در حال بارگذاری ...
نگاهی به جایگاه و اهیت بازخوانی آثار سید شهیدان اهل قلم

فقدان تبیین اندیشه آوینی در دانشکده های هنری

ایران تئاتر - ندا ثابتی* : شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ بیست فروردین سال هزار و سیصد و هفتاد و دو ، صبح روز جمعه، در فکه، قتلگاه شهدای جنگ ایران و عراق، برای بررسی فیلم برداری در خصوص اجساد شهدای تفحص شده، در مسیری به دلیل گم کردن راه اصلی و قرار گرفتن در مسیر مین های خنثی نشده، به همراه تیم تفحص و فیلمبرداری، هنگام قدم زدن با برخورد مین والمر از ناحیه پا مجروح و پس از انتقال به درمانگاه صحرایی به شهادت رسید که شهید یزدان پرست هم یکی دیگر از افرادی بود که در همان روز و همان منطقه و در کنار تیم تفحص به شهادت رسید.

از آن تاریخ تا کنون در خصوص شهید سید مرتضی آوینی که سید شهدای اهل قلم نامیده شد، چند فیلم مستند و چند کتاب نوشته شده است. فیلم ها به جهت معرفی زندگی سید مرتضی آوینی  است و با افرادی که او را می شناختند و از دوستان و همکاران او بوده اند مصاحبه هایی شده است.

روایت های خنثی 

کسانی که موافق او بوده اند و یا نقدهایی به او داشته اند، کسانی که روایت هایی مستند داشته اند از زجرها و سختی هایی که آوینی در سال هایی که کار می کرده کشیده است، از اتفاق هایی که در مراحل کاری او رخ داده و اشاره هایی به برخی آثار مکتوب او و مخصوصا مجموعه تلویزیونی روایت فتح که درباره جنگ ایران و عراق بوده است.در این فیلم های مستند که با فرمت و شیوه های مختلفی توسط افراد مختلفی تا کنون ساخته شده به طور کلی در دو بخش زندگی نامه آوینی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و بخش فعالیت های او در عرصه فیلم مستند و نوشتن نریشن و خواندن نریشن ها و تدوین و کارگردانی و بخش سردبیری مجله در حوزه هنری و نوشتن مقاله ها تا لحظه شهادت او اشاره های مکرری شده است و بعضا در موارد اندکی به آثار و افکار او اشاره هایی شده اما در بسط و تفسیر و تحلیل و شناخت آثار مکتوب آوینی که به تفکرات او در بخش های مختلف معرفتی، فلسفی، هنری ، دینی - مذهبی، سیاسی، ادبی، عرفانی،نقد به  تفکر و فلسفه تمدن غربی و غیره نوشته شده است، در فیلم های مستند تلاش جدی برای بازخوانی درست آثار و اندیشه او  نشده است.

