جمله جشن تیرگان داشتیم. بر همین اساس در مطلب پیش رو ارائه توضیح اضافه در مورد ماهیت جشن تیرگان ضرورتی ندارد و تنها به ارتباط این جشن با صاحبان قلم یعنی افرادی نظیر نویسندگان و کاتبان و سایر اهالی قلم در دوران باستان اشاره خواهد شد. ضمن اینکه در این مطلب نیز مانند مطالب مشابهی که پیش از این به رشته تحریر در آمدهاند، بخش مهمی از تمرکز ما به ظرفیتها و قابلیتهای اقتباس نمایشی از موارد مطرح شده اختصاص خواهد داشت.
ارتباط جشن تیرگان با گرامیداشت اهل قلم
در دوران باستان جشن تیرگان در روز سیزدهم تیر ماه برگزار میشد؛ در حالی که امروز یعنی در روزگار کنونی روز چهاردهم تیر ماه به عنوان روز قلم انتخاب شده است. با این حال از دو دهه قبل تا امروز برخی از اعضای انجمن قلم ایران به صورت جسته و گریخته به ارتباط این نامگذاری با جشن تیرگان اشاره کردهاند. ابوریحان بیرونی در یکی از آثار خود به نام «آثار الباقیه عن قرون خالیه – آثار به جا مانده از سدههای گذشته» به وجود این ارتباط اشاره کرده است. این کتاب همان گونه که از نام آن پیدا است به برخی از آثار و مسائل فرهنگی و تاریخی به جا مانده از دوران باستان پرداخته و نویسنده در فصل نهم آن شرح مختصری از جشنهای باستانی ایران ارائه داده است.
از جمله جشنهای اشاره شده در فصل مذکور از کتاب آثار الباقیه جشن تیرگان است؛ جشنی که ابوریحان بیرونی دو دلیل عمده را برای برگزاری آن ذکر کرده است که هر دو ریشه در اساطیر دوران باستان دارد. دلیل نخست برگزاری این جشن در روز سیزدهم تیر ماه به باور مردمان قدیم مصادف بودن این روز با تیراندازی آرش کمانگیر برای تعیین مرزهای ایران و توران است؛ داستانی که در مطلب «غفلت هنرهای نمایشی از جشنهای باستانی ایران» به آن اشاره کرده بودیم. ابوریحان بیرونی در کتاب خود جشن تیرگان را به دو جشن تیرگان بزرگ و تیرگان کوچک تقسیم کرده و معتقد است روز پرتاب تیر توسط آرش یعنی سیزدهم تیر ماه تیرگان کوچک نام دارد. بنابر آنچه در کتاب آثار الباقیه به آن اشاره شده تیرگان بزرگ جشن طولانیتری است که از روز چهاردهم تیر ماه آغاز میشود و به مدت شش روز ادامه مییابد؛ این تعداد روز مدت زمان به پرواز در آمدن تیر آرش در هوا و تلاش ایرانیان برای آگاهی یافتن از مکان فرود آن و مشخص شدن مرزهای ایران و توران را در بر میگیرد و تا سالها در قالب جشن ملی توسط مردم ایران گرامی داشته میشد.
دلیل دومی که در کتاب آثار الباقیه برای برگزاری جشن تیرگان ذکر شده اقدامات هوشنگ، پادشاه پیشدادی، در امر فرمانروایی هر چه بهتر بر مردم است. بنابر اظهارات ابوریحان بیرونی یکی از اقدامات او در این زمینه تثبیت مقام کاتبان (صاحبان قلم) و محکم کردن جایگاه آنان در جامعه بود؛ به این ترتیب که هوشنگ فرمان داد تا تمام مردم در جشن تیرگان لباس مخصوص کاتبان را بر تن کنند و از این طریق مقام آنها را گرامی بدارند. این رسم تا روزگار گشتاسب ادامه یافت و به طور کل بخش مهمی از جشن تیرگان به تجلیل از جایگاه کاتبان یعنی اهل قلم اختصاص داشت.
