سوژه های اقتباسی زندگی و دستاوردهای محمد بن زکریای رازی
حکیم پرکاری که فقط آقای الکل نیست
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: روز پنجم شهریور ماه در تقویم ایران به عنوان روز داروسازی نامگذاری شده است. دلیل این امر تجلیل از محمد بن زکریای رازی یعنی یکی از نخستین داروسازان صاحبنام ایران است و در واقع این روز به عنوان روز بزرگداشت این چهره پرآوازه دنیای علم شناخته میشود. در مطلب پیش رو به گوشهای از دلایل اینکه چرا باید نام محمد بن زکریای رازی گرامی داشته شود، اشاره خواهد شد.
پیش از این بارها در قالب مطالب مشابهی در ایران تئاتر به شرح حال برخی از مشاهیر نامآشنای ایران (افرادی نظیر ابن سینا، سعدی، خیام، شیخ بهایی و سایرین) پرداختهایم. نقطه مشترک تمام این مطالب نگریستن به زوایای مختلف زندگی این مشاهیر از منظر قابلیت تبدیل آنها به آثار نمایشی بوده است. در واقع تمرکز اصلی در این نوشتهها مرور پتانسیل نقاط برجسته زندگی این مشاهیر برای اقتباس و خلق نمایشنامه بر اساس آن است. در مطلب پیش رو نیز همین نگاه وجود دارد و ابعاد مختلف زندگی محمد بن زکریای رازی از دید قابلیت تبدیل به آثار نمایشی مورد توجه و بررسی قرار خواهد گرفت.
ترجیح گذران زندگی در زادگاه به جای سفرهای متعدد
یکی از شباهتهای مهم زکریای رازی با سایر مشاهیر نام آشنای ایران آن است که تاریخ تولد و درگذشت او نیز مانند بسیاری از آنها به طور دقیق مشخص نیست و تنها میتوان به صورت تخمینی به آن اشاره کرد! عجیب نیست ؟1 از روی دیگر اطلاعات موجود از دوران کودکی و نوجوانی این چهره شاخص دنیای علم نیز بسیار اندک است! البته برخی از منابع قدیمی به این نکته اشاره کردهاند که حکیم ری در دوران نوجوانی خود بیشتر در پی کسب هنر بود تا کسب علم؛ به این معنی که در نواختن عود تبحر داشت و حتی شعر نیز میسرود. با توجه به اینکه در حال حاضر اکثر مردم رازی را به عنوان شیمیدان و کاشف الکل میشناسند، پرداختن به دوران نوجوانی او در آثار نمایشی و به تصویر کشیدن شاعری موسیقیدان به عنوان زمینه سازی شکل گیری شخصیت یک حکیم داروساز بر روی صحنه تئاتر از تنوع خاص و جذابیت منحصر به فردی برخوردار است.
به طور کلی این گونه به نظر میرسد که رازی چندان اهل مراودات رایج زمان خود نبود و پس از رسیدن به سنین جوانی اکثر روزهای زندگی را در خلوت به مطالعه و پژوهش گذراند. اطلاعات اندکی که از زوایای زندگی او در مقاطع مختلف وجود دارد نیز این گمانه را تقویت میکند.
منابع متعدد قدیمی روزهای متفاوتی را به عنوان تاریخ تولد و مرگ محمد فرزند زکریا که بعدها به زکریای رازی مشهور شد، عنوان کردهاند. با این حال برخی از تاریخها دقیقتر از سایرین به نظر میرسد. بنابر ادعای ابوریحان بیرونی، که بیش از سایر نقلها میتوان به آن استناد کرد، محمد فرزند زکریا در شهریور ماه سال ۲۴۴ خورشیدی در شهر ری ایران متولد شد و در آبان ماه سال ۳۰۴ خورشیدی در همین شهر چشم از جهان فرو بست. به این ترتیب میتوان گفت که این حکیم پرآوازه حدود ۶۰ سال زندگی کرد.
اطلاعات موجود از قرن چهارم هجری بر این نکته اتفاق نظر دارند که رازی بخش مهمی از عمر خود را در ری به کسب علم و دانش گذراند و زیاد از شهر و دیار خود دور نشد. در طول دوران زندگی کم حادثه او تنها یک سفر مهم و سرنوشتساز به بغداد مشاهده میشود که در ادامه مطلب پیش رو به آن اشاره خواهد شد. بنابراین چندان نمیتوان به حوادث مربوط به سفرهای رازی به عنوان ماده خام برای تولید آثار نمایشی پرشمار اتکا کرد؛ به این دلیل که تعداد این حوادث انگشت شمار است و کفاف خلق نمایشنامههای متعدد را نمیدهد.
