مروری بر کارنامه هنرمندی که تئاتر خانهاش بود
عزتالله مهرآوران؛ مشتاق، کمحاشیه، محجوب و پرخاطره
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: ویروس کرونا همچنان در حال قربانی گرفتن از مردم است و در میان کسانی که توسط کووید ۱۹ به کام مرگ کشانده میشوند، نام هنرمندان نیز به چشم میخورد. این بار نوبت هنرمند کهنهکار و توانای تئاتر و سینما و تلویزیون ایران عزتالله مهرآوران بود که ویروس کرونا او را از خانوادهاش و خانواده هنری ایران جدا کند.
بی تردید خانه اصلی عزتالله مهرآوران تئاتر است. او گرچه در فیلمهای سینمایی کارگردانان نامآشنایی نظیر سیروس الوند، ابوالحسن داوودی، ابراهیم حاتمیکیا، یدالله صمدی و محمدرضا هنرمند بازی کرد و خود نیز در سال ۱۳۶۱ خورشیدی در جایگاه کارگردان فیلم سینمایی فراموششدهای به نام «فیدوس» قرار گرفت، اما حضور شاخص و پررنگ او نه در سینما که در عرصه تئاتر ایران رقم خورد. البته مهرآوران در تلویزیون نیز حضور نسبتا پررنگی داشت و در مجموعههای تلویزیونی متعددی ایفای نقش کرد که از میان آنها میتوان به سریال غریبانه (به کارگردانی قاسم جعفری)، لیسانسهها (به کارگردانی سروش صحت) و وضعیت سفید (به کارگردانی حمید نعمتالله) اشاره کرد.
بنا بر گفته خود عزتالله مهرآوران حضور پررنگ او در سریالهای تلویزیونی بیش از هر چیز برای گذران زندگی و امرار معاش بود. او چندی پیش در اظهارنظری تاثیرگذار و قابلتامل اعلام کرده بود که پس از حدود چهل سال فعالیت مستمر هنری هنوز اجارهنشین است و اگر دغدغه پرداخت کرایه خانه نبود، آثاری را که دوست داشت، مینوشت و در صورت مهیا بودن شرایط، آنها را روی صحنه میبرد. در واقع عشق اصلی مهرآوران تئاتر بود و حضور او در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی تنها دلیل اقتصادی داشت و حتی گاه از سر ناچاری و اجبار صورت میگرفت.
از سوی دیگر، دغدغه اصلی مهرآوران در عرصه هنرهای نمایشی نویسندگی و کارگردانی تئاتر بود و بازیگری اولویت نخست او به شمار نمیرفت. طبق اظهارنظر این بازیگر پرتلاش و خستگیناپذیر اگر مشکلات مالی و اقتصادی وجود نمیداشت، او بیشتر ترجیح میداد به عنوان نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر فعالیت کند و بازیگری را به دیگران واگذارد. در ادامه این نوشتار، مروری اجمالی بر فعالیت بلندمدت عزتالله مهرآوران در عرصه هنرهای نمایشی ایران خواهیم داشت و به واگویی بخشی از تلاش چهل ساله او در این وادی میپردازیم.
وقتی از همان کودکی، هدف اصلی زندگیات را انتخاب میکنی
عزتالله مهرآوران در 18 اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۸ خورشیدی در استان خوزستان و شهر مسجد سلیمان چشم به جهان گشود. مادر او زنی خانهدار با تباری کرد و پدرش یک کارگر لرستانی بود که در شرکت نفت کار میکرد. تبار متفاوت پدر و مادر مهرآوران که هر کدام به خطهای از ایرانزمین تعلق داشتند، موجب شد که او بعدها در متنهای نمایشی خود توجه ویژهای به زبانها، گویشها و فرهنگهای مختلفی که در جغرافیای ایران پراکندهاند نشان دهد و به خلق شخصیتهایی بپردازد که هنگام گفتوگو به کردی و بختیاری و لری صحبت میکنند و با گویشها و زبانهای گوناگون به بیان احساسات خود میپردازند.
