در استقبال جشنواره تئاتر استانی بوشهر
صحنهای به وسعت دریا از نقدینهترین بها
ایران تئاتر- محمد لطفی:در این اسکان گاه خشن و بیرحم، قوم و قبیله ایست خویشاوند همهی دریاها ...
در این اسکان گاه خشن و بیرحم، قوم و قبیله ایست خویشاوند همهی دریاها که روزی خود را از بیخ گلوی وحشیترین موجها فرا چنگ میآورند که اینهمه خود روزانه دیدن واریتههایی است از جنگیدن با طبیعت برای بقاء، صیاد و ناخدا و جاشو اینجا بر صحنهای به وسعت دریا از نقدینهترین بها یعنی جان خود میگذرند تا در قامت انسان زندگی را روایتگر باشند،
تئاتر در دیار ما قابها و نگاتیوهای به ظهور رسیدهای است از صبوری و رنج که هزارهها است در هم ضرب میشوند شاید هم ازاینرو است که مبارزه جاشویان و ناخدایان ما بازیگران نمایشی و آیینی میمانند بنام زندگی که درآ ن همه برای رسیدن به مرحله آگاهی و رتبههای والاتر از طریق دریافتهای دیداری و شنیداری در ستیز با بمبک و موج و توفان و رهایی از جهان پیرامون با رقص و موسیقی و هماهنگی در فرم و محتوا به هارمونیای میرسند شگفتانگیز،
آنسوی واژه کاتارسیس و مگر آیا رسالت تئاتر چیزی غیر از این است؟ بوشهر را اگر دریک قاب بخواهی روایت وار از مدار نگاهت بگذرانی شهری سرشار از فرهنگ و آیین و زبان و گویشهای زیبایی که همه در اینجا تشکیل فرهنگی دادهاند آنگونه زیبا و شکوهمند که میمانی از کدام بگویی که اجحاف در حق آنیکی نباشد، این خردهفرهنگها و آیینها آنقدر گستره وسیعی از زبانشناسی و مردمشناسی را در برگرفته که در ژرفنای تاریخی فراتر ازآنچه میشناسیم ریشه دوانیده و هنوز هم در حال نفوذ در لایههای ناآشنا است، جشنواره تئاتر ویترین این آدمهاست، تئاتر رؤیاهای آنها را در خلوت خالی خیال به معنی میرساند، در ستایش آنهمه زیباییشناسی و هنر و تلاش برای رویدادی دیگرانها در این روزهای ملالآور کرونایی، دستمریزاد دارد کسانیکه در شرایط فعلی از خود میگذرند، جشنواره راه میاندازند تا فروغ تئاتر بماند تابان، بدون شک این آدمهای نجیب و عاشق تئاتر آنها در این سامان یعنی بوشهر که در تئاتر ایران محل الگو و اتکاست پیشاهنگان تکثیر عشق به هنر هنرها یعنی تئاتر در این برهه از روزگارند، هنرمندانی که هنر ستودنیشان عاشقانههای است که جاری میشود بر صحنه، اینآنهمزاد دیرینه تئاترند که اینگونه تئاتر را به تپش جاودانگیاش و به تمنای زلال روحشان گره میزنند، زبان مردمی و تعریفی از جغرافیایی که اشاره رفت، فرزندان ناخدایان و جاشویان که تمام مشکلات را هروله میروند تا عشقشان به تئاتر طعم بوسههای آتش بگیرد.
بر خود واجب میدانم تا از تلاش تمامی دستاندرکاران خصوصاً انجمن نمایش، گروهای نمایش و هر آنکه دستی در روشن نگهداشتن چراغ صحنه داشته و دارد سپاسگزاری نمایم؛ با درود...