در آثار مکتوبی هم که درباره آوینی نوشته شده، در دو بخش تا کنون قلم زده اند. بخش اول به همان زندگی نامه آوینی، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و گفت و گو با دوستان و خانواده و همکاران آوینی پرداخته شده و یا چند تحلیل درباره فیلم های روایت فتح و تفکرات کلی او نوشته شده است.در این خصوص حتی خانم دکتر انیس دوویکتور درباره فیلم های روایت فتح، از منظر زیبایی شناسی و تحلیل های فرامتنی که به بخش شهودی و عرفانی برمی گردد، جدا از هر گونه تحلیل و تأثیر در خصوص باورها و باورهای دینی و سیاسی آوینی، به فیلم های روایت فتح از نظر بررسی خود فیلم ها، تکنیک و فن فیلمبرداری و تحلیل تصاویر به دست آمده، تحقیق مفصلی شده است که در کتابی هم به چاپ رسیده است و یا درباره کلیت افکار آوینی در آثار او از منظرهای مختلف تفکر فلسفی و دینی و بعضا تطبیق هایی با متفکران و دیگر در دوره های مختلف فکری تاریخ فلسفه و ادیان و هنر کتابی را آقای وحید یامین پور نوشتند و کتاب دیگری نیز درباره آثار سینمایی آوینی و تحلیل و بررسی افکار آوینی در سینما با قلم حسین معززی نیا نوشته شد که این سه کتاب بیشترین بخش تحلیل و تفسیر به آثار آوینی و تفکرات فلسفی و هنری اوینی را دربرداشته که هر کدام با زاویه دید های مختلف به این مقوله های فکری و هنری آوینی پرداخته اند و سعی در تبیین و تحلیل و بررسی داشته اند.کتاب های دیگر جنبه های خاطره محور و گفت و گو محور دارد و یا چند تحلیل بر متن گفتارهای فیلم روایت فتح.در کنار این فیلم ها و کتاب ها، چندین بار از طرف ارگان ها و ستادها و مجموعه های مختلفی نشست ها، سمینارها، گفت و گوها و جلسه های مختلفی درباره بررسی و خوانش و تفهیم و تحلیل آثار مکتوب اوینی برگزار شده است که در اکثر موارد به بازخوانی مجدد کتاب ها بسنده شده است و به لایه های عمیق متن نرسیده است.هر چند که وجود چنین جلسه هایی باعث آشنایی برخی با کتاب های آوینی شده است و گفت و گوهایی رد و بدل گشته که باعث شناخت در خصوص افکار آوینی بوده است.

هنوز اتفاقی نیافتاده است !
ولی به صورت عملی و کاربردی، پس از تولید این فیلم ها و کتاب ها و جلسه ها و نشست ها، با آن که بارها به نتایجی در جهت بهره برداری درست افکار آوینی در عرصه های مختلف گرفته شده است و راه کارهایی پیشنهاد شده است که چگونه می توان افکار و نظریه های آوینی را در موارد مختلف عملی کرد، باز هم در واقعیت اتفاق های چشمگیر و فراگیری رخ نداده است و فقط عده ای که در همان حوزه های عملی و فکری موافق با تفکرات آوینی در عرصه های فرهنگی و هنری بوده اند توانسته اند تا حدی در راستای اندیشه های آوینی قدم هایی بردارند. ولی در سطح اجتماع هنری فرهنگی، تفکرات آوینی مهجور مانده است و در بین هنرمندان، مخصوصا در حیطه دانشگاه ها شناخت و آگاهی درستی درباره کتاب های آوینی وجود ندارد.

شهید فرهنگ که او را نمی شناسیم 
آوینی در مسائل مختلفی تلاش کرده است که طرح مسئاله کند و پاسخ هایی ارائه دهد و مسائل مختلفی را تبیین کند که فقط مربوط به عرصه های  هنری نبوده است. حتی درباره اقتصاد و تولید و مباحث دینی و سیاسی هم نظراتی دارد که زیربنای تفکرات او برمی گردد به باورها و عقاید او که درباره اسلام است.او هنر، عرفان، ادبیات و هر آن چه که انسان در زمان معاصر درگیرش است و در زندگی اش به عنوان نیازهای اولیه و ثانویه سروکاردارد را با تحقیق و مطالعه هایی که در باره اسلام و مقایسه اش با مکتب های فکری دیگر داشته است را بیان کرده است و به نوعی راه حل های کاربردی هم داده است و سعی کرده تمایز و تفارق بین افکار مختلف را بیان کند تا قوه تشخیص برای معیار انتخاب روشن شود.
درباره حوزه های مختلفی که صحبت کرده است می توان مفصل صحبت کرد اما توجه درباره جایگاه و کاربرد تفکرات آوینی در عرصه هنر مد نظر این نوشته است.

آیا نمی شود اندیشه را منتقل کرد ؟!

