آغاز پیشفروش بلیتهای سه شب نخست
«عمارت قجری» در سنگلج برپا میشود
بهزاد فراهانی شمع نمایش «عمارت قجری» را در مراسم شبچراغ این نمایش در تماشاخانه سنگلج روشن میکند.
به گزارش ایران تئاتر، نمایش «عمارت قجری» بر اساس متنی از نیاز اسماعیلپور و با کارگردانی مریم باقری از ۲۰ دیماه تا ۸ بهمنماه در تماشاخانه سنگلج ساعت ۱۹ اجرا میشود.
بهزاد فراهانی بازیگر و کارگردان پیشکسوت عرصه هنرهای نمایشی به عنوان میهمان ویژه مراسم شبچراغ نمایش «عمارت قجری» روز دوشنبه 20 دی ماه در تماشاخانه سنگلج حضور خواهد داشت و شمع این نمایش را روشن خواهد کرد.
داوود داداشی، امیرحسین انصافی، محمدهادی عطایی، مریم باقری، آیلار نوشهری، محسن بهرامی و الهه پورجمشید (به ترتیب ورود به صحنه) بازیگران نمایش «عمارت قجری» هستند.
دیگر بازیگران این نمایش روژین جشنسده، یاسمن عطااللهی، رها طبیب، دینا معمار، ارشیا نصیرنیا، محمدامین سبزعلی، علیرضا مصلحی، علی علیزاده، ریحانه زارعی، محبوبه نورداد و شیما قاسم هستند.
مدت زمان اجرای یک ساعت و ۲۰ دقیقه است و همچنین گروه موسیقی عمارت قجری متشکل از سیامک سلاطی، علی جباری و احسان سامانیمنش است.
سایر عوامل این نمایش عبارتاند از دستیار اول کارگردان و برنامهریز: امید آراسته، دستیار دوم کارگردان: مجید خلیلبیک، منشی صحنه: فاطمه احسانیان، طراح صحنه: شهاب شریفی، طراح لباس: پریا الماسی، دستیار لباس: پرشیا انوری، طراح نور: حسین کاظم رودباری، گریم: کامبیز مؤمنخانی، طراح گرافیک: علیرضا دربانی، طراح حرکت: محمدامین پازوکی، مشاور طراح حرکت: سروش کریمینژاد، عکاسان: بهنام صحوی، اشکان شهیدی و سید مهرداد موسوی، ساخت تیزر: علیرضا محرابی، مشاور ارتباطات و رسانه و روابط عمومی: میثم تحریری، مجری طرح: موسسه هنری آموزشی وسمآوا و تهیهکننده: وحید طبیب.
در خلاصه روایت این نمایش میخوانیم: «داستان از همسایگی خاندان قجری دربندی و حاجیبادوم شروع میشود، هر دو خانواده سالها فرزندی نداشتهاند و حالا پسریخان پسر نوجوانی است لوس و ننر و موردتوجه خاص مادرش که شرارت او پایانی ندارد و سیاه، نوکر خاصه او از همه بیشتر متحمل این آزار است.
حاجیبادوم فردی معتمد در بازار است که مردم پولهای خود را برای سرمایه به او میدهند و در تجارت فرش به کار میبرد، اما با آتشسوزی بازار همه سرمایه حاجی از بین میرود و او هرچه دارد برای پس دادن قرض مردم صرف میکند و حتی خانهاش را میفروشد و بیچیز میشود. نیاسود، از بستگان آنها که تاکنون به سبب تمکن حاجی همیشه خانه آنها بوده، راهشان نمیدهد و وقتی کنج خرابه دربهدر و گرسنهاند، تنها کسی که به آنها کمک میکند سیاه است. در این زمان کبوترباجی همسر حاجی باردار میشود و وقتی برای زایمان بیپول و سرگردان و دردمند است، به خاطر دعای دردمندانهاش کبوتری از راه میرسد و نوید میدهد که آنها صاحب دختری میشوند که با هر خندهاش از دهانش گل سرخ میریزد و هنگام گریه از چشمش مروارید میپاشد. گلِخندان با این ویژگیها به دنیا میآید و حاجی مرواریدها را سرمایه میکند و کمکم دوباره زندگیاش را جایی بیرون شهر از نو میسازد.
سالها میگذرد و گلِخندان و پسریخان بزرگ میشوند. گلِخندان دخترحاجی دختری مهربان و ساده است که با وساطت او مادرش نیاسود را که برای عذرخواهی و طلب عفو آمده میبخشد و دوباره به خانه راه میدهد. پسریخان که به جوانی عیاش و بیکاره تبدیل شده، در برخوردی متوجه خاصیت چشمان گلِخندان میشود و تصمیم به ازدواج با او میگیرد. ظاهرسازی پسریخان، حاجی و همسرش را میفریبد و ازدواج سرمیگیرد، اما نیاسود و دخترش سودیجون به این وصلت حسادت میکنند و تصمیم خطرناکی میگیرند.
روز عروسی نیاسود به بهانهای همراه عروس میشود و در میان راه با شربتی او را بیهوش میکند و لباس و آرایش و زیور مشابهی بر تن سودیجون میکند، مشتی مروارید و گل به او میدهد و او را به جای گلِخندان به خانه داماد میفرستد. او چشمان مرواریدساز گلخندان را برمیکَنَد و برای خود برمیدارد و او را در چاهی رها میکند ولی دست سرنوشت، سیاه را به این ماجرا میکشاند...»