در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «دوستان کمدی» به کارگردانی بابک توسلی

گروتسکی از نابهنجاری در آینه تماشاکنان

سیدعلی تدین صدوقی: نمایش «دوستان کمدی» نوشته «گابور راسوو»، زبان حال مردمان امروز روزگار ماست. انسان‌هایی که نمی‌خواهند حقیقت را در رابطه با خود بپذیرند و باور کنند. ماجرا از خرید یا اجاره دوست شروع می‌شود. شما به یک شرکتی که کارش دوست‌یابی و اجاره دوست است، مراجعه و دوست یا دوستان باب میل خود را اجاره می‌کنید. آن‌ها در خانه شما زندگی می‌کنند و هر آنگاه که به حضورشان و به هم‌صحبتی‌شان نیاز داشتید، احضارشان می‌کنید. در قبال این خدمت، شما مبلغی به شرکت فوق می‌پردازید و وسایل زندگی دوست‌های اجاره‌ای را در حد معمول فراهم می‌کنید؛ البته آن‌ها از شرکت دستمزدی نیز دریافت می‌کنند.

این امر ابتدابه‌ساکن می‌تواند خنده‌دار باشد اما چنان‌که نیک بنگریم درواقع «دوستان کمدی» یک تراژدی انسانی در روزگار ماست. تراژدی‌ای که با تلفیقی از طنز، گروتسکی دهشتناک را به روی‌مان می‌گستراند. زن‌وشوهری که از زندگی معمولی خود به‌نوعی خسته شده‌اند یک زوج را به‌عنوان دوست اجاره می‌کنند و چون امکانات‌شان در حد معمولی است، آن‌ها را در کمد اسکان می‌دهند و هر وقت که به حضورشان نیاز دارند، صدای‌شان می‌کنند. این کل ماجراست اما در لایه‌های زیرین متن جریان دیگری می‌گذرد. کمد درعین‌حال می‌تواند نشانه‌ای از فضای بسته ذهنی زن و شوهر نیز باشد.

                                           

زن و شوهر نمایش گویی به انتهای کار رسیده‌اند و زندگی‌شان برحسب عادت است. آن‌ها به کسانی به‌عنوان دوست نیاز دارند که مدام تاییدشان کنند؛ که چاپلوسی‌شان بکنند؛ که آن‌ها را بهترین افراد جامعه بدانند و چون چاکران در خدمت‌شان

زن و شوهر نمایش گویی به انتهای کار رسیده‌اند و زندگی‌شان برحسب عادت است که می‌گذرد؛ آن‌ها به‌واقع نیاز به دوست جدیدی ندارند. در روند نمایش می‌بینیم که با توجه به اخلاق و رفتاری که دارند، انگار دوستان‌شان را از دست داده‌اند؛ آن‌ها به کسانی به‌عنوان دوست نیاز دارند که مدام تاییدشان کنند؛ که چاپلوسی‌شان بکنند؛ که آن‌ها را بهترین افراد جامعه بدانند و همیشه در دسترس باشند و چون چاکران در خدمت‌شان. انتظار این است که خود را برای هرگونه توهین از سوی صاحبان‌شان آماده کنند و هرگز هیچ گله و شکایتی از اوضاع نداشته باشند و... درواقع نوعی برده‌داری مدرن که شاید تا تمتع و برده‌داری جنسی نیز پیش برود.                  

زن و شوهر طاقت هیچ‌گونه انتقادی را ندارند؛ آن‌ها آدم‌های بسیار خودپسند، خودخواه و خودشیفته‌ای هستند که خود را بهترین افراد می‌دانند و تاب شنیدن حقیقت و واقعیت را در خصوص خویش ندارند.                                     

