در حال بارگذاری ...

« برنار ماری کلتس» و « در خلوت مزارع پنبه» در یک نگاه

رضا آشفته: برنار ماری کُلتس Bernard-Marie Koltès نمایشنامه نویس فرانسوی است که در عمری کوتاه آثار ارزشمندی را آفریده است. اما این نمایشنامه‌نویس آن طور که باید و شاید در کشورمان مطرح نبوده است و با آن که دو متن از او در ایران منتشر شده است اما هنوز هیچ اجرایی از او به صحنه نیامده است.

"در خلوت مزارع پنبه" یکی از متن‌های نویسنده شهیر فرانسوی است که به تازگی با ترجمه تینوش نظم جو و در مجموعه دور تا دور دنیا توسط نشر نی منتشر شده است.
ردپای ماری کلتس در ایران
ناصر حسینی مهر در کتاب پیشروان تئاتر اروپا(جلد 2) که ناشرش قطره است، بخشی از این کتاب را به برنار - ماری کولتس درام پرداز آرزوهای گمشده اختصاص می‌دهد که در کنار هنرمندانی مانند تادئوش کانتور و تئاتر مرگ و پینابائوش و حرکت تئاتر و پرتال مطرح شده‌ و این خود دلالت بر اهمیت او در اروپا دارد. البته درباره ابعاد جهانی این نمایشنامه‌نویس هنوز نمی‌توان اظهار نظر درستی کرد برای آن که در خارج از اروپا پرداخت چندانی به متن‌هایش نشده است.
در ایران ما هم علاوه بر ترجمه تینوش نظم‌جو، نمایشنامه بازگشت به برهوت با ترجمه زیبا خادم حقیقت و توسط دو ناشر – افکار و تجربه –  در سال 81 منتشر شده است. وقایع نمایشنامه "بازگشت به برهوت" که در سال 1988 نوشته شده‌ در استانى در ‌شرق فرانسه مى‏گذرد. کُلتس در این باره مى‏گوید: بازگشت به‏برهوت بازگشت به خیلى چیزهاست، امّا سواى این قضیه، این نمایشنامه تنها یک‏بازگشت است. بازگشت به زمین، بازگشت ‏به خانواده، بازگشتى پر از سؤال‌هاى حل‏ناشدنى درباره هویت انسان.
آن اوبرسفلد، استاد دانشگاه درباره این نمایشنامه‌نویس با اشاره به این که یک قطعیت در میان است؛ اعتقاد دارد‌: چیزی که نزد کلتس، و به گونه‌ای دیگر نزد بکت، محکم و غیرقابل دستبرد است و زمین سفت به حساب می‌آید، متن است، نه در مفهوم مجردش و یا در ایده‌هایی که برمی‌انگیزد، بلکه در خود فرم‌اش، یعنی در شاعرانگی‌اش، حرکت جمله‌ها، موسیقی صداها و بازی تصویرها.
متن، مثل خاک محکمی است که بازیگر بر آن تکیه می‌کند، چیزی که تماشاگر را به گوش‌دادن وامی‌دارد، و تماشاگر با بزرگترین لذتی که گوشش تجربه کرده، و همین‌طور با تخیلش، گوش می‌دهد. و اینجا، کمکِ تخیل ضروری است. به این ترتیب، تماشاگران آخرین اجرای پاتریس شرو از"در خلوت مزارع پنبه"‌ و اجرای نیشه از"بازگشت به برهوت"، دیگر از خود نمی‌پرسندکه این شخصیت‌ها چه می‌خواهند، یا معنای مبارزة آن‌ها چیست. گوش‌دادن به آنها، به هیجان آمدن و تخیل کردن، راضی‌شان می‌کند. ( 1)    
ناگفته نماند که یک ایرانی به نام محمود مسعودی در سوئد آثار او را به فارسی ترجمه ‌و توسط انتشارات سی و دو حرف منتشر کرده و علاوه بر آن کتابی درباره آثار ماری کلتس نوشته است. البته این آثار از ما که داخل کشور هستیم دور مانده ‌و ای کاش می‌شد که این آثار را در ایران چاپ و متشر کرد.