ابتدا این طور در نظر می گیریم که آیا آوینی دارای تفکر خاصه بوده است یا نه و آیا می شود آثار کسی که دارای تفکرات و تحلیل ها و نظرها و تبیین هایی در حوزه هنری داشته ، را بررسی کرد یا نه؟
مسلما عقل حکم می کند که هر کسی با هر اعتقاد و باوری و با هر دانش و ذهنیتی که درباره مسائل هنری نظرهایی داده است یعنی دارای تفکری بوده است و کسانی که در جستجوی حقیقت هستند و تشنه دانستن، مسیری را برای خود سد نمی کنند و قطعا دانستن و فهمیدن افکار آوینی در ادامه مسلک حکمت ورزی است و مسلک حکیمانه این است که بدون پیش داوری و قضاوت و تعصب، بدون نگاه ایجابی یا سلبی، تفکر انسان های مختلف دانسته و فهم شود و مورد بررسی قرار بگیرد.

دانشگاه های بی توجه 
از این زاویه دید متوجه می شویم که در دانشگاه های هنری، در هر مقطع تحصیلی و با هر گرایش هنری، در باره تاریخ هنر ایران و جهان و مکاتب مختلف هنری و سبک های گوناگون هنرمندان و یا افکار فلاسفه هنر، جامعه شناسان هنری، روانشناسی هنر و نظریه پردازان هنری در حوزه نقد و نشانه شناسی و غیره، سرفصل های مختلفی مشخص شده است و منابع مختلفی معرفی می شود و دانشجویان درباره هنرمندان مختلفی اطلاعاتی به دست می آورند.چه در شاخه سینما و چه تئاتر و چه ادبیات نمایشی و حتی نقاشی و موسیقی و گرافیک و غیره، هنرجویان و دانشجوها نه تنها با فن و تکنیک و اصول هنری آشنا می شوند بلکه در بخش نظری با افکار مختلف هنرمندان و آثار مختلف هنرمندان آشنا شده و ماحصل این دانش ها، کسب فن و تکنیک و آموختن نظریه ها و تاریخ هنر است که بسیار لازم و ضروری است ولی در بخش محتوا، آن چه در ذهن دانشجویان هنری حک می شود همان مطالبی است که در موضوع سرفصل های دانشگاهی آمده است.گرچه دانشجویان با خواندن تاریخ هنر و آشنا شدن با آثار هنرمندان غیر ایرانی و ایرانیان می توانند غیر از بحث فن و تکنیک و فرم و شکل و ساختار با محتوای آثار و تحلیل آن ها هم آشنا شوند ولی هنوز در بخش معنا و معرفت شناسی و علوم انسانی که تأثیر زیادی در هنر دارد اطلاعات کمی به دست می آورند و در زمان خلق اثر هنری، اغلب الگوهای آن ها همان اندیشه ها و فلسفه های غرب است که در آثار ایرانی تکرار و یا شبیه سازی می شود. حتی به دلیل این که شناخت عمیق و وسیع و ریشه ای به علوم انسانی ندارند از جهت جامعه شناسی و روانشناسی و شناخت انواع عرفان و فلسفه های مختلف و مباحث معرفتی در حوزه ادیان و مذاهب، آن چه از تفکرات غربی می پندارند که فهم کرده اند در سطحی است که لایه های اولیه تحلیلی را در بر دارد و به همین دلیل از سر ناآگاهی و غفلت و بدون تحقیق کامل از افکار و آثار هنرمندانی کپی می شود که بیشتر جذب شهرت و جذابیت های ظاهری برخی هنرمندان شده اند، بی آن که انتهای تفکر و نگاه جهان بینی و هستی شناسانه آثار هنری را به شکلی عمیق درک کرده باشند.مگر آن که برخی دانشجوها در زمان تحصیل و یا پس از اتمام تحصیل در دانشگاه های هنری به صورت خودجوش و با علاقه و انگیزه و میل شخصی در چنین حوزه هایی مطالعه و تحقیق کنند.
