گفت و گو با جوانترین برگزیده دوره اول و مسن ترین شرکت کننده چهلمین دوره فجر
من رضا صابری هستم؛ شناسنامه شفاهی جشنواره
ایران تئاتر - علی رحیمی: رضا صابری را بی شک باید تنها هنرمندی بدانیم که از اولین دوره جشنواره فجر تا اکنون، پله پله بالا آمده است. او امسال نیز سن ۷۲ سالگی بار دیگر روی صحنه می رود. در واقع رکورد جوانترین برگزیده دوره اول و مسن ترین شرکت کننده چهلمین دوره را به نام خود ثبت کرده است .
به شوخی می گوید «اگر بگویید پیرترین هنرمند جشنواره گوشی را قطع می کنم.» اما جدی گرفتم چون می دانستم هنرمند هیچ موقع پیر نمی شود. او با تجربه ترین و پرافتخارترین هنرمند و جزو شناسنامه جشنواره تئاتر فجر است.
رضا صابری را می گویم. اولین هنرمندی که در این سال ها پای ثابت فجر بود و مهمترین سیمرغ های این جشنواره را کسب کرد.
وی در سال 1361 با نمایش «خانات» در اولین جشنواره فجر حضور موفقی داشت و توانست جوایز زیادی را از آن گروه خود کند. بعد از آن در سال 62 و دومین دوره جشنواره نیز به خاطر نمایش مظلوم پنجم موفق به کسب عنوان کارگردان برتر جشنواره فجر شد. صابری گرچه در سال 72 برای شنا در آتش و 90 برای خون رقصه بار دیگر موفقیت هایش را تکرار کرد اماجشنواره سی و هفتم برای او یک رکورد تازه بود. گروه او در این جشنواره در 9 گرایش نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت موفق به دریافت 4 تندیس و 4 تقدیر شد.
او امسال در سن 72 سالگی با نمایش پشت دیوار کشتارگاه بار دیگر پای به این جشنواره گذاشته است.او همچنین امسال با بازی در فیلم « بدون قرار قبلی » ساخته تماشایی بهروز شعیبی در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
چه شد که به سمت تئاتر کشیده شدید؟
من ابتدا به سینما علاقه مند شدم و به عنوان یک تماشاگر جدی سینما را دنبال میکردم، دوست داشتم بازی کنم. ورود خوبی هم داشتم ولی آهسته آهسته احساس کردم تئاتر به روحیات من خیلی نزدیکتر است لذا به این سمت آمدم. اولین بار در سال 1350 نمایشنامه دریچهها را نوشتم که در تالار فردوسی مشهد روی صحنه رفت و با استقبال خیلی خوبی مواجه شد. این استقبال باعث شد به سمت نوشتن بیشتر جذب شوم. پس از آن نمایش عصمت را سال ۵۲، نمایش ایاز را سال 53، سایههای بلند را در سال ۵۴ و... را کار کردم.
بعد از پیروزی انقلاب دو سه سالی تئاتر در تعلیق و بیشتر هنرمندان به نمایش های خیابانی روی آورده بودند. در سال 1359 گلارکته را که به نوعی اولین نمایش صحنه ای بعد از انقلاب در مشهد محسوب می شود در خانه نمایش به روی صحنه بردم. نمایش خیلی مورد استقبال قرار گرفت و حتی از تلویزیون سراسری نیز پخش شد و تقدیر مسئولان کشور را نیز به همراه داشت. اجرای این نمایش به تئاتر مشهد جان تازه داد. مرکز تئاتر مشهد که به دلیل فضای نامناسب و درگیری های سیاسی تعطیل شده بود، مجدداً بازگشایی شد و بعد از آن به تئاتر پراکنده و سردرگم مشهد انسجام و جهت داده شد. در سال 1361 زمزمه برگزاری جشنواره سراسری فجر به گوش رسید. با شنیدن این خبر اهالی تئاتر شوق و ذوق غیر قابل وصفی پیدا کردند. گروهها در استان ها به سرعت دور هم جمع شدند و عاشقانه و خالصانه تمرینات را شروع کردند. ما به عنوان اولین گروه نمایشی از مشهد در این جشنواره شرکت کردیم.
