در حال بارگذاری ...
علی پاک‌دست داور جشنواره همدان تأکید کرد:

ضرورت تشکیل شورای تخصصی تئاتر کودک و نوجوان

علی پاک‌دست را سال‌هاست در گروه آران به سرپرستی بهروز غریب‌پور می‌شناسیم، او که با همسرش مریم اقبالی سال‌هاست در اپراهای عروسکی در مقام عروسک‌ساز و بازی‌دهنده عروسک فعال است و غیرازاین هم د‌ر زمینه کارگردانی تئاتر نوجوان فعالیت‌های درخوری را داشته است. پاک‌دست این روزها در شورای انتخاب آثار تالار هنر فعالیت می‌کند. جشنواره بیست و هفتم تئاتر کودک و نوجوان و داوری علی پاک‌دست فرصتی را فراهم کرد که در کنارش بنشینیم و درباره تئاتر کودک و نوجوان گفت‌وگو کنیم.

شما همدانی هستید و جشنواره هم برای شهر شماست. از قبل چقدر با جشنواره‌ تئاتر کودک همدان آشنا بودید؟

من خودم در دوره‌ای به‌عنوان شرکت‌کننده در این جشنواره حضور داشتم.

در آغاز این جریان و در دهه‌ ۷۰ با شروع این روال، شما هم در جریان بودید یا نه؟

خیلی کم. من ارتباط آن‌چنانی با این جشنواره نداشتم. به این واسطه که هنر من، هنر تئاتر عروسکی است؛ نه این‌که هنر تئاتر عروسکی مربوط به کودکان نمی‌شود، شاید در آن زمان اصلاً دغدغه‌ این جشنواره را نداشتم.

اولین باری که حضور پیدا کردید چه سالی بود؟

سال ۹۲...

امسال به‌عنوان داور بودید و آن دوره به‌عنوان شرکت‌کننده.

بله.

پس ارزیابی سختی در پیش دارید؟

بله، سخت است. درست است که من متولد اینجا هستم ولی در تهران زندگی می‌کنم و از گذشته دغدغه‌های خودم را داشتم. می‌دانید که ما درواقع در «گروه تئاتر عروسکی آران» مشغول فعالیت هستیم و چون در آنجا مشغول بودن، بسیار جدی و بااهمیت بوده، شاید این فرصت نبوده که من بخواهم به این جشنواره بپردازم. چون اعتقاد قلبی من این است که یک گروه تئاتری وقتی در حال انجام کار است، به یک سری افراد نیاز دارد که پیگیرانه به دنبال اهداف آن گروه باشند و کار اجرا کردن به‌طور مداوم برای من از اهمیت بیشتری نسبت به حضور در جشنواره‌ها برخوردار است.

در دوره‌ای که آمدید، خودتان کارگردان بودید؟

بله...

چه‌کاری بود؟

اجرایی به اسم «دختر کدوتنبل»...

در تهران هم اجرا داشتید؟

آن نمایش را در کانون پرورش فکری کودکان اجرا کردیم و چند ماه پس‌ازآن اجراها، در جشنواره هم شرکت کردیم.

 باقی آثار جشنواره آن سال را هم دیدید؟ اجراها چطور بودند؟

بله. کارهای خیلی خوبی دیدم. من دوست داشتم! البته چون اجرا هم داشتیم، چند اجرایی را از دست دادم اما بعد که از اجراها فارغ شدیم، رفتم و چند اجرا را دیدم و خیلی هم لذت بردم و برای من درواقع درس‌های خیلی خوبی داشت.

خارج از جشنواره به‌عنوان یک تئاتری، کارهای شما چقدر مربوط به تئاتر خردسال یا کودک و نوجوان است؟

ما یک نمایش دیگر نیز با خانم مریم اقبالی با عروسک‌های میله‌ای کار کردیم به نام «ماهرخ». آن اجرا برای نوجوانان بود.

در سالن فردوسی اجرا داشتید؟

نه. تالار مولوی. در جشنواره، در تئاتر شهر و برای اجرای عمومی، در مولوی. جشنواره‌ها شرایط خود را دارند ولی من از اجرای عمومی‌مان خیلی راضی بودم و خیلی خوشحال بودم که این کار، مربوط به نوجوانان است.

