پیشکسوت نمایشهای آیینی و سنتی در گفت و گو با ایران تئاتر
این هر دو سیاه؛ او از بهار میگوید و این منتقد است
ایران تئاتر: داود فتحعلیبیگی میگوید: شخصیت سیاه در دستجات نوروزیخوان با آن کاراکتری که در نمایش سیاهبازی میبینید، تفاوت دارد. در نمایش سیاهبازی، ظاهر رفتارهای غلامسیاههای دربار قاجار و دوره قبل از آنرا هنرمندان نمایش شادیآور گرفتند اما قصدشان تمسخر آنها نبوده است.
هرسال در آستانه بهار و پیچ و خم کوی و برزن شهرها، سرخجامگانی با صورت سیاه توجه هر پیاده و سوارهای را بهخود جلب میکنند؛ حاجی فیروزهایی که با دایره زنگی و رقص و پایکوبی و ترانههای بر لب آمدن بهار و شادابی و نوشدن را نوید میدهند. شخصیت او اما تفاوت دارد با آنچه از کاراکتر سیاه در نمایشهای سیاهبازی ایرانی و تحت حوضی میبینیم. درباره این دو سیاه در نمایشهای سنتی ایرانی با هنرمند نامآشنایِ این گونۀ نمایشی و دبیر چندین دوره جشنوارۀ نمایشهای آیینی و سنتی ایران گفت و گو کردیم.
خدای باروری و دستجات نوروزیخوان
داود فتحعلی بیگی هنرمند و پیشکسوت نمایشهای آیینی و سنتی در گفتگو با ایران تئاتر درباره کاراکتر سیاه به ریشهداربودن آن در باورهای کهن اشاره میکند: «در باورهای کهن، خدای باروری در آخر زمستان و آستانه بهار که زمین بیدار میشود و درختان رشد میکنند از اعماق زمین بیرون میآید و درواقع از دنیای مردگان بیرون میآید و یکی از علتهایی که صورت سیاه دارد نیز همین است. زمانی که مردم با تقویم به مفهوم امروزی آشنا نبودند و تغییر فصل و زمان را از روی تغییر وضعیت ماه و خورشید و ستارگان متوجه میشدند، دستجات نوروزیخوان مثل «کوسهگلین»، «تکمگردانی» و... بودندکه درواقع آیینهای سنتی روستاها و مناطق ایران را به نمایش میگذاشتند و پیامآور بهار بودند. در دستجات نوروزیخوانها، شخصیت سیاه هم حضور داشته است و اینکه از چه تاریخی وارد این دستهها شده را نمیدانم.
این هر دو سیاه؛ او از بهار میگوید و این منتقد است
فتحعلیبیگی در ادامه میگوید: شخصیت سیاه در دستجات نوروزیخوان با آن کاراکتری که در نمایش سیاهبازی میبینید، تفاوت دارد. در نمایش سیاهبازی، ظاهر رفتارهای غلامسیاههای دربار قاجار و دوره قبل از آنرا هنرمندان نمایش شادیآور گرفتند اما قصدشان تمسخر آنها نبوده بلکه ذهن طنزآور آنان، ویژگیهای ظاهری را گرفته و به یک کاراکتر انتقادی تبدیل کرده است.
اگر نبود عشق به امام حسین و ائمه، تعزیه هم فراموش میشد
او همچنین اشارهای هم به زمان ورود این نمایشها به تلویزیون دارد: از سال 1354، سیدحسین یوسفی و سعدی افشار و گروهشان نمایشهایی از این دست را با حضور تماشاگر در تلویزیون ملی ایران ضبط و پخش کردند. این برنامهها تا نوروز 58 ادامه داشت. اما بهطورکلی در ارتباط با نمایشهای آیینی و سنتی در همه بخشها ازجمله نقالی، سیاهبازی، تعزیه و ... بیمهری شده است و اگر نبود عشق به امام حسین و ائمه، تعزیه هم فراموش میشد.
آشنایی شبهروشنفکران با تئاتر غرب و بهمحاقرفتن نمایشهای سنتی
این هنرمند پیشکسوت در ادامه میگوید: جامعه شبه روشنفکری ما از زمانی که با تئاتر غرب آشنا شد، نمایشهای سنتی نیز کمکم به فراموشی سپرده شد. هرچند دوران شکوفایی این نوع نمایش در ایران از زمان برپایی تکیه دولت در زمان قاجار بود اما در دوران رضاشاه پهلوی، بیمهریها بیشتر شد و نمایشهای آیینی و سنتی به محاق رفت. در دوران محمدرضا پهلوی از برخی گروههای سیاه بازی به دربار دعوت میشد. این مساله زمانی اتفاق میافتاد که او سردماغ و سر کیف بود اما واقعیت این بود که او در آن زمان حتی یک مکان برای اجرای این نمایشها درست نکرد.
جوامع متفکر و نگهداشت پدیدههای نمایشی
داود فتحعلی بیگی از کشورهایی میگوید که در نگهداشت پدیدههای نمایشی خود تلاش کردهاند: جامعه شبه روشنفکری ما با جوامع متفکری همچون ژاپن، چین، هند و... این است که آنها پدیدههای نمایشی خود را نگه داشتهاند. نقالی آنها در چایخانهها اجرا میشد و حتی بعدها نیز با تغییر شرایط جامعه، آنها سالنهایی را ویژه اجرای نقالی ساخته و در حقیقت عرضه این هنرها را به روز کرده بودند.
معضلی که همچنان باقیست
فتحعلی بیگی به کوشش برای راهاندازی رشته نمایشهای ایرانی نیز اشاره میکند: در حال حاضر بهواسطه جشنواره آیینی است که این نمایشها از بین نرفته است اما این در حالی است که در دانشگاه نیز، واحد آشنایی با تعزیه را حذف کردند و با وجود تلاشهایی که برای راهاندازی رشته نمایشهای ایرانی و سنتی انجام شد، این معضل همچنان باقی است و تاکنون هیچ تصمیمی در ارتباط با راهاندازی این رشته در مقطع کارشناسی گرفته نشده است.
او در پایان میگوید: قسمت اعظم تلاشها در ارتباط با حفظ و حراست هنرهای سنتی و آیینی از موسیقی تا نمایش، نتیجه تلاشهای فردی است. درواقع گویی وا دادهایم و غیرت ملی ما در این ارتباط خوابیده است.