وقتی در دانشگاه ها علت و ریشه فلسفی آثار هنری به طور جدی تعلیم داده نمی شود، وقتی دانشجوها نمی دانند در مفهوم برخی آثار، تفکرات اگزیستانسیالیستی، امانیستی، فمینیستی وجود دارد و فقط به موضوع اثر و ساختار و فرم هنری توجه می کنند، وقتی با نگاه های محدود و تک سویه به هنر دینی برخورد می شود، دانشجوها هم این گمان را می کنند که هنر برتر و اولاتر، هنر خلاقانه تر و هنر عقلایی تر و هنر آزاد در هنری است که از هر گونه ظاهر و باطن دینی مبرا باشد و ترجیح آن ها می شود خلق آثاری که به مضامین اجتماعی، روانشناسی مدرن با الگوهای غربی و یا فضاهای فانتزی و تخیلی تا بتوانند در محدودیت کمتری حرف های نقادانه خود را بزنند و هنر برتر را هنری می دانند که با الگوهای هنرمندان غربی تطبیق و مقایسه شود و هر چه به آثار غربی نزدیک تر باشد، پس خلاقانه تر است و دارای ارزش معنایی بیشتر.
 نمی توان و نباید هنرمند را محدود کرد و هرگز نباید چوبی بالای سرش باشد که چه کند و چه نکند و هرگز نباید او را تحت هر عنوانی زندانی کرد که در خط خاصی بیسندیشد که اگر چنین باشد نه تنها هنر دیگر هنر نمی شود و تبدیل به یک زندان یا پایگاه نظامی می شود بلکه از آزادی انتخاب انسان و اراده او خارج می شود.
نقد این است که در دانشگاه ها گرچه به هنر ایرانی و اسلامی هم توجه شده است و حتی در رشته های پژوهش هنر به طور مفصل و دقیق درباره هنرمندان و تفکرات هنرمندان ایرانی اسلامی بها داده شده است و در رشته های دیگر هم به هنرمندان ایرانی اسلامی در هر زمینه ای اشاره می شود و در پایان نامه ها و مقاله ها و کنفرانس ها به هنرمندان ایرانی اسلامی نیز توجه شده است ولی باز هم به خود آثار برمی گردد و ریشه های فکری و معرفت شناسانه به طور عمیق مورد شناخت و آموزش و تحلیل قرار نمی گیرد.تحلیل ها و نقدها در حد همان نقدهای هنری می ماند و در حوزه های فلسفی و معرفت شناسانه علوم انسانی به دلیل عدم شناخت کافی دانشجویان و نبود سرفصل های این چنینی در حد نگفتن ها و ندانستن ها باقی می ماند.
در نتیجه اگر به داشجویی بگویی چرا از یک فیلم یا تئاتر یا نمایشنامه ایرانی یا غیر ایرانی لذت برده ای و تحسین می کنی، اشاره های او به جذابیت در بن مایه و تم و موضوع است و بعد برمی گردد به فرم و ساختار و تکنیک در حوزه نوشتن، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و موسیقی و غیره.اما اگر از فلسفه  ای که در اثر است پرسیده شود پاسخ درست و کاملی در اکثر موارد شنیده نمی شود و علتش همان است که در چنین زمینه هایی دانش و آگاهی درست و کاملی نداشته اند .نه در دانشگاه های هنر به آن ها آموزش داده شده است و نه خود وقت و انگیزه و علاقه ای داشته اند که در چنین علومی اطلاعات کافی به دست آورند و دلیلشان این است که اگر به علوم انسانی علاقه داشتند، همان رشته ها را می خواندند و برای چه در دانشگاه هنر را یاد می گیرند؟آمده اند فن و تکنیک نقاشی یاد بگیرند. فن و تکنیک نمایشنامه و فیلمنامه نویسی یاد بگیرند.آمده اند بازیگری و کارگردانی یا آهنگ سازی و نوازندگی یاد بگیرند و با علم انسانی چه کاری دارند؟

