در آخرین برنامه انعکاس 1400 تاکید شد :
نباید در چهاد تبیین به صورت جزیرهای عمل کرد
ایران تئاتر: برنامه« انعکاس» رادیو گفت و گو در اخرین برنامه سال ۱۴۰۰ با حضور کارشناسان رسانه به ادامه بحث برنامه قبلی با موضوع اهمیت فرهنگ و هنر در جهاد تبیین پرداخت.
به گزارش ایران تئاتر در جریان برنامه انعکاس که در ساعت ۲۲ روز چهارشنبه ۲۵ اسفند ماه به طور زنده از رادیو گفت وگو پخش شد، ادامه بحث جهاد تبیین با حضور سه تن از کارشناسان رسانه در حوزه فرهنگ و هنر مورد بررسی قرار گرفت. در این برنامه رادیویی علیاکبر عبدالعلیزاده نویسنده، منتقد، پژوهشگر و مدیر رسانه و امین اسدی فعال رسانه ای و دکتر احمد جولایی نویسنده ، پژوهشگر و استاد دانشگاه به عنوان کارشناسان برنامه حضور داشتند.
در ابتدای گفتوگو فرهاد دهنوی تهیه کننده و هادی البرزی مجری برنامه انعکاس ضمن عرض سلام و خیر مقدم به مهمانان جلسه توضیحاتی در مورد جلسات پیشین برنامه انعکاس ارائه داد و گفت: رهبری معظم انقلاب اسلامی همین چند روز گذشته مسئلهای را در مورد بودجه سال 1401 و تخصیص ردیف بودجهای تحت عنوان جهاد تبیین مطرح کردند که بلافاصله مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان به صورت درست و به موقع به آن واکنش نشان دادند. وقتی از جهاد تبیین صحبت میکنیم طبیعتا از یک موضوع کلان حرف میزنیم که وظیفه همه کسانی است که به ایران، جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی علقه دارند. ما تاکنون چندین برنامه از سلسله برنامه انعکاس را به جهاد تبیین اختصاص دادیم و در این برنامه که آخرین برنامه انعکاس در سال 1400 است سعی میکنیم بحث جهاد تبیین را به جایی برسانیم.
در ادامه هادی البرزی مجری کارشنای برنامه گفت : امروز قصد داریم کاملا کاربردی و مصداقی به این موضوع بپردازیم. به فرموده مقام معظم رهبری این موضوعی است که باید مورد توجه همه قرار گیرد و کسانی که تریبون دارند باید به طور ویژه به آن بپردازند. حال میخواهیم ببینیم جهاد تبیین چگونه و به چه ترتیبی باید اجرا و انجام شود. از آقای علیاکبر عبدالعلیزاده که هفته گذشته نیز در برنامه انعکاس حضور داشتند و از زاویه فرهنگی و تاریخی به این موضوع نگاه کردند تقاضا میکنیم آغازگر بحث باشند.
نباید در جهاد تبیین بویزه در حوزه فرهنگ به صورت جزیرهای عمل کرد
علیاکبر عبدالعلیزاده: من جسارت میکنم که در حضور استاد جولایی آغازگر کلام برنامه هستم. ما نکاتی را در هفته گذشته مطرح کردیم و به ذکر این مسئله پرداختیم که جهاد تبیین یک بحث ذاتا فرهنگی است. پس اگر ما بخواهیم به درستی آن را بررسی کنیم و به نتایج مثبتی برسیم باید نگاهی به گذشته داشته باشیم و ریشههای فرهنگی خود را بشناسیم تا برکات این شناخت در حوزههای دیگری مثل امور اجتماعی ، سیاست،اقتصاد ، ورزش ،هنر هم اثرگذار باشد. در این برنامه می خواهیم ماهیت و همچنین آفتهای این بحث را مورد توجه قرار دهیم.
ما میتوانیم بخشی از غفلت خود را در آینه عملکرد رقیب فرهنگی ببینیم. رقیبی که سالها است روی این موضوع کار میکند و آن را مثل چراغ راهی برای خود قرار داده و چون روی آن وقت و انرژی گذاشته، توانسته است صدمات قابل توجهی را به فرهنگ ایرانی و ملتهای شرقی وارد کند.
به عنوان مثال در حالی که ما در پیشینه خود اسطوره و شخصیت تاریخی برجسته و جذاب واقعی داریم، فرزندانمان امروز قهرمانان خیالی غرب را بهتر میشناسند. به این دلیل که غرب در روندی مستمر با تولید محتوای جذاب توانسته است مفاهیم مد نظر خود را از طریق همین قهرمانان و شخصیتهای خیالی به ما دیکته کند. بچههای امروز شاید سیاوش و رستم و سهراب را نشناسند، اما کاپیتان آمریکا و مرد عنکبوتی را به خوبی میشناسند. یکی از دلایلی که ما امروز به این نقطه رسیدهایم آن است آنها در سیاست گذاری کلان فرهنگی ،اقتصادی ، نظامی و سیاسی خود بصورت ارگانیک و بنیادی عملی می کنند و در مقابل ما حتی در یک حوزه مثل فرهنگ هم به شکل جزیرهای عمل میکنیم و هر حوزهای به یک سمت میرود. ارشاد به یک سمت میرود، رادیو و تلویزیون به سمت دیگر و حوزه هنری و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هر کدام به سمت و سوی متفاوتی میروند. به همین دلیل این حوزها که حوزههای فرهنگی هستند نمیتوانند با حوزه های راهبردی دیگر مثل سیاست داخلی و سیاست بین المل و امور اجتماعی و جاری کشور و امور نظامی هماهنگ شوند و در یک جهت بصورت همسو عمل کنند.