پریدن از یک شاخه علم به شاخه دیگر
پدر رازی زرگر بود و حکیم ری نیز در ابتدای جوانی به ناچار یا به انتخاب خود همین شغل را برگزید. در آن زمان کیمیاگری در میان کسانی که اهل علم و تجربه بودند رواج قابل توجهی داشت و بسیاری از کیمیاگران به دنبال کشف اکسیر اعظم بودند تا جاودانه شوند و فلزات مختلف را به طلا تبدیل کنند. رازی به دلیل شغل خود هر روز با طلا سر و کار داشت و به عنوان یک جوان پر شر و شور وسوسه میشد تا به کمک کیمیاگری بر میزان اندوخته ناچیز طلای خود بیافزاید.
با آنکه رازی تا سالها از یافتن افسانهای به نام اکسیر اعظم ناامید نشد و به تلاش برای کشف آن ادامه داد، اما فعالیتهای او در زمینه کیمیاگری خیلی زود از خیالبافی فاصله یافت و جنبه علمی به خود گرفت. در واقع او از همان آغاز فعالیت در این زمینه از قامت یک جادوگر خارج شد و به یک شیمیدان تبدیل گردید. بسیاری از منابع قدیمی کشف مواد و ترکیبات شیمیایی متعددی نظیر الکل، اسید کلریدریک، اسید سولفوریک، اسید سیتریک، اکسید آرسنیک، استات مس و موارد مشابه دیگر را به او نسبت دادهاند.
شرح تلاش رازی جوان برای کشف مواد و ترکیباتی که به آنها اشاره شد میتواند موضوع مناسبی برای اقتباس و خلق آثار نمایشی مختلف باشد. افزون بر آن تلاش برای کشف اکسیر اعظم و فعالیت در زمینه کیمیاگری نیز موضوع جالب و وسوسه کنندهای برای خلق آثار نمایشی علمی – تخیلی با محتوای خیالی و فانتزی است. مسلما در کنار خلق آثار نمایشی واقعگرا و تاریخی با حضور مشاهیر صاحبنام ایرانی نظیر رازی میتوان اقدام به تولید آثار نمایشی خیالی بر اساس شخصیت و نوع فعالیت آنها نمود.
یکی از خصلتهای بارز حکیم ری این بود که طبع کنجکاو و جستجوگری داشت و تجربه را بر هر چیز دیگر ترجیح میداد. این ویژگی در کنار نبوغ ذاتی و هوش سرشار او موجب شد تا تنها به کسب دانش در یک شاخه علمی خاص بسنده نکند و تا پایان عمر پریدن بر شاخههای متعدد دیگری را نیز تجربه نماید. در واقع پس از فعالیت فراوان و سختکوشانه در رشته شیمی زکریای رازی به سمت کسب دانش در رشته طبابت متمایل شد.
کشیده شدن حکیم ری به سمت طبابت و داروسازی
در مورد دلیل و نحوه گرایش زکریای رازی به علم طب داستانی نقل شده است که فارغ از واقعی یا افسانه بودن از جذابیت قابل توجهی برای تبدیل به نمایشنامه برخوردار است. گفته میشود که حکیم ری در اثر مجاورت بیش از اندازه با گازهای شیمیایی به بیماری چشم مبتلا شد و پلکهایش به شدت دچار ورم گردید. او برای درمان چشمان خود نزد طبیب چیرهدستی رفت و فرد مذکور برای درمان چشمان رازی از او طلب پانصد دینار کرد. طبیب چشم پزشک که از فعالیت رازی در زمینه کیمیاگری آگاه بود به او گفت: کیمیا این است نه کاری که تو انجام میدهی.
در واقع منظور او این بود که تو با هزاران زحمت و مشقت که بیماری چشم را برایت به همراه داشته است هنوز نتوانستهای آهن و مس را به طلا تبدیل کنی، اما من تنها با درمان بیماری چشم تو از هیچ صدها سکه طلا میسازم. بر اساس این روایت سخن طبیب چشم پزشک تاثیر عمیقی بر حکیم ری نهاد و او را برای آموختن علم طب وسوسه کرد. آن گونه که از اشارات مورخان بر میآید رازی اصول مقدماتی طب را در همان شهر ری و به صورت خودآموز از نوشتههای به جا مانده از بقراط و جالینوس فرا گرفت و پس از آن برای تکمیل دانش خود در این زمینه به بغداد سفر کرد.
