در نشست دوشنبههای نقد تئاتر مطرح شد
لازمه قوام تئاتر کودک شکل دادن به یک رابطه تعاملی است
نشست هفتگی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در روز دوشنبه (۱۴ شهریور ۱۴۰۱) در تالار هنر با حضور رضا آشفته و هومن نجفیان، کادر اجرایی نمایش و اسماعیل رحیمیسروش، نویسنده و کارگردان نمایش «کتابخورها» برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر، نشست هفتگی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در تالار هنر با حضور رضا آشفته و هومن نجفیان برگزار شد. در این نشست، اعضای این کانون به نقد و بررسی نمایش «کتابخورها» پرداختند. همچنین در جلسه نقد و بررسی این اثر، کادر اجرایی نمایش و اسماعیل رحیمی سروش، نویسنده و کارگردان نمایش نیز حضور داشتند.
رضا آشفته در ابتدای سخنان خود، تاکید کرد «کتابخورها» مخصوص گروه سنی کودک است و بنمایه اصلی آن نیز در راستای ساخت یک فضای ارتباطی با کودک است. از طرفی ایده اصلی نمایش ارتباط کودک با کتاب و ضرورت آشنایی و شناخت کتاب توسط کودک و درعینحال دشمنی که همواره کتاب با آن مواجه بوده که در قامت موریانهها و جوندگان تصویر شده.
درام درخوری که میتواند برای کودکان نیز تأثیرگذار باشد. از طرفی در کنار تکنیک و ساخت فرم اجرایی، مطلوب نمایش رحیمیسروش فراتر از بحث تکنیکال میرود و بیشتر توجهش معطوف به این مهم میشود که تأثیرش را بر مخاطب خویش بگذارد. مسئله اینجاست که لازم است با مطالعه کامل در حوزههای مرتبط با این جریان فونداسیون درستی بنا گذاشتهشود تا درام درخوری برای این گروه شکل بگیرد.
موضوع نمایش بهدرستی انتخابشده و شخصیتها هستند که محور شدهاند و وجود و شکلگیری ضدیتی که با کتاب طراحیشده عنصر مثبتی است. این شخصیتپردازی هوشمندانه نویسنده را میرساند که بسیار امر مثبتی است؛ اینکه حالا با روایتی طرفیم که در آن ضدقهرمان ما که عنکبوت باشد، در مسند قهرمان درام کلاسیک مینشیند.
مسئله مهمی که بهخوبی در این نمایش رعایت شده آموزش غیرمستقیم به بچهها و بازی با ناخودآگاه آنان است. چیزی که از لایه دوم متن به گوش و ذهن کودک تزریق شود. این همان نگاه جهشی و رو بهپیش است که نوک پیکانش بهسوی آیندهی کودک است.
این مؤلفه لازمه نوشتن متون صحیح است. نمایش رحیمیسروش توصیه مستقیمی نمیکند و برای مخاطبش نسخه نمیپیچد. با اینکه تئاتر کودک از اساس تئاتر اندیشه نیست اما اینکه چه بار اندیشهای در دل اثر وجود دارد و با اینکه این اندیشه برای کودکان نیاز نیست و ضرورتی ندارد که تئاتر کودک رابطهی مستقیم داشتهباشد و حکم مختومی صادر کند اما همین پیام غیرمستقیم و در بستر شعر و ترانه و نمایش و بازی با ناخودآگاه کودک حتی تأثیر بیشتری روی او میگذارد. روندی که آموزشوپرورش ما خلاف آن را طی میکند. همواره پیام مستقیم همراستا با از دست دادن تأثیر است و حتی میتواند برای آینده کودک خطرساز نیز باشد.
آشفته در ادامه و در مورداجرا نیز اضافه کرد که همانگونه که زبان کودک و مواجهه او با جهان اطرافش با بزرگسال تفاوت دارد؛ اجرای کار کودک نیز متفاوت با اجرای بزرگسال است. جنس ارتباطی متفاوتی که کودک با محیط پیرامون خود دارد زبان متفاوتی را نیز برای نمایش کودک میطلبد. باید زبان روانشناسانه کارگردان برای دورههای مختلف متفاوت باشد.
ذهنیت کودک اینگونه طلب میکند که با زبان حال با او صحبت شود. با همان عناصر و مؤلفههایی و علاقهمندیهای او که در حوزه جوک و فانتزی است؛ مسائلی که کودک متوجه آن باشد. نمایش کودک نیاز به رنگ دارد که برای فضای ذهنی او همان فانتزی لازم را بسازد و جاذبههای بصری لازم را تأمین کند. در اینجا دکوری که طراحیشده تا حدودی بیانگر شناخت کارگردان بر زبان اجرایی لازم برای مخاطب خود است؛ اما مسئلهای که مطرح میشود این است که نمایش کتابخورها در نیمه نخست خود در اجرا و روایت همریتم و هم جاذبههای بصری کمتری نسبت به نیمه دوم خود دارد.