این در حالی است که غرب در این زمینه به صورت متمرکز عمل میکند. آنها وقتی میخواهند به جایی مثل افغانستان یا عراق حمله کنند از ده سال قبل برای همیو کردن افکار عمومی تولید محتوای هنری ورسانه ای و تبلیغی و بطور کلی برنامهریزی میکنند. به عنوان مثال در این تبلیغات رسانهای همیشه هیمنه سرباز آمریکایی طوری تصویر میشود که گویی یک شوالیه روئینتن و یک فرد جاودانه و نامیرا است و مرگ ندارد. در حالی که برخی وقایع سالهای اخیر، ، مثل اسارت تفنگداران آمریکایی به دست ایرانیها مشخص کرد که چنین چیزی نیست.
همینطور هیمنه تاریخی انگلستان به عنوان کشوری استعمارگر با دستگیری سربزان و توقیف کشتی نفتی و ... در هم شکست .
حتی اسطوری ارتش رزریم اشغالگر قدس که در اذهان دنیا و جهان عرب شکل گرفته بود با شکستش در جنگ سی و سه روزه لبنان و جنگ بیست و دو روزه غزه و بی اثر شدن گنبد آهنین اش با موشک های مقاومت و ... در هم شکست .
ما در همین زمینه های روشن راهبردی هم به جریان محدود خبری بسنده کردیم و تلاشی برای تبیین همین موضوعات راهبردی و روزآمد هم نکردیم ولی آنها برای بزرگ نشان دادن خود تبلیغات زیادی میکنند در حالی که ما چنین نیستیم و عملکرد جزیرهای داریم. در حالی که نباید در چهادتبیین به صورت جزیرهای عمل کرد.
جهاد موثر نیاز به صرف وقت دارد نه هزینه کلان
هادی البرزی: آقای عبدالعلیزاده به این موضوع نگاه تاریخی دارند. نگاه شما به این مسئله چگونه است آقای اسدی؟
امین اسدی: من ابتدا قصد دارم با تعریف جهاد تبیین و اشاره به اهداف آن وارد بحث شوم و حرفهایم را با آیه ۴۶ سوره نساء آغاز میکنم. این آیه می فرماید که گروهی از قوم یهود کلمات خدا را تغییر دادهاند. یعنی حتی قرآن هم به ما یادآوری میکند که به مسئله تحریف و انحراف توجه داشته باشیم و حواسمان را جمع کنیم. جهاد تبیین برای مبارزه با تحریف است و مقام معظم رهبری هم به این مسئله اشاره کردهاند. انجام جهاد تبیین برای صاحبان تریبون یک فریضه قطعی است. شاید امروز تحریمها شدید باشند اما قطعا تحریف از تحریم قدرتمندتر است و صدمات آن نیز بیشتر خواهد بود. پس تبیین باید به شکل جهد و جهاد صورت گیرد چون دشمن روی آن تمرکز ویژه دارد. در انجام این فریضه حتی نوشتههای ما هم میتواند نوعی جهاد باشد. پس در امر جهاد تبیین باید قلم ما هم مفید و موثر باشد. ما باید در عرصه مجازی، مطبوعات و حوزه اطلاعرسانی محتوای موثر تولید کنیم و در امر تولید محتوا قوی باشیم. اگر محتوای تولید شده توسط ما مفید و موثر باشد میتوانیم موثر بودن رستم و سهراب را نسبت به مرد عنکبوتی به خوبی نشان دهیم. ما همه چیز داریم اما نسبت به آن توجهی نشان نمیدهیم. در حالی که آنها هیچ ندارند و از هیچ همه چیز میسازند. امروز میبینیم که شرق نیز مثل غرب وارد عمل شده و در این زمینه دست به انجام کارهایی زده است. به طور مثال همین کره جنوبی که سریالها و فیلمهایش امروز حتی از صدا و سیما و شبکه نمایش خانگی ما هم پخش میشود و بعضی از آنها مورد استقبال مردم نیز قرار گرفتهاند. کره جنوبی بسیاری از این فیلمها و سریالها را در یک محیط و فضای ۲۵۰۰ متری میسازد. جهاد موثر نیازی به صرف هزینههای میلیاردی و تعیین ردیف بودجه کلان ندارد و فقط نیازمند دقت و توجه و صرف وقت است. ما باید از عمر خود در راه خدای متعال بگذریم و برای جهاد وقت صرف کنیم. جهاد نیاز به بذل وقت و توجه دارد و محتاج به هزینه هنگفت نیست.
در بحث تبیین باید نوع هنر مشخص شود
هادی البرزی: آقای دکتر جولایی هم به جمع ما اضافه شدند. نظر شما در مورد این بحث چیست؟
احمد جولایی: دست تو باز میکند پنجرههای بسته را/ هم تو سلام میکنی رهگذران خسته را./دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم/ آینه قدیمی غبار غم نشسته را/ پنجره بیقرار تو کوچه در انتظار تو/ تا که کند نثار تو لاله دسته دسته را
امشب در شب تولد آقا امام زمان هستیم و زمانی را انتظار میکشیم که انشالله ایشان بیاید. به قول برادر بزرگوارمان مرحوم آقاسی که همیشه میگفت «شاید این جمعه بیاید شاید»
از آنها که خونین سفر کردهاند،/ سفر در مدار خطر کردهاند/ حکایت کنیم از تباری شگفت/ که کوبید درهم حصاری شگفت.
