پریسا سیمینمهر در گفتگو با ایران تئاتر
نقالی ظرفی است برای بیان افتخارات ملی
ایران تئاتر: پریسا سیمینمهر، بانوی نقالی است که در حوزه شاهنامه خوانی و نقالی فعالیت مستمری در بیست سال گذشته داشته است و بهپاس همین تلاشها نیز در بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی از او تقدیر شد. سیمینمهر معتقد است، در عصر حاضر نقالان نباید تنها به نقل داستان بسنده کنند بلکه در کنار آن باید به جامعهای که روزبهروز آگاهتر میشود، تحلیل داستانهای حماسی و زبان ادبی فاخر با واژهگزینی درست را نیز ارائه کرد.
سیمین مهر کارشناس ادبیات و کارشناس ارشد تاریخ است. او فعالیت تئاتری خود را از سال ۷۵ در شهرستان بروجرد آغاز میکند و از تابستان ۸۰ با سید مصطفی سعیدی که آخرین نسل از بازماندگان نقالان گذشته بود در شهرستان بروجرد آشنا میشود و به گفته خودش، سه سال متوالی را تا 1383 در مکتب او مشقِ نقالی میکند.تجربه ای که از سال 86 تا پایان عمر این هنرمند ادامه یافت.
سال ۸۳ از بروجرد به کرج میآید، وارد دانشگاه شده و شاهنامه را بهصورت تخصصی نزد استادانی همچون، احمد معین سلوکی، دکتر زند و اساتید دیگری که در این حوزه کار میکردند، میآموزد. میگوید که تحصیل در ادبیات و کارشناسی ارشد تاریخ او را با دنیای شاهنامه بیشتر آشنا کرده و اسطورهها را نزد ابوالقاسم اسماعیلپور خوانده است. چندین دوره در جشنواره آیینی و سنتی شرکت کرده است. او با داستان «خسرو شیرین از نظامی تا شاهنامه» در سال ۸۲، برای نخستین بار در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی شرکت میکند. در دوره آخر نیز، نقل پهلوانی «رستم و فولادوند» و کار «باربد» از خراسان شمالی که یک کار موسیقایی بود را بهصورت مشترک داشته است و در بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی بهپاس ۲۰ سال فعالیت مستمر در حوزه نقل و نقالی از او تقدیر میشود. حضور پرتلاشش در این حوزه، باعث شد با او به گپ بنشینیم:
شاخصترین کاری که شما در حوزه نقالی انجام دادهاید ، توجه به وجه تاریخی شاهنامه است؟
سعی کردم تمام داستانهایی را که برمیگزینم محدود به بخش پهلوانی شاهنامه نشود و روی قسمت تاریخی شاهنامه نیز بسیار کارکردم؛ قسمتی از آنکه بعد از مرگ جهانپهلوان رستم آغاز میشود تا پایان شاهنامه که سعد ابی وقاص به ایران حمله میکند. روی این برش تاریخی شاهنامه بسیار کارکردم و فکر میکنم این برای من یک وظیفه بود چراکه در گذشته نیز کمتر به آن پرداخته شده بود. اغلب نقالان تا پایان داستانهای جهانپهلوان رستم (و یا در دورهای که اسکندرنامهها بسیار مدنظر بود و آن داستانها نقالی میشد) را نقل میکردند و داستانهای بعدازآن مغفول مانده است. شاید دلیل آن، پیچیدگیهای داستانی و زبانی این دوره و اتفاقاتی که نیاز به تحلیل و دقت بیشتری دارد، باشد.
نقل روایت های تاریخی همچنان کارکرد های گذشته خود را دارد؟
نقالی یک ظرف است برای بیان افتخارات ملی و نیاز مردم است برای اینکه مسائلی را جدا از شکلی که در روزنامه و کتاب وجود دارد، ببینند. چون نقالی در قالب قصه قرار میگیرد و با محوریت قصه حرکت میکند، برای بیان یک سری از مسائل، توفیق بیشتری دارد.