نخستین حضور عزتالله مهرآوران در یک اثر نمایشی هنگام کودکی و در سن دوازده سالگی رقم خورد؛ به این ترتیب که او در اجرای یک نمایش دانشآموزی در مدرسه نقش کودکی یتیم را بازی کرد. این تجربه او را تشویق کرد که در ادامه حضور در نقشهای متفاوتی را بیازماید و در قالب شخصیتهای جدید قرار بگیرد؛ شخصیتهای گوناگونی که زندگیشان با زندگی او زمین تا آسمان فرق داشت. او بسیاری از این نقشها را با قلم خود خلق میکرد و از همان سن و سال نوجوانی نخستین گامهای نمایشنامهنویسی را برداشت. او در سالهای بعد نمایشنامهنویسی را به شکل جدی ادامه داد و در هفده سالگی نخستین موفقیت خود را در این زمینه کسب کرد؛ این موفقیت در قالب کسب رتبه نخست در بخش نمایشنامهنویسی جشنواره امور تربیتی ایران رقم خورد.
پس از آن مهرآوران کار نمایشنامهنویسی را به شکل جدیتری ادامه داد و پس از پایان تحصیل در مقطع دبیرستان برای کسب مهارت بیشتر در این زمینه از زادگاه خود مسجد سلیمان خارج شد. در واقع او از همان آغاز نوجوانی راه خود را انتخاب کرد و وارد عرصه هنرهای نمایشی شد.
دوره حضور در شهرهای مختلف ایران و همکاری با هنرمندان تئاتر
عزتالله مهرآوران در سال ۱۳۴۹ یعنی زمانی که ۲۱ سال داشت همکاری با گروه تئاتر مروارید و سرپرست و موسس آن یعنی «مریم خلوتی» را تجربه کرد. مریم خلوتی حضور بسیار کوتاهی در تئاتر ایران داشت که حدود سه سال به درازا کشید. او از سن شش سالگی برای تحصیل به انگلستان رفت و پس از بازگشت به ایران حضور در دنیای تئاتر را تجربه کرد. خلوتی در طول سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ همراه با گروه مروارید سه نمایش را روی صحنه برد و پس از آن بار دیگر ایران را ترک کرد. در این مدت گروه تئاتر مروارید بخشی از «کارگاه نمایش» محسوب میشد که در آن زمان نام پرآوزهای در تئاتر ایران بود. کارگاه نمایش در سال ۱۳۴۸ تاسیس شده بود و در طول دهه پنجاه خورشیدی نزد اهالی هنر همواره به عنوان یک تشکل نمایشی پیشرو و سنتشکن شناخته میشد.
مریم خلوتی همراه با گروه مروارید و در همکاری با کارگاه نمایش سه اثر نمایشی را طراحی و اجرا کرد که یکی از آنها اقتباسی از رمان «مروارید» نوشته «جان اشتاین بک» بود. دو نمایش دیگر نیز اجرای نمایشنامههای «نجات یافته» و «جاده باریک به شمال دور» از «ادوارد باند» بودند که مهرآوران نیز به عنوان بازیگر در یکی از آنها به ایفای نقش پرداخت. پس از آن، او گروه تئاتر کیخسرو را در سال ۱۳۵۱ تشکیل داد و سرپرستی آن را بر عهده گرفت. یک سال بعد این هنرمند جوان اهل مسجد سلیمان به آبادان رفت و در قامت هنرآموز تئاتر به فعالیت در عرصه هنرهای نمایشی ادامه داد. حضور او در این شهر دو سال طول کشید و پس از آن به اهواز نقل مکان کرد. مهرآوران در اهواز فعالیتهای نمایشی مختلفی را تجربه کرد و با همکاری دیگران چندین تئاتر را به روی صحنه برد. حضور او در این شهر تقریبا با آغاز کار «جشنواره توس» همزمان بود. این جشنواره که سالانه برگزار میشد، به منظور بزرگداشت مقام فردوسی و اثر گرانسنگ او شاهنامه شکل گرفت و اجرای آن از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ در چهار دوره ادامه یافت. در طول این چهار سال مهرآوران حدود ۲۴ طومار شاهنامهخوانی طراحی و تنظیم کرد که در طول دورههای مختلف جشنواره توس اجرا شد.