جنبه دیگری که اهل قلم یا همان نویسندگان و کاتبان را به اساطیر باستانی ایران پیوند میزند ارتباط صاحبان قلم با سیاره تیر است. در زمانهای قدیم و ابتدای تاریخ تفاوتی میان سیاره و ستاره وجود نداشت و تمام اجرام آسمانی از دید ساکنان زمین ستاره تلقی میگردید. در آن دوران باور عمومی بر این موضوع استوار بود که آسمان یا فلک از هفت طبقه تشکیل شده است که هر کدام با نام یک ستاره شناخته میشوند. بر اساس این باور آسمان دوم به عطارد یا تیر اختصاص داشت که دبیر فلک به شمار میرفت و الهه نوشتن و سخنوری و دانش محسوب میگردید. در واقع تیر از همان دوران کهن به عنوان ستاره دیوانیان و اهل قلم شناخته میشد و به همین دلیل ماه تیر از دیرباز به گرامیداشت این افراد اختصاص داشته است.
البته باور به وجود محافظان ایزد گونه برای پشتیبانی از اهل قلم در انحصار ایرانیان باستان باقی نمایند و یونانیان آن دوره نیز در اساطیر خود نمونه مشابهی برای نامگذاری به عنوان محافظ صاحبان قلم داشتند. به باور آنان هرمس ایزدی بود که علاوه بر بازرگانان و ورزشکاران از سخنوران و اهل ادب یا همان اهالی قلم نیز حفاظت میکرد. این ایزد بعدها در نزد رومیان به مرکوری شهرت یافت که در واقع همان عطارد یا تیر است. همان گونه که در مطالب پیشین خود، از جمله مطلب مربوط به روز بزرگداشت فردوسی و همچنین مطلب ویژه جشنهای باستانی ماهانه ایران، به آن اشاره کردیم این قبیل داستانهای اساطیری از قابلیت بسیار مناسبی برای اقتباس و تبدیل به آثار نمایشی مختلف برخوردار است؛ پتانسیلی که اغلب توجه چندانی به آن نمیشود و از دیرباز بدون استفاده به حال خود رها شده است.
چگونگی ظهور نویسندگان و اهالی قلم در ایران باستان
در اساطیر ایران باستان که بخش مهمی از آن در شاهنامه بازتاب یافته است به این ماجرا بر میخوریم که تهمورث فرزند هوشنگ به عنوان یکی از نخستین پادشاهان پیشدادی به مبارزه با دیوها پرداخت و پس از شکست دادن آنها و به بند کشیدنشان قصد پاک کردن جهان از وجود آنها را داشت. با این حال دیوها به پادشاه ایران پیشنهاد دادند از ریختن خونشان بگذرد تا در عوض هنر «دبیره» را که تا آن زمان انسانها از وجودش بیبهره بودند، به او و مردمانش بیاموزند. دبیره همان هنر خواندن و نوشتن و نحوه به کار بردن خط بود که تا پیش از پادشاهی تهمورث تنها دیوها از وجود آن آگاهی داشتند. تهمورث این پیشنهاد را پذیرفت و دیوهای رها شده از کام مرگ به تلافی زنده ماندن و لطفی که در حقشان شده بود توانایی خواندن و نوشتن سی خط را به تهمورث و مردم او آموختند. ماجرای نبرد هوشنگ و تهمورث با دیوها و تسلط بر آنها نیز در ردیف آن دسته از داستانهای اساطیری دوران باستان قرار میگیرد که تا کنون آن گونه که شایسته است به صحنه نمایش راه نیافتهاند و توجه چندانی به آنها نشده است؛ این در حالی است که این ماجراها از جذابیت قابل توجهی برای تبدیل به آثار نمایشی برخوردارند.