من قبل از عرایضم خواستم دیباچه یا مدخلی را آغاز کنم و آن قرارداد همسطحی است. برای این که در بحثی به همترازی برسیم دو راه داریم. یا باید اساتید حاضر در بحث فتیله را پایین بکشند و یا شنودگان بحث فتیله را بالا بکشند که همترازی ایجاد شود. به نظر میرسد بحث ما در این زمینه بیشتر از منظر فرهنگی است. به طور کل رسانه چه در بیرون، چه در داخل، چه در قالب رادیو، چه در قالب تلویزیون، چه به شکل رسانه عمومی و دولتی و چه به شکل رسانه خصوصی و چه در سایر اشکال و قالبها یک پدیده فرهنگی است. در کل زمینه بازی و تهاتر ما موضوع فرهنگ است.
فرهنگ مد نظر من سه خصیصه دارد. حاصل تدریس بیست ساله من در دانشکدههای مختلف این سوال بود که آیا در این حوزه بعد چهارمی هم وجود دارد و من به آن دست مییابم؟ من خودم به این بعد نرسیدم و اگر کسی از عزیزان حاضر در این مجلس یا شنوندگان برنامه بتواند بگوید به بعد چهارم دست یافته است من به او از صمیم قلب تبریک میگویم و این بعد را به سه خصیصه دیگر اضافه میکنم.
فرهنگ چندین بعد دارد که بعد اول آن میراث است. این میراث الزاما نه تابع زمان و نه تابع مکان است. میراث وجه فردی نیز دارد اما منظور من بیشتر میراث جمعی و گروهی است. این میراث میتواند مثل زمین یا سرزمین ساکن، ثابت، غیرمنقول و غیرقابل جابهجایی باشد. اگر شما این موضوع را از زمان پیش از پیدایش نبی اکرم (ص) تا زمان پس از آن در نظر بگیرید، میبینید که سرزمینهایی مثل ایران و روم وجود داشتند. اگر شما به تنگه چوگان در کازرون بروید میبینید که والریانوس همچنان زانو زده و شاه ایران در حال سوار شدن بر اسب است. اگر به کرمانشاه و تماشای مجسمه هرکول بروید نیز خواهید دید که باز همین است. در آنجا پنج گئومات یا شورشی را گرفتهاند و به سه زبان خط در فاصله بیست و پنج متری از زمین اینها را نوشتهاند. پس این موضوع هیچ تغییری نمیکند و سرزمین ما همینجا است. چه منتسب به شیرین و چه به فرهاد و چه به هر شخصیت دیگری باشد ایران ما همین است. چه زمانی که از آن با نام آریا ورتا نام برده شده و چه زمانی که به ایران شهرت یافت. این میراث ما است که جابهجا نمیشود. وقتی در قدیم گفتند کوههای زاگرس به معنی آتش گرفته ، ما می بینیم هنوز در خوزستان کوههایی داریم که به دلیل وجود گاز از دل آنها آتش بیرون میزند. ما همچنان در همین نقطه هستیم و میراث و سرزمینمان تغییری نکرده است.
در عین حال میراث میتواند مثل اشیاء یا اموال منقول و قابل جابهجایی باشد. همه اینها میراث و بعد اولیه و سه وجهی فرهنگ است. ما اگر بگوییم قبل از اسلام طرز تفکر در اینجا چیز دیگری بود که ایراد و اشکال تاریخی به وجود میآید. ما نمیتوانیم زرتشت، مزدک و مانی را از تاریخ خط بزنیم. همانطور که نمی توانیم حضرت ختمی مرتبط ( ص ) را خط بزنیم.
بعد دیگر و وجه دیگر شبکه ارتباطی است و هر قومی برای خود شبکه ارتباطی دارد. ما در جهان زیارتگاهی نداریم که بتوان با کفش به آن وارد شد. مثل طور سینا که موسی پیش از ورود به آن باید کفش خود را در میآورد. در معابد بودایی هم تشابه مشاهده میشود و نمیتوان با کفش به آنها وارد شد. این یک شبکه ارتباطی است . در کلیسا هم ادابی داریم نمیتوانید پای خود را روی پای دیگر بگذارید. در آنجا نیز باید مثل دانشآموز مودب و آرام بنشینید. این شبکه ارتباطی است که ساز و کار آن در همه جا مشابه است.
آب اگر راکد بماند ، مانداب می شود
شما اگر بخواهید به خانه خدا بروید باید راهی مکه شوید. در بحث محارم نیز تشابهاتی در همه جای دنیا مشاهده میشود. شما نمیتوانید سندی بیاوری و بگویید که این خانم زن من است، در حالی که همه به شما میگویند ایشان عمه تو است. کل شبکه ارتباطی ما در بحث امر به معروف و نهی از منکر خلاصه میشود و ما اگر بتوانیم امر به معروف و نهی از منکر را به خوبی اجرا کنیم میتوان گفت که در بحث تبیین به موفقیت رسیدهایم.
اینجا میتوان بحث افاده ذات را به میان آورد. اگر آب در نقطهای ثابت بماند و میزان آن افزایش یا کاهش نداشته باشد ابتدا به مانداب، سپس به مرداب و در نهایت به کویر تبدیل میشود و در صورت تبدیل به کویر مضر خواهد بود. همانطور که کارشناسان میگفتند اگر دریاچه ارومیه خشک شود به نمکزار تبدیل میشود و زندگی مردم را از بین خواهد برد. ما برای افاده ذات باید خطشکن داشته باشیم. لفظ افاده در ابتدا بد نبود و معنی نطق و خطابه میداد. اما بعدها وقتی تعداد گندمفروشانی که جو تحویل میدهند زیاد شد، افاده معنی منفی پیدا کرد. سهگانه فرهنگ است که تمدن را میسازد. شما تمدنی را ندارید که با فرهنگ بیگانه باشد.