از دیگر فعالیتهای نمایشی مهرآوران در طول دهه پنجاه خورشیدی و سالهای قبل از انقلاب میتوان به همکاری او با هنرمندان دانشگاه جندی شاپور اهواز اشاره کرد. این همکاری در سال ۱۳۵۴ به طراحی و اجرای نمایش «حلاج» انجامید که ماجرای بر دار شدن این شخصیت تاریخی را روایت میکرد. او در همین سال از اداره تئاتر صلاحیت هنری دریافت کرد و به عنوان کارشناس تئاتر در خوزستان شناخته شد. پس از آن، او به کمک تعدادی از دوستان و همکارانش نمایش «دالو» را برای اجرا در جشنواره تئاتر تهران طراحی کرد.
فعالیتهای هنری عزتالله مهرآوران در دوره پس از انقلاب اسلامی
نخستین نمایشی که عزتالله مهرآوران پس از انقلاب اسلامی روی صحنه تئاتر برد و در اجرای آن نقش مستقیم داشت، نمایش «سی زوئه بانسی مرده است» اثر نمایشنامهنویس اهل آفریقای جنوبی «هارولد آثول فوگارد» بود. مدت کوتاهی پس از انقلاب جنگ ایران و عراق آغاز شد و دیگر در مناطق جنوبی کشور شرایط برای انجام کارهای هنری فراهم نبود. از همین رو مهرآوران به تهران نقل مکان کرد و دغدغههای تئاتری خود را در پایتخت پی گرفت. شاید اگر جنگی وجود نداشت او در همان مناطق جنوبی ایران به فعالیت هنری خود ادامه میداد و روزگار تقدیری دیگرگونه برای او رقم میزد؛ شاید حتی اینگونه روزی به خواسته دیرینهاش که همان صاحبخانه شدن بود میرسید. او در تهران با افرادی نظیر «اکبر زنجانپور» و «مجید جعفری» همکاری کرد و با همراهی آنها آثاری نظیر «مروارید» و «صدا کن لیکو» را روی صحنه برد. نمایشنامه هر دو اثر مذکور، که موضوع آنها به حوادث جنگ اختصاص داشت، توسط مهرآوران نوشته شد و زنجانپور و جعفری وظیفه کارگردانی آنها را بر عهده داشتند.
نمایشنامه صدا کن لیکو در سال ۱۳۶۰ نوشته شد و داستان تعدادی از کارگران پالایشگاه آبادان را روایت میکرد که پس از آغاز جنگ به کمپ جنگزدهها منتقل میشدند و در آنجا به مرور خاطرات خود میپرداختند. نمایش ساخته شده از این نمایشنامه که به کارگردانی مجید جعفری روی صحنه رفت برای نخستین بار به مناسبت افتتاح تئاتر نصر اجرا شد. متن نمایشنامه صدا کن لیکو همراه با نمایشنامه دیگری از مهرآوران به نام «غزلواژه قصد» که موضوع آن نیز در مورد جنگ بود، سال ۱۳۸۸ در قالب یک کتاب توسط انتشارات نمایش (وابسته به مرکز هنرهای نمایشی) چاپ شد. نمایشنامه غزلواژه قصد در سال ۱۳۷۱ نوشته شد و داستان آن در مورد پنج نفر بود که قصد داشتند مرکز مخابراتی ارتش صدام را منفجر کنند. این نمایشنامه در سال ۱۳۷۴ جایزه نخست دومین جشنواره تئاتر دفاع مقدس را به خود اختصاص داد. پس از آن یک نمایش تلویزیونی بر اساس نمایشنامه غزلواژه قصد ساخته شد که کارگردانی آن را خود مهرآوران بر عهده داشت و از شبکه یک صدا و سیما پخش شد.