اگر ردپای داستانهای اساطیری یاد شده یعنی چگونگی آموزش هنر خواندن و نوشتن به انسانها توسط دیوها را در واقعیت و در برگهای کتاب قطور تاریخ ایران باستان جستجو کنیم، به دوران آغاز تسلط اقوام آریایی بر سرزمینی که اکنون آن را به نام ایران میشناسیم، خواهیم رسید. اقوام مهاجر یاد شده پس از نبرد با ساکنان بومی ایران و چیره شدن بر آنها از این مردم خواندن و نوشتن و بهرهمندی از خط را آموختند و با مهمترین مظاهر تمدن آن زمان آشنایی یافتند. در واقع آن دسته از افرادی که در متون اساطیری باستانی یا نوشتههای مذهبی ایران و آثار متاخری نظیر شاهنامه از آنها با نام دیو یاد میشود ساکنان پیشین و قدیمی ایران هستند؛ مردمانی که بر اساس شواهد تاریخی موجود حداقل در زمینه آشنایی با هنر خواندن و نوشتن و نحوه به کار بردن خط از اقوام آریایی مهاجر پیشرفتهتر بودند.
به هر حال در ایران دوران باستان، با رواج هنر خواندن و نوشتن در میان مردم، به تدریج گروهی از آنان ظهور کردند که با نام نویسنده شناخته میشدند و جایگاه اصلی آنها در میان افراد نخبه جامعه بود. اهالی قلم بعدها طبقه مستقلی از جامعه ایران را تشکیل دادند که از منظر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی بسیار مهم و تاثیرگذار بود. اکثر این افراد یعنی صاحبان قلم با نام دبیر شناخته میشدند؛ نامی که بر تسلط آنها به هنر نوشتن دلالت داشت.
رگ و ریشه کلمه «دبیر» را باید در زبان سومری و خانه نخست آن را در سرزمین میان رودان جستجو کرد. این کلمه که به معنی خط بود و برای اشاره به نوشتههای حک شده بر روی انواع و اقسام لوح مورد استفاده قرار میگرفت، به تدریج وارد زبان فارسی باستان شد و به منظور نام بردن از نویسندگان و اهل قلم به کار رفت. البته این فرایند به شکل مستقیم انجام نشد و با واسطه صورت گرفت؛ به این معنی که کلمه دبیر ابتدا از زبان سومری به زبان اکدی راه یافت و مدتی بعد از آن زبان وارد زبان آرامی شد. پس از آن بود که زبانهای رایج مورد استفاده در ایران و در راس آنها زبان فارسی کهن، تحت تاثیر زبان آرامی، پذیرای کلمه دبیر شد و برای آن نقش و جایگاه متفاوتی در این زبان تعریف گردید. فرایند یاد شده را میتوان با به کار بردن اندکی ذوق و خلاقیت در قالب یک نمایش موزیکال و بیکلام بر روی صحنه تئاتر به تصویر کشید.
جایگاه دبیران و اهل قلم در ایران باستان
در دوران باستان جامعه ایران به طور کل به چهار طبقه مختلف تقسیم میشد که ترویج کنندگان دین (موبدان)، جنگاوران، دبیران و کشاورزان را در بر میگرفت. این طبقات به ترتیب اهمیت و جایگاهی که در آن روزگار داشتند نام برده شده است و به همین لحاظ دبیران یعنی اهل قلم در آن زمان از نظر اهمیت بالاتر از کشاورزان و سایر اصناف مشابه با آن نظیر فروشندگان، صنعتگران، ماهیگیران و امثال آنها قرار داشتند. این طبقهبندی بیشتر مختص به سلسله ساسانیان است و در همین دوران بود که موبدان (ترویج کنندگان دین) و دبیران (صاحبان قلم) به جایگاه بسیار بلندی در دربار رسیدند و در بخش گستردهای از امور مملکت صاحب نظر و تاثیرگذار شدند.
