در حال بارگذاری ...

نگاهی به نمایش شعله در زمهریر نوشته یاسین حجازی و کارگردانی حامد مداحیان

حرکت جوهر ناب تئاتر است و بنابر اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران تئاتر دنیا، مهم‌ترین سویه هر نمایش و مهم‌ترین عامل ارتباطی و تأثیرگذار آن حرکت است. از منظر نشانه‌شناختی حرکت جهانی‌ترین، پویاترین و گسترده‌ترین شکل نشانه است، نشانه‌ای با زبان و قراردادهای فراملیتی.

بسیاری از شیوه‌های موجود در تئاتر دنیا و بالاخص در تئاتر مدرن بر اساس حرکت و زیبایی‌شناسی آن شکل گرفته‌اند و ماهیت تعداد زیادی از گونه‌های نمایشی همچون میم بر حرکت استوار است. زبان حرکت زبانی است پویا، انعطاف‌پذیر و قابل تأویل که مخاطب را وادار به جست‌وجو می‌کند و او را به تفکر و تعمق وامی‌دارد.
امروزه در تئاتر ایران شاهد حضور گسترده کلام و کلام محوری هستیم و این خود بحث درباره حرکت و زیبایی‌شناسی آن را دوچندان ضروری می‌نماید. بر همین اساس سعی خواهیم داشت بر پایه نمایشی که پایه‌های اصلی آن بر حرکت استوار است، بحث در زیبایی‌شناسی حرکت را پی بگیریم.
"شعله در زمهریر" در ابتدا خود را به عنوان نمایشی بر اساس حرکت به مخاطب معرفی می‌کند و در آغاز نمایش که چیزی نزدیک به نیمی از نمایش را دربرمی‌گیرد شاهد حضور حجم انبوهی از حرکات و تصاویر هستیم. تصاویری که به شکل انتزاعی زیبا می‌نمایاند و سعی در خلق تابلوهایی بدیع دارد و همین ما را از بحث حرکت در این اجرا ناگزیر می‌سازد. در این نمایش می‌توان بحث حرکت را از چند منظر متفاوت به بحث نشست که هر کدام از آن‌ها در عین ارتباط با هم بخش‌هایی مجزا از زیبایی‌شناسی حرکت در این اجرا هستند:
1- طراحی حرکت: در پاره نخست نمایش ما با مجموعه‌ای از حرکات پی در پی که به شکلی ریتمیک بر صحنه جریان می‌یابند روبروییم. عمده این حرکات اگر چه به شکل انتزاعی حرکات زیبایی هستند اما از منظر طراحی حرکت در خدمت اجرا قرار ندارند و حرکاتی خام هستند که قادر به فضاسازی خاصی در نمایش نیستند. این حرکات به شکل بسیار تصنعی و قراردادی طراحی شده‌اند و از دل ضرورت‌ها، نیازها و انگیزه‌های اجرا برنخواسته‌اند.
در این حرکات اغلب از تصویرسازی‌های قرینه استفاده شده است و کارگردان توانایی خلق کمپوزسیون‌های پیچیده را از خود نشان نمی‌دهد. غالب حرکات صرفاً به منظور زیبایی بصری طراحی شده‌اند و از دل کنش‌های نمایش بیرون نیامده‌اند و به همین دلیل با وجود زیبایی‌های بصری‌شان بر دل مخاطب نمی‌نشیند و فضای خاصی را برای وی تداعی نمی‌کند.
2- جنس حرکت: نمایش "شعله در زمهریر" نمایشی است کاملاً برخاسته از بافت شرقی و اسلامی اما جنس حرکات آن بالاخص در پاره نخست کاملاً برگرفته از کورئوگرافی غربی است و این خود تضاد و ناهمگونی شدیدی در فضای نمایش ایجاد می‌کند، به گونه‌ای که حرکات ارواح و فرشتگان شب اول قبر به هیچ عنوان برای مخاطب ایرانی تداعی فضای پس از مرگ و حضور در برزخ را نمی‌کند.
