در «پرانتز باز» رادیو نمایش بررسی شد
رابطه فرهنگ و اخلاق با سانسور در آثار نمایشی و تصویری
پنجمین قسمت از برنامه «پرانتز باز» با موضوع بررسی رابطه فرهنگ و اخلاق با سانسور در آثار تصویری به تهیهکنندگی و سردبیری مارال دوستی، از رادیو نمایش پخش شد.
به گزارش ایران تئاتر به نقل از روابط عمومی رادیو نمایش، این برنامه به صورت زنده در محوطه باغ فردوس اجرا شد و در این قسمت به بررسی رابطه فرهنگ و اخلاق با سانسور در آثار تصویری پرداخت. اجرای این برنامه را نیما رئیسی بر عهده داشت و فرانک آرتا روزنامهنگار، علیرضا بهرامی شاعر و خبرنگار و نغمه دانش آشتیانی روزنامهنگار، کارشناسان این برنامه بودند که به صورت حضوری در محوطه باغ فردوس درباره موضوع برنامه به گفتگو نشستند.
در ابتدای برنامه نیما رییسی درباره موضوع برنامه گفت: امروز آثاری که در پلتفرمهای نمایش خانگی نمایش داده میشوند بسیار دیده میشوند و مخاطبان بسیاری آنها را دنبال میکنند. بحث امروز ما با عنوان «بدون تاریخ بدون امضا» درباره رابطه فرهنگ و اخلاق با سانسور در آثار تصویری است.
علیرضا بهرامی درباره سانسور در شبکه نمایش خانگی گفت: بر کسی پوشیده نیست که اخلاق امری نسبی است و هنر میتواند با اخلاق رابطه داشته باشد. زیبایی و اخلاق با هم مرتبط هستند و کسی نمیتواند بگوید که طرفدار هنری هستم که کینهورزی و جرم و حسادت را ترویج میکند. اما مسئله اینجاست که به همین میزانی که همه در این موارد اتفاق نظر دارند، اختلاف نظرشان هم همیشه به همین شدت بوده است. پیشنهاد من است که درباره همین وجوه اختلافی صحبت کنیم.
فرانک آرتا در ادامه گفت: پیامبران و فلاسفه درباره اخلاق صحبت کردهاند. اگر بخواهیم درباره اخلاق نظری صحبت کنیم وقتی روی تاقچه باشد و بخواهیم دربارهاش صحبت کنیم خیلی خوب است، اما به نظرم ما باید درباره اخلاق عملی حرف بزنیم. اگر بخواهم سرراست به سراغ موضوع برنامه(یعنی رابطه اخلاق و فرهنگ و سانسور و ممیزی) برویم، باید بگویم جایی که اخلاق وارد میشود یعنی سانسور و ممیزی از آن خارج میشود و این کاملا طبیعی است. اما شما ببینید همین مسئله چه بلایی بر سر سینمای ایران و نمایش خانگی و کلا هنر ایران آورده است.
علیرضا بهرامی در تایید صحبتهای آرتا افزود: در تشخیص مصادیقش ظاهرا همه اختلاف نظر دارند. یعنی ارگان، نهاد یا معیاری که ما پذیرفتیم تشخیص بدهد با چیزی که در عرف عموم جامعه هست اختلاف دارند.
نیما رییسی در ادامه گفت: بالاخره افراد آن نهاد هم از مردم همین جامعه هستند اما گویا در این تشخیص با یکدیگر نیز هم نظر نیستند و هر لحظه ممکن است این نظر تغییر کند.
بهرامی در پاسخ به او گفت: بله دقیقا اختلاف همینجاست. مهم است که ما بدانیم با چه فیلتری در حال به مقوله اخلاق نگاه کنیم؟ آیا فیلتر گرایشهای سیاسی اخلاق را درجامعه بسنجیم یا با فیلتر عرف عمومی؟ چون بشر در همه جغرافیا و همه دورانهای تاریخی اشتراکاتی دارد. مثلا راستگویی، خیانت نکردن، فداکاری و... همه تمام استادان اخلاق و پیامبران هم بر اینها تأکید کردهاند. ما وقتی به مشکل برمیخوریم که میخواهیم فیلتری اضافی در مسیر ماجرا بیاوریم، یعنی فیلتر سیاسی. به عنوان مثال شما با جهانی مواجهاید که کاریکاتور پیامبر اسلام (ص) را با شعار آزادی بیان میکشند ولی جشنواره کاریکاتور درباره هولوکاست را ممنوع میکنند. در حال حاضر در ایران هم سریال «زخم کاری» محل اختلاف نظر شده است. یادآوری میکنم آقای مهدویان در فیلم «لاتاری» همین مسائل را که در «زخم کاری» هست مطرح کرده بود ولی جناح و نگاه سیاسی که امروز منتقد او هستند، آن زمان برای او کف و هورا میکشیدند؛ در صورتی که مهدویان از ابتدا همین نگاه اروتیک را در فیلمهایش داشته است.
رییسی گفت: آیا سینما به عنوان یک رسانه تصویری چیزی غیر از این مضامینی است که به عنوان مثال آقای مهدویان به تصویر کشیده است؟ آیا این مضامین سینمایی نیست؟
علیرضا بهرامی در پاسخ گفت: بعضی از فیلمها در ۱۵ سال پیش به خاطر برخی مسائل توقیف شدهاند که امروز در سینما تبدیل به امری عادی و عرفی شده است. همین که ما چیزهایی را ۱۵ سال پیش نمیتوانستیم نشان دهیم اما الان همان موارد را پررنگتر میبینیم نشان میدهد که برخی از اختلاف نظرها روی همین متغیر بودنهاست و به همین دلیل برخی را متهم میکنند که با زمانه پیش نرفتهاند. البته کشورهای لیبرالیستی هم دارای عرفاند یا مثلا نمایش آثار ویژه کودکان در تمام دنیا موضوع حساسی است.