دین از پایههای تمدن است و ما در کنار سایر هنرها هنر دینی هم داریم. اگر از هنر دینی به عنوان هنر مقدس یاد میکنیم به این دلیل است که دین مقدس است. در هنر دینی شما کسانی را دارید که از جوهره دین هنر خلق میکنند. یعنی افرادی که برای پاسخگویی نیاز جامعه کار میکنند. همین هنر خودش انواع مختلف دارد. من نوعی طرفدار هنر برای هنر هستم. در فرانسه زمانی مفهوم هنر برای هنر یا پارناسیسم شکل گرفت. در مفهوم هنر برای هنر تقلید و تعهد معنی و جایگاهی ندارد. نوع دیگری از هنر هم داریم که به عنوان هنر متعهد شناخته میشود. در هنر متعهد هنرمند ابتدا به خود، بعد به خالق و سپس به خلق تعهد دارد و پایه چهارم در این هنر طبیعت است. نوع سوم هنر پدیده هنر در خدمت است که در این پدیده هنر در خدمت اقتصاد قرار میگیرد. این هنر ممکن است زیبا باشد و بحث زیباییشناسی را بهخوبی رعایت کند ولی در اصل به دلایل اقتصادی خلق شده است. مثل تابلوی یک داروخانه که به بیننده میگوید در حال ورود به محل فروش دارو است و کارکرد دیگری ندارد. این نوع از هنر را نمیتوان هنر نامید و در اصل هنر واقعی نیست. در بحث تبیین ما باید نوع هنر را مشخص کنیم و در رسیدن به آن گام برداریم.
غرب مفهوم هنر برای هنر را تبلیغ میکند اما مفهوم هنر متعهد را به کار میگیرد
هادی البرزی: آقای عبدالعلیزاده به نظر میرسد شما و آقای جولایی در حوزه تاریخ نظرات مشترکی دارید. به نظر شما چگونه میتوانیم فرمایشات ایشان را به فعل در بیاوریم؟
علیاکبر عبدالعلیزاده: دکتر جولایی به خوبی بحث ضورت بازخوانی گلوگاههای فرهنگی و شناخت ابزار هنری را تبیین کردند. ما اگر پیشینه خود و ظرفیت ها و ابزارمان را بشناسیم بهتر میتوانیم عمل کنیم. مثلا همین بحث محارم که ایشان مطرح کردند در طول تاریخ بهقدری برای ما بصورت مستمر تکرار شده است که امروز همه ما آن را بهطور دقیق میدانیم. اما در مورد فرهنگ این تکرار صورت نگرفته است و ما در این حوزه بهقدری تعلل و غفلت کردهایم که امروز میبینیم دچار معضلات بسیارهستیم در حالی که رقیب فرهنگی ما با تمرکز بیشتری در این حوزه حضور دارد و نقش آفرینی می کند و در آن به فعالیت مشغول است. به طور مثال بحث تهاجم فرهنگی که در دهه هفتاد مطرح شد امروز در همان نقطه باقی مانده و پیشرفت خاصی نکرده است.
در بحث هنر ایرانیان تا حد کمال پیش رفته اند و آثار هنری با زندگی روزمره شان پیوند خورده اما امروز برای این موقعیت اعتبار قایل نیستیم. ما در دهه هشتاد به هنر ایرانی صنایع دستی میگفتیم و به آن ارزش افزوده نمیدادیم. در صورتی که این هنر بخشی از پیشینه فرهنگی و تاریخی ما است و کارکردی بیش از ابزار تزئین دارد. چرا دچار این تضاد شده ایم ؟ زیرا غرب برای بحث اقتصاد هنر ، مفهوم هنر برای هنر که دکتر جولایی به آن اشاره کردند را تبلیغ می کند ولی در عمل برای پیشبرد اهداف راهبردی خود از بحث هنر متعهد استفاده میکند. و تصمیم گیران ما آن تظاهر را باور می کنند و داشته های خود را کنار می گذارند ، در حالی که مفهوم هنرکاربردی متعلق به شرق است و ما باید از آن استفاده کنیم که در این امر تعلل میورزیم.
هیچ عملکردی در تبیین نداریم حتی در مهمترین موضوعات اندیشه دینی
امشب که شب تولد امام زمان است خوب است به این موضوع اشاره کنم که مفهوم صاحب زمان یک مفهوم جهانبینی و تاریخی است . برای ما پیوند عمیقی بافرهنگ ایرانی اسلامی مان دارد . اما شما چند اثرسینمایی و نمایشی سراغ دارید که این مفهوم را با بیان جهانی عرضه کرده باشد .در حالی که این موضوعی است که غربیها بیشتر از ما به آن توجه نشان دادهاند و حتی در مورد آن فیلم های متعدد ساختهاند. از جمله فیلم لبه تاریکی با بازی تام کروز که در مورد مدیریت زمان حرف میزند و به تحریف مفهوم صاحب زمان می پردازد. در این فیلم شخصیت اصلی یک فرد عادی است که در ابتدا فقط مصالح شخصی خود را مد نظر قرار میدهد. اما در پایان شخصیت او تحول مییابد و به فردی تبدیل می شو که آنقدر در یک محدوده زمانی می میرد و دوباره زنده می شود که به صاحب توان مدیریت زمان تبدیل میشود.