خودتان انتخاب کردید که برای نوجوانان باشد؟

بله! البته به این واسطه که حس می‌کردم همه‌ ما در دوران نوجوانی در چنین موقعیت‌هایی قرار داشتیم، با نمایشنامه‌ای که نوشته شده بود خیلی احساس نزدیکی داشتم و احساس می‌کردم باید این را عنوان کرد و به تصویر کشید؛ و اتفاقاً فکر می‌کنم ما باید خیلی بیشتر از این برای نوجوانان تولید داشته باشیم. این سن برای من خیلی اهمیت دارد چون یک سن بسیار حساسی است. آن فرد به‌عنوان نوجوان، نه کودک و نه بزرگ‌سال است.

حالتی برزخی دارد.

بله. در یک حالت برزخی است و به همین خاطر خیلی مهم است که چه الگوهایی پیش رو داشته باشد و چه راهنمایی‌هایی بشود. بالاخره شخصیت فرد در این دوره سنی در حال تغییر است و از کودکی به سمت بزرگ‌سالی حرکت می‌کند و این مانند راه رفتن روی یک طناب است بنابراین خیلی‌خیلی مهم است. در خیلی از مسائل ما چیز خاصی برای نوجوانان نداریم. برای مثال، به شکل خیلی عادی مثل طراحی لباس، شما می‌بینید که بازار تولید و سرمایه، برای کودکان انواع و اقسام مدل‌ها و رنگ‌ها و متریال‌های مختلف را در لباس‌ها استفاده می‌کند و برای بزرگ‌سالان هم همین‌طور؛ اما خیلی کم می‌بینیم که برای نوجوانان چنین چیزی باشد. در ورزش و... خیلی از مسائل دیگر، نوجوانان به‌نوعی نادیده گرفته می‌شوند و من فکر می‌کنم که واقعاً باید به این مرحله‌ حساس در همه‌ زمینه‌ها خیلی بیشتر از این توجه کرد.

شاید هم عدم شناخت باشد...

بله. این نشناختن وجود دارد.

چون کودکی باز قابل‌لمس‌تر و قابل‌کنترل‌تر است و در جوانی هم انسان پا به استقلال می‌گذارد و از پس خود برمی‌آید ولی در نوجوانی حتی والدین هم متحیر‌ هستند. همه‌ این‌ها دست در دست هم می‌دهند و خود هنرمند هم شاید متوجه خروج از نوجوانی‌اش نبوده و از این وضعیت بیرون آمده و هیچ خاطره‌ای از آن ندارد و مواجهه‌ این دوره برای او بسیار سخت و ناگوار می‌نماید و ما می‌بینیم که این تولیدات کم است. من فکر می‌کنم این موضوع، خاص ایران هم نباشد و در باقی نقاط دنیا هم شاید ما آثار برجسته‌ای مخصوص دوران نوجوانی نداشته باشیم.

بله... گویی یک رده‌ سنی فراموش‌شده است.

پس دغدغه‌ شما این است که اگر بشود در تئاتر و تئاتر عروسکی به نوجوانان بپردازید؟

-بله، به نظر من این دوره می‌تواند دوره‌ای حساس و طلایی باشد. باید الگوهای درستی موجود باشد و راهنمایی‌ها انجام شود و یک لیدر در کنار آن‌ها باشد که در این مسیر، از آن ناامیدی دربیاید... ببینید در نوجوانان این اتفاق می‌افتد، من خودم این را لمس کردم که اضطراب وجود دارد، ناامیدی وجود دارد، افسردگی وجود دارد، سردرگمی وجود دارد و من فکر می‌کنم اگر راهنمایی درست باشد، می‌شود ناامیدی را به امید و اضطراب را به آرامش تبدیل کرد و باید خیلی بیشتر از این به این رده‌ سنی توجه شود.

نوشته یا کار دیگری هم آماده یا در دست تولید دارید؟

بله، به این دلیل که این مسئله دغدغه‌ من است، کار دارم اما باید شرایط اجرایی‌اش فراهم شود که آن هم به خیلی چیزها بستگی دارد!

