در حال بارگذاری ...
مروری بر مقالات ادوار جشنواره نمایش های آیینی و سنتی

نقش و جایگاه موسیقی در نمایش تخت‌حوضی

ایران تئاتر-داوود فتحعلی‌بیگی: موسیقی یکی از عناصر اصلی و تفکیک‌ناپذیر نمایش‌های شادی‌آور ایرانی است که در جای‌جای نمایش نمودهای آن را می‌توان ملاحظه کرد.

سازهای پایه مورداستفاده در تخت‌حوضی که کاربرد نمایشی نیز دارد، کمانچه و تنبک هستند که گاه تار هم به‌عنوان ساز تزئینی به آن اضافه می‌شود.

ناگفته نماند که بعد از آشنایی دسته‌جات مطرب و نمایشگر با سازهای ویولن و قره‌نی بعضاً به جای ساز کششی کمانچه، از این‌ها استفاده می‌شده است.

نظر به این‌که در گذشته، نمایش‌های تخت‌حوضی به مناسبت جشن عقد و عروسی به اجرا درمی‌آمد و گروه نوازندگان و نمایشگران در قالب یک دسته مطرب دعوت می‌شدند، پیش از شروع نمایش و برای سرگرمی مهمانان و تماشاگران، قطعات مختلفی از موسیقی نواخته می‌شد که این رویه بعد از راه‌یابی نمایش‌های تخت‌حوضی (سیاه‌بازی) به تماشاخانه‌های رسمی به‌صورت موسیقی (پیش‌نمایش) ادامه پیدا کرده و امروز نیز معمول و مرسوم است.

موسیقی پیش‌نمایش بسته به ذوق نوازندگان می‌تواند (رنگی، ضربی، مقامی و ...) یا ترانه‌ای باشد و یا فکاهی یا مناسبتی.

کارکردهای موسیقی سازی در نمایش تخت‌حوضی

1.موسیقی آغازین

در آغاز نمایش پیش از آمدن تقلیدچیان بر صحنه معمول بوده است که قطعه‌ای نواخته شود چنانچه نمایش، مضمون و قصه‌ای تاریخی یا افسانه‌ای مانند موسی و فرعون، یوسف و زلیخا، بیژن و منیژه، بهرام و گل‌اندام و... داشت قطعه‌ای موسیقی با ضرب‌آهنگ آرام و متناسب ورود نقش پوشان درباری نواخته می‌شد تا تقلیدچیان ورود کرده و بر روی تخت حوض مستقر شوند. این قطعه در بین دسته‌جات مطرب به والس مشهور بود.

درصورتی‌که موضوع نمایش حول محور روابط خانوادگی تنظیم شده بود و شخصیت‌های آن از مردم کوچه و بازار بودند، نمایش با رنگ مشهور (حاجی و سیاه) آغاز می‌شد که همراه بود با ورود تقلید‌چیان نقش حاجی و سیاه که توأم بود با شوخی و رقص شکسته و اداواطوار که از لحظه‌ خروج از صورت خانه شروع می‌شد و تا زمان راه رفتن به دور تخت حوض و استقرار بر روی آن ادامه داشت. امروز نیز می‌توان قرار و قاعده‌ گذشتگان را سرمشق قرار داد.

2.موسیقی فاصله‌ صحنه‌ها

این قسمت از موسیقی سازی انتخابی و به عهده‌ نوازندگان است، مگر این‌که بنا به‌ضرورت قطعه ویژه‌ای ساخته و نواخته شود کاربرد موسیقی سازی در این بخش، پر کردن فاصلۀ صحنه‌ها به‌منظور تغییر صحنه و یا نقل‌مکان تقلیدچی از جایی به جای دیگر در اجرای سنتی نمایش تخته حوضی است.

3.همراهی با تقلیدچی و نقش‌پوش‌ها

به هنگام ضرورت همکاری تقلیدچی و نوازنده، موسیقی سازی می‌تواند رنگی باشد ویژۀ رقص یا قطعه‌ای باشد تنظیم شده جهت همراهی با حرکات موزون یک یا چند تقلیدچی. گاه نوازنده بر حسب قرارداد از پیش تعیین‌شده یا فی‌البداهه، در مقام شوخی و مضحکه سربه‌سر نقش پوش یا شخص بازی می‌گذارد.