در مواردی ما میتوانیم ببینیم که استمرار تاریخی آنها روی موضوعات خاص اغلب طولانیمدت و گاه بیش از ده ها و صده ها است. در حالی که ما روی موضوعات خاص حتی یک سال هم کار مداوم نمیکنیم.
به طور مثال یک جریان فکری که زمانی انگلستان و بعد فرانسه و امروز هم آمریکا نماینده آن هستند سعی کرد شکستهای تحقیرآمیز متحمل شده در دوران جنگهای صلیبی را برعکس نشان دهد. آنها برای این کار شخصیتی خیالی به نام رابین هود خلق کردند که امروز تمام دنیا آن را میشناسد. حتی خود ما بیش از عیاران خودمان ، رابین هود را میشناسیم و به آن توجه کردهایم. در داستان رابین هود فرهنگ عیاری وجود دارد که این فرهنگ غربی نیست و متعلق به ما است. این فرهنگ را میتوان در داستان سمک عیار مشاهده کرد. اما در ایران آن میزان که رابین هود را می شناسیم با سمک عیار و پوریای ولی و ... آشنا هستیم؟
هادی البرزی: خیلی کم.
مهمترین منابع فرهنگی و تاریخی خود را نمیخوانیم و نمیشناسیم
علیاکبر عبدالعلیزاده: در داستان رابین هود میبینیم که او پادشاهی که در تاریخ اروپا هم به عنوان ریچارد بزدل نامیده میشود را به فردی شایسته برای پادشاهی تبدیل میکند. در صورتی که ریچارداول واقعی به هیچ وجه فردی شجاع و شایسته نبود. جرا که علاوه بر شکست خفت بار از مسلمانان در جنگ های صلیبی و از دست دادن اورشلیم در جنگ های داخلی اروپا هم شکست های سختی خورد و به چهره ای منفور در تاریخ تبدیل شد. اما با داتان رابین هود او با نام ریچارد شیر دل در قواره قهرمانی ملی به دنیا معرفی می شود . آنها از رابین هود فیلمها و سریالهای فراوانی ساختهاند که بسیاری از آنها را خود ما با ولع و اشتیاق زیاد دوان دوان ترجمه کرده و از رسانههایی مثل صدا و سیما پخش کردهایم. در حقیقت آنها فرهنگ ما را بر علیه خودمان به کار میگیرند و از محتوای فرهنگی - در اینجا فرهنگ عیاری و جوانمردی ما برای پیش بردن اهداف خود استفاده میکنند.
جهان سریال محبوب بازی تاج و تخت منطبق با جهان داستان سمک عیار است؛ که یک جهان لامکان و لازمان است با شهر هایی که هریک نماد موضوعی هستند. با توجه به تاریخ محدود بسیاری از کشورهای اروپایی و از مهم تر نبود سابقه تاریخی برای ایالات متحده منابع آنها برای ساخت آثار هنری و فرهنگی محدود است و آنها با تبدیل و تحریف منابع ما برای ساخت آثار خود استفاده میکنند. یعنی میخواهم بگویم که آنها حتی بحث روز خود را سوار منابع قدیمی ما میکنندو به خورد خودمان می دهند .
جدا از این برای تبیین و تحریف و پاکسازی تاریخ خود از خونخواری و سنگ دلی دائم مشغول بازآفرینی آثار قدیمی خود هستند. مثلا در رمان بینوایان انقلاب خشن فرانسه و خونخواری فرانسویها به یک داستان دوستداشتنی و رمانتیک تبدیل شده است. همچنین در داستان الیور تویست که میتوان نکات مشابهی را در تلطیف زندگی غیرانسانی در انگلستان مشاهده کرد.
ما حتی مهمترین منابع فرهنگی و تاریخی خود را نمیخوانیم و آنها را نمیشناسیم. ببینید ساحت ایرانی بودن در آثار سعدی نمود دارد و زمانی ه فرهنگ ما سوار بر این محل حتی تا هند و چین و...هم رفته بود. ما امروز بوستان وگلستان را اگر هم در خانه داشته باشیم تنها تفنن و سرگمی میخوانیم و به آنها در حد فهم و استفاده به عنوان چراغ راه توجه نمیکنیم.
از آن مهمتر در مورد قرآن هم باید گفت که ما زیاد آن را موضوعی و با دقت قرائت نمی کنیم چهر سد به اینکه با تاکید بر مفاهیم آن را ختم کنیم تا بتوانیم مفاهیم آن را در زندگی خود مورد بهرهبرداری قرار دهیم.
غرب متوجه اهمیت فرهنگسازی شده و بستر و زیرساخت آن را ایجاد کرده است
هادی البرزی: حرف آقای عبدالعلیزاده این است که غرب در بهرهبرداری از منابع خوب عمل کرده و حتی از منابع ما هم استفاده نموده و در جهت مصالح خود فرهنگسازی کرده و مفاهیمی مورد نظرش را مطرح کرده و ترویج داده است. نظر شما در این مورد چیست؟
امین اسدی: آنها امکانات زیادی دارند و بسترهای انتشار این مفاهیم مثل شبکههای مجازی که امروز در روزمرگیهای ما نیز مورد استفاده قرار میگیرند را خودشان طراحی و ایجاد کردهاند.
علیاکبر عبدالعلیزاده: خب آنها متوجه اهمیت فرهنگسازی شدهاند و بستر و زیرساخت رسانه را هم ایجاد کردهاند.