نگاه مترجم
تینوش نظو‌جو مترجم نمایشنامه"در خلوت مزارع پنبه" اثر برنار ماری کلتس درباره این نمایشنامه‌نویس معتقد است : برنار - ماری کولتس  بی‌شک مهمترین نمایشنامه‌نویس سال‌های 80 فرانسه به حساب می‌آید که در سال 1989 در سن 41 سالگی بر اثر بیماری ایدز، در گذشت. در سال 1983‌، کارگردان نامدار فرانسوی، پاتریس شرو او را کشف می‌کند و نمایش نامه ‌نبرد سیاه و سگ‌ها را به روی صحنه می آورد. پاتریس شرو، کارگردان مشهور فرانسوی‌، نام کلتس را بر سر زبان‌‏‌‏ها آورد. اما در فرانسه‌، منتقدان هر وقت می‌خواستند درباره‌‏‌ آثار" کلتس" حرف بزنند‌، بیشتر درباره‌‏‌ کارگردانی شرو می‌گفتند و تا زمانی که کلتس زنده بود‌، ‌‏هرگز در فرانسه آن طور که باید آثارش تجزیه و تحلیل و شناخته نشد. اما پس از مرگ کلتس، نوشته های او جزو متون کلاسیک تئاتر معاصر فرانسه شدند و صدها اجرا از نمایشنامه‌های او در فرانسه و در کشورهای دیگر روی صحنه رفت. امروز آثار برنار ماری کلتس بیش از نمایشنامه‌نویسان معاصر فرانسوی دیگر در دنیا اجرا می‌شود‌، متون او در مدرسه های فرانسه تحلیل می شوند و به زودی وارد رپرتوار کمدی فرانسه خواهد شد. ( 2 )
وی در این باره می‌گوید : اغلب نمایشنامه‌های" کلتس" داستانی را تعریف می‌کنند و به این صورت می‌توان گفت" کلتس" به شیوه‌ پست - بکتی که سعی داشت از روایت داستان دور شود‌، کار نمی‌کند. نمایشنامه‌های" کلتس" در درجه اول می‌توانند واقع‌گرا به نظر بیایند اما به خاطر زبان راز و رمز و قدرت سبمولیستی که درون آن‌ها است، فوری می‌بینیم که این نمایشنامه‌ها به هیچ عنوان رئالیست نیستند. بلکه به قول خود نویسنده آن‌ها استعاره‌ای از دنیا هستند.
قتل و سقوط و شهوت مضامین همیشگی نوشته‌های‌"کلتس" هستند. آخرین نمایشنامه‌ او روبرتو زوکو، داستان واقعی یک آدمکش روانی است. مرد جوانی که در حاشیه‌‏‌ جامعه زندگی می‌کند و کم کم به گونه‌ای جنون به قتل مبتلا می‌شود.( 3 )
یکی از 50 نمایشنامه نویس اروپایی
شبکه تلویزیونی آرته اقدام به برگزاری مسابقه‏ای برای تعیین نمایشنامه‌نویس برتر تاریخ اروپا در سال 2007 کرد. این شبکه در وب‌سایت خود فهرستی از 50 نمایشنامه‏نویس شهیر تاریخ اروپا را ارائه کرد تا علاقه‏مندان از طریق رای‌گیری الکترونیکی ده نمایشنامه‏نویس مورد علاقه خود را برگزینند. که در این فهرست نامی از ماری کلتس برده شده است. برای کنجکاوی به این نام‌ها توجه کنید که جزو 50 نمایشنامه‌نویس برتر اروپا طی 2500 سال شناخته شده‌اند‌:
ساموئل بکت، توماس برنارد، برتولت برشت، جرج بوخنر، پدرو کالدرون، آیشخولوس، اوریپیدس، داریوفو، آلکساندرو فردرو، ماکس فریش، لورکا، ژان ژنه، گوته، گوگول، کارلو گلدونی، ماکسیم گورکی، واتسلاو هاول، هنریک ایبسن، آلفرید بلیک، سارا کین، هاینریش فون کلایست، برنار ماری کُلتس، لسینگ، مولیر، مروژک، هاینر مولر، یوهان نپوموک نستوری، لارس نورن، آلکساندر لوسترونسکی، هارولد پینتر، لوئیجی پیر آندللو، ژان راسین، یاسمینا رضا، ژان پل سارتر، فردریش شیلیر، ویلیام شکسپیر، ژرژ برنارد شاو، سوفوکلس، بوتو استراوس، آگوست استریندبرگ، ژرژ تبوری، آنتوان چخوف، لوپ د وگا، گیل ویسننت، اسکاروایلد.
