نگاهی به فراز و فرود زندگی امام قلی خان چهره شاخص مبارزه با استعمار
مردی که نیروی دریایی پرتغال را از خلیج فارس بیرون راند
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: در تقویم ایران روز دوازدهم شهریور ماه به عنوان روز مبارزه با استعمار انگلیس نامگذاری شده است که به اختصار روز مبارزه با استعمار نیز نامیده میشود. در مطلب پیش رو به یکی از رخدادهای تاریخی مهم مربوط به پیش از آغاز سلطه انگلیس بر ایران میپردازیم؛ یعنی زمانی که امپراتوری پرتغال به عنوان یک قدرت استعماری مطرح و شناخته شده بر مناطق جنوبی ایران حکمرانی میکرد.
سال گذشته در قالب مطلب دو بخشی «نگاهی به سوژههای نمایشی به بهانه روز استعمار» (دسترسی بخش اول و بخش دوم) به تلاشهای چندگانه انگلیس برای سلطه بر بوشهر که در زمان سلسله قاجار انجام گرفت اشاره شد و مقاومت مردم بومی جنوب ایران در برابر این تهاجم مرور شد؛ علاوه بر آن برخی از سوژههای نمایشی مرتبط با این رخدادهای تاریخی نیز مورد بررسی قرار گرفت. این جریان دامنهدار به جنبش جنوب معروف شد که بخش معاصرتر و شناخته شدهتر آن به دفاع رئیسعلی دلواری و یاران و همراهانش از خاک ایران در برابر هجوم ارتش انگلیس به سواحل و بنادر جنوبی ایران نظیر بوشهر باز میگردد.
همان گونه که در مطلب دو بخشی مذکور به آن اشاره شد دولت انگلیس در چند مقطع تاریخی جداگانه سعی کرد بوشهر را تسخیر کند و با تصرف مناطق جنوبی ایران تمام این مناطق را تا شهر شیراز تحت سلطه مستقیم خود در آورد؛ با این حال سربازان متجاوز بریتانیایی و کمپانی هند شرقی هر بار با مقاومت مردم بومی مناطق جنوبی ایران مواجه شدند و در رسیدن کامل به هدف اصلی فرماندهان خود ناکام ماندند؛ هرچند که آنها در هر تجاوز توانستند به برخی از اهداف استعماری خود دست یابند و با تغییر رویه و نفوذ پنهان به پیشبرد اهداف استعماری خود ادامه دادند.
در مطلب یاد شده همچنین به این نکته اشاره شد که پیش از حضور انگلیس در آسیا و تبدیل شدن امپراتوری بریتانیا به یک قدرت استعمارگر در قاره کهن، امپراتوری پرتغال در این بخش از جهان حضور داشت و به عنوان یک قدرت استعماری بزرگ شناخته میشد. در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی تلاش جدی و رقابت نزدیک دو امپراتوری پرتغال و اسپانیا برای تسلط بر نقاط مختلف آسیا آغاز شد. این دو امپراتوری رقابت تنگاتنگی در این زمینه با یکدیگر داشتند و هر کدام توانستند بخشهای گستردهای از آسیا را تصرف کنند. در همان زمان که اسپانیا جزایر آسیای جنوب شرقی را به تصرف خود در میآورد، پرتغال سلطه خود بر خلیج فارس و آبهای خاورمیانه را تقویت میکرد.
در مطلب پیش رو ببا هدف بازخوانی تاریخ به امید ایجاد جرقه های اقتباسی برای ساخت نمایش ، چگونگی اخراج نیروی دریایی پرتغال از خلیج فارس اشاره خواهد شد و سوژههای نمایشی مرتبط با آن مرور میگردد. در واقع تمرکز اصلی این مطلب به روایت بخشهای مختلفی از زندگی امام قلی خان اختصاص خواهد داشت؛ مردی که بر استعمار پرتغال در خلیج فارس خط بطلان کشید و عامل اصلی بیرون راندن نیروهای نظامی این امپراتوری از سواحل جنوبی ایران بود. یادمان باشد استعمار برای عمیق کردن غفلت ملت ها تلاش می کند تاریخ معاصر بازخوانی نشود و فجایعی که رقم زده فراموش شود . دولت انگلستان ید طولایی در ایجاد این فراموشی و تحریف تاریخ دارد . اما فارغ از تلاش بی وقفه انگلیسی ها ، بازخوانی هر نوع رفتار تخاصمی و استعمارگرایانه در خاک ایران که زمینه هوشیاری خاطره جمعی مردم سرزمین مان را فراهم کند ضروری به نظر می رسد.