البته به نظر میرسد که جایگاه دبیران در دوران اشکانی نیز از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و دیوانسالاری در دربار پادشاهان این سلسله نیز رواج داشته است. با سقوط این سلسله و بر آمدن سلسله ساسانیان به تدریج نقش دیوانسالاری در دربار گستردهتر شد و نهاد اداری رسمی شکل پیچیدهتری به خود گرفت. از همین رو عده بیشتری از دبیران مشغول به فعالیت در دربار شدند و نسبت به گذشته نقش مهمتری را در تصمیمگیریهای کلان کشور بر عهده گرفتند. از همان آغاز سلسله ساسانیان، یعنی در دربار اردشیر ساسانی، دبیران نقش کاملا موثری در اداره کردن مملکت بر عهده داشتند و نامشان در میان مقامات پرنفوذ دربار و تصمیم گیرندگان اصلی کشور مشاهده میشد. پس از آن هر چه عمر سلسله ساسانیان طولانیتر شد دستگاه دیوانسالاری نیز از عرض و طول بیشتری برخوردار گردید و بر تعداد دبیران فعال در این دستگاه افزوده شد.
حال که بحث دیوانسالاری به میان آمد بد نیست ارجاعی به سطور پیشین متن پیش رو داده شود و اشاره مجددی به توافق تهمورث با دیوان (دیوها) برای آموزش خط و خواندن و نوشتن به انسانها صورت گیرد. در واقع میتوان از همان ابتدای تاریخ میان کلماتی مانند دیوان، خواندن و نوشتن، خط، دبیر و اهل قلم (نویسندگان) ارتباط معنیداری یافت.
در دوران ساسانیان سرپرست اصلی و رئیس دبیران حاضر در دربار با نام «ایران دبیربد» شناخته میشد که گاه او را به اختصار «دبیربد» مینامیدند. دبیربد نفوذ فراوانی در دربار داشت و از جمله مهمترین افرادی محسوب میشد که به پادشاه ساسانی خدمت مینمود. در آن زمان با فرا رسیدن نوروز پادشاه برای اهل دربار و گاه برای مردم سخنرانی میکرد. در کنار او یکی از مقامهای برجسته دربار که معمولا پس از جشن نوروز و سخنرانی پادشاه به ایراد سخنرانی میپرداخت دبیربد بود. دبیربد همواره یکی از مشاوران اصلی پادشاه در تصمیم گیریهای مهم به شمار میرفت. رئیس نهاد اداری دربار حتی در برخی از جنگها نیز در کنار پادشاه حضور داشت و در اتخاذ تصمیمهای مهم و حیاتی ایفای نقش میکرد. از این طریق شاید بتوان به جایگاه نویسندگان و اهل قلم در راس هرم تصمیمگیری سلسله ساسانیان پی برد؛ جایگاهی که میتوان آن را در قالب آثار نمایشی مختلف به تصویر در آورد و آن را با جایگاه فعلی اهل قلم در جامعه مقایسه کرد.
سلسله مراتب اهل قلم در طبقه دبیران
همان گونه که اشاره شد طبقه دبیران به تدریج و در طول زمان در دربار ساسانی از اهمیت دوچندانی برخوردار گردید و تعداد دبیران فعال در دستگاه اداری دربار نیز به همان نسبت افزایش یافت. این دبیران به طور عمده در چهار گروه مختلف که عبارت بودند از وقایعنگاران، دبیران داد، آمارگران و کاتبان به فعالیت میپرداختند. هر کدام از دبیران فعال در این گروهها زیر نظر دبیر ارشد به فعالیت مشغول بودند و ایران دبیربد نیز بر کار تمام آنها نظارت داشت. در بسیاری از موارد دبیران ارشد مقام و منزلتی در حد موبدان اعظم و سران ارتش داشتند و از مزایا و امتیازهای مشابه با آنها برخوردار بودند.