در خلوت مزارع پنبه
"در خلوت مزارع پنبه"، یکی از بهترین نمایشنامه‌های برنار ماری کلتس است که دو شخصیت دارد: قاچاق فروش و خریدار. قاچاق ‌فروش سعی می‌کند چیزی نامعلوم را به خریدار بفروشد که او خواهان خریدش نیست. گفتگوی طولانی و فلسفی‌ مآبانه آن‌ها در پی حادثة کوچکی که بین‌شان اتفاق می‌افتد، آغاز می‌شود. آنها هرگز نام جنس مورد معامله را بر زبان نمی‌آورند و همین موضوع، ابعاد گسترده‌ای به متن می‌بخشد.
آن اوبرسفلد، استاد دانشگاه در مقاله‌ای تحت عنوان گوش دادن به ماری کلتس درباره در خلوت مزارع پنبه می‌نویسد‌: آثار کلتس آزادی بزرگی به دست می‌دهند، و استحکام نوشتار شرایط لازم برای به وجود آمدن نظرات مخالف را فراهم می‌کند؛ و این دقیقاً از این روست که دیالوگ چنان قدرتی دارد که عناصر پیرامونش می‌توانند با انعطافی نسبی‌ انتخاب ‌‌شوند.
شاید بهترین مثالی که می‌توان در این‌باره زد، نمایشنامه در خلوت مزارع پنبه باشد که شرو سه‌بار آن را اجرا کرده است. بار اول، قاچاق ‌فروش سیاه‌پوست بود (ایساک دو بانکوله) و خریدار سفید (لوران ماله )؛ بار دوم، به رغم نارضایتی کامل کلتس، قاچاق ‌فروش سفید بود که خود شرو نقش آن را بازی می‌کرد؛ و بار آخر، هر دو بازیگر سفیدپوست بودند. شگفت آن که هیچ‌کدام از این اجراها با تصویری که کلتس از این شخصیت‌ها برای خود ساخته بود، مطابقت نمی‌کردند: در این نمایشنامه، سیاه‌پوستی وجود دارد که به طرز تزلزل‌ناپذیری آرام و خونسرد است، از آن دست آدم‌ها که هرگز عصبانی نمی‌شوند، هرگز چیزی مطالبه نمی‌کنند. این‌جور آدم‌ها به نظرم جذاب‌اند. شخصیت دیگر، آدمی پرخاشگر و زخمی است، یک پانکی که نمی‌شود رفتارش را پیش‌بینی کرد، کسی است که مرا به وحشت می‌اندازد.هیچ‌کدام از سه اجرای شرو، شخصیت‌های مورد بحث را آن‌گونه که کلتس توصیف می‌کند، نشان ندادند. خلاقیتی که شرو روی متن کلتس اعمال می‌کند، مطابقتی با خاطرات رئالیستی و اتوبیوگرافیکی نویسنده ندارد. ولی خود شرو هم دچار تحول می‌شود و معنای متن کمی تغییر می‌کند. مسلماً، در این نمایشنامه صحبت از گفتگویی عجیب بین دو شخصیت تقریباً ناشناخته است؛ همین امر بر تک‌گویی شب درست پیش از جنگل‌ها هم حاکم است. از این رو، در به روی هر خلاقیتی گشوده است. کثرتی تقریباً نامتناهی از پرسش‌ها وجود دارد، و در این بین، نقش کارگردان ابتدا انتخاب تفسیری است که به تمام این پرسش‌ها آن‌طور که او می‌خواهد پاسخ دهد. بعد، بازیگر آنها را نادیده می‌گیرد، از زیرشان در می‌رود و در نهایت، با آنها مواجه می‌شود. (‌4‌)
نمایشنامه نویس در یک نگاه
برنار ماری کلتس (1948-1989)؛  نمایشنامه‌نویس معاصر فرانسوی. م. او در یک خانواده خرده بورژوا و در شهر متز در مرز فرانسه و آلمان به دنیا آمد و علاوه بر تعلیمات مذهبی و خواندن کتاب ادبی به آموزش موسیقی پرداخت که در دوره کودکی علاقه‌اش باخ و اسکارلاتی بود که بعدها این علاقه مبدل به موسیقی جاز و بلوز شد.
او از 22 سالگی با نخستین نمایشنامه‌اش به نام"تلخی‌ها" به جرگه نمایشنامه‌نویسان فرانسوی پیوست که البته این نوشتن‌ها تا سال 1983 و آشنایی اش با پاتریس شرو چندان نقشی در معروفیتش نداشت.
او در سال 1971 موفق به اجرای"تلخی‌ها" در مدرسه تئاتر استراسبورگ شد که همین دلیلی برای ورود بدون کنکور او به این مدرسه هنری شد که آن هم دیری نپایید چون بعد یک سال از مدرسه بیرون آمد. او در سال 71 همچنین نمایشنامه"پیاده روی" را بر اساس‌ غزل‌های سیلمان در تورات و محاکمه مست را بر اساس جنایات و مکافات داستایوفسکی نوشت.  بعد از رها کردن مدرسه، نمایشنامه میراث را که اولین نمایشنامه‌ غیر اقتباسی اش است، نوشت. یک سال بعد موفق به نوشتن نمایشنامه قصه‌های مرده شد. او در سال 1974 رمان"فرار بر اسب تا دوردست‌های شهر" را نوشت که نظرش ضعیف بود. در این سال دو نمایشنامه"صداهای خفه" و"روز کشتار‌ در داستان هملت" را نوشت.
نخستین نمایشنامه معتبرش یک تک گویی به نام"شب درست پیش از جنگل‌ها" بود که در سال 1977 بر اساس داستان سالینجر و برای شرکت در جشنواره آوینیون نوشه شد. او دو سال بعد موفق به نگارش یکی از بهترین متن هایش به نام"نبرد سیاه با سگ‌ها" شد که با 20 صحنه کوتاه  درباره نژاد پرستی و تبعاتش بود. همین متن، دوستی ماری کلتس با شرو و معروفیت‌اش را در اروپا موجب شد. شرو پیش از این ماراساد و متن‌هایی از ژنه، شکسپیر، و چخوف را با موفقیت اجرا کرده بود که"نبرد سیاه با سگ‌ها" برای افتتاح تئاتر آماندیه در شهر نانتر فرانسه در نظر گرفته شد.
در سال 1983 او برای دومین بار به نیویورک سفر کرد که حاصل این سفر نمایشنامه‌ای شد به نام "بارانداز غرب".
در 1986 نمایشنامه کوتاه"تاباتابا" را برای جشنواره آوینیون نوشت. یک سال بعد موفق به نگارش "در خلوت مزارع پنبه" شد و در سال 1988 دو نمایشنامه"بازگشت به برهوت" و"روبرتو زوکو‌" را نوشت که در زمان نگارش روبرتو زوکو حالش بسیار بد بود. او در 5 آوریل 1989 پس از 10 روز بستری شدن در یک بیمارستان پاریس تسلیم مرگ شد.
پانوشت :
1. مجله مگزین لیته‌رر، شمارة 395، فوریة 2001، ترجمه اصغر نوری  
2. درخلوت مزارع پنبه، ترجمه تینوش نظم جو، چاپ اول 1388، نشر نی، ص 7و 8.
3. همان. ص 10 و 11.
4. مجله مگزین لیته‌رر، شمارة 395، فوریة 2001، ترجمه اصغر نوری