ناکامی شاه اسماعیل صفوی در جلوگیری از تصرف آبهای جنوبی ایران
حدود پانزده سال پیش از آنکه «فردیناند ماژلان» اقدام به تصرف برخی از مناطق جنوب شرقی آسیا نظیر فیلیپین نماید، دریانورد پرتغالی دیگری به نام «آلفونسو د آلبوکرکی» وارد آبهای خلیج فارس شد. آلبوکرکی و همراهانش در سال ۱۵۰۶ میلادی (سال ۸۸۵ خورشیدی) حضور خود در خلیج فارس را تثبیت کردند و با تصرف عمان سلطه بر خاورمیانه را آغاز نمودند. یک سال پس از این اتفاق یعنی در سال ۱۵۰۷ میلادی (سال ۸۸۶ خورشیدی) بخشهایی از ایران نظیر بندر گمبرون (که امروز بندرعباس نام دارد)، جزیره قشم و جزیره هرمز نیز به تصرف نیروی دریایی پرتغال در آمد.
در آن زمان شاه اسماعیل صفوی زمامداری ایران را بر عهده داشت و از آغاز سلسله صفویان و تشکیل حکومت یکپارچه در کشور زمان زیادی نمیگذشت. شاه اسماعیل به دلیل بیبهره بودن از ارتش دریایی نتوانست مانع تسلط ناوگان پرتغال بر آبهای جنوبی ایران شود. از سوی دیگر او نبردهای سخت و سنگینی را با عثمانیان آغاز کرده بود و نمیتوانست در آن واحد با امپراتوری قدرتمند اروپایی نیز درگیر شود. از همین رو ناچار به سازش با پرتغالیها شد و تسلط آنها بر آبهای جنوبی ایران را نادیده گرفت. این سازش موجب آن گردید که امپراتوری پرتغال حدود ۱۱۷ سال بر آبهای جنوبی ایران مسلط باشد و بر مناطق مهم و استراتژیکی مانند بندر گمبرون و جزایر هرمز و قشم حکمرانی کند.
با این حال در زمان حکمرانی پنجمین پادشاه صفوی یعنی شاه عباس، که مقتدرترین پادشاه این سلسله نیز به شمار میرود، ایران توانست مناطق یاد شده را دوباره پس بگیرد. یکی از سرداران سرشناس ایرانی آن زمان که نقش مهمی در پایان دادن به سلطه استعماری پرتغال بر آبها و جزایر جنوبی ایران داشت «امامقلی خان» بود. در مطلب پیش رو به نقش او در بازپسگیری بندر گمبرون و جزایر قشم و هرمز پرداخته خواهد شد و به سوژههای نمایشی مرتبط با این رویداد تاریخی نیز اشاره خواهد گردید. ضمن آنکه شرح مفصل چگونگی تسلط امپراتوری پرتغال بر خلیج فارس و حضور طولانی مدت آنها در این منطقه نیز میتواند سوژه مناسبی برای خلق آثار نمایشی مختلف باشد.
سردار همیشه پیروز سپاه صفوی
امام قلی خان فرزند ارشد «الله وردی خان» بود و پس از مرگ پدر از سوی شاه عباس صفوی جانشین او شد و به حکمرانی فارس رسید. الله وردی خان تبار گرجی داشت و نسب او به خاندان «اوندیلادزه» که یکی از خاندانها صاحبنام گرجستان بود باز میگشت. الله وردی خان در همان سنین جوانی در جریان یکی از حملات سپاه صفویان به گرجستان اسیر شد و به تدریج وارد ارتش ایران گردید. او از مسیحیت به اسلام تغییر دین داد، در ایران ازدواج کرد، به یکی از اعضای پرنفوذ دربار شاه عباس صفوی تبدیل گردید، به سپهسالاری ارتش صفویان رسید و در نهایت حکمران فارس شد. شاه عباس صفوی برای الله وردی خان احترام فراوانی قائل بود و با پسر او امام قلی خان نیز تا پایان عمر مانند یک دوست نزدیک رفتار کرد.
در زمان حکومت شاه عباس بر ایران امام قلی خان تقریبا همه کاره ولایت فارس و بخشهای جنوبی ایران به شمار میرفت و این مناطق را مانند منطقه خودمختار اداره میکرد. فرمان او در مناطقی که تحت کنترل داشت معادل فرمان شاه بود و شاه عباس در طول دوران سلطنت خود هرگز در امور بخشهای جنوبی ایران یعنی مناطق تحت سرپرستی والی فارس دخالت نکرد؛ چرا که از بابت امام قلی خان و میزان وفاداری او به حکومت مرکزی همواره خاطرجمع بود.
