نگاهی به کاربردهای دراماتراپی
ابزاری برای واگویه مسئلههای ناشناخته و رنجآور

دراماتراپی؛ ابزاری موثر برای واگویه از مسئلههای ناشناخته و رنجآور 2

مرکز دراماتراپی گیلان افتتاح شد 2
ایران تئاتر- مریم رحیمی*: مراجعی را به خاطر دارم که در وضعیت آشفته روحی به سر میبرد و هرگونه گفتار درمانی با او به استمرار لازم نمیرسید. کمی گذشت تا فهمیدم او از هر گونه برونریزی و تشریح ابتدایی خود ناامید بود؛ انگار کسی بود که از صحبت کردن انصراف داده باشد.
مراجعی دیگر، هیچ رویکردی را عملا پذیرا نمیشد. اگرچه در جلسات فردی در کلام و چهره بسیار تسلیم میدیدمش اما در اجتناب از توصیههای حرفهای، اصرار عجیبِ غیرعامدانهای داشت. شاید انگار، ناخودآگاه، با روانشناسی قهر بود؛ بعدا فهمیدم که گوشش پر شده است.
همچنین، دوستی را به خاطر دارم که به طرز مشهودی از مشکلی در رنج بود و بسیار مسلط به فرافکنی اما خودش نمیدانست. معتقد بود که بسیار هم حالش خوب است. نمیدانست افراط در خوشیهای لحظهای یک مسکن بوده و با حال خوب فرق دارد. چه حیف که وقتی عزیزی در رنج است و نزدیکانش را میرنجاند اما خودش نمیخواهد بداند که چه چیزی عذابش میدهد. میگویم چه حیف چون این فرد احتمالا تا مدتها حتی برای درمان اقدام هم نخواهد کرد شاید تا روزی که یک فروپاشی را تجربه کند.
با مکث بیشتر که نگاه کنیم خواهیم دید در اطرافمان چه بسیارند چنین افرادی و حتی دیگرانی که در این سه دسته نمیگنجند ولی برای داشتن ممکنترین سطح رضایت از زندگی به واشکافی افکار و عواطف و رفتار خود نیاز دارند.
به نظر میرسد که در جامعه ما نسبت چنین افرادی به کل جمعیت در مقایسه با عرف جهانی چشمگیرتر است زیرا:
اولا - در سالهای اخیر با گسترش فضای مجازی، موجی یا بهتر است گفته شود امواج بسیاری از آموزشهایی با مضامین روانشناسی به افکار عمومی تزریق شده است اما به دلایلی نظیر:
مختصرگویی، تلفیقهای اشتباه، تفسیرهای شخصی اشتباهتر، رویارویی در زمان نامناسب و...؛ این مشاورههای چندخطی در بیشتر موارد باعث بروز آسیبهای فردی و میانفردی در مقیاس بزرگی شدهاند که سردرگمی، تعمیمهای افراطی و برانگیختن حس بیاعتنایی در افراد نسبت به هر درمانی از جمله این آسیبهاست.
دوما- طبق آمارهای ملی سطح مطالعه میان عموم مردم ایران متاسفانه بسیار پایین است لذا حداقلِ تعمق معنوی و خودشناسی لازم برای بسیاری افراد محقق نیست و این مانع، نقش پررنگی در شکلگیری عزم افراد برای مواجهه صحیح با بحران شخصی دارد.
سوما- وجود فرهنگ نصیحتمحور در جامعهای که با مشکلات اقتصادی گسترده دست و پنجه نرم میکند میتواند باعث دلسردی بیشتر بسیاری از افراد، از رویکردهای متعارف درمانی شود.
حال در چنین وضعیتی اگر بپذیریم:
۱- که طبق کهنالگوهای رفتاری و فرهنگ متعارف ما برونریزی و خودابرازی یک هنجار محسوب میشود.
۲- و نیز هنر، در قالبهای مختلف، در میان مردم همیشه محبوب و از علایق عمیق آنها بوده است؛
پس به نظر میرسد بر اساس نیاز عمیق و فاکتورهای بومی جامعهمان، دراماتراپی به خاطر ذات خود میتواند یکی از سریعترین و موثرترین روشها، در بهبود سلامت روانی جامعه باشد.
به تعبیری راحتتر اینگونه میتوان گفت که در دراماتراپی، هنر در قالب بازی یا نمایش وسیلهای میشود تا فرد بتواند با زبانی غیر از کلام، از خود و شاید مسئله ناشناختهاش صحبت کند. علیالخصوص وقتی ساختار پیچیده زبان در کنار کمبود مهارتهای شناختی، مانع دسترسی فرد یا تراپیست به سرمنشا رنج میشود یا فرد دفاع عمیقی مقابل روشهای دیگر درمان دارد، یکی از راههای دسترسی به ریشه مجهول درد، که اولین گام در درمان خواهد بود، دراماتراپی است؛ به همین دلیل جهت انجام تغییرات بنیادین در تعالی زندگی آحاد جامعه، ترویج، حمایت و استفاده سیستماتیک از دراماتراپی بسیار لازم به نظر میرسد.
نمونه اقداماتی که به حمایت و استفاده سیستماتیک از دراماتراپی منجر میشود عبارتاند از:
۱- نهادینه کردن خدمات هنردرمانی در تربیت جوانان از طریق آموزش و پرورش.
۲- قرارگیری هنردرمانی در لیست خدمات سازمانهای مردم نهاد.
۳- منظور کردن برخی هزینههای هنردرمانی در طرحهای بیمه.
۴- انجام تحقیقات گسترده بومیِ عملمحور با مدیریت و نظارت انجمن دراماتراپی ایران و همکاری نهادهای دیگر.
* رئیس انجمن دراماتراپی استان گیلان