اندیشه فقط در آثار غربی است ؟!
ولی با بررسی دقیق آثار هنرمندان مطرح جهانی به نتیجه ای دیگر می رسیم که پشت فیلم های وودی الن فلسفه ای وجود دارد و پشت نمایشنامه های آلبرکامو فلسفه ای وجود دارد.این به این معنا نیست که همه آن ها فیلسوف هستند و یا فلسفه خوان، بلکه با علوم انسانی آشنا هستند و از این روست که آثار آن ها در جهان هنر مطرح می شود.مگر آثاری که به جهت تفریح و لذت صرف و سرگرمی محض تولید شده اند که این هم به طور جداگانه دارای یک فلسفه کلی است که اصلا چنین آثاری تا چه می توانند در رده دسته بندی آثار هنری جدی و قابل تأمل جای بگیرند؟ با آن که یکی از نیازهای بشر، شادی و تفریح و لذت بردن است و شاید از ابتدا هم صنعت سینما و تئاتر و نمایش برای همین تفریح و سرگرمی بشر ابداع شد و به مرور بار فلسفی و فکری و اندیشه ورزی را مضاف خود کرد، ولی در زمان معاصر آثاری قابل اعتنای جدی تری هستند که از جهت فکری عقبه ای داشته باشند.
در چنین شرایطی، آثار سید مرتضی آوینی به عنوان کسی که از همان دوران جوانی اش که در دانشگاه رشته هنر و معماری می خواند و علاقه به مطالعه ادبیات و فلسفه غرب داشت و پس از انقلاب اسلامی، نگاه جستجوگرانه او به مفاهیم معرفت شناسی بیشتر و عمیق تر شد تا حقیقت را در هر ابژه و سوبژه ای بیشتر بشناسد و منجر شد که پس از مطالعه های مختلف به پرسش گری به شیوه سقراطی برسد و درباره موضوع های مختلف نگاه تحلیلی و معرفت شناسانه پیدا کند و تفکری ارائه دهد که در مواردی به ارائه نظریه رسیده است، جای کار دارد که در دانشگاه های هنر، نه تنها مطالبی که درباره خود هنر گفته است مورد خوانش و بررسی قرار بگیرد بلکه تفکرات او در مسائل مختلفی مثل دین، عرفان، سیاست،تمدن غرب نیز شناخته شود.پرچه افکار آوینی در تمامی مقاله هایش به طور مستقیم به خود هنر برنمی گردد ولی شناخت افکار آوینی موجب می شود که حرف هایی که گفته است شناخته شود و این شناخت به عنوان یک راه پیشنهادی و نه دستوری می تواند برای دانشجویان چراغ روشنی را به وجود آورد که در میان تفکرهای دیگر، فلسفه های دیگر، آوینی هم چنین نگاهی به عالم هستی و وجود و ماهیت و جوهر پدیده های مختلف دارد و با نگاه آوینی به هنر نگریستن چه تفاوت هایی دارد نسبت به نگاه هنرمندان دیگر که دارای جهان بینی دیگری هستند.
در آثار آوینی فی المثل درباره ماهیت رمان یا انواع عرفان" عرفان شرقی، عرفان هندی، عرفان غربی، عرفان اسلامی" اشاره شده که باطن هر عرفان بررسی شده است و اتفاقا مصادیقی در حوزه هنر و آثار هنری هم آورده است که هنرمندان ایرانی چه در سینما و چه در تئاتر در دوره هایی آثاری را خلق کرده اند که ظاهرا اثری عرفانی است ولی جنس عرفانی که در آن آثار است از جنس عرفان های غیر اسلامی است و شرح می دهد که تفاوت ها در چیست.
این ها خود درس است برای هنرجویان که متوجه شوند عرفان فقط به یک معنا نیست و عرفان در سرزمین های مختلف و زمان و مکان های مختلف دارای تعریف های مختلف بوده است و هر کدام دارای خصوصیات و اثری متفاوت بر روح و روان انسان دارد و اگر هنرجو این ها را نداند، هر چیزی را با خیال ساختن اثری عرفانی می سازد و هر چیزی را با خیال این که اثری عرفانی است می پذیرد.بی آن که به چیستی و چرایی این عرفان ها و محاست و معایب ان آگاهی داشته باشد.