به طور کل بخش عمدهای از تمرکز پادشاهان صفوی همیشه بر نبرد با رقیب قدرتمندی به نام امپراتوری عثمانی استوار بود و این موضوع سیاست خارجی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میداد. صفویان برای پیروزی بر عثمانیان ناگزیر از جلب نظر امپراتوریهای مغرب زمین بودند و همین موضوع آنها را تا سالها از رسیدگی به وضعیت مالکیت آبهای خلیج فارس باز داشت. با این حال در زمان شاه عباس صفوی امپراتوری عثمانی از عرض اندام باز ماند و تقریبا در تمام نبردهای خود با ایران شکست خورد. در اکثر این نبردها امام قلی خان نقش کلیدی بر عهده داشت و بخش مهمی از سپاه ایران را رهبری میکرد.
اکثر این نبردها و پیش زمینهها و پیامدهای مربوط به آنها جزئیات بسیار گستردهای دارد و از دل آنها میتوان صدها اثر نمایشی مختلف بیرون کشید. علاوه بر آن میزان جزئیات این نبردهای دامنهدار به حدی است که نمایش های عظیم ، فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی پرتعدادی نیز میتوان بر اساس آنها ساخت. کشور ترکیه تاکنون چندین سریال عظیم بر اساس وقایع تاریخی آن دوران ساخته است که حتی تعدادی از آنها در کشور ما نیز بسیار محبوب و پرمخاطب بودهاند. جای بسی تاسف دارد که ما تقریبا هیچ توجهی به این دوره از تاریخ سرزمین خود نشان نمیدهیم و به طرز غمانگیز و ناامید کنندهای از پرداختن به سوژههای نمایشی بکر تاریخی مرتبط با آن غفلت میورزیم.
در مجموع شکستهای پی در پی امپراتوری عثمانی در برابر صفویان و سنگین بودن کفه ترازو به نفع ایرانیان در میادین نبرد فرصت مناسبی را برای تعیین تکلیف وضعیت جزایری نظیر قشم و هرمز که سالها تحت تسلط امپراتوری پرتغال قرار داشتند فراهم کرد. کار بازپسگیری این جزایر از سوی شاه عباس صفوی به امام قلی خان واگذار شد و او وظیفه مقابله با نیروی دریایی پرتغال را بر عهده گرفت. اهداف استعماری پرتغال دست حکومت مرکزی ایران را از امتیازهای اقتصادی مناطق جنوبی کشور کوتاه کرده بود. از سوی دیگر نیروی دریایی پرتغال کمک چندانی به ایران در نبرد با امپراتوری عثمانی و حفاظت از مرزها نمیکرد. از همین رو حضور آنها در سواحل جنوبی ایران دلیل منطقی نداشت و به زیان منافع کشور بود.
آزاد شدن سواحل جنوبی ایران توسط امام قلی خان
عملیات بازپسگیری مناطق جنوبی ایران از پرتغالیها توسط امام قلی خان فرآیندی نبود که در طول چند روز یا چند ماه انجام شود و حدود هفت سال به طول انجامید. این عملیات ابتدا با تصرف بندر گمبرون توسط سپاه تحت فرمان امام قلی خان و بیرون راندن نیروهای پرتغالی از آنجا آغاز شد. او بندر گمبرون را در سال ۹۹۳ خورشیدی فتح کرد و پس از خارج شدن کنترل آن از دست امپراتوری پرتغال این بندر به افتخار شاه عباس صفوی به بندرعباس مشهور شد؛ نامی که تا امروز نیز همچنان بر آن باقی مانده است. پس از این اقدام امپراتوری پرتغال شروع به رایزنی با شاه عباس کرد تا شاید بتواند کنترل بندرعباس را پس بگیرد، اما این اقدامات هیچ نتیجهای در بر نداشت و پرتغال دیگر هرگز نتوانست بر بندرعباس تسلط یابد. فاصله هفت ساله موجود میان بازپسگیری بندرعباس از امپراتوری پرتغال تا پس گرفتن کامل جزایر قشم و هرمز از آنها توسط امام قلی خان و یارانش خود شامل رخدادهای فراوانی است که میتوان از آنها به عنوان منبع اقتباس خوبی برای خلق نمایشنامه بهره گرفت.
