در حال بارگذاری ...

یادداشتی بر کتاب تماشاخانه اساطیر

"تماشاخانه اساطیر" می‌تواند برای طیف وسیعی از مخاطبان از علاقه‌مندان به اسطوره و آئین‌ تا جامعه شناسان به خود جذب کند و با ساختار قابل انعطاف خود هر مخاطبی می‌تواند بر پایه دانش خود جدول‌های تطبیقی مقایسه‌ای دیگری را به کتاب اضافه کند تا با جمع‌بندی و تغییر زاویه، کشفی جدید از محتوای کتاب و دانش پیشینش فراهم آورد.

لاله خسروی:

کتاب تماشاخانه اساطیر مشتمل بر هفت فصل به بررسی ظهور اسطوره و کهن نمونه‌ها در تاریخ ادبیات نمایشی ایران از آغاز تا دهه هفتاد شمسی می‌پردازد. آن چه که بیش از هر چیز در این تحقیق به نظر می‌رسد گستره وسیع اطلاعات و نحوه ارائه آن است. این کتاب به نویسندگی دکتر نغمه ثمینی در پاییز 1387 نخستین بار توسط نشر نی به چاپ رسیده است.
مولف ابتدا به دسته‌بندی و مقایسه خویشکاری‌ها در اساطیر سرزمین ایران و پس از آن در فصل بعدی به تجلی این اساطیر در ادبیات پیش از اسلام ایران می‌پردازد. کتاب این فرض را دور از ذهن نمی‌داند که اولاً چیزی به نام متون نمایشی دراماتیک با ساختار بوطیقای ارسطویی در ایران پیش از اسلام موجود نیست، آن چه هست متونی با ساختار پرسش و پاسخ است که به طور ضمنی شواهدی از اجرای آن‌ها در دوران معاصرش ثبت شده، دوماً بسیاری از این متون خود ارجاع هستند و دشواری تحلیل آن در پیدا کردن سویه‌ای است که بتوان آن‌ها را به سنت‌های پیشتر ارجاع داد. فصل سوم با ادبیات مشروطه آغاز می‌شود و مولف با توضیح این که متن نمایشی دراماتیک مکتوبی در این فاصله زمانی ـ حدود دوازده قرن ـ از پیش از اسلام تا مشروطه موجود نیست، به بررسی نمونه‌ها می‌پردازد. در عصر مشروطه شعار تجددطلبی در برابر سنت قرار می‌گیرد و منجر به اسطوره ستیزی جامعه روشنفکری ایران می‌شود. اما این مسائل در سویه خودآگاه اتفاق می‌افتد و در ناخودآگاه جمعی این نسل نیز شاهد بازگشت مجدد برخی از اساطیر هستیم. به استناد نمونه‌های بررسی شده در کتاب می‌توان این دوران را ظهور اسطوره قدرت دانست. دو فصل بعدی با تقسیم‌بندی میان درام واقع‌گرا و درام‌ فراواقع‌گرا به خوانش کهن نمونه‌ای از متون نمایشی دهه چهل و پنجاه شمسی می‌پردازد. پس در فصلی دیگر آن دسته از متون نمایشی را بررسی می‌کند که اساطیر را دستمایه اقتباس قرار دادند. جمع‌بندی این دوره تاریخی کهن الگوی غریبه در خانه را برجسته کرده است. در آخرین فصل نگارنده با حفظ سویه پیشین به فضای دهه شصت شمسی می‌پردازد که با ظهور دو رویداد برجسته این دوران ایزد شهید شونده و قربانی برای باروری است. در پایان پیوست کوتاهی از خلاصه‌های نمایشنامه‌ها و منابع و نمایه کتاب ذکر می‌شوند.
از همین خلاصه مختصر هم می‌توان به این استنباط رسید که با تحقیقی دشوار و مفصل روبه‌رو هستیم. دشواری‌هایی که کتاب را در لبه تیغی قرار می‌دهد و هر آینه می‌تواند به امکان فرو غلتیدن به تحلیلی غیر علمی و مصادره به مطلوب منتهی شود. چرا که تحلیل متون متنوع از دیدگاه نقد اسطوره‌ای/کهن الگویی که هر کدام شیوه منحصر به خود را می‌طلبد، حداقل می‌تواند باعث اغتشاش ذهنی مخاطب شود. به نظر می‌رسد آن چه که باعث نجات تحقیق با کمترین ضریب خطا می‌شود شیوه تحقیق است. با حضور پررنگ جداول تفهیمی/توضیحی، زبان ساده و بی‌تکلف متن و طرح پرسش‌ها و ارائه پاسخ‌ها، گام به گام پیوند مولف و خواننده در این راه پر پیچ و خم برقرار گشته. هنگام مطالعه