فرانک آرتا در ادامه این بحث افزود: حتی اگر میبینیم اخلاقیات تعاریف مختلفی دارند هرکدام معیاری دارند، مثلا شما اگر با یک فیلسوف فرانسوی درباره اخلاق صحبت کنید در جایی به اشتراک نظر میرسید. اما بحث ما این است که اخلاقی که متولیان فرهنگی ما روی آن تاکید میگذارند با یک بیمعیاری است که حاصل بیدانشی و کجسلیقگی مدیرانی است که معمولا هیچ ربطی به جایگاهی که در آن هستند ندارند. مدیرانی که از جای دیگری(صنعت دیگری) آمده و سینما و تلویزیون را نمیشناسند. از همانهایی که بلای بیآبی را سر خوزستان آوردهاند. به همین دلیل شما حتی اگر نگاه سیاسی هم داشته باشید باید معیاری باشد. علوم سیاسی هم علم است. وقتی امروز از اروتیسم میگویند باید نشانههای آن را در کادر سینما دید و نباید آدرس الکی داد. این بحث کاملا تخصصی است. گاهی یکی میگوید فلان فیلم دچار بیاخلاقی شده ولی معیار و مصداقی را برای اثبات حرفش بیان نمیکند و این برخورد تنها به تهیهکنندگان و هنرمندان لطمه میزنند. چون این بحث کهنه است و باید علمی صحبت کنند. بیشتر کسانی که نامشان را نمیدانیم و ممیزی میکنند، فیلمساز، سرمایهگذار و مخاطب را به دردسر میاندازند. وی ادامه داد: در سینمای ایران همیشه یک استثنایی وجود دارد. درباره رابطه اخلاق و سانسور اینقدر که مدیران ما به فیلمها میتازند قصد بدی ندارند، تنها بیسواد و بیدانش هستند. ما با این کارها سیاست هم را هم له میکنیم.
در ادامه نغمه دانش آشتیانی گفت: من فکر میکنم در جهان کلاسیک و سنتی که مثلا به دو قرن پیش برمیگردد، دایرهای تنگی وجود داشت که به مردم میگفت چه کاری بکنند و چه کاری نکنند و در جهان آن روزها پذیرفته شده بوده است. اما با شکلگیری جهان مدرن و پدید آمدن مدرنیته دیگر نمیشود به انسانها گفت چه کاری بکنند. مدرنیته زاییده این تغییر تفکر است. تفکری که نمیتوان در آن به بشر گفت چه باید بکند و چه نکند. پس وقتی ما میخواهیم به شکل سنتی جامعهای را اداره کنیم که به هر حال مدرن شده، چالش ایجاد میشود. ما امروز واژگان را خوشگل کردیم مثلا برای سانسور گذاشتهایم ممیزی! من نمیخواهم بگویم هرگونه نظارت باید از هر تولید محتوایی برداشته شود، اما واقعیت این است که امروز در جهانی که دیگر مدرن هم نیست بلکه پستمدرن شده، بحث جدی بین صاحبنظران دانشگاهی و تولیدکنندگان محتوا هست. برخی از آنها هیچ شکلی از نظارت را نمیپذیرند و آن را به تربیت فرهنگی جامع ارجاع میدهد. و نظارت و سانسور را در جایی دیگر میگذارند. برخی دیگر هم نقطه مقابل آنها هستند و اینجاست که بحث تعدیل کردن به میان میآید. ساترا هم در این میان نقش ریگولاتور یا تعدیلکننده را دارد.
در ادامه برنامه رییسی از کارشناسان خواست درباره ساترا و روند نظارت برای مخاطبان بگویند.
علیرضا بهرامی روند مجوز گرفتن برای ساخت فیلم را چنین توضیح داد: نظارت جایی نمود پیدا میکند که هر کسی بخواهد فیلم بسازد باید بر اساس فیلمنامهای که ارائه میدهد اول باید پروانه ساخت بگیرد. بعد بر اساس همان فیلمنامه پروانه نمایش میگیرد. اگر اینجا نظر نهادی که قرار است مجوز صادر کند این باشد که محصول به دلیل هنجارشکنی نمیتواند در جامعه عرضه بشود، نمیتواند فیلم را عرضه کند. ساترا هم به تلویزیونهای اینترنتی میپردازد و در دل صداوسیما شکل گرفته است که میگوید پروانه نمایش باید دست ما باشد.
در این بخش بهمن فرمان آرا در گفتگویی تلفنی با برنامه رادیویی «پرانتز باز»، با اشاره به برگزاری یک کارگاه فیلمسازی که بانی آن یونسکو است گفت: در چهار جلسه قرار است درباره موضوعهای مختلفی مثل فیلمنامه، تدوین و کارگردانی حرف بزنم.
وی درباره ساخت سریال خود در شبکه نمایش خانگی افزود: پنج ماهی را با یکی از پلتفرمها مشغول بودم که به نتیجه نرسیدیم و گویا کس دیگری قرار است آن را بسازد اما اگر شرایط درست بشود من هم پروژه خودم را میسازم.
کارگردان خانهای روی آب درباره سانسور گفت: هر کسی بر اساس اصولی فیلم میسازد و اللهبختکی نیست. ما مافیای پخش داریم که باید با آنها بجنگیم تا فیلم به چشم و گوش مخاطب برسد. باید صداقت داشته باشیم و مهمترین مسئله هم همین است. من ۵۴ سال با زنم و چند فرزندم زندگی میکنم که ایشان با اخلاق هستند و من هم اخلاق را رعایت میکنم. اما من برای کسی تصمیم نمیگیرم و موعظه نمیکنم و افراد هم نباید برای دیگران تصمیم بگیرند مثل همان کسانی که پس از موفقیت فرهادی برای او موعظه کردند که چه باید بگوید.