به‌عنوان مخاطب تئاتر کودک و نوجوان چه کارهایی را دنبال و رصد می‌کنید؟

در حال حاضر من جزو شورای تالار هنر برای انتخاب آثار هستم. در همین جشنواره و در گذشته هم خیلی از کارهای کودک و نوجوان را دیده‌ام. واقعیت این است که من فکر می‌کنم باید برای تئاتر کودک و نوجوان، یک دگرگونی اتفاق بیفتد. این دگرگونی هم می‌تواند با یک اراده‌ قوی از طرف متولیان تئاتر و با تشکیل یک شورای متخصصان که بتوانند برای تئاتر کودک و نوجوان برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کنند، صورت پذیرد. ما یک کشور پهناور به اسم ایران داریم که بایستی تمام این برنامه‌ریزی برای کل ایران اتفاق بیفتد. خیلی از کودکان و والدین، هم احتیاج و هم علاقه دارند که تئاتر ببینند. به نظر من بایستی این اتفاق بیفتد که یک شورای متخصصان شکل بگیرد که بتوانند (از نظر اقتصادی حتماً راه‌هایش هم پیدا می‌شود) یک اساس‌نامه‌ درست‌وحسابی برای پیشرفت تئاتر کودک و نوجوان نوشته شود بر اساس اهدافی که بتواند نیازهای مردم را پاسخ دهد. مردم ما واقعاً دیدن تئاتر را دوست دارند. خیلی از بچه‌هایی بودند که زندگی‌شان با دیدن و مشارکت در یک تئاتر عوض شده. هم به لحاظ شخصیتی روی آن‌ها تأثیر گذاشته و هم به لحاظ دیدگاهی که تئاتر به آن‌ها نسبت به زندگی داده. در روش زندگی کردن یا هدفمند بودن زندگی دگرگونی اتفاق افتاده. ما اول باید بپذیریم که تئاتر هنری است که می‌تواند جامعه‌ ما را از همه‌ نسل‌ها یک جامعه‌ متمدن کند؛ پس اگر به این نتیجه برسیم که برای جامعه‌ ما یک نیاز است، باید برای آن برنامه‌ریزی کرد. باید برای آن هدف داشت و برای آن سرمایه‌گذاری کرد. این امر، سرمایه‌گذاری است و نه هدر دادن منابع مالی! ما می‌توانیم خیلی از ناهنجاری‌ها را از بین ببریم و جامعه‌مان را به جامعه‌ای متفکر بدل سازیم. جامعه‌ای که بتواند صفت متمدن بودن به خود بگیرد البته که من معتقدم جامعه‌ ما متمدن است؛ ولی درواقع خیلی دیدگاه و کیفیت زندگی بهتر و برتر خواهد شد. اگر بپذیریم که این یک نیاز است، باید برای آن برنامه‌ریزی کنند. کسانی که سیاست‌مدار این عرصه هستند یا برنامه‌ریز عرصه‌ تئاتر هستند و مدیریت آن را بر عهده دارند، با تشکیل یک شورا از متخصصان که در آن اساس‌نامه‌ای نوشته شود به‌عنوان قوانینی که قرار است این تئاتر را گسترده کند و پیشرفت دهد؛ و همچنین به نظر من چیزی که می‌‌تواند تئاتر کودک و نوجوان را نجات دهد، تشکیل تعدادی گروه‌های ثابت است. کارگردانی کردن کاری آسان و کار هر کسی نیست و ما کارگردانان متبحری در این عرصه داریم که می‌توانند در این گروه‌های ثابت عضو باشند و فعالیت کنند. با این رویکرد، هم استعدادیابی می‌شود و هم تعلیم و تربیت اتفاق می‌افتد و کسانی هم می‌توانند در بخش کارگردانی زیر نظر یک استاد یاد بگیرند که بعداً خودشان نیز کارگردان‌های خوبی شوند. این خطرناک است که هر کسی فکر کند می‌تواند برای کودکان کارگردانی کند. به این دلیل که نه هنوز تجربه‌ این هنر را به دست آورده و نه کودک را کامل می‌شناسد؛ و این می‌تواند آسیب بزند به جای این‌که پیشرفتی را حاصل کند. گروه ثابت می‌تواند متخصصانی در بخش‌های مختلف به وجود آورد؛ نویسنده، کارگردان، طراح صحنه، بازیگر، طراح نور، آهنگساز و حتی می‌تواند مدیر پرورش دهد. حاصل استمراری که این گروه‌ها خواهند داشت، می‌تواند پرورش تعدادی هنرمند متخصص در گرایش‌های مختلف باشد و زنده بودن این گروه و استمرار کارش می‌تواند نواقصش را برطرف کند. ما این پیشرفت را در روند و سیر گروه خواهیم دید؛ و گروه‌های ثابت می‌توانند انسجام‌دهنده باشند؛ که این به نظر من لازم است. چیزی که من گفتم مؤلفه‌های اجرایی این ماجرا است اما باز هم در همان برنامه‌ریزی‌ها می‌توان به بخش‌های تألیفی از نمایشنامه، مقاله‌ها، ترجمه‌ها و چنین مؤلفه‌هایی که باید کنار جریان اجرایی باشد، اشاره کرد. من فکر می‌کنم یکی از مشکلاتی که تئاتر کودک و نوجوان ما دارد این است که با توجه به تلاش‌هایی که شده، هنوز این مورد در محافل آکادمیک و مراکز دانشگاهی ما تدریس نمی‌شود. لازم است جایی مثل وزارت علوم حتماً برای تئاتر کودک و نوجوان رشته‌ای تأسیس کند که خیلی کمک‌کننده است. ما در تئاتر عروسکی دانشکده‌هایی داریم که به تدریس این موضوع می‌پردازند اما در دانشکده‌هایمان جایی نداریم که تدریس تئاتر کودک و نوجوان کنند.

