بررسی اهمیت یک عنصر مشترک در دو هنر
سینما وامدار میزانسن تئاتر

ایران تئاتر - مریم فلاح : ا میزانسن (به فرانسوی: mise en scène) اصطلاحی فرانسوی است که ریشه در تئاتر دارد و از آنجا به سینما نیز وارد شده و به همان صورت در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله انگلیسی به کار میرود.
این اصطلاح از سه واژه mise (قرار دادن)، en (روی) و scène (صحنه) تشکیل شده وبه معنای چیدن صحنه، صحنهآرایی و به صحنه آوردن یک کنش است وگاهی از واژه صحنهبندی برای توصیف آن در زبان فارسی استفاده میشود که به چیدمان و حرکت بر روی صحنه اشاره دارد. در زبان فرانسه به کسی که مسئولیت میزانسن را به عهده دارد متورانسن (metteur en scène) گفته میشود.
یک اصطلاح جذاب
"میزانسن " در تئاتروسینما به روش مرتبکردن حرکت در صحنه توسط کارگردان اطلاق میشود.
در حوزه سینما عموماً تعریف دقیقی از میزانسن در دسترس نیست، ولی به هر حال همه آن چیزی است که جهان بصری فیلم و فضای کلی آن را شکل میدهد؛ بنابراین صدا، موسیقی، روایت (قصه، فیلمنامه) و تدوین (مونتاژ) جزو میزانسن محسوب نمیشود. عناصر میزانسنِ سینمایی عبارتند از: طراحی صحنه، نور، لباس، گریم ، دکور، ترکیببندی قاب تصویر، حرکت و فضا، که تصمیمگیری در مورد آنها به عهده کارگردان ، مدیر فیلمبرداری و طراح صحنه است.
میزانسن در تعریف کلی هر آن چیزی است که در مقابل دوربین فیلمبرداری واقع است.ازاینرو کاربرد آن در سینما،درقیاس با تئاتر حوزهی وسیعتری را در بر میگیرید و شامل موارد زیر میشود:
1- صحنهآرایی و ساختوساز عناصر صحنه و مشخصکردن مکان قرارگرفتن عناصر صحنه 2- نورپردازی 3- لباس4-آرایش و گریم بازیگران و رفتار و حرکت آنها5- ترکیب تصویری درون هرنما6- رابطه میان اشیاء و آدمها در هرنما7- رابطه نور و تاریکی8- رنگ صحنه9- موقعیت دوربین و زاویه دید آن و نیز حرکتها در هرنما
از آن چه درباره میزانسن گفته شد، دو نکته توجه ما را جلب میکند،یکی صحنهبندی Setting و به صحنهآوردن کنش و دیگری تاکید بر قاب تصویر. نتیجه این که آنچه بر صحنه در درون یک قاب اثر میگذرد، از عناصر با اهمیت میزانسنی به شمار میآید.
اهمیت میزانسن در سینما و تئاتر
از بین همه تکنیکهای سینمایی و تئاتری ، میزانسن تکنیکی است که مخاطب بیشترین ارتباط را با آن برقرار میکند. خلاصه آن که بسیاری ازخاطرات ماندگار سینمایی و نمایشی که درذهن مخاطب ته نشین می شود مربوط به حالت خاص میزانسن در آن چه که دیده است.
نکته بسیار مهم در میزانسن آن است که، کارگردان میتواند با میزانسن هر فضایی را که میخواهد ترسیم کند. مثلا میتواند عناصر صحنه را به گونهای بچیند که انگار همه چیز واقعی است وهرچیزهمانطوری است که در دنیای واقعی وجود دارد.البته در عین حال این تکنیک نیروی آن را دارد که ازمفاهیم عادی واقعیت فراتر رود. میتوان با یک میزانسن حساب شده یک فضای کاملا انتزاعی ساخت در حالی که هیچ نمود عینی در دنیای واقعی نداشته باشد، اما چنان تاثیرگذار باشد که تماشاگر باور کند چنین فضایی میتواند وجود داشته باشد.