دانشگاه که هیچ ! آیا جریان دانشجویی هم به نتیجه نرسیده است؟
منظور این است که خود هنرجویان و هنرمندان می توانند تصمیم بگیرند که با تحلیل و تفسیرهایی که آوینی درباره هنرها دارد و با تفهیم و درک تعریفی که آوینی درباره هنر معنوی، هنر متعهد، هنر مقدس، هنر معنوی، هنر انقلابی و هنری که از فطرت و به فطرت بشر برمی گردد، آثار خود را در چنین فضایی قرار بدهند و یا همچنان بنا بر تفکرات هنر غربی از جهت جهان بینی اثاری تولید کنند.
سوال پیش می اید که آیا آوینی افکارش تنها بر اساس مطالعه های دینی بوده است و منابعی که خوانده متون دینی و عرفان اسلامی بوده و تنها به فلسفه اسلامی بسنده کرده است و از منظر دین اسلام و شیعه دوازده امامی هنر را تبیینی معرفت شناسانه کرده است و یا حوزه مطالعاتی و تحقیق او فراتر بوده و برای بسط و عمق و کلیت نگاهش چشم اندازهای دیگری داشته است؟
با مطالعه دقیق آثار مکتوب آوینی و چندین فایل صوتی از او که جنبه گفت و گویی با چند نفر داشته که در همین فایل های صوتی با زبانی دیگر بخشی از اندیشه های خود را بازگو کرده است، متوجه می شویم فقط به دایره اعتقادی و محیطی خود چشم ندوخته بلکه افقی عظیم را دیده است.در همین مقاله هایش، نام افرادی را می خوانیم که ایرانی نیستند و از خود غرب با هنر غربی و تمدن غربی نقدهای جدی داشته اند. آوینی فقط از منابع دینی بهره نبرده بلکه  در جستجو و کشف افرادی بوده است که فلسفه خوانده اند، عرفان های مختلف را می شناسند، خود نویسنده و متفکر بوده اند و بنا بر دلایل مختلف، نقد جدی و اعتراض های علنی خود را درباره تأثیرات تمدن غرب در هنر و عالم انسانی گفته اند و اکثر آن ها با تحقیق های مفصل ، مسلمان شده، شیعه شده و یا به همان نتایجی که آوینی رسیده است ایمان آورده اند.فی المثل آوینی  در مقاله آزادی قلم در کتاب رستاخیز جان به نویسنده و فیلسوف ایتالیایی، آلدوس هاکسلی اشاره می کند و کتاب های هاکسلی نقدی جدی به عصر جدید در غرب دارد.در کتاب بوزینه و ذات هاکسلی و کتاب های دیگرش" دنیای قشنگ نو، زرد کرومی، شیاطین شهر لودون، جزیره ارشمیدوس کوچک، درهای ادراک، وضع بشر، درهای ادراک بهشت و دوزخ" تمدن غرب را که انسان از معنویت و فطرت خویش دور شده است با شرح و داستان ها و تحلیل های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است که دقیقا آوینی هم همین نگاه و نقد را به تمدن غرب و فلسفه و هنر غرب دارد.
آوینی به رنه گنه هم اشاره می کند. رنه گنه نیز متفکر و نویسنده ای بود که با مطالعه و تحقیق و اتفاق های مختلفی که برایش رخ داد مسلمان شد و نویسنده و متفکری بود که به تمدن غرب اعتراض های جدی داشت.
همچنین آوینی با مطالعه در آثار افرادی دیگر همچو میلان کوندرا، دکارت، کامو، آنتوان دو سنت اگزوپری، جورج اورول، آلبرت انیشتین، ساموئل بکت، یونسکو، بکت، فرانسیس بیکن، بلیز پاسکال، نوآم چامسکی، ژان ژاک روسو، هگل، هایگدر، بیکن، روژه گارودی و غیره، تلاش کرده است که با دیدی عمیق و کلی مباحثی را که ارائه کرده است بیان کند.او نه تنها از فلاسفه و متفکران و عالمان و عرفای دین اسلام و شیعه دوازده امامی و از قرآن کریم و نهج البلاغه و از نگاه شهودی سهروردی و غیره در آثارش بهره برده است بلکه با مطالعه در اندیشه غربی ها به نتایجی دست یافته است که این موارد به طور جدی و مستمر مورد بررسی قرار نگرفته است.
حال با توجه به چنین مجموعه ارزشمندی عجیب است که آوینی را اکثرا قشر خاصی با تفکرات دینی انقلابی مورد توجه قرار داده اند. همین ها هستند که برای آوینی سالگرد شهادت می گیرند و یا درباره او دوره های خوانش متون آوینی می گذارند و گرچه این مراسم ها فی نفسه خوب است ولی همان قشری که علاقه های دینی انقلابی دارند طرفدار خوانش مقاله های آوینی شده اند و افراد دیگر تمایلی ندارند.
شاید یک دلیلش همین است که آوینی را در بیشتر مواقع همان هنرمندی معرفی کرده اند که روایت فتح ساخته است و حتی برچسب پروپاگاندای حکومتی هم به او می زنند. در حالی که مفهوم و کاربرد پروپاگاندا یک دوره کوتاهی دارد که حتی باور عمیقی برای خالق اثر ندارد و برای تبلیغ دوره یا موضوع خاصی است ولی آوینی با باور و یقین و خواست قلبی و فکری خودش بوده است که حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق تلاش می کرد تا همواره درباره ظلم ستیزی قلم بزند و فیلم مستند بسازد.از این رو غیر از ایران و عراق به ظلم ستیزی در مناطق دیگر هم اشاره کرده است و تا آخرین نفسی که داشت در فکه در جستجوی آن بود که درباره شهدای تفحص شده با کرامت و ارزش، فیلم بسازد و به واسطه مین والمر به شهادت رسید. پس چگونه می توان او را هنرمندی دانست که باور قلبی به کارهایش نداشته و فقط برای مقطعی خاص و یا تبلیغ های شعاری فیلم های روایت فتح را ساخته باشد؟