وقایع نگاران در عمل آن دسته از اهل قلم به شمار میرفتند که وظیفه ثبت و ضبط رخدادهای مهم تاریخی و حتی وقایع عادی روزانه را بر عهده داشتند و میتوان آنها را تاریخنگار نیز نام نهاد. دفاتر روزانهای که آنها برگهایشان را پر میکردند در بخشی از کاخ پادشاهی ذخیره و محافظت میشد تا برای آیندگان به یادگار بماند. البته بسیاری از این دفاتر در جریان نبردهای مختلف یا در اثر مستهلک شدن در طول زمان از بین رفت و به دلیل نبود نسخه جایگزین برایشان اثری از آنها به جا نماند. به طور حتم نشان دادن و تصویر نمودن فرایند نابودی بخشی از تاریخ ایران در پی از بین رفتن این دفاتر در قالب آثار نمایشی میتواند بسیار تامل برانگیز و تاثیرگذار باشد.
دبیران داد یا داد دبیران آن دسته از اهل قلم بودند که پروندههای قضایی را ثبت و ضبط میکردند. این دسته از دبیران به موجب وظیفهای که بر عهده داشتند باید احکام قضایی را به خوبی میشناختند و دانش قابل توجهی در این زمینه میاندوختند. آمارگران و آمارنویسان نیز بیش از هر چیز مسئولیت حساب و کتاب امور مختلف و ثبت و نگهداری از آنها را بر عهده داشتند. فعالیت این گروه از دبیران طیف گستردهای از امور را شامل میشد و با استانداردهای امروزی اموری نظیر حسابداری، حسابرسی، امور مالیاتی، خزانه داری و سایر موارد مشابه که اکثر آنها به وظایف اقتصادی و امور مالی مربوط میشد را در بر میگرفت. این دسته از دبیران در گروههای مختلف به فعالیت میپرداختند که خود به شاخههای متعددی تقسیم میگردید. به عنوان مثال یکی از این شاخهها نظارت بر تمام امور مربوط به پرورش، نگهداری و اداره گلههای اسب را شامل میشد و دبیران فعال در این شاخه به مدیریت و ثبت و ضبط امور یاد شده میپرداختند.
کاتبان نیز جزو آن دسته از اهل قلم به شمار میرفتند که وظیفه نگارش نامههای مختلف اداری و بایگانی آنها را بر عهده داشتند. این گروه از دبیران باید علاوه بر آشنایی با زبانهای خارجی و مبانی ویراستاری از ذوق قابل توجهی نیز در زمینه نوشتن انواع و اقسام نامههای اداری و غیر اداری برخوردار میبودند. از همین رو بسیاری از شاعران و اهل ادب آن زمان در ردیف همین گروه از دبیران قرار داشتند. بخشی از نامههای مهم حکومتی نامههای محرمانهای بود که تنها عده معدودی از اهالی دربار از محتوای آن خبر داشتند؛ به همین دلیل کاتبان این قبیل نامهها معمولا از میان نزدیکترین افراد به پادشاه انتخاب میشدند و جزو بزرگان مملکت به شمار میرفتند.
به عنوان مثال هنگامی که خسرو پرویز تصمیم گرفت دایی خود ویستهم (نام او در شاهنامه گستهم آمده است) را از سر راه بردارد تا آخرین مدعی پادشاهی را کنار بزند، مکاتباتی را با همسر او یعنی گردیه (خواهر بهرام چوبین) انجام داد و در نهایت این زن را مجاب به قتل ویستهم کرد. مسلما نگارنده چنین نامههایی یکی از مورد اعتمادترین و نزدیکترین افراد به خسرو پرویز بوده و حافظ اسرار او به شمار میرفته است. شرح حال این قبیل دبیران که نام و نشان بسیاری از آنها در گذر زمان از بین رفته است میتواند بسیار جالب باشد و چه خوب است که این کار از طریق هنرهای نمایشی و با خلق نمایشنامههای جذاب و پر کشش صورت گیرد.