یا حتی می‌شود به دوره‌ آموزش تکمیلی و کارشناسی ارشد وارد شود.

بله. به‌هرحال اگر شورای متخصصان تشکیل شود، آن‌ها حتماً راه‌حل‌هایی برای بخش آکادمیک دارند که بخواهند ارائه دهند و این بسیار کمک می‌کند. همچنین به نظر من استفاده از الگوهایی که وجود دارد؛ هرچند اگر این الگو خارج از کشور باشد، استفاده از استادان بین‌المللی می‌توان موثر باشد، آن‌ها می‌توانند بیایند و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. نخستین چیزی که خیلی مهم است و با آن می‌توان به این اهداف رسید به عقیده‌ من باور مدیران است که تئاتر کودک، زمینه‌ تئاتر بزرگ‌سال است؛ یعنی اگر این بخش، بخشی قوی باشد و فعالیت مستمر داشته باشد، ما قطعاً تأثیر این فعالیت مستمر را در تئاتر بزرگ‌سالان هم خواهیم دید که این‌ها با بزرگ شدن، می‌توانند متخصصان گرایش‌های خود شوند و مثمرثمر واقع شوند.

حتی می‌توانند مخاطبان تئاتر شوند؟

صد درصد.

مخاطبانی که فرهیختگی‌شان را از تئاتر به زندگی و سرِ کار ببرند و جامعه را به جلو پیش ببرند؟

این‌که من می‌گویم راه‌های ثابتی به وجود بیاید، راه‌های ثابت با توجه به مکاتب مختلفی که هر گروهی خواهد داشت، پرورش تماشاچی هم ارائه می‌دهد و مخاطب خودش را شکل خواهد داد؛ و آنجاست که وقتی مخاطب علاقه‌مند به یک گروه ثابت می‌شود، دیگر آن مخاطب حتماً تقاضایش این است که این گروه ثابت بیاید و مدام کار تئاتر کند و در نهایت این بدل به خواست تماشاچی می‌شود. ما این موضوع را در گروه تئاتر عروسکی آران تجربه کردیم. ما اگر اجرا نمی‌رفتیم، مخاطبان می‌آمدند و خواستار اجرا می‌شدند. این نیاز را حس می‌کردند که دوست دارند بیایند و کار گروه را ببینند. آنجا نیز این اتفاق می‌افتاد و خود آن‌ها اجازه‌ تعطیلی آن تئاتر را نمی‌دهند.

حتی در تئاتر خردسال نیز که من با آن مواجه بودم، خود پدر و مادرها پیگیر هستند و می‌خواستند کار ببینند. کار قبلی را دوست داشتند و خواهان دیدار مجدد این گروه هستند.

و مطمئن باشید که بعداً حتی تعدادی از همان کودکان خردسال سعی می‌کنند که وارد همان عرصه شوند و این خیلی جذاب است! اتفاقاً امروز نمونه‌ این مورد را مشاهده کردم. نوه‌ شش، هفت‌ساله‌ی خواهر من از مادربزرگ خود می‌پرسیده که: «تئاتر چیه؟» امروز که تئاتر دیده و به خانه رفته، نام آن‌هایی را که روی صحنه بودند، پرسیده و پاسخ شنیده که: «بازیگر». گفته «مامانی، من می‌خوام بازیگر شم.» این خیلی مهم است که بچه‌های ما نسبت به برخی پدیده‌ها آشنایی داشته باشند و در یک تاریکی نباشند. وقتی‌که این اتفاق‌ها می‌افتد مثل تئاترهایی که اجرا می‌شود و اتفاقات هنری‌ای که در جامعه رخ می‌دهد، می‌تواند به بچه‌ها این را بفهماند که افق‌های دیگری نیز در زندگی وجود دارد. همیشه همین چیزی که می‌بینی نیست و قرار نیست همه پزشک، مهندس، فروشنده و مغازه‌دار یا... باشند. تئاتر هم می‌تواند از حرفه‌هایی باشد که در یک جامعه وجود داشته باشد. باید به خاطر کودکان ما که نسل آینده‌ ما را می‌سازند، از این ماجرا حمایت کرد.

حالا برای این باورهای شما و این ذهنیت، اقدامی هم شده که حداقل به لحاظ عملی در یک محدوده و کمپ و تالار مشخص اتفاق بیفتد یا خیر؟

بله، ما در شورای تالار هنر که با رئیس اداره‌ کل هنرهای نمایشی، آقای نظری دیداری داشتیم، همین مسائل عنوان شده و ایشان هم استقبال کردند؛ اما به خیلی از مسائل بستگی دارد که این اتفاق بیفتد.

برای مثال وقتی یک نمونه شکل بگیرد، می‌تواند به کل کشور تکثیر شود. در همین تهران ما ۲۲ منطقه داریم و به نظر می‌رسد هر ۲۲ منطقه نیازمند تئاتر فعال هستند. حالا چه در مدارس و چه در فرهنگسراها که می‌توانند تئاتر کودکشان را فعال‌تر کنند و چه در جاهایی مثل تالار هنر یا کانون پرورش فکری که شناخته‌شده‌تر است؟

بله، به نظر من بایستی درواقع یک انگیزه و همت بیشتر از این وجود داشته باشد یعنی مثلاً محدود به تالار هنر نباشد یا دیدمان فقط محدود به تهران نباشد.

خب، بالاخره باید یک جایی، نمونه‌ای شکل بگیرد و ما اکنون آن نمونه را نداریم. درسته؟ حالا شاید گروه‌ها یا افرادی باشند که کارهایی را به شکل پراکنده کرده‌اند ولی این‌ها هم منسجم نشده، منسجم به این معنا که الآن گروهی ثابت در یک سالن یا در یک پلاتو یا در یک مرکز آموزشی مستقر نیستند؟

بله...

ما آدم‌های موفق زیادی در این رشته داریم ولی میان این‌ها هم هم‌گرایی وجود ندارد که در کنار هم تصمیماتی گروهی بگیرند برای اینکه این حوزه را فعال بکنند؛ حالا آن نمونه‌ای که شکل گرفت، بعد این نمونه برای شهرهای دیگر، استان‌های دیگر و... تکثیر شود؛ بنابراین پس الآن یک ایده‌ای داریم که این ایده باید پرورش پیدا کند و بعد به قول شما تبدیل شود به یک کتابچه‌ای، یا اساس‌نامه‌ای و به لحاظ عملی برای آن هزینه شود؛ درست است؟

بله؛ باید هزینه شود.  البته به نظر من باید برایش سرمایه‌گذاری شود. یک‌جور سرمایه‌گذاری است و درواقع یعنی به لحاظ اقتصادی خیلی مهم‌تر از هر چیز دیگر است.

از یک بانک و یک کارخانه می‌تواند مفیدتر باشد؟

صد درصد.

هیچ‌چیزی مثل انسان ارزشمند نیست و اگر به انسان پرداخته شود در دراز‌مدت می‌تواند اتفاقات خوبی رقم بخورد؟

بله...