بدون شناخت و باور نمی توانیم کاری پیش ببریم
امین اسدی: من میخواهم در عرایضم به معنا و مفهوم جهاد تبیین اشاره داشته باشم. چون اگر ما معنی کاری که میکنیم را ندانیم و به آن باور نداشته باشیم نمیتوانیم آن کار را پیش ببریم. درست است که دشمن برای رسیدن به اهداف خود از هر حربهای استفاده میکند، اما ما نباید استراتژی مشابهی به کار ببریم و به دام حیله و دشنام و دروغ بیافتیم. اگر این کار را بکنیم و درست جلو برویم خدا هم با ما است. جهاد تبیین یعنی جهاد فکری و معنوی در راه حفظ ارزشها، آرمانها و اهداف مقدس انقلاب اسلامی، حفظ شرف مسلمانان و تلاش برای خنثی کردن تحریف و التقاط و انحراف. غربیها و آن دسته از شرقیهایی که تازه در حال فعال شدن در حوزه ساخت فیلم و سریال هستند همه دارند از هیچ همهچیز میسازند. در صورتی که ما در فرهنگ خود همهچیز داریم. پس چرا فقط دور یک میز مینشینیم و مدام نظریهپردازی میکنیم، ردیف بودجه تعیین مینماییم و قرارگاه تاسیس میکنیم؟ این نشان از انفعال است و بالاخره باید کار را از جایی شروع کنیم. اکنون تحت هجمه شدید رسانهای، اقتصادی و فرهنگی قرار داریم و باید با آن مقابله کنیم. ما از نظر موشکی خوب مسائل را تبیین کردیم و به دنیا نشان دادیم که در ناامنترین منطقه دنیا ایمنترین نقطه هستیم. اما از نظر فرهنگی چقدر توانستهایم این بحث را جلو ببریم؟ ما باید در فضای مجازی به کسانی که میتوانند و مایل به انجام کار هستند میدان بدهیم و بر کارشان نظارت داشته باشیم و بستری فراهم کنیم تا هیچکسی نتواند بیاید جای شهید و جلاد را عوض کند یا مانع دیده شدن رستم و سهراب ما شود. یعنی در امور فرهنگی و تبیینی نباید زیاد سخت بگیریم و باید فقط به نظارت بپردازیم. این بسترسازی دو وجه دارد و مردم و مسئولان باید به هم اعتماد کنند. ما اگر بتوانیم محتوای خوب تولید کنیم اما نتوانیم آن را پخش کنیم انگار که هیچ کاری نکردهایم. ما نباید در این راه دست خالی باشیم. اگر این فرایند را یک سلاح در نظر بگیریم ماشه محتوای ما است و خشاب پلنفرمی که آن را پخش میکنیم.
ما تنها فرهنگی هستیم بدون واسطه ترجمه با منابع هزار سال پیش خود اتصال داریم و این اندوخته بزرگی است
هادی البرزی: آمریکا از نظر گذشته و پیشینه تاریخی وزنی ندارد و عمده نگاهش به آینده است و انجام این کار برایش آسان است. ولی ما وزن سنگینی در گذشته داریم و انجام تبیین برایمان دشوار است. جناب جولایی از نظر شما تبیین این وزن سنگین مشکل نیست؟
احمد جولایی: ریختن نمک در حلوا امکانپذیر نیست چون شوری و شیرینی با هم تضاد دارد. ولی نمک را در ترشی لیمو میشود ریخت چون میان ترشی و شوری تضادی نیست. در علم دو به علاوه دو همیشه چهار است و اگر آن را سه نشان دهیم تضاد به وجود میآید. اما در عالم هنر همیشه زمینه برای نشان دادن مکنونات قلبی و انتزاعی فراهم است. رواج سبک اکسپرسیونیسم مدیون این است که مغز انسان به سرعت میتواند تصاویر و مفاهیم و نمادها را پردازش کند. امروز کسی به عنوان یک فرد باسواد شناخته میشود که بتواند بیشترین حجم معنا و نشانه را درک کند. هر چه بهتر بتوانیم علامتهای پیرامون خود را درک کنیم سواد ما هم بیشتر است. ما پیش از این در محافل نظری گفته بودیم که باید سواد رسانهای را افزایش دهیم. اما در عمل وقتی میخواهیم تصویر یا نمادی را به یک دانشآموز مقطع ابتدایی و یک دانشجوی دانشگاهی نشان دهیم دقیقا به یک شکل متضاد و پرخطا عمل میکنیم.
مثلا در کتاب دانشآموزان دبستانی داستان دریاقلی سورانی مطرح شد و گفته شد که او با دوچرخه از منطقه دوکوهه عبور کرد. در تصویر کتاب درسی این مفهوم در قالب عبور او از میان دو کوه پیاده شد. حال آن که مردم آن منطقه می گیوند ما در اینجا اصلا کوه نداریم! یعنی ما حتی در بحث نمادسازی هم درست و دقیق عمل نمیکنیم.
از تقسیم فرهنگی مردم ایران حداقل سه هزار سال میگذرد و ما به همراه چین و سرزمین میانرودان تمدن قدیمی داریم. مثلا کلمه مادر در تمام این نقاط تقریبا یکسان تلفظ میشود و این نشان از تشابهات فرهنگی دارد. من زمانی خدمت پروفسور عابدی در شهر دهلی هند بودم و ایشان میگفتند شما مردی به نام فردوسی دارید که روی خرمن فرهنگ ایران خیمه زد و از پراکنده شدن آن جلوگیری کرد ،در شاهنامه هم به زبان علمی و هم زبان دینی و زبان محاوره کار کرده است.