نمایشنامه مروارید نیز تقریبا همزمان با نمایشنامه صدا کن لیکو در سال ۱۳۶۰ نوشته شد و داستان خرید و فروش کودکان بیسرپرست در یک خلیج خیالی را روایت میکرد. همان گونه اشاره شد، این نمایش مدت کوتاهی پس از نوشته شدن در همان اوایل دهه ۶۰ خورشیدی با کارگردانی اکبر زنجانپور روی صحنه رفت. حدود ۳۷ سال بعد یعنی در سال ۱۳۹۷ فرصتی فراهم آمد تا نمایش مروارید به کارگردانی نویسنده آن یعنی عزتالله مهرآوران اجرا شود. او برای اجرای این نمایش مدتی به دنبال سالن اجرا میگشت و با پوشیدن کفش آهنین دوندگی فراوانی در این زمینه انجام داد.
گلایهها و افسوسها
عزتالله مهرآوران تا آخرین ماههای عمر خود و مدت کوتاهی پیش از افتادن در بستر بیماری همواره از این موضوع گلایه داشت که چرا دولت تعدادی سالن نمایش در اختیار فعالان تئاتر مشتاقی مانند او که تمام فکر و ذکرشان فعالیت در عرصه هنرهای نمایشی است قرار نمیدهد تا بتوانند با خیالت راحت به انجام کار هنری مورد علاقه خود بپردازند و در عین حال درآمد مختصری نیز برای گذران زندگی کسب کنند.
یکی دیگر از گلایههای همیشگی مهرآوران این بود که چرا هیچ امکانی برای نمایشنامهنویسان پرکاری نظیر او فراهم نمیشود تا فرصت چاپ و انتشار آثار خود را داشته باشند. او نمایشنامههای فراوانی برای انتشار در دست داشت اما شرایط مالی اجازه انجام این کار را به او نمیداد. به قول او در ایران این امر ناپسند به یک عرف تبدیل شده است که نمایشنامهنویسان باید خودشان مخارج چاپ و انتشار آثارشان را تامین کنند و در این میان کسی نیست که دستشان را بگیرد؛ کاری که از عهده و توان او خارج بود. عزتالله مهرآوران در نهایت تنها موفق به چاپ و انتشار حدود یازده نمایشنامه از میان آثار خود شد. تصور اینکه او با افسوس و حسرت به سرانجام نرسیدن کارهایش از دنیا رفت، غم نبودنش در عرصه هنرهای نمایشی را دوچندان میسازد.
خاطراتی که باید خواند؛ آرزوی نوشتن و کارگردانی نمایش
خاطراتی که عزتالله مهرآوران از دوران فعالیت خود در دهه ۶۰ خورشیدی و پس از آن تعریف کرده است نشان از آن دارد که او با وجود علاقهای که به کارگردانی و طراحی و تولید نمایش داشت، نتوانست آن گونه که میخواهد به فعالیت در این زمینه بپردازد. در طول این دهه نمایشنامههای متعددی که مینوشت تنها توسط دیگران اجرا میشد و خود او چندان نتوانست در نقش کارگردان ظاهر شود. این هنرمند سختکوش در عین نوشتن نمایشنامه به عنوان بازیگر نیز در برخی از آثار نمایشی خود و دیگران ایفای نقش کرد. از میان آثاری که او در طول این دهه در ساخت آنها مشارکت کرد و در عین نویسندگی در نقش بازیگر آنها نیز ظاهر شد یا تنها به عنوان بازیگر و نویسنده در آنها حضور داشت، علاوه بر نمایشهای صدایم کن لیکو، مروارید و غزلواژه قصد، میتوان به دو نمایش «راز گل لاله» و «یک خانه دو بیگانه» نیز اشاره کرد. او در اکثر آثار نمایشی که در طول دوران فعالیت هنری خود در آنها به عنوان بازیگر ظاهر شد، نقش نویسنده اثر یا کارگردان آن یا هر دوی آنها را نیز به طور همزمان بر عهده داشت.
در سال ۱۳۷۰ مهرآوران توانست در نمایش «مال کنون» در سه نقش نویسنده، کارگردان و بازیگر ظاهر شود. درونمایه «مال کنون» به کوچ عشایر اختصاص داشت و او این نمایش را به طور مشترک با «مریم معترف» کارگردانی کرد. تنها بازیگران این اثر نمایشی نیز همین دو نفر بودند. بنابر گفته خود مهرآوران، در آن سالها او بیشتر مشغول نوشتن نمایشنامه بود و دیگران در تهران و شهرستانها آثارش را روی صحنه میبردند و گاه برای اجرای این آثار جایزه نیز دریافت میکردند. او در سال ۱۳۸۴ تعداد جوایز داخلی و بینالمللی مختلفی را که در طول دوران فعالیت حرفهای خود در عرصه هنرهای نمایشی دریافت کرده است، ۱۶ مورد عنوان کرد که این تعداد بعدها افزایش یافت. به عنوان مثال او در سال ۱۳۸۷ برای نمایش «از سلطان ابراهیم تا از بر خونی طومار حیرت» موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره تئاتر رضوی شد.
تعداد جوایز دریافت شده توسط عزتالله مهرآوران بیش از آن است که بخواهیم در این مطلب به تمام آنها اشاره کنیم. به عنوان نمونه تنها به نمایشنامه «ابریشم بانو» اشاره میشود که در سال ۱۳۸۴ جایزه نخست را برای او از خانه تئاتر و نخستین جشن و مسابقه ادبیات نمایشی ایران به ارمغان آورد. ابریشم بانو داستان زن تنهایی را روایت میکرد که از وضعیت همسرش در جنگ اطلاع دقیقی ندارد و بستگانش برای ازدواج مجدد او را تحت فشار قرار دادهاند. او در نهایت به گورستان پناه میبرد تا در خلوت آنجا چشمانتظار همسرش باقی بماند.
برای آگاهی از کارنامه هنری عزتالله مهرآوران و لیست کامل فعالیتهای هنری این هنرمند پرکار در تئاتر و سینما و تلویزیون ایران میتوانید به صفحه اختصاصی عزتالله مهرآوران در بانک اطلاعات هنرمندان ایران تئاتر مراجعه کنید.
فعالیتهای هنری مهرآوران در طول دو دهه اخیر
شاید بتوان پرکارترین دوران حرفهای عزتالله مهرآوران در عرصه هنرهای نمایشی را دهه هشتاد خورشیدی نامید. او در طول این دهه آثار نمایشی قابل توجهی را به عنوان نویسنده و کارگردان و بازیگر روی صحنه برد و با ساخت آثاری نظیر «هنرپیشه هملت» در خارج از ایران نیز چندین اجرا داشت. جالب است که او در دوران جوانی بارها در تراژدی مشهور شکسپیر نقش هملت را بر روی صحنه ایفا کرد؛ اما پس از آنکه اندکی پا به سن گذاشت دیگر اجرای نقش هملت به او پیشنهاد نشد. مهرآوران همواره با اندوه و افسوس از این موضوع یاد میکرد.
همچنین این هنرمند خستگیناپذیر در طول دهه هشتاد خورشیدی توانست با طراحی و اجرای نمایش «خطر مجسمه عبید جدی است» بار دیگر به یاد دوران جوانی حضور بر صحنه تئاتر مناطق جنوبی کشور را تجربه کند و اثر نمایشی خود را به جشنواره تئاتر ایران زمین اهواز ببرد. او برای ساخت این نمایش جایزه اول نمایشنامهنویسی جشنواره تئاتر ایران زمین در سال ۱۳۸۳ را از آن خود کرد.