در چنین موقعیتی نوازنده و موسیقی به‌منزله یک کنشگر وارد عمل می‌شود.

در این‌گونه صحنه‌ها، سازهای تنبک و کمانچه (یا هر ساز کششی دیگر) تک‌تک یا توأمان به کار گرفته می‌شوند، مانند صحنه‌ای که سیاه می‌خواهد پاورچین‌پاورچین و مخفیانه کسی را تعقیب کند یا از محلی به محل دیگر برود. در این شرایط ضرب‌آهنگ موسیقی و با حرکت نقش‌پوش، هماهنگ می‌شود.

4.فضاسازی و اصوات نمایشی

موسیقی سازی، به‌عنوان موسیقی نمایشی در القاء موقعیت‌های مختلف حسی (عاطفی) صحنه و اشخاص بازی می‌تواند نقش‌آفرینی کند، مانند لحظات اضطراب یا هیجانات تعقیب و گریز و ترس و اندوه و... تولید اصواتی مانند کوبیده شدن در یا باز شدن دری که لولایش جیرجیر می‌کند و ...هر گونه صوت ممکن و لازم، از دیگر کارکردهای موسیقی سازی در نمایش تخت‌حوضی است.

موسیقی آوازی

موسیقی آوازی که اغلب با موسیقی سازی همراهی می‌شود، به تناسب مقام و موقعیت‌های مختلف نمایشی اشخاص بازی، به‌صورت فردی یا گروهی و در قالب جدی یا فکاهی به اجرا درمی‌آید.

الف_ معرفی موضوع و مضمون نمایش

 موسیقی شروع نمایش گاه ممکن است به‌صورت ترانه اجرا شود.

ترانۀ آغازین نمایش، ترانه‌ای است که به‌منظور معرفی مضمون و موضوع نمایش یا نقد کاستی‌های اجتماعی و سیاسی روزگار هم‌عصر تقلیدچیان به‌صورت پیش‌خوانی یا تک‌خوانی به اجرا درمی‌آید قالب این‌گونه ترانه‌ها مانند نمونه‌های ذیل فکاهی و طنزآمیز است.

الف1. تصنیف مقدمۀ بنگاه تئاترال

نمایش با آواز جمعی بازیگران شروع می‌شود:

ما بلبلان ایرانیم سرود شادی می‌خوانیم

خوب می‌خوریم خوب می‌خوابیم

 این را فقط می‌دانیم

چه چه زنان در گلستان

 همیشه ما خندانیم

کار طرب پیشه ما مسخرگی ریشه ما لودگی اندیشه ما

دنیای بهتر کیسه پر زر نه اهل این‌ور نه اهل اون‌ور

 بزن به سیم آخر

ای مردم نو دیده تازه به خود قبا دیده

آسه برو آسه بیا

 برنامت شد چیده

بی‌فکر و خیال بی‌رنج و ملال

 زبانت را بریده

مرگ تو این دل بی غمه هوش و حواسش تو ممه دنبال هم عین رمه

کیسه پر زر نه اهل این‌ور نه اهل اون‌ور

 بزن به سیم آخر

اگر می‌خواهی این‌جا جای باشه ماشینی قشنگ زیر پات باشه

 این تنها راشه

خوشبخت و پولدار فربه و بیمار

هر جا که آشه کچل فراشه

درد و غم خلق خدا گشته ز جان تو جدا غارت و کشتار و فنا

دنیای بهتر کیسه پر زر نه اهل این‌ور نه اهل اون‌ور

 بزن به سیم آخر

نوع جدیدی ز بشر خالص و پاک و بی‌ضرر ساخته شده با کر و فر

دنیای بهتر کیسه پر زر نه اهل اون‌ور نه اهل این‌ور

 بزن به سیم آخر

معرفی شخصیت

یکی از کارکردهای موسیقی آوازی در نمایش تخت‌حوضی معرفی آهنگین شخصیت است این شیوه از معرفی در شبیه‌خوانی و تقلیدهای اندرونی زنانه نیز معمول بوده است؛ مانند نمونۀ ذیل که منسوب است به مهدی مرسی (مصری):