در بغداد حکیم ری علاوه بر طب در داروسازی نیز به دانش قابل توجهی دست یافت و تجربیات خود در زمینه علم شیمی و تلفیق مواد مختلف با یکدیگر برای تولید یک ماده جدید را در داروسازی نیز به کار بست. البته او همواره مخالف استفاده بیرویه از دارو بود و اعتقاد داشت بیماریها را ابتدا باید توسط رژیم غذایی مناسب درمان کرد و در صورت نرسیدن به نتیجه مطلوب به سراغ استفاده از دارو رفت یا در صورت حاد بودن وضعیت بیمار به ترکیب چندین دارو با یکدیگر پرداخت. گفته میشود زکریای رازی در بیمارستان معتضدی بغداد، که در آن زمان به عنوان یک مرکز درمانی معتبر از شهرت فراوانی در مشرق زمین برخوردار بود، با پیرمرد داروسازی آشنا شد که تبحر فراوانی در کار خود داشت و همان پیرمرد بود که زمینه و اشتیاق لازم برای پیشرفت حکیم ری در علم داروسازی را فراهم آورد. این روایت نیز فارغ از اثبات شدن یا نشدن میتواند به عنوان منبع خام مناسبی برای خلق نمایشنامه مورد استفاده قرار گیرد.
در مجموع این گونه به نظر میرسد که زکریای رازی در میانههای عمر خود به علم طبابت و داروسازی گرایش پیدا کرد و در هر دوی آنها به دستاوردهای قابل توجهی دست یافت. او مدت زمان زیادی را در بغداد سپری نکرد و پس از گذشت چند سال (که زمان دقیق آن مشخص نیست) به خانه یعنی شهر ری بازگشت. در مورد بازگشت رازی به زادگاه خود نیز روایتهای متعددی نقل شده و دلایل گوناگونی برای این تصمیم ذکر گردیده است که گاه ضد و نقیض جلوه میکنند. به عنوان مثال گفته میشود که پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی رازی به دلیل حسادت و کارشکنی همکارانش ریاست بیمارستان معتضدی بغداد را رها کرد و به زادگاه خود یعنی شهر ری بازگشت. او در ری به ریاست بیمارستان این شهر رسید و پس از مدت کوتاهی آن را به یکی از مراکز درمانی شاخص و معتبر مشرق زمین تبدیل کرد. شرح چگونگی رشد بیمارستان ری و تبدیل شدن آن به رقیب سرسختی برای بیمارستان معتضدی بغداد نیز میتواند منبع مناسبی برای اقتباس و خلق آثار نمایشی متعدد باشد.
دستاوردهای زکریای رازی در علم طب
از زکریای رازی به عنوان یکی از نخستین طبیبانی یاد میشود که در امر درمان کودکان و افراد کم سن و سال اقدام به تحقیق و پژوهش و کار عملی نمود. او در این زمینه سوای مجموعه مقالات و رسالههای خود کتابی را نیز به رشته تحریر در آورده است که با نام «مختصر» شناخته میشود و در آن شرحی از بیماریهای کودکان وجود دارد. از همین رو عدهای از آشنایان به علم طب در دوران قدیم که بسیاری از آنها پزشکان غربی بودهاند رازی را در امر درمان کودکان بسیار پیشرو میدانند و به او لقب پدر طب کودکان دادهاند. زکریای رازی همچنین یکی از نخستین پزشکانی است که میان آبله و سرخک به عنوان دو بیماری به ظاهر مشابه تفاوت قائل شد و در کتابی وجوه افتراق این دو بیماری را برشمرد. علاوه بر آن او ازو نخستین طبیبانی است که برای درمان ضایعات پوستی افراد مبتلا به آبله از پنبه استفاده نمود و استفاده از دست را مضر خواند.