کوتاه ماندن دست پرتغالیها از بندرعباس بر شدت تحرکات آنها در جزایر قشم و هرمز افزود. کلید حمله به هرمز تسخیر قشم بود؛ به این دلیل که آب شرب جزیره هرمز از قشم تامین میشد و با تسخیر این جزیره عملیات تحت فشار قرار دادن نیروی دریایی پرتغال و محاصره آنها در هرمز راحتتر صورت میگرفت. به همین دلیل امام قلی خان حدود هفت سال پس از تصرف بندرعباس به کمک سپاهی که در اختیار داشت عزم لشکرکشی به قشم کرد تا آنجا را مورد حمله قرار دهد. در آن زمان نیروی دریایی پرتغال مشغول ساختن قلعهای در قشم بود تا استحکامات خود را در این جزیره تقویت کند.
برای در دست گرفتن کنترل مجدد جزایر ایرانی اشغال شده توسط پرتغال نیاز به پشتیبانی دریایی وجود داشت و همان گونه که به آن اشاره شد صفویان از نیروی دریایی محروم بودند. از همین رو راهی جز کمک گرفتن از امپراتوریهای مغرب زمین برای حمله به جزایر قشم و هرمز وجود نداشت.
همکاری کمپانی هند شرقی با ایران
در زمان سلطه پرتغال بر جزایر جنوبی ایران امپراتوری بریتانیا در قالب کمپانی هند شرقی در سواحل خلیج فارس حضور داشت. در آن روزگار با توجه به تحرکات اسپانیا و پرتغال در خاورمیانه حضور انگلیس در این منطقه بیشتر از جنبه تجاری برخوردار بود و هنوز اقدامات استعماری آنها در سواحل جنوبی خلیج فارس شکل جدی نداشت. شاید به همین دلیل بود که امام قلی خان به دستور شاه عباس صفوی سراغ انگلیسیها و کمپانی هند شرقی رفت و قراردادی را در زمینه همکاری برای تصرف جزایر هرمز و قشم با آنها به امضا رساند. اگرچه انگلیسیها در آن زمان تنها خواهان انجام فعالیتهای تجاری در حوزه خلیج فارس بودند، اما از میدان به در کردن یک رقیب جدی در آبهای جنوبی ایران در کنار منافع تجاری حاصل از این قرارداد آنها را وسوسه و تشویق میکرد که به همکاری برای حمله به مواضع پرتغال در جزایر قشم و هرمز تن بدهند.
بر اساس مفاد قراردادی که کمپانی هند شرقی با ایران به امضا رساند، این کمپانی موظف گردید با شرط تقسیم مساوی غنایم جنگی و هزینههای نبرد به امام قلی خان و نیروهایش برای تصرف جزایر قشم و هرمز یاری رساند. به این ترتیب سپاه تحت فرمان امامقلیخان خان ابتدا در بهمن ماه سال ۱۰۰۰ خورشیدی به قشم حمله کرد و آنجا را تحت تصرف خود در آورد. پس از آن نیز با همکاری دو ناخدای کمپانی هند شرقی به نامهای «بلیت» و «ودل» حدود سه هزار سرباز ایرانی در جزیره هرمز پیاده شدند. با توجه به اینکه سربازان پرتغالی حاضر در جزیره هرمز از پشتیبانی ناوگان خود برخوردار بودند، کشتیهای کمپانی هند شرقی قلعه موجود در جزیره که محل استقرار نیروهای نظامی پرتغالی بود را همراه با سواحل هرمز زیر آتش توپخانه گرفت. در جریان این درگیری یکی از مهمترین کشتیهای نیروی دریایی پرتغال به نام «سن پدرو» غرق شد و بخشی از دیوار قلعه هرمز نیز تخریب گردید. به این ترتیب سربازان تحت فرمان امام قلی خان توانستند وارد قلعه شوند و آنجا را تحت تصرف خود در آورند.
فرمانده نیروهای پرتغالی که «روی فریرا» نام داشت با مشاهده شدت حملات سپاه ایران مقاومت چندانی نکرد و تصمیم به تسلیم گرفت. به این ترتیب امام قلی خان و یارانش موفق شدند به حاکمیت ۱۱۷ ساله پرتغالیها بر جزایر ایرانی خلیج فارس پایان دهند و این جزایر را بار دیگر به خاک ایران باز گردانند. از آنجا که جزیره هرمز مهمترین پایگاه پرتغال در خلیج فارس بود، از دست دادن آن موجب تضعیف حضور پرتغالیها در آبهای ایران شد و آنها به تدریج خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران را ترک کردند.
تلاش ناکام امام قلی خان برای فتح عمان
پس از فتح هرمز امام قلی خان تصمیم به فتح عمان گرفت تا سواحل آنجا را نیز امن نماید. با این حال کمپانی هند شرقی برای انجام این کار با او همراهی و همکاری نکرد. انگلیسیها که خیز استعماری برای جانشینی پرتغالی ها گرفته بودند با وجود آنکه به موجب قراردادی که برای فتح قشم و هرمز با ایران بسته بودند از تعرفه گمرکی واردات و صادرات به این جزایر معاف میشدند، عایدات و امتیازات تجاری حاصل از این همکاری را کافی ندانستند و برای در اختیار قرار دادن چهار کشتی به منظور فتح عمان خواهان دریافت کنترل کامل جزیره هرمز شدند. اما این امر به دلیل آنکه مالکیت این جزیره ایرانی را بار دیگر در اختیار بیگانگان قرار میداد و تمام تلاشها برای بازپسگیری آن را بیمعنی میکرد، مورد قبول امام قلی خان قرار نگرفت. از همین رو تلاشهای این سردار ایرانی گرجی تبار برای فتح عمان بینتیجه ماند و به سرانجام روشنی نرسید. تمام رخدادهای مربوط به فتح جزایر قشم و هرمز که به آنها اشاره شد از پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل به آثار نمایشی برخوردار است و میتوان از آنها برای خلق نمایشنامههای متعدد بهره برد. ضمن اینکه مقدمات سفت شدن جای پای انگلیسی را قابل بررسی می کند.
انگلیسیها و کمپانی هند شرقی به دلیل بهرهمندی از ناوگان قدرتمند با تضعیف موقعیت پرتغال در آبهای جنوب ایران به نفوذ خود در خلیج فارس ادامه دادند و اهدافشان طبق یک برنامه ریزی طولانی مدت و پنهان به تدریج جنبه استعماری به خود گرفت. تاجایی که آنها سالها بعد در دوران سلسله قاجار در اثر تضعیف اقتدار حکومت مرکزی ، بارها به سواحل جنوبی ایران حمله کردند و بخشی از خاک ایران نظیر بندر بوشهر را به اشغال خود در آوردند. با این اوصاف تلاش امام قلی خان و یارانش برای کوتاه کردن دست امپراتوری پرتغال از جزایر و سواحل جنوبی ایران از اهمیت فراوانی برخوردار است. به دلیل اهمیت این موضوع از سال ۱۳۸۳ خورشیدی به بعد سالروز فتح جزیره هرمز توسط امام قلی خان و یارانش یعنی دهم اردیبهشت ماه به عنوان روز ملی خلیج فارس شناخته میشود.
پیش زمینههای سرنوشت غمانگیز امام قلی خان
شاه عباس صفوی با وجود اقتداری که در دوران حکومت خود بر ایران داشت و کارهایی که در این دوره انجام داد (که یکی از آنها همان فرمان پاکسازی جنوب ایران از حضور اشغالگران پرتغالی بود) از وجود برخی عیبهای عیان نیز عاری نبود. یکی از این عیبها بدبینی او به اطرافیان به خصوص پسرانش بود؛ به گونهای که همواره به آنها و کردار و افکارشان شک داشت و اکثرشان را به چشم بیگانه و حتی گاه در قامت دشمن مینگریست. در واقع او از اینکه روزی پسرانش به تاج و تخت او گوشه چشمی داشته باشند و اقدام به تصاحب آن نمایند بسیار بیمناک بود. این موضوع موجب میشد تا اطرافیان شاه عباس به راحتی بتوانند بر علیه فرزندانش توطئه کنند. همین توطئهها در کنار اعتقاد شاه عباس به خرافات و رمالی، که یکی دیگر از عیبهای او به شمار میرفت، موجبات قتل ولیعهد او را فراهم آورد.
محمدباقر میرزا که با نام صفی میرزا شناخته میشد بزرگترین پسر شاه عباس بود و بر اساس حکم پدر قرار بود پس از مرگ او تاج پادشاهی ایران را بر سر بگذارد و به ششمین پادشاه سلسله صفویان تبدیل شود. با این حال اطرافیان شاه عباس او را نسبت به صفی میرزا بدبین کردند و این شایعه را به اطلاع شاه رساندند که ولیعهد قصد کنار زدن پدر و تصاحب تاج و تخت را دارد. بدبینی شاه عباس نسبت به فرزندش پس از پیشگویی ملامظفر گنابادی افزایش یافت. او که در نام به عنوان منجم بزرگ دربار شناخته میشد و در عمل کاری جز رمالی و ترویج خراوات نداشت، پیشبینی کرده بود که به زودی پادشاه با خطر بزرگی مواجه خواهد شد. تمام این مسائل دست به دست هم داد تا شاه عباس فرمان قتل فرزند خود را صادر کند و صفی میرزا تقریبا در همان روزهایی که اما قلی خان برای فتح بندرعباس آماده میشد، در شهر رشت به دست یکی از ملازمان دربار به نام «بهبود بیگ» کشته شد.