در ادامه نغمه دانش آشتیانی درباره تعاریف ساترا توضیحاتی را داد: تا قبل از آمدن شبکه نمایش خانگی یا همان «وی او دی» که مخاطبان میتوانند در آن انتخاب کنند که چه چیزی را ببینند و اشتراکی هم هستند. پس تفاوت این رسانه با رسانههایی که تا ۱۰ سال پیش داشتیم مثل سینما و تلویزیون که ملی است و دولتی و رایگان است ولی انتخابی برای مخاطب وجود ندارد. «وی او دی» در ایران به شکلگیری موسسه رسانههای تصویری برمیگردد که روی دی وی دیها نظارت میکرد. قبلا از سوپرمارکتها دی وی دی و سی دی فیلم را میخریدیم اما حالا همه چیز روی بستر اینترنت است. از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران حداکثر تنها ۶ میلیون نفر به سینما میروند که باعث شده تمرکز زیادی روی دی وی دی فیلمها قرار بگیرد زیرا مردم در خانه فیلمها را تماشا میکردند. الان پلتفرمهایی آمدهاند که مبتنی بر مصرف اینترنت است و باید اشتراک بخری و وارد شوی و وقتی وارد شدی محتوای متنوعی را در دسترس داری. مردم در گذشته سریالهای خارجی معروفی مثل لاست یا بریکینگ بد را نگاه میکردند و زنگ خطری شد برای ما و مخصوصا تلویزیون. همه اینها باعث شد سریالهایی ویژه نمایش در شبکه نمایش خانگی ساخته شود.
رییسی در تایید صحبتهای دانش گفت: بله و کیفیت فیلمسازی هم با این کار بالا آمده است و مخاطب بهراحتی میتواند بین پلتفرمهای خانگی خارجی و داخلی انتخاب کند.
دانش در ادامه با اشاره به رقابت گفت: شکلگیری فضای رقابتی در جهان مدرن باعث میشود ممیزی به عقب برود. البته ممیزی همیشه محتوایی نست. گاهی به ما میگوید چه کسی کار کند و چه کسی نکند؛ پس با وجود این رقابتها و این شرایط کنشگران عرصه تولید محتوا بیشتر شدند و در ذات خود باعث شده تا مرزهای سانسور عقب رانده بشوند.
حسین فرحبخش: بچههایی که وارد ممیزی میشوند بیش از اندازه حساس هستند
در ادامه حسین فرحبخش تهیهکننده سینما با اشاره به اینکه سانسور در ایران سلیقهای است در رابطه با ممیزی گفت: باید به مسائل شرعی اشاره کنم. ما یک حرام عقلی در اسلام داریم. اگر کسی تیرآهن غیر استاندارد در ساختمان استفاده کند که بعدا زلزله بیاید جان کسی در خطر بیفتد به حرام عقلی ربط دارد. ما حرام عرفی هم داریم مثل اینکه کسی بخواهد با لباس زیر برود توی خیابان. کسی که میخواهد ممیزی کند باید به این دو حرام توجه کند و هر چیز دیگری سلیقهای است. از دهه ۶۰ افرادی در سینما آمدند که با عنوان ممیزی ترور فکر میکردند. ما با کلی دردسر از شورای نظارت پروانه میگیریم ولی بعد گروههای دیگری هم دخالت میکنند و میگویند فلان صحنه را بیرون بیار! این مشکل ماست!
این تهیهکننده سینما درباره رابطه سینماگران با شورای نظارت گفت: گاهی پیش میآید که با افراد شورای نظارت کلنجار میرویم و بحث میکنیم چون زیر بار هر چیزی نمیرویم. بنابراین بحث میکنیم تا سوء تفاهمها را بر طرف کنیم. گاهی هم پیش میآید امثال من هم اشتباه میکنیم که آنها تذکر میدهند و باید تشکر کرد. اخیرا شنیدهام که دو،سه تا از سریالها ممیزی خوردهاند. ممیزان آنها دل و جرئت ندارند. آنها باید دل و جرئت داشته باشند چون مسئولیت دارند. البته بیشتر هم سلیقه شخصی خودشان را پیاده میکنند. من سالهاست که در سینما هستم و با گروههای راست و چپ کار کردم که هر کدامشان از قانون یک چیزی را متوجه میشوند. آقایی بود به اسم خاکبازان که به من میگفت با دادن مجوز به فیلم آدم برفی، جمهوری اسلامی منقرض میشود! جالب است که بعدا این فیلم پخش شد و جمهوری اسلامی هم قویتر شد. پس این فیلم مشکل نداشت ولی آن آدم مشکل داشت. سر فیلم تحفه هند هم این مشکل پیش آمد و برخی اوباش ریختند درخیابان ولی این فیلم بعدا از تلویزیون هم پخش شد و هیچ مشکلی پیش نیامد.
وی در ادامه درباره سوءتفاهمهای پیش آمده در سانسور گفت: هیچ براندازی سینماگر نمیشود. من تا حالا ندیدهام. کسی که مخالف نظام باشد وارد این عرصه نمیشود ولی میخواهند نقد کنند. مقام معظم رهبری هم بارها گفته که خود من را نقد کنید. به نظرم بچههایی که وارد ممیزی میشوند بیش از اندازه حساس هستند.
فرح بخش درباره اکران فیلم تک خال گفت: من خودم در شورا هستم ولی دو تا از فیلمهایم پشت خط اکران ماندهاند. ما در همین دوران کرونا به سختی تلاش کردیم سینما باز باشد و تعطیل نشود. از تلویزیون خواهش میکنم تیزر فیلمها را پخش کند. مردم اگر به سینما بیایند با کمترین مشکل بهداشتی مواجه خواهند شد.