تکنیک اصلی درمان بیماران توسط زکریای رازی در بیمارستان ری امروز به عنوان شیوه درمان کلینیکی شناخته میشود. به بیان دقیقتر او بیمارستان ری را به شکل یک کلینیک درمانی اداره میکرد؛ به این معنی که در این بیمارستان بخشهای مختلفی وجود داشت که هر کدام به درمان نوع خاصی از بیماران اختصاص یافته و به طور کامل از یکدیگر تفکیک شده بود. بسیاری از روشهای او در درمان بیماران و مداوای امراض مختلف حتی امروز پس از گذشت این همه سال با تغییرات اندکی همچنان مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال او کار درمان بیماریهای جزئی را به شاگردان نوپای خود محول کرده بود و بیمارانی که از بیماریهای حادتر و پیچیدهتر رنج میبردند توسط شاگردان چیرهدست رازی یا خود او مورد مداوا قرار میگرفتند.
یکی دیگر از روشهای منحصر به فرد زکریای رازی برای درمان بیماران در آن زمان که اکنون نیز وجود دارد، نوشتن شرح حال اختصاصی بیمار بود. او این کار را برای تمام بیماران انجام میداد و در بسیاری از موارد شخصا شرح مختصری از وضعیت بیمار را در صفحات متعددی که به نوعی پرونده پزشکی او محسوب میشد، ثبت میکرد. جالب است که با وجود تمام دستاوردهای رازی در علم طب بسیاری از هموطنان او امروز حکیم ری را به عنوان پزشک نمیشناسند و تصور چندان دقیقی از او به عنوان طبیب ندارند. در واقع نام رازی برای بسیاری از ایرانیان امروز تنها تداعی کننده مایع ضد عفونی کننده و پرخاصیتی به نام الکل است و جز شناختن او به عنوان کاشف این ماده چیز دیگری از فعالیتهای علمی و پژوهشی حکیم ری نمیدانند.
در واقع نام زکریای رازی در ایران به عنوان پزشک حتی در حد ابن سینا نیز مطرح نیست و اغلب مردم او را به عنوان پزشک حاذقی که در زمانهای دور میزیسته است نمیشناسند. این در حالی است که تعداد تالیفات رازی در مورد علم طب به حدود صد مقاله و کتاب و رساله میرسد که حدود پنج برابر تالیفات او در زمینه کیمیاگری است. در مجموع رازی در هیچ زمینهای به اندازه علم طب از خود نوشته به یادگار نگذاشته است. شاید بتوان با ساخت آثار نمایشی شاخص بر اساس جنبههای مغفول مانده علمی رازی این کاستی را تا حدی برطرف کرد و دستاوردهای متعدد او در علم طب را بیش از آنچه امروز شناخته میشود، برجسته نمود.
خلق و خو و جهانبینی زکریای رازی
با وجود آنکه زکریای رازی از علم و دانش به یادگار مانده توسط بسیاری از مشاهیر نام آشنای پیش از خود (چه ایرانی و هندی و چه یونانی) استفاده کرد و در محضر برخی از اساتید زمان خود به کسب دانش پرداخت، اما از هیچ کدام کورکورانه پیروی نکرد و تا پایان عمر از شخص پرستی، مرادسازی و مرید بودن به دور ماند. در آثار مختلفی که از او به جا مانده است و تعداد آنها را اعم از تالیفات و مقالات و رسالات بالغ بر دویست و هفتاد عنوان برآورد نمودهاند، گاه نقدهایی بر نظریات بقراط و جالینوس نیز مشاهده میشود که نشان از نگاه نقاد او به اساتید نادیده خود دارد.
زکریای رازی به تجربهگرایی اعتقاد راسخی داشت و هیچ پدیدهای را بدون پژوهش و جستجوی شخصی در مورد آن کورکورانه قبول نمیکرد. این ویژگی اخلاقی کمک فراوانی در راه علم پژوهی به او کرد و سببساز انجام آزمایشهای فراوانی در علم شیمی و طب و داروسازی شد؛ آزمایشهای متعددی که گاه نتایج درخوری به همراه داشتند و منجر به کشف پدیدههای تازه در عرصههای مختلف شدند.
همان گونه که به آن اشاره شد اینطور به نظر میرسد که رازی همواره راه خود را میپیمود و از مراودات رایج زمانهاش به دور بود. در دورانی که او میزیست معمولا حکیمان و اندیشمندان پس از دستیابی به میزان معینی از علم و حکمت به خدمت پادشاهان، امیران و حکمرانان در میآمدند و سعی میکردند از راه خدمت به آنها اسم و رسم و مال و منالی برای خود دست و پا کنند. اما زکریای رازی با وجود سفر به بغداد و فراهم آمدن فرصت مناسبی برای نزدیک شدن به دربار خلفای عباسی توجه چندانی نسبت به خدمت در دربار و تبدیل شدن به طبیب درباری نشان نداد.