از حال و هوای اولین دوره بگویید. وقتی از برگزاری جشنواره فجر مطلع شدید چه احساسی داشتید؟
قبل از انقلاب یک همایشی با عنوان «سمینار و همکاوی تئاتر شهرستان ها» با دبیری جناب آقایان نصیریان به صورت غیررقابتی برگزار می شد. در این سمینار که سه دوره به اجرا در آمد برای تئاتر شهرستان ها برنامه ریزی می شد و هنرمندان تهرانی مسئول بالا بردن سطح تئاتر شهرستان ها شده بودند. به نظرم بیشتر نویسندگان و کارگردان فعال ماحصل آن دوره ها هستند. پس از آن تقریبا شهرستان ها ارتباطی با هم نداشتند تا سال 1361 که اولین دوره جشنواره فجر اطلاع رسانی شد.
شاید امروز باورکردنش سخت باشد اما همه بچه های تئاتر بعد از چند سال سکوت، با ذوق و شوق وصف نشدنی پیگیر این جشنواره سراسری بودند و هوای تئاتر با آغاز این جشنواره عوض شد.
من در آن زمان در ادامه نمایش گلارکته، نمایش خانات را که برگرفته از آیین ها و سنت های بومی بود آماده کرده بودم و به محض اطلاع از این جشنواره، به سرعت بچه های فعال مشهد را دور هم جمع کردیم و تمرینات شروع شد.
در خانات، بازیگرانی همچوم «مرحوم رضا سعیدی»، «علی آزادنیا»، «مهدی صباغی»، «محمد تقینژادمیلانی»، «محسن کریمی»، «خسرو نایبیفرد» بازی می کردند. یک حس خوب در تمرینات ما حاکم بود و از آن فضای رایج امروزی خبری نبود. نمایشنامه در طول تمرینات مداوم تغییر کرد و در نهایت پس از چند هفته برای بازبینی آماده شد. متاسفانه در آن ایام چون در مشهد تالار مناسبی برای اجرای نمایش نبود، نمایش را چند شبی در گرگان اجرا کردیم. در آنجا شورای اعزامی ستاد برگزاری جشنواره آقایان «احمد فراهانی شهرابی»، «محسن یوسفی» و یک نفر دیگر که نامش در ذهنم نیست، خانات را برای حضور در جشنواره اصلی برگزیدند. پس از این انتخاب، پوستر نمایش را توسط یکی از گرافیستهای صاحبنام گرگان طراحی و همانجا چاپ کردیم. بچه های گرگان واقعا در این ایام یار و یاورمان بودند و لطف و همت شان هیچ وقت از خاطرم نمی رود.
پس از آن به تهران آمدیم و در نخستین شب جشنواره، نمایش را در بخش مسابقه ای در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه بردیم.
در جشنواره استقبال بدی از اجرای شما شد، چرا هنرمندان به اجرای خانات معترض بودند؟
سالن مملو از جمعیت بود و کار خیلی خوب پیش می رفت. با توجه به اینکه موضوع به روستائیان مشهد مرتبط می شد مردم با علاقه نگاه می کردند و خوشبختانه بچه ها نیز با یک نظم خاصی کار را اجرا می کردند.
مدت زیادی نگذشته بود که ناگهان صدای شلیک چند گلوله در فضای سالن پیچید. همه مات و مبهوت به اطراف نگاه می کردند. در پی این تیراندازی، برخی از گوشه و کنار شروع به دادن شعارهایی مثل مرگ بر توده ای، مرگ بر تکنیک آمریکایی و ... کردند. شعارها به بیرون از سالن هم کشیده شد و جو بدی به راه افتاد. هرچند بعد از مدتی به درخواست تماشاگران که می گفتند باید ببنیم آخر نمایش چه می شود و نبایدقضاوت زود هنگام داشت، وضعیت آرام شد و نمایش با یک وقفه طولانی، بدون آنکه کوچکترین خللی در حس و حال بازیگران ایجاد شده باشد از همان نقطهای که قطع شده بود ادامه پیدا کرد. یک ساعت شعار، توهین، استرس وعصبیت و ادامه بیمکث و نقص نمایش بر حیرت تماشاگران به حدی افزود که پس از اتمام، سالن یکپارچه تشویق شد.
علت این درگیری چه بود؟
همانطور که گفتم در آن دوران به دلیل وقفه ای که در تئاتر کشور به وجود آمده بود هنرمندان استان ها همدیگر را نمی شناختند و از افکار و عقاید هم مطلع نبودند. برخی فکر می کردند این نمایش با تفکر توده ای به روی صحنه آمده است و این ماجرا را راه انداختند. به نظرم دعوایی خصمانه بود که با اهداف ضد انقلابی صورت گرفت.
بعد از آن پیگیر ماجرا شدید؟
ما در آنجا نتیجه را به خواست تماشاگران سپردیم که چنانچه نمایش پایان نامعقولی داشته باشد، حساب ما با کرامالکاتبین باشد ولی در غیر این صورت آنچه شایسته است با معترضین برخورد قانونی شود. خوشبختانه تشویق تماشاگران خط بطلانی بر نظر معترضان بود.
خوب به خاطر دارم در مراسم اختتامیه جشنواره که در تالار رودکی (وحدت) برگزار شد، فضای تالار پر از استرس و خشم بود. احساس می کردم خیلی ها منتظر کوچکترین تحرکی هستند تا حاشیه ای جدید راه بیاندازند اما کاری از دست ما ساخته نبود. از بچه ها خواستم کنار هم ننشینیم تا اتفاقی نیفتد. خاطرم هست که در آن شلوغی و شرایط پر استرس، خودم را به داریوش ارجمند که سرپرستی گروه را برعهده داشت رساندم و از او در خصوص نتایج پرسیدم. آقای ارجمند در نهایت خونسردی دلداری ام داد و گفت: نگران نباشد اتفاقی نمی افتد. من هم همانجا کنارش ایستادم.
همه منتظر نتیجه آراء بودیم. اعلام اولین نام به عنوان بهترین نویسنده به مفهوم مطلق، سالن را ترکاند.
بهترین نویسنده: رضا صابری برای نمایش خانات از مشهد
با اعلام نام بهترین نویسنده، صدای اعتراض ها از گوشهها و کنار تالار وحدت بلند شد و شعارها بار دیگر جو سالن را به هم ریخت اما تاثیری بر فضای حاکم نداشت و خیلی زود فروکش کرد.
با اعلام نام من به عنوان بهترین کارگردان و نیز انتخاب خانات به عنوان بهترین نمایش جشنواره، اعتراضات به یکباره خاموش شد و پس از آن سکوتی دلپذیر تالار وحدت را فرا گرفت و گروه آرامش خاصی پیدا کرد. لحظه عجیبی و دوست داشتنی ای بود. بچه ها در میان آن همه حواشی مزد تلاش خود را گرفته بودند.
پس جشنواره اول با یک لذت خاصی برای شما به پایان رسید؟
بله، آن درگیری ها نسبت به جریان انقلاب خصمانه و مغرضانه بود . واقعا لذت جایزه خانات هنوز در وجودم هست. ما با یک ذوق خاصی به این جشنواره آمدیم. خیلی جدی کار کرده بودیم.گروه واقعا از جان مایه گذاشته بود. انتظار جلب نظر داوران را داشتم و خوشبختانه داوران بدون توجه به حواشی داوری کردند و توانستیم به این مهم برسم.
شیوه کاری من در آن زمان مبتنی بر عناصر و شاخصههای نمایش ملی و ایرانی بود. همواره دوست داشتم نمایش ایرانی را برای ایرانی و حتی سایر جوامع ترویج دهم. این شیوه را سالهای بعد هم پیش گرفتم و سال دوم جشنواره نیز با نمایش مظلوم پنجم باز هم موفق به کسب عنوان بهترین نویسنده، کارگردان و نمایش شدم. بعد از آن دو سال به عنوان داور حضور داشتم. سال دوازدهم با نمایش «شنا در آتش» و سال سیام با نمایش «خون رقصه» بار دیگر موفق شدم رتبه برتر جشنواره را به دست آورم.
شما سالهاست که در جشنواره فجر هم به عنوان داور و هم اجرا کننده اثر حضور دارید. جایگاه این جشنواره را در ارتقای تئاتر کشور چقدر مفید می دانید؟
به نظر من جشنواره تئاتر فجر ورود به جهان دیگری از تئاتر کشور بود. نگاهها، کارها، مفاهیم، بن مایهها و تصورات ما به گونهای بود که وارد فضای دیگری شدیم و حاصل آن در چند مولفه قابل شناسایی است.
جشنواره فجر باعث شد تا چهره های خوبی به تئاتر کشور معرفی شوند و اگر نگوییم عامل موفقیت ها در درام نویسی، کارگردانی و بازیگری جشنواره فجر بوده، بی انصافی کرده ایم.
جشنواره فجر به بدنه تئاتر کشور کمک زیادی کرد و اگرچه نقدهایی به سیاست گذاری در آن هست اما بی شک نگاه ها را به تئاتر تغییر داد. به نظر من باید به این جشنواره جهت دهیم تا تئاتری مختص به فرهنگ ایرانی با همه جنبه های بومی، اخلاقی، دینی و ... آن به جهان معرفی شود. جشنواره راه زیادی برای تحقق این موضوع دارد و نیازمند حمایت و پیشتیبانی از گروههای تئاتری است. گروه ها باید از لحاظ مالی و تبلیغاتی حمایت شوند.
در طول این سالها مهمترین نقدی که به این جشنواره وارد می دانید چیست؟
از اولین سال تا الان که مرور می کنم جشنواره واقعا خیلی با کیفیت تر شده است و خوشحالم که عضوی از این مجموعه هستم. اما نداشتن چشم انداز شاید مهمترین نقد من به این جشنواره است. اگر جشنواره یک برنامه واحد داشت و یک مسیر برایش تعریف می شد و دبیران موظف بودند براساس چشم انداز کار کنند به نظر تحول خوبی ایجاد می کرد. چون گهگاه با تغییر مدیر برنامه ها نیز تغییر می کردند.
موضوع دیگر که به نظرم نیاز است بدان پرداخته شود جایگاه ادبیات ایرانی است. ما 40 دوره جشنواره برگزار کردیم و جا داشت در این مدت به نوعی ادبیات غنی ایرانی رشد کند و جایگاهی برای خود داشته باشد. باید این جایگاه را تعریف کرد.من همواره دغدغه تئاتر ملی و ایرانی را داشته و دارم. تئاتری که متعلق به ماست. من از اولین دوره با این ایده وارد جشنواره شدم. خیلی ها معتقد بودند که «خانات» و «مظلوم پنجم» یک دهه بر تئاتر کشور سایه انداخت. این موضوع را من در روزنامهها خواندم، از نظرات منتقدان شنیدم و در آثار دیگران در سالهای متمادی دیدم. دلیل آن هم صداقتی بود که در نمایش ایرانی وجود داشته و دارد.
پشت دیوار کشتارگاه عنوان آخرین نمایشی است که در جشنواره فجر به روی صحنه می برید، کمی درباره این نمایش توضیح دهید؟
این نمایش که در بخش غیررقابتی صحنه ای به روی صحنه می رود درباره کارتن خواب هاست که متاسفانه در مشهد بسیار زیادند. من این موضوع را از منظری دیگر دیدم و یک نگاه پایه ای و خاص به آن دارم و لایه های پنهان موضوع را کنکاش کرده ام.
چرا در بخش رقابتی حضور پیدا نکردید؟
احساس کردم باید به جوان ها فرصت حضور داد. بخش رقابتی برای آنهاست.
این روزها علاقمندان و فارغ التحصیلان حوزه تئاتر زیاد شدهاند. توصیه شما به آنها چیست؟
به عقیده من کار تئاتر کار سخت و هزینه برداری از لحاظ جسمی و هزینهای خواهد بود. آنها مسیر طولانیای برای موفقیت را باید بپیمایند. اگر میخواهند کار اساسی انجام دهند و مطرح گردند و برای تئاتر این کشور موثر باشند باید بدانند که نباید تئاتر را آسان بگیرند. باید تمام این سختیها را به جان بخرند. باید دستهایشان چه از نظر علمی، چه اخلاقی و درایت پر باشد و با آمادگی کامل پا در این عرصه بگذارند.
اگر با آگاهی که الآن دارید فرصتی ایجاد شود که به گذشته برگردید آیا دوباره به سراغ تئاتر میروید؟
اگر به گذشتههای دور، یعنی اوایل جوانی برگردم شاید دیگر تئاتر را انتخاب نکنم. شاید به نوشتن بسنده میکردم و یک سری رمان یا داستانهای خوب مینوشتم. چون فرضیاتی که من داشتم با امکانات امروز جور در نمیآید. ما اکنون با این همه پشتوانه و سابقه هیچ حمایتی ندارم.احساس میکنم هنرمند در کشور ما جایگاه اصلی خود را ندارد. حرمت و محبتی شامل حالش نشده یا شاید من خیلی دلم گرفته است. به هر حال احساس میکنم با توجه به بضاعتهای شخصی و استعدادی که در تئاتر دارم، اگر این تلاش را در جای دیگری هزینه میکردم، به طور قطع وضعیتم بسیار بهتر بود، اما به هر حال باز هم خوشحالم که هنری مثل تئاتر دغدغه و دلواپسیهای شخصی مرا در زندگیام تعدیل کرد.