اگرچه میزانسن چهار عنصر اصلی دارد ولی به ندرت اتفاق میافتد که یک عنصر به طور جداگانه حضور داشته باشد. هر عنصر معمولا با عناصر دیگر برای ایجاد یک سیستم ویژه در هر نمایش یا فیلم ترکیب میشود. اصول کلی یعنی وحدت، پراکندگی، مشابهت، تفاوت و بسط راهنمای ما هستند برای این که ببینیم چطور عناصر ویژه میزانسن با هم کار میکنند؟
عناصر اصلی میزانسن در سینما و تئاتر
چهار حوزه کلی که میزانسن از بابت آنها امکاناتی برای انتخاب و کنترل در اختیار کارگردان میگذارد عبارتند از :1- صحنه 2- لباس و چهرهپردازی
3- حالات و حرکات عناصر صحنه 4- نورپردازی
همه چیز در صحنه
آنچه در یک نمای فیلم در سطحی دو بعدی بازنمایی میشود و وقایع فیلم و کنش کاراکترها درون آن رخ می دهد را میتوان صحنه یک فیلم نامید. این صحنه میتواند یک مکان واقعی و یا "استودیو" باشد. امروزه با پیشرفتهای تکنولوژی فیلمبرداری و صدابرداری بیشتر صحنههای یک فیلم در مکانهای واقعی فیلمبرداری میشوند.
لباس و چهرهپردازی
لباس ما را به فضای روایتی داستان رهنمون میکند. لباس و چهرهآرایی دارای شاخصه های روانی هستند که بر قضاوت ما در برابر شخصیتها و دنیای داستانی فیلم یا نمایش جهت میدهند. همچنین لباس وچهرهپردازی در مشخص نمودن زمان تاریخی روایت نیز کارکرد دارد.
حالات و حرکات عناصر صحنه
در نمای ساکن آنچه باعث توجه به بخشی از صحنه میگردد حرکت اشیایی در صحنه یا کنش بازیگران میباشد. انتقال تنش داستان از طریق کنش بازیگران و یا انتقال جهت نگاه به سویی دیگر ، از کارکردهای روایتی کنش (action) در صحنه است. اگر به گونهی بنیادین توجه کنیم حرکت (motion) اساس سینما میباشد به این معنی که سینما بدون حرکت وجود نمییابد. حرکت از وجوه ذاتی سینما است .در یک ترکیببندی ایستا چه چیزی توجه ما را به خود جلب میکند؟ کوچکترین حرکتی در این پرسپکتیو میتواند نگاه بیننده را جلب کند ویا جهت دهد. فیگورهای بازیگران میتواند با ویژگیهای سبکی یک فیلم درآمیزد و در خدمت روایت قرار گیرد. اساساً در یک فیلم رئالیستی ژستهای اغراقشده نمیتواند در راستای دیگر اجزای آن قرار گیرد. پس بازی نیز مانند دیگر اجزای یک فیلم در خلق فضای روایتی فیلم نقش مهمی را دارا میباشد.
نورپردازی
بیتردید نوررا میتوان یکی ازبیانگراترین اجزای تشکیل دهندهی یک تئاترویا فیلم سینمایی درمسیر انتقال مفاهیم به شمار آورد. معنادهی یک صحنه فیلم یا نمایش بسیار تاثیرپذیراز نور محیطی تابانده شده به آن است. مثلا فضای تیره با یک نور کم مایه حسی از ابهام و ترس و پنهانکاری به دست میدهد. لکهی نورانی در فضای تاریک توجه را به خود جلب می کند، و فضای با نور پرمایه و رنگهای شفاف، محیطی واضح وبدون ابهام را معرفی میکند.
منابع: دانشنامه رشد، مجله هنری ایماژ