از میانههای زندگی به بعد که حکیم ری به طبابت و داروسازی گرایش پیدا کرد بخش عمده فعالیت طبی او به درمان مردم عادی اختصاص یافت. او بیماران فقیر را به صورت رایگان مداوا میکرد و حتی در تهیه دارو و مواد غذایی لازم برای درمان بیماری به آنها کمک میکرد و برایشان مقرری ماهانه تعیین مینمود. این موضوع توسط کتابشناس مطرح قرن چهارم هجری یعنی «ابنالندیم» نیز مورد تایید قرار گرفته است. او در شاخصترین اثر تالیفی خود یعنی کتاب «الفهرست» که موضوع اصلی آن به معرفی بسیاری از کتابهای مطرح آن زمان و نویسندگانشان اختصاص دارد، ضمن اشاره به کمک همیشگی رازی به بیماران فقیر و تعیین مقرری ماهانه برای آنها از حکیم ری به عنوان فردی خوش اخلاق، خوشرو و مهربان یاد کرده است.
این ویژگی اخلاقی زکریای رازی موجب شد که او در طول زندگی خود هرگز انسان ثروتمندی نباشد و حتی سالهای پایانی عمر را در فقر و گمنامی به سر ببرد. البته در مورد کیفیت زندگی حکیم ری در سالهای پایانی عمر او ابهامات فراوانی وجود دارد؛ اما مواردی نظیر نامشخص بودن محل دقیق دفن رازی این گمانه را تقویت میکند که او واپسین روزهای زندگی را در گمنامی گذراند و امرا و بزرگان شهر ری نسبت به او توجه چندانی نداشتند. این بخش از زندگی حکیم ری نیز بار دراماتیک فراوانی دارد و میتوان برای خلق آثار نمایشی تاثیرگذار از آن بهره گرفت. در واقع اطلاعات به جا مانده از قرن چهارم هجری تا حدی گواهی میدهد که رازی در همان دوران زندگی خود نیز آنچنان که باید قدر ندید و این موضوع اکنون پس از گذشت بیش از یازده قرن همچنان ادامه دارد.
نابینایی زکریای رازی در سالهای پایانی عمر
بنابر گواه بسیاری از مورخان قدیمی محمد بن زکریای رازی در سالهای پایانی زندگی نور چشمان خود را از دست داد و نابینا شد. در مورد دلیل این اتفاق روایتهای مختلفی نقل شده است که بسیاری از آنها داستان و افسانه به نظر میرسد. یکی از این روایتها به اجبار رازی توسط منصور بن اسحاق سامانی برای ساخت طلا از فلزاتی نظیر آهن اشاره دارد. منصور بن اسحاق در مقطعی از دوران میانسالی رازی حاکم شهر ری بود و زکریای رازی کتاب «الکناش المنصوری» که با نام «الطب المنصوری» نیز شناخته میشود را پس از تالیف به او تقدیم کرد. گفته میشود که منصور بن اسحاق حکیم ری را وادار به استفاده از فنون کیمیاگری برای تبدیل آهن و مس به طلا کرد و هنگامی که زکریای رازی نتوانست از عهده انجام این کار بر بیاید دستور داد به قدری با کتاب طب منصوری بر سر او بکوبند تا از حال برود. بنابر این روایت ضربات پی در پی کتاب به سر رازی در نهایت موجبات نابینایی او را فراهم آورد.
روایت یاد شده همخوانی چندانی با وقایع تاریخی ندارد و از همین رو بیش از واقعیت به داستان و افسانه میماند. منصور بن اسحاق حدود یازده سال پیش از رازی به شکل مرموزی چشم از جهان فرو بست و چهار سال پایانی عمر خود را دور از شهر ری در سیستان گذراند. البته او میتوانست پیش از سفر به سیستان شرایط نابینا شدن رازی را فراهم کند، اما این فرض به آن معنی است که رازی حدود هفده سال از عمر خود یعنی حدود یک سوم از کل دوران زندگی را با چشمان نابینا سپری کرده است! امری که چندان محتمل به نظر نمیرسد و با دستاوردهای علمی او نیز هماهنگی و همخوانی چندانی ندارد.