خب، حالا آیا در این جشنواره‌ها هم چنین امکانی هست که راجع به این مباحث صحبتی شود یا این مباحث را بتوانند جزو برنامه‌ها و سیاست‌های جانبی‌شان قرار دهند یا خیر؟

من فکر می‌کنم که درواقع جشنواره‌ها حاصل آن فعالیت‌هایی است که در این ایده وجود دارد. الآن خب خوشبختانه جشنواره‌ کودک و نوجوان این‌طور است که وقتی تشکیل می‌شود، گروه‌هایی در آن شرکت می‌کنند که قبلاً رفته‌اند و اجرا کرده‌اند و درواقع حاصل اجراهای خوبشان در این جشنواره حاضر شده است؛ اما من فکر می‌کنم این کافی نیست. به خاطر این‌که گاهی فکر می‌کنم که تئاترهای کودک ما دارد در یک قالب‌هایی شبیه به هم اجرا می‌شود، درواقع باید این قالب‌ها نو شود و تغییر پیدا کند و جشنواره هم اگر کیفیت بهتری پیدا می‌کند، حاصل آن تغییراتی است که قبلاً اتفاق افتاده. من همیشه در مورد جشنواره‌ها می‌گویم، در مورد جشنواره تئاتر عروسکی هم من بارها در مصاحبه‌ام گفته‌ام که باید از کشاورزها یاد بگیریم؛ کاشت، داشت و برداشت را و اکنون برای برداشت خوبی که داریم که حاصل تلاش ما بوده جشن می‌گیریم. هر چه که در مرحله‌ کاشت موفق‌تر عمل کنیم خب حاصل خیلی خوبی هم خواهیم داشت دیگر پس جشنواره پربارتری داریم، جشنواره‌ای داریم که می‌شود به آن بالید، می‌توان به آن امیدوار بود که سال آینده این جشنواره بهتر از سال قبل باشد. در مورد آن چیزی که شما فرمودید من فکر می‌کنم که اگر مقدمه‌ کار درست باشد جشنواره‌اش هم مثمر‌ثمرتر خواهد بود.

بنابراین می‌شود گفت که آن ضرورت احساس می‌شود اما آن امکانات و آن شرایط هنوز به شکل قابل‌قبولش هم در جامعه‌ی ما وجود ندارد، حداقل می‌شود گفت با توجه به اینکه با یک جمعیت اکثریت جوان مواجه هستیم که شامل گروه‌های خردسال و کودک و نوجوان می‌شود، حتی تعداد سالن‌ها هم به اندازه‌ کافی نیست و اگر در تهران حداقل ۱۰۰ و البته قبل از کرونا ۳۰۰ کار تولید می‌شد، اکثراً برای بزرگ‌سال است و ۳، ۴ یا ۵ کار مربوط به این گروه است؟

باید واقعاً آسیب‌شناسی کرد که چرا تئاتری برای کودک و نوجوانان -که تازه برای نوجوانانش خیلی کم‌تر وجود دارد- تولید نمی‌شود؟ دلایل آن چیست و اگر تولید می‌شود چرا این‌قدر اندک است؟ خب، درواقع من در اینجا مقصر را هنرمندان هم نمی‌دانم و درواقع این‌ها سیاست‌هایی است که باید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد و برایش درواقع بودجه‌بندی کرد، اگر به آن اعتقاد داریم که چیز مفیدی است؛ که هست، باید به آن پرداخته شود که نیاز یک جامعه است و صرفاً نیاز مرکز و پایتخت نیست، نیاز تمام جامعه‌ ایران است و باید به آن پرداخته شود؛ الآن همین سالن‌هایی که شما فرمودید برای کودک و نوجوان است؟ در تهران چند سالن داریم که برای کودکان و نوجوانان است؟

فقط دو سالن فعال است که آن هم گاهی هست و گاهی نیست...

بله، سالن کانون پرورش فکری کودکان در پارک لاله و همچنین تالار هنر هستند، فرهنگسراها هم خیلی گاه‌به‌گاه هستند، ما باید نگاه حرفه‌ای‌تری به این ماجرا بکنیم، چه به لحاظ مدیریتی و چه به لحاظ کیفیت هنری‌اش.

درحالی‌که سالن داریم، اما فعال نیستند؛ فرهنگسرای بهمن، فرهنگسرای خاوران و... ولی هیچ خوراک فرهنگی‌ای فراهم نیست.