شاه عباس خیلی زود به اشتباه خود پی برد و از مرگ بیدلیل و ناجوانمردانه پسرش که باکفایتترین شاهزاده دربار به شمار میرفت سخت نادم و پشیمان گردید. با این حال او از اشتباه خود درس نگرفت و آن را حداقل دو بار دیگر نیز تکرار کرد. پس از قتل صفی میرزا پسر او یعنی سلیمان میرزا و کوچکترین برادرش امامقلی میرزا (آخرین پسر شاه عباس) به ترتیب بنابر همان بدبینی لاعلاج پادشاه به دستور او نابینا شدند. عاقبت پس از مرگ شاه عباس با دخالت برخی از افراد صاحب نفوذ دربار نوه او و دومین پسر ولیعهد سابق یعنی صفی میرزا که سام میرزا نام داشت، با نام شاه صفی بر تخت پادشاهی نشست تا فجایع فراوانی را رقم بزند؛ فجایعی که قتل بدون دلیل امام قلی خان نیز یکی از آنها بود. پیش زمینههای قتل امام قلی خان به دستور شاه صفی که به طور مستقیم ناشی از اشتباه شاه عباس در ترور ولیعهد خود بود از جمله حوادث تاریخی مهم دوران صفویان به شمار میرود که از ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به نمایشنامه برخوردار است.
اجحاف آشکار در حق امام قلی خان و خیانت به او
یکی از اشخاصی که در نشستن شاه صفی بر تخت پادشاهی نقش بسیار مهمی داشت «خسرو میرزا» بود که بعد از بر تخت نشاندن او به «رستم خان» مشهور شد. خسرو میرزا نیز مانند امام قلی خان تبار گرجی داشت؛ با این تفاوت که از خاندان باگراتیونی بود و با خاندان امام قلی خان یعنی اوندیلادزه رقابت تنگاتنگی برای کسب مناسب مهم حکومتی و درباری داشت. خسرو میرزا پیش از مرگ شاه عباس داروغه اصفهان بود و پس از مرگ او با استفاده از نفوذ خود در دربار به کمک مادر شاه صفی یعنی «دلآرام خانم» او را بر تخت سلطنت نشاند. او پس از این اقدام به سرعت مدارج ترقی را پیمود و به یکی از نزدیکان پادشاه تبدیل شد.
با وجود آنکه امام قلی خان نقش مهمی در انتخاب خسرو میرزا به عنوان داروغه اصفهان بر عهده داشت و یکی از کسانی بود که او را به شاه عباس پیشنهاد کرد، اما خسرو میرزا پس از بر تخت نشستن شاه صفی تلاش فراوانی برای کنار زدن امام قلی خان از حکمرانی فارس نمود. در زمان شاه صفی بسیاری از حکمرانان ولایات و اهالی دربار که جزو نزدیکان پدر او بودند قلع و قمع شدند و به شکل فجیع و ناجوانمردانهای به قتل رسیدند. با تحریکات دلآرام خانم (مادر شاه صفی)، میرزا طالب خان اردوبادی (صدر اعظم برکنار شده شاه عباس و واقعه نویس دربار شاه صفی که بعدها مدتی به عنوان وزیر اعظم او نیز در دربار به فعالیت پرداخت و پس از چند سال توسط شخص پادشاه کشته شد) و برخی دیگر از درباریان که از مخالفان سرسخت امام قلی خان بودند و همراهی خسرو میرزا با آنها شاه صفی نیز رفته رفته نسبت به امامقلیخان خان بدبین شد و برای قتل او تصمیم به مقدمهچینی گرفت.
آنها ابتدا برادر امام قلی خان یعنی «داوود خان» را تحت فشار قرار دادند و ارج و اعتبار او را تنزل بخشیدند. این اقدام موجب شورش داوود خان و اتحاد او با «طهمورث خان» حاکم وقت منطقه کاختی در گرجستان شد. آنها در منطقه قراباغ سر به طغیان برداشتند و حدود هفتصد تن از اعضای ایل قاجار را به قتل رساندند. این اقدام بهانه خوبی به دست شاه صفی داد تا خاندان امام قلی خان را از سر راه بردارد و حکمرانی بر ولایت فارس را به پنج تن از دست نشاندگان خود بسپارد.