لازمه قوام تئاتر کودک شکل دادن به یک رابطه تعاملی است. همین مسئله میتواند باعث جلبتوجه و معطوف کردن حواس مخاطب کودک به اجرا شود. «کتابخورها» نیمهی دوم موفقتری دارد و با ورود دختر کتاب قصه انگیزهی بیشتری به نمایش تزریق میشود و کنش متعارف و کاملتر و طبعاً تعامل بیشتری را نیز به دنبال خود میکشاند. به لحاظ اجرایی نیز تکاپو در بازی و رنگ و نور و ترانه سیری صعودی دارند و در انتها با توجه به بخش دوم کار، خروجی مناسبی نصیب مخاطب میشود.
هومن نجفیان بحث خود در مورد متن نمایش «کتابخورها» را با این پرسش آغاز کرد که چرا درعینحالی که این نخستین درام نوشتهشده توسط رحیمیسروش است، اتفاق خوب و مبارکی در آن رقم خورده؟ پاسخ این پرسش را میتوان در شکلدهی نویسنده به لحظه گرهافکنی نمایشش پیدا کرد، مواجههی عنکبوت و سوسک که باظرافت و به شکل درستی اجراشده.
تقابل و میزانسنهای دوتایی و درنهایت رسیدن به قرینهسازی و این مؤلفهی درخشان که شخصیتها درعینحال که دیالوگهای کمی دارند و بعضاً دیالوگ مستقیم ندارند اما با طراحی اکتهای صحنهای فراوانی که جانشین چالشها و تصاویر و کنشهای دراماتیکی که جانشین دیالوگها شده و رسیدن به این طراحی تقابلهای غیرمستقیم و آیرونی ستودنی کودک را مشتاقانه به تماشا نمایش ترغیب میکند.
درعینحال گرهگشایی نیز بهخوبی شکلگرفته؛ دختر کتاب قصهای که در جهان قصه زندگی میکند در مواجهه با موریانهها گویی با حقیقت جهان واقع روبهرو شده است. کاراکتری که به شکل هوشمندانهای دانای کل نیست. واقعیتی که در جهان قصه نیست و قرار نیست همهچیز در آن جهان موجود باشد و گویی دانستههای او در واقعیت و جهان واقع بهنوعی تکمیل میشود.
محتوای نمایش رحیمیسروش این مسئله را بیان میکند که کتاب خواندن تنها خروجی نیست و در کنار آموزههای واقعیت تکمیل میشود؛ اما با اینهمه موضوعی که مطرح میشود این است که بهجز کودک کتاب قصه که خیلی خوب طراحیشده و کاراکتر مدوری است که کتاب میخواند و تمام نمیشود و باتجربه خود را تکمیل میکند، باقی کاراکترها دارای چنین خصائلی نیستند و از این جنس خصوصیات در آنها یافت نمیشود. کاراکتری مانند عنکبوت در بازیگری و به لحاظ صحنهای است که خوب طراحیشده و طراحی و ساختهوپرداخته میشود و مثل باقی کاراکترهای فرعی، بهاندازهی دختر کتاب قصه قوی و قوامیافته نیست.
نجفیان در مورد اجرا نیز مطرح کرد که آیا بهتر نبود که برای طراحی صحنه بهجای کتب انگلیسی از کتابهایی فارسی و نویسندگانی که بعضاً کودکان نیز با آنان آشنا هستند در صحنه استفاده میشد؟ نجفیان در مورد بازیگر نقش سوسک نیز این مسئله را مطرح کرد که او در اجرا خیلی موفق است اما صدای بیشازحد زیری دارد که به یکنواختی میل میکند که مخاطب را به یاد تلویزیون و مجریهای کودکان میاندازد.
در مقابل بازیگر نقش دختر کتاب قصه و عنکبوت صدای خوبی دارند که مقداری بم بودن به صوت آنها قوام میدهد. مسئلهی دیگری که در بازیگری تئاتر کودک مطرح است طراحی حرکت و بازی با بدن بازیگر است که بخشی از جاذبهی بصری اجرا را تأمین کرده و بسیار مثبت جلوه میکند. از طرفی دکور نمایش به لحاظ تصویری خوب است اما گویی هجوم میآورد و فضای زیادی را اشغال میسازد و همین مسئله دایرهی طراحی میزانسن و حرکت توسط کارگردان را محدودتر میکند و در بخشهایی مخل بازی آزاد کارگردان در شکلدهی به اثرش میشود. این مشکل هم صرف این نمایش نیست و ایرادی است که غالباً در اجراهای روی صحنه قابلمشاهده است؛ این مسئله از آنجا میآید که طراحان صحنهی ما برخلاف تئاتر حرفهای و سطح بالای جهان در تمام مدت کنار کار نیستند و به همین سبب تعامل لازم میان کارگردان، درامنویس و طراح صحنه شکل نمیگیرد و این میشود که درعینحالی که کار کودک نیاز به فضا و مانور بیشتری دارد ما با چنین محدودیتهایی مواجه میشویم.