نگاهی به نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» از مشهد حاضر در چهلمین جشنواره تئاتر فجر
ساموراییهای گیسبریده در تالار حافظ!
ایران تئاتر- شهرام خرازیها: سوفوکل نمایشنامه «آنتیگونه» را حدود سال ۴۴۱ قبل از میلاد نوشت. «آنتیگونه» داستان دختری است به همین نام که در پی کشته شدن برادرانش، یکتنه در برابر کرئون پادشاه «تبس» میایستد. اگرچه این ماجرا به قرنها پیش از روزگار سوفوکل تعلق دارد اما هیچگاه در گذر زمان، تازگی خود را از دست نداده حتی در عصر حاضر نیز در حال تکرار شدن است.
تراژدی «آنتیگونه» بارها بر صحنه تماشاخانههای تهران و شهرستانها اجرا شده است. برخی از این اجراها ها کاملاً وفادار به متن کلاسیک سوفوکل بودهاند و تعدادی دیگر با تغییرات قابلتوجه در متن به صحنه راه یافتهاند. یکی از بهترین «آنتیگونه»های تئاتر ایران با وفاداری به متن سوفوکل، نمایشی بود که دکتر علی رفیعی بهعنوان نخستین کار حرفهایاش در سال 1353 روی صحنه تالار مولوی برد. از جمله بهترین «آنتیگونه»های اجرا شده با ایجاد تغییر در متن سوفوکل هم میتوان به نمایشی با همین نام به کارگردانی همایون غنیزاده اشاره کرد.
نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» به کارگردانی امین رضایی اردانی که بهعنوان نماینده مشهد به چهلمین جشنواره تئاتر فجر راه یافته از آن دست «آنتیگونه»هایی است که با دگرگون کردن متن اصلی به صحنه رفته است. ابتکار مهم رضایی انتقال فضای نمایش «سوفوکل» از یونان باستان به دوران اقتدار ساموراییها در ژاپن است. ایده تغییر محل رخدادها و بافت فرهنگی داستان هر چند ایده بسیار بکر و درخشانی است اما عملاً در اجرا به بار ننشسته است. «آنتیگونه» در اینجا به یک سامورایی تبدیل شده است آن هم در روزگاری که خود ساموراییها دیگر نمیخواهند سامورایی باشند.
بسیاری از نمایشنامهنویس چه در ایران و چه در سایر کشورها، تلقی و درک اشتباهی از شخصیت آنتیگونه بهعنوان دختری قیامکننده در فضایی مردسالار دارند و این برداشت اشتباه را به نمایشنامه و اجرا نیز تسری میدهند. آنها به آنتیگونه به چشم یک مرد مینگرند و جنسیت زنانه وی را کمرنگ میکنند درحالیکه سوفوکل چنین دیدگاهی ندارد و از این منظر آنتیگونه را خلق و شخصیتپردازی نکرده است. آنچه به قیام آنتیگونه تشخص میبخشد و آن را برجسته و جالبتوجه میکند، رویارویی یک دختر با مردان روزگارش است اما در بسیاری از نمایشهایی که بر مردنمایی آنتیگونه اصرار میورزند، این رویارویی ارزش خود را از دست میدهد زیرا آنتیگونه تبدیل به شخصیتی میشود با جسم زنانه و هویت، نگرش، منش و رفتار مردانه. مردنمایی آنتیگونه در «آنتیگونه آخرین سامورایی» به اوج میرسد بهگونهای که ما کمترین نشانی از زنانگی را در شخصیت اصلی نمایش نمیبینیم! و به همین علت هم با این شخصیت همراه و همدل نمیشویم و بیشتر جذب شخصیت دیگری یعنی راوی نمایش میشویم. بازیگری که برای ایفای نقش آنتیگونه انتخاب شده از نظر فیزیک جسمی و بدن به نقش نمیخورد و به همین علت نمیتوان باورش کرد؛ آنتیگونه استحاله یافته به سامورایی مردی است همچون دیگر کاراکترهای مذکر روی صحنه! درحالیکه در نمایشنامه سوفوکل، آنتیگونه زنی است که بهواسطه جنسیتش از شخصیتهای مذکر متمایز و در نظر تماشاگر برجسته میشود.
زبان نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» ابداعی است. بازیگران نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» نه با زبان ژاپنی بلکه با آوای شبه ژاپنی با هم صحبت میکنند که برای مخاطب قابلفهم نیست به همین علت هم کارگردان مجبور شده تا متن دیالوگها را بر پرده نمایش دهد تا گفتوگوها قابلدرک گردند. حاصل ابداع این زبان جدید، گسیختگی ارتباط مخاطب با نمایش است. اخیراً افسانه منادی «آنتیگونه» را با لهجه مازندرانی در بابل به روی صحنه برد که اجرای موفقی بود. پیتر بروک در دهه پنجاه شمسی، نمایش «ارگاست» را با زبان آوایی ابداعی خودش و تد هیوز، شاعر انگلیسی در تخت جمشید به صحنه برد و بهخوبی از تماشاگران جواب گرفت. زبان بدیع این نمایش هنوز هم پس از گذشت نیمقرن، در یادها مانده و زنده و قابلدرک است اما زبان غیرقابلدرک و بدآهنگ نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» نهتنها در یادها نمیماند بلکه گوشنواز هم نیست و به پارازیتی بین صحنه و جایگاه تماشاگران تبدیل میشود. بازیگران نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» بارها بیخودی فریاد میکشند بیآنکه جیغ بنفششان کارکرد دراماتیک داشته باشد و به پیشبرد داستان نمایش کمک کند؟! استفاده از زبان ابداعی در این نمایش ممکن است به ایجاد فضای ژاپن در عهد ساموراییها کمک کند اما در درک داستان و مکالمات شخصیتها هیچ نقشی ندارد. تمرکز و انرژی بازیگران صرف ایجاد آواها و جاگیری روی محلهای معین در صحنه شده است لذا آنها مجال چندانی برای بداههپردازی و ارائه بازی خلاقه ندارند. حجم دیالوگهای نمایش و جملات راوی آنقدر زیاد است که عملاً تماشاگر نمیتواند هم نوشتههای روی پرده را تعقیب کند هم آنچه بر صحنه جریان دارد را همزمان ببیند در نتیجه از اجرا و داستان نمایش عقب میماند. استفاده مکرر و در مواردی غیرضروری از مه مصنوعی سبب شده تا بسیاری از جملات نمایش داده شده روی پرده مستقر در سالن، قابلخواندن نباشند.
فاصله صحنه از تماشاگران زیاد است و به همین خاطر هم بسیاری از ظرافتهای بازی هنرپیشهها از جمله بهرهمندی هنرمندانه ایشان از میمیک بهعنوان یک ابزار مؤثر بازیگری، دیده نشده و مغفول میماند.
«آنتیگونه آخرین سامورایی» نمایشی متکی بر فرم است. بازیگران در اجرای حرکات ریتمیک و موزون موفق و با هم هماهنگ هستند. ایستها، فیکس شدنها و تغییر جا در صحنه بسیار دقیق و هدفمند طراحی و اجرا شده است. استفاده از رنگ متفاوت برای نور صحنه در لحظاتی که فضا سوررئال یا توهم کاراکترها به نمایش گذاشته میشود، از جمله امتیازات بصری بارز اجرا است.
بخشی از نمایش با روش «فاصلهگذاری» برشتی اجرا میشود مثلاً آنجا که راوی با تماشاگران سلفی میگیرد. این نوع «فاصلهگذاری» هیچ کمکی به نمایش نمیکند و داستان را از تبوتاب میاندازد. به کار بستن چنین تمهیدی هم به افت ریتم نمایش منجر شده هم به انسجام اجرا لطمه زده است.
نمایش «آنتیگونه آخرین سامورایی» نه به اصل اثر پیوند میخورد نه به دوران معاصر وصل میشود. این نمایش از حد یک اجرای موزهای و جشنوارهای فراتر نمیرود. حکایت آنتیگون و ماجرای جسدی که روی زمین مانده و نباید به خاک سپرده شود، داستان دیروز و امروز نیست. این داستانی است که تاریخ را درمینوردد و در آینده نیز بارها به اشکال مختلف تعریف و تکرار خواهد شد. آنتیگونها در طول تاریخ تکثیر شدهاند، میشوند و خواهند شد. تئاتر ایران همچنان چشمانتظار آنتیگونهای دیگری است.