شاه صفی سپاه مجهزی جمعآوری کرد تا عازم قراباغ شود و شورش داوود خان و طهمورث خان را دفع کند. او از امام قلی خان نیز برای ملحق شدن به این سپاه دعوت به عمل آورد؛ اما والی فارس در ابتدا برای اجابت این دعوت بهانه آورد و احتمال حمله مجدد پرتغالیها به جزیره هرمز را مطرح کرد. امام قلی خان از یک سو علاقه نداشت رو در روی برادرش و سپاهیان گرجی قرار بگیرد و از سوی دیگر میدانست که دعوت پادشاه چیزی جز تلهای برای قتل او نیست. با این حال اصرار شاه صفی موجب شد که او در نهایت این دعوت را بپذیرد و به اردوی شاه در پایتخت ملحق شود. پیش از انجام این کار عدهای از نزدیکان امام قلی خان از جمله فرزندانش او را از رفتن به اصفهان و حضور در دربار پادشاه که در واقع قتلگاه او بود برحذرداشتند، اما والی فارس قصد نداشت پس از عمری خدمت به حکومت مرکزی نسبت به سلسله صفوی و پادشاه آن یاغی شود. در واقع او وفاداری خود به حکومت مرکزی ایران را تا آخرین روز عمر حفظ کرد و با پای خود به مسلخ رفت. این در حالی بود که امام قلی خان میتوانست همراه با سپاه مجهز خود به برادرش در قراباغ ملحق شود و برای حفظ جان رو در روی شاه صفی قرار گیرد و حتی در صورت شکست دادن احتمالی او به تاج و تخت پادشاهی ایران دست یابد.
قتل امام قلی خان و فرزندانش
شاه صفی در باغ سلطنتی قوشخانه اصفهان با امام قلی خان و سه پسر او که صفی قلی خان، فتح علی بیک و علی قلی بیک نام داشتند ملاقات کرد و استقبال گرمی از آنها به عمل آورد. آنها به اتفاق یکدیگر به قزوین رفتند و به سپاهیان پادشاه ملحق شدند. در قزوین شاه صفی سه روز فرمان بزم داد و در روز سوم به سه تن از نزدیکان خود که کلبعلی بیک، داوود بیک و علی قلی بیک نام داشتند دستور داد فرزندان امام قلی خان را گردن بزنند. داوود بیک و علی قلی بیک نیز مانند امام قلی خان تبار گرجی داشتند و حتی داماد او بودند. با این حال دستور پادشاه را بدون چون و چرا اجرا کردند و اقوام نزدیک خود را به قتل رساندند. آنها به دستور شاه صفی سرهای بریده فرزندان امام قلی خان را نزد او بردند و سر حکمران فارس را نیز از بدن جدا کردند. چندی بعد سایر پسران امام قلی خان در شیراز نیز به سرنوشت پدرشان دچار شدند و همگی به دستور شاه صفی به قتل رسیدند. داوود خان و طهمورث خان در نبرد با سپاه پادشاه شکست خوردند و به حکومت عثمانی پناهنده شدند. به این ترتیب فرزندان و بازماندگان الله وردی خان گرجی سرنوشت تلخی یافتند و با دسیسه و حیله به کلی از صحنه قدرت و سیاست ایران محو شدند.
ماجرای قتل امام قلی خان از جزئیات تاثیرگذاری برخوردار است و برای تبدیل به نمایشنامه کاملا مناسب جلوه میکند. گفته میشود هنگام حضور جلادان پادشاه در محل استقرار امام قلی خان در قزوین که برای نشان دادن سر فرزندانش و اجرای فرمان قتل او انجام شد، والی فارس قصد خواندن نماز داشت. او بدون اینکه کوچکترین مقاومتی از خود نشان دهد از جلادان خواست اجازه انجام این کار را به او بدهند و پس از خواندن نماز فرمان پادشاه را اجرا کنند و آنها نیز چنین کردند. در مجموع زندگی پر فراز و نشیب امام قلی خان از قابلیت بالایی برای تبدیل به آثار نمایشی برخوردار است و نباید به همین راحتی از ظرفیتهای آن غافل شد.