چگونگی پرورش اهالی قلم در دوران باستان
در زمان ساسانیان مراکزی به نام دبیرستان وجود داشت که اهالی قلم و دبیران جوان و نوجوان در آن پرورش مییافتند و با فنون و ریزهکاریهای مختلف مربوط به هنر نویسندگی آشنا میشدند. از جمله آموزشهای مهمی که آنها در دبیرستان میدیدند آشنایی با انواع و اقسام خط بود. از قرار معلوم هر شاخه متفاوتی از دبیری خط مخصوص به خود را داشت که دبیران فعال در آن شاخه هنگام فعالیت و انجام وظیفه باید مطالب مد نظر خود را به همان خط مینوشتند. کارآموزان هنر نویسندگی در دبیرستان علاوه بر موارد یاد شده با چگونگی خوشنویسی و تندنویسی نیز آشنا میشدند.
دبیرانی که در دبیرستان آموزش میدیدند توسط دبیران ارشد نهاد اداری دربار آزموده میشدند و توانایی آنها در هنر نویسندگی مورد سنجش قرار میگرفت. اگر کارآموزان حاضر در دبیرستان از توان و استعداد لازم برای امور دیوانی برخوردار بودند به پادشاه معرفی میشدند تا پس از تایید نهایی او وارد نهاد اداری شوند.
نکته سنجی و ذکاوت از جمله ویژگیهای مهمی بود که برای فعالیت به عنوان دبیر لازم و ضروری به نظر میرسید. به عنوان مثال در بسیاری از مواقع پیش از نوشتن نامه برای پادشاهان یا فرمانروایان سرزمینهای دیگر، به منظورهای مختلف، پادشاه تنها موضوع نامهای که باید نوشته و ارسال میشد را به اطلاع کاتبان و دبیران مورد اعتماد خود میرساند و آنها باید بر اساس دانش و توانایی خود محتوای نامه را به گونه شایسته تنظیم میکردند. از همین جا میتوان به اهمیت برخورداری اهل قلم از هوش و استعداد لازم برای نوشتن انواع و اقسام متون اداری و غیر اداری پی برد.
بسیاری از این نامهها و محتوای موجود در آنها در بزنگاههای تاریخی سرنوشت چندین سرزمین و مردم ساکن در آن را تعیین کردند. به همین دلیل نویسندگان و دبیران نقش مهمی در رقم خوردن حوادث سرنوشتساز ایفا میکردند و جایگاهی که در آن حضور داشتند گاه در حد وزیر اعظم بود. این موضوع را میتوان از طریق هنرهای نمایشی بازتاب داد و به بازگو کردن بخشی از تاریخ دوران باستان به زبان امروزی پرداخت.
انحصاری بودن مقام دبیران در دربار ساسانی
با توجه به اهمیت جایگاه دبیران در دربار ساسانی تنها شاهزادگان، اشراف زادگان، درباریان اصیل زاده و فرزندان آنها میتوانستند با تحصیل در دبیرستان به مقام دبیری برسند و در ردیف نویسندگان و صاحبان قلم قرار گیرند. این امر در همان ابتدا موجب موروثی شدن شغل دبیری در دوران ساسانیان شد و هنر نویسندگی را در انحصار طبقهای خاص در آورد. بر اساس گزارشهای تاریخی به نظر میرسد که «انوشیروان» به عنوان یکی از پادشاهان سرشناس ساسانی تاکید فراوانی بر این موضوع داشت و در مورد اینکه افراد طبقات دیگر نتوانند وارد طبقه دبیران شوند و این طبقه در انحصار اصیل زادگان باقی بماند بسیار سختگیر بود. در مورد این موضوع داستان نسبتا معروفی نیز نقل شده است که نشان از سختگیری او در این زمینه دارد.
در این داستان مردی عامی که به شغل کفشگری مشغول است از انوشیروان تقاضا میکند اجازه دهد فرزندش به دبیرستان وارد شود و با آموختن هنر نویسندگی سری در میان سرها در بیاورد و در قامت دبیر به فعالیت بپردازد؛ او نیز در عوض تمام خرج و مخارج سپاه انوشیروان برای تجهیز شدن کامل در برابر سپاه دشمن را خواهد پرداخت. در آن زمان به دلیل نبردهای پی در پی سپاه ساسانی با سپاه روم خزانه ایران خالی بود و انوشیروان سخت محتاج دریافت این کمک مالی به نظر میرسید. با این حال او درخواست مرد کفشگر را نپذیرفت و اجازه نداد فرزند او وارد دبیرستان شود و هنر نویسندگی بیاموزد. در واقع پادشاه نمیتوانست بپذیرد که فردی از طبقه پایین وارد طبقه دبیران شود و به مدارج بالای حکومتی دست یابد.