غافلان شناخت گنج های فرهنگ 
آوینی را به طور کامل نمی شناسیم چرا که نه در دانشگاه های هنر به مقاله های او توجهی جدی شده و نه جریان های دانشجویی او را واکاوی مرده اند ، نه در برگزاری نشست ها و دوره های بازخوانی متونش به لایه های عمیق فکری او اشاره شده است.
نتیجه این غفلت از افکار آوینی که چشم اندازی به آینده نیز داشته است، این ثمرات را به وجود آورده است که با آن که حتی برخی متفکران و هنرمندان غربی از برخی آثار تولید غرب به ستوه آمده اند و آن ها را ظلم به ساحت انسانی و کرامت انسانی می دانند، برخی هنرمندان ایرانی همچنان نگاه تحسین برانگیزی به آن آثار دارند.
وقتی فی المثل پرفورمنس هایی تولید می شود که به اسم آزادی انسان، بدن یک هنرمند مورد آسیب جدی از طرف مخاطبان قرار می گیرد در حدی که خطر جانی دارد و پیکر او با تیغ و شیشه و حتی آزار دیگر جنسی آسیب می بیند و تحلیل گرانی در خود غرب، اعتراض جدی خود را اعلام می کنند ولی در ایران هنوز افرادی هستند که فقط فرم و شکل و ظاهر یک فضای هنری برایشان جذاب به نظر می رسد و به عمق مسأله پی نمی برند.
آوینی از منظری صحبت می کند که وجه مشترک انسانی دارد و آن فطرت است و فطرت در ذات دین است ولی انسانی که دین هم نداند و نشناسد، با فطرت و درون خویش آشنا هست.فطرتی که به خاطر جذابیت های کاذب غربی در حجابی فرو رفته است و همین غفلت از فطرت است که انسان غرب را دچار سردرگمی کرده است.
آوینی هنر را به گونه ای تعریف می کند که هر انسانی با توجه به فطرت خویش می تواند به آن دست یابد و به آرامش حقیقی و تعالی انسانی برسد و تفهیم نشدن افکار آوینی در زمان ما موجب خسارت های جدی در جامعه هنری می شود.خسارت هایی که هم خود هنرمند از جهت فکری و روحی به همان داستان تکراری هنرمندان غربی که به افسردگی و خشونت و پوچی و بعضا خودکشی هایی رسیده اند مبتلا می شود و یا دچار شادی های کاذب که هر کاری را هنر بدانند حتی اگر ضرر جانی  داشته باشد و یا کرامت انسان را به سخره بگیرد.
امید است که مدیران هنری تصمیمی جدی بگیرند تا آثار آوینی با نگاه و زبانی علمی و تخصصی در شاخه های مختلف فلسفی و هنری مورد بررسی قرار بگیرد و همین روشن شدن و تفهیم افکار آوینی می تواند انتخابی برای مخاطبان هنری باشد تا از منظر آوینی به جهان هنری نگاه کنند و یا خود راه دیگری را ادامه دهند.اما تا زمانی که چنین روش شناخت شناسانه عملی و کاربردی در حد استانداردهای دانشگاهی و مراکز دیگر فراهم نشود، همان هم سو شدن ها با جذابیت های فلسفه و هنر غربی با تمام عوارضش ادامه دارد و دیگر نمی توان گله ای کرد که چرا چراغی روشن بود و عده ای در مسیری رفتند که اغلب مورد پشیمانی عمیق شده است.

