باحسین فرخی، مدرس وکارگردان
متاسفانه نمایشهای سنتی ما در حال نابودی است. هم در سیستم آموزشیمان این نابودی را میبینیم و هم متولیان و پژوهشگرانمان به این نوع آثار توجهی ندارند.
بهاران بنیاحمدی:
حسین فرخی یکی از اساتید باسابقه نمایشهای سنتی در دانشکده سینما تئاتر است. و اگر چه علاقهمند به اجراهای سنتی است اما سال گذشته اجرای مدرنی از”مکبث” را به روی صحنه برد. در حال حاضر مشغول آماده کردن”تله تئاتر”ی برای شبکه چهار است.
حسین فرخی در گفتوگوی کوتاه از روند ضعفهای نظام آموزشی دانشگاهها به ویژه در بخش آموزش تئاتر سنتی میگوید.
فرخی یکی از ضعفهای عمده نظام آموزشی را در انتقال اطلاعات نمایشهای سنتی ایران میداند و میگوید:«متاسفانه نمایشهای سنتی ما در حال نابودی است. هم در سیستم آموزشیمان این نابودی را میبینیم و هم متولیان و پژوهشگرانمان به این نوع آثار توجهی ندارند. ما بعد از مرگ اساتید خیمه شب بازی مانند استاد خمسهای و... دیگر خیمه شب بازی به معنای واقعی را نداریم.» وی در ادامه به تئاتر ملی اشاره کرد و گفت:«سالهاست در کشور ما مسئله تئاتر ملی مطرح میشود حتی از 50 سال گذشته نیز این موضوع مطرح بوده ولی در عمل میبینیم که اتفاقی نیافتاده است.»
او در پاسخ به اینکه چطور میتوان از روشهای خلاق برای آموزش شیوههای نمایش در ایران استفاده کرد، میگوید:«روشهای ما نیاز به بازنگری اساسی دارد. کارهای تصویری میتواند بسیار موثر باشد یعنی مثلاً وقتی میخواهیم با دانشجو از مراسم میرنوروزی صحبت کنیم داشتن منابع تصویری بسیار مفیدتر است. اما متاسفانه ما از نمایشهای سنتیمان هیچ تصویری در دست نداریم و تنها دانشجوی ما با یک سری مفاهیم کلی تئوری و صرفاً با یک سری لغات و واژهها آشنا میشود که به درد او نمیخورد.»
او میگوید:«حتی به نظر من اگر هزینهای صرف شود، موثر است. باید کارهای ریشهای انجام شود تا خرده نمایشهای سنتی ما فراموش نشود. نمونههایی از آنها باید ساخته شود تا دانشجو به شکل کاملاً ملموس مفاهیم را درک کند.»
وی ضمن اشاره به این نکته میگوید:«نکته دیگر مسئله کاربردی است. نمایشهای ایرانی را طی این سالها کاربردی نکردهایم. آنها را وارد نمایشهای معاصرمان نکردیم و هرگز به چگونگی آنها فکر نکردیم. گروههایی باید باشند که این نمایشها را کاربردی کرده و وارد نمایشهای معاصر کنند. همانطور که پیتر بروک از تعزیه تاثیر میگیرد ما هم میتوانیم از این شیوهها استفاده کنیم تا با ورود آنها به نمایشهای معاصرمان علاقهمندی بیشتری در دانشجویان ایجاد کنیم.» او شناخت نمایشهای سنتی را مهم شمرده میگوید:«ارزشهای فرهنگی ما در این خرده نمایشهاست و باید آنها را شناخت.»
او یکی از دلایل عدم استقبال دانشجویان را دوران معاصر میداند و میافزاید:«ما در عصر شتابزدگی زندگی میکنیم. همه چیز با شتاب در حال عبور از ماست و طبیعی است که نسل جدید درگیر این شتاب شده و زیاد مایل نیست در گذشته فرو برود و آن را بشناسد. همچنین شناخت و مطالعه این نمایشها وقت میگیرد و دانشجویان حاضر نیستند چنین وقتی را برای شناخت آنها بگذارند.»
او همچنین شیوه برخورد سیستم آموزشی تئاتر کشور در مقابل این نوع نمایشها را ضعیف میداند و میگوید:«نگاه سیستم آموزشی در ایران هم در حد 2 واحد است در حالی که ما 17 جلسه میتوانیم فقط راجع به تعزیه حرف بزنیم و نمایشهای ما این قابلیت را دارد که حتی برای هر کدام از نمایشها یک ترم درسیمان را به آن اختصاص دهیم و به طور کلی معتقدم نگاه سیستم آموزشی نگاه کاملاً موجزی است.»
او ضمن بیانگیزه شمردن برخی از دانشجویان میگوید:«امروزه برای دانشجویان ما حتی خواندن یک نمایشنامه ساده معضل است. برایشان سخت است که حتی یک نمایشنامه ساده را بخوانند. چرایی این امر را هم میتوان در بسیاری از مناسبات اجتماعی دانست. در جامعه ما آنقدر دلالی و کم کاری ریشه دوانده که کمتر کسی فکر میکند باید زحمت بکشد و فعالیت کند. این در دانشگاههای ما هم صادق است. یک دانشجو فکر میکند وقتی بدون تلاش میتوان یک شبه پولدار شد چرا باید درس خواند؟! ضمن اینکه امنیت شغلی برای دانشجویان هم مهم است وقتی دانشجو، هنرمندان نسل قبل خود را میبیند یا وقتی اساتیدش را میبیند که شرایط مطلوبی ندارند، سرخورده میشوند.»
او در انتها اظهار میکند:«سیستم ما نیاز اساسی به تغییر و تحول دارد روشهای آموزشی ما روشهای 40 سال پیش است ولی ارتباط بین اساتید و دانشجویان باید یک ارتباط دو سویه باشد. یعنی همانقدر که استاد مایه میگذارد دانشجو هم باید انرژی بگذارد، همینطور برعکس. وقتی برای آموزش شیوههای نمایش سنتی مثلاً نقالی را به کلاس میآوریم تا مجلس پردهخوانی و نقالی را توضیح دهد و این روش ملموس برای دانشجویان جذاب است. همانطور هم باید دانشگاه هزینه کند تا این روش را بتوانیم ادامه دهیم چرا که آوردن یک نقال یا پردهخوان به هر حال هزینه دارد.»