بله؛ حتی در شهرستان‌ها هم درواقع به همین شکل است.

حالا شهرستان‌ها هم به همین ترتیب...

 وقتی نگاه می‌کنید، این‌ها مثل یک زنجیره‌ شبیه به هم است، من فکر می‌کنم باید در بخش مدیریتی کودک و نوجوان حتماً یک دگرگونی به وجود بیاید و بعد بشود با یک کار تخصصی و حرفه‌ای به آن بالید و افتخار کرد.

و جالب اینجاست که اکثریت بچه‌ها از تئاتر لذت می‌برند؟

بله صد درصد.

و همیشه هم آموزش‌هایی را از تئاتر می‌گیرند و این تجربه، یک خاطره‌ فراموش‌نشدنی می‌شود. چه خود ما که در بچگی آن را تجربه کرده‌ایم و چه حالا بچه‌هایی که فرزند ما بودند و همراه ما به تئاتر می‌آمدند هم باز همین تجربه را تکرار کردند و آن‌ها هم حس و حال خوبی از تئاتر دارند؟

بله. ما باید بپذیریم؛ یعنی اصلاً انکار‌شدنی نیست که تئاتر درواقع می‌تواند متحول‌کننده‌ یک جامعه باشد. به‌خصوص می‌تواند برای کودکان به لحاظ آموزشی؛ آموزش‌های فردی، آموزش‌های اجتماعی و... خیلی مؤثر باشد و درواقع می‌تواند محیطی برای کودک بسازد که زندگی را بهتر تجربه کند و دنیای زیباتری داشته باشد، این‌ها واقعاً شعار نیست! ما خودمان ‌وقتی کودک بودیم زمانی که در مورد کانون پرورش فکری کودکان گفتند می‌توانید بروید آنجا کتاب بخوانید، می‌توانید بروید تئاتر ببینید، ما دیگر در کوچه بودنمان کمتر شد یا به حداقل رسید چون خیلی جذاب بود؛ مثلاً وقتی می‌رفتیم تئاتر ببینیم همین‌که این پرده کنار می‌رفت و یک نور می‌تابید و یک دکور پدیدار می‌شد خود من فکر می‌کردم که درواقع می‌توانم تمام آمال و آرزوهایم را زیر این نور هم ببینم و هم خودم آن را بسازم.

درست است...

و این فضا دنیایی را برای من می‌ساخت که بسیار متفاوت‌تر از دنیای واقعی بود که درونش بودیم، با این‌که برگرفته از آن دنیای واقعی بود اما به نظر من شگفت‌انگیزی‌اش اینجا بود که مرا به سمتی می‌برد که همیشه آرزویش را داشتم، همان تصویر اول؛ و من با خیلی‌ها صحبت کردم از اطرافیان خودم، از دوستان خودم و همکاران خودم وقتی از آن‌ها پرسیدم چه شد که شما وارد تئاتر شدید؛ دریافتم همه‌مان تجربیات مشترک داریم و درواقع خیلی از افراد در محیط‌هایی بودند که اگر با کتابخانه و فضای تئاتر و هنر آشنا نمی‌شدند، راه دیگری را می‌رفتند و آن محیط ناخودآگاه سر راهشان قرار می‌داد و معلوم نبود که چه سرنوشت تلخ و تاریکی سر راهشان باشد اما این هنرها درواقع دنیای روشن‌تری را برای آن‌ها ساختند. چون این‌ها تجربه شده به همین دلیل من خیلی اصرار دارم که می‌تواند نجات‌دهنده‌ خیلی‌ها باشد، تئاتر و همین‌طور هنرهای دیگر هم می‌توانند باشند که در آن هم بحثی نیست و می‌تواند دنیای خیلی متفاوت‌تر، متمدنانه‌تر و امیدوارانه‌تری برای آدم‌ها بسازد، برای بچه‌ها بسازد و آن‌ها هم کیفش را بکنند.

عالیه! حتی می‌تواند آینده‌شان را بسازد. مثلاً مهندسی که تئاتر می‌بیند، پزشکی که تئاتر می‌بیند، یک روحانی‌ای که تئاتر می‌بیند یا هر تخصصی که تئاتر می‌بیند جهانش زیباتر خواهد بود...

حتی تفسیرش از زندگی هم متفاوت‌تر می‌شود.

چون با جهان رؤیاها سروکار دارد؟

بله؛ و حتی شیوه‌ زندگی‌اش هم عوض می‌شود. تفسیرش از زندگی عوض می‌شود و حالا نمی‌دانم این چیزی که می‌گویم چقدر مربوط به موضوع ماست اما ببینید؛ به نظر من خوشبختی برای یک جامعه است تا برای افراد، خوشبختی یک چیز فردی نیست، من می‌توانم به‌صورت فردی اسمش را رضایتمندی بگذارم، ممکن است من از زندگی خودم راضی باشم اما ممکن است من آدم خوشبختی نباشم به خاطر اینکه خوشبختی یک مؤلفه‌‌ جمعی است. اجتماعی است. من وقتی‌که در محیطی زندگی می‌کنم که آن محیط درواقع به ارزش‌های انسانی اهمیت می‌دهد؛ مثل ایثار کردن، مثل دوست داشتن، مثل بخشندگی، احترام گذاشتن و... آن‌وقت است که آدم احساس می‌کند ما همه به هم نزدیک‌تریم، روابطمان احساسی‌تر است و احساس خوش‌بختی می‌کنیم. احساس آرامش به ما دست می‌دهد و ابزارهایی وجود دارد برای رسیدن به این خوشبختی جمعی که یکی از این ابزارها هنر است. حالا چون بحث ما الآن تئاتر است، می‌گوییم هنر تئاتر؛ و برای رسیدن به یک خوشبختی جمعی لازم است که درواقع یک جامعه باید در مورد این هنرها، به‌خصوص هنر تئاتر برایش سرمایه‌گذاری کند و بپذیرد که این هنری است که لازمه‌ یک جامعه است.

بله درست است؛ و این بحث را می‌توان دنبال کرد و این گفت‌وگو، شروع مباحث جدی‌تر راجع به تئاتر کودک خواهد بود ولی به‌عنوان جمع‌بندی و حسن ختام می‌خواهیم بدانیم که در شرایط فعلی با توجه به این‌که این ایدئال‌ها و اساس‌نامه‌ها هنوز پیاده نشده است، آیا در همین حداقل‌ها هم می‌شود به آینده امیدوار بود یا خیر؟

به نظر من می‌شود امیدوار بود. درواقع به لحاظ کیفیت هنری در میان هنرمندان این عرصه با یک برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت‌تر، با برگزاری برخی ورکشاپ‌ها و از طریق استادان بین‌المللی، حالا این استادان می‌توانند داخلی باشند، خارجی باشند و همچنین تألیف برخی شیوه‌های اجرایی و الگو‌سازی که بتواند برای هنرمندان الگوسازی کند و یک دنیای تکنیکال متفاوت‌تری را نشان دهد، می‌توان مؤثر عمل کرد ولی همچنان من خیلی مُصِر هستم بر این ماجرا که باید یک برنامه‌ریزی بلند‌مدت‌تر برای پیشرفت این هنر انجام داد، با توجه به صحبت‌هایی که کردیم، تشکیل یک شورای تخصصی لازم است.

این شورای تخصصی باید در وزارت ارشاد باشد؟ آموزش پرورش یا...؟

بله به نظر من باید در وزارت ارشاد باشد، حتی می‌توان در این شورای تخصصی نمایندگانی از نهادهای مختلف هم حضور داشته باشند یا کمک گرفته شود ولی در این شورا باید کسانی باشند که درواقع تجربه و دغدغه‌ تئاتر کودک و نوجوان را دارند.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

رسول خادم و پرویز پرستویی تماشاگر «در انتظار گودو» شدند

نمایش مازیار لرستانی نقد می‌شود
رسول خادم و پرویز پرستویی تماشاگر «در انتظار گودو» شدند

نمایش مازیار لرستانی نقد می‌شود

پرویز پرستویی و رسول خادم از نمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی مازیار لرستانی در تئاتر شهر دیدن کردند. همچنین قرار است نشست نقد و بررسی این اثر نمایشی روز چهارشنبه 12 مهر در سالن مشاهیر تئاتر شهر با حضور کارگردان و منتقدان برگزار شود.

|

نظرات کاربران