متن این احساس در خواننده به وجود می‌آید که در هزارتویی اسرارآمیز فرود آمده ولی به واسطه دستگاه مکان یابی که به او داده شده می‌تواند در هر لحظه با دانستن موقعیت نقشه بدون آن که سر در گم شود، از سر فرو بردن در الگوهای ناخودآگاه جمعی‌اش لذت برد. نگارنده این یادداشت بر آن نیست که به تحلیل‌های کتاب و نتایج حاصله آن مهر جامعیت بزند زیرا که فاقد دانش لازم برای چنین نتیجه‌گیری است. پیشنهاد این یادداشت نگاه به کتاب"تماشاخانه اساطیر" به عنوان یک الگوی دقیق و روشن از شیوه تحلیل گام به گام نقد اسطوره‌ای/ کهن الگویی است. شیوه‌ای که در آن مولف موارد مغشوش و مبهم یا در پاره‌ای از موارد منابع ضد و نقیض را نادیده نمی‌گیرد با اشاره به آن‌ها و باقی گذاشتن نقاط تاریک و مبهم در جای خود، به تحلیل آثار می‌پردازد، با این روش هوشمندانه هم راه را برای نقادی‌های بعدی هموار می‌کند و هم با ذکر موارد مبهم خود را از تیغ اتهام چشم بستن بر موارد دیگر رها می‌کند.
پیشتر در اشاره اجمالی ذکر آمد که کتاب چگونه خواننده را با خود همراه می‌کند و از تحقیق سنگین و خسته کننده به کتابی جذاب و لذت بخش تبدیل می‌شود. کتابی که در هر فصلش سوالات زیادی را در ذهن مخاطب علاقه‌مند به جامعه‌شناسی، تاریخ و اسطوره ایجاد می‌کند و این سوالات در ذهن مخاطب می‌تواند با سیاست و سیر مدنیت در جامعه ایران رابطه برقرار کرده و از این الگوها به الگوهای دیگری برسد. چنانچه مولف هم به استناد مقدمه کتاب امیدوار بوده تا"تماشاخانه اساطیر" بتواند در سطحی فراتر از محک نقد کهن الگویی/ اسطوره‌ای در ادبیات نمایشی ایران، گامی در جهت شناخت ریشه‌های هویت جمعی ما ایرانی‌ها باشد. در این کتاب بیش از پنجاه جدول و انواع نمودار را می‌توان به فراخور نمونه مورد تحلیل مشاهده کرد که همگی به منظور روشن کردن روند تحقیق به کار می‌روند تا نشانه‌های موجود در متن را با نشانه‌های اسطوره‌ای مقایسه کند و یا به تفهیم یا کاربرد مدلولی در نمونه بپردازد. در این کتاب اساطیر از حیث موقعیت و خویشکاری مورد الگوبرداری قرار می‌گیرند و بر همین پایه نمونه‌های نمایشی تحلیل می‌شوند اما اشاره‌ای به ساختار نمایشنامه‌ها و امکان ظهور وجوه اساطیری/کهن الگویی در ساختمان سازه درام‌های مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. شاید در این نمونه‌ها و یا در الگوها امکان برای این نوع مقایسه وجود نداشته یا حتی مولف حیطه تحقیق خود را محدود به این نوع خاص از الگوسازی کرده است اما چون در متن کتاب اشاره‌ای به این مطلب مشاهده نمی‌شود جای سوال در ذهن نگارنده این یادداشت باقیمانده که چرا از این زاویه به مقایسه اساطیر و نمایشنامه‌ها و کشف رابطه احتمالی میان ساختار نمایشنامه‌ها با الگوهای ساختاری اساطیر نپرداخته‌اند.
در پایان لازم به ذکر است که"تماشاخانه اساطیر" می‌تواند برای طیف وسیعی از مخاطبان از علاقه‌مندان به اسطوره و آئین‌ تا جامعه شناسان به خود جذب کند و با ساختار قابل انعطاف خود هر مخاطبی می‌تواند بر پایه دانش خود جدول‌های تطبیقی مقایسه‌ای دیگری را به کتاب اضافه کند تا با جمع‌بندی و تغییر زاویه، کشفی جدید از محتوای کتاب و دانش پیشینش فراهم آورد. می‌توان با کمی گشاده‌ دستی اعلام کرد که کتاب"تماشاخانه اساطیر" از آن دسته از کتاب‌هایی است که با خواندن تمام نمی‌شوند و به انحای دیگر در ذهن مخاطب با نظم الگوسازی که برقرار کرده، امتداد می‌یابد.