گفت وگو با صدرالدین زاهد کارگردان نمایش افسانه ببر
نزدیکی داریو فو به نقالی و شیوه های شاهنامه خوانی ایرانی !

داریو فو با زبان طنز خاص و نگاه انتقادیش نامی آشنا در تئاتر ایران است و بارها آثار او توسط کارگردان های ایرانی روی صحنه رفته است. صدرالدین زاهد این روزها نمایش نامه افسانه ببر او که خودش آن را به زبان فارسی ترجمه کرده ، در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه آورده است.
زاهد موسس گروه تئاتری بازیگران شهر با اجراهایی نظیر باغ آلبالو ، طلبکارها و... با زاهد درباره اجرای افسانه ببر و ساختار و نمادهای موجود در آن گفت وگویی انجام داده ایم که می خوانید :
بر اساس چه ویژگی های به سراغ ترجمه نمایش افسانه ببر داریو فو رفتید؟
اولین آشنایم با نمایش نامه افسانه ببر مربوط به زمان اقامتم در فرانسه است و بعد از خواندنش به شدت نظر من را نسبت به خود جلب کرد. متن ساختاری شبیه نقالی دارد و خیلی نزدیک به نقالی و آیین سخنوری و شیوه های شاهنامه خوانی ایرانی است. به همین دلیل تصمیم به ترجمه آن کردم .داریو فو معمولا سوژه ای را برای نوشتن نمایش نامه انتخاب کرده و جلوی تماشاچی ها بسط و گسترشش می دهد. به مرور زمان که متن گسترش پیدا می کند اجراها هم ساختارشان متفاوت از هم می شود. برخی از مواقع از فو درخواست چاپ این نمایش نامه ها می شد و او این کار را انجام می داد. بعدا دوباره روی این سوژه و یا نمایش نامه کار می کرد. طبیعی است بیشتر آثار فو با متون اولیه آن تفاوت های زیادی دارد .
برای قابل فهم شدن تعابیر و فضای نمایش نامه افسانه ببر در پروسه ترجمه چه کارهایی انجام دادید؟
از همان ابتدا تصمیم گرفتم ترجمه ای مناسب و قابل فهم برای فارسی زبانان انجام بدهم.به همین دلیل در ساختار ترجمه از تکنیک رو حوضی و شاهنامه خوانی و نقالی و سخنوری استفاده کردم. البته همانطور که می دانید اشارات فو در نمایش نامه اش به پو که زادگاه کمدیا دلارته رجعت دارد. کمدیا دلارته شباهت های زیادی با سیاه بازی ایرانی دارد . برای همین در ترجمه متن از شوخی های موجود در سیاه بازی استفاده کردم . در مواقعی که در سیاه بازی کار به سمت جدی شدن می رود شخصیت سیاه با شوخی قضیه را طنز می کند و داریو فو هم تقریبا چنین رویکردی در افسانه ببر دارد.
با توجه به ساختار نمایش نامه افسانه ببر تنه ای هم به تراژدی می زند؟
بله، قاعدتا کار باید تراژدی باشد . زیرا داستان در باره سربازی است که در جریان انقلاب چین زخمی می شود. هم قطارانش حال و حوصله درمان او را ندارد و زخمش عفونی می شود و او را رها می کننند. این تم مایه تراژدی نمایشنامه است که از زبان فو به شیوه شیرینی روایت می شود و جنبه فانتزی هم به آن افزوده است . فو نمی خواسته که یک تراژدی کامل بنویسد .
آیا حضور ماده ببر با توجه به اهمیت و جایگاهش در فرهنگ چینی جنبه نماد گونه دارد؟
حضور ماده ببر تمثیلی است از این که مردی از پا می افتد و به غاری پناه می برد و داریو فو به این نمادها و تمثیل ها اشاره می کند. فو در جایی از اثرش می گوید ببر در چین مظهر و نشانه است و معنای دقیقی دارد . می گویند ملتی ببر دارند که در مقابل کوه مشکلات از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنند و دچار التهاب و استرس نشوند و در نروند و صحنه را خالی نکنند. تمام این معانی در متن هم وجود دارد.
در واقع فو با این کار دو اشاره را با هم پیش می برد . یکی اشاره ای است که به انقلاب چین دارد و دیگری اشاراتی است که به رابطه زن و مرد یا سرباز زخمی با خانم ببره می پردازد. ببری که قاعدتا باید رفتارهایش خشونت آمیز باشد اما بهتر از سایر همنوعان مرد سرباز با او برخورد می کند . زخم های مرد را درمان می کند و از او نگهداری و پرستاری می کند تا بهبودیش کامل شود . از طرفی چون مرد ناتوان از حرکت است ماده ببر به شکار می رود و مرد سرباز هم با غذای شکارآشپزی می کند و گوشت پخته با ذائقه ببر هم خوان می شود . یک جور این رابطه جنبه استعاری پیدا می کند و بر خلاف روال می شود ؛ مرد آشپز و زن شکار چی .
یکی از ویژگی های آثار فو نوآوری زبانی و فرمی در خلق کمدی است. در ترجمه و اجرا چقدر به این مسئله توجه داشتید؟
چندین نوع زبان داریم . در کمدی دلارته زبانی معمولی و عامیانه وجود دارد که با زبان سیاه بازی شباهت دارد. گهگاهی هم اتفاق می افتد که در زبان کمدیا دلارته یک نوع زبان وارونه خواندن جملات شکل می گیرد . یک جور زبان زرگری خودمان که مقداری با زبان زرگری مورد نظر تفاوت دارد. یک جور زبان بی زبانی است و چیزهای گفته می شود که در ادبیات معمول زبان ایتالیایی وجود ندارد و بیشتر ابداع بازیگران کمدیا دلارته هستند .
در افسانه ببر جاهایی باید در ترجمه معادل کلمات را پیدا کرد و مورد استفاده قرار داد. بخشی دیگر قضیه مربوط به زبان ببرها است . ببرها که زبان معمولی و قابل فهمی برای ما انسان ها ندارند و یک مقدار غرش و سر و صدا از دهان ببر خارج می شود که باید برای تماشاگر معنی پیدا کند. این معنی را باید در صوت جستجو کرد .
در ترجمه نمایشنامه دو امر متفاوت خیلی برایم مهم بود. یکی اینکه در زبان تلاش کنم ترکیباتی را پیدا کنم که بداعت تازه در کلام فارسی داشته باشند و دوم آنکه آن زبان ببرها را جا بیاندازم و این زبان بتواند خودش معنی پیدا کند تا تماشاگر بفهمد چگونه ببر و مرد سرباز با هم صحبت می کنند.
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی