در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش «مضحکه‌ سیاه» اثر مهدی ملکی

سیاهِ ایرانی روسفیدترین بازیگر تمام اعصار جهان

ایران تئاتر- رحیم رشیدی‌تبار: این روزها که مردم روز و شب با غول‌های تورم، فلاکت، بیماری و... درگیرند؛ یک پای غولِ چراغ جادو در آفتابه گیر کرده است!

مهدی ملکی یکی از کارگردانان خوب نمایش‌های ایرانی کشور، این روزها نمایش شادی‌آور «مضحکه‌ سیاه» را در تماشاخانه‌ نوفل‌لوشاتو روی صحنه برده است.

در این نمایش معیارهای نمایش ایرانی به‌درستی رعایت شده است و کارگردان در کنار ارائه‌ تصاویری نو، به مدل و قواعد این نوع از نمایش، وفادار است.

کارگردان یک فرش در وسط سالن پهن کرده است و تماشاگران به شکل صحنه‌ی چهارسویه‌ دورتادور حدود و فضای ترسیم‌شده (با فرش ایرانی)، روی نیمکت می‌نشینند... و کیست نداند که این مرزبندی با فرش ایرانی یعنی به کجا پا گذارده و اینجا قرار است کجا باشد؟

پیش از ورود تماشاگران موسیقی و دسته‌ی بازیگران با شعری شاد و ترانه‌ای طرب‌انگیز به استقبالشان می‌روند و آن‌قدر می‌خوانند تا تماشاگران همه در جای خود بنشینند. در میان دسته‌ی بازیگران، سیاه‌ میدان‌دار است.

در مضحکه‌ سیاه، معیارها و ظرایف سیاه‌بازی از جمله بحرطویل، مدح شبیه ذم، تحامق، تحقیر، تقلیب، تقلید و... نمایان است.

ویژگی بارز نمایشِ شادی‌آوری که سیاه، میدان‌دار آن است؛ باید آموزش راستی باشد و نقد زندگی مردم. مضحکه‌ سیاه به‌خوبی از پسِ این وظیفه برآمده است. سیاهِ «مضحکه‌ سیاه» مانند دیگر سیاه‌های نمایش ایرانی، نادان نیست؛ بلکه خود را به نادانی می‌زند تا زندگی ارباب‌ها و آدم‌های فاسد را به تمسخر بگیرد، بی‌آنکه مورد خشم قرار گیرد. حاجی نمایش مضحکه‌ سیاه؛ تازه به دوران رسیده است و جانش به جان غول چراغ جادویی بسته است که او را به نان و نوایی رسانده است. گلابی دخترِ ترشیده‌ی حاجی که مدام اصرار دارد او را «گلِ آبی» خطاب کنند؛ تازه به دوران رسیده‌تر از پدر و با هویت خود در جدل است.

در جامعه‌ای که دارای آن، قاضی آن، بقال آن، مأمور امداد آن، مأمور قانون آن و... همه یا دزد هستند یا قلابی، یک «سیاه» چه‌کار می‌تواند بکند جز خون‌دل خوردن؟ و البته او می‌جنگد تا بخنداند!

در مضحکه‌ سیاه یک سگ خاص وجود دارد. سگِ مضحکه‌ سیاه افشا‌کننده ‌است. به اسم دزدان حساس است و وقتی اسم دزد (خواه قاضی باشد، خواه حاجی و...) به گوشش می‌خورد؛ صدایش درمی‌آید! ...و چه‌ آشناست این قصه!

در میانه‌ بحران نمایش که همه بی‌آنکه بدانند غول‌ها از حالتی به حالت دیگر درمی‌آیند! و فکر می‌کنند غول مرده است؛ هرکدام با دروغ، حیله و رشوه و... گناه را گردن دیگری می‌اندازند و خود را تبرئه می‌کنند. این قتل! گردن‌گیر ندارد و در آخر هیچ‌کس مقصر نیست! جز سیاه...

