مروری بر نمایشهای پنجمین روز جشنواره تئاتر همدان
روز عجیب کروکودیل
جشنواره تئاتر کودک همدان، در روز پنجم (یکشنبه ۵ تیر)، یک اتفاق ویژه داشت و آن هم نمایش «کروکودیل» از کشور ارمنستان بود. از همان آغاز، بازیگر نمایش با خردسالان سالن ارتباط میگرفت و برای همین، دقیقهبهدقیقه نیز بر انرژی فضا افزوده میشد که نتیجهاش خوشامد تماشاگران بود.
رضا آشفته: در پنجمین روز جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان همچنان سالنها لبریز از تماشاگران بود و نکته جالبی که به چشم میآمد این بود که اجرای «کروکودیل» از ارمنستان با آنکه با اقبال خردسالان همراه شد اما بزرگسالان نیز از دیدن این اجرا لذت بردند.
با خودت برقص
نمایش «با خودت برقص» به نویسندگی و کارگردانی مسیحا ابوعلی از شیراز برای نوجوانان است که در آن مسئله امید و آرزوهایی که در مسیر زندگی معلوم نیست چگونه خواهد شد، بررسی میشود. چنانچه دختری که از کودکی رؤیای خلبانی دارد و این رؤیا بنا بر خواست و تلقین والدین دارد شدنی میشود اما درواقع تصمیم دختر پرداختن به یک رشته علمی و بعد شرکت در مسابقات علمی است که با تصادف اتوبوس در جاده چشمهایش نابینا میشود و درواقع در این مسیر نیز بهسختی توانایی خود را مییابد و کامیابیهایی نصیبش خواهد شد... اما امکان دارد که این دختر معلم شود و سر از افغانستان درآورد و در آنجا نیز بنا بر تعلیم و تربیت هوشمندانه بخواهد در دل جنگ تحولی در کودکان و آینده پیش رویشان ایجاد کند... این دال بر تفکر فلسفی است اما در داشتن درام و ارائه قالب و ساختار آنچه باید هنوز اتفاق نیفتاده است و ما با درامی که جاذبههای نمایشی داشته باشد روبهرو نیستیم و به لحاظ سبکشناسی نیز سخت میتوانیم آن را در یک گونه مستند یا اکسپرسیونیستی دستهبندی کنیم و این ضعف عمدهای است که فقط در پردازش نور و صحنه و کمی هم در هماهنگی با موسیقی به جاذبههایی دست مییابد اما تأثیر مطلوب را باید در همان ساختار درام یا ضددرام ملحوظ پیدا کرد که در فقدان چنین ساختاری بهناچار اگر حظی هم باشد تکاملی در این ردیابیها موجود نیست و ما بیشتر دچار تفکر هستیم تا خود تئاتر درحالیکه تئاتر مسیر ساده کردن فلسفیدن است!
کروکودیل
نمایش «کروکودیل» از ارمنستان به نویسندگی نایرا ادیگاریان و کارگردانی آقاسی مل کولیان درباره رؤیای خردسالان است و با این پرسش که شما چه رؤیایی دارید و اینکه پسربچهای بگوید دوست دارد دانشمند شود و دیگری بخواهد هنرمند یا موزیسین شود و همینطور هر بچهای بنا بر ذوق درونی یا تلقینات دوروبریها بگوید که دوست دارد فلان یا بهمان شود... حالا داشتن رؤیا در یک برکه برای تمساح یا کروکودیل چه خواهد بود. او که تنهاست و تنها دوستش دُم اوست و مدام با او در بگومگوست، به دنبال یافتن یک دوست تازه است که حال و هوایی را بر خود وارد سازد و از این یکنواختی بیرون آید اما هر دوستی در جایی تمام میشود و او همچنان نه در یأس و ناامیدی که کنجکاوانه از این رؤیای حسنه خود دست برنمیدارد. تا اینکه با یک ابر دوست میشود که شبیه یک تمساح است و مراودات این دو آنقدر ادامه مییابد که تمساح نیز ترغیب میشود از برکه و زمین دل بکند و سوار بر خیال به آسمان برود و چون ابرها در آنجا فارغ از هر چیزی اینسو و آنسو شود.
از همان آغاز بازیگر با خردسالان سالن ارتباط میگیرد و بههیچوجه حاضر نیست آنها را از دست بدهد و برای همین دقیقهبهدقیقه نیز بر انرژی فضا افزوده میشود و نتیجه خوشامد بچهها از کار است.
بازیگر آواز میخواند و بدن فعالی دارد و بهدرستی عروسکهای مختلف را به بازی میگیرد و انتخاب یک حوض کوچک آب به جای برکه میتواند لحظات جالبی را برای تمساح و دیگر جانوران مهیا کند. بازیگری که خلاقه و خوش آواست و لحظهای از تمپو و ضرباهنگ غفلت نمیکند، به زیبایی تماشاگر را پای کار نگه میدارد و بچهها را در مسیر رؤیابینی بسیار کمک میکند. در پایان نیز با هدیه کردن تمساحهای کوچک کاغذی تماشاگران را با لبخند و شادابی راهی خانههایشان میکند. از یک نمایش خردسال همین انتظار است که شاداب شوند و با تخیل و فانتزی دچار درکی از خویشتن شوند چنانچه همین رؤیا داشتن بیشترین تأثیر را بر مخاطبان خردسال خواهد گذاشت.
با آنکه مخاطب زبان ارمنی را نمیشناسد اما بیشترین تأثیر ممکن را از کار میگیرد چون زبان تئاتر درواقع زبان بدن و تصویر است و تبادل فکر و احساسات زمینههای خلق بهتر را ممکن میسازد.
ساکت
نمایش «ساکت» از لاهیجان به نویسندگی سمیه منجم و کارگردانی امیر تنها برای خردسالان است و اشارهاش به داشتهها و از دست دادن آنهاست؛ مردی از هر صدایی اذیت میشود بیآنکه بداند حضور باد و ساعت و هر چیزی که برای خود صدایی دارد برای زندگی و روزمرگیهای انسان لازم است و دوست دانایش مرد را متوجه این نکته میسازد که اگر این چیزها را از دست ندهی متوجه ارزش آنها نخواهی شد. درام برای خردسالان خود بسیار اهمیت دارد و نوشتن برای آنها چندان هم ساده نیست. بازیگر هم هنوز در بعضی لحظات بازی روان و راحت نیست و گاهی تپق میزند و گاهی از ریتم میافتد اما همچنان تلاش بسیاری دارد که با بچهها یکی شود.