اگرچه این داستان غیرواقعی و محصول افسانهپردازی است، اما بر اساس برخی از حقایق اجتماعی موجود در زمان ساسانیان خلق شده و اشارهای که به سختگیری انوشیروان در مورد حفظ ساختار طبقات اجتماعی ایران دارد واقعی است. با توجه به اینکه بسیاری از دبیران در نهایت به مقام وزارت اعظم میرسیدند و پستهای کلیدی و حساسی را در امر اداره مملکت در اختیار میگرفتند و گاه به دست راست پادشاه تبدیل میشدند، ورود افراد طبقات پایینتر اجتماع به این طبقه از دید انوشیروان زیان آور بود. روشن است که یک کفشگر عادی که ارتباط محکمی با طبقات فرادست جامعه ندارد هر قدر هم که در کار خود استاد باشد نمیتواند به چنان ثروتی دست یابد که قادر به تامین کل مخارج سپاه ایران گردد. شگفتی انوشیروان از میزان ثروت مرد کفشگر حتی در داستان نقل شده در شاهنامه نیز بازتاب یافته است و بر باورناپذیر بودن این ماجرا دلالت دارد. با این حال شخصیت انوشیروان در این داستان غیرواقعی تا حد قابل توجهی واقعی و نزدیک به حقیقت توصیف شده است. بسیاری از گزارشهای تاریخی بر سختگیری او نسبت به طبقه دبیران دلالت دارد.
این پادشاه ساسانی یکی از دبیران دربار خود را به دلیل مخالفت با وضع قوانین مالیاتی جدید مورد غضب قرار داد و دستور قتل او را صادر کرد. انوشیروان در راستای اصلاحات اقتصادی دستور وضع مالیات بر باغهای زیتون و نخل را صادر کرده بود اما دبیر مذکور با این تصمیم موافق نبود. در برخی از روایات تاریخی آمده است که پادشاه دستور داد سایر دبیران دربار با هر آنچه در دست دارند آن قدر بر سر دبیر مذکور بکوبند تا او از پا در بیاید. به هر حال چه این روایت درست باشد و چه نه میتوان بر اساس سختگیری انوشیروان بر دبیران و نویسندگان دربار آثار نمایشی متعددی را خلق کرد.
در گزارش تاریخی دیگری نیز آمده است که این پادشاه ساسانی پس از نشستن بر تخت فرمانروایی حدود پنجاه تن از دبیران فعال در نهاد اداری را به جرم دست داشتن در فساد مالی به دست جلاد سپرد. البته باید به این نکته اشاره کرد که در دوران فرمانروایی انوشیروان بر ایران اموری نظیر تالیف و ترجمه رونق گرفت و ادبیات تا حد قابل توجهی رشد یافت. بر این اساس نویسندگانی که فعالیت آنها کمتر رنگ و بوی اداری داشت و بیشتر فرهنگی بود در دوران زمامداری او توانستند گامهای بلندی رو به جلو بردارند.
نقش پررنگ دبیران دوران کهن در رخدادهای مهم تاریخی
همان گونه که به آن اشاره شد نفوذ دبیران در دربار ساسانی بسیار زیاد بود و آنها در بسیاری از تصمیمگیری های مهم دخالت داشتند. به عنوان نمونه میتوان به حوادثی که پس از مرگ یزدگرد اول رخ داد اشاره کرد. هنگامی که یزدگرد درگذشت موبدان ارشد و بسیاری از بزرگان دربار به این نتیجه رسیدند که به هیچ کدام از فرزندان او اجازه نشستن بر تخت پادشاهی را ندهند. بنابر اسناد تاریخی سه تن از این بزرگان و صاحب منصبان دبیران ارشد دربار به شمار میرفتند که یکی از آنها دبیربد (رئیس تمام دبیران) بود و دو نفر دیگر مقام دبیری ارشد لشکر و دبیری ارشد مالیات را بر عهده داشتند.