آقای سجاد آیین لو معتقد است که نقالی صرفاً گفتن حماسههای ملی است اما در کنار آن بهرام بیضایی در کتاب «نمایش در ایران» میگوید: نقالی گفتن داستانی است برای جمعی با حرکات مناسب و بیان مناسب. به نظر من، باید دید که در دوره ما اولویت چه چیزی است بهعنوان مثال در حال حاضر جامعه نیاز دارد که هویت ملی خود را بیان کند. از طرفی هم در جامعه ما مطالعه کم است و رسانههای جمعی کمتر به این مسئله پرداختهاند؛ بنابراین وظیفه نقال، یادآوری افتخارات و هویت ملی است که در لابهلای اینها، همان بنیانهای اخلاقی که پیوندهای اجتماعی را با یکدیگر ایجاد میکند و نیاز است جامعه آنها را داشته باشد، یادآوری شود. بهعنوان مثال، داستان سردار عیوض خان را که یکی از داستانهای محلی دوره قاجار در خراسان شمالی و یک اتفاق واقعی و تاریخی است به یک طومار نقالی تبدیل میکنیم و همسو با داستانهای شاهنامه آن را در دو جریان تلفیقی پیش میبریم و در عین حالی که تاریخ معاصر را به این شکل عنوان و یادآوری میکنیم، پایمردی، شرف و ایثار را نیز که الآن نیاز است هر انسانی است آن را داشته باشد، تذکر میدهیم یا حماسه «حمل جیهند» را که یکی از حماسهسازان بلوچ است با بابک خرمدین همسو کرده و آن را حکایت و نقالی میکنیم. ممکن است شما که در حال حاضر با من مصاحبه میکنید نیز این حماسه را نشنیده باشید ولی در قالب نقالی او را میشناسید که در جامعه بلوچ چگونه در مقابل پرتغالیها مقاومت میکند؛ بنابراین وظیفه نقال است که از این قالب روایی که با مردم ارتباط بسیار نزدیکی میتواند برقرار بکند، استفاده کرده و آن را به جامعه بگوید. شاید جامعه فرصت این را نداشته باشد که حماسههای مردم خراسان شمالی یا مردم بلوچ را بخوانند اما میتواند با نقالی آنها را بشناسد.ازآنجاکه جامعه ما باسواد شده است و اطلاعات خوبی دارد، نمیتوانیم صرفاً داستانهای شاهنامه را بگوییم این مسئله دیگر مثل قبل نیست و مستلزم آگاهی عمیق نقال از شاهنامه است و نمیتواند صرفاً داستان شاهنامه را برای مخاطب خود نقالی کند بلکه در کنار آن باید تحلیل نیز وجود داشته باشد.
منظورتان از تحلیل داستانهای دقیقاً چیست و به چه صورت انجام میشود؟
ببینید! وقتی نقال، یک داستان از شاهنامه را میگوید باید بر داستان و شخصیتهای آن مشرف باشد و آگاهی درستی از جزئیات داستان و هدف آن داشته باشد تا بتواند مطلب را برای مخاطب خود جا بیندازد، داستان شاهنامه را تعریف و نقالی کند و نباید از کنار آن ساده عبور بگذرد. مخاطب ما دیگر مخاطب دیروز نیست؛ آگاه است و خود میتواند به یک دیدگاهی برسد. متأسفانه چنین روندی را در کار بسیاری از نقالان، یا کمتر میبینیم و یا اصلاً به آن پرداخته نمیشود. این مسئله نیز مستلزم این است که نقال، سالها در کنار متن، روی نظم شاهنامه نیز کار کرده باشد؛ زیرا در قالب نظم است که رمز و رموز داستان شاهنامه برای ما باز میشود.
بهعنوان یک نقال چه وظیفهای را در قبال جامعه بر خود واجب میدانید؟
زمانی که نقال در حوزه ادبیات قوی باشد یعنی به واژگان تسلط داشته باشد، میتواند واژهگزینی کند. واژهگزینی برای حفاظت از زبان بسیار مهم است. وجه دیگر نقالی، زنده نگهداشتن حماسههای ملی، هویت و افتخارات ملی است که میتواند در قالب داستانهای گلستان سعدی یا یکی از داستانهای کلیلهودمنه هم اتفاق بیفتد. تفاوتی نمیکند هرکدام از این داستانها را که روایت میکنیم مستلزم یک حکمتی است؛ یعنی این داستان یک جریان حِکمی، یادآوری و ارزشِ اخلاقی و ادبی دارد که تعریف میشود و به این مسئله زیاد کاری نداریم که این منبع شاهنامه است، تاریخ ایران است، گلستان است، تاریخ باستان است و یا منبع دیگری. مسئلهاین است که وقتی نقال، مطالعاتش زیاد و واژهگزینی درستی داشته باشد، میتواند به اصلاح زبان کمک کند.
در حال حاضر چند سطح زبانی در جامعه داریم: یک سطح زبانی معیار است که ما روزنامه و کتابهایمان را به آن زبان مینویسیم و میخوانیم، یک سطح زبانی فاخر داریم که زبان شاهنامه و کتابهای کهن ما است و قبل از ۱۰۰ سال گذشته نوشتهشدهاند، یکزبان دیگری داریم به نام زبان محاوره و سطح زبانی پایینتری از محاوره هم داریم که بهنام زبان «کوچه بازاری» معروف است و پایینترین سطح زبانی است. یک نقال باید بداند کجا ایستاده است. درواقع نقال دارد از یک سطح زبانی فاخر برای مردمش صحبت میکند و بنابراین نباید از زبان معیار خود پایینتر بیاید. ممکن است فهم این زبان فاخر برای مردم عامه سخت باشد اما مردم عامه الان دیگر زبان روزنامه و کتابهایشان را میفهمند. اینجاست که نقال مسئولیتش سنگین است و باید یکسری واژگان زبانی را بیان و معنی آن را بگوید و این مستلزمِ داشتنِ اطلاعات کافی است.
میخواهم بگویم یک نقال میتواند سطح اطلاعات و هنر مردم را در گفتگو بالا ببرد. هنرمند در هرجایی که ایستاده باشد یکی از وظایفش این است که سطح اطلاعات و سلیقه مردم را بالا ببرد نه اینکه آن را پایین بکشد. نقالی مجموعهای از گفتار، حرکات و دانش است. این گفتار مهم است که با چه زبانی و چه واژگانی گفته شود و نقال باید به مردم یاد بدهد با چه زبانی صحبت کنند بهعنوان مثال بهجای واژه «مرسی» از واژه «سپاس» استفاده کنند. برخی از نقالان گذشته، به علت اینکه در قهوهخانهها و کوی و برزن برای مخاطبان خود نقالی میکردند شاید با این ظرافت به چنین مسئلهای نمیپرداختند هرچند که در میان برخی نقالان قدیمی مثل مرحوم سید مصطفی سعیدی، چه در نقالی و چه زبانی که با آن صحبت میکردند، مخاطب گمان میبرد که او از دل شاهنامه بیرون آمده است. میخواهم بگویم که او تا این حد، واژهگزینی درست و پارسی داشت و شیوه گفتارش صحیح بود. او از نسل نقالانِ هفتاد سال گذشته بوده که به این نثر رسیده است و زبانش، زبان فاخری بود. دنیای امروز زبان سطح پایین را نمیپذیرد بنابراین ما بهعنوان یک نقال باید از ظرفیت نقالی استفاده کرده، زبان فاخر و تأثیرگذاری داشته باشیم تا ردپایی برای مردم بهجای بماند.
فکر میکنید نقال (بهجز بالا بردن دانش خود نسبت به واژهها) در پیشبرد کارکردهای نقالی در جامعه چه کارهای دیگری میتواند انجام دهد؟
نقالی هنری است که از دل خود مردم بیرون آمده است و قدمت بسیار زیادی دارد؛ از زمانی که نضربنحارث حتی قبل از اسلام به مکه میرفته و داستانهای رستم و اسفندیار و رستم و سهراب را تعریف میکرده است و این مسئله در متون بسیاری نقل شده است (هم در متون تاریخی ما آمده است و هم بسیاری به آن اشاره کردهاند) حتی در تاریخ بخارا گفته میشود: «مردمان را نوحههای بسیاری بود از سوگ سیاوش». نقالی از دل مردم بیرون آمده است با خودش یک سری آیین دارد. من بهعنوان نقال در عصر حاضر که در این حوزه مشق میکنم، وابسته به کتابی هستم که هویت یک ملت است و شاهنامه نام دارد و رأس کار من است. کتاب شاهنامه خردگرایی و مردمداری است، آداب درست اخلاقی، شجاعت، گذشت و بسیاری دیگر از فضایل اخلاقی است. اگر نقال برخلاف این آموزهها رفتار کند چه اتفاقی میافتد! هویت این کتاب زیر سؤال میرود؛ بنابراین وظیفه نقال این است که روندۀ راه این کتاب باشند و حرمت آن را بهعنوان حرمت ملت خود حفظ کند. نتیجه این میشود که این روند برای منِ نقال، مرامی را ایجاد میکند؛ مرام اخلاقی که تأثیر شخصیت من در جامعه میشود و نباید مثل یک فرد معمولی که با شاهنامه سروکار ندارد، صحبت کنم. حتی این تأثیر بر روی پوشش من نیز باید دیده شود. این روند، در اخلاق مرام نام میگیرد و در ظاهر من به شکل الگو خود را نشان میدهد.
آیا اتفاقات تاریخ معاصر نیز در حوزه نقالی جایگاهی دارد نظر شما در این مورد چیست؟
هر اتفاق تاریخی که نیاز به تذکر و یادآوری داشته باشد، میتواند در قالب نقل قرار بگیرد؛ مثلاً آزادسازی خرمشهر، دفاع مقدس و جریانات تاریخ معاصر مثل شخصیت مصدق و... . چرا نسل جدید ما نباید آنطور که باید و حقیقت دارد و شکل مردمی و رشادتهایی که در آن رویدادها اتفاق افتاده است را بداند و فکر میکنم نقالی این ظرفیت را دارد که به آن بپردازد.
آیا این اتفاق در نقالی افتاده است و رویدادهای تاریخ معاصر در قالب نقالی درجایی گفتهشده است؟
شنیده بودم آقای مرشد میرزاعلی یک کار در حوزه دفاع مقدس داشته است؛ اما فکر میکنم، کمتر پرداختن به این مقوله بهاینعلت است که ممکن است برخی روایتها در تاریخ معاصر ما بهنوعی دچار ضدونقیض بودن هستند و خاستگاه روایتها در این مقوله بسیار متفاوت است.
توصیه شما به نسل جوانی که تازه به حوزه نقالی پای گذاشتهاند، چیست؟
تقاضا میکنم نقالان جوانی که تازه به این مسیر پا میگذارند، چندین بار شاهنامه را بهصورت کامل بخوانند تا به تحلیل درستی از شخصیتها برسند؛ شخصیتهایی که میخواهند داستان آن را برای مردم نقل کنند. ابیاتی که در شاهنامه داستانهای آن میخوانیم، خودشان یک کلید هستند. بهعنوان مثال اگر از زمان به دنیا آمدن رستم تا زمانی که او از دنیا میرود را در شاهنامه دنبال کنید، میتوانید یک نقل درست به مخاطب خود ارائه و تماشاگرِ خود را صاحب دیدگاه کنید؛ مثلاً در قصه بهرام چوبین اگر داستان هرمز چهارم، خسروپرویز، حضور مزدکیان، مانویان و ... را ندانید و نخوانده باشید، نمیتوانید اندیشههایی همچون اندیشه بهرام چوبین را به مردم منتقل کنید؛ بنابراین؛ چنین مسئلهای مستلزم خواندن چندین و چندباره شاهنامه و بررسی آن از نسخ مختلف است.
گفتگو از سودابه زیارتی