با این حال اگر مقصود اصلی فعالان هنرهای نمایشی خلق نمایشنامههای واقعگرایانه و مبتنی بر رخدادهای تاریخی نباشد میتوان چنین داستانها و افسانههایی را نیز به عنوان منبع اقتباس نمایشنامه مورد استفاده قرار داد. تعداد این افسانهها کم نیست و علاوه بر زکریای رازی آنها را به شکل مرموزی در زندگی سایر مشاهیر صاحبنام ایرانی نیز میتوان مشاهده کرد!
از میان داستانهای نقل شده در مورد رازی میتوان به نمونه دیگری نیز اشاره کرد. گفته میشود که هنگام حضور زکریای رازی در بغداد وزیر خلیفه تحت تاثیر دستپخت کنیز حکیم ری قرار گرفت و از رازی خواست که کنیز را به او ببخشد. زکریای رازی نیز درخواست او را اجابت کرد و آشپز خود را راهی منزل وزیر نمود. با این حال کنیز هنرمند در منزل وزیر نتوانست هنرنمایی خود در طبخ غذا را تکرار کند و هنگامی که مورد بازخواست او قرار گرفت فاش کرد این دیگ طلای آشپزخانه رازی است که موجب لذیذ شدن طعم غذا میشود. وزیر نیز از حکیم ری خواست به کمک کیمیاگری دیگ طلای مشابهی برای او بسازد.
آنچه از دل تاریخ میتوان در رابطه با نابینایی رازی فهمید این است که او در اثر ابتلا به بیماری آب مروارید سوی دیدگان خود را از دست داد و این اتفاق در واپسین سالهای عمر او رخ داده است. در واقع به نظر میرسد که او نه به شکل ناگهانی و یکباره که به تدریج و در طول یک بازه زمانی مشخص نابینا شد. به هر حال همان گونه که به آن اشاره گردید رخدادهای مربوط به سالهای پایانی زندگی حکیم ری از بار دراماتیک قابل توجهی برخوردار است و قابلیت بالایی برای تبدیل به آثار نمایشی دارد.
آثار نمایشی ساخته شده بر اساس زندگی زکریای رازی
در سال ۱۳۸۴ خورشیدی نمایشی به نام «زکریای رازی» با کارگردانی مجید جعفری به روی صحنه رفت. این نمایش ابتدا به مدت چند شب در تالار وحدت تهران اجرا شد و پس از آن در سالنهای نمایش برخی از شهرستانها نیز به روی صحنه رفت. در سال ۱۳۹۵ خورشیدی نیز یک نمایش رادیویی به همین نام در مرکز هنرهای نمایشی رادیو تولید شد که کارگردانی آن را جواد پیشگر بر عهده داشت.
هر دو نمایش یاد شده بر اساس نمایشنامهای به نام «زکریای رازی» نوشته عبدالحی شماسی ساخته شدهاند. این نمایشنامه ساعات پایانی زندگی حکیم ری را به تصویر میکشد و به کمک فلشبک بخشهای جداگانهای از مقاطع مختلف زندگی او در دوران گذشته را نیز روایت میکند.
به جز آثار یاد شده میتوان به همایش بینالمللی محمد بن زکریای رازی اشاره کرد که در شهریور ماه سال ۱۳۹۶ خورشیدی در دانشگاه رازی کرمانشاه برگزار شد. در این همایش زندگینامه حکیم ری در قالب نمایشی به کارگردانی دکتر شمس به تصویر در آمد.
مواردی که به آن اشاره شد شاخصترین آثار نمایشی ساخته شده بر اساس زندگی و دستاوردهای محمد بن زکریای رازی در طول دو دهه اخیر در زادگاه این حکیم پرآوازه یعنی ایران بود. همان گونه که مشاهده میشود تعداد این آثار حتی از انگشتان یک دست نیز فراتر نمیرود و از نظر کمیت و کیفیت به هیچ وجه در حد و اندازه شخصیت، شان و نام و آوازه حکیم ری نیست. در واقع بدون هیچ تعارف و اغماضی میتوان گفت که ما در طول بیست سال اخیر حتی برای شناساندن هر چه بیشتر رازی به خودمان نیز هیچ کار مفید و شاخصی در وادی هنر به خصوص در عرصه هنرهای نمایشی انجام ندادهایم. شاید در بیست سال آینده با انجام فعالیتهای بهتر و قدرتمندتر در این زمینه بتوان اندکی از زیر بار این شرمندگی خارج شد.
فراموش نکنیم که فراموشی تاریخ بدترین سرنوشت را برای یک ملت رقم می زند . آنچه ما بارها تجربه کردئه ایم و فراموشمان شده است !