در جایی مرد از صداقت صحبت می‌کند اما زمانی که «دوست کمدی» با او صادقانه رفتار می‌کند، تحمل از کف می‌دهد. آن‌ها به دنبال کسانی به‌عنوان دوست می‌گردند که باب میل خودشان باشد و بتوانند همه نافرجامی‌های اجتماعی، کاری، شخصی و حتی احساسی، دلخوری‌ها، شکست‌ها، بی‌حوصلگی‌ها و... را بر سرشان فریاد بزنند. دوستانی که تمام و کمال در خدمت‌شان باشند و هم ازاین‌روست که دوستان واقعی‌شان آن‌ها را تنها گذاشته‌اند؛ درواقع این زن و شوهر آن‌قدر خودشیفته و خودبین و مغرور و متکبر هستند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را تحمل کند جز «دوستان کمدی». زوج کمدی نیز ناچارند، چون هیچ‌کس را ندارند و درواقع کارشان این است و با شرکت قرارداد امضا کرده‌اند. آنان از این راه روزگار می‌گذرانند اما درنهایت از اخلاق و رفتار برده‌دارگونه زن و شوهر خسته می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که آن دو را بکشند اما شوربختانه زن و شوهر صاحب خانه در کمد سیستم شنود نصب کرده‌اند و پیش از این وقوع رخداد، مچ آن دو را می‌گیرند، آن‌ها را در گونی قرار می‌دهند و برای شرکت پس می‌فرستند.

 نویسنده درواقع فضا و سیستم جامعه‌ای را ترسیم می‌کند که شاید در حال حاضر مصداق هم داشته باشد. نوعی برده‌داری مدرن و خاموش که هم‌اکنون در جوامع غربی و سرمایه‌داری در حال وقوع است. سقوط انسانیت در قعر ضلالت و ابتذال فکری و اجتماعی و...

 زن و مرد داستان از برقراری ارتباط درست و متقابل و برابر و اخلاقی با دیگران و حتی با خود ناتوان هستند و هر دو بسیار خودخواه و خودفریب‌اند و واقعیت را در خصوص خود نمی‌پذیرند.

 در جایی از نمایش مرد می‌گوید «امروز با رئیسم حرفم شده»؛ او بسیار عصبی است و این عصبانیت را بر سر دوست کمدی خالی می‌کند و در ادامه می‌گوید حضور این‌ها چقدر خوب و مفید است وگرنه مجبور می‌شد همه این عصبانیت را بر سر همسرش فروبکوبد و او را بزند.

البته باید گفت به‌زعم نویسنده در جوامع غربی همه از دموکراسی داد سخن سر می‌دهند و همه‌چیز در راستای دموکراسی است! زیرا «دوستان کمدی» خودشان با کمال میل تن به این کار داده‌اند. آن‌ها از قشر ضعیف جامعه هستند. آن‌ها متعلق به جامعه‌ای هستند که دوطبقه بیشتر ندارد؛ فقیر و غنی، سرمایه‌دار و بی‌پول و همه‌چیز با پول خریدنی است.

در این میان عشق و زندگی مشترک نیز تحت‌الشعاع همین مسئله قرار گرفته است. زن و شوهر اوقات فراغت‌شان را با دوستان کمدی خود می‌گذرانند و البته یه شکلی کاملاً یک‌طرفه و آن‌گونه که خودشان می‌خواهند؛ آن‌ها حتی برای خوش‌گذرانی و تجربه‌های جدی تا خفه کردن آنان نیز پیش می‌روند. درواقع جامعه و روابط اجتماعی به جایی رسیده است که داشتن دوست مساوی است با گذران اوقات فراغت آن‌گونه که باب طبع خودمان است و پرواضح است که کسی این را برنمی‌تابد، پس حالا نیاز به دوستانی است که باب میل ما رفتار کنند؛ این‌گونه است که دوستان اجاره‌ای چون برده‌هایی مطیع مشکل ما را حل خواهند کرد.