در پی دسیسهای که این افراد چیدند شاپور، پسر یزدگرد که برای نشستن بر تخت پادشاهی از ارمنستان راهی تیسفون شده بود، به قتل رسید و آنها یکی از نوادگان اردشیر بابکان به نام خسرو را بر تخت پادشاهی نشاندند. دلیل این اقدام آن بود که یزدگرد در زمان حیات خود دست بسیاری از شاهزادگان را از نفوذ در دربار کوتاه کرده بود و آنها بیم آن داشتند که پسران پادشاه سابق نیز راه پدر را ادامه دهند. از سوی دیگر یزدگرد با مسیحیان روابط بسیار خوبی داشت و این امر موبدان زرتشتی را به خشم آورده بود. آنها مسیحیت را رقیبی جدی برای دین خود میدانستند و از نفوذ آن در دربار ساسانی بیمناک بودند. در مجموع منافع مشترک بزرگان دربار دست به دست هم داد تا آنها را برای جلوگیری از بر تخت نشستن فرزندان یزدگرد تحریک کند.
پس از قتل شاپور رسیدن به این هدف کاملا در دسترس به نظر میرسید. نرسه دیگر پسر یزدگرد کم سن و سالتر از آن بود که تهدیدی برای تاج و تخت باشد و برای خسرو مشکل ایجاد کند. برادر بزرگتر نرسه یعنی بهرام (بهرام گور) نیز از سالها قبل به فرمان پدرش یزدگرد در سرزمین حریره (محلی در عراق کنونی) به سر میبرد و از بطن ماجرا دور بود. با این حال محاسبات دبیران ارشد دربار و سایر همدستان آنها درست از کار در نیامد و بهرام همراه با سپاه مجهزی که «منذر بن نعمان» حکمران حیره در اختیارش قرار داده بود به تیسفون لشکر کشید. در نهایت خسرو بدون مقاومت تاج و تخت غصب شده را به بهرام گور تحویل داد و او با عنوان بهرام پنجم به مقام پادشاهی ایران رسید. پیش از آنکه بهرام گور عزم فتح تیسفون کند دبیربد دربار ساسانی تلاش کرد منذر را قانع نماید که از حمایت او دست بردارد. اما منذر این پیشنهاد را نپذیرفت و به پشتیبانی از بهرام ادامه داد. جالب است بدانیم که پس از بر تخت نشستن بهرام گور دبیربد و دبیر مالیات دسیسهچین دربار همچنان در ردیف دبیران نهاد اداری باقی ماندند و به فعالیت خود تحت نظر پادشاه جدید ادامه دادند.
با ورق زدن برگهای تاریخ میتوان رخدادهای مشابه دیگری را یافت که نقش دبیران و اهالی قلم در رقم خوردن آنها کاملا مشهود است. بسیاری از این رخدادها از این قابلیت برخوردارند که به عنوان منبع اقتباس نمایشنامه مورد استفاده قرار گیرند. به هر حال در مطلب پیش رو تلاش اصلی بر این بود که در روز قلم مروری بر پیشینه تاریخی این مناسبت تقویمی صورت گیرد و نوری به وضعیت اهل قلم در دوران باستان تابانده شود. در فرصتهای بعدی میتوان وضعیت نویسندگان و اهالی قلم در دورههای بعدی تاریخ را نیز مورد بررسی قرار داد و به ظرفیتهای نمایشی آنها اشاره کرد.
منابع:
حماسه سرایی در ایران، تالیف دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات امیرکبیر
آثار الباقیه، تالیف ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر