مروری بر فراز و نشیبهای تئاتر در دوران پس از انقلاب
تئاتر ایران کمنظیر؛ اما همچنان مظلوم و نیازمند توجه
ایران تئاتر- مهدی شفیعی: تئاتر ایران پس از انقلاب همچون سایر فضاهای سیاسی - فرهنگی تابع شرایط ایام انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیر مفهومی تئاتر بهواسطه زاویهای که با حکومت پهلوی داشت چندان در تعارض با الگوهای فرهنگی انقلاب نبود. بخش عظیمی از تئاتر ایران بهواسطه تمایل به نقد اجتماعی و اخلاقی که در دوران پهلوی داشت، پس از انقلاب نیز -بهویژه پس از مدیریت علی منتظری- محدودیتی برای حضور و فعالیت نداشت.
نقش متمایز و تفرد وجودی تئاتر در حوزههای متنوع فردی و اجتماعی توسعه و تسری قابلتوجهی پیدا کرد و تعمیم مخاطبان این حوزه در ملموس شدن جایگاه اجتماعی تئاتر و تقرب به مردم بهوضوح مشهود است.
پس از تثبیت انقلاب و تدوین سیاستهای فرهنگی، در نظرگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی از تئاتر بهعنوان مقوم فرهنگ یاد میشود و دولت مکلف به توسعه و تعالی این هنر و حمایت از هنرمندان میشود. تقویت ساختار اداری و ایجاد مرکز هنرهای نمایشی در ساختار معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، منبعث از همین دیدگاه میباشد. تشکیل انجمن نمایش و ایجاد شعب آن در سراسر کشور (حتی شهرهای کوچک)، برگزاری جشنواره سراسری تئاتر فجر و جشنوارههای تئاتر استانها اتفاقاتی بود که ساختار تئاتر را در دهه ابتدایی انقلاب شکل داد و جوانان علاقهمند را به تئاتر جلب کرد. ضرورت تقویت زیرساختها و آموزش در سالهای بعد منجر به سرمایهگذاری در ساخت سالنها و مجتمعهای فرهنگی و هنری در سراسر کشور شد. در همین راستا در برنامههای توسعه سوم و چهارم کشور، مشوقهایی همچون معافیت از پرداخت عوارض و واگذاری زیربنای تجاری معادل فرهنگی باعث شد که زیربناهای فرهنگی و هنری در سراسر کشور رشد قابلتوجهی داشته باشد، هرچند در این زمینه نقدهایی همچون عدم واگذاری این اماکن به گروههای نمایشی و هنرمندان قابلطرح است، ولی طبق آمار و ارقام افزایش صندلیهای تئاتر و سینما، طی دو برنامه موردنظر غیرقابلانکار است.
از طرفی ضرورت توجه به آموزش و اشتیاق نسلهای جدید به آموزش آکادمیک تئاتر باعث رشد چشمگیر دانشکدهها و آموزشگاههای تئاتر شد که تعداد دانشآموختگان و دستاندرکاران، این هنر را به یکی از گروههای اجتماعی پرجمعیت و اثرگذار مبدل کرده است.
مدیریت تئاتر بهواسطه همین توسعه جمعیتی فعالان و دانشآموختگان و همچنین افزایش مخاطبان و تعدد اماکن تئاتری، سختی و صعوبت دوچندانی پیدا کرد و این توسعه کمّی اگرچه با اعتبارات تأمینی و بودجههای تخصیصی مناسبی مواجه نبوده است اما مجموع اتفاقات و جریانهای ایجادشده، اثبات فرضیه «تئاتر سرمایه اجتماعی است» را رقم زده است و انکار ماهیت و ضرورت وجودی تئاتر، ناشدنی و ناممکن شده است.
بهرهمندی سازمانها و نهادهای کمتر مرتبط با تئاتر از گونههای متنوع تئاتر در جهت پیشبرد اهداف و معرفی الگوهای خویش، تشکیل اصناف مختلف تئاتری و بهطور مشخص خانه تئاتر، انتخاب روز ملی هنرهای نمایشی، نامگذاری یکی از ایستگاههای شهری مترو تهران به نام «تئاتر شهر»، تأسیس نشریات، فصلنامهها، رسانههای تئاتری افزایش ناشران تخصصی و انعکاس رویدادها، اتفاقات و اخبار تئاتری در سایتهای خبری و نشریات کاغذی ازجمله مصادیق توسعه تئاتر میتواند معرفی شود.
تعداد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در دهه سوم انقلاب به بیش از 64 مرکز رسید که محصول آن نسل تازهای از مولدان هنری بود که تقریباً همه آنها تحصیلات دانشگاهی دارند. برخی از آنان از طریق حضور در جشنوارههای تئاتری خود را بیشتر معرفی کردهاند. این هنرمندان بهرغم عدم بهرهمندی از حمایتهای حداکثری دولتی با میانگین سن زیر 45 سال در تولیدات خود تنوع مضمونی و گونهای بیشتری را بهویژه در تئاتر تهران به وجود آوردهاند و با استفاده از ظرفیت رسانههای مجازی، مخاطبان بیشتری را به تماشای آثار خود راغب کردهاند.
حضور و ظهور این نسل مقارن شد با تقاضا و ضرورت ایجاد مؤسسات تخصصی تئاتر و ایجاد تماشاخانههای غیردولتی در تهران و تعدادی از مراکز استانها که از مختصات سالهای اخیر است.
گسترش اجراهای عمومی تئاتر در تماشاخانههای دولتی و غیردولتی که محصول افزایش تحصیلات عمومی و آکادمیک پس از انقلاب اسلامی-بهویژه 20 سال اخیر- در کنار گسترش فضاهای مجازی، ایجاد بانکهای اطلاعاتی از مخاطبان، ایجاد سایتهای تبلیغات و فروش بلیت تئاتر منجر به تشکیل طیفی از مخاطبان جدید برای تئاتر شده است، نگاه غالب پیش از انقلاب اسلامی و اوایل انقلاب که تئاتر را هنری برای مخاطبان خاص قلمداد میکرد، بهواسطه این توسعه عملاً کممعنی شده است.
در عرصه بینالملل نیز جمعیت جوان و تحصیلکرده فعال در حوزه تئاتر، شرایط را بیشازپیش برای جهانی شدن تئاتر ایران فراهم کرده است. در قیاس با جمعیت، وسعت و شاخصهای فرهنگی سایر کشورهای منطقه و آسیا، جایگاه تئاتر در ایران تثبیت یافتهتر و روبهرشد است.
تمرکز بر داخل، کمبود توجه به برجستهسازی فعالیتهای این عرصه در بعد بینالمللی و عدم ترجمه آثار نمایشنامهنویسان برجسته معاصر ایران باعث شده دیگر کشورها از ظرفیتها و فرصتهای کمنظیر ایجادشده در تئاتر ایران آگاه نشوند. این مهم در شرایطی است که حضور مدیران جشنوارههای معتبر جهانی و کمپانیهای تئاتری دیگر کشورها در جشنوارههای بینالمللی برگزار شده در کشورمان غالباً با ابراز حیرت از توان کمنظیر و متنوع تئاتر کشور، همراه بوده است و حضور گاهوبیگاه آثار هنرمندان تئاتر کشور در رویدادها و مجامع بینالمللی با استقبال زیاد مخاطبان و آگاهان تئاتر کشورهای میزبان مواجه شده است. بهطورمثال در اولین نشست مدیران کشورهای غرب آسیا که در پاییز 95 در تهران و با هدف معرفی ظرفیتهای تئاتر ایران و افزایش همکاریها با کشورهای منطقه و مسلمان برگزار شد، کماطلاعی و تعجب نمایندگان این کشورها از میزان و گستره فعالیتهای تئاتر در کشورمان آشکار بود. بهجرئت میتوان گفت تئاتر ایران در منطقه غرب آسیا بینظیر و در آسیا کمنظیر است.
سرمایههای مولد و گروههای نمایشی در سراسر کشور در صورت در اختیار داشتن زیرساختهای مناسب و حمایتهای ساختاری، ظرفیتهای ارزشمندی هستند که برای بهرهمندی از تولیدات هدفمند آنها میتوان با تعریف مدیریت و ساختار بهروز و متناسب و برنامهریزیهای متداوم تورهای تئاتری در داخل و حتی کشورهای همسایه، از این پتانسیل کمنظیر بهره مناسب برد و استمرار فعالیتهای گروههای نمایشی را تضمین کرد.
اکنون ضمن پاسداشت داشتههای ارزشمندمان در حوزه هنرهای نمایشی، وقت آن رسیده است که بگوییم بیش از هر روز و روزگاری باید به تئاتر توجه کرد و از این ظرفیت برای تعالی فرهنگ بهره برد.