در طول دهه نود خورشیدی عزتالله مهرآوران تا حدی از تئاتر فاصله گرفت و بیشتر به تلویزیون و شبکه نمایش خانگی نزدیک شد. در طول این دهه و طی سالهای اخیر آثار تلویزیونی و سریالهای متعددی با بازی او از طریق صدا و سیما و شبکه نمایش خانگی در معرض دید عموم قرار گرفت. از میان این آثار میتوان به هیولا، میخواهم زنده بمانم، بچه مهندس ۴، ساخت ایران ۳ و سایر موارد مشابه اشاره کرد. همان گونه که در ابتدای این نوشتار شرح آن رفت این حضور نسبتا پررنگ بیشتر به دلیل رفع دغدغههای مالی و مشکلات اقتصادی مهرآوران و نه رغبت و میل باطنی او رقم خورد؛ حقیقتی که خودش نیز همواره به آن اذعان داشت. مهرآوران به دلیل فعالیتهای هنری مستمر و پرشمار خود موفق به دریافت نشان درجه یک هنری از سوی وزارت علوم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد که ارزشی برابر با مدرک کارشناسی ارشد دارد؛ هرچند که دریافت این نشان تاثیر چندانی در دگرگونی وضعیت زندگی او به خصوص از نظر اقتصادی نداشت.
پایان ناتمام یک عمر کوشش و اشتیاق برای آفریدن
روز چهارم مهر ماه امسال عزتالله مهرآوران به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان بستری شد. در آن زمان او به عنوان بازیگر در پروژه تولید سریال ساخت ایران ۳ شرکت داشت. در طول یک ماه وضعیت جسمی این بازیگر کهنهکار تئاتر به تدریج رو به وخامت نهاد و کووید ۱۹ بسیاری از اعضای بدن او از جمله ریههایش را درگیر کرد. عاقبت کار به جایی رسید که پزشکان مهرآوران را به خواب مصنوعی بردند تا وضعیت جسمانی او ثبات یابد. با این حال چنین امری رخ نداد و ویروس کرونا آخرین توان باقیمانده را نیز از این هنرمند سختکوش و کهنهکار گرفت. عزتالله مهرآوران روز ۱۶ مهرماه امسال به دلیل ایست قلبی ناشی از ابتلا به کووید ۱۹ چشم از جهان فرو بست و به یکی دیگر از هنرمندانی تبدیل گردید که با دستان بیرحم کرونا از جامعه هنری ایران جدا شد. او نیز مانند همکار جوانتر خود یعنی «علی سلیمانی» هنرمندی کمحاشیه و محجوب بود که نزد مردم محبوبیت قابل توجهی داشت و همکارانش همواره به نیکی از او یاد میکردند.
عزتالله مهرآوران در زمان حیات خود معتقد بود که حرف و شعار دردی از تئاتر ایران دوا نمیکند و برای بهبود وضعیت هنرهای نمایشی کشور باید عمل کرد و کارهای مفیدی مانند تاسیس سالن نمایش انجام داد. از دید او تا وقتی سالن نمایشی برای اجرا در اختیار هنرمندان تئاتر قرار نداشته باشد، تمام مسائل تئوری مطرح شده پیرامون هنرهای نمایشی و فلسفههای مختلف مربوط به آن ارزش چندانی ندارد و بود و نبود آنها تفاوت تاثیرگذاری در وضعیت کنونی تئاتر ایران نخواهد داشت. او باور داشت که مسئولان تئاتر باید بیشتر تلاش کنند و به سخنانی که میگویند عمل کنند تا شرایط تئاتر ایران بهبود یابد. چه خوب است در کنار پیامهای تسلیت ریز و درشتی که این روزها به مناسبت درگذشت عزتالله مهرآوران داده میشود، به این سخنان او نیز توجه لازم صورت گیرد و در عمل با همت متولیان و مدیران شهری شاهد برآوردن آرزوی بزرگ او مبنی بر افزایش تعداد سالنهای نمایش و توسعه فضاهای فرهنگی کشور باشیم.