علومی که امروز در اروپا به علوم عربی مشهور است اصلا از عربها نشر پیدا نکرده و همه مربوط به ایرانیان بوده است. ابوالفرج اصفهانی چرا باید نام کتاب خود را الاغانی بگذارد؟ همین بغداد به معنی کاخ داد است یعنی دادگستری و محلی که در آن داد ستانده میشود. پس چرا تمام اینها به زبان عربی است؟ پروفسور عابدی میگفت شما مردی به نام فردوسی داشتید که ۶۱ هزار بیت سرود و خرمن ادب و فرهنگ پارسی را زنده نگه داشت و امروز مردم ایران میتوانند بدون واسطه با زبان هزار سال پیش خود در ارتباط باشند. در دنیا سرزمینی یافت نمیشود که مردم آن بتوانند بدون واسطه و بدون نیاز به ترجمه با منابع ادبی و تاریخی هزار سال پیش خود متصل باشند و بتوانند آنها را مطالعه کنند.
به عنواتن مثال ما سه کتاب مشهور قرن چهارمی داریم که هر کدام از آنها امروز بدون هیچ واسطهای قابل خواندن است. یکی کتاب تاریخ بیهقی، یکی شاهنامه و دیگری تفسیر سورآبادی نوشته محمد بن عتیق است. ما حتی کتابهای دینی را هم تغییر ندادیم و امروز شهادتین را به همان ترتیبی میخوانیم که هزار سال پیش میخواندند.
اهمیت بازشناسی فرهنگی و خودشناسی
ببینید در اندیشه اروپا وقتی هرمس پیام زئوس را برای مردم آورد آنها گفتند معنی این کلمات چیست و فهم آن برایمان دشوار است. به همین دلیل هرمس آن را تفسیر کرد و این همان هرمنوتیک است. اما پیام منابع قدیمی ما نیاز به تفسیر ندارد و بدون واسطه قابل فهم است. ادبیات از چهار حلقه عبور میکند. حلقه اول اسطوره است و در اقوام مختلف هیچکس مدعی خلق اسطوره نیست. هر قومی اسطورههای خاص خود را دارد و هر کدام از خدایان باستانی مثل مردوک ساخته ذهن این اقوام است. ادبیات اسطورهای حاصل ایمان و اتقان است و اگر این دو نباشد اسطوره هم وجود ندارد. حلقه دوم افسانه است یعنی به مرور زمان اقوام گشتند و حول اسطورههای خود داستانهایی با شخصیتهای جدید خلق کردند. به عبارتی ما از قله کوه به دامنه میآییم و شخصیتهای افسانه برخلاف اسطورهها تنها از بعد آسمانی برخوردار نیستند و هم بعد زمینی و هم بعد آسمانی دارند و نیمه خدا و نیمه انسان محسوب میشوند. مثلا بهترین نمونه برای چنین شخصیتهایی در ادبیات ما اسفندیار و در ادبیات غرب آشیل است. حلقه بعدی رومنس یا همان اولین بعد رومانتیک است، یعنی همان چیزی که دلمان میخواهد. شخصیتهای رمانس اگرچه نامیرا نیستند اما وجهه و خصوصیات مشخصی دارند که آنها را از شخصیتهای واقعی و معمولی متمایز میکند. مثل شخصیت شیرین در آثار نظامی یا کارهای امیرخسرو دهلوی که کاملا متاثر از نظامی است. در حالی که او اصلا نظامی را ندیده بود. در این آثار به شخصیتهای لیلی و شیرین تشخصها و خصوصیاتی دادهاند که آنها را از انسانهای معمولی یک پله بالاتر میبرد. آخرین حلقه ادبیات رومن یا رمان است که در آن انسانهای کاملا معمولی توصیف میشوند. مثل آثار جلال آل احمد که انسانهای متشخصی در آنها خلق نشده است و تمام آنها مردم معمولی هستند. اما کار نویسنده در رمان باید به قدری خوب باشد که شخصیتها به طور کامل از انسانهای دنیای واقعی متمایز گردند. یکی از نخستین نمونههای این حلقه ادبی در ایران کتاب یکی بود یکی نبود است.
ما هم منابعمان را نمیشناسیم و هم بخشی از آن را در دست نداریم
هادی البرزی: تبیین تاریخ و وزن گذشته ما از دید شما به چعه ترتیب است و این امر چگونه باید صورت گیرد؟
علیاکبر عبدالعلیزاده: دکتر جولایی گلوگاههای فرهنگی و اهمیت شناخت ابزار هنر را خیلی خوب و شیوا توضیح دادند. ببنید وقتی درباره تاریخ و فرهنگ ایرانی سخن می گویند چطور چهر شان بشاش و پرانرزی است ؟ آیا نمیاشد دانش ایشان را به مردم منتقل کرد تا آنها هم به ظرفیت های فرهنگی خودمان اعتماد کنند و از موهبات آن لذت ببرند؟ می شود به شرط آن که این ظرفیت ها را بسناسیم ! همانطور که گفتم شما باید ابزارهای فرهنگی و تاریخی و هنری را خوب بشناسید تا بتوانید از آنها استفاده کنید. مثلا در منابع فرهنگی غرب میخوانید که گالیله برای نخستین بار گفت زمین گرد است. در حالی که این موضوع را دانشمندان ایرانی برای نخستین بار کشف کردند و ابوریحان حتی قوس رمین را قرن ها قبل از گالیله محاسبه کرد. گالیله در حقیقت این دانش را از دانشمندان ایرانی دریافت و سازوکار تبلیغی غرب آن را به نام خود تبلیغ کرد. این درحالی است که در کتاب های درسی و رسانه های خودمان دائم به ما می گویند گالیه کاشف گرد بودن زمین است !