همچنین علیرضا بهرامی درباره بودن یا نبودن ممیزی گفت: یکی از آسیبهای ممیزی این است که افراد صفر و یکی با آن برخورد میکنند؛ یا با آن موافقند یا مخالف.
رییسی درادامه گفت: شخصیسازی یا سلایق شخصی در نظر دادن راجع به محتواها تاثیر منفی دارد. مثلا اگر ما در جامعه اخلاقگرا زندگی میکنیم ممکن است عملی در ذهن یکی اخلاقگرا باشد و دیگری این نظر را نداشته باشد و با آن مخالف باشد. او ادامه داد سوال این است وقتی ما نظارت مستند میکنیم به زندگی اشخاصی که فیلمها از روی آنها ساخته میشود، دقیقا چه چیزی را سانسور میکنیم؟ همان چیزی که مردم در جامعه با آن زندگی میکنند؟
نغمه دانش آشتیانی هم در تایید صحبتهای نیما رییسی در رابطه با ممیزی کردن آنچه در زندگی مردم هست گفت: وا عجبا بر سانسور که ما فیلم مستند را هم سانسور میکنیم. حتی مستند پرتره هم سانسور میشود. بهرامی هم در این باره گفت: پرترهای ممیزی نمیشود مگر با نگاه سیاسی.
محمد مهدی عسگرپور: نظارت و سانسور یکی نیستند ولی مترادف هم شدهاند
در ادامه برنامه محمد مهدی عسگرپور تهیهکننده، کارگردان و یکی از مدیران سینمایی در گفتگو با برنامه رادیویی «پرانتز باز» درباره نظارت و سانسور گفت: این موضوع بحث طولانی و دامنهداری است که در چند دهه گذشته درباره آن صحبتهایی شده است. پیش از انقلاب هم این بحث درباره تئاتر و سینما وجود داشت اما در چند دهه گذشته بحثها قاطی شدند. نظارت و سانسور یکی نیستند ولی مترادف هم شدهاند. نظارت در تمام کشورها روی محصولات فرهنگی صورت میگیرد اما نظارت در هر کشوری متفاوت میشود و در برخی از کشورها روی درجهبندی سنی مترکز میشود. مدلهای مختلفی از نظارت در دنیا تجربه شده اما وقتی مسئولیت کامل به یک شخصی مثل تهیهکننده محول نشود، لطمه خواهیم خورد. اهالی رسانه میگویند پروانه ساخت را بردارید ولی اساسا وقتی با تهیهکنندگان صحبت کنید و بپرسید آیا پروانه ساخت برداشته شود، آنها مخالف هستند. همکاران من با این موضوع مخالف هستند چون معتقدند وقتی لایه نظارتی را بردارید با چیزی مواجه میشویم که زیرساخت آن وجود ندارد. با توجه به تفاوت دولتها و نوع آدمها که وارد مسئولیت میشوند سلیقهها فرق دارد. مثلا دورههایی را تجربه کردیم که مسئولین وقت مثلا دفترچهای دادند که در آن جزئیاتی مثل گرفتن پلانها را هم مشخص کردند. حتی زاویه دوربین و لنز را هم مشخص کرده بودند که آسیبزننده بود و باعث سلب مسئولیت شد. الآن اگر بپرسید مدیر مسئول در سینما کیست، هیچ کس نمیتواند پاسخ بدهد. اگر سینما را به عنوان شغل ببینیم، تهیهکننده و کارگردان باید پروانهای را دریافت کنند که صلاحیت کار دارند مثل یک پزشک. تصور کنید که یک پزشک یا جراح مجبور باشد برای هر بار جراحی مجوز تهیه کند. بنابراین مفهوم سانسور و نظارت رفته در دل هم.
عسگرپور که مدیر آخرین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر بود درباره ممیزی فیلمهای خارجی در این جشنواره گفت: نه تنها در دورهای که من دبیر بودم بلکه در چند دوره گذشته هم دبیر جشنواره با توجه به مقتضیاتی که در کشور ما وجود دارد میفهمد که چه فیلمهایی را میتواند نمایش بدهد. این موضوع در جشنوارههایی مثل کن و برلین هم وجود دارد مثل مواردی در ممیزی سیاسی. البته آنها ظاهری دارند که انگار محدودیتی وجود ندارد. در کشور ما و کشورهای دور و اطراف هم محدودیت وجود دارد. متاسفانه دامنه ممیزی در کشور ما عجیب و غریب شده است. اگر فیلمی هم امسال و هم در چند سال اخیر در جشنواره جهانی فجر بود که مورد ممیزی داشت ولی ما میفهمیدیم که قابل نمایش است با صاحب اثر وارد مذاکره میشدیم. به آنها میگفتیم همچین وضعیتی وجود دارد و مثلا یک پلان مشکل دارد. در سه سال گذشته نماینده جشنوارههای فیاپ در جشنواره جهانی حضور داشت و به سالنهای نمایش هم سرکشی میکرد. آنها دیدند که ما برای ممیزی رضایت صاحب اثر را جلب کردیم. بعضی از فیلمها از ابتدا مشکل دارند و انتخاب نمیشوند چون حجم اصلاحات زیاد است.
وی درباره واکنش صاحبان آثار نسبت به عدم نمایش اثر در جشنواره گفت: در طول چهار دهه گذشته تقریبا بیشتر نهادهای سینمایی بین المللی فضای ممیزی در ایران را شناختهاند. جالب است که بعضی از کمپانیها وقتی میخواهند فیلمی را پیشنهاد بدهند از اول میدانند کدامها را پیشنهاد ندهند چون ما را میشناسند. وقتی ممیزی را به آنها اعلام میکنیم کاملا آشنا هستند به فضا. اساسا جشنواره جهانی فجر نسبت به اکران فیلمهای خارجی فضای بازتری دارد به خاطر اینکه اینجا جشنواره است و مخاطب جشنواره هم خاص است و با مسئولان به تفاهم رسیدهایم. البته گاهی با مسئولان به تفاهم نمیرسیم. متاسفانه نهادهای زیادی در ایران نظارت میکنند که برخی از آنها مدام دلواپس هستند.