آخر سخن ...
سخن آخر این است که ضروری به نظر می رسد بعد از سال ها که تلاش شده است زندگی و شخصیت و اتفاق هایی که در دوره های کاری آوینی رخ داده و موافقین و مخالفینی داشته و در این مسیر زجرها و سختی هایی کشیده است، نشان داده شود که بسیار هم مهم و مفید بوده، آثار خود آوینی با لایه های عمیق و بررسی های جدی مورد ارائه در سطح علمی و همگانی قرار بگیرد.
پیشنهاد می شود که نه تنها وزارت علوم در سرفصل دروس دانشگاه ها، علی الخصوص هنر و ادبیات و فلسفه به بررسی آثار آوینی توجه شود بلکه در تولید آثار هنری هم اقتباس ها و الهام هایی از تفکرات آوینی تولید شود.
ساختن فیلم هایی درباره زندگی آوینی به شکل های مختلف انجام شده است اما درباره آثار آوینی در بخش پژوهشی فیلم های مستند علمی تحقیق کار نشده و کتاب ها و مقاله و پژوهش هایی در خصوص تفهیم و تطبیق و افکار آوینی در بخش موضوعی مختلف بسیار کم کار شده و یا نمایشنامه ها و فیلمنامه ها و رمان هایی می تواند با شیوه های مختلف اقتباسی از آثار آوینی ساخته و تولید شود.
مقاله های آوینی قابلیت این را دارد که پس از خوانش و بررسی در حوزه ادبیات نمایشی تبدیل به متونی دراماتیک شود و مفاهیمی که آوینی گفته است در فضای داستان های دراماتیک با ایده هایی دراماتیزه شده روی صحنه برود تا با زبان هنر قسمت های مختلفی از افکار آوینی تفهیم شود.
قطعا بدون هر گونه روش دستوری و استبدادی، می توان با روشن کردن و شناختن افکار آوینی در عرصه فرهنگ و هنر، راه دیگری را غیر از راه های قبلی و الگوهای فکری به هنرآموزان و هنرجویان نشان داد تا العاقل اشاره و هر کسی خود داند که در عرصه هستی چگونه بیندیشد و چگونه پاسخ فطرت خود را بدهد.

 

 *نداثابتی.نمایشنامه نویس. کارشناس فلسفه.کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی.

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران