گفتوگو با بازیگر نمایش «شام خداحافظی»
امیر کربلاییزاده: استندآپ کمدی، مرحلهای بعد از مونولوگ است که دیوار چهارمی وجود ندارد
اگر این روزها ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه سری به تالار ملک بزنید، حتماً بازی امیر کربلاییزاده را در نمایش «شام خداحافظی» به کارگردانی شیماه خاسب و در کنار امیر غفارمنش و جوانه دلشاد خواهید دید. یک کمدی اخلاقمدار درباره خانواده که شاید در سالهای اخیر فرانسویها بیشتر برای نگهداریاش تلاش میکنند چون در متنهای ترجمهشده از نمایشنامهنویسان این کشور مسئله پاس داشتن و نگهداری از خانواده بارها تکرار شده است. در خلاصه روایت این نمایش آمده: «کلوتید و پییر تصمیم میگیرند بهترین دوستانشان را به صرف شام دعوت کنند و برای آنها شام خداحافظی تدارک ببینند و از شرشان خلاص شوند تا بتوانند با دوستان جدید آشنا شوند، با ورود آنتوان به این مهمانی اتفاقاتی رخ میدهد که این مهمانی کاملاً تحت تأثیر آنها قرار میگیرد.»
رضا آشفته: در «شام خداحافظی» نوشتۀ الکساندر دو لا پتلییر، متیو دولاپورت این دو نمایشنامهنویس فرانسوی، با طنزی ظریف مفهوم دوستی و روابط انسانها را در دنیای امروزی زیر سؤال میبرند و این اجرا خود انگیزهای شد برای گفتوگو با امیر کربلاییزاده که در تئاتر بیشتر بهعنوان کمدین شناخته میشود و البته در دو،سه سال اخیر نیز بهعنوان استندآپ کمدین نیز در تلویزیون مطرح شده است. با او درباره همین نکات گفتوگو کردهایم که در ادامه آن را میخوانید.
بازی در تئاتر چقدر برایتان دلانگیزتر از تلویزیون یا سینماست؟
برای هر بازیگر حضور در مدیومهای مختلف و کسب تجربه در شکلهای متفاوت بازی، چه در تلویزیون چه در سینما چه تئاتر جذاب است اما آن کسانی که آموزههای خودشان را از تئاتر شروع کردهاند قطعاً حال و هوای صحنه تئاتر به علت در جریان بودن و اجرای زنده داشتن و نفس به نفس تماشاگر بودن، برایشان متفاوتتر از فضای سینما و تلویزیون است. گر چه نوع بازی و روند شکلگیری شخصیتها در فضای سینما و تلویزیون تا حدودی متفاوت انجام میشود؛ از حفظ راکوردها و ثابت ماندن آن حس در سکانسها تا آگاهی و تسلط کامل بر بیشتر تکنیکهایی که در سینما از آنها استفاده میشود و یک بازیگر باید از آنها آگاه باشد. به تصور بنده تفاوت میان هنر تئاتر و صنعت سینما در همین است.هنر تئاتر بر اساس یک گروه بازیگر تعریف میشود، یعنی تا بازیگران روی صحنه حضور نداشته باشند، تئاتری هم روی صحنه نخواهیم داشت اما بالعکس، سینما و تلویزیون بر اساس دوربین تعریف میشود، یعنی وسیله است که حرف اول را میزند، این تعریف خود بیانگر ارزش والای تئاتر و هنر نمایش است.
شما استندآپکمدی هم بازی میکنید؛ این مدیوم چقدر با کمدی متفاوت است؟
بنده در مورد استندآپکمدی سالها تحقیق کردهام و از پسِ بازیگری به استندآپکمدی رسیدهام و اساساً معتقدم که استندآپکمدی یکی از شاخههای هنرهای نمایشی است و باید زیرمجموعه هنر نمایش به حساب آورده شود زیرا مرحلهای بعد از مونولوگ است که دیوار چهارمی وجود ندارد و شما باید از تمامی تکنیکهای بازیگری، مجریگری، سخنوری، بداههپردازی استفاده کنید. اگر از این نظر به آن نگاه شود میتوان گفت استندآپکمدی گونهای از کمدی است که باید به آن پرداخته شود و فقط با طرح یک سؤال و در زمان اندک امکان پاسخگویی درست و دقیق وجود ندارد.
در روزهای کرونایی و کم شدن فرصت کاری در تئاتر چگونه وقتتان را پر میکردید و برای ارتزاق جایگزین شما چه بود؟
متأسفانه روزهای کرونایی برای افرادی که در حوزه تئاتر فعالیت دارند شرایطی بسیار اسفناک بوده است. بنده هم مستثنا نبوده و مدت زیادی بیکار بودهام و بعد از آن تدریس بهصورت غیرحضوری داشتهام و در همان دوران کرونایی کاری به نام «گرگاسها» کار آقای حمیدرضا نعیمی را تمرین و اجرا کردیم که در آن فاصلهگذاری اجتماعی و رعایت پروتکلها انجام شد و البته لازم به ذکر است در همان زمان بنده سر چند کار تصویری که شامل یک سریال تلویزیونی و سریال شبکه خانگی «جیران» حضور داشتهام و این خطر را به جان خریدم زیرا زندگی باید بگذرد.
خانم شیماه خاسب چندمین کارش است و شما بنا بر چه تعریفی نمایش «شام خداحافظی» را برای بازی انتخاب کردید؟
خانم خاسب در مقام کارگردانی اولین کارشان است ولی با فضای تئاتر غریبه نیستند؛ طی سالهایی که چه بهعنوان دستیار و چه بهعنوان عوامل اجرایی فعال بودهاند یا دیگر وظایفی که بر عهده داشتند با این فضا آشنا بودند. زمانی که کار شام خداحافظی را به من معرفی کردهاند ماجرای همذاتپنداری که در میان آن اتفاقها برای شخصیتهای نمایش رخ میدهد، آن چیزی که در زندگی خودمان یا اطرافیانمان شاهدش هستیم، برایم بهشدت جذاب بود؛ یک قرابت و نزدیکی وجود دارد میان همه اتفاقهای نمایش با همان اتفاقاتی که در زندگی روزمره برای خودمان میافتد این فضا برایم جالب بود و به نظرم رسید با توجه به اینکه بسیار علاقهمند بودم تا کار نمایشی جمعوجور و کمپرسوناژ و درعینحال با موضوعی جذاب انجام بدهم بازی در این کار را انتخاب کردم.زمانی که کار شام خداحافظی را به من معرفی کردهاند ماجرای همذاتپنداری که در میان آن اتفاقها برای شخصیتهای نمایش رخ میدهد، آن چیزی که در زندگی خودمان یا اطرافیانمان شاهدش هستیم، برایم بهشدت جذاب بود.
متن شام خداحافظی چقدر برایتان تازگی داشت؟
متن از این منظر برایم جذابیت داشت که در زندگی همه ما آدمها، زمانهایی پیش آمده است که احساس میکنیم برای به دست آوردن خیلی چیزها باید بعضی چیزها را از دست داد و گاهی اوقات برای درست شدن شرایط دنبال بهانه هستیم. برای من تازگیاش دقیقاً همین نقطه در همین اتفاقی بود که در نمایش میافتد. گاهی اوقات برای من هم در زندگی پیش آمده است و برایم جذاب بود که در خود نمایش ما متوجه میشویم آن کسانی که به نظر اضافه و زائد میرسند و قرار است دور ریخته شوند در آخر شما متوجه میشوید که یک ریشه و ارتباطاتی با آنها دارید، در حقیقت یک پیوندهایی وجود دارد که ناگسستنی است و تمایل به ادامه پیدا کردن در موردشان وجود دارد؛ پس جزئیترین چیزها گاهی اوقات اهمیتشان زیاد میشوند. برای من از این نظر جالب بوده است.
گروه بازیگران چقدر جاذبه همکاری در این گروه را بالاتر میبرد؟
این نمایش سه بازیگر بیشتر ندارد که با آقای امیر غفارمنش در گذشته کار کردهام، هم در سریال و هم تئاتر؛ چه در مقام کارگردان و چه در مقام بازیگر. بسیار دوستشان دارم و ارتباط روحی خوبی با ایشان دارم. این کار اولین تجربه همکاری مشترک میان جوانه دلشاد و من بوده است. ایشان پر از انرژی مثبت هستند و هنگام بازی پاسکاریهای بسیار خوب و سازندهای داشتهایم و فضای مناسب برای بازی که به همدیگر دادهایم و از این لحاظ فکر میکنم که انتخاب بازیگران بسیار درست صورت گرفته است.
چقدر لباسها برای شما در ارائه نقش پییر مؤثر بوده است؟
همیشه عنصر طراحی لباس برای شخصیتپردازی در نمایش بسیار کمککننده بوده است. در این کار طراح لباس در کنار برخورد بسیار صمیمی و خوب به دنبال این بود که بازیگر علاوه بر احساس راحتی در لباس، طراحی این لباس را در قامت شخصیتهای نمایش درک کند که ازاینجهت طراحی لباس شخصیت پییر همان چیزی است که مدنظر خودم هم بود. در آن راحت هستم و با آن ارتباط برقرار کردهام.
شما از دکور و وسایل صحنه چقدر برای جاذبه بهتر بهرهمند شدهاید؟
همانطور که همهمان میدانیم دکور و وسایل صحنه در نمایش اگر در حقیقت منطقی نداشته باشد، بودن یا نبودشان دیگر ارزشی پیدا نمیکند اما در این نمایش عناصر اصلی و حتی آکسسوارها در جای درست خودش قرار گرفته است و بهدرستی از آنها استفاده میشود.
نور و موسیقی در این نمایش چقدر با فضای کمدی به نظرتان همخوانی دارد؟
با توجه به اینکه نور و موسیقی کار توسط افراد کاربلدی انجام گرفته است که حوزه تخصصیشان بوده، نور و موسیقی بسیار دقیق و درست در جهت خدمت به پروژه گام برداشته است.
چقدر کارگردان در هدایت شما تأثیرگذار بوده؟
یکی از اصلیترین کارهای کارگردان انتخاب درست بازیگران و بعد از آن اجازه و فضا دادن به بازیگر برای خلق لحظات ناب، در بستر متن نمایش است که خانم خاسب این اجازه را بسیار عالی و مؤثر به بازیگران در جهت پیشبرد نمایش داده است و بعد از آن آرامآرام شروع به هرس کردن و چیدن آن مواردی میکردند که به نظرشان بار اضافی بر دوش نمایش میگذارد برای اینکه اثر پایانی و تابلوی انتهایی همان چیزی باشد که در حقیقت امضای خودشان بهعنوان کارگردان در انتهای کار باشد. با اینکه اولین کارشان در زمینه کارگردانی بوده است ولی بسیار آرام و متین کارشان را جلو بردند و به اجرا رسانیدند.
متنهای کمدی خارجی چقدر با ضرورتهای اجتماعی ما همخوانی دارند؟
خیلی مهم است که متنهای کمدی خارجی، درست دراماتورژی بشود و بتواند بهدرستی توسط گروه نمایشی با فضای فکری تماشاگران ما ارتباط برقرار کند. به نظر من قسمت اعظمی از این کار توسط گروه نمایشی به وجود میآید. گروهی متشکل از کارگردان، بازیگران و دراماتورژ که میتواند فضای کار را از قالب خارجی درآورده و شکل و شمایلی ایرانی با مصادیق شناختهشده از کشورمان به آن دهد. درعینحال که اجرا، اجرایی خارجی است میشود همخوانی و نزدیکیهایی بین آن فرهنگ و جایگاه اجتماعی اثر در کشور خودمان پیدا کرد.
آیا متون و کمدیهایی به سیاق نمایشهای ایرانی برای شما جاذبه بیشتری دارند؟
در بازیگری اصولاً سعی بر آن دارم که گونه و شکلهای مختلف بازی در نمایشهای متنوعی را کار کنم. متنهای ایرانی در شکل و شمایل خودش قطعاً برایم جذاب است و هنگام مواجهه با متن برایم این مسئله اهمیت دارد که بهطور مثال اگر سه تئاتر در سال تمرین و اجرا داشته باشم، تمایل دارم هم شکل متن و هم شکل نقشها با هم متفاوت باشد.
آیا استندآپکمدی در ایران امروز با همه تلاشهای پراکنده توانسته از جایگاه درخوری برخوردار باشد؟
استندآپکمدی در ایران بسیار جوان است؛ البته به این مورد هم باید اشاره شود که استندآپکمدی در کل دنیا هنری جوان و تقریباً صدساله است و اگر بخواهیم این عمر و سابقه را در نظر بگیریم، میشود گفت که استندآپکمدی در تمامی دنیا در حال آزمونوخطا کردن است. در ایران هم به همین صورت است؛ اما خدا را شکر انگیزه هنرجویان با آکادمی که بنده راهاندازی کردهام به نام آکادمی استندآپکمدی ایران بیشتر شده است. در این سالها حداقل در بخش خانواده خودمان یعنی گروه تحقیق و پژوهش و تولید استندآپکمدی، کارهای متنوعی انجام شده است که تاکنون خروجیهایشان بچههایی بودند که در برنامههای مختلف تلویزیونی شرکت کردند و حائز رتبه شدند و در حال حاضر هم در حال آموزش تعدادی کمدین هستیم که بهجرئت میتوان گفت آینده درخشانی برای هنر استندآپکمدی ایران رقم خواهد خورد.
بهترین کمدیهای ایرانی و خارجی از نظر شما چه کسانی هستند؟
بنده با بازیگران بسیاری کار کردهام که همه آنها درخشان و دوستداشتنی بودهاند. عباس جمشیدی ازجمله آن دسته بازیگرانی است که من خیلی دوستش میدارم. جنس بازی و شکل کاریاش به من خیلی نزدیک است. از آقای حمید لولایی بسیار آموختهام و خیلی از بازیگران دیگر که طی این سالها سعادت همکاری با آنها را داشتهام و لذت بردهام اما اکنون حضور ذهن برای نام بردن فرد خاصی ندارم که بخواهم مثال بزنم.
اجرای «شام خداحافظی» بر وفق مراد است؟
در این مورد باید بگویم به نظر میرسد که این نمایش از آن اجراهایی است که هر چه جلوتر برویم بیشتر در میان مردم جا میافتد و استقبالهای بیشتری از آن میشود و مردم بیشتر دوستش خواهند داشت. امیدوارم این اتفاق رقم بخورد. همانگونه که عرض کردم به خاطر وجه مشترک اجتماعی که دارد مردم این نمایش را بهتر پذیرفتهاند. باید ببینیم در ادامه چه استقبالی در انتظار نمایش خواهد بود.