                                                

این زن شوهر به‌عنوان نمونه‌ای از افراد اجتماع درواقع ناتوان از ایجاد ارتباطی انسانی با خود و دیگران هستند. آن‌ها همه‌چیز را یک‌طرفه برای خود می‌خواهند. توقع‌شان از دوستان‌شان مطیع بودن و باب میل آنان رفتار کردن است؛ اما آن‌ها حتی با خویشتن خویش نیز نمی‌توانند رابطه برقرار کنند. تحمل شنیدن واقعیت و حقیقت را در رابطه با رفتار، کردار، اخلاقیات، نوع تفکر، حرف زدن و نوع ایجاد ارتباط و شیوه زندگی و علایق و سلایق و... خود را به‌هیچ‌عنوان ندارند. آنان اصولاً قادر به درک جایگاه‌شان و شأن انسان‌ها نیستند اما خود را آدم‌هایی متمدن، آزادی‌خواه، دموکرات و... می‌دانند. مرد در جایی می‌گوید به سیاست علاقه‌ای ندارد و این در حالی است که سیاست را آن چیزی می‌داند که خودش دوست دارد. برداشت آن‌ها از زندگی و سیاست بسیار خودخواهانه و سطحی است. درواقع او دیکتاتور و مستبدی است تمام‌عیار و تمامیت‌خواهی در حیطه زندگی خود. همسرش نیز از این موضوع مستثنا نیست؛ او هم بسیار حق‌به‌جانب، خودشیفته ودروغ‌گوست.

بهنام تشکر توانسته است با درک فضا و شخصیت، بازی‌ای مواج را ارائه دهد. او حتی در ایست‌هایش نیز این را رعایت کرده و تغییر شخصیت او به لحاظ حس و حال و کنش و واکنش و... به‌خوبی ایفا شده است

همان‌طور که رفت، نمایش «دوستان کمدی» گروتسکی از اوضاع امروز و رفتار و تفکر و ارتباط برخی آدم‌هاست در رابطه با خود و اجتماع و دیگران.

اما درخصوص بازی‌ها باید گفت بهنام تشکر توانسته است با درک فضا و شخصیت، بازی‌ای مواج را ارائه دهد. او حتی در ایست‌هایش نیز این را رعایت کرده و تغییر شخصیت او به لحاظ حس و حال و کنش و واکنش و... به‌خوبی ایفا شده است؛ البته منظور از ایست تنها ایستادن روی صحنه نیست بلکه هر حرکت و هر میزان و هر حس ایست خاص خود را دارد؛ در مقابل هم باید گفت شاید سیما تیرانداز تک‌بعدی‌تر بازی می‌کند، هر چند که بخشی از این‌ها به هدایت کارگردان بازمی‌گردد اما فارغ از این موضوع، او توانسته استبداد زنانه و آن دروغ بزرگ و خودفریبی در خصوص خویش و زندگی‌اش را در بازی خود نشان دهد. سینا رازینی و معصومه رحمانی نیز در مجموع روان و قابل‌باور بازی کرده‌اند.

طراحی صحنه اما آینه‌ای است تمام‌نما برابر تماشاکنان تا خویش را در آن، ژرف نظاره‌گر باشند. کلام آخر اینکه فاصله زن و شوهر با میز بزرگی که در دو سر آن می‌نشینند، تأکیدی است بر فاصله فکری و ارتباطی این دو.




مطالب مرتبط

​سه نمایش جدید در پردیس تئاتر شهرزاد

​سه نمایش جدید در پردیس تئاتر شهرزاد

پردیس تئاتر شهرزاد در اردیبهشت میزبان سه نمایش متفاوت است؛ نمایش‌های «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت»، نمایش موزیکال «بیژن و منیژه» و نمایش «آن‌ها دروغ می‌گویند» در این مجموعه روی صحنه می‌روند.

|

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت شرایط رو به بهبودی را تجربه کرد و از مشکلاتی که در دوران کرونا برایش ایجاد شده بود، دور شد. در این راستا، به‌نظر باید سال آینده را روزهای بسیار خوب و شکوفا تئاتر کشور دانست.

|

نظرات کاربران