عسگرپور درباره برونسپاری ممیزی از بخش حاکمیتی به بخش خصوصی و کارگزاریهایی که در قبال ممیزی پول هم دریافت میکنند گفت: جلساتی در مرکز پژوهشهای مجلس در جریان است که من هم چند جلسه به آنجا رفتم. به آنها گفتم بعد از چهار دهه فهمیدهایم که از اول دیوار کج رفته است. از عجایب است که برای ممیزی پول گرفته شود و این از مفاسد است. ما هم قرار شد متونی را مدون کنیم تا پیشنهاد بدهیم که ممیزی باید چگونه باشد. ممیزی در اینجا با تلویزیون فرق دارد چون اینجا مردم انتخاب میکنند. رشد تکنولوژی باعث شده که اساسا ممیزی کنار برود. در نظر بگیرید که مثلا نتفلیکس اگر قرار باشد برای مخاطبان ایرانی کار کند چگونه میخواهید آن را نظارت کنید؟ باید مدیر مسئول تعریف کنیم تا با ممیزان چک و چانه بزند چون گاهی اوقات ۱۵ مورد اشکال میگیرند که بعد از چانه زدن ۳ تایش میماند.
عسگرپور درباره اینکه وی او دیها نوعی رسانه جدید هستند و به خاطر همین روی آن حساس هستند اظهار کرد: اول باید پدیده وی او دی شناخته شود. ما به جای اینکه نهادی برای مطالعه این موضوع به وجود بیاوریم اول به سراغ سانسور میرویم چون کار راحتتری است. باید روی این موضوع کار مطالعاتی انجام شود چون خود به خود روش نظارت آن پیدا میشود.
فرانک آرتا در ادامه برنامه و در پاسخ به سوال علیرضا بهرامی که از آنها خواست نظرشان را درباره ممیزی به طور واضح بیان کنند گفت: من فکر میکنم برای پاسخ به این سوال باید بگویم هر انسانی عاشق آزادی است. فیلمساز هم به عنوان یک هنرمند دوست دارد آزاد باشد. آزادی از چه چیزی و برای چه چیزی؟ ما همیشه باید آزادی خودمان و انسانها را در نظر بگیریم و باید کرامت انسانی را مبنا قرار دهیم. فیلمساز هم باید به کرامت انسانی احترام بگذارد و در فیلمهایش رعایت کند. اگر هر متر و معیار دیگری را بذاریم خودخواهی محسوب میشود. اما جامعه باید قبل از اینها در آموزش و پرورش به یک نقطه استعلایی رسیده باشد. به همین دلیل الان در فیلمها به چیزهایی اشاره میشود که ما نمیپذیریم چون بناهای اشتباهی داشتیم. نظارت باید باشد اما این که چگونه باید اعمال شود مهم است.
ما میتوانیم نگاهی که به فیلمهای خارجی در جشنواره جهانی وجود دارد را در مورد سینمای خودمان هم داشه باشیم. رییسی هم در ادامه صحبتهای آرتا گفت چگونگی اجرایی کردن نگاه خانم آرتا مهم است و باید به آن توجه شود. یک کارگردان نباید هر بار و برای ساخت هر اثری با سانسور مواجه شود.
علیرضا بهرامی با تاکیید بر صفر و یک بودن نظرات درباره سانسور گفت: من معتقدم پاسخ این سوال را باید در شرایط ایدهآل داد. ما باید زیر ساخت را برای این امر فراهم کنیم.
آرتا هم در ادامه گفت این اتفاقباید از کودکی و در آموزش و پرورش صورت بگیرد. ما باید فیلمهای کودک و نوجوان هم در پلتفرمها داشته باشیم. اما جامعه باید آگاهی داشته باشد. باید از جایی شروع کنیم. صحنه مواد مخدر نباید در فیلمها نمایش داده شود. مدتی پیش بازیگری در یک کلیپ مبتذل بازی کرده و این بسیار بد است.
جواد نوروزبیگی تهیهکننده سینما: تهیهکنندگان امنیت ندارند
درادامه جواد نوروزبیگی تهیهکننده سینما در گفتگو با برنامه رادیویی پرانتز باز درباره سانسور سریالها در وی او دیها گفت: جامعه باید خودش تصمیم بگیرد و انتخاب کند. امروز واکنش جامعه به ممیزی را میبینیم و مردم چیزهای بهتری در فضای مجازی دارند. ما تهیهکنندگان ارزشها را حفظ میکنیم و میدانیم چه خوراکی برای جامعه خوب است. انتشار عکس یک بازیگر با یک خواننده در فضای مجازی فاجعه نیست. این موضوع اصلا برای مردم اهمیت ندارد و صدای آن خواننده برای مردم مهمتر است. این مرزبندیها برای مردم که چه خوراکی برایشان خوب یا بد است باید برداشته شود. ما خودمان از شوراهای نظارت بیشتر میفهمیم من وقتی پای میز تدوین مینشینم میگویم اینها باید حذف شوند و اینا نباید باشند. من دیگر بلدم و شعورم میرسد به جامعه چه چیزی را ارائه بدهم. الآن خیلی از جاها نشان دادن مواد مخدر را آزاد کردهاند تا بگویند نرید سمتش ولی ما هنوز میگویم نشان ندهید. ما با نمایش دادن، تبلیغ مواد مخدر نمیکنیم بلکه ناهنجاریهای آن را نشان میدهیم. ممیزی را به عهده خود ما بگذارید الآن هم سر سریال ما گفتند که چون فلان خواننده روی تیتراژ خوانده، نباید باشد. در صورتی که این خواننده در یک سریال دیگر بازی میکند. چند ماه پیش برای موسسه اوج کار کرده! چطور شده که یکباره مشکل دار شده! نامه آمده نباید صدایش استفاده شود و بعد هم نمیگذارند خبرش پخش شود. منویی بگذارید جلوی ما که بدانیم از کی استفاده کنیم. من باید امنیت شغلی داشته باشم. الان برای هر سریال بالای ۴۰ ۵۰ میلیارد تومان هزینه میشود اما به یک باره با انبوهی از ممیزیها مواجه میشوند. مسئولان ساترا باید فاصلهای بین وی او دیها و تلویزیون بیاندازند چون ما رعایت میکنیم و میدانیم. بازیگران هم ممیزیها را میدانند. اگر بخواهند به خاطر عکس در اینستاگرام یک سریال را ممیزی کنند من مقصر نیستم و چرا باید من ضررش را بدهم؟ بینندگان ماهواره بین آمدهاند پای پلتفرمها و باید قدر این وضعیت را بدانیم. این اتفاق مهم و بزرگی است که ما توانستیم مخاطب را به این سمت بیاوریم. چرا ما را تشویق نمیکنند؟ یک باره چنان ما را مورد ممیزی قرار میدهند که داد فیلمساز هم در میآید.