سیاه- در اثر نوکری و زحمت ارباب

می‌کند هرلحظه دلم کپ و کپ و تاپ‌تاپ

مثل الاغ در زیر بارم همیشه

صبح‌ها توی آفتاب و شب‌ها زیر مهتاب

غر و غر و غر از صبح تا شب وق و وق و وق از شب تا صبح می‌کند ارباب

می گه مواجب، می گه چه واجب؟

بدهکارم من به بقال و به کاسب

پس بابا ول کن برم دنبال کارم

از دست تو زندگی، دیگه ندارم

اربابی دارم، خیلی مقبوله

می‌کشد تریاک، روزی دو لوله

سر هر سفره می‌زنه حرصی

نوکری داره خدا، مهدی مرسی

 چنانچه ملاحظه شد در قطعۀ بالا سیاه نه‌تنها خود که شرح احوال و مناسباتش با ارباب را به زبان می‌آورد.

ج: زبان‌حال‌خوانی

مقصود از زبان حال، شرح احوالات روحی و روانی شخص بازی به‌صورت آهنگین است که گاه به نیابت از وی، توسط خوانندۀ همراه دسته مطرب خوانده می‌شود و گاه توسط نقش‌پوش (در صورت خوش‌خوان بودن) به اجرا درمی‌آید.

زبان حال گاه تک‌نفره به اجرا درمی‌آید مانند زبان حال پروین در نمایشنامۀ حقیقت عشق

پروین: ز هجر روی تو تا کی فکار باید بود

به راه وصل تو تا چند زار باید بود

به حیرتم ز پی مختصر ملاقاتی

چگونه این همه چشم‌انتظار باید بود

هر آن‌که مهر تو در دل به آرزویی داشت

مدام از چه سبب بی‌قرار باید بود

کسی که پیش جماعت اسیر گشت چو من

گمان کنم که همه عمر خوار باید بود (دفتر تقلید 3- 1396- 216)

چنان‌که ملاحظه شد، گفتاری که آورده شد منظوم است و آهنگین خوانده می‌شده است. در نمایشنامۀ مذکور به‌دفعات از زبان دو عاشق (پروین و جمشید) و گاه فیروز (سیاه) اشعاری سروده شده است.

زبان حال موزون را می‌توان به تناسب اشعار و موقعیت صحنه و شخص بازی به روش ضربی خواند مانند زبان حال مردی که از رفتار زن خویش گله‌مند است.

یک زنی دارم گلین باجیه

از صبح تا شب مشغول وراجیه

هیچی بلد نیست به‌جز اشکنه

هر چی به دستش برسه می‌شکنه

وای از اون روزی که مهمون داریم

مرغ و مسما و فسنجون داریم

تا که می‌گم راه برو ول می‌شه

زود کف دستش پر تاول میشه

تا که می‌گم کار بکن شل میشه

خودشو به اون راه می‌زنه خل میشه

حرف به گوشش می‌زنم کر می‌شه

یا که دور از جون کمکی خر میشه

کی می‌شه این خانم پر فیس و باد

با من بیچاره کمی راه بیاد (مرتضی احمدی، 1380- 39)

زبان حال خوانی از رویه‌های معمول و مرسوم در برخی از بازی‌های شادی‌آور زنانه که زیرمجموعه تقلید به شمار می‌آیند، نیز بوده است که بیشتر با مشارکت جمعی به اجرا درمی‌آمده است مانند بازی (هوو، هوو دارم) که در بزم‌های زنانه، در اندرون خانه‌ها و در حلقۀ میانی شرکت‌کنندگان به اجرا درمی‌آید. در این بازی یک نفر تقلیدچی زن یا زن پوش (در صورت مردانه بودن مجلس بزم) ایفای نقش می‌کرده است و دستۀ مطرب یا جمعیت حاضر در مجلس با کف زدن و دم‌گیری با او همراه می‌شدند.

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه لب داشتم یه همچین (لبخند به لب می‌آورد) حالا هوو کرده همچین (لبخند را بد حالت می‌کند)

خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه دهن داشتم یه همچین (دهان خود را خوش حالت می‌کند) حالا هوو کرده همچین (دهان خود را کج می‌کند)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه گردن داشتم یه همچین (گردن خود را افراشته نگه می‌دارد) حالا هوو کرده همچین (گردن خود را کج می‌کند)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلید چی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه چشم داشتم یه همچین (چشمان خود را درشت و بادامی نشان می‌دهد) حالا هوو کرده همچین (چشمان خود را چپ یا کور نشان می‌دهد)

 دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه گیس داشتم یه همچین (حالت آشفته به موهای خود می‌دهد)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه دست داشتم یه همچین (دست را کشیده و خوش حالت نشان می‌دهد) حالا هوو کرده همچین (دستش را کج می‌کند)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه پا داشتم یه همچین (پایش را کشیده و خوش رفتار نشان می‌دهد) حالا هوو کرده همچین (پایش را کج‌وکوله نشان می‌دهد و لنگان راه می‌رود)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو

تقلیدچی: هوو هوو دارم هوو، دل بی‌قرارم هوو، روزی که هوو نداشتم، چه روزگاری داشتم، یه قد داشتم یه همچین (قد خود را کشیده نشان می‌دهد) حالا هوو کرده همچین (قد خود را خمیده نشان می‌دهد)

دم‌گیری: خیر نبینی هوو، الهی بمیری هوو (مرتضی احمدی، 1380- 139) (جواد انصافی 1388-89)

د- گفت‌وگوی موزون و آهنگین

یکی دیگر از کاربردهای موسیقی آوازی در نمایش تخت‌حوضی، گفت‌وگوی آهنگین می‌باشد که در نمایش‌های سنتی و تاریخ ترانه‌سرایی در ایران، این شیوه بارها تجربه شده است.

از جمله نمونه‌هایی که بدان می‌توان اشاره کرد، گفتگوی آهنگین کوتاهی است بین سلیمان و کتایون در فقره‌ای از صحنۀ نهم سیاه‌بازی رام کردن زن سرکش.

کتایون: تو فضولی یا مدعی‌العموم

سلیمان: (می‌خواند) نه مدعی‌العموم

 خانم، نه من فضولم

 بشنو ز من کلامی

 دارم عرض سلامی

 من اومدم خواستگاری، بر من تو منت گذاری، گردی تو همسر من

 نه معتادم نه سیگاری، نه فکر مردم‌آزاری

 خواهم شوی زن من

کتایون (ضربی می‌خواند): اگه نری از اینجا، می‌ندازمت من از پا، از مردن تو سیاه باکی ندارم اصلاً، از لنگه‌کفش و دگنک از کاسه و کوزه و الک هر چی بیاد به دستم خرد می‌کنم توی سرت تا خون بشه اون جگرت

گفتوگو‌نویسی موزون در قلمرو هنرهای نمایشی از دیرباز معمول بوده است که نمونۀ بارز و کامل آن را در شبیه‌خوانی سراغ داریم. این‌گونه گفت‌وگو‌نویسی در تقلیدهای اندرونی هم یافت می‌شود مانند بازی و تقلید (تو به باغ رفته بودی) که ویژگی نمایشی دارد. این بازی به دو روایت ثبت شده که در روایت اول یک نقش‌پوش خواننده با مشارکت جمعیت حاضر در مجلس آن را اجرا می‌کند و در روایت دوم دو نفر نقش‌پوش خواننده در بازی شرکت می‌کنند. / نک. بازی‌های نمایشی. تألیف ابوالقاسم انجوی شیرازی/

بازی دونفره در صورت اجرا در مجلس مردانه توسط دو مرد و در مجلس زنانه توسط دو زن انجام می‌پذیرد. به روایت جواد انصافی این بازی توسط یک زن و یک مرد پوش به اجرا درمی‌آید.

خوانندۀ اول: آی تو به باغ رفته بودی؟

خوانندۀ دوم: بله، بله، رفته بودم

خوانندۀ اول: یار منو دیده بودی؟

خوانندۀ دوم: بله، بله، دیده بودم

خوانندۀ اول: کجای یارم درد می‌کرد؟

خوانندۀ دوم: سر یارت درد می‌کرد

خوانندۀ اول: سر یار سربند می‌خواد سربند بالابند می‌خواد. دلم می‌خواد نازش کنم، قصه بگم خوابش کنم.

در میان خرده نمایش‌های فکاهی، انتقادی، نمونه‌هایی در قالب گفتگوهای دونفره موجود است که بعضاً در مجالس شادمانی یا تئاتر به‌عنوان پیش‌پرده به اجرا درمی‌آمد؛ مانند پیش‌پرده گل پری جون که شعر و آهنگ آن منسوب به اصغر تفکری است.