ما در مورد ابزارمان شناخت کافی نداریم ، واقعیت های خودمان را زمین گذاشته ایم و گفتهها و دروغ های منابع فرهنگی غرب را تکرار و باور میکنیم. مثلا در محاوره هر که بخواهد بگوید ضعف میگوید پاشنه آشیل، در صورتی که شما اگر بدانید دقت داستان و قدمت اسفندیار از آشیل بیشتر و منطقی تر است دیگر به خودتان اجازه نمی دهید بگویید پاشنه آشیل و عبارت چشم اسفندیار را به کار میبرید. یا در مورد کلمه سزارین و رستمین نیز چنین موقعیتی وجود دارد.
ما علاوه بر آن که منابعمان را نمیشناسیم بخشی از آن را هم در دست نداریم. ما امروز رد بهترین حالت فقط یک سوم منابعمان مهم مان را در اختیار داریم. مثا می گویند اوستای فعلی تنها یک سوم نسخه اصلی است و همینها را هم خوب نمیشناسیم. به عنوان مثال از مولانا فقط داستان طوطی و بازرگان را میدانیم و از شاهنامه فقط شخصیتهایی مثل رستم و سهراب و ماجراهایی مثل هفتخوان را میشناسیم. انگار اهمیت همینها را هم آنها باید برای ما تایید و تعیین کنند . در امر رسانه با اشباع ذهن می تانیم مانع جستجوی اندیشه شویم. در مورد منابع ما انگار یکی - دو داستان را برجسته ساختهاند تا به سراغ بقیه نرویم و از آنها آگاه نشویم.
عدم شناخت منابع موجود ضرورت شناخت منابع را برای ما روشن میکند. منابع بسسیار مهم است و اینجا هم دشمن بیشتر از ما این اهمیت را درک کرده . ببینید در اروپا پژوهش در مورد هولوکاست ممنوع است چون اگر کسی به دنبال ابعاد این موضوع برود دروغ بودن آن مشخص میشود. پس آنها بر سر راه تولید منابع ، مانع ایجاد میکنند تا کسی حقیقت را در نیابد.
چرا راه دوری برویم مثلا در طول همین سی سال پیش دشمن به گونهای جای جلاد و شهید را عوض کرده که جوانان ما در مورد دهه شصت سوال میکنند که منافقین چرا کشته شدند؟ در حالی که اگر همین جوانان تنها از عملیات مهندسی که طی آن سه نفر پوست کنده شدند و به بی رحمانه ترینم شکل شکنجه و سوزانده شدند، خبر داشته باشند، میفهمند که با این افراد در آن زمان بیش زا حد مسامحه هم شد.
در اهمیت شناخت منابع همین بس که امروز سفیر انگلستان وقتی بمی تواند پست خود در تهران را تحویل بگیرد که در امتحان شناخت گلستان قبول شود . چون آنها میدانند که ضعف و قوت ایرانیان را با گلستان میتوان شناخت.
نفوذ را دریاب
از دیگر ابزار مهم بازدارنده جهاد تبیین بحث نفوذ در ارکان نظام فرهنگی کشور است . بحثی که بسیار جدی است و باید به آن توجه داشت. اما تشریح آن با توجه به کمبود وقت در این برنامه شدنی نیست.
ما همیشه در حال دفاع بودهایم نه حمله
هادی البرزی: با توجه به پایان یافتن زمان برنامه حرف آخر آقای اسدی را میشنویم.
امین اسدی: جهاد تبیین در دو وجه مصداق مییابد. یکی مبارزه با دشمن و تحرکاتش و دیگری روشن کردن حقیقت. ما در برابر تهاجم ترکیبی دشمن همیشه در حال دفاع بودهایم و همواره نه به صورت کنشی که به شکل واکنشی عمل کردهایم. در صورتی که ما باید با بالا بردن سطح سواد رسانهای جامعه از لاک دفاعی بیرون بیاییم و تهاجم را آغاز کنیم. اسلحهای که ما در دست داریم خالی است و برای نبرد ابتدا باید آن را خشابگذاری کنیم، اما این کار را بلد نیستیم. ما در جامعه اثرگذاری نداریم و حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که کارهای دشمن را خنثی کنیم. برای تحقق این هدف به شبکهسازی نیاز است.
مسئولان بشقابی که به آنها تحویل داده شده است را لبپر نکنند
هادی البرزی: جمعبندی شما از این بحث چیست دکتر جولایی؟
احمد جولایی: عنصر هنر بسیار موثر است و هم امام و هم مقام معظم رهبری به آن اشاره و بر آن تاکید کردهاند. ما کهنالگوهای آموزشی خوبی داریم که از آنها استفاده نمیشود. به عنوان مثال در هنر تعزیه همواره نمادپردازی صورت میگیرد و دال به مدلول الصاق میشود و مبنای قیام تبیین میگردد. امیدواریم که مسئولان امر به تمام کسانی که در حوزه آموزش فعالیت میکنند توجه نشان دهند و تلاش نمایند تا بشقابی که به آنها تحویل داده شده است با دقت شکل گیرد و اجازه ندهند که این بشقاب هنگام قرار گرفتن در کوره لبپر شود و از شکل بیافتد.