سجاد یاری کارگردان نمایش «ارغوانی»:
نمایش ایرانی ؛ شبحی در سایه کلانروایتهای فرهنگ مسلط
تداعی شمایل سازی جهان معاصر «ارغوانی» بر اساس گاو!
سجاد یاری میگوید نمایش ایرانی در مقام یک پدیدار فرهنگی و اصیل ایرانی درهمآمیختگی با گونههای نمایشی برآمده از فرهنگ مغرب زمین که بهعنوان دراما و تئاتر است، مقاومتهای ماهوی دارد.
به گزارش ایران تئاتر به نقل از پانا، نمایش «ارغوانی» در بیستمین دوره جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی حضور داشت. همچنین پیش از حضور نمایش در جشنواره، نمایشنامه «ارغوانی» در چهارمین مسابقه بازی نامهنویسی نیز کاندیدای بهترین نمایشنامه شده بود. به بهانه حضور و روی صحنه رفتن نمایش «ارغوانی» در جریان جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی با سجاد یاری نویسنده و کارگردان گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
ابتدا درباره عنوان نمایش توضیح دهید...
نام نمایشی که من نوشتم و سپس آن را به شبحی از نمایش ایرانی تبدیل کردم، «ارغوانی» است. در واقع رنگ ارغوانی آلترناتیو کیفی از رنگی است که ذهن من قادر به تشخیص آن نیست، همزادی که فقط قابلیت احساس شدن دارد. بنابراین چون درکی از این رنگ ندارم آلترناتیوش را بهمثابه یک گاو و چند تُن گندم میدیدم که تمهای اصلی این اثر هستند.
تعریف شما از نمایش ایرانی که مبتنی بر نشانه ها و ویژگیهای ساختارشناسانه ایرانی باشد، چیست؟
معتقدم نمایش ایرانی در مقام یک پدیدار فرهنگی و اصیل ایرانی درهمآمیختگی با گونههای نمایشی برآمده از فرهنگ مغرب زمین که بهعنوان دراما و تئاتر میشناسیم، مقاومتهای ماهوی دارد. ترکیب کردن و به هم آمیختن همیشه برای من ایجادگر این پرسش است که ترکیبهای اضافی و دوتاییهایی همچون «درام ایرانی» و یا «تئاتر ایرانی» آیا در واقع امری شدنی است یا در مقام یک امر تجریِ صرف خود را شبحوار آشکار خواهد کرد؟ شبحی در سایه کلان روایتهای تاریخمند فرهنگ مسلط.
کافی است به چگونگی شکل گرفتن تئاتر بهمثابه یک پدیدار، یک پدیده شهری در دولتشهر آتن توجه کوچکی داشته باشیم. جایی که جانداری بهعنوان جایزه یا قربانی اما قربانی برآمده از جشنهایی برای اسطورهای صورتمندشده (آیینهای رمزپردازیشده) یا همان خدایان به انتها رسیده یونانی حبه میشدند. ما ایرانیان این فرهنگ را نداریم، چیزی را بهقصد «بازنمایی» برای امری مقدس قربانی نمیکنیم. یعنی محور عمودیای نداریم که در آن هبوط یا صعودی با چنین کیفیتی از قربانیگرایی و قربانیخواهی برآمده از محصولات انسانی یعنی محصولات فرهنگی انسانی وجود داشته باشد. البته باید به یقین و قطعاً بگویم تا جایی که من اطلاع دارم (محتمل هستند افرادی پژوهشگر و هنرمندی که کاملاً مخالف این نظر من باشند) بهعنوان یک پژوهشگر در حوزه مطالعات اجرا؛ با زیست در میانه این دو گونه نمایشی یعنی فهمی التقاطی از دو سرزمین و دو فرهنگ همچنان حیات پرسشم که آیا ما درام یا تئاتر ایرانی داریم معتبر میماند؟
از طرفی اگر بخواهیم مفهوم درام را از منظر لغوی موردتوجه قرار دهیم به کلمه To do یعنی انجام دادن که خود درون امکانی از کنشورزی Actionality مستقر شده خواهیم رسید؛ با به تعبیری ارسطویی انجام دادنِ عمل و کنشی که بنای آن بر تقلید استوار است. درام در هر عصری مختصات و خصوصیات ویژه خودش را دارا است. وقتی از منظر معاصریت به درام مینگرم، خودم را در مقام پرسهزن و جستجوگری درون فرهنگزی میبینم که چه چیزی را در درون خود میتواند به کنشورزی درآورد، یعنی آن را To Perform (اجرا کردن) کند. اینجاست که من تلاش کردم این پرسش را تبدیل کنم به یک نمایش و ازآنجاییکه نمایشهای آیینی و سنتی با رساله دکتریام ارتباط تنگاتنگی داشتهاند، انگیزه این پرسشگری را صدچندان میکردند.
بنابراین حضور نمایش «ارغوانی» در بیستمین دوره جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی حضور پیدا کرد تا بتوانید نتیجهای بر این مسیر چندساله باشد...
هر زمان تلاش میکردم نمایشم را به وساطت شبهمدیومی به نام آیین و سنت دربیاورم و آن را در جهان اکنون با تلقیام از درام معاصر برای تئاتر آمادهسازی کنم، هرلحظه بیشتر متوجه میشدم که اثر تابعی خواهد بود یا خواهد شد از نظریه مایمسیس (تقلید و شبیهسازی) ارسطویی که در آن سلسلهمراتب تقلید از کردار و منش مهتران و کهتران در سطوح مختلف دسته اول، دوم و سوم رخ میدهند. مایمسیسِ من، استخراجی است از جهان مناسبتهای من با اطرافیانم در سطحی دست اول، که بیانگر آن چیزهایی است که برآیندش انجام و اجرای اموری بودند بیسرانجام که در روزمرگی بیمانند میکردند. اموری که به تعبیری سرشت و طبیعتشان تابع یک ضربآهنگ لنگ بیپایان هستند.
شمایل سازی جهان معاصر نمایش «ارغوانی» در ایده اجرایی، احساسی از زندگی در درون دل یک گاو را برای من تداعی میکرد.
من قصهای نوشتم که در آن قصه همهچیزها فقط شروع میشوند، همان همهچیزها در میانه داستانیشان در عرض حرکت میکنند. خود این در عرض بودن نوعِ نوشتار سبب موضوع بعدی میشد؛ رهاشدگی که امکان موضوعات بعد را فراهم میآورد. این سازوکار به همین ترتیب ادامه مییافت تا مجموعه چیزهایی که رها شده بودند نهایتاً همه با هم در پایان نمایش در سرانجام رهاشدگی خود به تقدیر برسند. پس فهم و تلقی من از درام معاصر اینی است که شرحش را ذکر کردم. شمایل سازی جهان معاصر این اثر در ایده اجرایی، احساسی از زندگی در درون دل یک گاو را برای من تداعی میکرد. گاوی که ما را میجَوَد، میخورد و دفع میکند، فرآیندی که سیزیفوار تکرار و تکرار میشود. با هر دفعی انگار بهمانند دینوسوس دائماً در حال تجدید حیات هستیم و در این سیزیفزدگی و دینوسوسوارگی دائماً در حال خورش، جَوِش و دفع هستیم. اینطوری بود که در متن هم تم گاو و هم آن چیزی که در ارتباط مستقیم با انسان امروز ایرانی و هم گاو است یعنی گندم رو برجسته کردم و آن را بهعنوان گفتمان اصلی اثر مورداستفاده قرار دادم.
آیا نگاه جدیدی به اجرای این اثر دارید و آیا این نگاه جدید آن را از دایره جشنواره تئاتر آیینی سنتی خارج نمیکرد؟
فکر میکنم پاسخ این پرسش را در بخش قبل دادم؛ اما نگاه جدید ماهیتش از مخالفتش با نگاه مستقر نشئت میگیرد. نگاه جدید از کشف و دوباره کشف سرچشمهها بیرون میآید. نگاه مستقر یا درواقع تلقی مستقر از نمایش آیینی سنتی وفاداری به آنچه هستی یعنی به آنچه به میراث رسیده است، درواقع نوآوری عملاً یک نوآوری، البته تا جایی که من میفهمم، نوآوریها کاملاً کمّی هستند یعنی در کمیتها ما میتوانیم ببینیم که نوآوریهایی دارد رخ میدهد که با مخالفتها و موافقتهایی هم مواجه است اما هیچ کمیتی که نتواند همزادهای کمّی خودش را به وجود بیاورد یعنی جهان تکثیر و تکثّر رو به وجود بیاورد، به تعبیری یعنی جهان کپیبرداری را برابر اصلسازی به وجود بیاورد از منظر کیفی در حقیقت بقا نخواهد داشت، چون که گفتوگو کردن در مورد این گونه نمایشی به شکلی در دو دلیل سرسخت است، معتقدم که پرداختن به مقوله نوآوری درواقع پرسش پیچیده و سرسختی است یعنی نمیدانم چطور میشود آن را از این منظر بررسی کرد. دو تا چیز عمدهای که قدغن است، یکی اینکه هیمنه و قدرت بایدها و نبایدهای برآمده از شرایط حاکم بر زیست ما خیلی اقتدار مشخص و معینی دارند. به همین خاطر خیلی نمیشود با او تعامل کرد. دلیل دوم نیز، افرادِ مجتهد این کار هستند. به تعبیری افراد خبره این کار هستند که به شکلی حرفهای و منحصربهفرد تکنیکها و مهارتهای این حرفه را در دستان خود دارند. در این مورد استاد فتحعلیبیگی کاملاً و بیهیچ چشمداشتی مایل هستند هر آنچه در توان دارند، بیدریغ یاد دهند.
اگر بخواهم صادقانه بگویم، کسی نمیتواند چیزی که بلد نیست و آن را به شیوه سنتی یاد نگرفته، در آن نوآوری ایجاد کند، پس اساساً از این منظر نوآوری وجود نخواهد داشت. تنها چیزی که من میتوانم به شما بگویم این است که میتواند یک روزی در گونه نمایشهای ایرانی از آن بهعنوان کار نو یاد کرد در نوع نوشتار بازینامهنویسی میتواند روی خواهد داد. در ساحت اجرا میشود کارهایی کرد ولی برای اجرای این گونه از نمایشها، اگر از خبرگان و افراد حرفهای و اینکاره استفاده نشود، تقریباً غیرممکن میشود تیکهکاریهای این نمایشها رو به نمایش درآورد و یا به تعبیری بازنمایی کرد ولی بهعنوان یک پژوهشگر مطالعات اجرایی، یک پژوهشگر مقوله اجرا، کاملاً این مادیت برآمده و این زمختی و سترونی برآمده از تلاش افرادی که بازیگر هستند برای رسیدن به تیکهکاریهای نمایش ایرانی، یک جنسی از نمایش را به وجود میآورد که خودش برای من از بیرون جذاب هست.
فکر میکنید اکران آنلاین تئاتر در شرایطی که اکران آنلاین برای فیلمهای سینمایی و کوتاه و سریالها بین مردم رواج پیدا کرده است، مؤثر است؟ نظر شخصی شما درباره ادامه اکران آنلاین تئاتر پس از پایان جشنواره چیست؟
در مطالعات اجرا، ژانری در مطالعات اجرا وجود دارد که ما به آن میگوییم «تله پرفورمنس». تله همانطوری که میدانید به معنای دور است. ما گونههای دیگری از اجرا داریم که البته من نمیدانم چقدر این کتاب و مقالهای که دارم به آن ارجاع میکنم ترجمه شده به فارسی؛ ولی ما شکل دیگری از اجرا در دستهبندیهای اجرا داریم که درواقع به آن میگوییم «پروتو پرفورمنس». منوپرفورمنسها هم میدانم که همین اواخر در ایران برگزار شد که اینستاگرام بیس بوده و آقای رحمت امینی اجرا کرد؛ اما تله پرفورمنس یا ریموت پرفورمنس یا مورس پرفورمنس گونهای از اجرا است که کاملاً مبتنی بر واسطههای برآمده از تکنولوژیهای نرمافزاری است؛ یعنی حتماً پلتفرمی که واسطه میشود بین اجراگر و مخاطب این بسترهای مدیاهای عمومی هستند که واسطه قرار میگیرند در بستر وب یا شبکه جهانی اینترنت. پس درواقع اجرای نمایشهای آنلاین، اتفاق تازهای نیست و اشکال مختلفی دارد یعنی هر جایی که تکنولوژی واسطهای بین اجرا اگر و تماشاگر میشود، ولی بهصورت زنده آنجا در یک شکلی از تله پرفورمنس به سر میبریم.
اجرای آنلاین هم به تعبیری اجرایی از تله پرفورمنس است و ما دو گونه اجرای آنلاین را میتوانیم در نظر بگیریم. آنلاین زنده یعنی ما بهصورت آنلاین زنده و پخش زنده در سالن در حال اجرا باشیم و مخاطب بهصورت زنده اجرا ببیند. یا درواقع آنلاینی که درواقع آفلاین، یعنی ضبط شده است و ما آن را بهصورت آفلاین در بسترهای پلتفرمی تماشا میکنیم. به اعتقاد من، ما باید سریع خودمان را برای پذیرش این گونه از نمایشها آماده کنیم؛ نمایشهایی که به ما امکان میدهد با یک زیباییشناسی و ادراک نوین خودمان را باز تربیت کنیم و نوع نگاهمان و ادراکمان و درنهایت بازشناختمان را به پدیدههای دو بار به وساطت درآمده یا در یا درواقع دو بار مدیاتایز شده در معرض یک بازشناخت و یک بازسازی معاصر دربیاوریم.
قطعاً در مقوله انسان بیسی که دو بار به وساطت دربیاید میتواند با انگارهای افلاطون نسبت به مقوله هنر و ایده مثالی او جهان مثالی یا مُثل او قابل قیاس باشد. با این تعبیر من فکر میکنم در یک صیرورت تاریخی به سر میبریم فقط جهان مثالی افلاطون در یک اقتداری از یک تکنولوژی و تصنع بشری در دسترس قرار گرفته است. ولی تصور من این است ما باید از این لذت ببریم و حتی از چند بار به وساطت درآمدن یک پدید باید لذت ببریم و اصل لذتبری را هیچوقت فراموش نکنیم و از اینکه مقوله نمایش آنقدر منعطف است که با هر تغییری و تسلیمی و با هر تحمیلی بهواسطه هر چیزی خودش را میتواند سازشپذیر کند این نشاندهنده این است که امر تماشاگانی، امر نمایشی و امر واقعی برآمده از بازنمایی و همچنین فعالیت انگارههای خیالی ما یا ضرورت خیالپردازی هیچوقت قرار نیست به انتها برسد.