وی درباره نشانهگذاری کلیشهای روی شخصیتها در فیلم و سریالها گفت: من با مبحث نشانهگذاری که خیلی تخصصی است و محدود به جامعهای خاص میشود عبور میکنم چون منتقد آن هستم. حتما نباید یک قاچاقچی تتو کرده و گولاخ باشد. شاید یک چادر و لباس نظامی تنها پوشش باشد. نباید همیشه روی دوش دکتر گوشی بیندازیم. در جامعه آدمهایی را میبینید که به ظاهر سلامت هستند ولی اگر بخواهیم پشت پرده او را نشان بدهیم چیز دیگری است. الان شکل قاچاقچیان عوض شده است. در کارهای خودم روی نمایش شخصیتها کلی کار میکنیم. من چهار سریال شبکه نمایش خانگی دارم اما احساس میکنم که امنیت ندارم. بالای ۲۰۰ میلیارد هزینه آنها شده است و از مسئولین خواهش میکنم که به ما کمک کنند و همان تجربه همکاری با ارشاد را ادامه بدهیم. زن و بچه ما هم فیلمهای خودمان را نگاه میکنند پس به ما اطمینان کنند. امنیت شغلی در این بخش از بین رفته و ما نگرانیم.
محسن سوهانی مدیر کل هنرهای نمایشی و رادیو نمایش: به جای روشنفکر، حکیم پرورش دهیم
محسن سوهانی مدیر کل امور نمایشی و مدیر رادیو نمایش نیز در گفتگو با برنامه رادیویی «پرانتز باز» تاکید کرد: برخی معتقدند مدیران فرهنگی ما بیسواد هستند. این حرف کلیگویی، برچسب زدن و دو قطبیسازی است که به هیچ وجه خوب نیست. به نظر من همانقدر که سینماگران و عوامل تولید یک سر ضلع اثر هستند بدون شک نباید از نقش مدیریت و نظارت نیز در فرایند تولید محتوای فرهنگی غافل شد.
وی افزود: من به عنوان محسن سوهانی که سالهای سال سابقه کار مستندسازی و فیلمسازی در داخل و خارج از کشور را دارم و مدیر فرهنگی و رسانهای در حوزههای داخلی و برونمرزی بودهام اگر روزی بتوانم برای خودم سانسورچی خوبی به معنای دقیق کلمه شوم، آن را نقطه اوجی در کارنامه کاری خود میدانم. شاید این تعبیر عجیب به نظر برسد اما اگر توضیح دهم جا میافتد که چرا این حرف را میزنم.
وی ادامه داد: وقتی از سانسور حرف میزنیم از آن با یک بارِ منفی یاد میکنیم. یک دلیلش به تجربیات دهههای ۶۰ و ۷۰ شمسی و در مواجهه با برخی پدیدههای فرهنگی مثل ویدئو یا ماهواره بر میگردد. آن موقع انقلاب ما نوپا بود و این پدیدهها هم بلاتکلیف بودند ولی امروز باید نگاه علمی و تخصصی داشته باشیم. لازم است مطالعه کنیم و بار حقیقی کلمهها و معانی را دریابیم.
قدمت کلمه سانسور که بر گرفته از واژه « censere» است و ریشه لاتین دارد به یونان و روم باستان میرسد. محلی که اصلا تئاتر و مقولاتی چون دموکراسی و حکمرانی به معنای نوینش در آن جا شکل گرفت. در واقع سانسورچی یک مقام فلسفی شامخ در وزن امثال ارسطو و افلاطون بود که وظیفه نظارت و کنترل موازین جامعه را برعهده داشت.
مدیر رادیو نمایش عنوان کرد: سانسور به معنای کنترل است و فرهنگستان خودمان معادل آن کلمه بررسی یا بازکاوی را جایگزین کرده. در نتیجه سانسور لازم است. اینجا بحث فلسفه هنر از ارسطو و افلاطون تا هگل و هیوم و نیچه است. حتی نمایشنامهنویسانی داشتیم مثل سنهکا، ماکیاولی، اشیل و روسو و سارتر و دیگران که همه در این مورد بحث کرده و نوشتهاند. موضوع آنها بررسی رابطه بین اخلاق با هنرهای نمایشی بوده چون این حوزه قطعا در فرهنگسازی و فرهنگ عمومی جامعه تاثیر دارد.