پیش از این در مطلب «مرور ده شخصیت شاخص شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی» به این نکته اشاره شده بود که اساطیر ایرانی و داستانهای شاهنامه اگر به شکل درست و اصولی به تصویر کشیده شوند از نظر گیرایی و جذابیت چیزی کم از سریالهای مشهور امروزی نظیر «بازی تاج و تخت» و منبع اقتباس آن یعنی مجموعه کتاب «نغمه یخ و آتش» ندارند. این ویژگی را در داستان زندگی امام قلی خان که کاملا واقعی است و نه قصه است و نه افسانه نیز به خوبی میتوان مشاهده کرد. در ماجرای زندگی او مواردی نظیر اوج و فرود، وفاداری و خیانت، حماسه و دسیسه، عشق و نفرت، رکود و هیجان، و تمام ویژگیهای مهمی که میتوان به کمک آنها آثار نمایشی وابسته به تاریخ را گیرا و جذاب جلوه داد وجود دارد و تنها باید این جزئیات به نحو شایسته و دقیقی مورد اقتباس قرار گیرد. سرنوشت امام قلی خان به ما گوشزد میکند که وضعیت امروزمان علاوه بر تلاشس مستمر حکومتهای استعمارگر خارجی حاصل خیانتهای پرتعداد عناصر خودی در طول تاریخ است . نسل خائنین و وطن فروشانی که عاملین استعمار هستند ، همواره نقش مهمی در ناکامی و عقبماندگی ما ایفا کرده است. با توجه به استمرار حضور خائنین در صدر دیوانسالاری و امور کشوری تا امروز ، مسلما اگر چنین مفاهیمی در قالب آثار نمایشی بیان شوند از نفوذ و تاثیرگذاری جریان نفوذ و خائنین عامل کاسته خواهد شد.
بیتوجهی به کارنامه درخشان امام قلی خان و غیبت پرسش برانگیز او از صحنه تئاتر
امام قلی خان در اکثر نبردهایی که در آنها شرکت کرد پیروز بود و همان گونه که به آن اشاره شد دستاوردهای مهمی نظیر آزادسازی بنادر و جزایر جنوبی ایران از اشغال امپراتوری پرتغال را در کارنامه دارد؛ تا جایی که امروز از او به عنوان یکی از کسانی که پرچم مبارزه با استعمار بیگانگان را در ایران برافراشتند و در این راه به پیروزیهای ارزشمندی دست یافتند یاد میشود. امام قلی خان و پدرش الله وردی خان علاوه بر میدان رزم در عرصههای فرهنگی و اجتماعی نیز موفقیتهای قابل توجهی به ثبت رساندند و خدمات فراوانی را به مردم ولایت فارس و شهر شیراز تقدیم کردند. یکی از اقدامات آنها در این زمینه تاسیس «مدرسه خان» در شهر شیراز بود؛ این مدرسه یکی از دانشگاههای معتبر زمان خود به شمار میرفت که در آن شاخههای علمی متعدد و متنوعی نظیر هندسه، جانورشناسی، نجوم و شیمی تدریس میشد. گذشته از آن امام قلی خان بانی تاسیس چندین کاروانسرا در فارس بود و در امر ساخت و بهرهبرداری از چندین پل نظیر پل بزرگ جهرم و پل خان که روی رودخانه کر احداث شده بود نیز نقش مستقیم داشت.
با این حال امروز کمتر کسی در کشور ما والی نام آشنای فارس در دوران شاه عباس صفوی را میشناسد و با دستاوردهای او در عرصههای مختلف آشنایی دارد. اگر به لیست آثار نمایشی ساخته شده در مورد شخصیتهای تاریخی ایران مراجعه کنیم اثری از نام امام قلی خان در آن قابل مشاهده نیست. در واقع تاکنون اثر نمایشی شاخصی که بتواند بخشی از زندگی فاتح هرمز را به تصویر بکشد ساخته نشده است. از همین رو بسیاری از جوانان امروزی با نام این شخصیت مهم تاریخی به کلی بیگانهاند؛ این در حالی است که بسیاری از مورخان و نویسندگان قدیمی حتی مورخان و جهانگردان غربی از امام قلی خان به نیکی یاد کردهاند و از او به عنوان مردی بزرگ نام بردهاند. به عنوان مثال میتوان به اظهارات ژان شاردن در مورد امامقلیخان اشاره کرد؛ وصف والی فارس به قلم شاردن در حالی صورت گرفت که این جهانگرد فرانسوی سالها پس از مرگ امام قلی خان به اصفهان سفر کرد و حتی او را از نزدیک ندیده بود. با این اوصاف بد نیست ما نیز روزی به خود بیاییم و حداقل در قالب آثار مکتوب و نمایشی یاد شخصیتهای مهم تاریخی خود را گرامی و زنده بداریم.