هرچند جنس حرکات در پاره دوم نمایش به سوی بافت شرقی‌تری می‌آید اما آن نیز در دام برخی کلیشه‌ها و حرکات تکراری می‌افتد که فاقد جذابیت‌های بصری پاره اول است.
3- دوگانگی حرکت: نمایش "شعله در زمهریر" با یک فضای تصویری و حرکتی و ریتمی تند و پرتنش آغاز می‌شود که به مخاطب نوید یک اجرای متفاوت و حتی مدرن را می‌دهد اما به ناگاه این فضای مدرن و تصویری شکسته شده و جای خود را به یک فضای سنتی، فاقد حرکت و کلام محض می‌سپارد.
اگر در بخش اول اجرا شاهد فضاسازی با حرکت، جلوه‌های بصری و امکانات فنی و تکنیکی تالار وحدت هستیم، در بخش دوم اجرایی تخت و یک‌دست را مشاهده می‌کنیم که در آن بازیگران تنها به رد و بدل کردن دیالوگ اکتفا می‌کنند. در بخش اول با وجود برخی ضعف‌های آشکارش شاهد نمایشی چندسویه و تأویل‌پذیر هستیم اما نمایش در بخش دوم اجرا به شعارگرایی مفرط می‌گراید. در بخش اول فضایی سنگین بر مخاطب حاکم می‌شود اما در بخش دوم، اجرا در ابتدا به سمت طنزی سطحی و حتی زننده و سپس به یک فضای حسی متمایل می‌شود.
این دوگانگی میان دو پاره اجرا آن را تبدیل به دو نمایش متفاوت می‌کند که چه به لحاظ ساختاری، چه به لحاظ تکنیکی و چه به لحاظ روایی کاملاً از هم مجزا هستند و این خود باعث آشفتگی دوچندان مخاطب می‌شود. هرچند "شعله در زمهریر" بیش از هر چیز در پی تأثیرگذاری حسی بر مخاطب است اما این مانع از ظهور این جنبه‌های تکنیکی در اثر نمی‌شود.
4- اجرای حرکت: بخش عمده‌ای از زیبایی حرکت در تئاتر وابسته به نحوه اجرای حرکات کارگردان توسط بازیگران است و چه بسا حرکات زیبا توسط بدن‌های ناآماده از بین می‌رود و حرکات معمولی توسط بدن‌هایی آماده تبدیل به حرکاتی زیبا می‌شوند. در پاره نخست این نمایش اگرچه بازیگرانی که نقش فرشتگان شب اول قبر را بر عهده دارند، دارای بدن‌های آماده و پویایی هستند اما بقیه بازیگران که نقش ارواح سرگردان برزخی را اجرا می‌کنند بدن هایی بسیار خام و ناآماده دارند و از اجرای حرکاتی هماهنگ و استیلیزه درمی‌مانند.
بازیگران پاره دوم نیز توانایی حرکتی خاصی از خود نشان نمی‌دهند و حتی به لحاظ بیانی نیز ضعف‌های مفرطی را بروز می‌دهند و بسیاری از دیالوگ‌های آنان حتی برای تماشاگران ردیف‌های جلویی نامفهوم می‌ماند و این خود لطمه‌ای جبران‌ناپذیر بر پاره دوم نمایش وارد می‌آورد چرا که این پاره بیشتر وابسته به کلام بازیگران است.
با بررسی این چهار منظر از حرکت در نمایش "شعله در زمهریر" می‌توان اذعان داشت که اجرا با وجود برخی پتانسیل‌ها به لحاظ حرکتی و با توجه به این که حرکت را باید مهم‌ترین رکن این نمایش دانست، دچار تزلزل و ناهمگونی است و نمایش با وجود تأثیرگذاری حسی‌اش بر مخاطب به لحاظ فنی و تکنیکی نمی‌تواند نمایشی قابل قبول قلمداد شود.

  آلبوم عکس