سوهانی ادامه داد: در این بحث چندتا کلیدواژه مبنایی هست که باید در موردش خیلی دقیق بحث کنیم. یکی قانون که البته از آن عبور میکنم چون به نظرم همه معتقدیم قانونمندی لازم است و جای بحث ندارد. اینکه بگوییم هرکس کار خودش را بکند و با دیگری کاری نداشته باشد، نمیشود و هیچ جای دنیا مصداق ندارد. اتفاقا کشورهای پیشرفته ضابطهمندتر و قانونمدارتر عمل میکنند. بعد به امر اخلاق میرسیم. فلسفه اخلاق در دنیا محل بحث جدی است. به عنوان مثال میگویند میخواهیم قانونگذاری کنیم، مبنای این قانون چه چیزی باید باشد؟ مبنایش آموزههای دینی باشد یا نظر اکثریت یا چه؟ در فرهنگ لیبرالیستی و جوامع دموکراتیک میگویند نظر اکثریت. خوب مثلا آدمخواری یا هرزهنگاری امری مذموم است. حالا اگر در جامعهای اکثریت با این موارد موافق باشند، آیا این قانون درست است؟!
وقتی ما مقولهای داریم به نام فرهنگ و هویت ملی اینجا دیگر نمیتوانیم دم از نسبیگرایی و بلاتکلیفی بزنیم. یعنی جهتی داریم و امر اخلاقیمان با همین معنا پیدا میکند. وقتی ما میگوییم سانسور همه فکر میکنند مسئله سیاست است درصورتیکه بخش عمده دغدغه ما در این مورد دغدغه فرهنگی است. آنچه فرهنگ اصیل ایرانی است و به هویت ما معنی میدهد. نه اینکه صرفا مذهب باشد اما مذهب هم زیر شاخه این هویت ملی است.
مدیر رادیو نمایش تأکید کرد: اصولا بحث نسبت توسعه با تکنولوژی در فرهنگ و رسانه مقولهای است که باید ساعتها دربارهاش مطلب نوشت و حرف زد. در ادامه با اشاره به بخشی از تاریخ معاصر توضیح میدهم که چرا سانسور بهجا و درست امری لازم است. نه به معنای سطحی که فکر کنیم آدم خودرایی نشسته و بنا به سلیقه شخصی میگوید این خوب است و آن بد.
ما برای اینکه به یک گفتگوی سازنده برسیم باید پیشفرضهایمان را پاک کنیم و با نگاه جامعالاطراف ۳۶۰ درجه و جهانشمول با هم حرف بزنیم. دغدغه فیلمساز قابل درک است اما به همان میزان اگر قائل به محوریت علم و تخصص باشیم، خصوصا در دنیای امروز که از مدرنیته و پست مدرنیسم هم گذر کرده و شبکهای و وبمحور شده تا حدی که تمام معادلات زمینههای مختلف از جمله رسانه دگرگون شده، تخصص میانرشتهای لازم است نه تخصص تکساحتی. شخصی که در جایگاه اعمال سانسور قرار میگیرد و فضای فرهنگی را مدیریت میکند باید حتما دانش-مهارت میانرشتهای داشته باشد.
اما برسیم به بحث تاریخی؛ از نظر من مهمترین مسئله کشور ما از دوران قاجار تاکنون، به ویژه در حوزه مطالعات فرهنگ و رسانه، مسئله رشد و توسعه نامتوازن است. به این معنا که از یک طرف نباید با تکنولوژیهای نوظهور ضدیت داشته باشیم، از طرفی هم نباید دست بسته مقهور فرهنگ سوار بر تکنولوژی وارداتی شویم. از اهالی جنوب شرق آسیا(به ویژه ژاپن که تحولات توسعهطلبانهاش در عصر میجی هم عصر دوره قاجار در ایران بوده) تا اعرابی که سدههاست [به شیر شتر خوردن و سوسمار...] برخی از ما تمسخرشان میکنند، همگی توانستهاند الگوهای پیشرفت و توسعه را از فرنگ بگیرند و با فرهنگ و اصالت خود بیامیزند، جز ما مردم مرز پرگهر ایران زمین! چرا؟ ! چون محوریت با یک جریان خودباخته و سطحی نگر به نام روشنفکری بوده!
آغاز جریان تحولخواهی و تجددطلبی در ایران به زمان عباسمیرزا برمیگردد که به عنوان یک شاهزاده دغدغهمند جزو معدود رجال سیاسی آگاه دوره قاجار تصمیم میگیرد محصلانی را برای یادگیری علوم و فنون مدرن به خارج از کشور اعزام کند. آقای مجتبی مینوی اسم اولین گروه از این محصلان اعزامی را گذاشته کاروان معرفت، اما بنده به آن میگویم کاروان «بیمعرفتی». چرا که خروجیاش شد عدهای منورالفکر خودباخته که به غلط تصور کردند برای پیشرفت باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد.
مدیر رادیو نمایش عنوان کرد: در حال حاضر در حوزه فیلم و سریالهای شبکه خانگی با مسئله تقلید صرف مواجهیم. در فضای هنری یک تکنسین داریم و یک مولف، باید بین این دو تفکیک قائل شویم. تکنسین فقط بیننده است و از فرم آثار غربی تقلید میکند که در نتیجه بر فرهنگ اثر سوء میگذارد اما مولف از دانش-مهارت میانرشتهای برخوردار است. به عنوان مثال در همین برنامه به آقای مهرجویی گفته شد شما اقتباس میکنید، ایشان پاسخ داد خیر، اقتباس یعنی صد در صد الهام گرفتن اما من به نوعی تسخیر میکنم و درست هم میگوید. در حوزه هنرهای نمایشی کلیدواژهای داریم به نام آداپتاسیون که میتوان به بومیسازی ترجمهاش کرد. سینماگران مولفی چون مهرجویی اقتباسهایشان را ایرانیزه میکنند. مثلا فیلم سینمایی پری، اگرچه از آثار نویسنده آمریکایی سلینجر برگرفته شده، اما مهرجویی آن را را با عرفان شرقی و ایرانی درآمیخته و بیننده یک اثر ایرانیزه شده را میبیند. اینجاست که نقش مولف معنا پیدا میکند. مرحوم شهید آوینی در این باره نقدهای بسیار درستی به جریان ناقص روشنفکری در ایران داشته. مثلا آنجا که در شرح احوالش از راهی طی شده میگوید: {تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تکساحتی» هربرت مارکوزه را -بیآنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد. »... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس بهراستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و نزد خویش نیز خواهد یافت...}.
سوهانی افزود: جناب مولوی بیت جالبی دارد که: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد... مشکلی که ما داریم این است که هنرمندان ما بیش از اینکه مولف باشند، تکنسین هستند. این کار را خراب میکند و آسیبهای جدی به وجود میآورد. در سطوح آموزشی و خصوصا دانشگاهی باید به فکر تربیت نیروهایی باشیم که دانش-مهارت توامان و تخصص میان رشتهای داشته باشند یعنی اینکه بتوانند نقش بومیسازی و سازگارسازی را خوب ایفا کنند تا تکنولوژیهای برآمده از غرب را به نفع فرهنگ ایرانی تسخیر کنند نه اینکه فرهنگ ایرانی را فدا کنند.
سوهانی ادامه داد: از سوی دیگر ما به یک سازمان قانونگذار و ناظر هم نیاز داریم و از این جهت تأسیس ساترا یا سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر از طرف صدا و سیما یک اقدام کاملا هوشمندانه، تخصصی، درست و به جا بوده، کما اینکه اگر دنیا را هم ببینیم کشورهای مختلف سازمانها و نهادهای این چنینی دارند. مثلا ایالت متحده آمریکا که کمیسیون ارتباطات فدرال دارد یا کانادا کمیسیون ارتباطات راه دور رادیو و تلویزیون را دارد و کشورهای دیگر هم به همین ترتیب.
مدیر رادیو نمایش تأکید کرد: اتفاقا از دوران بعد از قاجار، اوایل پهلوی نیز نهادهای نظارتی مهمی مثل سازمان پرورش افکار وجود داشت منتها آنها به جای آنکه دغدغه فرهنگ داشته باشند دغدغه سیاست داشتند. مثلا ابلاغ میکردند کلمه شاه نباید به تنهایی در هیچ نمایشی به کار رود و حتما باید با القاب ملوکانه همراه باشد!
وی ادامه داد: اما دغدغه ما، دغدغه فرهنگ و هویت و اصالت ایران زمین است که هم شامل مذهب و هم سبک زندگی و همین طور موضوعات ارزشمند دیگر است و نباید اجازه بدهیم که برخی تولیدات زخمهای کاری بر پیکر فرهنگ و هویت ایرانی ایجاد کند.
سوهانی گفت: فرهنگ پدیدهای سیال است و نسل به نسل عوض میشود، پدیده اختلاف نسلها طبیعی است اما متأسفانه در جامعه ما در دهههای اخیر شکاف عمیقی بین نسلها ایجاد شده است که بخشی از آن به دلیل عدم وجود سانسور و کنترل به معنای درست بوده که باعث شده فرهنگ ما به سمت زوال پیش برود.
مدیر رادیو نمایش تأکید کرد: در واقع منظور من به این معنا نیست که بیاییم جهتدهی خاص فکری بدهیم بلکه هر کاری در جایگاه خودش انجام پذیرد اما از موازین اخلاقی و فرهنگی که عرف جامعه ایرانی است خارج نشود. به عنوان مثال: سریال نمایش خانگی «زخم کاری» را به مثابه مشتی نمونهی خروار و سمبلی از جریان سر منشا آن که سالهاست بر فضای هنری، خصوصاً ادبیات داستانی دهههای اخیر سیطره یافته، باید هم چون اسمش زخمی کاری بر پیکر رنجور فرهنگ و اخلاق ایرانی تعبیر کرد. برخی از دوستان فضای سیاه حاکم بر سریال را ذات شکلگیری درام تلقی میکنند که از دید منطق تخصصی اشتباه محض است. اتفاقاً بن مایه دراماتیک رمان و سریال یک کشمکش شکسپیری است و از مکبث اقتباس شده. منتها در سبک و سیاقش، به جای این که مطابق با چارچوب فرهنگی و موازین اخلاقی ایرانی آداپته شود، طبق فضای غربی پردازش شده. چرا؟! چون تیم تکنیسین سازنده بیش از این که دغدغه جریان اصیل هویت، فرهنگ و اخلاق ایرانی را داشته باشد، تحت تاثیر جریان سریالسازی غربی، شبکه HBO و آثار هنجارشکن است.
مدیر کل هنرهای نمایشی و رادیو نمایش در پایان افزود: سالها پیش از رواج اصطلاحاتی چون دانش-مهارت یا علوم میانرشتهای، در فرهنگ ایرانی کلیدواژهای به نام حکیم داشتهایم. شخص دانشمندی که هم زمان در علوم و فنون مختلف از ریاضیات و نجوم و فلسفه گرفته تا عرفان و شعر و ادبیات تبحر داشته است. ستارگان آسمان ایرانزمین و حتی جهان همینها بودهاند. به اعتقاد من این روزها باید بیاییم در مقابل جریان ناقص، سطحینگر و خودباختهای که برچسب روشنفکری به خود گرفته چنین زمینهای را احیا کنیم تا با عمق بیشتر تولیدات فرهنگیمان دانش بنیان و اثربخش شود.
«پرانتزباز» به تهیهکنندگی و سردبیری مارال دوستی و با حضور منتقدان، روزنامه نگاران، خبرنگاران و هنرمندان، هر جمعه ساعت ۲۱ از گروه برنامههای مستند و ترکیبی_نمایشی رادیو نمایش و بهصورت زنده از موزه سینما روی آنتن میرود.