 گل پری جون

مرد: گل پری جون زن: بله

مرد: این‌جایی جون زن: بله

مرد: بیا بریم زن: نمیام

مرد: کمک می‌خوای زن: نمی‌خوام

مرد: خسته می‌شی زن: نمی‌شم

مرد: بده به من زن: نمی‌دم

مرد: وای وای وای چقدر اطوار می‌ریزی زن: چه پر رویی چه هیزی

مرد: مردم واست ای دلبر مه‌پیکر من زن: کمتر بذار ای بی‌حیا سربه‌سر من

مرد: خون می‌کنی دلم زن: ول کن بذار برم

مرد: وه چه شر و شوره زن: نمی‌خوام مگه زوره

مرد: شوخی میگی زن: نخیر

مرد: راسی میگی زن: نخیر

مرد: جدی میگی زن: نمی‌دونم

مرد: پس چی می‌گی زن: چه می‌دونم

مرد: تو دختری زن: البته

مرد: بی‌شوهری زن: البته

مرد: وای وای وای شبا تنها می‌خوابی زن: نمی‌دمت جوابی

مرد: به‌به عجب لپی چنان سیب رسیده زن: مرگ تو تا حال از درخت هیچ کس نچیده

مرد: یک گاز بده به من زن: گمشو ور نزن

مرد: دیگه شدم اسیر زن: گمشو برو بمیر

ه. آواز بین صحنه‌ای

آواز‌خوانی در فاصلۀ میان صحنه‌ها به چند منظور انجام می‌گیرد

1.سرگرمی و پر کردن فاصله صحنه‌ها

 هنگام تعویض صحنه یا تغییر مکان و زمان در نمایش مانند ترانه زیر که در برخی از سیاه‌بازی‌های نیم‌قرن پیش خوانده می‌شد

قربان صفات، خواجه باشی

قربان وفات، خواجه باشی

2.هشدار و تذکر

آوازخوانی در فاصلۀ بین صحنه‌ها بدین‌منظور بیشتر به قصد آگاهی دادن به بینندۀ نمایش و نقب زدن به احوال روزگار هم‌عصر تقلیدچیان انجام می‌گیرد.

در فاصلۀ صحنه‌ای از نمایش عفریته ماچین ساخته رضا میرلوحی قطعه‌ای آهنگین توسط یک خوانندۀ بازیگر، خوانده می‌شود با عنوان موش اومد که شعر آن منسوب به ابوالقاسم حالت می‌باشد و آهنگ آن منسوب به اسماعیل مهرتاش است.

خواننده: موش اومد و موش اومد، زن دایی جون نترسی

بادیه رو روش دمر کن، خان دایی رو خبر کن

آخ، آخ، آخ، اوناهاش داره میره، داره قلبم می‌گیره

موزیک

موش اومد و موش اومد، گربه ما تو خوابه

سوال ما تو دنیا همیشه بی‌جوابه

موش اومد و موش اومد، این تله‌موش خرابه

آخ، آخ، آخ، اوناهاش داره میره، داره قلبم می‌گیره

3.تاکید بر مضمون

آوازخوانی در بین صحنه‌ها می‌تواند به‌منظور تأکید بر مضمون اصلی یک نمایش‌نامه انجام گیرد، چنان چه در سیاه‌بازی «انسانم آرزوست» هر صحنه با تصنیفی آغاز می‌شود که ضمن تأکید بر یکی از مضامین نمایشنامه، مقدمه آن صحنه نیز به حساب می‌آید، مانند:

یک شب به بابام گفتیم، گفتیم که بابا لختیم

از بس که زدیم سگ دو پی کار تو کوچه

این پارو ببین، پر شده از تاول و میخچه

گفتمش که به من چه / که به من چه / که به من چه!

رفتیم به ننم گفتیم، گفتیم ننه ما پختیم

آفتاب تو کوچه، داد می‌زنیم، بخر آلوچه

حسرت به دله، مدرسه و کیف و کتابچه

گفتش که به من چه / که به من چه/ که به من چه!

بابا آب‌خنکی/ بادکنکی/ یه حرف دل خوش کنکی/ یه لونه و کاشونکی/

پدر جونی/عزیز جونی/ رخت و لباس و آب و نونی/

دوا دکتر درمونی

مگه ما بندۀ خدا نبودیم

چه روزگار خوب و خوشی داشتیم

اگه ما بچه گدا نبودیم




نظرات کاربران