دردآور نیست؟ پاک‌دست‌ترین‌ جمع ، می‌شود گناه‌کارترینشان! بااین‌همه، سیاه بازهم لبش خندان است؛ هرچند همه می‌دانند دلش از این جامعه‌ فاسد خونین است. لبش خندان است و تلاشش را می‌کند دیگران را بخنداند. او بر کاری که می‌کند دانا و آگاه است. سیاه می‌داند چیزی جز شادی، جشن و قهقهه باعث همبستگی نمی‌شود. درود بر سیاه! زیرا سیاه نمایشِ ایرانی؛ روسفیدترین بازیگر تمام اعصار در جهان است.

نمایش مضحکه‌ سیاه دارای روایتی درست و استخوان‌دار است. بی‌آرایگی، سادگی و خلاقیت نیز از ویژگی‌های بارز این نمایش است. فضاسازی در این نمایش به بهترین شکل انجام می‌گیرد و هر چه کارگردان در نظر دارد؛ با بازی‌هایی به‌قاعده از سوی دسته‌ی بازیگران، در ذهن مخاطب نقش می‌بندد.

موضوع نمایش مضحکه‌ سیاه فراگیر است؛ مخاطب با هر طبقه‌ اجتماعی بی‌بهره، سالن را ترک نمی‌کند. بازیگران همه در خدمت نمایش‌اند و در کنار مهیا ساختنِ اسباب‌ شادیِ مخاطب، آیینه‌ای هم در دست دارند و چهره‌ چرکین جامعه را پیش روی او می‌تابانند.

موسیقی در این نمایش به‌مانند دیگر ارکان آن، بی‌آلایش و درعین‌حال کاربردی است. موسیقی شخصیتی حل‌شده و تفکیک‌ناپذیر در نمایش است و بخشی از ریتم نمایش را بر گُرده دارد. گاه به‌صورت خلاقانه، آوازی گوش‌نواز در جاهایی از نمایش، حکم یک تنفس و میان‌پرده را دارد که بسیار به‌جاست.

بازی‌ها، چه در بیان و چه در حرکت، به‌مانند نمایش‌های شادی‌آور بر غلو و اغراق استوار و از واقع‌گرایی به دور هستند. قراردادهای زمانی، مکانی و ابزاری آن‌چنان از سوی دسته‌ی بازیگران به کار گرفته می‌شود که تخیلِ مخاطب همواره یک طرف قرارداد است!

متأسفانه ویژگی بزرگی که این روزها در اجرای این نمایش و دیگر نمایش‌های شادی‌آور کم‌تر به چشم می‌خورد؛ ویژگی «فی‌البداهه»‌گی است. این خلأ را باید در خط‌کشی‌های متولیان نمایش جست که بنا به صلاحدیدهایشان با دربند کشیدن این نوع نمایش با مکتوب کردن آن، جلوی طنازی، خلاقیت و بداهه‌گویی و اجرای بداهه‌ این نوع نمایش را می‌گیرند. بی‌شک مکتوب نمودن این‌گونه نمایش‌ها به ثبت و ضبط آن برای آیندگان کمک شایانی خواهد نمود و یکی از مشکلات اساسی در بررسی سیاه‌بازی، نبود یا کمبود متن مکتوب است؛ اما صرفِ اجرای خشک و ریاضی‌وار متن مکتوب با روح اجرای نمایش ایرانی همخوانی ندارد و نباید جلوی اجرای خلاقه و بداهه را گرفت. شوربختانه متولیان و ناظران اجراها، از ارائه‌ی هر اثر بداهه که بر آن نظارت نشده باشد، واهمه دارند...

اجرای نمایش شادی‌آور «مضحکه‌ سیاه» به نویسندگی و کارگرانی مهدی ملکی، هر شب ساعت ۲۰ در سالن نوفل‌لوشاتو در حال اجراست. بر هر ایرانی است با حمایت از نمایش ایرانی، از سیاهِ روسفیدِ این سرزمین، به‌عنوان میراثی گران‌بها از گذشتگانمان، پاسداری کند.




نظرات کاربران